24- ارمیا نبی
نویسنده: ارمیا
محل نگارش: یهودا - مصر
مربوط به تاریخ: 647 ق.د.م تا 580 ق.د.م
اتمام نگارش: 580 ق.د.م
ارمیا فصل 1
1 كلام ارمیا ابنحلقیا از کاهنانی كه در عناتوت در زمین بنیامین بودند. 2 كه كلام یَهُوَه در ایام یوشیا ابنآمون پادشاه یهودا در سال سیزدهم از سلطنت او بر وی نازل شد. 3 و در ایام یهویاقیم بنیوشیا پادشاه یهودا تا آخر سال یازدهم صدقیا ابن یوشیا پادشاه یهودا نازل میشد تا زمانی كه اورشلیم در ماه پنجم به اسیری برده شد.
4 پس كلام یَهُوَه بر من نازل شدهگفت: 5 “قبل از آنكه تو را در شكم صورت بندم تو را شناختم و قبل از بیرون آمدنت از رحم تو را تقدیس نمودم و تو را نبی امتها قرار دادم.” 6 پس گفتم: “آه ای سلطان تعالی یَهُوَه اینك من تكلّم كردن را نمیدانم چونكه طفل هستم.” 7 اما یَهُوَه مرا گفت: “مگو من طفل هستم زیرا هر جایی كه تو را بفرستم خواهی رفت و بهر چه تو را امر فرمایم تكلّم خواهی نمود. 8 از ایشان مترس زیرا یَهُوَه میگوید: من با تو هستم و تو را رهایی خواهم داد.” 9 آنگاه یَهُوَه دست خود را دراز كردهدهان مرا لمس كرد و یَهُوَه به من گفت: “اینك كلام خود را در دهان تو نهادم. 10 بدان كه تو را امروز بر امتها و ممالك مبعوث كردم تا از ریشه بركنی و منهدم سازی و هلاك كنی و خراب نمایی و بنا نمایی و غرس كنی.”
11 پس كلام یَهُوَه بر من نازل شدهگفت: “ای ارمیا چه میبینی؟ گفتم: “شاخهای از درخت بادام میبینم.” 12 یَهُوَه مرا گفت: “نیكو دیدی زیرا كه من بر كلام خود دیدهبانی میكنم تا آنرا به انجام رسانم.” 13 پس كلام یَهُوَه بار دیگر به من رسیده گفت: “چه چیز میبینی؟” گفتم: “دیگی جوشنده میبینم كه رویش از طرف شمال است.” 14 و یَهُوَه مرا گفت: “بلایی از طرف شمال بر جمیع سكنةاین زمین منبسط خواهد شد. 15 زیرا یَهُوَه میگوید اینك من جمیع قبایل ممالك شمالی را خواهم خواند و ایشان آمده هر كس كرسیِخود را در دهنة دروازة اورشلیم و بر تمامی حصارهایش گرداگرد و به ضدّ تمامی شهرهای یهودا برپا خواهد داشت. 16 و بر ایشان احكام خود را دربارة همة شرارتشان جاری خواهم ساخت چونكه مرا ترك كردند و برای خدایان غیر بخور سوزانیدند و اعمال دستهای خود را سجده نمودند. 17 پس تو كمر خود را ببند و برخاسته هر آنچه را من به تو امر فرمایم به ایشان بگو و از ایشان هراسان مباش مبادا تو را پیش روی ایشان مشوّش سازم. 18 زیرا اینك من تو را امروز شهر حصاردار و ستون آهنین و حصارهای برنجین به ضدّ تمامی زمین برای پادشاهان یهودا و آقاان و کاهنانش و قوم زمین ساختم. 19 و ایشان با تو جنگ خواهند كرد اما بر تو غالب نخواهند آمد زیرا یَهُوَه میگوید: من با تو هستم و تو را رهایی خواهم داد.”
ارمیا فصل2
1 و كلام یَهُوَه بر من نازل شدهگفت: 2 “برو و به گوش اورشلیم ندا كرده بگو یَهُوَه چنین میگوید: غیرت جوانی تو و محبت نامزد شدن تو را حینی كه از عقب من در بیابان و در زمین لمیزرع میخرامیدی برایت به خاطر میآورم. 3 اسرائیل برای یَهُوَه مقدّس و نوبر محصول او بود. یَهُوَه میگوید: آنانی كه او را بخورند مجرم خواهند شد و بلا بر ایشان مستولی خواهد گردید.”
4 ای خاندان یعقوب و جمیع قبایل خانوادة اسرائیل كلام یَهُوَه را بشنوید! 5 یَهُوَه چنین میگوید: “پدران شما در من چه بیانصافی یافتند كه از من دوری ورزیدند و اباطیل را پیروی كرده باطل شدند؟ 6 و نگفتند: یَهُوَه كجا است كه ما را از زمین مصر برآورد و ما را در بیابان و زمین ویران و پر از حفرهها و زمین خشك و سایة موت و زمینی كه كسی از آن گذر نكند و آدمی در آن ساكن نشود رهبری نمود؟ 7 و من شما را به زمین بستانها آوردم تا میوهها و طیبات آنرا بخورید اما چون داخل آن شدید زمین مرا نجس ساختید و میراث مرا مكروه گردانیدید. 8 کاهنان نگفتند: یَهُوَه كجاست و خوانندگان تورات مرا نشناختند و شبانان بر من عاصی شدند و انبیا برای بعل نبوّت كرده در عقب چیزهای بیفایده رفتند.9 بنابراین یَهُوَه میگوید: بار دیگر با شما مخاصمه خواهم نمود و با پسران پسران شما مخاصمه خواهم كرد. 10 پس به جزیرههای كتیم گذر كرده ملاحظه نمایید و به قیدار فرستاده به دقت تعقل نمایید و دریافت كنید كه آیا حادثهای مثل این واقع شده باشد؟ 11 كه آیا هیچ امتی خدایان خویش را عوض كرده باشند با آنكه آنها خدا نیستند؟ اما قوم من جلال خویش را به آنچه فایدهای ندارد عوض نمودند. 12 پس یَهُوَه میگوید: ای آسمانها از این متحیر باشید و به خود لرزیده به شدت مشوّش شوید! 13 زیرا قوم من دو كار بد كردهاند. مرا كه چشمة آب حیاتم ترك نموده و برای خود حوضها كندهاند یعنی حوضهای شكسته كه آب را نگاه ندارد. 14 آیا اسرائیل غلام یا خانهزاد است پس چرا غارت شده باشد؟ 15 شیران ژیان بر او غرّش نمودهآواز خود را بلند كردند و زمین او را ویران ساختند و شهرهایش سوخته و غیر مسكون گردیده است. 16 و پسران نوف و تحفنیس فرق تو را شكستهاند. 17 آیا اینرا بر خویشتن وارد نیاوردی چونكه یَهُوَه خدای خود را حینی كه تو را رهبری مینمود ترك كردی؟ 18 و الآن تو را با راه مصر چه كار است تا آب شیحور را بنوشی؟ و تو را با راه آشور چه كار است تا آب فرات را بنوشی؟”
19 سلطان تعالی یَهُوَه صبایوت چنین میگوید: “شرارت توتو را تنبیه كرده و ارتداد تو تو را توبیخ نموده است پس بدان و ببین كه این امر زشت و تلخ است كه یَهُوَه خدای خود را ترك نمودی و ترس من در تو نیست. 20 زیرا از زمان قدیم یوغ تو را شكستم و بندهای تو را گسیختم و گفتی بندگی نخواهم نمود زیرا بر هر تلّ بلند و زیر هر درخت سبز خوابیده زنا كردی. 21 و من تو را موِ اصیل و تخمِ تمامِ نیكو غرس نمودم پس چگونه نهال مو بیگانه برای من گردیدهای؟ 22 پس اگر چه خویشتنرا با اشنان بشویی و صابون برای خود زیاده بكار بری اما سلطان تعالی یَهُوَه میگوید كه گناه تو پیش من رقم شده است. 23 چگونه میگویی كه نجس نشدم و در عقب بلعیم نرفتم؟ طریق خویش را در وادی بنگر و به آنچه كردی اعتراف نما ای شتر تیزرو كه در راههای خود میدوی! 24 مثل گورخر هستی كه به بیابان عادت داشته در شهوت دل خود باد را بو میكشد. كیست كه از شهوتش او را برگرداند؟ آنانی كه او را میطلبند خسته نخواهند شد و او را در ماهش خواهند یافت. 25 پای خود را از برهنگی و گلوی خویشرا از تشنگی باز دار. اما گفتی نی امید نیست زیرا كه غریبان را دوست داشتم و از عقب ایشان خواهم رفت. 26 مثل دزدی كه چون گرفتار شود خجل گردد. همچنین خاندان اسرائیل با پادشاهان و آقاان و کاهنان و انبیای ایشان خجل خواهند شد. 27 كه به چوب میگویند تو پدر من هستی و به سنگ كه تو مرا زاییدهای زیرا كه پشت به من دادند و نه رو. اما در زمان مصیبت خود میگویند: برخیز و ما را نجات ده. 28 پس خدایان تو كه برای خود ساختی كجایند؟ ایشان در زمان مصیتت برخیزند و تو را نجات دهند. زیرا كه ای یهودا خدایان تو به شمارة شهرهای تو میباشند.”
29 یَهُوَه میگوید: “چرا با من مخاصمه مینمایید جمیع شما شما بر من عاصی شدهاید.30 پسران شما را عبث زدهام زیرا كه تأدیب را نمیپذیرند. شمشیر شما مثل شیر درنده انبیای شما را هلاك كرده است. 31 ای شما كه اهل این عصر میباشید كلام یَهُوَه را بفهمید! آیا من برای اسرائیل مثل بیابان یا زمین ظلمت غلیظ شدهام؟ پس قوم من چرا میگویند كه رؤسای خود شدهایم و بار دیگر نزد تو نخواهیم آمد. 32 آیا دوشیزه زیور خود را یا عروس آرایش خود را فراموش كند؟ اما قوم من روزهای بیشمار مرا فراموش كردهاند. 33 چگونه راه خود را مهیا میسازی تا محبت را بطلبی؟ بنابراین زنان بد را نیز به راههای خود تعلیم دادی. 34 در دامنهای تو نیز خون جان فقیران بیگناه یافته شد. آنها را در نقب زدن نیافتم بلكه بر جمیع آنها. 35 و میگویی: چونكه بیگناه هستم غضب او از من برگردانیده خواهد شد. اینك به سبب گفتنت كه گناه نكردهام بر تو داوری خواهم نمود. 36 چرا اینقدر میشتابی تا راه خود را تبدیل نمایی؟ چنانكه از آشور خجل شدی همچنین از مصر نیز خجل خواهی شد. 37 از این نیز دستهای خود را بر سرت نهاده بیرون خواهی آمد. چونكه یَهُوَه اعتماد تو را خوار شمرده است پس از ایشان كامیاب نخواهی شد.”
ارمیا فصل3
1 و میگوید: “اگر مرد زن خود را طلاق دهد و او از وی جدا شده زن مرد دیگری بشود آیا بار دیگر به آن زن رجوع خواهد نمود؟ مگر آن زمین بسیار ملوّث نخواهد شد؟ لیكن یَهُوَه میگوید: تو با یاران بسیار زنا كردی اما نزد من رجوع نما. 2 چشمان خود را به بلندیها برافراز و ببین كه كدام جا است كه در آن با تو همخواب نشدهاند. برای ایشان بسر راهها مثل (زن) عرب در بیابان نشستی و زمین را به زنا و بد رفتاری خود ملوّث ساختی. 3 پس بارشها بازداشته شد و باران بهاری نیامد و تو را جبین زن زانیه بوده حیا را از خود دور كردی. 4 آیا از این به بعد مرا صدا نخواهی زد كه ای پدر من تو یار جوانی من بودی؟ 5 آیا غضب خود را تا به ابد خواهد نمود و آنرا تا به آخر نگاه خواهد داشت؟ اینك اینرا گفتی اما اعمال بد را بجا آورده كامیاب شدی.”
6 و یَهُوَه در ایام یوشیا پادشاه به من گفت: “آیا ملاحظه كردی كه اسرائیل مرتدّ چه كرده است؟ چگونه به فراز هر كوه بلند و زیر هر درخت سبز رفته در آنجا زنا كرده است؟ 7 و بعد از آنكه همة این كارها را كرده بود من گفتم نزد من رجوع نما اما رجوع نكرد و خواهر خائن او یهودا اینرا بدید. 8 و من دیدم با آنكه اسرائیل مرتدّ زنا كرد و از همة جهات او را بیرون كردم و طلاق نامهای به وی دادم لكن خواهر خائن او یهودا نترسید بلكه او نیز رفته مرتكب زنا شد. 9 و واقع شد كه به سبب سهلانگاری او در زناكاریش زمین ملوّث گردید و او با سنگها و چوبها زنا نمود. 10 و نیز یَهُوَه میگوید: با وجود این همه خواهر خائن او یهودا نزد من با تمامی دل خود رجوع نكرد بلكه با ریاكاری.”
11 پس یَهُوَه مرا گفت: “اسرائیل مرتدّ خویشتنرا از یهودای خائن عادلتر نموده است. 12 لهذا برو و این سخنان را بسوی شمال ندا كرده بگو: یَهُوَه میگوید: ای اسرائیل مرتدّ رجوع نما! و بر تو غضب نخواهم نمود زیرا یَهُوَه میگوید: من رؤف هستم و تا به ابد خشم خود را نگاه نخواهم داشت. 13 فقط به گناهانت اعتراف نما كه بر یَهُوَه خدای خویش عاصی شدی و راههای خود را زیر هر درخت سبز برای بیگانگان منشعب ساختی و یَهُوَه میگوید كه شما آواز مرا نشنیدید. 14 پس یَهُوَه میگوید: ای پسران مرتدّ رجوع نمایید زیرا كه من شوهر شما هستم و از شما یكنفر از شهری و دو نفر از قبیلهای گرفته شما را به صهیون خواهم آورد. 15 و به شما شبانان موافق دل خود خواهم داد كه شما را به معرفت و حكمت خواهند چرانید.
16 “و یَهُوَه میگوید كه چون در زمین افزوده و بارور شوید در آن ایام بار دیگر تابوت عهد یَهُوَه را به زبان نخواهند آورد و آن به خاطر ایشان نخواهد آمد و آنرا ذكر نخواهند كرد و آنرا زیارت نخواهند نمود و بار دیگر ساخته نخواهد شد. 17 زیرا در آن زمان اورشلیم را كرسی یَهُوَه خواهند نامید و تمامی امتها به آنجا به جهت اسم یَهُوَه به اورشلیم جمع خواهند شد و ایشان بار دیگر پیروی سركشی دلهای شریر خود را نخواهند نمود. 18 و در آن ایام خاندان یهودا با خاندان اسرائیل راه خواهند رفت و ایشان از زمین شمال به آن زمینی كه نصیب پدران ایشان ساختم با هم خواهند آمد. 19 و گفتم كه من تو را چگونه در میان پسران قرار دهم و زمین مرغوب و میراث زیباترین امتها را به تو دهم؟ پس گفتم كه مرا پدر خواهی خواند و از من دیگر مرتدّ نخواهی شد. 20 یَهُوَه میگوید: هر آینه مثل زنی كه به شوهر خود خیانت ورزد همچنین شما ای خاندان اسرائیل به من خیانت ورزیدید. 21 آواز گریه و تضرّعات بنیاسرائیل از بلندیها شنیده میشود زیرا كه راههای خود را منحرف ساخته و یَهُوَه خدای خود را فراموش كردهاند. 22 ای فرزندان مرتدّّ بازگشت نمایید و من ارتدادهای شما را شفا خواهد داد.” (و میگویند): “اینك نزد تو میآییم زیرا كه تو یَهُوَه خدای ما هستی. 23 به درستی كه ازدحام كوهها از تلّها باطل میباشد. زیرا به درستی كه نجات اسرائیل در یَهُوَه خدای ما است. 24 و خجالت مشقت پدران ما یعنی رمه و گله و پسران و دختران ایشان را از طفولیت ما تلف كرده است. 25 در خجالت خود میخوابیم و رسوایی ما ما را میپوشاند زیرا كه هم ما و هم پدران ما از طفولیت خود تا امروز به یَهُوَه خدای خویش گناه ورزیده و آواز یَهُوَه خدای خویشرا نشنیدهایم.”
