فوج

سنائی غزنوی_رباعیات1تا250
امروز دوشنبه 31 اردیبهشت 1403
تبليغات تبليغات

سنائی غزنوی_رباعیات1تا250

سنائی غزنوی_رباعیات1تا250

رباعیات

 

حرف ا

 

رباعی شماره 1: عشقست مرا بهینه‌تر کیش بتا

عشقست مرا بهینه‌تر کیش بتا****نوشست مرا ز عشق تو نیش بتا
من می‌باشم ز عشق تو ریش بتا****نه پای تو گیرم نه سر خویش بتا

رباعی شماره 2: در دست منت همیشه دامن بادا

در دست منت همیشه دامن بادا****و آنجا که ترا پای سر من بادا
برگم نبود که کس ترا دارد دوست****ای دوست همه جهانت دشمن بادا

رباعی شماره 3: عشقا تو در آتش نهادی ما را

عشقا تو در آتش نهادی ما را****درهای بلا همه گشادی ما را
صبرا به تو در گریختم تا چکنی****تو نیز به دست هجر دادی ما را

رباعی شماره 4: آنی که قرار با تو باشد ما را

آنی که قرار با تو باشد ما را****مجلس چو بهار با تو باشد ما را
هر چند بسی به گرد سر برگردم****آخر سر و کار با تو باشد ما را

رباعی شماره 5: ای کبک شکار نیست جز باز ترا

ای کبک شکار نیست جز باز ترا****بر اوج فلک باشد پرواز ترا
زان می‌نتوان شناختن راز ترا****در پرده کسی نیست هم آواز ترا

رباعی شماره 6: هر چند بسوختی به هر باب مرا

هر چند بسوختی به هر باب مرا****چون می‌ندهد آب تو پایاب مرا
زین بیش مکن به خیره در تاب مرا****دریافت مرا غم تو، دریاب مرا

رباعی شماره 7: چون دوست نمود راه طامات مرا

چون دوست نمود راه طامات مرا****از ره نبرد رنگ عبادات مرا
چون سجده همی نماید آفات مرا****محراب ترا باد و خرابات مرا

رباعی شماره 8: در منزل وصل توشه‌ای نیست مرا

در منزل وصل توشه‌ای نیست مرا****وز خرمن عشق خوشه‌ای نیست مرا
گر بگریزم ز صحبت نااهلان****کمتر باشد که گوشه‌ای نیست مرا

رباعی شماره 9: در دل ز طرب شکفته باغیست مرا

در دل ز طرب شکفته باغیست مرا****بر جان ز عدم نهاده داغیست مرا
خالی ز خیالها دماغیست مرا****از هستی و نیستی فراغیست مرا

رباعی شماره 10: اندوه تو دلشاد کند مرجان را

اندوه تو دلشاد کند مرجان را****کفر تو دهد بار کمی ایمان را
دل راحت وصل تو مبیناد دمی****با درد تو گر طلب کند درمان را

رباعی شماره 11: کی باشد که ز طلعت دون شما

کی باشد که ز طلعت دون شما****ما رسته و رسته ریش‌ملعون شما
ما نیز بگردیم و نباید گشتن****چون خری گرد در شما

رباعی شماره 12: گردی نبرد ز بوسه از افسر ما

گردی نبرد ز بوسه از افسر ما****گر بوسه به نام خود زنی بر سر ما
تازان خودی مگرد گرد در ما****یا چاکر خویش باش یا چاکر ما

رباعی شماره 13: در دل کردی قصد بداندیشی ما

در دل کردی قصد بداندیشی ما****ظاهر کردی عیب کمابیشی ما
ای جسته به اختیار خود خویشی ما****بگرفت ملالتت ز درویشی ما

حرف ب

 

رباعی شماره 14: زان سوزد چشم تو زان ریزد آب

زان سوزد چشم تو زان ریزد آب****کاندر ابروت خفته بد مست و خراب
ابروی تو محراب و بسوزد به عذاب****هر مست که او بخسبد اندر محراب

رباعی شماره 15: تا در چشمم نشسته بودی در تاب

تا در چشمم نشسته بودی در تاب****پیوسته همی بریختی در خوشاب
و اکنون که برون شدن به رستم ز عذاب****چون دیده ز خس برست کم ریزد آب

رباعی شماره 16: چگونه‌ای، داد جواب

با دل گفتم: چگونه‌ای، داد جواب****من بر سر آتش و تو سر بر سر آب
ناخورده ز وصل دوست یک جام شراب****افتاده چنین که بینیم مست و خراب

رباعی شماره 17: گفتی که کیت بینم ای در خوشاب

گفتی که کیت بینم ای در خوشاب****دریاب مرا و خویشتن را دریاب
کایام چنان بود که شبها گذرد****کز دور خیال هم نبینیم به خواب

رباعی شماره 18: آنکس که ز عابدی در ایام شراب

آنکس که ز عابدی در ایام شراب****نشنید کس از زبان او نام شراب
از عشق چنان بماند در دام شراب****کز محبره فرمود کنون جام شراب

رباعی شماره 19: روزاز دورخت بروشنی ماند عجب

روزاز دورخت بروشنی ماند عجب****آن مقنعهٔ چو شب نگویی چه سبب
گویی که به ما همی نمایی ز طرب****کاینک سر روز ما همی گردد شب

رباعی شماره 20: ای مجلس تو چو بخت نیک اصل طرب

ای مجلس تو چو بخت نیک اصل طرب****وین در سخنهات چو روز اندر شب
خورشید سما را چو ز چرخست نسب****خورشید زمینی و چو چرخی چه عجب

رباعی شماره 21: لبهات می ست و می بود اصل طرب

لبهات می ست و می بود اصل طرب****چندان ترشی درو نگویی چه سبب
تو از نمک آنچنان ترش داری لب****گر می ز نمک ترش شود نیست عجب

رباعی شماره 22: نیلوفر و لاله هر دو بی‌هیچ سبب

نیلوفر و لاله هر دو بی‌هیچ سبب****این پوشد نیل و آن به خون شوید لب
می‌شویم و می‌پوشم ای نوشین لب****در هجر تو رخ به خوان و از نیل سلب

رباعی شماره 23: تا بشنیدم که گرمی از آتش تب

تا بشنیدم که گرمی از آتش تب****گرمی سوی دل بردم و سردی سوی لب
مرگست ندیمم از فراقت همه شب****تب با تو و مرگ با من این هست عجب

رباعی شماره 24: از روی تو و زلف تو روز آمد و شب

از روی تو و زلف تو روز آمد و شب****ای روز و شب تو روز و شب کرده عجب
تا عشق مرا روز و شبت هست سبب****چون روز و شبت کنم شب و روز طلب

رباعی شماره 25: تا دیده‌ام آن سیب خوش دوست فریب

تا دیده‌ام آن سیب خوش دوست فریب****کو بر لب نوشین تو می‌زد آسیب
اندیشهٔ آن خود از دلم برد شکیب****تا از چه گرفت جای شفتالو سیب

حرف ت

 

رباعی شماره 26: بی‌خوابی شب جان مرا گر چه بکاست

بی‌خوابی شب جان مرا گر چه بکاست****جر بیداری ز روی انصاف خطاست
باشد که خیال او شبی رنجه شود****عذر قدمش به سالها نتوان خواست

رباعی شماره 27: ای جان عزیز تن بباید پرداخت

ای جان عزیز تن بباید پرداخت****گر با غم عشق و عاشقی خواهی ساخت
اندر دل کن ز عشق خواری و نواخت****با روی نکو چو عاشقی خواهی باخت

رباعی شماره 28: آن موی که سوز عاشقان می‌انگیخت

آن موی که سوز عاشقان می‌انگیخت****کز یک شکنش هزار دلداده گریخت
آخر اثر زمانه رنگی آمیخت****تا در کفش از موی سیه پاک بریخت

رباعی شماره 29: در دوستی ای صنم چو دادم دادت

در دوستی ای صنم چو دادم دادت****بر من ز چه روی دشمنی افتادت
دشمن خوانی مرا و خوانم بادت****ای دوست چو من هزار دشمن بادت

رباعی شماره 30: ای مانده زمان بنده اندر یادت

ای مانده زمان بنده اندر یادت****دادست ملک ز آفرینش دادت
تو عید منی به عید بینم شادت****ای عید رهی عید مبارک بادت

رباعی شماره 31: ای کرده فلک به خون من نامزدت

ای کرده فلک به خون من نامزدت****دیدار نکو داده و برده خردت
ز اقبال قبول تو و ز ادبار ردت****من خود رستم وای تو و خوی بدت

