ضرب المثلهاي فارسي بخش اول ا الی د
«آب از سرش گذشتهاست.»
«آب از آب تكان نخورد.»
«آب پاكي را روي دستش ريخت.»
«آب در كوزه و ما تشنهلبان ميگرديم. يار در خانه و ما گرد جهان ميگرديم.»
«آب را گلآلود ميكنه كه ماهي بگيره.»
«آب را بايد از سرچشمه بست.»
«آب زير پوستش افتاده.»
«آب كه يه جا بمونه، ميگنده.»
«آبكش رو نگاه كن كه به كفگير ميگه تو سه سوراخ داري.»
«آب كه از سر گذشت، چه يك ذرع چه صد ذرع ـ چه يك ني چه صد ني.»
«آب كه از سر گذشت، چه يك وجب چه صد وجب.»
«آب كه سر بالا ميره، قورباغه ابوعطا ميخونه.
«آب گر بر باد رود باران است.»«آب نميبينه و گرنه شناگر قابليه.»
«آبي از او گرم نميشه.»
«آتش بيار معركه.»
«آتش كه گرفت، خشك و تر ميسوزد.»
«آخر شاه منشي، كاهكشي است.»
«آخوندنباتي يعني كشك»
«آخوند نباشد درد و غم»
«آدم، آ هست و دم.»
«آدم از كوچكي بزرگ ميشود.
«آدم بد حساب، دوبار ميده.»
«آدم بهكيسهاش نگاه ميكند.»
«آدم پول پيدا ميكند، پول، آدم را پيدا نميكند.»
«آدم ترسو هميشه سالم است.»
«آدم تنبل، عقل چهل وزير داره.»
«آدم خودش بميرد هوادارش نميرد.»
«آدم خوش معامله، شريك مال مردمه.»
«آدم خيس، هراس باران ندارد»
يا «آدم خيس از باران نميترسد»
«آدم دانا به نيشتر نزند مشت.»
«آدم دستپاچه، كار را دوبار ميكنه.»
«آدم دستپاچه دوبار ميشاشه.»
«آدم زنده، زندگي ميخواد.»
«آدم زنده وكيل وصي نميخواد.»
«آدم گدا، اينهمه ادا؟»
«آدم گرسنه، خواب نان سنگك ميبينه.»
«آدم گرسنه، ياد پلوي عروسيش ميافته.»
«آدم ناشي، سرنا را از سر گشادش ميزنه.»
«آردها مونو بيختيم، الكها مونو آويختيم.» (آرد خود را بيختيم، آردبيز را آويختيم)
«آرزو بر جوانان عيب نيست.»
«آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است// با دوستان مروت، با دشمنان مدارا.» حافظ
«آستين نو، پلو بخور.»
«آسوده كسي كه خر نداره// از كاه و جوش خبر نداره.»
«آسياب به نوبت.»
«آسه برو آسه بيا كه گربه شاخت نزنه.»
«آشپز كه دوتا شد، آش يا شوره يا بينمك.» (آشپز كه دوتا شد، آش يا شور ميشه يا بينمك)
«آش با جاش.»
«آش نخورده و دهن سوخته.»
«آش اينجا لواش اينجا كجا برم به از اينجا.»
«آش كشك خالهته؛ بخوري پاته، نخوري پاته.»
«آفتابه خرج لحيمه.»
«آفتابه لگن هفت دست، ولي شام و ناهار هيچي.»
«آفتابه و لولهنگ هر دو يك كار ميكنند، اما قيمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم ميشه.»
«آمدم صواب كنم، كباب شدم.»
«آمد زير ابروشو برداره، چشمش را كور كرد.»
«آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا.» شهريار
«آنان كه غنيترند، محتاجترند.» ~ سعدي
«آنچه دلم خواست نه آن شد// آنچه خدا خواست همان شد.»
«آن را كه حساب پاك است، از محاسبه چه باك است؟»
«آنقدر باركن كه بكِشد، نه آنقدر كه بكُشد.»
«آنقدر بايست، تا علف زير پات سبز بشه.»
«آنقدر سمن هست، كه ياسمن توش گمه.»
«آنقدر مار خورده كه افعي شده.»
«آن ممه را لولو برد.»
«آنوقت كه جيكجيك مستانت بود، ياد زمستانت نبود؟»
«آن يكي ميگفت اشتر را كه هي// از كجا ميآيي اي فرخندهپي// گفت: از حمام گرم كوي تو// گفت: خود پيداست از زانوي تو.»
«آواز دهل شنيدن از دور خوشه.»
«آه نداشت كه با ناله سودا كند.
الف:
«ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كار اند// تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري» سعدي
«اجاره نشين خوش نشين.»
«ارث خرس به كفتار ميرسد.»
«ارزان خري، انبان خري.»
«از آب كره ميگيرد.»
«از آب گذشتهاست.»
«از آب گل آلود ماهي ميگيرد/گرفتن.»
«از اسب افتادهايم، اما از اصل نيفتادهايم.»
«از اونجا مونده، از اينجا رونده.»
«از آن نترس كههاي و هوي دارد، از آن بترس كه سر به تو دارد.»
«از اين امامزاده كسي معجزه نميبينه.»
يا «اين امامزاده كور ميكنه ولي شفا نميده.»
«از اين دم بريده هر چي بگي برمياد.»
«از اين ستون به آن ستون فرج است.»به كسي كه به گرفتاري بزرگي مبتلا شده باشد و نااميد شود ميگويند؛ يعني آن كه كاري انجام بده هرچند به نظر بي سود باشد، ولي شايد همان كار مايهٔ رهايي و فَرَجِ شود.