ارمیا فصل4
1 یَهُوَه میگوید: “ای اسرائیل اگر بازگشت نمایی اگر نزد من بازگشت نمایی و اگر رجاسات خود را از خود دور نمایی پراكنده نخواهی شد.2 و به راستی و انصاف و عدالت به حیات یَهُوَه قسم خواهی خورد و امتها خویشتنرا به او مبارك خواهند خواند و به وی فخر خواهند كرد.”
3 زیرا یَهُوَه به مردان یهودا و اورشلیم چنین میگوید: “زمینهای خود را شیار كنید و در میان خارها مكارید. 4 ای مردان یهودا و ساكنان اورشلیم خویشتنرا برای یَهُوَه مختون سازید و غلفة دلهای خود را دور كنید مبادا حدّت خشم من به سبب بدی اعمال شما مثل آتش صادر شده افروخته گردد و كسی آنرا خاموش نتواند كرد. 5 در یهودا اخبار نمایید و در اورشلیم اعلان نموده بگویید و در زمین كَرِنّا بنوازید و به آواز بلند ندا كرده بگویید كه جمع شوید تا به شهرهای حصاردار داخل شویم. 6 علَمی بسوی صهیون برافرازید و برای پناه فرار كردهتوقف منمایید زیرا كه من بلایی و شكستی عظیم از طرف شمال میآورم. 7 شیری از بیشة خود برآمده و هلاك كنندة امتها حركت كرده از مكان خویش درآمده است تا زمین تو را ویران سازد و شهرهایت خراب شده غیر مسكون گردد. 8 از این جهت پلاس پوشیده ماتم گیرید و ولوله كنید زیرا كه حدّت خشم یَهُوَه از ما برنگشته است. 9 و یَهُوَه میگوید كه در آنروز دل پادشاه و دل آقاان شكسته خواهد شد و کاهنان متحیر و انبیا مشوّش خواهند گردید.”
10 پس گفتم: “آه ای سلطان تعالی یَهُوَه! به تحقیق این قوم و اورشلیم را بسیار فریب دادی زیرا گفتی شما را سلامتی خواهد بود و حال آنكه شمشیر به جان رسیده است.” 11 در آن زمان به این قوم و به اورشلیم گفته خواهد شد كه باد سموم از بلندیهای بیابان بسوی دختر قوم من خواهد وزید نه برای افشاندن و پاك كردن خرمن. 12 باد شدید از اینها برای من خواهد وزید و من نیز الآن بر ایشان داوریها خواهم فرمود. 13 اینك او مثل ابر میآید و ارابههای او مثل گردباد و اسبهای او از عقاب تیزروترند. وای بر ما زیرا كه غارت شدهایم. 14 ای اورشلیم دل خود را از شرارت شست و شو كن تا نجات یابی! تا به كی خیالات فاسد تو در دلت بماند؟ 15 زیرا آوازی از دان اخبار مینماید و از كوهستان افرایم به مصیبتی اعلان میكند.
16 امتها را اطلاع دهید هان به ضدّ اورشلیم اعلان كنید كه محاصره كنندگان از ولایت بعید میآیند و به آواز خود به ضدّ شهرهای یهودا ندا میكنند. 17 یَهُوَه میگوید كه مثل دیدهبانان مزرعه او را احاطه میكنند چونكه بر من فتنه انگیخته است. 18 راه تو اعمال تو این چیزها را بر تو وارد آورده است. این شرارت تو به حدّی تلخ است كه به دلت رسیده است.
19 احشای من احشای من پردههای دل من از درد سفته شد و قلب من در اندرونم مشوّش گردیده ساكت نتوانم شد چونكه تو ای جان من آواز كَرِنّا و نعرة جنگ را شنیدهای. 20 شكستگی بر شكستگی اعلان شده زیرا كه تمام زمین غارت شده است و خیمههای من بغتتاً و پردههایم ناگهان به تاراج رفته است. 21 تا به كی علَم را ببینم و آواز كَرِنّا را بشنوم؟ 22 چونكه قوم من احمقند و مرا نمیشناسند و ایشان پسران ابله هستند و هیچ فهم ندارند. برای بدی كردن ماهرند لیكن به جهت نیكوكاری هیچ فهم ندارند.
23 بسوی زمین نظر انداختم و اینك تهی و ویران بود و بسوی آسمان و هیچ نور نداشت. 24 بسوی كوهها نظر انداختم و اینك متزلزل بود و تمام تلّها از جا متحرّك میشد. 25 نظر كردم و اینك آدمی نبود و تمامی مرغان هوا فرار كرده بودند. 26 نظر كردم و اینك بوستانها بیابان گردیده و همة شهرها از حضور یَهُوَه و از حدّت خشم وی خراب شده بود.
27 زیرا یَهُوَه چنین میگوید: “تمامی زمین خراب خواهد شد لیكن آنرا بالكّل فانی نخواهم ساخت. 28 از این سبب جهان ماتم خواهد گرفت و آسمان از بالا سیاه خواهد شد زیرا كه اینرا گفتم و اراده نمودم و پشیمان نخواهم شد و از آن بازگشت نخواهم نمود.” 29 از آواز سواران و تیراندازان تمام اهل شهر فرار میكنند و به جنگلها داخل میشوند و بر صخرهها برمیآیند و تمامی شهرها ترك شده احدی در آنها ساكن نمیشود. 30 و تو حینی كه غارت شوی چه خواهی كرد؟ اگر چه خویشتن را به قرمز ملبس سازی و به زیورهای طلا بیارایی و چشمان خود را از سرمه جلا دهی لیكن خود را عبث زیبایی دادهای چونكه یاران تو تو را خوار شمرده قصد جان تو دارند. 31 زیرا كه آوازی شنیدم مثل آواز زنی كه در درد زه دارد و تنگی مثل زنی كه نخستزادة خویش را بزاید یعنی آواز دختر صهیون را كه آه میكشد و دستهای خود را دراز كرده میگوید: وای بر من زیرا كه جان من به سبب قاتلان بیهوش شده است.
ارمیا فصل5
1 “در كوچههای اورشلیم گردش كرده ببینید و بفهمید و در چهارسوهایش تفتیش نمایید كه آیا كسی را كه به انصاف عمل نماید و طالب راستی باشد توانید یافت تا من آنرا بیامرزم؟ 2 و اگر چه بگویند: قسم به حیات یَهُوَه لیكن به دروغ قسم میخورند.”
3 ای یَهُوَه آیا چشمان تو براستی نگران نیست؟ ایشان را زدی اما محزون نشدند. و ایشان را تلف نمودی اما نخواستند تأدیب را بپذیرند. رویهای خود را از صخره سختتر گردانیدند و نخواستند بازگشت نمایند. 4 و من گفتم: “به درستی كه اینان فقیرند و جاهل هستند كه راه یَهُوَه و احكام خدای خود را نمیدانند. 5 پس نزد بزرگان میروم و با ایشان تكلّم خواهم نمود زیرا كه ایشان طریق یَهُوَه و احكام خدای خود را میدانند.” لیكن ایشان متّفقاً یوغ را شكسته و بندها را گسیختهاند. 6 از این جهت شیری از جنگل ایشانرا خواهد كشت و گرگ بیابان ایشانرا تاراج خواهد كرد و پلنگ بر شهرهای ایشان در كمین خواهد نشست و هر كه از آنها بیرون رود دریده خواهد شد زیرا كه تقصیرهای ایشان بسیار و ارتدادهای ایشان عظیم است.
7 “چگونه تو را برای این بیامرزم كه پسرانت مرا ترك كردند و به آنچه خدا نیست قسم خوردند و چون من ایشانرا سیر نمودم مرتكب زنا شدند و در خانههای فاحشهها ازدحام نمودند. 8 مثل اسبان پرورد شدة مست شدند كه هر یكی از ایشان برای زن همسایة خود شیهه میزند.”
9 و یَهُوَه میگوید: “آیا به سبب این كارها عقوبت نخواهم رسانید و آیا جان من از چنین طایفهای انتقام نخواهد كشید؟” 10 بر حصارهایش برآیید و آنها را خراب كنید اما بالكلّ هلاك مكنید و شاخههایش را قطع نمایید زیرا كه از آن یَهُوَه نیستند.
11 یَهُوَه میگوید: “هر آینه خاندان اسرائیل و خاندان یهودا به من به شدت خیانت ورزیدهاند.” 12 یَهُوَه را انكار نموده میگویند كه او نیست و بلا به ما نخواهد رسید و شمشیر و قحط را نخواهیم دید. 13 و انبیا باد میشوند و كلام در ایشان نیست پس به ایشان چنین واقع خواهد شد. 14 بنابراین یَهُوَه خدای صبایوت چنین میگوید: “چونكه این كلام را گفتید همانا من كلام خود را در دهان تو آتش و این قوم را هیزم خواهم ساخت و ایشانرا خواهد سوزانید.” 15 یَهُوَه میگوید: “ای خاندان اسرائیل اینك من امتی را از دور بر شما خواهم آورد. امتی كه زورآورند و امتی كه قدیمند و امتی كه زبان ایشان را نمیدانی و گفتار ایشان را نمیفهمی. 16 تركش ایشان قبر گشاده است و جمیع ایشان جبارند. 17 و خرمن و نان تو را كه پسران و دخترانت آنرا میباید بخورند خواهند خورد و گوسفندان و گاوان تو را خواهند خورد و انگورها و انجیرهای تو را خواهند خورد و شهرهای حصاردار تو را كه به آنها توكّل مینمایی با شمشیر هلاك خواهند ساخت.” 18 لیكن یَهُوَه میگوید: “در آن روزها نیز شما را بالكّل هلاك نخواهم ساخت. 19 و چون شما گویید كه یَهُوَه خدای ما چرا تمامی این بلاها را بر ما آورده است آنگاه تو به ایشان بگو از این جهت كه مرا ترك كردید و خدایان غیر را در زمین خویش عبادت نمودید. پس غریبان را در زمینی كه از آن شما نباشد بندگی خواهید نمود.
20 “اینرا به خاندان یعقوب اخبار نمایید و به یهودا اعلان كرده گویید 21 كه ای قوم جاهل و بیفهم كه چشم دارید اما نمیبینید و گوش دارید اما نمیشنوید اینرا بشنوید. 22 یَهُوَه میگوید آیا از من نمیترسید و آیا از حضور من نمیلرزید كه ریگ را به قانون جاودانی حدّ دریا گذاشتهام كه از آن نتواند گذشت و اگر چه امواجش متلاطم شود غالب نخواهد آمد و هر چند شورش نماید اما از آن تجاوز نمیتواند كرد؟ 23 اما این قوم دل فتنهانگیز و متمرّد دارند. ایشان فتنه انگیخته و رفتهاند. 24 و در دلهای خود نمیگویند كه از یَهُوَه خدای خود بترسیم كه باران اول و آخر را در موسمش میبخشد و هفتههای معین حصاد را به جهت ما نگاه میدارد. 25 خطایای شما این چیزها را دور كرده و گناهان شما نیكویی را از شما منع نموده است. 26 زیرا در میان قوم من شریران پیدا شدهاند كه مثل كمین نشستن صیادان در كمین مینشینند. دامها گسترانیده مردم را صید میكنند. 27 مثل قفسی كه پر از پرندگان باشد همچنین خانههای ایشان پر از فریب است و از این جهت بزرگ و دولتمند شدهاند. 28 فربه و درخشنده میشوند و در اعمال زشت هم از حدّ تجاوز میكنند. دعوی یعنی دعوی یتیمان را فیصل نمیدهند و با وجود آن كامیاب میشوند و فقیران را دادرسی نمیكنند. 29 و یَهُوَه میگوید: آیا به سبب این كارها عقوبت نخواهم رسانید و آیا جان من از چنین طایفهای انتقام نخواهد كشید؟”
30 امری عجیب و هولناك در زمین واقع شده است. 31 انبیا به دروغ نبوّت میكنند و کاهنان به واسطة ایشان حكمرانی مینمایند و قوم من این حالت را دوست میدارند و شما در آخر این چه خواهید كرد؟”
ارمیا فصل6
1 ای بنیبنیامین از اورشلیم فرار كنید و كَرِنّا را در تقوع بنوازید و علامتی بر بیت هكّاریم برافرازید زیرا كه بلایی از طرف شمال و شكست عظیمی رو خواهد داد. 2 و من آن دختر جمیل و لطیف یعنی دختر صهیون را منقطع خواهم ساخت. 3 و شبانان با گلههای خویش نزد وی خواهند آمد و خیمههای خود را گرداگرد او برپا نموده هر یك در جای خود خواهند چرانید. 4 با او جنگ را مهیا سازید و برخاسته در وقت ظهر برآییم. وای بر ما زیرا كه روز رو به زوال نهاده است و سایهها عصر دراز میشود. 5 برخیزید! و در شب برآییم تا قصرهایش را منهدم سازیم. 6 زیرا كه یَهُوَه صبایوت چنین میفرماید: “درختان را قطع نموده مقابل اورشلیم سنگر برپا نمایید. زیرا این است شهری كه سزاوار عقوبت است چونكه اندرونش تماماً ظلم است. 7 مثل چشمهای كه آب خود را میجوشاند همچنان او شرارت خویش را میجوشاند. ظلم و تاراج در اندرونش شنیده میشود بیماریها و جراحات دایماً در نظر من است. 8 ای اورشلیم تأدیب را بپذیر مبادا جان من از تو بیزار شود و تو را ویران و زمین غیر مسكون گردانم.” 9 یَهُوَه صبایوت چنین میگوید كه “بقیة اسرائیل را مثل مو خوشهچینی خواهند كرد پس مثل كسی كه انگور میچیند دست خود را برشاخههایش برگردان.”
10 كیستند كه به ایشان تكلّم نموده شهادت دهم تا بشنوند. هان گوش ایشان نامختون است كه نتوانند شنید. اینك كلام یَهُوَه برای ایشان عار گردیده است و در آن رغبت ندارند. 11 و من از حدّت خشم یَهُوَه پر شدهام و از خودداری خسته گردیدهام پس آنرا در كوچهها بر اطفال و بر مجلس جوانان با هم بریز. زیرا كه شوهر و زن هر دو گرفتار خواهند شد و شیخ با دیرینه روز. 12 و خانهها و مزرعهها و زنان ایشان با هم از آن دیگران خواهند شد زیرا یَهُوَه میگوید كه “دست خود را به ضدّ ساكنان یان زمین دراز خواهم كرد. 13 چونكه جمیع ایشان چه خُرد و چه بزرگ پر از طمع شدهاند و همگی ایشان چه نبی و چه كاهن فریب را بعمل میآورند. 14 و جراحت قوم مرا اندك شفایی دادند چونكه میگویند سلامتی است سلامتی است با آنكه سلامتی نیست.” 15 آیا چون مرتكب رجاسات شدند خجل گردیدند؟ نی ابداً خجل نشدند بلكه حیا را احساس ننمودند. بنابراین یَهُوَه میگوید كه “در میان افتادگان خواهند افتاد و حینی كه من به ایشان عقوبت رسانم خواهند لغزید.” 16 یَهُوَه چنین میگوید: “برطریقها بایستید و ملاحظه نمایید و دربارة طریقهای قدیم سؤآل نمایید كه طریق نیكو كدام است تا در آن سلوك نموده برای جان خود راحت بیابید لیكن ایشان جواب دادند كه در آن سلوك نخواهیم كرد. 17 و من پاسبانان بر شما گماشتم (كه میگفتند): به آواز كَرِنّا گوش دهید اما ایشان گفتند گوش نخواهیم داد. 18 پس ای امتها بشنوید و ای جماعت آنچه را كه در میان ایشان است بدانید! 19 ای زمین بشنو اینك من بلایی بر این قوم میآورم كه ثمرة خیالات ایشان خواهد بود زیرا كه به كلام من گوش ندادند و شریعت مرا نیز ترك نمودند.20 چه فایده دارد كه بخور از سبا و قَصبالذّریره از زمین بعید برای من آورده میشود. قربانیهای سوختنی شما مقبول نیست و ذبایح شما پسندیدة من نی.” 21 بنابراین یَهُوَه چنین میگوید: “اینك من پیش روی این قوم سنگهای لغزش دهنده خواهم نهاد و پدران و پسران با هم از آنها لغزش خواهند خورد و ساكن زمین با همسایهاش هلاك خواهند شد.”