رباعی شماره 32: صدبار به بوسه آزمودم پارت

صدبار به بوسه آزمودم پارت****بس بوسه دریغ یافتم هر بارت
گفتم که کنون کشید خواهم بارت****با این همه هم به کار ناید کارت

رباعی شماره 33: ای خواجه محمد ای محامد سیرت

ای خواجه محمد ای محامد سیرت****ای در خور تاج هر دو هم نام و سرت
پیدا به شما دو تن سه اصل فطرت****ز آن روی سخا از تو و علم از پدرت

رباعی شماره 34: زین پس هر چون که داردم دوست رواست

زین پس هر چون که داردم دوست رواست****گفتار بیفتاد و خصومت برخاست
آزادی و عشق چون همی باید راست****بنده شدم و نهادم از یک سو خواست

رباعی شماره 35: خورشید به زیر دام معشوقهٔ ماست

خورشید به زیر دام معشوقهٔ ماست****مه با همه حسن نام معشوقهٔ ماست
امروز جهان به کام معشوقهٔ ماست****عالم همه بانگ و نام معشوقهٔ ماست

رباعی شماره 36: بیرون جهان همه درون دل ماست

بیرون جهان همه درون دل ماست****این هر دو سرا، یگان یگان منزل ماست
زحمت همه در نهاد آب و گل ماست****پیش از دل و گل چه بود آن منزل ماست

رباعی شماره 37: روز از طلبت پردهٔ بیکاری ماست

روز از طلبت پردهٔ بیکاری ماست****شبها ز غمت حجرهٔ بیداری ماست
هجران تو پیرایهٔ غمخواری ماست****سودای تو سرمایهٔ هشیاری ماست

رباعی شماره 38: هر باطل را که رهگذر بر گل ماست

هر باطل را که رهگذر بر گل ماست****تو پنداری که منزلش در دل ماست
آنجا که نهاد قبلهٔ مقبل ماست****درد ازل و عشق ابد حاصل ماست

رباعی شماره 39: هجرت به دلم چو آتشی در پیوست

هجرت به دلم چو آتشی در پیوست****آب چشمم قوت او را بشکست
چون خواستم از یاد غمت گشتن مست****بگرفت مرا خاک سر کوی تو دست

رباعی شماره 40: دستی که حمایل تو بودی پیوست

دستی که حمایل تو بودی پیوست****پایی که مرا نزد تو آوردی مست
زان دست بجز بند ندارم بر پای****زان پای بجز باد ندارم در دست

رباعی شماره 41: تا زلف بتم به بند زنجیر منست

تا زلف بتم به بند زنجیر منست****سرگشته همی روم نه هشیار و نه مست
گویم بگرم زلف ترا هر چون هست****نه طاقت دل یابم و نه قوت دست

رباعی شماره 42: خواهم که به اندیشه و یارای درست

خواهم که به اندیشه و یارای درست****خود را به در اندازم ازین واقعه چست
کز مذهب این قوم ملالم بگرفت****هر یک زده دست عجز در شاخی سست

رباعی شماره 43: گفتم پس از آنهمه طلبهای درست

گفتم پس از آنهمه طلبهای درست****پاداش همان یکشبه وصل آمد چست
برگشت به خنده گفت ای عاشق سست****زان یکشبه را هنوز باقی بر تست

رباعی شماره 44: مستست بتا چشم تو و تیر به دست

مستست بتا چشم تو و تیر به دست****بس کس که به تیر چشم مست تو بخست
گر پوشد عارضت زره عذرش هست****از تیر بترسد همه کس خاصه ز مست

رباعی شماره 45: ای مه تویی از چهار گوهر شده هست

ای مه تویی از چهار گوهر شده هست****زینست که در چهار جایی پیوست
در چشم آبی و آتشی اندر دل****بر سر خاکی و بادی اندر کف دست

رباعی شماره 46: چون من به خودی نیامدم روز نخست

چون من به خودی نیامدم روز نخست****گر غم خورم از بهر شدن ناید چست
هر چند رهی اسیر در قبضهٔ توست****زین آمد و شد رضای تو باید جست

رباعی شماره 47: ای چون گل و مل در به در و دست به دست

ای چون گل و مل در به در و دست به دست****هر جا ز تو خرمی و هر کس ز تو مست
آنرا که شبی با تو بود خاست و نشست****جز خار و خمار از تو چه برداند بست

رباعی شماره 48: ای نیست شده ذات تو در پردهٔ هست

ای نیست شده ذات تو در پردهٔ هست****ای صومعه ویران کن و زنار پرست
مردانه کنون چو عاشقان می در دست****گرد در کفر گرد و گرد سر مست

رباعی شماره 49: لشکرگه عشق عارض خرم تست

لشکرگه عشق عارض خرم تست****زنجیر بلا زلف خم اندر خم تست
آسایش صدهزار جان یک دم تست****ای شادی آن دل که در آن دل غم تست

رباعی شماره 50: گیرم که چو گل همه نکویی با تست

گیرم که چو گل همه نکویی با تست****چون بلبل راه خوبگویی با تست
چون آینه خوی عیب جویی با تست****چه سود که شیمت دورویی با تست

رباعی شماره 51: محراب جهان جمال رخسارهٔ تست

محراب جهان جمال رخسارهٔ تست****سلطان فلک اسیر و بیچارهٔ تست
شور و شر و شرک و زهد و توحید و یقین****در گوشهٔ چشمهای خونخوارهٔ تست

رباعی شماره 52: امروز ببر زانچه ترا پیوندست

امروز ببر زانچه ترا پیوندست****کانها همه بر جان تو فردا بندست
سودی طلب از عمر که سرمایهٔ عمر****روزی چندست و کس نداند چندست

رباعی شماره 53: بر من فلک ار دست جفا گستردست

بر من فلک ار دست جفا گستردست****شاید که بسی وفا و خوبی کردست
امروز به محنتم از آن از سر و دست****تا درد همان خورد که صافی خوردست

رباعی شماره 54: تا جان مرا بادهٔ مهرت سودست

تا جان مرا بادهٔ مهرت سودست****جان و دلم از رنج غمت ناسودست
گر باده به گوهر اصل شادی بودست****پس چونکه ز بادهٔ تو رنج افزودست

رباعی شماره 55: در دام تو هر کس که گرفتارترست

در دام تو هر کس که گرفتارترست****در چشم تو ای جان جهان خوارترست
وان دل که ترا به جان خریدار ترست****ای دوست به اتفاق غمخوار ترست

رباعی شماره 56: مژگان و لبش عذر و عذابی دگرست

مژگان و لبش عذر و عذابی دگرست****وز کبر و ز لطف آتش و آبی دگرست
بی‌شک داند آنکه خردمند بود****کان آفت آب آفتاب دگرست

رباعی شماره 57: هر خوش پسری را حرکات دگرست

هر خوش پسری را حرکات دگرست****واندر لب هر یکی حیات دگرست
گویند مزاج مرگ دارد هجران****هجر پسران خوش ممات دگرست

رباعی شماره 58: هر روز مرا با تو نیازی دگرست

هر روز مرا با تو نیازی دگرست****با دو لب نوشین تو رازی دگرست
هر روز ترا طریق و سازی دگرست****جنگی دگر و عتاب و نازی دگرست

رباعی شماره 59: در شهر هر آنکسی که او مشهورست

در شهر هر آنکسی که او مشهورست****دانم که ز درد پای تو رنجورست
هستی به معانی تو جهانی دیگر****پایی که جهانی نکشد معذورست

رباعی شماره 60: غم خوردن این جهان فانی هوسست

غم خوردن این جهان فانی هوسست****از هستی ما به نیستی یک نفسست
نیکویی کن اگر ترا دست رسست****کین عالم یادگار بسیار کسست

رباعی شماره 61: در دیدهٔ کبر کبریای تو بسست

در دیدهٔ کبر کبریای تو بسست****در کیسهٔ فقر کیمیای تو بسست
کوران هزار ساله را در ره عشق****یک ذره ز گرد توتیای تو بسست

رباعی شماره 62: گر گویم جان فدا کنم جان نفسست

گر گویم جان فدا کنم جان نفسست****گر گویم دل فدا کنم دل هوسست
گر ملک فدا کنم همان ملک خسست****کی برتر ازین سه بنده را دست رسست

رباعی شماره 63: تا این دل من همیشه عشق اندیش‌ست

تا این دل من همیشه عشق اندیش‌ست****هر روز مرا تازه بلایی پیش ست
عیبم مکنید اگر دل من ریش‌ست****کز عشق مراد خانه ویران بیشست

