loading...
فوج
s.m.m بازدید : 290 1395/04/17 نظرات (0)

بابی دربارۀ تقلید

[١56]١-ابو بصیر گوید: از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ این آیه پرسیدم که خداوند می فرماید: (دانشمندان و راهبان خود را. . . به جای خدا به الوهیّت گرفتند.) [توبه (٩) : آیۀ ٣١]فرمود: به خدا سوگند! دانشمندان و راهبان، مردم را به پرستش خویش فرانخواندند که اگر فرامی خواندند، آنها نمی پذیرفتند؛ ولی حرام را برای آنها حلال و حلال را برایشان حرام کردند و آنها ندانسته، آنان را می پرستیدند.

[١5٧]٢-محمّد عبیده گوید: حضرت ابو الحسن علیه السّلام به من فرمود: ای محمّد! تقلید شما محکم تر است یا مرجئه (آنان که پس از پیغمبر مقام علی علیه السّلام را از ابو بکر به تأخیر انداختند) ؟ عرض کردم: ما هم تقلید کردیم و آنها هم تقلید کردند. فرمود: این را از تو نپرسیدم. (محمّد گوید:) من پاسخی بیشتر از پاسخ اول نداشتم؛ پس حضرت فرمود: مرجئه مردی را که اطاعتش واجب نبود به خلافت نصب کردند و از او تقلید نمودند و شما مردی را نصب کردید و اطاعتش را واجب دانستید، ولی تقلیدش نکردید؛ پس تقلید آنان از شما محکم تر باشد.

[١5٨]٣-حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ فرمایش خدای بزرگ و والا که (دانشمندان و راهبان خود را. . . به جای خدا به الوهیّت گرفتند) فرمود: به خدا سوگند! برای آنها روزه نگرفتند و نماز نگزاردند، بلکه حرام را برای آنها حلال و حلال را برایشان حرام ساختند و آنها هم پیروی کردند.

ص :١٢٧

 

حلالا فاتّبعوهم.

باب البدع و الرّأی و المقاییس [١5٩]١-الحسین بن محمّد الأشعریّ، عن معلّی بن محمّد، عن الحسن بن علیّ الوشّاء و عدّه من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن ابن فضّال جمیعا، عن عاصم بن حمید، عن محمّد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

خطب أمیر المؤمنین علیه السّلام النّاس فقال: أیّها النّاس! إنّما بدء وقوع الفتن أهواء تتّبع و أحکام تبتدع یخالف فیها کتاب اللّه یتولّی فیها رجال رجالا فلو أنّ الباطل خلص لم یخف علی ذی حجی و لو أنّ الحقّ خلص لم یکن اختلاف و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فیجیئان معا فهنالک استحوذ الشّیطان علی أولیائه و نجا الّذین سبقت لهم من اللّه الحسنی.

[١6٠]٢-الحسین بن محمّد، عن معلّی بن محمّد، عن محمّد بن جمهور العمّیّ یرفعه قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم:

إذا ظهرت البدع فی أمّتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنه اللّه.

[١6١]٣-و بهذا الإسناد، عن محمّد بن جمهور رفعه قال:

من أتی ذا بدعه فعظّمه فإنّما یسعی فی هدم الإسلام.

[١6٢]4-و بهذا الإسناد، عن محمّد بن جمهور رفعه قال:

قال رسول اللّه أبی اللّه لصاحب البدعه بالتّوبه، قیل: یا رسول اللّه و کیف ذلک؟ قال: إنّه قد أشرب قلبه حبّها.

[١6٣]5-محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن الحسن بن محبوب، عن معاویه بن وهب قال:

ص :١٢٨

بابی دربارۀ بدعت ها، رأی و قیاس ها

[١5٩]١-امام باقر علیه السّلام فرمود: حضرت امیر مؤمنان علیه السّلام برای مردم سخنرانی کرد و فرمود: ای مردم! جز این نیست، که آغاز پیدایش فتنه ها، پیروی هوس ها و بدعت گزاردن احکامی برخلاف دین خدا است که مردانی از مردان دیگر یاری خواهند تا بر خلاف دین خدا، اجرای آن را بر عهده گیرند. اگر باطل ناب و خالص بود بر هیچ خردمندی نهان نمی شد و اگر حقّ ناب و ناآمیخته بود، اختلافی در میان نبود؛ ولی همواره پاره ای از حقّ و پاره ای از باطل برگیرند و به هم درآمیزند و باهم آیند. اینجاست که شیطان بر دوستان خود چیره گردد و تنها کسانی رهایی یابند که لطف حقّ شامل حالشان گردد.