22 یَهُوَه چنین میگوید: “اینك قومی از زمین شمال میآورم و امتی عظیم از اقصای زمین خواهند برخاست. 23 و كمان و نیزه خواهند گرفت. ایشان مردان ستمكیش میباشند كه ترحم ندارند. به آواز خود مثل دریا شورش خواهند نمود و بر اسبان سوار شده مثل مردان جنگی به ضدّّ تو ای دختر صهیون صفآرایی خواهند كرد.” 24 آوازة این را شنیدیم و دستهای ما سست گردید. تنگی و درد مثل زنی كه میزاید ما را در گرفته است. 25 به صحرا بیرون مشوید و به راه مروید زیرا كه شمشیر دشمنان و خوف از هر طرف است. 26 ای دختر قوم من پلاس بپوش و خویشتنرا در خاكستر بغلطان. ماتم پسر یگانه و نوحهگریِ تلخ برای خود بكن زیرا كه تاراج كننده ناگهان بر ما میآید. 27 تو را در میان قوم خود امتحان كنی. 28 همة ایشان سخت متمرّد شدهاند و برای نمامی كردن گردش میكنند. برنج و آهن میباشند و جمیع ایشان فساد كنندهاند. 29 دَم پر زور میدمد و سرب در آتش فانی میگردد و قالگر عبث قال میگذارد زیرا كه شریران جدا نمیشوند. 30 نقرة ترك شده نامیده میشوند زیرا یَهُوَه ایشانرا ترك كرده است.
ارمیا فصل7
1 كلامی كه از جانب یَهُوَه به ارمیا نازل شده گفت: 2 “به دروازة خانة یَهُوَه بایست و این كلام را در آنجا ندا كرده بگو: ای تمامی یهودا كه به این دروازهها داخل شده یَهُوَه را سجده مینمایید كلام یَهُوَه را بشنوید. 3 یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: طریقها و اعمال خود را اصلاح كنید و من شما را در این مكان ساكن خواهم گردانید. 4 به سخنان دروغ توكّل منمایید و مگویید كه هیكل یَهُوَه هیكل یَهُوَه هیكل یَهُوَه این است. 5 زیرا اگر به تحقیق طریقها و اعمال خود را اصلاح كنید و انصاف را در میان یكدیگر بعمل آورید 6 و به غریبان و یتیمان و بیوهزنان ظلم ننمایید و خون بیگناهان را در این مكان نریزید و خدایان غیر را به جهت ضرر خویش پیروی ننمایید 7 آنگاه شما را در این مكان در زمینی كه به پدران شما از ازل تا به ابد دادهام ساكن خواهم گردانید. 8 اینك شما به سخنان دروغی كه منفعت ندارد توكّل مینمایید. 9 آیا مرتكب دزدی و زنا و قتل نمیشوید و به دروغ قسم نمیخورید و برای بعل بخور نمیسوزانید؟ و آیا خدایان غیر را كه نمیشناسید پیروی نمینمایید؟ 10 و داخل شده به حضور من در این خانهای كه به اسم من مسمی است میایستید و میگویید كه به گردن تمام این رجاسات سپرده شدهایم. 11 آیا این خانهای كه به اسم من مسمی است در نظر شما مغارة دزدان شده است؟ و یَهُوَه میگوید: اینك من نیز اینرا دیدهام. 12 لكن به مكان من كه در شیلو بود و نام خود اول در آنجا قرار داده بودم بروید و آنچه را كه به سبب شرارت قوم خود اسرائیل به آنجا كردهام ملاحظه نمایید. 13 پس حال یَهُوَه میگوید: از آنرو كه تمام این اعمال را بجا آوردید با آنكه من صبح زود برخاسته به شما تكّلم نموده سخن راندم اما نشنیدید و شما را خواندم اما جواب ندادید. 14 از این جهت به این خانهای كه به اسم من مسمی است و شما به آن توكّل دارید و به مكانی كه به شما و به پدران شما دادم به نوعی كه به شیلو عمل نمودم عمل خواهم كرد. 15 و شما را از حضور خود خواهم راند به نوعی كه جمیع برادران شما یعنی تمام ذریت افرایم را راندم. 16 پس تو برای این قوم دعا مكن و به جهت ایشان آواز تضرّع و استغاثه بلند منما و نزد من شفاعت مكن زیرا كه من تو را اجابت نخواهم نمود. 17 آیا آنچه را كه ایشان در شهرهای یهودا و كوچههای اورشلیم میكنند نمیبینی؟ 18 پسران هیزم جمع میكنند و پدران آتش میافروزند و زنان خمیر میسرشند تا قرصها برای ملكة آسمان بسازند و هدایای ریختنی برای خدایان غیر ریخته مرا متغّیرسازند. 19 اما یَهُوَه میگوید آیا مرا متغّیر میسازند؟ نی بلكه خویشتن را تا رویهای خود را رُسوا سازند. 20 بنابراین سلطان تعالی یَهُوَه چنین میگوید: اینك خشم و غضب من بر این مكان بر انسان و بر بهایم و بر درختان صحرا و بر محصول زمین ریخته خواهد شد و افروخته شده خاموش نخواهد گردید.”
21 یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: “قربانیهای سوختنی خود را بر ذبایح خویش مزید كنید و گوشت بخورید. 22 زیرا كه به پدران شما سخن نگفتم و در روزی كه ایشان را از زمین مصر بیرون آوردم آنها را دربارة قربانیهای سوختنی و ذبایح امر نفرمودم. 23 بلكه ایشانرا به این چیز امر فرموده گفتم كه قول مرا بشنوید و من خدای شما خواهم بود و شما قوم من خواهید بود و بهر طریقی كه به شما حكم نمایم سلوك نمایید تا برای شما نیكو باشد. 24 اما ایشان نشنیدند و گوش خود را فرا نداشتند بلكه برحسب مشورتها و سركشی دل شریر خود رفتار نمودند و به عقب افتادند و پیش نیامدند. 25 از روزی كه پدران شما از زمین مصر بیرون آمدند تا امروز جمیع بندگان خود انبیا را نزد شما فرستادم بلكه هر روز صبح زود برخاسته ایشانرا ارسال نمودم. 26 اما ایشان نشنیدند و گوش خود را فرا نداشتند بلكه گردن خویش را سخت نموده از پدران خود بدتر عمل نمودند. 27 پس تو تمامی این سخنانرا به ایشان بگو اما تو را نخواهند شنید و ایشانرا بخوان اما ایشان تو را جواب نخواهند داد. 28 و به ایشان بگو: اینان قومی میباشند كه قول یَهُوَه خدای خویش را نمیشنوند و تأدیب نمیپذیرند زیرا راستی نابود گردیده و از دهان ایشان قطع شده است. 29 (ای اورشلیم) موی خود را تراشیده دور بینداز و بر بلندیها آواز نوحه برافراز زیرا یَهُوَه طبقة مغضوب خود را ردّ و ترك نموده است.
30 “چونكه یَهُوَه میگوید بنییهودا آنچه را كه در نظر من ناپسند است بعمل آوردند و رجاسات خویش را در خانهای كه به اسم من مسمی است برپا نموده آنرا نجس ساختند. 31 و مكانهای بلند خود را در توفت كه در وادی ابن حنّوم است بنا نمودند تا پسران و دختران خویش را در آتش بسوزانند كه من اینكار را امر نفرموده بودم و بخاطر خویش نیاورده. 32 بنابراین یَهُوَه میگوید: اینك روزها میآید كه آن بار دیگر به توفت و وادی ابنحنّوم مسمی نخواهد شد بلكه به وادی قتل و در توفت دفن خواهند كرد تا جایی باقی نماند. 33 و لاشهای این قوم خوراك مرغان هوا و جانوران زمین خواهد بود و كسی آنها را نخواهد ترسانید. 34 و از شهرهای یهودا و كوچههای اورشلیم آواز شادمانی و آواز خوشی و صدای داماد و صدای عروس را نابود خواهم ساخت زیرا كه آن زمین ویران خواهد شد.”
ارمیا فصل8
1 یَهُوَه میگوید كه “در آن زمان استخوانهای پادشاهان یهودا و استخوانهای آقاانش و استخوانهای كَهنه و استخوانهای انبیا و استخوانهای سكنة اورشلیم را از قبرهای ایشان بیرون خواهند آورد. 2 و آنها را پیش آفتاب و ماه و تمامی لشكر آسمان كه آنها را دوست داشته و عبادت كرده و پیروی نموده و جستجو و سجده كردهاند پهن خواهند كرد و آنها را جمع نخواهند نمود و دفن نخواهند كرد بلكه بر روی زمین سرگین خواهد بود. 3 و یَهُوَه صبایوت میگوید كه تمامی بقیة این قبیلة شریر كه باقی میمانند در هر مكانی كه باقی مانده باشند و من ایشانرا بسوی آن رانده باشم مرگ را بر حیات ترجیح خواهند داد.
4 “و ایشانرا بگو یَهُوَه چنین میفرماید: اگر كسی بیفتد آیا نخواهد برخاست و اگر كسی مرتدّ شود آیا بازگشت نخواهد نمود؟ 5 پس چرا این قوم اورشلیم به ارتداد دایمی مرتدّ شدهاند و به فریب متمسك شده از بازگشت نمودن ابا مینمایند؟ 6 من گوش خود را فرا داشته شنیدم اما براستی تكلّم ننمودند و كسی از شرارت خویش توبه نكرده و نگفته است چه كردهام بلكه هر یك مثل اسبی كه به جنگ میدود به راه خود رجوع میكند. 7 لقلق نیز در هوا موسم خود را میداند و فاخته و پرستوك و كلنك زمان آمدن خود را نگاه میدارند لیكن قوم من اَحكام یَهُوَه را نمیدانند. 8 چگونه میگویید كه ما حكیم هستیم و شریعت یَهُوَه با ما است. به تحقیق قلم كاذب كاتبان به دروغ عمل مینماید. 9 حكیمان شرمنده و مدهوش و گرفتار شدهاند. اینك كلام یَهُوَه را ترك نمودهاند پس چه نوع حكمتی دارند. 10 بنابراین زنان ایشانرا به دیگران خواهم داد و مزرعههای ایشانرا به مالكان دیگر. زیرا كه جمیع ایشان چه خُرد و چه بزرگ پر از طمع میباشند و همگی ایشان چه نبی و چه كاهن به فریب عمل مینمایند. 11 و جراحات قوم مرا اندك شفایی دادهاند چونكه میگویند سلامتی است سلامتی است با آنكه سلامتی نیست. 12 آیا چون مرتكب رجاسات شدند خجل گردیدند؟ نی ابداً خجل نشدند بلكه حیا را احسان ننمودند بنابراین یَهُوَه میگوید: در میان افتادگان خواهند افتاد و حینی كه من به ایشان عقوبت رسانم خواهند لغزید.”
13 یَهُوَه میگوید: “ایشانرا بالكّل تلف خواهم نمود كه نه انگور بر مو و نه انجیر بر درخت انجیر یافت شود و برگها پژمرده خواهد شد و آنچه به ایشان بدهم از ایشان زایل خواهد شد.” 14 پس ما چرا مینشینیم؟ جمع بشوید تا به شهرهای حصاردار داخل شویم و در آنها ساكت باشیم. زیرا كه یَهُوَه خدای ما ما را ساكت گردانیده و آب تلخ به ما نوشانیده است زانرو كه به یَهُوَه گناه ورزیدهایم. 15 برای سلامتی انتظار كشیدیم اما هیچ خیر حاصل نشد و برای زمان شفا و اینك آشفتگی پدید آمد. 16 صَهیلِ اسبان او از دان شنیده شد و از صدای شیهة زورآورانش تمامی زمین متزلزل گردید زیرا كه آمدهاند و زمین و هر چه در آن است و شهر و ساكنانش را خوردهاند. 17 زیرا یَهُوَه میگوید: اینك من در میان شما مارها و افعیها خواهم فرستاد كه آنها را افسون نتوان كرد و شما را خواهند گزید.”
18 كاش كه از غم خود تسلی مییافتم. دل من در اندرونم ضعف بهم رسانیده است. 19 اینك آواز تضرّع دختر قوم من از زمین دور میآید كه آیا یَهُوَه در صهیون نیست و مگر پادشاهش در آن نیست؟ پس چرا خشم مرا به بتهای خود و اباطیل بیگانه به هیجان آوردند؟ 20 موسم حصاد گذشت و تابستان تمام شد و ما نجات نیافتیم. 21 به سبب جراحت دختر قوم خود مجروح شده و ماتم گرفتهام و حیرت مرا فرو گرفته است. 22 آیا بلَسان در جلعاد نیست و طبیبی در آن نی؟ پس دختر قوم من چرا شفا نیافته است؟
ارمیا فصل9
1 كاش كه سر من آب میبود و چشمانم چشمة اشك. تا روز و شب برای كشتگان دختر قوم خود گریه میكردم. 2 كاش كه در بیابان منزل مسافران میداشتم تا قوم خود را ترك كرده از نزد ایشان میرفتم چونكه همگی ایشان زناكار و جماعت خیانت كارند. 3 زبان خویش را مثل كمان خود به دروغ میكشند. در زمین قویّ شدهاند اما نه برای راستی زیرا یَهُوَه میگوید: “از شرارت به شرارت ترقّی میكنند و مرا نمیشناسند.” 4 هر یك از همسایة خویش باحذر باشید و به هیچ برادر اعتماد منمایید زیرا هر برادر از پا در میآورد و هر همسایه به نمامی گردش میكند. 5 و هر كس همسایة خود را فریب میدهد و ایشان براستی تكلّم نمینمایند و زبان خود را به دروغگویی آموختهاند و از كج رفتاری خسته شدهاند. 6 یَهُوَه میگوید كه “مسكن تو در میان فریب است و از مكر خویش نمیخواهند كه مرا بشناسند.”
7 بنابراین یَهُوَه صبایوت چنین میگوید: “اینك من ایشان را قال گذاشته امتحان خواهم نمود. زیرا به خاطر دختر قوم خود چه توانم كرد؟ 8 زبان ایشان تیر مهلك است كه به فریب سخن میراند. به زبان خود با همسایة خویش سخنان صلحآمیز میگویند اما در دل خود برای او كمین میگذارند.” 9 پس یَهُوَه میگوید: “آیا به سبب این چیزها ایشانرا عقوبت نرسانم و آیا جانم از چنین قومی انتقام نكشد؟”
10 برای كوهها گریه و نوحهگری و برای مرتعهای بیابان ماتم برپا میكنم زیرا كه سوخته شده است و احدی از آنها گذر نمیكند و صدای مواشی شنیده نمیشود. هم مرغان هوا و هم بهایم فرار كرده و رفتهاند. 11 و اورشلیم را به تودهها و مأوای شغالها مبدّل میكنم و شهرهای یهودا را ویران و غیر مسكون خواهم ساخت. 12 كیست مرد حكیم كه اینرا بفهمد و كیست كه دهان یَهُوَه به وی سخن گفته باشد تا از این چیزها اخبار نماید كه چرا زمین خراب و مثل بیابان سوخته شده است كه احدی از آن گذر نمیكند؟
13 پس یَهُوَه میگوید: “چونكه شریعت مرا كه پیش روی ایشان گذاشته بودم ترك كردند و آواز مرا نشنیدند و در آن سلوك ننمودند 14 بلكه پیروی سركشی دل خود را نمودند و از عقب تعلیم كه پدران ایشان آنها را به ایشان آموختند رفتند. 15 از این جهت یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: اینك من افسنتین را خوراك این قوم خواهم ساخت و آب تلخ به ایشان خواهم نوشانید. 16 و ایشانرا در میان امتهایی كه ایشان و پدران ایشان آنها را نشناختند پراكنده خواهم ساخت و شمشیر را در عقب ایشان خواهم فرستاده تا ایشان را هلاك نمایم.”