رباعی شماره 64: زین روی که راه عشق راهی تنگ‌ست

زین روی که راه عشق راهی تنگ‌ست****نه بر خودمان صلح و نه بر کس جنگست
می‌باید می چه جای نام و ننگ‌ست****کاندر ره عشق کفر و دین همرنگست

رباعی شماره 65: ار نیست دهان فزونت ار هست کمست

ار نیست دهان فزونت ار هست کمست****گویی به مثل وجودش اندر عدم‌ست
درد است و دواست هم شفا و الم‌ست****گویی ملک الموت و مسیحا بهم‌ست

رباعی شماره 66: تنگی دهن یار ز اندیشه کمست

تنگی دهن یار ز اندیشه کمست****اندیشهٔ ما برون هستی ستم‌ست
گر هست به نیستی چرا متهمست****ار نیست فزونشدست ور هست کمست

رباعی شماره 67: هر روز مرا ز عشق جان انجامت

هر روز مرا ز عشق جان انجامت****جانیست وظیفه از دو تا بدامت
یک جان دو شود چو یابم از انعامت****از دو لب تو چهار حرف از نامت

رباعی شماره 68: آنجا که سر تیغ ترا یافتن ست

آنجا که سر تیغ ترا یافتن ست****جان را سوی او به عشق بشتافتن ست
زان تیغ اگر چه روی برتافتن ست****یک جان دادن هزار جان یافتن‌ست

رباعی شماره 69: آنم که مرا نه دل نه جان و نه تنست

آنم که مرا نه دل نه جان و نه تنست****بر من ز من از صفات هستی بدنست
تا ظن نبری که هستی من ز منست****آن سایه ز من نیست که از پیرهنست

رباعی شماره 70: برهان محبت نفس سرد منست

برهان محبت نفس سرد منست****عنوان نیاز چهرهٔ زرد منست
میدان وفا دل جوانمرد منست****درمان دل سوختگان درد منست

رباعی شماره 71: شبها ز فراق تو دلم پر خونست

شبها ز فراق تو دلم پر خونست****وز بی‌خوابی دو دیده بر گردونست
چون روز آید زبان حالم گوید****کای بر در بامداد حالست چونست

رباعی شماره 72: آن روز که بیش با من او را کینست

آن روز که بیش با من او را کینست****بیشش بر من کرامت تمکینست
گویم به زبان نخواهمش گر دینست****شوخیست که می کنم چه جای اینست

رباعی شماره 73: در مرگ حیات اهل داد و دینست

در مرگ حیات اهل داد و دینست****وز مرگ روان پاک را تمکینست
نز مرگ دل سنایی اندهگینست****بی مرگ همی میرد و مرگش زین‌ست

رباعی شماره 74: آنکس که سرت برید غمخوار تو اوست

آنکس که سرت برید غمخوار تو اوست****وان کت کلهی نهاد طرار تو اوست
آنکس که ترا بار دهد بار تو اوست****وآنکس که ترا بی تو کند یار تو اوست

رباعی شماره 75: آنکس که به یاد او مرا کار نکوست

آنکس که به یاد او مرا کار نکوست****با دشمن من همی زید در یک پوست
گر دشمن بنده را همی دارد دوست****بدبختی بنده‌ست نه بدعهدی اوست

رباعی شماره 76: ایام درشت رام بهرام شه‌ست

ایام درشت رام بهرام شه‌ست****جام ابدی به نام بهرامشه‌ست
آرام جهان قوام بهرامشه‌ست****اجرام فلک غلام بهرامشه‌ست

رباعی شماره 77: هر چند بلای عشق دشمن کامیست

هر چند بلای عشق دشمن کامیست****از عشق به هر بلا رسیدن خامی‌ست
مندیش به عالم و به کام خود زی****معشوقه و عشق را هنر بدنامی‌ست

رباعی شماره 78: در دام تو هر کس که گرفتارترست

در دام تو هر کس که گرفتارترست****در چشم تو ای جهان جان خوارترست
آن دل که ترا به جان خریدارترست****ای دوست به اتفاق غمخوارترست

رباعی شماره 79: چندان چشمم که در غم هجر گریست

چندان چشمم که در غم هجر گریست****هرگز گفتی گریستنت از پی چیست
من خود ز ستم هیچ نمی‌دانم گفت****کو با تو و خوی تو چو من خواهد زیست

رباعی شماره 80: گویند که راستی چو زر کانیست

گویند که راستی چو زر کانیست****سرمایهٔ عز و دولت و آسانیست
گر راست به هر چه راستست ارزانیست****من راستم آخر این چه سرگردانیست

رباعی شماره 81: کمتر ز من ای جان به جهان خاکی نیست

کمتر ز من ای جان به جهان خاکی نیست****بهتر ز تو مهتری و چالاکی نیست
تو بی‌منی از منت همی آید باک****من با توام ار تو بی‌منی باکی نیست

رباعی شماره 82: اندر عقب دکان قصاب گویست

اندر عقب دکان قصاب گویست****و آنجا ز سر غرقه به خونش گرویست
از خون شدن دل که می‌اندیشد****آنجا که هزار خون ناحق به جویست

رباعی شماره 83: زلفین تو تا بوی گل نوروزیست

زلفین تو تا بوی گل نوروزیست****کارش همه ساله مشک و عنبر سوزیست
همرنگ شبست و اصل فرخ روزیست****ما را همه زو غم و جدایی روزیست

رباعی شماره 84: عقلی که ز لطف دیدهٔ جان پنداشت

عقلی که ز لطف دیدهٔ جان پنداشت****بر دل صفت ترا به خوبی بنگاشت
جانی که همی با تو توان عمر گذاشت****عمری که دل از مهر تو بر نتوان داشت

رباعی شماره 85: روزی که رطب داد همی از پیشت

روزی که رطب داد همی از پیشت****آن روز به جان خریدمی تشویشت
اکنون که دمید ریش چون حشیشت****تیزم بر ریش اگر ریم بر ریشت

رباعی شماره 86: نوری که همی جمع نیابی در مشت

نوری که همی جمع نیابی در مشت****ناری که به تو در نتوان زد انگشت
دهری که شوی بر من بیچاره درشت****بختی که چو بینمت بگردانی پشت

رباعی شماره 87: بس عابد را که سرو بالای تو کشت

بس عابد را که سرو بالای تو کشت****بس زاهد را که قدر والای تو کشت
تو دیر زی ای بت ستمگر که مرا****دست ستم زمانه در پای تو کشت

رباعی شماره 88: صد بار رهی بیش به کوی تو شتافت

صد بار رهی بیش به کوی تو شتافت****بویی ز گلستان وصال تو نیافت
دل نیست کز آتش فراق تو نتافت****دست تو قوی‌ترست بر نتوان تافت

رباعی شماره 89: بویی که مرا ز وصل یار آمد رفت

بویی که مرا ز وصل یار آمد رفت****و آن شاخ جوانی که به بار آمد رفت
گیرم که ازین پس بودم عمر دراز****چه سود ازو کانچه به کار آمد رفت

رباعی شماره 90: ای عالم علم پیشگاه تو برفت

ای عالم علم پیشگاه تو برفت****ای دین محمدی پناه تو برفت
ای چرخ فرو گسل که ماه تو برفت****در حجله‌رو ای سخن که شاه تو برفت

رباعی شماره 91: رازی که سر زلف تو با باد بگفت

رازی که سر زلف تو با باد بگفت****خود باد کجا تواند آن راز نهفت
یک ره که سر زلف ترا باد بسفت****بس گل که ز دست باد می‌باید رفت

رباعی شماره 92: چون دید مرا رخانش چون گل بشکفت

چون دید مرا رخانش چون گل بشکفت****آن دیدهٔ نیمخوابش از شرم بخفت
گفتا که مخور غم که شوی با ما جفت****قربان چنان لب که چنان داند گفت

رباعی شماره 93: افلاک به تیر عشق بتوانم سفت

افلاک به تیر عشق بتوانم سفت****و آفاق به باد هجر بتوانم رفت
در عشق چنان شدم که بتوانم گفت****کاندر یک چشم پشه بتوانم خفت

رباعی شماره 94: تا کی باشم با غم هجران تو جفت

تا کی باشم با غم هجران تو جفت****زرقیست حدیثان تو پیدا و نهفت
چون از تو نخواهدم گل و مل بشکفت****دست از تو بشستم و به ترک تو گفت