«از بيكفني زندهايم.»
«از تنگي چشم پيل معلومم شد * كآنان كه غنيترند محتاجترند.» ~ سعدي
«از تو حركت، از خدا بركت.»
«از حق تا ناحق چهار انگشت فاصلهاست.»
«از خر افتاده، خرما پيدا كرده.»
«از خرس موئي كندن، غنيمته.»
«از خر ميپرسي چهارشنبه كيه؟»
«از خودت گذشته، خدا عقلي به بچههات بده.»
«از درد لاعلاجي به خر ميگه خانمباجي.»
«از دور دل و ميبره، از جلو زهره رو.»
«از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه.»
«از سوراخ سوزن رد ميشه، از در دروازه رد نميشه.»
«از شما عباسي، از ما رقاصي.»
«از شير مرغ تا جان آدميزاد.»
«از كوزه همان برون تراود كه در اوست.» ((گر دايره كوزه ز گوهر سازند))
«از كيسه خليفه ميبخشه.»
«از گدا چه يك نان بگيرند و چه بدهند.»
«از گير دزد در آمده، گير رمال افتاد.»
«از ماست كه بر ماست.»
«از مال پس است و از جان عاصي.»
«از مردي تا نامردي يك قدم است.»
«از من بدر، به جوال كاه.»
«از نخورده بگير، بده به خورده.»
«از نو كيسه قرض مكن، قرض كردي خرج نكن.»
«از هر چه بدم اومد، سرم اومد.»
«از هول حليم افتاد توي ديگ.»
«از يك گل بهار نميشه.»
«از اين گوش ميگيره، از آن گوش در ميكنه.»
«اسباب خونه به صاحبخونه ميره.»
«اسب پيشكشيرو، دندوناشو نميشمرند.»
«اسب تازي در طويله گر ببندي پيش خر// رنگشان همگون نگردد، طبعشان همگون شود» ميرزا حبيب روحي(اسب و خر را كه يك جا ببندند، اگر همبو نشند همخو ميشند)
«اسب تازي شده مجروح بهزير پالان// طوق زرين همه در گردن خر ميبينم» حافظ «اسب تركمني است، هم از توبره ميخوره هم ازآخور.»
«اسب دونده جو خود را زياد ميكنه.»
«اسب را گم كرده، پي نعلش ميگرده.»
«اسب لاغر ميان به كار آيد// روز ميدان نه گاو پرواري» سعدي
«اسبها را نعل ميكردند، كك هم پايش را بلند كرد.»
«استاد علم!- اين رنگ بهعلم نبود.» (اوسا علم! اين يكي رو بكش قلم!)
«استخري كه آب نداره، اين همه قورباغه ميخواد چهكار؟»
«استخوان لاي زخم گذاشتن.»
«اصل كار بر و روست، كچلي زير موست.»
«افادهها طبق طبق سگها به دورش وق وق.»
«افتادگي آموز اگر طالب فيضي// هرگز نخورد آب زميني كه بلند است» پورياي ولي
«اكبر ندهد، خداي اكبر بدهد.»
«اگر بيلزني، باغچه خودت را بيل بزن.»
«اگر براي من آب نداره، براي تو كه نان داره.»
«اگر چاه آب ندارد، براي مقني نان دارد.»
«اگه باباشو نديده بود، ادعاي پادشاهي ميكرد.»
«اگر بپوشي رختي، بنشيني به تختي، تازه ميبينمت بچشم آن وختي.»
«اگر بركهاي پر كنند از گلاب// سگي در وي افتاد كند منجلاب» سعدي«اگه پشيموني شاخ بود، فلاني شاخش به آسمان ميرسيد.»
«اگر تو مرا عاق كني، منهم ترا عوق ميكنم.»
«اگر جراحي، پيزي خودتو جا بنداز.»
«اگر خدا بخواهد، از نر هم ميدهد.»
«اگه خالهام ريش داشت، آقا دائيم بود.»
«اگه خير داشت، اسمشو ميگذاشتند خيرالله.»
«اگر داني كه نان دادن ثواب است// تو خود ميخور كه بغدادت خرابست.»
«اگه دعاي بچهها اثر داشت، يك معلم زنده نميموند.»
«اگه زاغي كني، زيقي كني، ميخورمت.»
«اگه زري بپوشي، اگر اطلس بپوشي، همون كنگر فروشي.»
«اگر علي ساربان است، ميداند شتر را كجا بخواباند.»
«اگه كلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخيه ميزد.»
«اگه لالائي بلدي، چرا خوابت نميبره.»
«اگه لر به بازار نره بازار ميگنده.»
«اگه مردي، سر اين دسته هونگ (هاون) و بشكن.»
«اگه بگه ماست سفيده، من ميگم سياهه.»
«اگه مهمون يكي باشه، صاحبخونه براش گاو ميكشه.»
«اگه نخورديم نون گندم، ديديم دست مردم.»
«اگه نشاشيدي، شب درازه.»
«اگه نيزني چرا بابات از حصبه مرد.»
«اگه هفت تا دختر كور داشته باشه، يكساعته شوهر ميده.»
«اگه همه گفتند نون و پنير، تو سرت را بگذار زمين و بمير.»
«امان از خانهداري، يكي ميخري دو تا نداري.»
«امان از دوغ ليلي، ماستش كم بود آبش خيلي.»
«اندك اندك جمع گردد وانگهي دريا شود» سعدي«انگور خوب، نصيب شغال ميشه.»
«اولاد، بادام است اولاد اولاد، مغز بادام.»