[١6٠]٢-رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: آن گاه که بدعت ها در امت من پدید آید، بر عالم است که علم خود را هویدا کند و هرکه چنین نکند، نفرین خدا بر او باد.

[١6١]٣-در حدیث است: هرکس نزد بدعتگذاری آید و او را بزرگ شمارد، همانا در ویرانی اسلام کوشیده است.

[١6٢]4-رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: خداوند از پذیرش توبۀ بدعتگذار خودداری کرده است. عرض شد: ای رسول خدا، چطور؟ فرمود: زیرا بدعت دوستی، تمام وجودش را فراگرفته است.

[١6٣]5-پیامبر اسلام فرمود: برای هر بدعتی که پس از من با ایمان (برای

ص :١٢٩

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: إنّ عند کلّ بدعه تکون من بعدی یکاد بها الإیمان ولیّا من أهل بیتی موکّلا به یذبّ عنه، ینطق بإلهام من اللّه و یعلن الحقّ و ینوّره و یردّ کید الکائدین یعبّر عن الضّعفاء فاعتبروا یا أولی الأبصار و توکّلوا علی اللّه.

[١64]6-محمّد بن یحیی، عن بعض أصحابه و علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن هارون بن مسلم، عن مسعده بن صدقه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام و علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن محبوب رفعه، عن أمیر المؤمنین علیه السّلام أنّه قال:

إنّ من أبغض الخلق إلی اللّه عزّ و جلّ لرجلین: رجل و کله اللّه إلی نفسه فهو جائر عن قصد السّبیل مشعوف بکلام بدعه، قد لهج بالصّوم و الصّلاه فهو فتنه لمن افتتن به، ضالّ عن هدی من کان قبله، مضلّ لمن اقتدی به فی حیاته و بعد موته، حمّال خطایا غیره، رهن بخطیئته و رجل قمش جهلا فی جهّال النّاس، عان بأغباش الفتنه قد سمّاه أشباه النّاس عالما و لم یغن فیه یوما سالما، بکّر فاستکثر، ما قلّ منه خیر ممّا کثر، حتّی إذا ارتوی من آجن و اکتنز من غیر طائل، جلس بین النّاس قاضیا ضامنا لتخلیص ما التبس علی غیره و إن خالف قاضیا سبقه لم یأمن أن ینقض حکمه من یأتی بعده، کفعله بمن کان قبله و إن نزلت به إحدی المبهمات المعضلات هیّأ لها حشوا من رأیه ثمّ قطع به فهو من لبس الشّبهات فی مثل غزل العنکبوت لا یدری أصاب أم أخطأ، لا یحسب العلم فی شیء ممّا أنکر و لا یری أنّ وراء ما بلغ فیه مذهبا، إن قاس شیئا بشیء لم یکذّب نظره و إن أظلم علیه أمر اکتتم به لما یعلم من جهل نفسه لکیلا یقال له: لا یعلم، ثمّ جسر فقضی، فهو مفتاح عشوات رکّاب شبهات، خبّاط جهالات،

لا یعتذر ممّا لا یعلم فیسلم و لا یعضّ فی العلم بضرس قاطع فیغنم، یذری

ص :١٣٠

نیرنگ) همراه شود، سرپرستی از خاندانم گماشته شده که از ایمان دفاع کند. با الهام خدا سخن گوید. حق را آشکار و روشن کند و نیرنگ نیرنگبازان را برگرداند و زبان ناتوانان باشد. ای صاحبان بینش! پند گیرید و خود را به خدا سپارید.

[١64]6-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود: دشمن ترین مردم در نزد خداوند بزرگ و والا دو کس اند: (الف) مردی که خدا او را به حال خود وانهاده، پس از راه راست منحرف گشته و شیفته سخنان بدعت آمیز شده است. از نماز و روزه دم می زند.