رباعی شماره 95: در خاک بجستمت چو خور یافتمت

در خاک بجستمت چو خور یافتمت****بسیار عزیزتر ز زر یافتمت
جایی اگر امروز خبر یافتمت****جان تو که نیک عشوه گر یافتمت

رباعی شماره 96: ای دیدهٔ روشن سنایی ز غمت

ای دیدهٔ روشن سنایی ز غمت****تاریک شد این دو روشنایی ز غمت
با این همه یک ساعت و یک لحظه مباد****این جان و دل مرا جدایی ز غمت

رباعی شماره 97: از ظلمت چون گرفته ما هم ز غمت

از ظلمت چون گرفته ما هم ز غمت****چون آتش و خون شد اشک و آهم ز غمت
از بس که شب و روز بکاهم ز غمت****از زردی رخ چو برگ کاهم ز غمت

رباعی شماره 98: دل خسته و زار و ناتوانم ز غمت

دل خسته و زار و ناتوانم ز غمت****خونابه ز دیده می‌برانم ز غمت
هر چند به لب رسیده جانم ز غمت****غمگین مانم چو باز مانم ز غمت

رباعی شماره 99: هر چند دلم بیش کشد بار غمت

هر چند دلم بیش کشد بار غمت****گویی که بود شیفته‌تر بر ستمت
گفتی کم من گیر نگیرد هرگز****آن دل که کم خویش گرفتست کمت

رباعی شماره 100: سرو چمنی یاد نیاید ز منت

سرو چمنی یاد نیاید ز منت****شد پست چو من سرو بسی در چمنت
خورشید همه ز کوه آید بر اوج****وان من مسکین ز ره پیرهنت

رباعی شماره 101: زین رفتن جان ربای درد افزایت

زین رفتن جان ربای درد افزایت****چون سازم و چون کنم پشیمان رایت
برخیزم و در وداع هجر آرایت****بندی سازم ز دست خود بر پایت

رباعی شماره 102: آتش در زن ز کبریا در کویت

آتش در زن ز کبریا در کویت****تا ره نبرد هیچ فضولی سویت
آن روی نکو ز ما بپوش از مویت****زیرا که به ما دریغ باشد رویت

حرف ج

 

رباعی شماره 103: هستی تو سزای این و صد چندین رنج

هستی تو سزای این و صد چندین رنج****تا با تو که گفت کین همه بر خود سنج
از جستن و خواستن برآسای و مباش****آرام گزین که خفته‌ای بر سر گنج

حرف ح

 

رباعی شماره 104: اندر همه عمر من بسی وقت صبوح

اندر همه عمر من بسی وقت صبوح****آمد بر من خیال آن راحت روح
پرسید ز من که چون شدی تو مجروح****گفتم ز وصال تو همین بود فتوح

حرف د

 

رباعی شماره 105: هر جاه ترا بلندی جوزا باد

هر جاه ترا بلندی جوزا باد****درگاه ترا سیاست دریا باد
رای تو ز روشنی فلک سیما باد****خورشید سعادت تو بر بالا باد

رباعی شماره 106: ای شاخ تو اقبال و خرد بارت باد

ای شاخ تو اقبال و خرد بارت باد****در عالم عقل و روح بازارت باد
نام پدرت عاقبت کارت باد****کارت چو رخ و سرت چو دستارت باد

رباعی شماره 107: گوشت سوی عاقلان غافل‌وش باد

گوشت سوی عاقلان غافل‌وش باد****چشمت سوی صوفیان دردی کش باد
بی روی تو آب دیده‌ها آتش باد****بی وصل تو روز نیک را شب خوش باد

رباعی شماره 108: زلفینانت همیشه خم در خم باد

زلفینانت همیشه خم در خم باد****واندوهانت همیشه دم در دم باد
شادان به غم منی غمم بر غم باد****عشقی که به صد بلا کم آید کم باد

رباعی شماره 109: نور بصرم خاک قدمهای تو باد

نور بصرم خاک قدمهای تو باد****آرام دلم زلف به خمهای تو باد
در عشق داد من ستمهای تو باد****جانی دارم فدای غمهای تو باد

رباعی شماره 110: اصل همه شادی از دل شاد تو باد

اصل همه شادی از دل شاد تو باد****تا بنده بود همیشه بر یاد تو باد
بیداد همی کنی و دادم ندهی****داد همه کس فدای بیداد تو باد

رباعی شماره 111: از کبر چو من طبع تو بگریخته باد

از کبر چو من طبع تو بگریخته باد****با خلق چو تو خلق من آمیخته باد
دشمنت چو من به گردن آویخته باد****یا همچو من آب روی او ریخته باد

رباعی شماره 112: گردی که ز دیوار تو برباید باد

گردی که ز دیوار تو برباید باد****جز در چشمم از آن نشان نتوان داد
ای در غم تو طبع خردمندان شاد****هر کو به تو شاد نیست شادیش مباد

رباعی شماره 113: کاری که نه کار تست ناساخته باد

کاری که نه کار تست ناساخته باد****در کوی تو مال و ملک درباخته باد
گر چهرهٔ من جز از غم تست چو زر****در بوتهٔ فرقت تو بگداخته باد

رباعی شماره 114: چشمم ز فراق تو جهانسوز مباد

چشمم ز فراق تو جهانسوز مباد****بر من سپه هجر تو پیروز مباد
روزی اگر از تو باز خواهم ماندن****شب باد همه عمر من آن روز مباد

رباعی شماره 115: آن را شایی که باشم از عشق تو شاد

آن را شایی که باشم از عشق تو شاد****و آن را شایم که از منت ناید یاد
با این همه چشم زخم ای حورنژاد****در راه تو بنده با خود و بی خود باد

رباعی شماره 116: آن به که کنم یاد تو ای حور نژاد

آن به که کنم یاد تو ای حور نژاد****و آن به که نیارم از جفاهای تو یاد
گر چه به خیال تست بیهوده و باد****بیهوده ترا به باد نتوانم داد

رباعی شماره 117: ما را بجز از تو عالم افروز مباد

ما را بجز از تو عالم افروز مباد****بر ما سپه هجر تو پیروز مباد
اندر دل ما ز هجر تو سوز مباد****چون با تو شدم بی‌تو مرا روز مباد

رباعی شماره 118: در دیدهٔ خصم نیک روی تو مباد

در دیدهٔ خصم نیک روی تو مباد****بر عاشق سفله نیک خوی تو مباد
چون قامت من دل دو توی تو مباد****جز من پس ازین عاشق روی تو مباد

رباعی شماره 119: آب از اثر عارض تو می گردد

آب از اثر عارض تو می گردد****آتش زد و رخسار تو پر خوی گردد
گر عاشق تو چو خاک لاشی گردد****چون باد به گرد زلف تو کی گردد

رباعی شماره 120: تن در غم تو در آب منزل دارد

تن در غم تو در آب منزل دارد****دل آتش سودای تو در دل دارد
جان در طلب تو باد حاصل دارد****پس کیست که او نیل ترا گل دارد

رباعی شماره 121: هجر تو خوشست اگر چه زارم دارد

هجر تو خوشست اگر چه زارم دارد****وصل تو بتر که بی‌قرارم دارد
هجر تو عزیز و وصل خوارم دارد****این نیز مزاج روزگارم دارد

رباعی شماره 122: از روی تو دیده‌ها جمالی دارد

از روی تو دیده‌ها جمالی دارد****وز خوی تو عقلها کمالی دارد
در هر دل و جان غمت نهالی دارد****خال تو بر آن روی تو حالی دارد

رباعی شماره 123: با هجر تو بنده دل خمین می‌دارد

با هجر تو بنده دل خمین می‌دارد****شبهاست که روی بر زمین می‌دارد
گویند مرا که روی بر خاک منه****بی روی توام روی چنین می‌دارد

رباعی شماره 124: ای صورت تو سکون دلها چو خرد

ای صورت تو سکون دلها چو خرد****وی سیرت تو منزه از خصلت بد
دارم ز پی عشق تو یک انده صد****از بیم تو هیچ دم نمی‌یارم زد

رباعی شماره 125: گه جفت صلاح باشم و یار خرد

گه جفت صلاح باشم و یار خرد****گه اهل فساد و با بدان داد و ستد
باید بد و نیک نیک ور نه بد بد****زین بیش دف و داریه نتوانم زد

رباعی شماره 126: من چون تو نیابم تو چو من یابی صد

من چون تو نیابم تو چو من یابی صد****پس چون کنمت بگفت هر ناکس زد
کودک نیم این مایه شناسم بخرد****پای از سر و آب از آتش و نیک از بد