17 یَهُوَه صبایوت چنین میگوید: “تفكّر كنید و زنان نوحهگر را بخوانید تا بیایند و در پی زنان حكیم بفرستید تا بیایند.” 18 و ایشان تعجیل نموده برای ما ماتم برپا كنند تا چشمان ما اشكها بریزد و مژگان ما آبها جاری سازد. 19 زیرا كه آواز نوحهگری از صهیون شنیده میشود كه چگونه غارت شدیم و چه بسیار خجل گردیدیم چونكه زمین را ترك كردیم و مسكنهای ما را بیرون انداختهاند. 20 پس ای زنان كلام یَهُوَه را بشنوید و گوشهای شما كلام دهان او را بپذیرد و شما به دختران خود نوحهگری را تعلیم دهید و هر زن به همسایة خویش ماتم را. 21 زیرا موت به پنجرههای ما برآمده به قصرهای ما داخل شده است تا اطفال را از بیرون و جوانان را از چهارسوها منقطع سازد.
22 یَهُوَه چنین میگوید: “بگو كه لاشهای مردمان مثل سرگین بر روی صحرا و مانند بافه در عقب دروگر افتاده است و كسی نیست كه آنرا برچیند.”
23 یَهُوَه چنین میگوید: “حكیم از حكمت خود فخر ننماید و جبار از تنومندی خویش مفتخر نشود و دولتمند از دولت خود افتخار نكند. 24 بلكه هر كه فخر نماید از این فخر بكند كه فهم دارد و مرا میشناسد كه من یَهُوَه هستم كه رحمت و انصاف و عدالت را در زمین بجا میآورم زیرا یَهُوَه میگوید در این چیزها مسرور میباشم.”
25 یَهُوَه میگوید: “اینك ایامی میآید كه نامختونان را با مختونان عقوبت خواهم رسانید. 26 یعنی مصر و یهودا و ادوم و بنیعمون و موآب و آنانی را كه گوشههای موی خود را میتراشند و در صحرا ساكنند. زیرا كه جمیع این امتها نامختونند و تمامی خاندان اسرائیل در دل نامختونند.”
ارمیا فصل10
1 ای خاندان اسرائیل كلامی را كه یَهُوَه به شما میگوید بشنوید! 2 یَهُوَه چنین میگوید: “طریق امتها را یاد مگیرید و از علامات افلاك مترسید زیرا كه امتها از آنها میترسند. 3 چونكه رسوم قومها باطل است كه ایشان درختی از جنگل با تبر میبرند كه صنعت دستهای نجار میباشد. 4 و آن را به نقره و طلا زینت داده با میخ و چكش محكم میكنند تا متحرك نشود. 5 و آنها مثل مترس در بوستان خیار میباشند كه سخن نمیتوانند گفت و آنها را میباید برداشت چونكه راه نمیتوانند رفت. از آنها مترسید زیرا كه ضرر نتوانند رسانید و قوّت نفع رسانیدن هم ندارند.”
6 ای یَهُوَه مثل تو كسی نیست! تو عظیم هستی و اسم تو در قوّت عظیم است! 7 ای پادشاه امتها كیست كه از تو نترسد زیرا كه این به تو میشاید چونكه در جمیع حكیمان امتها و در تمامی ممالك ایشان مانند تو كسی نیست. 8 جمیع ایشان وحشی و احمق میباشند تأدیب اباطیل چوب (بت) است. 9 نقرة كوبیده شده از ترشیش و طلا از اوفاز كه صنعت صنعتگر و عمل دستهای زرگر باشد میآورند. لاجورد و ارغوان لباس آنها و همة اینها عمل حكمت پیشگان است. 10 اما یَهُوَه خدای حق است و او خدای حیّ و پادشاه سرمدی میباشد. از غضب او زمین متزلزل میشود و امتها قهر او را متحمل نتوانند شد. 11 به ایشان چنین بگویید: “خدایانی كه آسمان و زمین را نساختهاند از روی زمین و از زیر آسمان تلف خواهند شد.”
12 او زمین را به قوّت خود ساخت و ربع مسكون را به حكمت خویش استوار نمود و آسمان را به عقل خود گسترانید. 13 چون آواز میدهد غوغای آبها در آسمان پدید میآید. ابرها از اقصای زمین برمیآورد و برقها برای باران میسازد و باد را از خزانههای خود بیرون میآورد. 14 جمیع مردمان وحشیاند و معرفت ندارند و هر كه تمثالی میسازد خجل خواهد شد. زیرا كه بت ریخته شدة او دروغ است و در آن هیچ نفس نیست. 15 آنها باطل و كار مسخرگی میباشد در روزی كه به محاكمه میآیند تلف خواهند شد. 16 او كه نصیب یعقوب است مثل آنها نمیباشد. زیرا كه او سازندة همة موجودات است و اسرائیل عصای میراث وی است و اسم او یَهُوَه صبایوت میباشد.
17 ای كه در تنگی ساكن هستی بستة خود را از زمین بردار! 18 زیرا یَهُوَه چنین میگوید: “اینك من این مرتبه ساكنان این زمین را از فلاخَن خواهم انداخت و ایشانرا به تنگ خواهم آورد تا بفهمند.”
19 وای بر من به سبب صدمة من. جراحت من علاج ناپذیر است اما گفتم كه مصیبت من این است و آنرا متحمل خواهم بود. 20 خیمة من خراب شد و تمامی طنابهای من گسیخته گردید پسرانم از من بیرون رفته نایاب شدند. كسی نیست كه خیمة مرا پهن كند و پردههای مرا برپا نماید. 21 زیرا كه شبانان وحشی شدهاند و یَهُوَه را طلب نمینمایند بنابراین كامیاب نخواهند شد و همة گلههای ایشان پراكنده خواهد گردید. 22 اینك صدای خبری میآید و اضطراب عظیمی از دیار شمال. تا شهرهای یهودا را ویران و مأوای شغالها سازد.
23 ای یَهُوَه میدانم كه طریق انسان از آن او نیست و آدمی كه راه میرود قادر بر هدایت قدمهای خویش نمیباشد. 24 ای یَهُوَه مرا تأدیب نما اما به انصاف و نه به غضب خود مبادا مرا ذلیل سازی. 25 غضب خویش را بر امتهایی كه تو را نمیشناسند بریز. و بر قبیلههایی كه اسم تو را نمیخوانند زیرا كه ایشان یعقوب را خوردند و او را بلعیده تباه ساختند و مسكن او را خراب نمودند.
ارمیا فصل11
1 این است كلامی كه از جانب یَهُوَه به ارمیا نازل شده گفت: 2 “كلام این عهد را بشنوید و به مردان یهودا و ساكنان اورشلیم بگویید. 3 و تو به ایشان بگو یَهُوَه خدای اسرائیل چنین میگوید: ملعون باد كسی كه كلام این عهد را نشنود. 4 كه آنرا به پدران شما در روزی كه ایشانرا از زمین مصر از كورة آهنین بیرون آوردم امر فرموده گفتم قول مرا بشنوید و موافق هر آنچه به شما امر بفرمایم آنرا بجا بیاورید تا شما قوم من باشید و من خدای شما باشم. 5 و تا قَسمی را كه برای پدران شما خوردم وفا نمایم كه زمینی را كه به شیر و عسل جاری است چنانكه امروز شده است به ایشان بدهم.” پس من در جواب گفتم: “ای یَهُوَه آمین.”
6 پس یَهُوَه مرا گفت: “تمام این سخنان را در شهرهای یهودا و كوچههای اورشلیم ندا كرده بگو كه سخنان این عهد را بشنوید و آنها را بجا آورید. 7 زیرا از روزی كه پدران شما را از زمین مصر برآوردم تا امروز ایشان را تأكید سخت نمودم و صبح زود برخاسته تأكید نموده گفتم قول مرا بشنوید. 8 اما نشنیدند و گوش خود را فرا نداشتند بلكه پیرویِ سركشی دل شریر خود را نمودند. پس تمام سخنان این عهد را بر ایشان وارد آوردم چونكه امر فرموده بودم كه آنرا وفا نمایند اما وفا ننمودند.”
9 و یَهُوَه مرا گفت: “فتنهای در میان مردان یهودا و ساكنان اورشلیم پیدا شده است. 10 به خطایای پدران پیشین خود كه از شنیدن این سخنان ابا نمودند برگشتند و ایشان خدایان غیر را پیروی نموده آنها را عبادت نمودند. و خاندان اسرائیل و خاندان یهودا عهدی را كه با پدران ایشان بسته بودم شكستند.” 11 بنابراین یَهُوَه چنین میگوید: “اینك من بلایی را كه از آن نتوانند رَست بر ایشان خواهم آورد. و نزد من استغاثه خواهند كرد اما ایشانرا اجابت نخواهم نمود. 12 و شهرهای یهودا و ساكنان اورشلیم رفته نزد خدایانی كه برای آنها بخور میسوزانیدند فریاد خواهند كرد اما آنها در وقت مصیبت ایشان هرگز ایشانرا نجات نخواهند داد. 13 زیرا كه ای یهودا شمارة خدایان تو بقدر شهرهای تو میباشد و برحسب شمارة كوچههای اورشلیم مذبحهای رسوایی برپا داشتید یعنی مذبحها به جهت بخور سوزانیدن برای بعل. 14 پس تو برای این قوم دعا مكن و به جهت ایشان آواز تضرّع و استغاثه بلند منما زیرا كه چون در وقت مصیبت خویش مرا بخوانند ایشانرا اجابت نخواهم نمود. 15 محبوبة مرا در خانة من چه كار است چونكه شرارت ورزیده است. آیا تضرّعات و گوشت مقدّس میتواند گناه تو را از تو دور بكند؟ آنگاه میتوانستی وجد نمایی.”
16 یَهُوَه تو را زیتون شاداب كه به میوة نیكو خوشنما باشد مسمی نموده. اما به آواز غوغای عظیم آتش در آن افروخته است كه شاخههایش شكسته گردید. 17 زیرا یَهُوَه صبایوت كه تو را غرس نموده بود بلایی بر تو فرموده است به سبب شرارتی كه خاندان اسرائیل و خاندان یهودا به ضدّ خویشتن كردند و برای بعل بخور سوزانیده خشم مرا به هیجا آوردند.
18 و یَهُوَه مرا تعلیم داد پس دانستم. آنگاه اعمال ایشانرا به من نشان دادی. 19 و من مثل برة دستآموز كه به مذبح برند بودم. و نمیدانستم كه تدبیرات به ضدّ من نموده میگفتند: “درخت را با میوهاش ضایع سازیم و آنرا از زمین زندگان قطع نماییم تا اسمش دیگر مذكور نشود.” 20 اما ای یَهُوَه صبایوت كه داور عادل و امتحان كنندة باطن و دل هستی بشود كه انتقام كشیدن تو را از ایشان ببینم زیرا كه دعوی خود را نزد تو ظاهر ساختم.
21 لهذا یَهُوَه چنین میگوید: “دربارة اهل عناتوت كه قصد جان تو دارند و میگویند به نام یَهُوَه نبوت مكن مبادا از دست ما كشته شوی. 22 از این جهت یَهُوَه صبایوت چنین میگوید: اینك بر ایشان عقوبت خواهم رسانید. و جوانان ایشان به شمشیر خواهند مرد و پسران و دختران ایشان از گرسنگی هلاك خواهند شد. 23 و برای ایشان بقیهای نخواهد ماند زیرا كه من بر اهل عناتوت در سال عقوبت ایشان بلایی خواهم رسانید.”
ارمیا فصل12
1 ای یَهُوَه تو عادلتر هستی از اینكه من با تو محاجه نمایم. لیكن دربارة احكامت با تو سخن خواهم راند. چرا راه شریران برخوردار میشود و جمیع خیانتكاران ایمن میباشند؟ 2 تو ایشان را غرس نمودی پس ریشه زدند و نموّ كرده میوه نیز آوردند. تو به دهان ایشان نزدیكی اما از قلب ایشان دور. 3 اما تو ای یَهُوَه مرا میشناسی و مرا دیده دل مرا نزد خود امتحان كردهای. ایشانرا مثل گوسفندان برای ذبح بیرونكش و ایشانرا به جهت روز قتل تعیین نما. 4 زمین تا به كی ماتم خواهد نمود و گیاه تمامی صحرا خشك خواهد ماند. حیوانات و مرغان به سبب شرارت ساكنانش تلف شدهاند زیرا میگویند كه او آخرت ما را نخواهد دید.
5 اگر وقتی كه با پیادگان دویدی تو را خسته كردند؟ پس چگونه با اسبان میتوانی برابری كنی؟ و هر چند در زمین سالم ایمن هستی در طغیان اردنّ چه خواهی كرد؟ 6 زیرا كه هم برادرانت و هم خاندان پدرت به تو خیانت نمودند و ایشان نیز در عقب تو صدای بلند میكنند پس اگر چه سخنان نیكو به تو بگویند ایشان را باور مكن.
7 من خانة خود را ترك كرده میراث خویش را دور انداختم. و محبوبة خود را به دست دشمنانش تسلیم نمودم. 8 و میراث من مثل شیر جنگل برای من گردید. و به ضدّ من آواز خود را بلند كرد از این جهت از او نفرت كردم. 9 آیا میراث من برایم مثل مرغ شكاری رنگارنگ كه مرغان دور او را گرفته باشند شده است؟ بروید و جمیع حیوانات صحرا را جمع كرده آنها را بیاورید تا بخورند. 10 شبانان بسیار تاكستان مرا خراب كرده میراث مرا پایمال نمودند. و میراث مرغوب مرا به بیابان ویران مبدّل ساختند. 11 آن را ویران ساختند و آن ویران شده نزد من ماتم گرفته است. تمامی زمین ویران شده چونكه كسی اینرا در دل خود راه نمیدهد. 12 بر تمامی بلندیهای صحرا تاراجكنندگان هجوم آوردند زیرا كه شمشیر یَهُوَه از كنار زمین تا كنار دیگرش هلاك میكند و برای هیچ بشری ایمنی نیست. 13 گندم كاشتند و خار درویدند خویشتن را به رنج آورده نفع نبردند. و از محصول شما به سبب حدّت خشم یَهُوَه خجل گردیدند.
14 یَهُوَه دربارة جمیع همسایگان شریر خود كه ضرر میرسانند به ملكی كه قوم خود اسرائیل را مالك آن ساخته است چنین میگوید: “اینك ایشانرا از آن زمین بر میكَنم و خاندان یهودا را از میان ایشان برمیكَنم. 15 و بعد از بركَندن ایشان رجوع خواهم كرد و بر ایشان ترحم خواهم نمود و هركس از ایشانرا به ملك خویش و هركس را به زمین خود باز خواهم آورد. 16 و اگر ایشان طریقهای قوم مرا نیكو یاد گرفته به اسم من یعنی به حیات یَهُوَه قسم خورند چنانكه ایشان قوم مرا تعلیم دادند كه به بعل قسم خورند آنگاه ایشان در میان قوم من بنا خواهند شد. 17 اما اگر نشنوند آنگاه آن امت را بالكلّ بركَنده هلاك خواهم ساخت.” كلام یَهُوَه این است.
ارمیا فصل13
1 یَهُوَه به من چنین گفت كه “برو و كمربند كتانی برای خود بخر و آنرا به كمر خود ببند و آنرا در آب فرو مبر.” 2 پس كمربند را موافق كلام یَهُوَه خریدم و به كمر خود بستم. 3 و كلام یَهُوَه بار دیگر به من نازل شدهگفت: 4 “این كمربند را كه خریدی و به كمر خود بستی بگیر و به فرات رفته آنرا در شكاف صخره پنهان كن.”