«اول بچش، بعد بگو بينمكه.»
«اول برادريتو ثابت كن، بعد ادعاي ارث و ميراث كن.»
«اول بقالي و ماست ترشفروشي.»
«اول جلو خونه خودت جارو كن بعد خونه همسايه.»
«اول پياله و بعد مستي.»
«اول، چاه را بكن، بعد منار را بدزد.»
«اول اينو كه زائيدي بزرگ كن.»
«اوني كه به ما نريده بود كلاغ كون دريده بود.»
«اي آقاي كمر باريك، كوچه روشن كن و خانه تاريك.»
«اين بو كه ميآيد بوي كباب نيست بلكه خر داغ ميكنند.»(اينجا گوشت كباب نميكنند بلكه خر داغ ميكنند) (از دور بوي كباب مياد، از نزديك خر داغ ميكنند)
اگر كليددري را نداري قفلش نكن اگركسي را دوست نداري خردش نكن«اين تو بميري، از آن تو بميريها نيست.» «اينجا كاشان نيست كه كپه با فعله باشد.»
«اين حرفها براي فاطي تنبون نميشه.»
«اين دغل دوستان كه ميبيني// مگسانند گرد شيريني.»
«اين قافله تا به حشر لنگ است.»
«اينكه براي من آوردي، ببر براي خالهات.»
«اين هفتصد دينار، غير از آن چاردهشاهي است.»«اينهمه چريدي دنبهات كو؟»«اينهمه خر هست و ما پياده ميريم.»
ب:
«با يه كشمش گرميش ميكنه با يه غوره سرديش ميكنه.» «با آل علي هركه در افتاد، ور افتاد.»
«با اون زبون خوشت، با پول زيادت، يا با راه نزديكت.»
«با اين ريش ميخواهي بري تجريش؟»
«با پا راه بري كفش پاره ميشه، با سر كلاه.»
«با خوردن سير شدي با ليسيدن نميشي.»
«باد آورده را باد ميبرد.»
«با دست پس ميزنه، با پا پيش ميكشه.»
«بادنجان بم آفت ندارد.»«بادمجان دور قاب چين.»
«بارون آمد، تركها بههم رفت.»
«بار كج به منزل نميرسد.»
«با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هيچكدام با هيچكدام هر دو.»
«بازار دزدون، گهي دنبه خورند، گهي سينه زنند.»
«بازي اشكنك داره، سر شكستنك داره.»
«بازي بازي، با ريش بابا هم بازي.»
«با سيلي صورت خودشو سرخ نگه ميداره.»
«با كدخدا بساز، ده را بچاپ.»
«با گرگ دنبه ميخوره، با چوپان گريه ميكنه.»
«بالا بالاها جاش نيست، پائين پائينها راش نيست.»
«بالاتو ديديم، پائينتم ديديم.»«با مردم زمانه سلامي و والسلام.»
«با نردبان به آسمون نميشه رفت.»
«با همين پرو پاچين، ميخواهي بري چين و ماچين؟"
«بايد گذاشت در كوزه آبش را خورد.»
«با يكدست دو هندوانه نميشود برداشت.»
«با يك گل بهار نميشه.»«ببينيم و تعريف كنيم.»
«بچه سر پيري زنگوله پاي تابوته.»
«بچه سر راهي برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد.»
«بچه حلالزاده به داييش ميره.»
«بخور و بخواب كار منه، خدا نگهدار منه.»
«بدبخت اگر مسجد آدينه بسازد// يا طاق فرود آيد، يا قبله كج آيد.»
«بدهكار رو كه رو بدي طلبكار ميشه.»
«برادران جنگ كنند، ابلهان باور كنند.»
«برادر پشت، برادرزاده هم پشت؛ خواهرزاده را با زر بخر با سنگ بكش»
«برادري بجا، بزغاله يكي هفتصنار.»
«براي شكار بچهببر به مغاك ببر بايد رفت.»
«بر آن كدخدا زار بايد گريست كه دخلش بود نوزده خرج بيست»
«براي كسي بمير كه برات تب كنه.»
«براي همه مادره، براي ما زنبابا.»
«براي يك بينماز، در مسجدو نميبندند.»
«براي يه دستمال قيصريه رو آتيش ميزنه.»
«بر عكس نهند نام زنگي كافور.»
«برو فكر نون باش كه هندونه آبه.»
«برو كشكتو بساب.»
«برو هندوستان ماديون خوب پيدا كن كره شو بستون.»
«بزك نمير بهار مياد// كنبزه با خيار مياد.»
«بز گر از سر چشمه آب ميخوره.»
«بعد از چهل سال گدايي، شب جمعه را گم كرده.»
«بعد از هفت كره، ادعاي بكارت.»
«بگو نبين، چشممو هم ميگذارم، بگو نشنو در گوشمو ميگيرم، اما اگر بگي نفهمم، نميتونم.»
«بگير ببند بده دست پهلوون.»
«بلبل هفت تا بچه ميزاره، شيش تاش سيسكه، يكيش بلبل.»
«بمير و بدم.»«بنگر كه چه ميگويد، منگر كه، كه ميگويد!»
«بوجار لنجونه از هر طرف باد بياد، بادش ميده.»
«بوي حلواش مياد.»
«به اشتهاي مردم نميشود نان خورد.»
«به بهلول گفتند ريش تو بهتره يا دم سگ؟ گفت: اگر از پل جستم ريش من و گرنه دم سگ.»
«به جاي شمع كافوري چراغ نفت ميسوزد.»
«بهر خران چه كاه برند چه زعفران»
«به درويشه گفتند بساطتو جمع كن، دستشو گذاشت در دهنش.»