رباعی شماره 127: روزی که بود دلت ز جانان پر درد

روزی که بود دلت ز جانان پر درد****شکرانه هزار جان فدا باید کرد
اندر سر کوی عاشقی ای سره مرد****بی شکر قفای نیکوان نتوان خورد

رباعی شماره 128: گر خاک شوم چو باد بر من گذرد

گر خاک شوم چو باد بر من گذرد****ور باد شوم چو آب بر من سپرد
جانش خواهم به چشم من در نگرد****از دست چنین جان جهان جان که برد

رباعی شماره 129: بر رهگذر دوست کمین خواهم کرد

بر رهگذر دوست کمین خواهم کرد****زیر قدمش دیده زمین خواهم کرد
گر بسپردش صد آفرین خواهم گفت****نه عاشق زارم ار جز این خواهم کرد

رباعی شماره 130: از دور مرا بدید لب خندان کرد

از دور مرا بدید لب خندان کرد****و آن روی چو مه به یاسمین پنهان کرد
آن جان جهان کرشمهٔ خوبان کرد****ور نه به قصب ماه نهان نتوان کرد

رباعی شماره 131: سودای توام بی‌سر و بی‌سامان کرد

سودای توام بی‌سر و بی‌سامان کرد****عشق تو مرا زندهٔ جاویدان کرد
لطف و کرمت جسم مرا چون جان کرد****در خاک عمل بهتر ازین نتوان کرد

رباعی شماره 132: روزی که سر از پرده برون خواهی کرد

روزی که سر از پرده برون خواهی کرد****آنروز زمانه را زبون خواهی کرد
گر حسن و جمال ازین فزون خواهی کرد****یارب چه جگرهاست که خون خواهی کرد

رباعی شماره 133: چون چهرهٔ تو ز گریه باشد پر درد

چون چهرهٔ تو ز گریه باشد پر درد****زنهار به هیچ آبی آلوده مگرد
اندر ره عاشقی چنان باید مرد****کز دریا خشک آید از دوزخ سرد

رباعی شماره 134: گفتا که به گرد کوی ما خیره مگرد

گفتا که به گرد کوی ما خیره مگرد****تا خصم من از جان تو برنارد گرد
گفتم که نبایدت غم جانم خورد****در کوی تو کشته به که از روی تو فرد

رباعی شماره 135: منگر تو بدانکه ذوفنون آید مرد

منگر تو بدانکه ذوفنون آید مرد****در عهد وفا نگر که چون آید مرد
از عهدهٔ عهد اگر برون آید مرد****از هر چه گمان بری فزون آید مرد

رباعی شماره 136: رو گرد سراپردهٔ اسرار مگرد

رو گرد سراپردهٔ اسرار مگرد****شوخی چکنی که نیستی مرد نبرد
مردی باید زهر دو عالم شده فرد****کو درد به جای آب و نان داند خورد

رباعی شماره 137: آن بت که دل مرا فرا چنگ آورد

آن بت که دل مرا فرا چنگ آورد****شد مست و سوی رفتن آهنگ آورد
گفتم: مستی، مرو، سر جنگ آورد****چون گل بدرید جامه و رنگ آورد

رباعی شماره 138: بس دل که غم سود و زیان تو خورد

بس دل که غم سود و زیان تو خورد****بس شاه که یاد پاسبان تو خورد
نان تو خورد سگی که روبه گیرست****ای من سگ آن سگی که نان تو خورد

رباعی شماره 139: هر کو به جهان راه قلندر گیرد

هر کو به جهان راه قلندر گیرد****باید که دل از کون و مکان برگیرد
در راه قلندری مهیا باید****آلودگی جهان نه در برگیرد

رباعی شماره 140: چون پوست کشد کارد به دندان گیرد

چون پوست کشد کارد به دندان گیرد****آهن ز لبش قیمت مرجان گیرد
او کارد به دست خویش میزان گیرد****تا جان گیرد هر آنچه با جان گیرد

رباعی شماره 141: این اسب قلندری نه هر کس تازد

این اسب قلندری نه هر کس تازد****وین مهرهٔ نیستی نه هر کس بازد
مردی باید که جان برون اندازد****چون جان بشود عشق ترا جان سازد

رباعی شماره 142: گبری که گرسنه شد به نانی ارزد

گبری که گرسنه شد به نانی ارزد****سگ زان تو شد به استخوانی ارزد
اظهار نهانی به جهانی ارزد****آسایش زندگی به جانی ارزد

رباعی شماره 143: بادی که ز کوی آن نگارین خیزد

بادی که ز کوی آن نگارین خیزد****از خاک جفا صورت مهر انگیزد
آبی که ز چشم من فراقش ریزد****هر ساعتم آتشی به سر بربیزد

رباعی شماره 144: ای آنکه برت مردم بد، دد باشد

ای آنکه برت مردم بد، دد باشد****وز نیکی تو یک هنرت صد باشد
دانی تو و آنکه چون تو بخرد باشد****گر مردم نیک بد کند بد باشد

رباعی شماره 145: دشنام که از لب تو مهوش باشد

دشنام که از لب تو مهوش باشد****دری شمرم کش اصل از آتش باشد
نشگفت که دشنام تو دلکش باشد****کان باد که بر گل گذرد خوش باشد

رباعی شماره 146: تو شیردلی شکار تو دل باشد

تو شیردلی شکار تو دل باشد****جان دادنم از پی تو مشکل باشد
وصل تو به حیله کی به حاصل باشد****مدبر چه سزای عشق مقبل باشد

رباعی شماره 147: این ضامن صبر من خجل خواهد شد

این ضامن صبر من خجل خواهد شد****این شیفتگی یک چهل خواهد شد
بر خشک دوپای من به گل خواهد شد****گویا که سر اندر سر دل خواهد شد

رباعی شماره 148: در راه قلندری زیان سود تو شد

در راه قلندری زیان سود تو شد****زهد و ورع و سجاده مردود تو شد
دشنام سرود و رود مقصود تو شد****بپرست پیاله را که معبود تو شد

رباعی شماره 149: بالای بتان چاکر بالای تو شد

بالای بتان چاکر بالای تو شد****سرهای سران در سر سودای تو شد
دلها همه نقش‌بند زیبای تو شد****جهانها همه دفتر سخنهای تو شد

رباعی شماره 150: از فقر نشان نگر که در عود آمد

از فقر نشان نگر که در عود آمد****بر تن هنرش سیاهی دود آمد
بگداختنش نگر چه مقصود آمد****بودش همه از برای نابود آمد

رباعی شماره 151: در هجر توام قوت یک آه نماند

در هجر توام قوت یک آه نماند****قوت دل من جز غمت ای ماه نماند
زین خیره سری که عشق مه رویانست****اندر ره عاشقی دو همراه نماند

رباعی شماره 152: نارفته به کوی صدق در گامی چند

نارفته به کوی صدق در گامی چند****ننشسته به پیش خاصی و عامی چند
بد کرده همه نام نکو نامی چند****برکرده ز طامات الف لامی چند

رباعی شماره 153: نقاش که بر نقش تو پرگار افگند

نقاش که بر نقش تو پرگار افگند****فرمود که تا سجده برندت یک چند
چون نقش تمام گشت ای سرو بلند****می‌خواند «وان یکاد» و می‌سوخت سپند

رباعی شماره 154: مرغان که خروش بی‌نهایت کردند

مرغان که خروش بی‌نهایت کردند****از فرقت گل همی شکایت کردند
چون کار فراقشان روایت کردند****با گل گله‌های خود حکایت کردند

رباعی شماره 155: ای گل نه به سیم اگر به جانت بخرند

ای گل نه به سیم اگر به جانت بخرند****چون بر تو شبی گذشت نامت نبرند
گه نیز عزیز و گاه خوارت شمرند****بر سر ریزند و زیر پایت سپرند

رباعی شماره 156: این بی‌ریشان که سغبهٔ سیم و زرند

این بی‌ریشان که سغبهٔ سیم و زرند****در سبلت تو به شاعری که نگرند
زر باید زر که تا غم از دل ببرند****ترانهٔ خشک خوبرویان نخرند

رباعی شماره 157: سیمرغ نه‌ای که بی تو نام تو برند

سیمرغ نه‌ای که بی تو نام تو برند****طاووس نه‌ای که با تو در تو نگرند
بلبل نه که از نوای تو جامه درند****آخر تو چه مرغی و ترا با چه خرند