5 پس رفتم و آنرا در فرات برحسب آنچه یَهُوَه به من فرموده بود پنهان كردم. 6 و بعد از مرور ایام بسیار یَهُوَه مرا گفت: “برخاسته به فرات برو و كمربندی را كه تو را امر فرمودم كه در آنجا پنهان كنی از آنجا بگیر.” 7 پس به فرات رفتم و كَنده كمربند را از جایی كه آنرا پنهان كرده بودم گرفتم و اینك كمربند پوسیده و لایق هیچكار نبود.
8 و كلام یَهُوَه به من نازل شده گفت: 9 “یَهُوَه چنین میفرماید: تكبر یهودا و تكبر عظیم اورشلیم را همچنین تباه خواهم ساخت. 10 و این قوم شریری كه از شنیدن قول من ابا نموده سركشی دل خود را پیروی مینمایند و در عقب خدایان غیر رفته آنها را عبادت و سجده میكنند مثل این كمربندی كه لایق هیچكار نیست خواهند شد. 11 زیرا یَهُوَه میگوید: چنانكه كمربند به كمر آدمی میچسبد همچنان تمامی خاندان اسرائیل و تمامی خاندان یهودا را به خویشتن چسبانیدم تا برای من قوم و اسم و فخر و زینت باشند اما نشنیدند. 12 پس این كلام را به ایشان بگو: یَهُوَه خدای اسرائیل چنین میگوید: هر مشك از شراب پر خواهد شد و ایشان به تو خواهند گفت: مگر ما نمیدانیم كه هر مشك از شراب پر خواهد شد؟ 13 پس به ایشان بگو: یَهُوَه چنین میگوید: جمیع ساكنان این زمین را با پادشاهانی كه بر كرسی داود مینشینند و کاهنان و انبیا و جمیع سكنة اورشلیم را به مستی پر خواهم ساخت. 14 و یَهُوَه میگوید: ایشان را یعنی پدران و پسران را با یكدیگر بهم خواهم انداخت. از هلاك ساختن ایشان شفقت و رأفت و رحمت نخواهم نمود.”
15 بشنوید و گوش فرا گیرید و مغرور مشوید زیرا یَهُوَه تكلّم مینماید. 16 برای یَهُوَه خدای خود جلال را توصیف نمایید قبل از آنكه تاریكی را پدید آورد و پایهای شما بر كوههای ظلمت بلغزد. و چون منتظر نور باشید آنرا به سایة موت مبدّل ساخته به ظلمت غلیظ تبدیل نماید. 17 و اگر اینرا نشنوید جان من در خفا به سبب تكبر شما گریه خواهد كرد و چشم من زارزار گریسته اشكها خواهد ریخت از این جهت كه گلة یَهُوَه به اسیری برده شده است. 18 به پادشاه و ملكه بگو خویشتن را فروتن ساخته بنشینید زیرا كه افسرها یعنی تاجهای جلال شما افتاده است.
19 شهرهای جنوب مسدود شده كسی نیست كه آنها را مفتوح سازد. و تمامی یهودا اسیر شده بالكلّ به اسیری رفته است. 20 چشمان خود را بلند كردهآنانی را كه از طرف شمال میآیند بنگرید. گلهای كه به تو داده شد و گوسفندان زیبایی تو كجا است؟ 21 اما چون او یارانت را به حكمرانی تو نصف كند چه خواهی گفت؟ چونكه تو ایشانرا بر ضرر خود آموخته كردهای. آیا دردها مثل زنی كه میزاید تو را فرو نخواهد گرفت؟ 22 و اگر در دل خود گویی این چیزها چرا به من واقع شده است؟ (بدانكه) به سبب كثرت گناهانت دامنهایت گشاده شده و پاشنههایت به زور برهنه گردیده است. 23 آیا حبشی پوست خود را تبدیل تواند نمود یا پلنگ پیسههای خویش را؟ آنگاه شما نیز كه به بدی كردن معتاد شدهاید نیكویی توانید كرد؟ 24 و من ایشانرا مثل كاه كه پیش روی باد صحرا رانده شود پراكنده خواهم ساخت.
25 یَهُوَه میگوید: “قرعة تو و نصیبی كه از جانب من برای تو پیموده شده این است چونكه مرا فراموش كردی و به دروغ اعتماد نمودی. 26 پس من نیز دامنهایت را پیش روی تو منكشف خواهم ساخت و رسوایی تو دیده خواهد شد. 27 فسق و شیهههای تو و زشتی زناكاری تو و رجاسات تو را بر تلّهای بیابان مشاهده نمودم. وای بر تو ای اورشلیم تا به كی دیگر طاهر نخواهی شد!”
ارمیا فصل14
1 كلام یَهُوَه كه دربارة خشكسالی به ارمیا نازل شد.
2 “یهودا نوحهگری میكند و دروازههایش كاهیده شده ماتمكنان بر زمین مینشینند و فریاد اورشلیم بالا میرود. 3 و شُرفای ایشان صغیران ایشانرا برای آب میفرستد و نزد حفرهها میروند و آب نمییابند و با ظرفهای خالی برگشته خجل و رسوا میشوند و سرهای خود را میپوشانند. 4 به سبب اینكه زمین منشقّ شده است چونكه باران بر جهان نباریده است. فلّاحان خجل شده سرهای خود را میپوشانند. 5 بلكه غزالها نیز در صحرا میزایند و (اولاد خود را) ترك میكنند چونكه هیچ گیاه نیست. 6 و گورخران بر بلندیها ایستاده مثل شغالها برای باد دم میزنند و چشمان آنها كاهیده میگردد چونكه هیچ علفی نیست.”
7 ای یَهُوَه اگر چه گناهان ما بر ما شهادت میدهد اما به خاطر اسم خود عمل نما زیرا كه ارتدادهای ما بسیار شده است و به تو گناه ورزیدهایم. 8 ای تو كه امید اسرائیل و نجاتدهندة او در وقت تنگی میباشی چرا مثل غریبی در زمین و مانند مسافری كه برای شبی خیمه میزند شدهای؟ 9 چرا مثل شخص متحیر و مانند جباری كه نمیتواند نجات دهد هستی؟ اما تو ای یَهُوَه در میان ما هستی و ما به نام تو نامیده شدهایم پس ما را ترك منما.
10 یَهُوَه به این قوم چنین میگوید: “ایشان به آواره گشتن چنین مایل بودهاند و پایهای خود را باز نداشتند. بنابراین یَهُوَه ایشانرا مقبول ننمود و حال عصیان ایشان را به یاد آورده گناه ایشانرا جزا خواهد داد.” 11 و یَهُوَه به من گفت: “برای خیریت این قوم دعا منما! 12 چون روزه گیرند نالة ایشانرا نخواهم شنید و چون قربانی سوختنی و هدیة آردی گذرانند ایشانرا قبول نخواهم فرمود بلكه من ایشانرا به شمشیر و قحط وبا هلاك خواهم ساخت.”
13 پس گفتم: “آه ای سلطان تعالی یَهُوَه اینك انبیا به ایشان میگویند كه شمشیر را نخواهید دید و قحطی به شما نخواهد رسید بلكه شما را در این مكان سلامتی پایدار خواهم داد.” 14 پس یَهُوَه مرا گفت: “این انبیا به اسم من به دروغ نبوّت میكنند. من ایشان را نفرستادم و به ایشان امری نفرمودم و تكلّم ننمودم بلكه ایشان به رؤیاهای كاذب و سحر و بطالت و مكر دلهای خویش برای شما نبوّت میكنند. 15 بنابراین یَهُوَه دربارة این انبیا كه به اسم من نبوّت میكنند و من ایشانرا نفرستادهام و میگویند كه شمشیر و قحط در این زمین نخواهد شد میگوید كه این انبیا به شمشیر و قحط كشته خواهند شد. 16 و این قومی كه برای ایشان نبوت میكنند در كوچههای اورشلیم به سبب قحط و شمشیر انداخته خواهند شد و كسی نخواهد بود كه ایشان و زنان ایشان و پسران و دختران ایشان را دفن كند زیرا كه شرارت ایشانرا بر ایشان خواهم ریخت.
17 پس این كلام را به ایشان بگو: چشمان من شبانهروز اشك میریزد و آرامی ندارد زیرا كه آن دوشیزه یعنی دختر قوم من به شكستگی عظیم و صدمة بینهایت سخت شكسته شده است. 18 اگر به صحرا بیرون روم اینك بیماران از گرسنگی. زیرا كه هم انبیا و كهنه در زمین تجارت میكنند و هیچ نمیدانند.”
19 آیا یهودا را بالكل ترك كردهای آیا جانت صهیون را مكروه داشته است؟ چرا ما را چنان زدهای كه برای ما هیچ علاجی نیست؟ برای سلامتی انتظار كشیدیم اما هیچ خیری نیامد و برای زمان شفا و اینك اضطراب پدید آمد. 20 ای یَهُوَه به شرارت خود و به عصیان پدران خویش اعتراف مینماییم زیرا كه به تو گناه ورزیدهایم. 21 به خاطر اسم خود ما را ردّ منما. كرسی جلال خویش را خوار مشمار. عهد خود را كه با ما بستی به یادآورده آنرا مشكن. 22 آیا در میان اباطیل امتها هستند كه باران ببارانند و آیا آسمان میتواند بارش بدهد؟ مگر تو ای یَهُوَه خدای ما همان نیستی و به تو امیدوار هستیم چونكه تو فاعل همة اینكارها میباشی.
ارمیا فصل15
1 و یَهُوَه مرا گفت: “اگر چه هم موسی و سموئیل به حضور من میایستادند جان من به این قوم مایل نمیشد. ایشانرا از حضور من دور انداز تا بیرون روند. 2 و اگر به تو بگویند به كجا بیرون رویم به ایشان بگو: یَهُوَه چنین میفرماید: آنكه مستوجب موت است به موت و آنكه مستحقّ شمشیر است به شمشیر و آنكه سزاوار قحط است به قحط و آنكه لایق اسیری است به اسیری. 3 و یَهُوَه میگوید: بر ایشان چهار قسم خواهم گماشت: یعنی شمشیر برای كشتن و سگان برای دریدن و مرغان هوا و حیوانات صحرا برای خوردن و هلاك ساختن. 4 و ایشانرا در تمامی ممالك جهان مشوّش خواهم ساخت. به سبب منسی ابن حزقیا پادشاه یهودا و كارهایی كه او در اورشلیم كرد. 5 زیرا ای اورشلیم كیست كه بر تو ترحم نماید و كیست كه برای تو ماتم گیرد و كیست كه یكسو برود تا از سلامتی تو بپرسد؟ 6 یَهُوَه میگوید: چونكه تو مرا ترك كرده به عقب برگشتی من نیز دست خود را بر تو دراز كرده تو را هلاك ساختم زیرا كه از پشیمان شدن بیزار گشتم. 7 و ایشانرا در دروازههای زمین با غربال خواهم بیخت و قوم خود را بیاولاد ساخته هلاك خواهم نمود چونكه از راههای خود بازگشت نكردند. 8 بیوهزنان ایشان برایم از ریگ دریا زیاده شدهاند پس بر ایشان در وقت ظهر بر مادر جوانان تاراجكنندهای خواهم آورد و ترس و آشفتگی را بر شهر ناگهان مستولی خواهم گردانید. 9 زایندة هفت ولد زبون شده جان بداد و آفتاب او كه هنوز روز باقی بود غروب كرد و او خجل و رسوا گردید. و یَهُوَه میگوید: من بقیة ایشانرا پیش روی دشمنان ایشان به شمشیر خواهم سپرد.”
10 وای بر من كه تو ای مادرم مرا مرد جنگجو و نزاعكنندهای برای تمامی جهان زاییدی. نه به ربوا دادم و نه به ربوا گرفتم. معهذا هر یك از ایشان مرا لعنت میكنند. 11 یَهُوَه میگوید: “البته تو را برای نیكویی رها خواهم ساخت و هر آینه دشمن را در وقت بلا و در زمان تنگی نزد تو متذلّل خواهم گردانید. 12 آیا آهن میتواند آهن شمالی و برنج را بشكند؟ 13 توانگری و خزینههایت را نه به قیمت بلكه به همة گناهانت و در تمامی حدودت به تاراج خواهم داد. 14 و تو را همراه دشمنانت به زمینی كه نمیدانی خواهم كوچانید زیرا كه ناری در غضب من افروخته شد شما را خواهد سوخت.”
15 ای یَهُوَه تو اینرا میدانی پس مرا به یاد آورده از من تفقد نما و انتقام مرا از ستمكارانم بگیر و به دیرغضبی خویش مرا تلف منما و بدان كه به خاطر تو رسوایی را كشیدهام. 16 سخنان تو یافت شد و آنها را خوردم و كلام تو شادی و ابتهاج دل من گردید. زیرا كه به نام تو ای یَهُوَه خدای صبایوت نامیده شدهام. 17 در مجلس عشرتكنندگان ننشستم و شادی ننمودم. به سبب دست تو به تنهایی نشستم زیرا كه مرا از خشم مملوّ ساختی. 18 درد من چرا دایمی است و جراحت من چرا مهلك و علاج ناپذیر میباشد؟ آیا تو برای من مثل چشمة فریبنده و آب ناپایدار خواهی شد؟
19 بنابراین یَهُوَه چنین میگوید: “اگر بازگشت نمایی من بار دیگر تو را به حضور خود قایم خواهم ساخت و اگر نفایس را از رذایل بیرون كنی آنگاه تو مثل دهان من خواهی بود و ایشان نزد تو خواهند برگشت و تو نزد ایشان بازگشت نخواهی نمود. 20 و من تو را برای این قوم دیوار برنجین حصاردار خواهم ساخت و با تو جنگ خواهند نمود اما بر تو غالب نخواهند آمد زیرا یَهُوَه میگوید: من برای نجات دادن و رهانیدن تو با تو هستم. 21 و تو را از دست شریران خواهم رهانید و تو را از كف ستمكیشان فدیه خواهم نمود.”
ارمیا فصل16
1 و كلام یَهُوَه بر من نازل شده گفت: 2 “برای خود زنی مگیر و تو را در این مكان پسران و دختران نباشد. 3 زیرا یَهُوَه دربارة پسران و دخترانی كه در این مكان مولود شوند و دربارة مادرانی كه ایشان را بزایند و پدرانی كه ایشانرا در این زمین تولید نمایند چنین میگوید: 4 به بیماریهای مهلك خواهند مرد. برای ایشان ماتم نخواهند گرفت و دفن نخواهند شد بلكه بر روی زمین سرگین خواهند بود. و به شمشیر و قحط تباه خواهند شد و لاشهای ایشان غذای مرغان هوا و وحوش زمین خواهد بود. 5 زیرا یَهُوَه چنین میگوید: به خانة نوحهگری داخل مشو و برای ماتم گرفتن نرو برای ایشان تعزیت منما زیرا یَهُوَه میگوید كه سلامتی خود یعنی احسان و مراحم خویش را از این قوم خواهم برداشت. 6 هم بزرگ و هم كوچك در این زمین خواهند مرد و دفن نخواهند شد. و برای ایشان ماتم نخواهند گرفت و خویشتنرا مجروح نخواهند ساخت و موی خود را نخواهند تراشید. 7 و برای ماتمگری نان را پاره نخواهند كرد تا ایشانرا برای مردگان تعزیت نمایند و كاسة تعزیت را با ایشان برای پدر یا مادر ایشان هم نخواهند نوشید. 8 و تو به خانة بزم داخل مشو و با ایشان برای اكل و شرب منشین. 9 زیرا كه یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: اینك من در ایام شما و در نظر شما آواز خوشی و آواز شادمانی و آواز داماد و آواز عروس را از این مكان خواهم برداشت. 10 و هنگامی كه همة این سخنانرا به این قوم بیان كنی و ایشان از تو بپرسند كه یَهُوَه از چه سبب تمامی این بلای عظیم را به ضدّ ما گفته است و عصیان و گناهی كه به یَهُوَه خدای خود ورزیدهایم چیست؟ 11 آنگاه تو به ایشان بگو: یَهُوَه میگوید: از این جهت كه پدران شما مرا ترك كردند و خدایان غیر را پیروی نموده آنها را عبادت و سجده نمودند و مرا ترك كرده شریعت مرا نگاه نداشتند. 12 و شما از پدران خویش زیاده شرارت ورزیدید چونكه هر یك از شما سركشی دل شریر خود را پیروی نمودید و به من گوش نگرفتید. 13 بنابراین من شما را از این زمین به زمینی كه شما و پدران شما ندانستهاید خواهم انداخت و در آنجا شبانهروز خدایان غیر را عبادت خواهید نمود زیرا كه من بر شما ترحم نخواهم نمود.”