«به دعاي گربه كوره بارون نمياد.»
«به روباهه گفتند: شاهدت كيه؟ گفت: دمبم.»
«به زبون خوش مار از سوراخ در مياد.»
«به شتر گفتند غمزه كن زد پاليز را ويران كرد»
«به شترمرغ گفتند: بار ببر، گفت: مرغم، گفتند: بپر، گفت: شترم.»
«به شتره گفتند: شاشت پسه، گفت: چي چيم مثل همه كسه؟»
«به شتره گفتند: راه رفتنت كجه، گفت: چي چيم راسته؟»
«به عمل كار برآيد به سخنداني نيست» سعدي
«به قاطر گفتند: بابات كيه؟ گفت: آقادائيم اسبه.»
«به كچله گفتند: چرا زلف نميزاري؟ گفت: من از اين قرتيگريها خوشم نمياد.»
«به كك بنده كه رقاص خداست.»
«به كيشي آمدند به فيشي رفتند.»
«به گاو و گوسفند كسي كاري نداره؟»
«به مالت نناز كه به يك شب بنده، به حسنت نناز كه به يك تب بنده.»
«به ماه ميگه تو در نيا من در ميام.»
«به مرغشان كيش نميشه گفت.»
«به مرگ ميگيره تا به تب راضي بشه.»
«به هركجا كه روي آسمان همين رنگه.»
«به يكي گفتند: بابات از گرسنگي مُرد. گفت: داشت و نخورد؟»
«به يكي گفتند: سركه هفتساله داري؟ گفت: دارم و نميدم، گفتند: چرا؟ گفت: اگر ميدادم هفت ساله نميشد.»
«بيله ديگ، بيله چغندر.»
«بين همه پيامبرها جرجيس انتخاب كرده»
«از ترس عقرب جراره به نيش مار غاشيه پناه بردن»
«براي خاگينه كلفته بگذار عمه بخفته براي گريه و زاري برويد عمه را بياوريد»
پ:
«پا را به اندازه گليم بايد دراز كرد.» «پاي خروستو ببند، به مرغ همسايه هيز نگو.»
«پايينپايينها جاش نيست، بالابالاها راش نيست.»
«پز عالي، جيب خالي.»
«پس از چهل سال چارواداري، الاغ خودشو نميشناسه.»
«پس از قرني شنبه به نوروز ميافته.»
«پستان مادرش را گاز گرفته.»
«پسرخاله دسته ديزي.»
«پسر زائيدم براي رندان، دختر زائيدم براي مردان، موندم سفيل و سرگردان.»
«پسر كو ندارد نشان از پدر// تو بيگانه خوانش نخوانش پسر.»
«پشت تاپو بزرگ شده.»«پشه لگدش كرده.»
«پنج انگشت برادرند، برابر نيستند.»
«پوست خرس نزده ميفروشه.»
«پول است نه جان است كه آسان بتوان داد.»«پول پيدا كردن آسونه، اما نگهداريش مشكله.»
«پول حرام، يا خرج شراب شور ميشه يا شاهد كور.»
«پولدارها به كباب، بيپولها به بوي كباب.»
«پول ما سكه عُمَر داره.»
«پياده شو با هم راه بريم.»
«پياز هم خودش راداخل ميوهها كرده.»
«پي خر مرده ميگرده كه نعلش را بكنه.»
«پيراهن بعد از عروسي براي گل منار خوبه.»
«پيراهن عثمان.»
«پيرزنه دستش به درخت گوجه نميرسيد، ميگفت: ترشي بمن نميسازه.»
«پيش از آخوند منبر نرو.»
«پيش رو خاله، پشت سر چاله.»
«پيش قاضي و معلق بازي.»
ت:
«تا ابله در جهانه، مفلس درنميمانه.» «تابستون پدر يتيمونه.»
«تا پريشان نشود كار به سامان نرسد.»
«تا ترياق از عراق آرند، مار گزيده مرده باشد.»
«تا تنور گرمه نونو بچسبون.»
«تا تو فكر خر بكني ننه، منو در بدر ميكني ننه.»
«تا چراغ روشنه جونورها از سوراخ ميان بيرون.»
«تا شغال شده بود به چنين سوراخي گير نكرده بود.»
«تا كركس بچهدار شد، مردار سير نخورد.»
«تا گفتهاي غلام توأم، ميفروشنت.»
«تا گوساله گاو بشه، دل مادرش آب ميشه.»
«تا مار راست نشه توي سوراخ نميره.»
«تا نازكش داري نازكن، نداري پاهاتو دراز كن.»
«تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها.»
«تا نباشد چوب تر فرمان نبرند گاو وخر.»
«تا هستم به ريش تو بستم.»
«تب تند عرقش زود در مياد.»
«تخممرغ دزد، شتر دزد ميشه.»
«تخم نكرد، وقتي هم كرد توي كاهدون كرد.»
«ترب هم جزء مركبات شده.»
«ترتيزك خريدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد.»
«تره به تخمش ميره، حسني به باباش.»تعارف آب حمام.معنا: تعارف شاه عبدالعظيمي. (امثال و حكم دهخدا)؛ دعوت كردن كسي را به چيزي بيارزش چون آب خزينهٔ حمام را به تازهوارد اهداء كردن.
«تعارف شاه عبدالعظيمي است.»معنا: اين كه بزبان گويد بمنزل من آييد يا فلان متاع از شماباشد و از دل راضي نيست. (امثال و حكم دهخدا).