[در حالی که]دیگران را به فتنه دراندازد و فریفته خود سازد. از راه درست پیشینیانش منحرف گشته و گمراه کننده پیروانش در زندگی و پس از مرگش شده است. دیگری، مردی که کوله بار نادانی فراهم ساخته و برگیرندۀ بار خطاهای دیگران و در گرو خطای خود باشد در میان نادانان به تلاش پرداخته و اسیر تاریکی های فتنه و فساد گشته است. آدمی نمایان او را دانشمند نامند در حالی که یک روز تمام را صرف دانش نکرده است. صبح زود برخاسته و چیزی را بسیار فراهم آورده که اندکش بهتر از بسیارش است تا اینکه از آبی گندیده سیراب شده و مطالب بیهوده در گنجینۀ خاطر خود انباشته است. میان مردم به کرسی قضاوت نشست و متعهّد شد آنچه را بر دیگران مشتبه شده است، حلّ کند و اگر با قاضی پیش از خود مخالفت کرد، اطمینان ندارد که قاضی پس از او حکم او را نشکند همان طور که او با قاضی پیشین کرد. اگر به یکی از مطالب پیچیده و مشکل دچار شود، نظریات پوچی برای آن بافته و آماده می کند و سپس حکم قطعی می دهد.

شبهه بافی او همانند تار بافتن عنکبوت است که نمی داند درست رفته یا اشتباه کرده است. نمی پندارد در آنچه او منکر شده، دانشی باشد و نداند در پس آنچه او به آن دست یافته، روش درستی وجود داشته باشد. اگر چیزی را به چیزی دیگر قیاس کند، نظر خویش را تکذیب نکند و اگر مطلبی بر او تاریک باشد به سبب نادانی که در خود سراغ دارد، آن را بپوشاند تا مبادا به او بگویند: نمی داند. سپس گستاخی کرده و حکم صادر نماید. او کلید تاریکی ها است و شبهه ها را بسیار مرتکب شود. در نادانی ها کورکورانه گام بردارد. از آنچه نداند، پوزش نخواهد تا

ص :١٣١

الرّوایات ذرو الرّیح الهشیم تبکی منه المواریث و تصرخ منه الدّماء، یستحلّ بقضائه الفرج الحرام و یحرّم بقضائه الفرج الحلال لا ملیء بإصدار ما علیه ورد و لا هو أهل لما منه فرط من ادّعائه علم الحقّ.

[١65]٧-الحسین بن محمّد، عن معلّی بن محمّد، عن الحسن بن علیّ الوشّاء، عن أبان بن عثمان، عن أبی شیبه الخراسانیّ قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول: إنّ أصحاب المقاییس طلبوا العلم بالمقاییس فلم تزدهم المقاییس من الحقّ إلاّ بعدا و إنّ دین اللّه لا یصاب بالمقاییس

[١66]٨-علیّ بن إبراهیم، عن أبیه و محمّد بن إسماعیل، عن الفضل بن شاذان رفعه، عن أبی جعفر و أبی عبد اللّه علیهما السّلام قالا:

کلّ بدعه ضلاله و کلّ ضلاله سبیلها إلی النّار.

[١6٧]٩-علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن محمّد بن حکیم قال:

قلت لأبی الحسن موسی علیه السّلام: جعلت فداک فقّهنا فی الدّین و أغنانا اللّه بکم عن النّاس حتّی إنّ الجماعه منّا لتکون فی المجلس، ما یسأل رجل صاحبه، تحضره المسأله و یحضره جوابها فیما منّ اللّه علینا بکم فربّما ورد علینا الشّیء لم یأتنا فیه عنک و لا عن آبائک شیء فنظرنا إلی أحسن ما یحضرنا و أوفق الأشیاء لما جاءنا عنکم فنأخذ به؟ فقال هیهات هیهات، فی ذلک و اللّه هلک من هلک یا ابن حکیم، قال: ثمّ قال: لعن اللّه أبا حنیفه کان یقول: قال: علیّ و قلت.

قال محمّد بن حکیم لهشام بن الحکم: و اللّه ما أردت إلاّ أن یرخّص لی فی القیاس.

[١6٨]١٠-محمّد بن أبی عبد اللّه رفعه، عن یونس بن عبد الرّحمن، قال:

قلت لأبی الحسن الأوّل علیه السّلام بما أوحّد اللّه؟ فقال: یا یونس! لا تکوننّ

ص :١٣٢

سالم ماند و در دانش ریشه دار و قاطع نیست تا بهره ای برد. روایات را پراکنده کند و بر باد دهد آنسان که گیاهان خشک را بر باد دهند. میراث های به ناحق رفته گریان و خون های به ناحق ریخته از ستم او در شیون اند. زناشویی حرام به حکم او حلال و زناشویی حلال به حکم او حرام گردد. برای پاسخ به مسائلی که بر او وارد می شود، سرشار نیست و برای ریاستی که با داشتن دانش حق ادّعا می کند، شایستگی ندارد.