رباعی شماره 158: سادات به یک بار همه مهجورند

سادات به یک بار همه مهجورند****کز سایهٔ حشمت تو مهتر دورند
از غایت مهر تو به دل رنجورند****گر شکر تو گویند به جان معذورند

رباعی شماره 159: با یاد تو جام زهر چون نوش کشند

با یاد تو جام زهر چون نوش کشند****از کوی تو عاشقان بیهوش کشند
بنمای به زاهدان جمال رخ خویش****تا غاشیهٔ مهر تو بر دوش کشند

رباعی شماره 160: تا عشق قد تو همچو چنبر نکند

تا عشق قد تو همچو چنبر نکند****در راه قلندری ترا سر نکند
این عشق درست از آن کس آید به جهان****کورا همه آب بحرها تر نکند

رباعی شماره 161: عشق تو کرای شادی و غم نکند

عشق تو کرای شادی و غم نکند****عمر تو کرای سور و ماتم نکند
زخم تو کرای آه و مرهم نکند****چه جای کراییم کراهم نکند

رباعی شماره 162: بسیار مگو دلا که سودی نکند

بسیار مگو دلا که سودی نکند****ور صبر کنی به تو نمودی نکند
چون جان تو صد هزار برهم نهد او****و آتش زند اندرو و دودی نکند

رباعی شماره 163: یک دم سر زلف خویش پر خم نکند

یک دم سر زلف خویش پر خم نکند****تا کار مرا چو زلف درهم نکند
خارم نهد و عشق مرا کم نکند****خاری که چنو گل سپر غم نکند

رباعی شماره 164: عشاق اگر دو کون پیش تو نهند

عشاق اگر دو کون پیش تو نهند****مفلس مانند و از خجالت نرهند
من عاشق دلسوخته جانی دارم****پیداست درین جهان به جانی چه دهند

رباعی شماره 165: عشق و غم تو اگر چه بی‌دادانند

عشق و غم تو اگر چه بی‌دادانند****جان و دل من زهر دو آبادانند
نبود عجب ار ز یکدیگر شادانند****چون جان من و عشق تو همزادانند

رباعی شماره 166: آنها که اسیر عشق دلدارانند

آنها که اسیر عشق دلدارانند****از دست فلک همیشه خونبارانند
هرگز نشود بخت بد از عشق جدا****بدبختی و عاشقی مگر یارانند

رباعی شماره 167: آنها که درین حدیث آویخته‌اند

آنها که درین حدیث آویخته‌اند****بسیار ز دیده خون دل ریخته‌اند
بس فتنه که هر شبی برانگیخته‌اند****آنگاه به حیلت از تو بگریخته‌اند

رباعی شماره 168: دیده ز فراق تو زیان می‌بیند

دیده ز فراق تو زیان می‌بیند****بر چهره ز خون دل نشان می‌بیند
با این همه من ز دیده ناخشنودم****تا بی رخ تو چرا جهان می‌بیند

رباعی شماره 169: آن روز که مهر کار گردون زده‌اند

آن روز که مهر کار گردون زده‌اند****مهر رز عاشقی دگرگون زده‌اند
واقف نشوی به عقل تا چون زده‌اند****کاین زر ز سرای عقل بیرون زده‌اند

رباعی شماره 170: تا در طلب مات همی کام بود

تا در طلب مات همی کام بود****هر دم که بروی ما زنی دام بود
آن دل که در او عشق دلارام بود****گر زندگی از جان طلبد خام بود

رباعی شماره 171: آن ذات که پروردهٔ اسرار بود

آن ذات که پروردهٔ اسرار بود****از مرگ نیندیشد و هشیار بود
تیمار همی خوری که در خاک شوم****در خاک یکی شود که در نار بود

رباعی شماره 172: هر بوده که او ز اصل نابود بود

هر بوده که او ز اصل نابود بود****نابوده و بود او همه سود بود
گر یک نفسش پسند مقصود بود****نابود شود هر آینه بود بود

رباعی شماره 173: دل بندهٔ عاشقی تن آزاد چه سود باشد

دل بندهٔ عاشقی تن آزاد چه سود باشد****جان گشته خراب و عالم آباد چه سود باشد
فریاد همی خواهم و تو تن زده‌ای****فریاد رسی چو نیست فریاد چه سود باشد

رباعی شماره 174: زن، زن ز وفا شود ز زیور نشود

زن، زن ز وفا شود ز زیور نشود****سر، سر ز وفا شود ز افسر نشود
بی‌گوهر گوهری ز گوهر نشود****سگ را سگی از قلاده کمتر نشود

رباعی شماره 175: ترسم که دل از وصل تو خرم نشود

ترسم که دل از وصل تو خرم نشود****تا کار تو چون زلف تو درهم نشود
با من به وفا عهد تو محکم نشود****تا باد نکویی ز سرت کم نشود

رباعی شماره 176: یک روز دلت به مهر ما نگراید

یک روز دلت به مهر ما نگراید****دیوت همه جز راه بلا ننماید
تا لاجرم اکنون که چنینت باید****می‌گوید من همی نگویم شاید

رباعی شماره 177: آنی که فدای تو روان می‌باید

آنی که فدای تو روان می‌باید****پیش رخ تو نثار جان می‌باید
من هیچ ندانم که کرا مانی تو****ای دوست چنانی که چنان می‌باید

رباعی شماره 178: گاهی فلکم گریستن فرماید

گاهی فلکم گریستن فرماید****ناخفته دو چشم را عنا فرماید
گاهیم به درد خنده لب بگشاید****گوید ز بدی خنده نیاید آید

رباعی شماره 179: روزی که بتم ز فوطه رخ بنماید

روزی که بتم ز فوطه رخ بنماید****با فوطه هزار جان ز تن برباید
در فوطه بتا خمش ازین به باید****عاشق کش فوطه پوش نیکو ناید

رباعی شماره 180: مردی که به راه عشق جان فرساید

مردی که به راه عشق جان فرساید****باید که بدون یار خود نگراید
عاشق به ره عشق چنان می‌باید****کز دوزخ و از بهشت یادش ناید

رباعی شماره 181: آن باید آن که مرد عاشق آید

آن باید آن که مرد عاشق آید****تا عشق هنرهای خودش بنماید
شاهنشه عشق روی اگر بنماید****با او همه غوغای جهان برناید

رباعی شماره 182: آن عنبر نیم تاب در هم نگرید

آن عنبر نیم تاب در هم نگرید****آن نرگس پر خمار خرم نگرید
روز من مستمند پر غم نگرید****هان تا نرسد چشم بدی کم نگرید

رباعی شماره 183: دی بنده چو آن لالهٔ خندان تو دید

دی بنده چو آن لالهٔ خندان تو دید****وان سیب در آن رهگذر جان تو دید
نی سیب در آن حقهٔ مرجان تو دید****کاندر دل تنگ خود زنخدان تو دید

رباعی شماره 184: اکنون که سیاهی ای دل چون خورشید

اکنون که سیاهی ای دل چون خورشید****بیشت باید ز عشق من داد نوید
کاندر چشمی تو از عزیزی جاوید****چون دیدهٔ دیده‌ای سیه به که سفید

رباعی شماره 185: ای دیدن تو راحت جانم جاوید

ای دیدن تو راحت جانم جاوید****شب ماه منی و روز روشن خورشید
روزی که نباشدم به دیدارت امید****آن روز سیاه باد و آن دیده سپید

رباعی شماره 186: ای خورشیدی که نورت از روی امید

ای خورشیدی که نورت از روی امید****گفتم که به صدر ما نماند جاوید
ناگه به چه از باد اجل سرد شدی****گر سرد نگردد این نگارین خورشید

رباعی شماره 187: یک ذره نسیم خاک پایت بوزید

یک ذره نسیم خاک پایت بوزید****زو گشت درین جهان همه حسن پدید
هر کس که از آن حسن یکی ذره بدید****بفروخت دل و دیده و مهر تو خرید

حرف ر

 

رباعی شماره 188: گویی که من از بلعجبی دارم عار

گویی که من از بلعجبی دارم عار****سیب از چه نهی میان یکدانهٔ نار
این بلعجبی نباشد ای زیبا یار****کاندر دهن مور نهی مهرهٔ مار

رباعی شماره 189: چون از اجل تو دید بر لوح آثار

چون از اجل تو دید بر لوح آثار****دست ملک‌الموت فرو ماند از کار
از زاری تو به خون دل جیحون‌وار****مرگ تو همی بر تو فرو گرید زار