«تعارف آمد و نيامد دارد.معنا: «اگر گمان كرده بوديدكه او احسان شما را نميپذيرد بر خلاف پذيرفت. (امثال و حكم دهخدا). و اين مثل را در موردي زنند كه خواننده و دعوت كننده بدروغ و ريا چيزي را به اصرار هديه ميكنند يا دعوتي را پيشنهاد مينمايد بگمان آن كه دعوت شونده از قبول آن سر باز خواهد زد ولي در عمل خلاف اين فكر پيش آيد.»
«تغاري بشكند ماستي بريزد// جهان گردد به كام كاسه ليسان.»
«تف سر بالا، بر ميگرده به ريش صاحبش.»
«تلافي غوره رو سر كوره در مياره.»
«تنبان مرد كه دو تا شد به فكر زن دوم ميافته.»
«تنبل مرو به سايه، سايه خودش ميآيه.»
«تنها به قاضي رفته خوشحال برميگرده.»
«تو از تو، من از بيرون.»«تو بگو ف من ميگم فرحزاد.»
«توبه گرگ مرگه.»
«تو كه نيزن بودي چرا آقا دائيت از حصبه مرد.»
«تومون خودمونو ميكشه، بيرونمون مردم را.»
«توي دعوا نون و حلوا خير نميكنند.»
ث:
«ثناي خويش گفتن بود از تهيمياني» (پس از اينهمه مناقب، خجلم خجل پشيمان كه...) نظامي «ثوابت باشد اي داراي خرمن// اگر رحمي كني بر خوشهچيني» حافظ
«ثواب راه بهخانه صاحب خود ميبرد.»
ج:
«جا تره و بچه نيست.» «جاده دزد زده تا چهل روز امنه.»
«جاي سوزن انداختن نيست.»
«جايي نميخوابه كه آب زيرش بره.»
«جايي كه ميوه نيست چغندر، سلطان مركباته.»
«جل و پلاساش را جمع كرد.»
«جلوي آب رودخانه را ميشود گرفت، جلوي حرف (دهن) مردم را نه.»
«جواب ابلهان خاموشيست.»
«جوابهاي، هويه.»
جاي ماران نشيند عقرب پير
«جواني كجائي كه يادت بخير.» «جوجه را آخر پائيز ميشمرند.»
«جوجه هميشه زير سبد نميمونه.»
«جو دادن خر تو كتل (كوتل) فايده نداره.»
«جون به عزرائيل نميده.»
«جهود، دعاش را آورده.»
«جهود خون ديده!»
«جيبش تار عنكبوت بسته.»
«جيگر جيگره، ديگر ديگره.»
«جهان ديدن به از جهان خوردن است.»
چ:
چنان نماند و چنين نيز هم نخواهد ماند. «چار ديواري اختياري.»
«چاقو دسته خودشو نميبره.»
«چاهكن هميشه ته چاهه.»
«چاه مكن بهر كسي، اول خودت، دوم كسي.»
«چاه نكنده منار دزديده.»
«چرا توپچي نشدي.»
«چراغي كه به خانه رواست، به مسجد حرام است.»
«چراغي را كه ايزد برفروزد هر آنكس پف كند ريشش بسوزد.»
«چشيده خور بدتر از ميراث خوره.»
«چشم داره نخودچي، ابرو نداره هيچي.»
«چشمش آلبالو گيلاس ميچينه.»
«چشمش هزار كار ميكنه كه ابروش نميدونه.»
«چغندر گوشت نميشه، دشمنم دوست نميشه.»
«چنار در خونهشونو نميبينه.»
«چنين است رسم سراي درشت»
«چوب خدا صدا نداره، هر كي بخوره دوا نداره.»
«چوب دو سر طلاست.»
«چوب را كه برداري، گربه دزده فرار ميكنه.»
«چوب معلم گله، هر كي نخوره خله.»
«چو به گشتي، طبيب از خود ميازار// چراغ از بهر تاريكي نگهدار.» (... كه بيماري توان بودن دگر بار) سعدي
«چو دخلت نيست خرج آهستهتر كن// كه ميگويند ملاحان سرودي// اگر باران به كوهستان نبارد// به سالي دجله گردد خشك رودي»
«چه خوشست دوشاب فروشي، هيچكس نخرد خودت بنوشي.»
«چه عزائيست كه مردهشور هم گريه ميكنه.»
«چه علي خواجه، چه خواجه علي.»
«چه كشكي، چه دوغي.»
«چه مردي بود كز زني كم بود.» (چو از راستي بگذري خم بود...) عنصري«چيزي كه شده پاره، وصله ور نميداره.»
«چيزي كه عوضداره گلهنداره.»
ح:
«حسني به مكتب نميرفت وقتي ميرفت جمعه ميرفت.» «حرف حق تلخ است.»
«حرف ٫حرف مياره. آسمان برف مياره»
«حوضي كه ماهي نداره قورباغه سالاره»
«حرف راست رو از بچه بشنو»
«حرفايي كه ميزنه از دهنش گنده تر»
«حرف بد تا آخر با آدمه»
«حرف راست را بايد اول مزه مزه كرد، بعد زد»
«حرف راست قسم نميخواهد»
«حساب حسابه٬كاكا برادر»
«حسود هرگز نياسود»
«حق گرفتنيه نه نشستني. حق گرفتنيه نه دادني»
«حكيم بري دوا ميده. ملا بري دعا ميده»
«حمومك مورچه داره. بشين و پاشو»
«حلواي عزا را هم زدن»
خ:
«خار را در چشم ديگران ميبينه و تير را در چشم خودش نميبينه.» «خاشاك به گاله ارزونه، شنبه به جهود.»