[١65]٧-امام صادق علیه السّلام می فرمود: همانا قیاس کنندگان از راه قیاس دانش را جستند؛ ولی قیاس جز دوری از حق بر آن ها نیفزود و همانا با قیاس به دین خدا دست نتوان یافت.

[١66]٨-حضرت محمد باقر و حضرت صادق علیهما السّلام فرمودند: هر بدعتی گمراهی و هر گمراهی راهش به سوی دوزخ است.

[١6٧]٩-محمّد حکیم گوید: به حضرت ابو الحسن موسی کاظم علیه السّلام عرض کردم: قربانت گردم؛ ما در دین دانشمند شدیم و خداوند به برکت شما ما را از مردم بی نیاز کرد تا آنجا که جمعی از ما در انجمنی باشیم، کسی از دوستش چیزی نپرسد؛ زیرا آن مسأله و پاسخش را در خاطر دارد به واسطه منّتی که خدا از برکت شما بر ما نهاده است؛ ولی گاهی موضوعی برای ما پیش می آید که از شما و پدرانت درباره آن سخنی به ما نرسیده است و ما به بهترین وجهی که در خاطر داریم، توجّه کنیم و راهی را پی گیریم که با اخبار رسیده از شما موافق تر است.

حضرت فرمود: چه دور است، چه دور است این راه از حقیقت. ای پسر حکیم، به خدا سوگند! هرکس هلاک گردید از همین راه هلاک گردید. سپس فرمود: خدا ابو حنیفه را لعنت کند که می گفت: علی چنان گفت و من چنین گویم. محمد بن حکیم به هشام بن حکم گفت: به خدا سوگند! از این سخن منظوری نداشتم جز اینکه می خواستم مرا به قیاس اجازه دهد.

[١6٨]١٠-یونس عبد الرحمن گوید: به امام ابو الحسن اول (امام کاظم علیه السّلام)

ص :١٣٣

مبتدعا، من نظر برأیه هلک و من ترک أهل بیت نبیّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ضلّ و من ترک کتاب اللّه و قول نبیّه کفر.

[١6٩]١١-محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن الوشّاء، عن مثنّی الحنّاط، عن أبی بصیر قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام: ترد علینا أشیاء لیس نعرفها فی کتاب اللّه و لا سنّه فننظر فیها؟ قال: لا: أما إنّک إن أصبت لم تؤجر و إن أخطأت کذبت علی اللّه عزّ و جلّ.

[١٧٠]١٢-عدّه من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن علیّ بن الحکم، عن عمر بن أبان الکلبیّ، عن عبد الرّحیم القصیر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کلّ بدعه ضلاله و کلّ ضلاله فی النّار.

[١٧١]١٣-علیّ بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی بن عبید، عن یونس بن عبد الرّحمن، عن سماعه بن مهران، عن أبی الحسن موسی علیه السّلام قال:

قلت أصلحک اللّه إنّا نجتمع فنتذاکر ما عندنا فلا یرد علینا شیء إلاّ و عندنا فیه شیء مسطّر و ذلک ممّا أنعم اللّه به علینا بکم، ثمّ یرد علینا الشّیء الصّغیر لیس عندنا فیه شیء فینظر بعضنا إلی بعض و عندنا ما یشبهه فنقیس علی أحسنه؟ فقال: و ما لکم و للقیاس إنّما هلک من هلک من قبلکم بالقیاس ثمّ قال:

إذا جاءکم ما تعلمون فقولوا به و إن جاءکم ما لا تعلمون فها و أهوی بیده إلی فیه ثمّ قال، لعن اللّه أبا حنیفه کان یقول قال علیّ و قلت أنا و قالت الصّحابه

و قلت، ثمّ قال، أکنت تجلس إلیه؟ فقلت: لا و لکن هذا کلامه، فقلت: أصلحک اللّه أتی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم النّاس بما یکتفون به فی عهده؟ قال، نعم و ما یحتاجون

ص :١٣4

عرض کردم: با چه وسیله ای خدا را به یگانگی پرستم؟ فرمود: ای یونس! بدعتگذار نباش. هرکس به رأی خویش توجّه کند هلاک شود و آن که خاندان پیغمبر را رها کند گمراه گردد و آنکه کتاب خدا و گفتار پیامبرش را وانهد، به کفر گرفتار آید.