14 بنابراین یَهُوَه میگوید: “اینك ایامی میآید كه بار دیگر گفته نخواهد شد قسم به حیات یَهُوَه كه بنیاسرائیل را از زمین مصر بیرون آورد. 15 بلكه قسم به حیات یَهُوَه كه بنیاسرائیل را از زمین شمال و همة زمینهایی كه ایشانرا به آنها رانده بود برآورد. زیرا من ایشانرا به زمینی كه به پدران ایشان دادهام باز خواهم آورد. 16 یَهُوَه میگوید: اینك ماهیگیران بسیار را خواهم فرستاد تا ایشانرا صید نمایند و بعد از آن صیادان بسیار را خواهم فرستاد تا ایشان را از هر كوه و هر تلّ و از سوراخهای صخرهها شكار كنند. 17 زیرا چشمانم بر همة راههای ایشان است و آنها از نظر من پنهان نیست و عصیان ایشان از چشمان من مخفی نی. 18 و من اول عصیان و گناهان ایشان را مكافات مضاعف خواهم رسانید چونكه زمین مرا به لاشهای رجاسات خود ملوّث نموده و میراث مرا به مكروهات خویش مملوّ ساختهاند.”
19 ای یَهُوَه كه قوّت من و قلعة من و در روز تنگی پناهگاه من هستی! امتها از كرانهای زمین نزد تو آمدهخواهند گفت: پدران ما جز دروغ و اباطیل و چیزهایی را كه فایده نداشت وارث هیچ نشدند. 20 آیا میشود كه انسان برای خود خدایان بسازد و حال آنكه آنها خدا نیستند؟
21 “بنابراین هان این مرتبه ایشان را عارف خواهم گردانید بلی دست خود و جبروت خویش را معروف ایشان خواهم ساخت و خواهن دانست كه اسم من یَهُوَه است.”
ارمیا فصل17
1 “گناه یهودا به قلم آهنین و نوك الماس مرقوم است. و بر لوح دل ایشان و بر شاخهای مذبحهای شما منقوش است. 2 مادامی كه پسران ایشان مذبحهای خود و اشیریم خویش را نزد درختان سبز و بر تلّهای بلند یاد میدارند 3 ای كوه من كه در صحرا هستی توانگری و تمامی خزاین تو را به تاراج خواهم داد و مكانهای بلند تو را نیز به سبب گناهی كه در همة حدود خود ورزیدهای. 4 و تو از خودت نیز ملك خویشرا كه به تو دادهام بیزرع خواهی گذاشت و دشمنانت را در زمینی كه نمیدانی خدمت خواهی نمود زیرا آتشی در غضب من افروختهاید كه تا به ابد مشتعل خواهد بود.”
5 و یَهُوَه چنین میگوید: “ملعون باد كسی كه بر انسان توكل دارد و بشر را اعتماد خویش سازد و دلش از یَهُوَه منحرف باشد. 6 و او مثل درخت عرعر در بیابان خواهد بود و چون نیكویی آید آنرا نخواهد دید بلكه در مكانهای خشك بیابان در زمین شورة غیر مسكون ساكن خواهد شد. 7 مبارك باد كسی كه بر یَهُوَه توكل دارد و یَهُوَه اعتمام او باشد. 8 او مثل درخت نشانده بر كنار آب خواهد بود كه ریشههای خویش را بسوی نهر پهن میكند و چون گرما بیاید نخواهد ترسید و برگش شاداب خواهد ماند و در خشكسالی اندیشه نخواهد داشت و از آوردن میوه باز نخواهد ماند. 9 دل از همه چیز فریبندهتر است و بسیار مریض است كیست كه آنرا بداند؟ 10 من یَهُوَه تفتیش كنندة دل و آزمایندة گُردهها هستم تا بهركس بر حسب راههایش و بر وفق ثمرة اعمالش جزا دهم.”
11 مثل كبك كه بر تخمهایی كه ننهاده باشد بنشیند همچنان است كسی كه مال را به بیانصافی جمع كند. در نصف روزهایش آنرا ترك خواهد كرد و در آخرت خود احمق خواهد بود. 12 موضع قدس ما كرسی جلال و از ازل مرتفع است. 13 ای یَهُوَه كه امید اسرائیل هستی همگانی كه تو را ترك نمایند خجل خواهند شد. آنانی كه از من منحرف شوند در زمین مكتوب خواهند شد چونكه یَهُوَه را كه چشمة آب حیات است ترك نمودهاند. 14 ای یَهُوَه مرا شفا بده پس شفا خواهم یافت. مرا نجات بده پس ناجی خواهم شد زیرا كه تو تسبیح من هستی. 15 اینك ایشان به من میگویند: “كلام یَهُوَه كجاست؟ الآن واقع بشود.” 16 و اما من از بودن شبان برای پیروی تو تعجیل ننمودم و تو میدانی كه یوم بلا را نخواستم. آنچه از لبهایم بیرون آمد به حضور تو ظاهر بود. 17 برای من باعث ترس مباش كه در روز بلا ملجای من تویی. 18 ستمكاران من خجل شوند اما من خجل نشوم. ایشان هراسان شوند اما من هراسان نشوم. روز بلا را بر ایشان بیاور و ایشانرا به هلاكت مضاعف هلاك كن.
تقدیس سبَت
19 یَهُوَه به من چنین گفت كه “برو و نزد دروازة پسران قوم كه پادشاهان یهودا از آن داخل میشوند و از آن بیرون میروند و نزد همة دروازههای اورشلیم بایست. 20 و به ایشان بگو: ای پادشاهان یهودا و تمامی یهودا و جمیع سكنة اورشلیم كه از این دروازهها داخل میشوید كلام یَهُوَه را بشنوید! 21 یَهُوَه چنین میگوید: بر خویشتن با حذر باشید و در روز سبت هیچ باری حمل نكنید و آنرا داخل دروازههای اورشلیم مسازید. 22 و در روز سبت هیچ باری از خانههای خود بیرون میاورید و هیچكار مكنید بلكه روز سبت را تقدیس نمایید چنانكه به پدران شما امر فرمودم.”
23 اما ایشان نشنیدند و گوش خود را فرا نداشتند بلكه گردنهای خود را سخت ساختند تا نشنوند و تأدیب را نپذیرند. 24 و یَهُوَه میگوید: “اگر مرا حقیقتاً بشنوید و در روز سبت هیچ باری از دروازههای این شهر داخل نسازید و روز سبت را تقدیس نموده هیچكار در آن نكنید 25 آنگاه پادشاهان و آقاان بر كرسی داود نشسته و بر ارابهها و اسبان سوار شده ایشان و آقاان ایشان مردان یهودا و ساكنان اورشلیم از دروازههای این شهر داخل خواهند شد و این شهر تا به ابد مسكون خواهد بود. 26 و از شهرهای یهودا و از نواحی اورشلیم و از زمین بنیامین و از همواری و كوهستان و جنوب خواهند آمد و قربانیهای سوختنی و ذبایح و هدایای آردی و بخور خواهند آورد و ذبایح و هدایای آردی و بخور خواهند آورد و ذبایح تشكر را به خانة یَهُوَه خواهند آورد. 27 و اگر مرا نشنیده روز سبت را تقدیس ننمایید و در روز سبت باری برداشته به شهرهای اورشلیم داخل سازید آنگاه در دروازههایش آتشی خواهم افروخت كه قصرهای اورشلیم را خواهد سوخت و خاموش نخواهد شد.”
ارمیا فصل18
1 كلامی كه از جانب یَهُوَه به ارمیا نازل شده گفت: 2 “برخیز و به خانة كوزهگر فرود آی كه در آنجا كلام خود را به تو خواهم شنوانید.”
3 پس به خانة كوزهگر فرود شدم و اینك او بر چرخها كار میكرد. 4 و ظرفی كه از گل میساخت در دست كوزهگر ضایع شد پس دوباره ظرفی دیگر از آن ساخت بطوری كه به نظر كوزهگر پسند آمد كه بسازد. 5 آنگاه كلام یَهُوَه به من نازل شده گفت: 6 “یَهُوَه میگوید: ای خاندان اسرائیل آیا من مثل این كوزهگر با شما عمل نتوانم نمود زیرا چنانكه گل در دست كوزهگر است همچنان شما از خاندان اسرائیل در دست من میباشید. 7 هنگامی كه دربارة امتی یا مملكتی برای كندن و منهدم ساختن و هلاك نمودن سخنی گفته باشم 8 اگر آن امتی كه دربارة ایشان گفته باشم از شرارت خویش بازگشت نمایند آنگاه از آن بلایی كه به آوردن آن قصد نمودهام خواهم برگشت. 9 و هنگامی كه دربارة امتی یا مملكتی به جهت بناكردن و غرس نمودن سخن گفته باشم 10 اگر ایشان در نظر من شرارت ورزند و قول مرا نشنوند آنگاه از آن نیكویی كه گفته باشم كه برای ایشان بكنم خواهم برگشت. 11 الآن مردان یهودا و ساكنان اورشلیم را خطاب كرده بگو كه یَهُوَه چنین میگوید: اینك من به ضدّ شما بلایی مهیا میسازم و قصدی به خلاف شما مینمایم. پس شما هر كدام از راه زشت خود بازگشت نمایید و راهها و اعمال خود را اصلاح كنید. 12 اما ایشان خواهند گفت: امید نیست زیرا كه افكار خود را پیروی خواهیم نمود و هر كدام موافق سركشی دل شریر خود رفتار خواهیم كرد. 13 بنابراین یَهُوَه چنین میگوید: در میان امتها سؤال كنید كیست كه مثل این چیزها را شنیده باشد؟ دوشیزة اسرائیل كار بسیار زشت كرده است. 14 آیا برف لبنان از صخرة صحرا باز ایستد یا آبهای سرد كه از جای دور جاری میشود خشك گردد؟ 15 زیرا كه قوم من مرا فراموش كرده برای اباطیل بخور میسوزانند و آنها ایشانرا از راههای ایشان یعنی از طریقهای قدیم میلغزانند تا در كورهراهها به راههایی كه ساخته نشده است راه بروند. 16 تا زمین خود را مایة حیرت و سخریة ابدی بگردانند به حدّی كه هر كه از آن گذر كند متحیر شده سر خود را خواهد جنبانید. 17 من مثل باد شرقی ایشان را از حضور دشمنان پراكنده خواهم ساخت و در روز مصیبت ایشان پشت را به ایشان نشان خواهم داد و نه رو را.”
18 آنگاه گفتند: “بیایید تا به ضدّ ارمیا تدبیرها نماییم زیرا كه شریعت از کاهنان و مشورت از حكیمان و كلام از انبیا ضایع نخواهد شد پس بیایید تا او را به زبان خود بزنیم و هیچ سخنش را گوش ندهیم.”
19 ای یَهُوَه مرا گوش بده و آواز دشمنان مرا بشنو! 20 آیا بدی به عوض نیكویی ادا خواهد شد زیرا كه حفرهای برای جان من كندهاند. بیادآور كه چگونه به حضور تو ایستاده بودم تا دربارة ایشان سخن نیكو گفته حدّت خشم تو را از ایشان بگردانم. 21 پس پسران ایشان را به قحط بسپار و ایشانرا به دم شمشیر تسلیم نما و زنان ایشان بیاولاد و بیوه گردند و مردان ایشان به سختی كشته شوند و جوانان ایشان در جنگ به شمشیر مقتول گردند. 22 و چون فوجی بر ایشان ناگهان بیاوری نعرهای از خانههای ایشان شنیده شود زیرا به جهت گرفتار كردنم حفرهای كندهاند و دامها برای پایهایم پنهان نموده. 23 اما تو ای یَهُوَه تمامی مشورتهایی را كه ایشان به قصد جان من نمودهاند میدانی. پس عصیان ایشانرا میامرز و گناه ایشانرا از نظر خویش محو مساز بلكه ایشان به حضور تو لغزانیده شوند و در حین غضب خویش با ایشان عمل نما.
ارمیا فصل19
1 یَهُوَه چنین گفت: “برو و كوزة سفالین از كوزهگر بخر و بعضی از مشایخ قوم و مشایخ كهنه را همراه خود بردار. 2 و به وادی ابنهنوم كه نزد دهنة دروازة كوزهگران است بیرون رفته سخنانی را كه به تو خواهم گفت در آنجا ندا كن. 3 و بگو: ای پادشاهان یهودا و سكنة اورشلیم كلام یَهُوَه را بشنوید! یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: اینك بر این مكان چنان بلایی خواهم آورد كه گوش هركس كه آنرا بشنود صدا خواهد كرد. 4 زانرو كه مرا ترك كردند و این مكان را خوار شمردند و بخور در آن برای خدایان غیر كه نه خود ایشان و نه پدران ایشان و نه پادشاهان یهودا آنها را شناخته بودند سوزانیدند و این مكان را از خون بیگناهان مملو ساختند. 5 و مكانهای بلند برای بعل بنا كردند تا پسران خود را به جای قربانیهای سوختنی برای بعل بسوزانند كه من آنرا امر نفرموده و نگفته و در دل نگذشته بود. 6 بنابراین یَهُوَه میگوید: اینك ایامی میآید كه این مكان به توفت یا به وادی ابنهنوم دیگر نامیده نخواهد شد بلكه به وادی قتل. 7 و مشورت یهودا و اورشلیم را در این مكان باطل خواهم گردانید و ایشانرا از حضور دشمنان ایشان و به دست آنانی كه قصد جان ایشان دارند خواهم انداخت و لاشهای ایشانرا خوراك مرغان هوا و حیوانات زمین خواهم ساخت. 8 و این شهر را مایة حیرت و سخریه خواهم گردانید به حدّی كه هركه از آن عبور كند متحیر شده به سبب جمیع بلایایش سخریه خواهد نمود. 9 و گوشت پسران ایشان و گوشت دختران ایشان را به ایشان خواهم خورانید و در محاصره و تنگی كه دشمنان ایشان و جویندگان جان ایشان بر ایشان خواهند آورد هركس گوشت همسایة خود را خواهد خورد. 10 آنگاه كوزه را به نظر آنانی كه همراه تو میروند بشكن. 11 و ایشانرا بگو: یَهُوَه صبایوت چنین میگوید: به نوعی كه كسی كوزة كوزهگر را میشكند و آنرا دیگر اصلاح نتوان كرد همچنان این قوم و این شهر را خواهم شكست و ایشانرا در توفت دفن خواهند كرد تا جایی برای دفن كردن باقی نماند.”
12 یَهُوَه میگوید: “به این مكان و به ساكنانش چنین عمل خواهم نمود و این شهر را مثل توفت خواهم ساخت. 13 و خانههای اورشلیم و خانههای پادشاهان یهودا مثل مكان توفت نجس خواهد شد یعنی همة خانههایی كه بر بامهای آنها بخور برای تمامی لشكر آسمان سوزانیدند و هدایای ریختنی برای خدایان غیر ریختند.”
14 پس ارمیا از توفت كه یَهُوَه او را به جهت نبوّت كردن به آنجا فرستاده بود باز آمد و در صحن خانة یَهُوَه ایستاده به تمامی قوم گفت: 15 “یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: اینك من بر این شهر و بر همة قریههایش تمامی بلایا را كه دربارهاش گفتهام وارد خواهم آورد زیرا كه گردن خود را سخت گردانیده كلام مرا نشنیدند.”