«خاك خور و نان بخيلان مخور.» ((خار نهاي زخم ذليلان مخور...)) نظامي«خاك كوچه براي باد سودا خوبه.»
«خال مهرويان سياه و دانه فلفل سياه// هر دو جانسوزند اما اين كجا و آن كجا؟»«خالهام زائيده، خالهزام هو كشيده.»
«خاله را ميخواهند براي درز و دوز و گرنه چه خاله چه يوز.»
«خاله سوسكه به بچهاش ميگه: قربون دست و پاي بلوريت.»
«خانهاي را كه دو كدبانوست، خاك تا زانوست.»
«خانه اگر پر از دشمن باشه بهتره تا خالي باشه.»
«خانه خرس و باديه مس؟»
«خانه داماد عروسيست، خانه عروس هيچ خبري نيست.»
«خانه دوستان بروب و در دشمنان مكوب.» سعدي
«خانه قاضي گردو بسياره اما شماره داره.»
«خانه كليمي نرفتم وقتي هم رفتم شنبه رفتم.»
«خانه نشيني بيبي از بيچادريست.»
«خانه همسايه آش ميپزند بمن چه؟»
«خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسي.»
«خدا برف را به اندازه بام ميده.»«خدا جامه ميدهد كو اندام؟ نان ميدهد كو دندان؟»
«خدا خر را شناخت، شاخش نداد.»
«خدا داده بما مالي، يك خر مانده سه تا نالي (نعلي).»
«خدا ديرگيره، اما سختگيره.»
«خدا را بنده نيست.»
«خدا روزيرسان است، اما اِهني هم ميخواد.»
«خدا سرما را بقدر بالاپوش ميده.»
«خدا شاهديواري خراب كنه كه اين چالهها پر بشه.»
«خدا گر ببندد زحكمت دري// بهرحمت گشايد در ديگري.»
«خدا ميان دانه گندم خط گذاشته.»
«خدا ميخواهد بار را به منزل برساند من نه، يك خر ديگه.»
«خدا نجار نيست اما در و تخته رو خوب بهم ميندازه.»
«خدا وقتي بخواد بده، نميپرسه تو كي هستي؟»
«خدا وقتيها ميده، ور ور جماران هم، ها ميده.»
«خدا همه چيز را به يك بنده نميده.»
«خدا همونقدر كه بنده بد داره، بنده خوب هم داره.»
«خدايا آنكه را عقل دادي چه ندادي و آنكه را عقل ندادي چه دادي؟» ~ خواجه عبدالله انصاري
«خدا يه عقل زياد بتو بده يه پول زياد بمن.»
«خر، آخور خود را گم نميكنه.»
«خراب بشه باغي كه كليدش چوب مو باشه.»
«خر، ار جل اطلس بپوشد خر است.» (نه منعم به مال از كسي بهتر است...) سعدي
«خر است و يك كيله جو.»
«خر از لگد خر ناراحت نميشه.»
«خر باربر، به كه شير مردم در.»
«خر به بوسه و پيغام آب نميخوره.»
«خربزه شيرين مال شغاله.»
«خربزه كه خوردي بايد پاي لرزش هم بشيني.»
«خربزه ميخواهي يا هندوانه: هر دو وانه.»
«خر بيارو باقلا بار كن.»
«خر، پايش يك بار به چاله ميره.»
«خرج كه از كيسه مهمان بود// حاتم طايي شدن آسان بود.»
«خر چه داند قيمت نقل و نبات؟»
«خر خالي يرقه ميره.»
«خر، خسته؛ صاحب خر، ناراضي.»
«خر خفته جو نميخوره.»
«خر ديزهاست، به مرگ خودش راضي است تا ضرر به صاحبش بزنه.»
«خر را با آخور ميخوره، مرده را با گور.»
«خر را با پالون ميخوره، در را با دالون.»
«خر را جايي ميبندند كه صاحب خر راضي باشه.»
«خر را كه به عروسي ميبرند، براي خوشي نيست براي آبكشي است.»
«خر را گم كرده پي نعلش ميگرده.»
«خر، رو به طويله تند ميره.»
«خر سواري را حساب نميكنه.»
«خرس، تخم ميكنه يا بچه؟ از اين دم بريده هر چي بگي برمياد.»
«خرس در كوه، بو علي سيناست.»
«خرس شكار نكرده رو پوستشو نفروش.»
«خر، سي شاهي، پالون دوزار.»
«خر كريم را نعل كردن.»
«خر كه جو ديد، كاه نميخوره.»
«خر، كه علف ديد گردن دراز ميكنه.»
«خر گچكش روز جمعه از كوه سنگ مياره.»
«خر لخت را پالانشو بر نميدارند.»
«خر ما از كرگي دم نداشت.»
«خر مياد پاي بار، نه بار پاي خر.»
«خر نر را از تخمش ميشناسند.»
«خر ناخنكي صاحب سليقه ميشود.»
«خروار نمكه، مثقال هم نمكه.»
«خر وامانده معطل چشه.»
«خروسي را كه شغال صبح ميبره بگذار سر شب ببره.»
«خر، همان خره پالانش عوض شده.»
«خرسواري بلد نيست، سوار اسب ميشه»
«خريت ارث نيست بهره خدادادهس.»
«خري كه از خري وابمونه بايد يال و دمشو بريد.»
«خوشبخت آنكه خورد و كِشت، بدبخت آنكه مرد و هِشت.»
«خواب پاسبان، چراغ دزده.»
«خندهكردن دل خوش ميخواد و گريهكردن سر و چشم.»