[١6٩]١١-ابو بصیر گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: مسائلی برای ما پیش می آید که حکم آن را از قرآن نمی فهمیم و حدیثی نداریم که به آن بنگریم (می توانیم به رأی خود قیاس گونه عمل کنیم) ؟ فرمود: نه. زیرا اگر درست رفتی، پاداش نداری و اگر اشتباه کردی، بر خدای عزّتمند دروغ بسته ای.

[١٧٠]١٢-رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هر بدعتی، گمراهی و هر گمراهی در آتش است.

[١٧١]١٣-سماعۀ مهران گوید: به امام موسی کاظم علیه السّلام عرض کردم: ما گرد هم می آییم و دربارۀ آنچه در دست داریم (از اخبار و احکام) بحث می کنیم. هر مسأله ای که پیش آید درباره آن نوشته ای داریم و این هم از برکت وجود شماست که خدا به ما لطف کرده است. گاهی مسأله کوچکی برایمان پیش می آید که در مورد آن حکمی نداریم و به یکدیگر نگاه می کنیم و چون نظیر آن مسأله را داریم، می توانیم آن را به بهترین نظیرش قیاس کنیم؟ فرمود: شما را با قیاس چه کار؟ کسانی که پیش از شما هلاک شدند در اثر قیاس بود. سپس فرمود: هرگاه مسأله ای برای شما پیش آمد که حکمش را می دانید، آن را بگویید و اگر مسأله ای روی آورد که حکم آن را نمی دانید پس این کار را بکنید-با دستش به لب هایش اشاره فرمود-سپس فرمود: خداوند ابو حنیفه را لعنت کند که می گفت: علی چنان گفت و من چنین گویم. اصحاب چنان گفتند و من چنین گویم. پس فرمود: آیا در مجلسش بوده ای؟ عرض کردم: نه؛ ولی این سخن اوست. گفتم:

خدا کارت را بسامان کند آیا رسول خدا نیازهای مردم زمانش را کامل آورد؟ فرمود: آری و آنچه را هم تا روز رستاخیز نیاز دارند آورده است. گفتم: آیا

ص :١٣5

إلیه إلی یوم القیامه، فقلت: فضاع من ذلک شیء؟ فقال: لا هو عند أهله.

[١٧٢]١4-عنه، عن محمّد، عن یونس، عن أبان، عن أبی شیبه قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول ضلّ علم ابن شبرمه عند الجامعه إملاء رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و خطّ علیّ علیه السّلام بیده إنّ الجامعه لم تدع لأحد کلاما، فیها علم الحلال و الحرام، إنّ أصحاب القیاس طلبوا العلم بالقیاس فلم یزدادوا من الحقّ إلاّ بعدا، إنّ دین اللّه لا یصاب بالقیاس.

[١٧٣]١5-محمّد بن إسماعیل، عن الفضل بن شاذان، عن صفوان بن یحیی، عن عبد الرّحمن بن الحجّاج، عن أبان بن تغلب، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ السّنّه لا تقاس ألا تری أنّ امرأه تقضی صومها و لا تقضی صلاتها؟ یا أبان! إنّ السّنّه إذا قیست محق الدّین.

[١٧4]١6-عدّه من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن عثمان بن عیسی قال:

سألت أبا الحسن موسی علیه السّلام عن القیاس فقال: ما لکم و القیاس، إنّ اللّه لا یسأل کیف أحلّ و کیف حرّم.

[١٧5]١٧-علیّ بن إبراهیم، عن هارون بن مسلم، عن مسعده بن صدقه قال:

حدّثنی جعفر، عن أبیه علیهما السّلام أنّ علیّا صلواه اللّه علیه قال: من نصب نفسه للقیاس لم یزل دهره فی التباس و من دان اللّه بالرّأی لم یزل دهره فی ارتماس قال: و قال أبو جعفر علیه السّلام: من أفتی النّاس برأیه فقد دان اللّه بما لا یعلم و من

دان اللّه بما لا یعلم فقد ضادّ اللّه حیث أحلّ و حرّم فیما لا یعلم.