ارمیا فصل20
1 و فشحور بنامیرِ كاهن كه ناظر اول خانة یَهُوَه بود ارمیا نبی را كه به این امور نبوّت میكرد شنید. 2 پس فشحور ارمیای نبی را زده او را در كندهای كه نزد دروازة عالی بنیامین كه نزد خانة یَهُوَه بود گذاشت. 3 و در فردای آنروز فشحور ارمیا را از كنده بیرون آورد و ارمیا وی را گفت: “یَهُوَه اسم تو را نه فشحور بلكه ماجور مسابیب خوانده است. 4 زیرا یَهُوَه چنین میگوید: اینك من تو را مورث ترس خودت و جمیع دوستانت میگردانم و ایشان به شمشیر دشمنان خود خواهند افتاد و چشمانت خواهد دید و تمامی یهودا را به دست پادشاه بابل تسلیم خواهم كرد كه او ایشانرا به بابل به اسیری برده ایشانرا به شمشیر به قتل خواهد رسانید. 5 و تمامی دولت این شهر و تمامی مشقّت آنرا و جمیع نفایس آنرا تسلیم خواهم كرد و همة خزانههای پادشاهان یهودا را به دست دشمنان ایشان خواهم سپرد كه ایشانرا غارت كرده و گرفتار نموده به بابل خواهند برد. 6 و تو ای فشحور با جمیع سكنة خانهات به اسیری خواهید رفت. و تو با جمیع دوستانت كه نزد ایشان به دروغ نبوّت كردی به بابل داخل شده در آنجا خواهید مرد و در آنجا دفن خواهید شد.”
شكایت ارمیا
7 ای یَهُوَه مرا فریفتی پس فریفته شدم. از من زورآور تر بودی و غالب شدی. تمامی روز مضحكه شدم و هركس مرا استهزا میكند. 8 زیرا هرگاه میخواهم تكلّم نمایم ناله میكنم و به ظلم و غارت ندا مینمایم. زیرا كلام یَهُوَه تمامی روز برای من موجب عار و استهزا گردیده است.
9 پس گفتم كه او را ذكر نخواهم نمود و بار دیگر به اسم او سخن نخواهم گفت آنگاه در دل من مثل آتش افروخته شد و در استخوانهایم بسته گردید و از خودداری خسته شده بازنتوانستم ایستاد. 10 زیرا كه از بسیاری مذمت شنیدم و از هرجانب خوف بود و جمیع اصدقای من گفتند بر او شكایت كنید و ما شكایت خواهیم نمود و مراقب لغزیدن من میباشند (و میگویند) كه شاید او فریفته خواهد شد تا بر وی غالب آمده انتقام خود را از او بكشیم. 11 لیكن یَهُوَه با من مثل جبار قاهر است از این جهت ستمكاران من خواهند لغزید و غالب نخواهند آمد و چونكه به فطانت رفتار ننمودند به رسوایی ابدی كه فراموش نخواهند شد بینهایت خجل خواهند گردید. 12 اما ای یَهُوَه صبایوت كه عادلان را میآزمایی و گُردهها و دلها را مشاهده میكنی بشود كه انتقام تو را از ایشان ببینم زیرا كه دعوی خویش را نزد تو كشف نمودم. 13 برای یَهُوَه بسرایید و یَهُوَه را تسبیح بخوانید زیرا كه جان مسكینان را از دست شریران رهایی داده است.
14 ملعون باد روزی كه در آن مولود شدم و مبارك مباد روزی كه مادرم مرا زایید. 15 ملعون باد كسی كه پدر مرا مژده داد و گفت كه برای تو ولد نرینهای زاییده شده است و او را بسیار شادمان گردانید. 16 و آنكس مثل شهرهایی كه یَهُوَه آنها را شفقت ننموده واژگون ساخت بشود و فریادی در صبح و نعرهای در وقت ظهر بشنود. 17 زیرا كه مرا از رحم نكشت تا مادرم قبر من باشد و رحم او همیشه آبستن ماند. 18 چرا از رحم بیرون آمدم تا مشقّت و غم را مشاهده نمایم و روزهایم در خجالت تلف شود؟
ارمیا فصل21
1 كلامی كه به ارمیا از جانب یَهُوَه نازل شد وقتی كه صدقیا پادشاه فشحور بنمِلكیا و صفنیا ابنمعسیای كاهن را نزد وی فرستاده گفت: 2 “ برای ما از یَهُوَه مسألت نما زیرا كه نبوكدرصّر پادشاه بابل با ما جنگ میكند شاید كه یَهُوَه موافق كارهای عجیب خود با ما عمل نماید تا او از ما برگردد.” 3 و ارمیا به ایشان گفت: “به صدقیا چنین بگویید: 4 یَهُوَه خدای اسرائیل چنین میفرماید: اینك من اسلحة جنگ را كه به دست شماست و شما با آنها با پادشاه بابل و كلدانیانی كه شما را از بیرون دیوارها محاصره نمودهاند جنگ میكنید برمیگردانم و ایشانرا در اندرون این شهر جمع خواهم كرد. 5 و من به دست دراز و بازوی قویّ و به غضب و حدّت و خشم عظیم با شما مقاتله خواهم نمود. 6 و ساكنان این شهر را هم از انسان و هم از بهایم خواهم زد كه به وبای سخت خواهند مرد. 7 و یَهُوَه میگوید كه بعد از آن صدقیا پادشاه یهودا و بندگانش و این قوم یعنی آنانی را كه از وبا و شمشیر و قحط در این شهر باقی مانده باشند به دست نبوكدرصر پادشاه بابل و به دست دشمنان ایشان و به دست جویندگان جان ایشان تسلیم خواهم نمود تا ایشان را به دم شمشیر بكشد و او بر ایشان رأفت و شفقت و ترحم نخواهد نمود. 8 و به این قوم بگو كه یَهُوَه چنین میفرماید: اینك من طریق حیات و طریق موت را پیش شما میگذارم 9 هر كه در این شهر بماند از شمشیر و قحط و وبا خواهد مرد اما هر كه بیرون رود و به دست كلدانیانی كه شما را محاصره نمودهاند بیفتد زنده خواهد ماند و جانش برای او غنیمت خواهد شد. 10 زیرا یَهُوَه میگوید: من روی خود را بر این شهر به بدی و نه به نیكویی برگردانیدم و به دست پادشاه بابل تسلیم شده آنرا به آتش خواهد سوزانید.
11 “ودربارة خاندان پادشاه یهودا بگو كلام یَهُوَه را بشنوید: 12 ای خاندان داود یَهُوَه چنین میفرماید: بامدادان به انصاف داوری نمایید و مغضوبان را از دست ظالمان برهانید مبادا حدّت خشم من به سبب بدی اعمال شما مثل آتش صادر گردد و مشتعل شده خاموش كنندهای نباشد. 13 یَهُوَه میگوید: ای ساكنة وادی و ای صخرة هامون كه میگویید كیست كه به ضدّ ما فرود آید و كیست كه به مسكنهای ما داخل شود اینك من به ضدّ تو هستم. 14 و یَهُوَه میگوید بر حسب ثمرة اعمال شما به شما عقوبت خواهم رسانید و آتشی در جنگل این (شهر) خواهم افروخت كه تمامی حوالی آنرا خواهد سوزانید.”
ارمیا فصل22
1یَهُوَه چنین گفت: “به خانة پادشاه یهودا فرود آی و در آنجا به این كلام متكلّم شو 2 و بگو: ای پادشاه یهودا كه بر كرسی داود نشستهای تو و بندگانت و قومت كه به این دروازهها داخل میشوید كلام یَهُوَه را بشنوید: 3 یَهُوَه چنین میگوید: انصاف و عدالت را اجرا دارید و مغصوبان را از دست ظالمان برهانید و بر غربا و یتیمان و بیوهزنان ستم و جور منمایید و خون بیگناهان را در این مكان مریزید. 4 زیرا اگر این كار را بجا آورید همانا پادشاهانی كه بر كرسی داود بنشینند از دروازههای این خانه داخل خواهند شد و هریك با بندگان و قوم خود بر ارابهها و اسبان سوار خواهند گردید. 5 اما اگر این سخنان را نشنوید یَهُوَه میگوید كه به ذات خود قسم خوردم كه این خانه خراب خواهد شد. 6 زیرا یَهُوَه دربارة خاندان پادشاه یهودا چنین میگوید: اگر چه تو نزد من جلعاد و قلّة لبنان میباشی لیكن من تو را به بیابان و شهرهای غیر مسكون مبدّل خواهم ساخت. 7 و بر تو خرابكنندگان كه هر یك با آلاتش باشد معین میكنم و ایشان بهترین سروهای آزاد تو را قطع نموده به آتش خواهند افكند. 8 و امتهای بسیار چون از این شهر عبور نمایند به یكدیگر خواهند گفت كه یَهُوَه به این شهر عظیم چرا چنین كرده است. 9 و جواب خواهند داد از این سبب كه عهد یَهُوَه خدای خود را ترك كردند و خدایان غیر را سجده و عبادت نمودند.
10 “برای مرده گریه منمایید و برای او ماتم مگیرید. زار زار بگریید برای او كه میرود زیرا كه دیگر مراجعت نخواهد كرد و زمین مولد خویش را نخواهد دید. 11 زیرا یَهُوَه دربارة شلّوم بنیوشیا پادشاه یهودا كه بجای پدر خود یوشیا پادشاه شده و از این مكان بیرون رفته است چنین میگوید كه دیگر به اینجا برنخواهد گشت. 12 بلكه در مكانی كه او را به اسیری بردهاند خواهد مرد و این زمین را باز نخواهد دید.
13 “وای بر آن كسی كه خانة خود را به بیانصافی و كوشكهای خویش را به ناحقّ بنا میكند كه از همسایة خود مجاناً خدمت میگیرد و مزدش را به او نمیدهد. 14 كه میگوید خانة وسیع و اطاقهای مرَوَّح برای خود بنا میكنم و پنجرهها برای خویشتن میشكافد و (سقف) آن را از سرو آزاد میپوشاند و با شنجرف رنگ میكند. 15 آیا از این جهت كه با سروهای آزاد مكارمت مینمایی سلطنت خواهی كرد؟ آیا پدرت اكل و شرب نمینمود و انصاف و عدالت را بجا نمیآورد آنگاه برایش سعادتمندی میبود؟ 16 فقیر و مسكین را دادرسی مینمود آنگاه سعادتمندی میشد. مگر شناختن من این نیست؟ یَهُوَه میگوید: 17 اما چشمان و دل تو نیست جز برای حرص خودت و برای ریختن خون بیگناهان و برای ظلم و ستم تا آنها را بجا آوری. 18 بنابراین یَهُوَه دربارة یهویاقیم بنیوشیا پادشاه یهودا چنین میگوید: كه برایش ماتم نخواهند گرفت و نخواهند گفت: آه ای برادر من یا آه ای خواهر و نوحه نخواهند كرد و نخواهند گفت: آه ای آقا یا آه ای جلال وی. 19 كشیده شده و بیرون از دروازههای اورشلیم بجای دور انداخته شده به دفن الاغ مدفون خواهد گردید.
20 “به فراز لبنان برآمده فریاد برآور و آواز خود را در باشان بلند كن. و از عباریم فریادكن زیرا كه جمیع دوستانت تلف شدهاند. 21 در حین سعادتمندی تو به تو سخن گفتم اما گفتی گوش نخواهم گرفت. همین از طفولیت عادت تو بوده است كه به آواز من گوش ندهی. 22 باد تمامی شبانانت را خواهد چرانید و دوستانت به اسیری خواهند رفت. پس در آن وقت به سبب تمامی شرارتت خجل و رسوا خواهی شد. 23 ای كه در لبنان ساكن هستی و آشیانة خویش را در سروهای آزاد میسازی! هنگامی كه اَلَمها و درد مثل زنی كه میزاید تو را فرو گیرد چه قدر بر تو افسوس خواهند كرد؟ 24 یَهُوَه میگوید: به حیات من قسم كه اگر چه كنیاهو ابنیهویاقیم پادشاه یهودا خاتم بر دست راست من میبود هر آینه تو را از آنجا میكَندم. 25 و تو را به دست آنانی كه قصد جان تو دارند و به دست آنانی كه از ایشان ترسانی و به دست نبوكدرصّر پادشاه بابل و به دست كلدانیان تسلیم خواهم نمود. 26 و تو و مادر تو را كه تو را زایید به زمین غریبی كه در آن تولّد نیافتید خواهم انداخت كه در آنجا خواهید مرد. 27 اما به زمینی كه ایشان بسیار آرزو دارند كه به آن برگردند مراجعت نخواهند نمود.”
28 آیا این مرد كُنیاهو ظرفی خوار شكسته میباشد و یا ظرفی ناپسندیده است؟ چرا او با اولادش به زمینی كه آنرا نمیشناسند انداخته و افكنده شدهاند؟
29 ای زمین ای زمین كلام یَهُوَه را بشنو! 30 یَهُوَه چنین میفرماید: “این شخص را بیاولاد و كسی كه در روزگار خود كامیاب نخواهد شد بنویس زیرا كه هیچكس از ذریت وی كامیاب نخواهد شد و بر كرسی داود نخواهد نشست و بار دیگر در یهودا سلطنت نخواهد نمود.”
ارمیا فصل23
1یَهُوَه میگوید: “وای بر شبانانی كه گلة مرتع مرا هلاك و پراكنده میسازند.” 2 بنابراین یَهُوَه خدای اسرائیل دربارة شبانانی كه قوم مرا میچرانند چنین میگوید: “شما گلة مرا پراكنده ساخته و راندهاید و به آنها توجه ننمودهاید. پس یَهُوَه میگوید اینك من عقوبت بدی اعمال شما را بر شما خواهم رسانید. 3 و من بقیة گلة خویش را از همة زمینهایی كه ایشانرا به آنها راندهام جمع خواهم كرد و ایشانرا به آغلهای ایشان باز خواهم آورد كه بارور و بسیار خواهند شد. 4 و برای ایشان شبانانی كه ایشانرا بچرانند برپا خواهم نمود كه بار دیگر ترسان و مشوّش نخواهند شد و مفقود نخواهند گردید.” قول یَهُوَه این است.
5 یَهُوَه میگوید: “اینك ایامی میآید كه شاخهای عادل برای داود برپا میكنم و پادشاهی سلطنت نموده به فطانت رفتار خواهد كرد و انصاف و عدالت را در زمین مجرا خواهد داشت. 6 در ایام وی یهودا نجات خواهد یافت و اسرائیل با امنیت ساكن خواهد شد و اسمی كه به آن نامیده میشود این است: یَهُوَه صدقینو (یَهُوَه عدالت ما). 7 بنابراین یَهُوَه میگوید: اینك ایامی میآید كه دیگر نخواهند گفت قسم به حیات یَهُوَه كه بنیاسرائیل را از زمین مصر برآورد. 8 بلكه قسم به حیات یَهُوَه كه ذریت خاندان اسرائیل را از زمین شمال و از همة زمینهایی كه ایشانرا به آنها رانده بودم بیرون آورده رهبری نموده است و در زمین خود ساكن خواهند شد.”
9 به سبب انبیا دل من در اندرونم شكسته و همة استخوانهایم مسترخی شده است مثل شخص مست و مانند مرد مغلوب شراب از جهت یَهُوَه و از جهت كلام مقدّس او گردیدهام. 10 زیرا كه زمین پر از زناكاران است و به سبب لعنت زمین ماتم میكند و مرتعهای بیابان خشك شده است زیرا كه طریق ایشان بد و توانایی ایشان باطل است. 11 چونكه هم انبیا و هم کاهنان منافقاند و یَهُوَه میگوید: شرارت ایشانرا هم در خانة خود یافتهام. 12 بنابراین طریق ایشان مثل جایهای لغزنده در تاریكی غلیظ برای ایشان خواهد بود كه ایشان رانده شده در آن خواهند افتاد. زیرا یَهُوَه میگوید كه “در سال عقوبت ایشان بلا بر ایشان عارض خواهم گردانید. 13 و در انبیای سامره حماقتی دیدهام كه برای بعل نبوّت كرده قوم من اسرائیل را گمراه گردانیدهاند. 14 و در انبیای اورشلیم نیز چیز هولناك دیدم. مرتكب زنا شده به دروغ سلوك مینمایند و دستهای شریران را تقویت میدهند مبادا هریك از ایشان از شرارت خویش بازگشت نماید. و جمیع ایشان برای من مثل سدوم و ساكنان آن مانند عموره گردیدهاند.”