«خواست زير ابروشو برداره، چشماشو كور كرد.»
«خواهر شوهر، عقرب زير فرشه.»
«خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو.»
«خوبي لر به آنست كه هر چه شب گويد روز نه آنست.»
«خودتو خسته ببين، رفيقتو مرده.»
«خودشو نميتونه نگهداره چطور منو نگه ميداره؟»
«خود گويي و خود خندي، عجب مرد هنرمندي.»
«خودم كردم كه لعنت بر خودم باد.»
«خوردن خوبي داره، پس دادن بدي.»
«خوشا به حال كساني كه مردند و آواز ترا نشنيدند.»
«خوشا چاهي كه آب از خود بر آرد.»
«خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان// تا سيهروي شود هركه در او غش باشد»
«خوش زبان باش در امان باش.»
«خولي بكفم به كه كلنگي بهوا.»
«يك ده آباد به از صد شهر خراب.»
«خونسار است و يك خرس.»عاقبت / بالاخره
«خياط هم در كوزه افتاد.»
«خير در خانه صاحبش را ميشناسد.»
«خيك بزرگ، روغنش خوب نميشه.»
«خيلي خوش چسه جلوي باد هم ميشينه.»
«خيلي خوش چسه، رو به باد هم ميچسه!»
د:
«دادن به ديوانگي گرفتن به عاقلي.» «دارندگيست و برازندگي.»
«داري طرب كن، نداري طلب كن.»
«داشتم داشتم حساب نيست، دارم دارم حسابه.»
«دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد.»
«دانا گوشت ميخورد نادان چغندر.»
«دانه فلفل سياه و خال مهرويان سياه// هر دو جانسوز است اما اين كجا و آن كجا»«دايه از مادر مهربانتر را بايد پستان بريد.»
«دختر، تخم ترتيزك است.»
«دختر تنبل، مادر كدبانو را دوست داره.»
«دختر ميخواهي مامش را ببين، كرباس ميخواهي پهناش را ببين.»
«دختر همسايه هر چه چلتر براي ما بهتر.»
«دختري كه مادرش تعريف بكنه براي آقادائيش خوبه.»
.»«درازي شاهخانم به پهناي ماهخانم در.»
«در بيابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام.»
«در بيابان لنگه كفشكهنه، نعمت خداست.»
«در پس هر گريه آخر خندهايست.» (... مرد آخربين مبارك بندهايست) مولوي
«در جنگ، حلوا تقسيم نميكنند.
»«در جواني مستي، در پيري سستي، پس كي خداپرستي؟»
«در جهان هركس كه دارد نان مفت// ميتواند حرفهاي خوب گفت»
«در جهنم عقربي هست كه از دستش به مار غاشيه پناه ميبرند.»
«در جيبش را تار عنكبوت گرفتهاست.»
«در چهل سالگي تنبور ميآموزد در گور استاد خواهد شد.»
«در حوضي كه ماهي نيست، قورباغه سپهسالاره.»
«در خانهات را ببند همسايه تو دزد نكن.»
«در خانه اگر كس است يكحرف بس است.»
«در خانه بيعارهها نقاره ميزنند.»
«در خانه مور، شبنمي طوفانست.»
«در خانه هرچه، مهمان هركه.»
«درخت اگر متحرك شدي ز جاي بجاي// نه جور اره كشيدي و ني جفاي تبر» انوري«درخت پربار، سنگ ميخوره.»
«درخت تو گر بار دانش بگيرد// به زير آوري چرخ نيلوفري را» ناصرخسرو
«درخت كاهلي بارش گرسنگي است.»
«درخت كج جز به آتش راست نميشه.»
«درخت گردكان بهاين بزرگي، درخت خربزه اللهاكبر.»
«درخت هر چه بارش بيشتر شود، افتادهتر شود.»
«درد دل خودم كم بود، اينهم غرغر همسايه.»
«درد، كوه كوه مياد، مومو ميره.»
«در دروازه را ميشه بست، اما در دهن مردمو نميشه بست.»
«در دنيا هميشه به يك پاشنه نميچرخه.»
«در دنيا يه خوبي ميمونه يه بدي.»
«در ديزي وازه، حياي گربه كجا رفته.»
«در زمستان، الو، به از پلوه.»
«در زمستان يه جل بهتر از يه دسته گل.»
«درزي در كوزه افتاد.»
«در زير اين گنبد آبنوسي، يكجا عزاست يكجا عروسي.»
«درس اديب اگر بود زمزمه محبتي// جمعه به مكتب آورد طفل گريزپاي را» نظيري نيشابوري
«در شهر كورها يه چشمي پادشاست.»
«در شهر نيسواران بايد سوار ني شد.»
«در عفو لذتيست كه در انتقام نيست.»
«در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست.» حافظ
«در كف شير نر خونخوارهاي// غير تسليم و رضا كو چارهاي؟» مولوي
«در كف هريك اگر شمعي بدي// اختلاف از گفتشان بيرون شدي» مولوي
«در مجلس خود راه مده همچو مني را// كافسردهدل افسرده كند انجمني را»«درم داران عالم را كرم نيست// كريمان را بدست اندر درم نيست» سعدي
«در مسجده، نه كندنيست نه سوزوندني.»
«در نمك ريختن توي ديگ بايد به مرد پشت كرد.»
«درويش از ده رانده، ادعاي كدخدايي كند.»
«درويش موميايي، هي ميگي و نميايي.»
«درويش را گفتند: در دكانتو ببند دهنشو هم گذاشت.»
«در، هميشه به يك پاشنه نميگرده.»