رباعی شماره 190: نازان و گرازان به وثاق آمد یار

نازان و گرازان به وثاق آمد یار****نازان چو گل و مل و گرازان چو بهار
جوشان و خروشانش گرفتم به کنار****جوشان ز تف خمر و خروشان ز خمار

رباعی شماره 191: از غایت بی‌تکلفی ما در هر کار

از غایت بی‌تکلفی ما در هر کار****دیوانه و مستمان همی خواند یار
گفتیم تو خوش باش که ما ای دلدار****دیوانهٔ عاقلیم و مست هشیار

رباعی شماره 192: نه چرخ به کام ما بگردد یک بار

نه چرخ به کام ما بگردد یک بار****نه دارد یار کار ما را تیمار
نه نیز دلم را بر من هست قرار****احسنت ای دل، زه ای فلک، نیک ای یار

رباعی شماره 193: بخت و دل من ز من برآورد دمار

بخت و دل من ز من برآورد دمار****چون یار چنان دید ز من شد بیزار
زین نادره‌تر چه ماند در عالم کار****زانسان بختی، چنین دلی، چونان یار

رباعی شماره 194: ای گشته چو ماه و همچو خورشید سمر

ای گشته چو ماه و همچو خورشید سمر****خوی مه و خورشید مدار اندر سر
چون ماه به روزن کسان در منگر****ناخوانده چو خورشید میا ای دلبر

رباعی شماره 195: ای روی تو رخشنده‌تر از قبلهٔ گبر

ای روی تو رخشنده‌تر از قبلهٔ گبر****وی چشم من از فراق گرینده چو ابر
من دست ز آستین برون کرده ز عشق****تو پای به دامن اندر آورده به صبر

رباعی شماره 196: آن کس که چو او نبود در دهر دگر

آن کس که چو او نبود در دهر دگر****در خاک شد از تیر اجل زیر و زبر
واکنون که همی ز خاک برنارد سر****شاید که به خون دل کنم مژگان تر

حرف ز

 

رباعی شماره 197: بازی بنگر عشق چه کردست آغاز

بازی بنگر عشق چه کردست آغاز****می‌ناز ازین حدیث و خود را بنواز
بر درگه این و آن چه گردی به مجاز****ساز ره عشق کن برو با او ساز

رباعی شماره 198: هرگز دل من به آشکارا و به راز

هرگز دل من به آشکارا و به راز****با مردم بی خرد نباشد دمساز
من یار عیار خواهم و خاک انداز****کورا نشود ز عالمی دیده فراز

رباعی شماره 199: اول تو حدیث عشق کردی آغاز

اول تو حدیث عشق کردی آغاز****اندر خور خویش کار ما را می‌ساز
ما کی گنجیم در سراپردهٔ راز****لافیست به دست ما و منشور نیاز

رباعی شماره 200: از عشق تو ای صنم به شبهای دراز

از عشق تو ای صنم به شبهای دراز****چون شمع به پای باشم و تن به گداز
تا بر ندمد صبح به شبهای دراز****جان در بر آتشست و دل در دم گاز

رباعی شماره 201: خوشخو شده بود آن صنم قاعده‌ساز

خوشخو شده بود آن صنم قاعده‌ساز****باز از شوخی بلعجبی کرد آغاز
چون گوز درآگند دگر باز از ناز****از ماست همی بوی پنیر آید باز

رباعی شماره 202: نادیده ترا چو راه را کردم باز

نادیده ترا چو راه را کردم باز****پیوسته شدم با غم و بگسسته ز ناز
دل نزد تو بگذاشتم ای شمع طراز****تا خسته دل از تو عذر من خواهد باز

رباعی شماره 203: خواهی که ترا روی دهد صرف نیاز

خواهی که ترا روی دهد صرف نیاز****دستار نماز در خرابات بباز
مستی کن و بر نهاد هر مست بناز****مر مستان را چه جای روزه‌ست و نماز

رباعی شماره 204: عقلی که همیشه با روانی دمساز

عقلی که همیشه با روانی دمساز****دهری که به یک دید نهی کام فراز
بختی که نباشیم زمانی هم باز****جانی که چو بگسلی نپیوندی باز

رباعی شماره 205: شب گشت ز هجران دل فروزم روز

شب گشت ز هجران دل فروزم روز****شب تیز شد از آه جهانسوزم روز
شد روشنی و تیرگی از روز و شبم****اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز

رباعی شماره 206: ای گلبن نابسوده او باش هنوز

ای گلبن نابسوده او باش هنوز****وی رنگ تو نامیخته نقاش هنوز
بوی تو نکردست صبا فاش هنوز****تا بر تو وزد باد صبا باش هنوز

رباعی شماره 207: آسیمه سران بی‌نواییم هنوز

آسیمه سران بی‌نواییم هنوز****با شهوتها و با هواییم هنوز
زین هر دو پی هم بگراییم هنوز****از دوست بدین سبب جداییم هنوز

رباعی شماره 208: بر چرخ نهاده پای بستیم هنوز

بر چرخ نهاده پای بستیم هنوز****قارون شدگان تنگدستیم هنوز
صوفی شدهٔ بادهٔ صافیم هنوز****دوری در ده که نیم مستیم هنوز

رباعی شماره 209: ای در سر زلف تو صبا عنبر بیز

ای در سر زلف تو صبا عنبر بیز****وی نرگس شهلای تو بس شورانگیز
هر قطره که می‌چکد ز خون دل من****در جام وفای تست کژدار و مریز

حرف س

 

رباعی شماره 210: درد دلم از طبیب بیهوده مپرس

درد دلم از طبیب بیهوده مپرس****رنج تنم از حریف آسوده مپرس
نالودهٔ پاک را از آلوده مپرس****در بوده همی نگر ز نابوده مپرس

رباعی شماره 211: ای دیده ز هر طرف که برخیزد خس

ای دیده ز هر طرف که برخیزد خس****طرفه‌ست که جز در تو نیاویزد خس
هش دار که تا با تو کم آمیزد خس****زیرا همه آب دیده‌ها ریزد خس

رباعی شماره 212: خواندیم گرسنه ما ز دل یار هوس

خواندیم گرسنه ما ز دل یار هوس****سیر از چو تویی بگو که یا رد شد پس
تو نعمت هر دو عالمی به نزد همه کس****قدر چو تویی گرسنه‌ای داند و بس

رباعی شماره 213: ای چون هستی برده دل من به هوس

ای چون هستی برده دل من به هوس****چون نیستیم غم فراق تو نه بس
گر چون هستی به دستت آرم زین پس****پنهان کنمت چو نیستی از همه کس

رباعی شماره 214: ای من به تو زنده همچو مردم به نفس

ای من به تو زنده همچو مردم به نفس****در کار تو کرده دین و دنیا به هوس
گرمت بینم چو بنگرم با همه کس****سردی همه از برای من داری و بس

رباعی شماره 215: اندر طلبت هزار دل کرد هوس

اندر طلبت هزار دل کرد هوس****با عشق تو صد هزار جان باخت نفس
لیکن چو همی می‌نگرم از همه کس****با نام تو پیوست جمال همه کس

رباعی شماره 216: شمعی که چو پروانه بود نزد تو کس

شمعی که چو پروانه بود نزد تو کس****نتوان چو چراغ پیش تو داد نفس
با مشعلهٔ عشق تو با دست عسس****قندیل شب وصال تو زلف تو بس

رباعی شماره 217: بادی که بیاوری به ما جان چو نفس

بادی که بیاوری به ما جان چو نفس****ناری که دلم همی بسوزی به هوس
آبی که به تو زنده توان بودن و بس****خاکی که به تست بازگشت همه کس

حرف ش

 

رباعی شماره 218: ای تن وطن بلای آن دلکش باش

ای تن وطن بلای آن دلکش باش****ای جان ز غمش همیشه در آتش باش
ای دیده به زیر پای او مفرش باش****ای دل نه همه وصال باشد خوش باش

رباعی شماره 219: ای گشته دل و جان من از عشق تو لاش

ای گشته دل و جان من از عشق تو لاش****افگنده مرا به گفتگوی اوباش
یک شهر خبر که زاهدی شد قلاش****چون پرده دریده شد کنون باداباش

رباعی شماره 220: با من ز دریچه‌ای مشبک دلکش

با من ز دریچه‌ای مشبک دلکش****از لطف سخن گفت به هر معنی خوش
می‌تافت چنان جمال آن حوراوش****کز پنجرهٔ تنور نور آتش

رباعی شماره 221: ای عارض گل پوش سمن پاش تو خوش

ای عارض گل پوش سمن پاش تو خوش****ای چشم پر از خمار جماش تو خوش
ای زلف سیه فروش فراش تو خوش****بر عاشق پر خروش پرخاش تو خوش

