در آخر غنچه این راز بشکفت****حدیث خواب یک یک با پدر گفت
پدر گفت: «این پسر شوریده حالست****حدیثش یکسر از خواب و خیالست
همی ترسم که او دیوانه گردد ****به یکبار از خرد بیگانه گردد»
به مادر گفت: «تیمار پسر کن****علاج جان بیمار پسر کن»

درباره
شعر , دیوان سلمان ساوجی ,