«در هفت آسمان يك ستاره نداره.»
«دزد، آب گرون ميخوره.»
«دزد بازار آشفته ميخواهد.»
«دزد باش و مرد باش.»
«دزد به يك راه ميرود، صاحب مال به هزار راه.»
«دزد حاضر و بز حاضر.»«دزد نگرفته پادشاهه .»
«دزد ناشي به كاهدون ميزنه.»
«دزدي آنهم شلغم؟»
«دزدي كه نسيم را بدزدد دزد است.»
«دست از سر كچل ما بردار.»
«دست بالاي دست بسيار است.» (در جهان پيل مست بسيار است ...) سعدي
«دست به دنبك هر كي بزني صدا ميده.»
«دست بريده قدر دست بريده را ميدونه.»
«دست بشكند در آستين، سر بشكند دركلاه.»
«دست بيچاره چون بجان نرسد// چاره جز پيرهن دريدن نيست» سعدي
«دست بيهنر كفچه گدائيست.»
«دست پشت سر نداره.»
«دست پيش را گرفته كه پس نيفته.»
«دستت چربه، بمال سرت.»
«دستت چو نميرسد به بيبي// درياب كنيز مطبخي را»
«دستت چو نميرسد به كوكو، خشكه پلو را فرو كو.»
«دستتنگي بدتر از دلتنگي است.»
«دست خالي براي تو سر زدن خوبه.»
«دست در كاسه و مشت در پيشاني.»
«دست، دست را ميشناسه.»
«دست دكاندار تلخ است.»
«دست راست را از چپ نميشناسه.»
«دستش به خر نميرسه پالانش را ميزند.»
«دستش به دم گاو بند شده.»
«دستش به عرب و عجم بند شدهاست.»
«دستش به دهنش ميرسه.»
«دستش در كيسه خليفهاست.»
«دستش به گوشت نميرسه ميگه پيف پيف بو ميده.»
«دستش را به كمرش گرفته كه از بيگي نيفته.»«دستش شيرهايست يا دستش چسبناك است.»
«دستش را توي حنا گذاشت.»
«دستش را توي پوست گردو گذاشت.»
«دست شكسته به كار ميره، دل شكسته بكار نميره.»
«دست شكسته وبال گردنه.»
«دستش نمك نداره.»
«دست كار دلو نميكنه و دل كار دستو نميكنه.»
«دستش كجه.»
«دست كه به چوب بردي گربه دزده حساب كار خودشو ميكنه.»
«دست كه بسيار شد بركت كم ميشود.»
«دست ما كوتاه و خرما بر نخيل.» (پاي ما لنگ است و منزل بس دراز) حافظ
«دست ننت درد نكنه.»
«دست و روت را بشور منم بخور.»
«دست و رويش را با آب مردهشور خانه شسته است.»
«دسته گل به آب داده.»
«دستي را كه حاكم ببره خون نداره يا ديه نداره.»
«دستي را كه نميتوان بريد بايد بوسيد.»
«دستي را كه از من بريد، خواه سگ بخورد خواه گربه.»
«دشمنان در زندان با هم دوست شوند.»
«دشمن دانا بلندت ميكند// بر زمينت ميزند نادان دوست»
«دشمن دانا كه غم جان بود// بهتر از آن دوست كه نادان بود» نظامي
«دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد.» (داني كه چه گفت زال با رستم گرد...) سعدي
«دعا خانه صاحبش را ميشناسد.»
«دعا كن الفبا بميره يا دعا كن بابات بميره» ((... وگرنه معلم بسيار است))
«دعوا سر لحاف ملانصرالدين بود.»
«دلاكها كه بيكار ميشوند سر هم را ميتراشند.»
«دل بيغم دراين عالم نباشد// اگر باشد بنيآدم نباشد»
«دل سفره نيست كه آدم پيش هركس باز كنه.»
«دلش درو طاقچه نداره.»
«دلم خوشه زن بگم اگر چه كمتر از سگم.»
«دلو هميشه از چاه درست در نمياد.»
«دماغش را بگيري جانش در مياد.»
«دم سيخ كرده.» (كنايه از مردن است)
«دم خروس از جيبش پيداست.»
«دمش را توي خمره زدهاست.»
«دندون اسب پيشكشي را نميشمارند.»
«دنده را شتر شكست، تاوانش را خر داد.»
«دنيا پس از مرگ ما، چه دريا چه سراب.»
«دنيا دمش درازه.»
«دنيا جاي آزمايش است، نه جاي آسايش.»
«دنيا، دار مكافاته.»«دنيا را آب ببره او را خواب ميبره.»
«دنيا را هر طور بگيري ميگذره.»
«دنيايش مثل آخرت يزيده.»
«دنيا محل گذره.»«دنيا دو روزه.»
«دو تا در را پهلوي هم ميگذارند براي اينست كه به درد هم برسند.»
«دوتا گاو رو كنار هم ببندي، همرنگ نشن هم خم ميشن.»
«دو خروسبچه از يك مرغ پيدا ميشوند، يكي تركي ميخونه يكي فارسي.»
«دود از كنده بلند ميشه.»
«دود، روزنه خودشو پيدا ميكنه.»
«دو دستماله ميرقصه.»
«دور اول و بدمستي؟»
«دور دور ميرزا جلاله، يك زن به دو شوهر حلاله.»
«دوري و دوستي.»
«دوست آنست كه بگرياند؛ دشمن آنست كه بخنداند.»
«دوست همهكس، دوست هيچكس نيست.»
«دوستي به دوستي در، جو بيار زردآلو ببر.»
«دوس�
ادامه دارد...
|