رباعی شماره 222: بر طرف قمر نهاده مشک و شکرش

بر طرف قمر نهاده مشک و شکرش****چکند که فقاع خوش نبندد به درش
در کعبهٔ حسن گشت و در پیش درش****عشاق همه بوسه‌زنان بر حجرش

رباعی شماره 223: چون نزد رهی درآیی ای دلبر کش

چون نزد رهی درآیی ای دلبر کش****پیراهن چرب را تو از تن درکش
زیرا که چو گیرمت به شادی در کش****در پیرهن چرب تو افتد آتش

رباعی شماره 224: نی آب دو چشم داری ای حورافش

نی آب دو چشم داری ای حورافش****زان روی درین دلست چندین آتش
بی باد تکبر تو ای دلبر کش****با خاک سر کوی تو دل دارم خوش

رباعی شماره 225: با سینهٔ این و آن چه گویی غم خویش

با سینهٔ این و آن چه گویی غم خویش****از دیدهٔ این و آن چه جویی نم خویش
بر ساز تو عالمی ز بیش و کم خویش****آنگاه بزی به ناز در عالم خویش

رباعی شماره 226: می بر کف گیر و هر دو عالم بفروش

می بر کف گیر و هر دو عالم بفروش****بیهوده مدار هر دو عالم به خروش
گر هر دو جهان نباشدت در فرمان****در دوزخ مست به که در خلد به هوش

رباعی شماره 227: ای برده دل من چو هزاران درویش

ای برده دل من چو هزاران درویش****بی رحمیت آیین شد و بد عهدی کیش
تا کی گویی ترا نیازارم بیش****من طبع تو نیک دانم و طالع خویش

رباعی شماره 228: گه در پی دین رویم و گه در پی کیش

گه در پی دین رویم و گه در پی کیش****هر روز به نوبتی نهیم اندر پیش
در جمله ز ما مرگ خرد دارد بیش****هستیم همه عاشق بدبختی خویش

رباعی شماره 229: هر چند بود مردم دانا درویش

هر چند بود مردم دانا درویش****صد ره بود از توانگر نادان بیش
این را بشود جاه چو شد مال از پیش****و آن شاد بود مدام از دانش خویش

رباعی شماره 230: دی آمدنی به حیرت از منزل خویش

دی آمدنی به حیرت از منزل خویش****امروز قراری نه به کار دل خویش
فردا شدنی به چیزی از حاصل خویش****پس من چه دهم نشان ز آب و گل خویش

رباعی شماره 231: آراست بهار کوی و دروازهٔ خویش

آراست بهار کوی و دروازهٔ خویش****افگند به باغ و راغ آوازهٔ خویش
بنمای بهار را رخ تازهٔ خویش****تا بشناسد بهار اندازهٔ خویش

رباعی شماره 232: از عشق تو ای سنگدل کافر کیش

از عشق تو ای سنگدل کافر کیش****شد سوخته و کشته جهانی درویش
در شهر چنین خو که تو آوردی پیش****گور شهدا هزار خواهد شد بیش

حرف ع

 

رباعی شماره 233: معشوقه دلم به آتش انباشت چو شمع

معشوقه دلم به آتش انباشت چو شمع****بر رویم زرد گل بسی کاشت چو شمع
تا روز به یک سوختنم داشت چو شمع****پس خیره مرا ز دور بگذاشت چو شمع

حرف غ

 

رباعی شماره 234: از یار وفا مجوی کاندر هر باغ

از یار وفا مجوی کاندر هر باغ****بی هیچ نصیبه عشق میبازد زاغ
تا با خودی از عشق منه بر دل داغ****پروانه شو آنگاه تو دانی و چراغ

رباعی شماره 235: نیکوتری از آب روان اندر باغ

نیکوتری از آب روان اندر باغ****زیباتری از جوانی و مال و فراغ
لیکن چه کنم که عشقت ای شمع و چراغ****جویان بودست درد ما را از داغ

رباعی شماره 236: نادیده من از عشق تو یک روز فراغ

نادیده من از عشق تو یک روز فراغ****بهره نبرد مرا ز وصلت جز داغ
کردی تن من ز تاب هجران چو کناغ****تا خو داری تو دوست کشتن چو چراغ

رباعی شماره 237: ای بیماری سرو ترا کرده کناغ

ای بیماری سرو ترا کرده کناغ****پس دست اجل نهاده بر جان تو داغ
خورشید و چراغ من بدی و پس از این****ناییم بهم پیش چو خورشید و چراغ

رباعی شماره 238: در راه تو ار سود و زیانم فارغ

در راه تو ار سود و زیانم فارغ****وز شوق تو از هر دو جهانم فارغ
خود را به تو داده‌ام از آنم بی‌غم****غمهای تو می‌خورم از آنم فارغ

حرف ق

 

رباعی شماره 239: تا دید هوات در دلم غایت عشق

تا دید هوات در دلم غایت عشق****در پیش دلم کشید خوش رایت عشق
گر وحی ز آسمان گسسته نشدی****در شان دل من آمدی آیت عشق

رباعی شماره 240: بر سین سریر سر سپاه آمد عشق

بر سین سریر سر سپاه آمد عشق****بر میم ملوک پادشاه آمد عشق
بر کاف کمال کل، کلاه آمد عشق****با اینهمه یک قدم ز راه آمد عشق

رباعی شماره 241: جز من به جهان نبود کس در خور عشق

جز من به جهان نبود کس در خور عشق****زان بر سر من نهاد چرخ افسر عشق
یک بار به طبع خوش شدم چاکر عشق****دارم سر آنکه سر کنم در سر عشق

رباعی شماره 242: تحویل کنم نام خود از دفتر عشق

تحویل کنم نام خود از دفتر عشق****تا باز رهم من از بلا و سر عشق
نه بنگرم و نه بگذرم بر در عشق****عشق آفت دینست که دارد سر عشق

رباعی شماره 243: جز تیر بلا نبود در ترکش عشق

جز تیر بلا نبود در ترکش عشق****جز مسند عشق نیست در مفرش عشق
جز دست قضا نیست جنیبت کش عشق****جان باید جان سپند بر آتش عشق

رباعی شماره 244: گویند که کرده‌ای دلت بردهٔ عشق

گویند که کرده‌ای دلت بردهٔ عشق****وین رنج تو هست از دل آوردهٔ عشق
گر بر دارم ز پیش دل پردهٔ عشق****بینند دلی به نازپروردهٔ عشق

رباعی شماره 245: کی بسته کند عقل سراپردهٔ عشق

کی بسته کند عقل سراپردهٔ عشق****کی باز آرد خرد ز ره بردهٔ عشق
بسیار ز زنده به بود مردهٔ عشق****ای خواجه چه واقفی تو از خردهٔ عشق

رباعی شماره 246: چشمی دارم ز اشک پیمانهٔ عشق

چشمی دارم ز اشک پیمانهٔ عشق****جانی دارم ز سوز پروانهٔ عشق
امروز منم قدیم در خانهٔ عشق****هشیار همه جهان و دیوانهٔ عشق

رباعی شماره 247: خورشید سما بسوزد از سایهٔ عشق

خورشید سما بسوزد از سایهٔ عشق****پس چون شده‌ای دلا تو همسایهٔ عشق
جز آتش عشق نیست پیرایهٔ عشق****اینست بتا مایه و سرمایهٔ عشق

رباعی شماره 248: آن روز که شیر خوردم از دایهٔ عشق

آن روز که شیر خوردم از دایهٔ عشق****از صبر غنی شدم به سرمایهٔ عشق
دولت که فگند بر سرم سایهٔ عشق****بر من به غلط ببست پیرایهٔ عشق

حرف ک

 

رباعی شماره 249: کردی تو پریر آب وصل از رخ پاک

کردی تو پریر آب وصل از رخ پاک****تا دی شدم از آتش هجر تو هلاک
امروز شدی ز باد سردم بی‌باک****فردا کنم از دست تو بر تارک خاک

رباعی شماره 250: ای آصف این زمانه از خاطر پاک

 

ای آصف این زمانه از خاطر پاک****همچون ز سلیمان ز تو شد دیو هلاک
ای همچو فرشته اندری عالم خاک****آثار تو و شخص تو دور از ادراک

بعدی                              قبلی

دسته بندي: شعر, سنائی غزنوی,

ارسال نظر

کد امنیتی رفرش

مطالب تصادفي

مطالب پربازديد