[١٧6]١٨-محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن علیّ بن یقطین، عن الحسین بن میّاح، عن أبیه، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ إبلیس قاس نفسه بآدم فقال: خَلَقْتَنِی مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ و لو قاس

ص :١٣6

چیزی هم از بین رفت؟ فرمود: نه، نزد اهلش محفوظ است.

[١٧٢]١4-امام صادق علیه السّلام می فرمود: دانش ابن شبرمه در برابر «جامعه» که املای رسول خدا و دست خط علی می باشد، آنچنان ناچیز است که به چشم نمی آید. «جامعه» برای کسی سخنی فرونگذاشته است، دانش حلال و حرام در آن است. همانا قیاس کنندگان دانش را به وسیله قیاس جستند. و جز دوری از حقّ بر آنها نیفزود. همانا به دین خدا با قیاس دست نتوان یافت.

[١٧٣]١5-امام صادق علیه السّلام به ابان بن تغلب فرمود: احکام اسلامی را نتوان قیاس کرد. نمی دانی که زن حائض روزه اش را قضا نکند و نمازش را قضا کند؟ ای ابان! اگر احکام اسلامی قیاس شود، دین از بین برود.

[١٧4]١6-عثمان عیسی گوید: از حضرت موسی کاظم علیه السّلام دربارۀ قیاس پرسیدم، فرمود: شما را با قیاس چه کار؟ همانا از خدا پرسش نشود که چگونه حلال و چگونه حرام کرده است.

[١٧5]١٧-مسعدۀ صدقه گوید: حضرت صادق از پدرش خبر داد که علی صلوات الله علیه فرمود: هرکس خود را بر کرسی قیاس نشانید، همۀ عمرش در اشتباه است. آنکه با رأی خود خدا را بپرستد همۀ عمرش در باطل فرورفته است امام باقر علیه السّلام فرمود هرکه با رأی خود به مردم فتوا دهد، ندانسته خدا را پرستیده است و آنکه ندانسته خدا را بپرستد با خدا مخالفت کرده؛ زیرا آنچه را ندانسته، حلال و حرام کرده است.

[١٧6]١٨-امام صادق علیه السّلام فرمود: همانا شیطان خود را با آدم قیاس کرد و گفت:

(مرا از آتش و او را از گل آفریدی) [اعراف (٧) : آیۀ ١٢]و اگر گوهری را که خدا

ص :١٣٧

الجوهر الّذی خلق اللّه منه آدم علیه السّلام بالنّار کان ذلک أکثر نورا و ضیاء من النّار.

[١٧٧]١٩-علیّ بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی بن عبید، عن یونس، عن حریز، عن زراره قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السّلام عن الحلال و الحرام فقال: حلال محمّد حلال أبدا إلی یوم القیامه و حرامه حرام أبدا إلی یوم القیامه؟ لا یکون غیره و لا یجیء غیره و قال: قال علیّ علیه السّلام: ما أحد ابتدع بدعه إلاّ ترک بها سنّه.

[١٧٨]٢٠-علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن أحمد بن عبد اللّه العقیلیّ، عن عیسی بن عبد اللّه القرشیّ قال:

دخل أبو حنیفه علی أبی عبد اللّه علیه السّلام فقال له: یا أبا حنیفه! بلغنی أنّک تقیس؟ قال: نعم قال: لا تقس فإنّ أوّل من قاس إبلیس حین قال خَلَقْتَنِی مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ فقاس ما بین النّار و الطّین و لو قاس نوریّه آدم بنوریّه النّار عرف فضل ما بین النّورین و صفاء أحدهما علی الآخر.

[١٧٩]٢١-علیّ، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن قتیبه قال:

سأل رجل أبا عبد اللّه علیه السّلام عن مسأله فأجابه فیها، فقال الرّجل: أرأیت إن کان کذا و کذا ما یکون القول فیها؟ فقال له: مه، ما أجبتک فیه من شیء فهو عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم لسنا من «أرأیت» فی شیء.

[١٨٠]٢٢-عدّه من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن أبیه مرسلا قال:

قال أبو جعفر علیه السّلام: لا تتّخذوا من دون اللّه ولیجه فلا تکونوا مؤمنین فإنّ کلّ سبب و نسب و قرابه و ولیجه و بدعه و شبهه منقطع إلاّ ما أثبته القرآن.

ص :١٣٨

آدم را از آن آفرید با آتش می سنجید، آن گوهر درخشنده تر و روشن تر از آتش بود.

[١٧٧]١٩-زراره گوید: از امام صادق علیه السّلام درباره حلال و حرام پرسیدم، فرمود: حلال محمّد همواره تا روز واپسین حلال و حرام او همواره تا روز واپسین حرام است. جز حکم او حکمی نیست و جز او پیغمبری نیاید و علی علیه السّلام فرمود: کسی بدعتی نگذاشت جز آن که به سبب آن سنّتی را وانهاد.

[١٧٨]٢٠-عیسی عبد اللّه قرشی گوید: ابو حنفیه خدمت امام صادق علیه السّلام رسید. حضرت فرمود: ای ابو حنیفه! به من خبر رسیده که تو قیاس می کنی؟ گفت: آری. فرمود: قیاس نکن؛ زیرا نخستین کسی که قیاس کرد، شیطان بود آنجا که گفت (مرا از آتش و او را از گل آفریدی.) او میان آتش و گل قیاس کرد و اگر نورانیّت آدم را با نورانیّت آتش می سنجید، برتری میان دو نور و پاکیزگی یکی بر دیگری را درمی یافت.

[١٧٩]٢١-قتیبه گوید: مردی از امام صادق علیه السّلام مسأله ای پرسید و حضرت پاسخش را داد. آن مرد گفت: به نظر شما اگر چنین وچنان باشد، پاسخش چیست؟ حضرت فرمود: خاموش باش! هر پاسخی که به تو می دهم از گفتار رسول خدا است. ما از خود نظری نداریم.

[١٨٠]٢٢-امام باقر علیه السّلام فرمود: جز خدا برای خود تکیه گاه نگیرید که مؤمن نباشید؛ زیرا هر وسیله و نژاد و خویشی و تکیه گاه و بدعت و شبهه، بریده و بی اثر است جز آنچه را که قرآن اثبات کرده است.

ص :١٣٩

 

باب الرّدّ إلی الکتاب و السّنّه و أنّه لیس شیء من الحلال و الحرام و جمیع ما یحتاج النّاس إلیه إلاّ و قد جاء فیه کتاب أو سنّه [١٨١]١-محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن علیّ بن حدید، عن مرازم، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

إنّ اللّه تبارک و تعالی أنزل فی القرآن تبیان کلّ شیء حتّی و اللّه ما ترک اللّه شیئا یحتاج إلیه العباد حتّی لا یستطیع عبد یقول لو کان هذا أنزل فی القرآن، إلاّ و قد أنزله اللّه فیه.

[١٨٢]٢-علیّ بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن حسین بن المنذر، عن عمر بن قیس، عن أبی جعفر علیه السّلام قال:

سمعته یقول: إنّ اللّه تبارک و تعالی لم یدع شیئا یحتاج إلیه الأمّه إلاّ أنزله فی کتابه و بیّنه لرسوله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و جعل لکلّ شیء حدّا و جعل علیه دلیلا یدلّ علیه و جعل علی من تعدّی ذلک الحدّ حدّا.

[١٨٣]٣-علیّ، عن محمّد، عن یونس، عن أبان، عن سلیمان بن هارون قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول: ما خلق اللّه حلالا و لا حراما إلاّ و له حدّ کحدّ الدّار، فما کان من الطّریق فهو من الطّریق و ما کان من الدّار فهو من الدّار حتّی أرش الخدش فما سواه و الجلده و نصف الجلده.

[١٨4]4-علیّ، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن حمّاد، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال:

سمعته یقول: ما من شیء إلاّ و فیه کتاب أو سنّه.

[١٨5]5-علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن محمّد بن عیسی، عن یونس،

ص :١4٠

اصول کافی

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2473
  • کل نظرات : 40
  • افراد آنلاین : 17
  • تعداد اعضا : 22
  • آی پی امروز : 697
  • آی پی دیروز : 250
  • بازدید امروز : 12,633
  • باردید دیروز : 1,878
  • گوگل امروز : 11
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 14,511
  • بازدید ماه : 22,722
  • بازدید سال : 262,598
  • بازدید کلی : 5,876,155