15 بنابراین یَهُوَه صبایوت دربارة آن انبیا چنین میگوید: “اینك من به ایشان افسنتین خواهم خورانید و آب تلخ به ایشان خواهم نوشانید زیرا كه از انبیای اورشلیم نفاق در تمامی زمین منتشر شده است.” 16 یَهُوَه صبایوت چنین میگوید: “به سخنان این انبیایی كه برای شما نبوّت میكنند گوش مدهید زیرا شما را به بطالت تعلیم میدهند و رؤیای دل خود را بیان میكنند و نه از دهان یَهُوَه. 17 و به آنانی كه مرا حقیر میشمارند پیوسته میگویند: یَهُوَه میفرماید كه برای شما سلامتی خواهد بود و به آنانی كه به سركشی دل خود سلوك مینمایند میگویند كه بلا به شما نخواهد رسید. 18 زیرا كیست كه به مشورت یَهُوَه واقف شده باشد تا ببیند و كلام او را بشنود و كیست كه به كلام او گوش فرا داشته استماع نموده باشد. 19 اینك بادِ شدیدِ غضبِ یَهُوَه صادر شده و گردبادی دور میزند و بر سر شریران فرود خواهد آمد. 20 غضب یَهُوَه تا مقاصد دل او را بجا نیاورد و به انجام نرساند برنخواهد گشت. در ایام آخر این را نیكو خواهید فهمید. 21 من این انبیا را نفرستادم لیكن دویدند. به ایشان سخن نگفتم اما ایشان نبوّت نمودند. 22 اما اگر در مشورت من قایم میماندند كلام مرا به قوم من بیان میكردند و ایشان را از راه بد و از اعمال شریر ایشان برمیگردانیدند. 23 یَهُوَه میگوید: آیا من خدای نزدیك هستم و خدای دور نی؟ 24 و یَهُوَه میگوید: آیا كسی خویشتن را در جای مخفی پنهان تواند نمود كه من او را نبینم مگر من آسمان و زمین را مملّو نمیسازم؟ كلام یَهُوَه این است. 25 سخنان انبیا را كه به اسم من كاذبانه نبوّت كردند شنیدم كه گفتند خواب دیدم خواب دیدم. 26 این تا به كی در دل انبیایی كه كاذبانه نبوّت میكنند خواهد بود كه انبیای فریب دل خودشان میباشند 27 كه به خوابهای خویش كه هركدام از ایشان به همسایة خود باز میگویند خیال دارند كه اسم مرا از یاد قوم من ببرند چنانكه پدران ایشان اسم مرا برای بعل فراموش كردند. 28 آن نبیای كه خواب دیده است خواب را بیان كند و آن كه كلام مرا دارد كلام مرا براستی بیان نماید. یَهُوَه میگوید كاه را با گندم چه كار است؟”
29 و یَهُوَه میگوید: “آیا كلام من مثل آتش نیست و مانند چكشی كه صخره را خرد میكند؟” 30 لهذا یَهُوَه میگوید: “اینك من به ضدّ این انبیایی كه كلام مرا از یكدیگر میدزدند هستم.” 31 و یَهُوَه میگوید: “اینك من به ضدّ این انبیا هستم كه زبان خویش را بكار برده میگویند: او گفته است.” 32 و یَهُوَه میگوید: “اینك من به ضدّ اینان هستم كه به خوابهای دروغ نبوّت میكنند و آنها را بیان كرده قوم مرا به دروغها و خیالهای خود گمراه مینمایند. و من ایشانرا نفرستادم و مأمور نكردم پس یَهُوَه میگوید كه به این قوم هیچ نفع نخواهند رسانید. 33 و چون این قوم یا نبی یا كاهنی از تو سؤال نموده گویند كه وحی یَهُوَه چیست؟ پس به ایشان بگو: كدام وحی؟ قول یَهُوَه این است كه شما را ترك خواهم نمود. 34 و آن نبی یا كاهن یا قومی كه گویند وحی یَهُوَه همانا بر آن مرد و بر خانهاش عقوبت خواهم رسانید. 35 و هر كدام از شما به همسایة خویش و هركدام به برادر خود چنین گویید كه یَهُوَه چه جواب داده است و یَهُوَه چه گفته است؟ 36 لیكن وحی یَهُوَه را دیگر ذكر منمایید زیرا كلام هركس وحی او خواهد بود چونكه كلام خدای حیّ یعنی یَهُوَه صبایوت خدای ما را منحرف ساختهاید. 37 و به نبی چنین بگو كه یَهُوَه به تو چه جواب داده و یَهُوَه به تو چه گفته است؟ 38 و اگر میگویید: وحی یَهُوَه پس یَهُوَه چنین میفرماید چونكه این سخن یعنی وحی یَهُوَه را گفتید با آنكه نزد شما فرستاده فرمودم كه وحی یَهُوَه را مگویید 39 لهذا اینك من شما را بالكّل فراموش خواهم كرد و شما را با آن شهری كه به شما و به پدران داده بودم از حضور خود دور خواهم انداخت. 40 و عار ابدی و رسوایی جاودانی را كه فراموش نخواهد شد بر شما عارض خواهم گردانید.”
ارمیا فصل24
1و بعد از آنكه نبوكدرصّر پادشاه بابل یكُنیا ابنیهویاقیم پادشاه یهودا را با رؤسای یهودا و صنعتگران و آهنگران از اورشلیم اسیر نموده به بابل برد یَهُوَه دو سبد انجیر را كه پیش هیكل یَهُوَه گذاشته شده بود به من نشان داد 2 كه در سبد اول انجیر بسیار نیكو مثل انجیر نوبر بود و در سبد دیگر انجیر بسیار بد بود كه چنان زشت بود كه نمیشود خورد. 3 و یَهُوَه مرا گفت: “ای ارمیا چه میبینی؟” گفتم: “انجیر. اما انجیرهای نیكو بسیار نیكو است و انجیرهای بد بسیار بد است كه از بدی آن را نمیتوان خورد.”
4 و كلام یَهُوَه به من نازل شده گفت: 5 “یَهُوَه خدای اسرائیل چنین میگوید: مثل این انجیرهای خوب همچنان اسیران یهودا را كه ایشانرا از اینجا به زمین كلدانیان برای نیكویی فرستادم منظور خواهم داشت. 6 و چشمان خود را بر ایشان به نیكویی خواهم انداخت و ایشان را به این زمین باز خواهم آورد و ایشانرا بنا كرده منهدم نخواهم ساخت و غرس نموده ریشة ایشانرا نخواهم كَند. 7 و دلی به ایشان خواهم بخشید تا مرا بشناسند كه من یَهُوَه هستم و ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان خواهم بود زیرا كه به تمامی دل بسوی من بازگشت خواهند نمود.”
8 یَهُوَه چنین میگوید: “مثل انجیرهای بد كه چنان بد است كه نمیتوان خورد البته همچنان صِدِقیا پادشاه یهودا و رؤسای او و بقیة اورشلیم را كه در این زمین باقی ماندهاند و آنانی را كه در مصر ساكناند تسلیم خواهم نمود. 9 و ایشانرا در تمامی ممالك زمین مایة تشویش و بلا و در تمامی مكانهایی كه ایشانرا راندهام عار و ضربالمثل و مسخره و لعنت خواهم ساخت. 10 و در میان ایشان شمشیر و قحط و وبا خواهم فرستاد تا از زمینی كه به ایشان و پدران ایشان دادهام نابود شوند.”
ارمیا فصل25
1كلامی كه در سال چهارم یهویاقیم بنیوشیا پادشاه یهودا كه سال اول نبوكدرصّر پادشاه بابل بود بر ارمیا دربارة تمامی قوم یهودا نازل شد. 2 و ارمیای نبی تمامی قوم یهودا و جمیع سكنة اورشلیم را به آن خطاب كرده گفت: 3 “از سال سیزدهم یوشیا ابنآمون پادشاه یهودا تا امروز كه بیست و سه سال باشد كلام یَهُوَه بر من نازل میشد و من به شما سخن میگفتم و صبح زود برخاسته تكلّم مینمودم اما شما گوش نمیدادید. 4 و یَهُوَه جمیع بندگان خود انبیا را نزد شما فرستاد و صبح زود برخاسته ایشانرا ارسال نمود اما نشنیدید و گوش خود را فرا نگرفتید تا استماع نمایید. 5 و گفتند: هریك از شما از راه بد خود و اعمال شریر خویش بازگشت نمایید و در زمینی كه یَهُوَه به شما و به پدران شما از ازل تا به ابد بخشیده است ساكن باشید. 6 و از عقب خدایان غیر نروید و آنها را عبادت و سجده منمایید و به اعمال دستهای خود غضب مرا به هیجان میاورید مبادا بر شما بلا برسانم.” 7 اما یَهُوَه میگوید: “مرا اطاعت ننمودید بلكه خشم مرا به اعمال دستهای خویش برای بلای خود به هیجان آوردید.”
8 بنابراین یَهُوَه صبایوت چنین میگوید: “چونكه كلام مرا نشنیدید 9 یَهُوَه میگوید: اینك من فرستاده تمامی قبایل شمال را با بندة خود نبوكدرصّر پادشاه بابل گرفته ایشانرا بر این زمین و بر ساكنانش و بر همة امتهایی كه به اطراف آن میباشند خواهم آورد و آنها را بالكل هلاك كرده دهشت و مسخره و خرابی ابدی خواهم ساخت. 10 و از میان ایشان آواز شادمانی و آواز خوشی و صدای داماد و صدای عروس و صدای آسیا و روشنایی چراغ را نابود خواهم گردانید. 11 و تمامی این زمین خراب و ویران خواهد شد و این قومها هفتاد سا پادشاه بابل را بندگی خواهند نمود.” 12 و یَهُوَه میگوید كه “بعد از انقضای هفتاد سال من بر پادشاه بابل و بر آن امت و بر زمین كلدانیان عقوبت گناه ایشانرا خواهم رسانید و آنرا به خرابی ابدی مبدّل خواهم ساخت. 13 و بر این زمین تمامی سخنان خود را كه به ضدّ آن گفتهام یعنی هرچه در این كتاب مكتوب است كه ارمیا آنرا دربارة جمیع امتها نبوّت كرده است خواهم آورد. 14 زیرا كه امتهای بسیار و پادشاهان عظیم ایشانرا بندة خود خواهند ساخت و ایشانرا موافق افعال ایشان و موافق اعمال دستهای ایشان مكافات خواهم رسانید.”
15 زانرو كه یَهُوَه خدای اسرائیل به من چنین گفت كه “كاسة شراب این غضب را از دست من بگیر و آنرا به جمیع امتهایی كه تو را نزد آنها میفرستم بنوشان. 16 تا بیاشامند و به سبب شمشیری كه من در میان ایشان میفرستم نوان شوند و دیوانه گردند.”
17 پس كاسه را از دست یَهُوَه گرفتم و به جمیع امتهایی كه یَهُوَه مرا نزد آنها فرستاد نوشانیدم. 18 یعنی به اورشلیم و شهرهای یهودا و پادشاهانش و آقاانش تا آنها را خرابی و دهشت و سخریه و لعنت چنانكه امروز شده است گردانم. 19 و به فرعون پادشاه مصر و بندگانش و آقاانش و تمامی قومش. 20 و به جمیع امتهای مختلف و به جمیع پادشاهان زمین عوص و به همة پادشاهان زمین فلسطینیان یعنی اَشقَلُون و غَزَّه و عقرون و بقیة اَشدود. 21 و به اَدوم و موآب و بنیعمون. 22 و به جمیع پادشاهان صور و همة پادشاهان صِیدُون و به پادشاهان جزایری كه به آنطرف دریا میباشند. 23 و به دَدان و تیما و بوز و به همگانی كه گوشههای موی خود را میتراشند. 24 و به همة پادشاهان عرب و به جمیع پادشاهان امتهای مختلف كه در بیابان ساكنند. 25 و به جمیع پادشاهان زِمری و همة پادشاهان عیلام و همة پادشاهان مادی. 26 و به جمیع پادشاهان شمال خواه قریب و خواه بعید هر یك با مجاور خود و به تمامی ممالك جهان كه بر روی زمینند. و پادشاه شِیشَك بعد از ایشان خواهد آشامید.
27 و به ایشان بگو: یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میفرماید: “بنوشید و مست شوید و قی كنید تا از شمشیری كه من در میان شما میفرستم بیفتید و برنخیزید. 28 و اگر از گرفتن كاسه از دست تو و نوشیدنش ابا نمایند آنگاه به ایشان بگو: یَهُوَه صبایوت چنین میگوید: البته خواهید نوشید. 29 زیرا اینك من به رسانیدن بلا بر این شهری كه به اسم من مسمی است شروع خواهم نمود و آیا شما بالكّل بیعقوبت خواهید ماند؟ بیعقوبت نخواهید ماند زیرا یَهُوَه صبایوت میگوید كه من شمشیری بر جمیع ساكنان جهان مأمور میكنم. 30 پس تو به تمامی این سخنان بر ایشان نبوّت كرده به ایشان بگو: یَهُوَه از اعلیعلّیین غرّش مینماید و از مكان قدس خویش آواز خود را میدهد و به ضدّ مرتع خویش به شدّت غرّش مینماید و مثل آنانی كه انگور را میافشرند بر تمامی ساكنان جهان نعره میزند 31 و صدا به كرانهای زمین خواهد رسید زیرا یَهُوَه را با امتها دعوی است و او بر هر ذیجسد داوری خواهد نمود و شریران را به شمشیر تسلیم خواهد كرد.” قول یَهُوَه این است.
32 یَهُوَه صبایوت چنین گفت: “اینك بلا از امت به امت سرایت میكند و باد شدید عظیمی از كرانهای زمین برانگیخته خواهد شد.” 33 و در آن روز كشتگان یَهُوَه از كران زمین تا كران دیگرش خواهند بود. برای ایشان ماتم نخواهند گرفت و ایشانرا جمع نخواهند كرد و دفن نخواهند نمود بلكه بر روی زمین سرگین خواهند بود. 34 ای شبانان ولوله نمایید و فریاد برآورید. و ای رؤسای گله بغلطید زیرا كه ایام كشتهشدن شما رسیده است و من شما را پراكنده خواهم ساخت و مثل ظرف مرغوب خواهی افتاد. 35 و ملجا برای شبانان و مفّر برای رؤسای گله نخواهد بود. 36 هین فریاد شبانان و نعرة رؤسای گله! زیرا یَهُوَه مرتعهای ایشانرا ویران ساخته است. 37 و مرتعهای سلامتی به سبب حدّت خشم یَهُوَه خراب شده است. 38 مثل شیر بیشة خود را ترك كرده است زیرا كه زمین ایشان به سبب خشم هلاك كننده و به سبب حدّت غضبش ویران شده است.
ارمیا فصل26
1در ابتدای سلطنت یهویاقیم بنیوشیا پادشاه یهودا این كلام از جانب یَهُوَه نازل شده گفت: 2 “یَهُوَه چنین میگوید: در صحن خانة یَهُوَه بایست و به ضدّ تمامی شهرهای یهودا كه به خانة یَهُوَه برای عبادت میآیند همة سخنانی را كه تو را امر فرمودم كه به ایشان بگویی بگو و سخنی كم مكن. 3 شاید بشنوند و هركس از راه بد خویش برگردد تا از بلایی كه من قصد نمودهام كه به سبب اعمال بد ایشان به ایشان برسانم پشیمان گردم. 4 پس ایشان را بگو: یَهُوَه چنین میفرماید: اگر به من گوش ندهید و در شریعت من كه پیش شما نهادهام سلوك ننمایید 5 و اگر كلام بندگانم انبیا را كه من ایشانرا نزد شما فرستادم اطاعت ننمایید با آنكه من صبح زود برخاسته ایشانرا از ارسال نمودم اما شما گوش نگرفتید. 6 آنگاه این خانه را مثل شیلوه خواهم ساخت و این شهر را برای جمیع امتهای زمین لعنت خواهم گردانید.”
7 و کاهنان و انبیا و تمامی قوم این سخنان را كه ارمیا در خانة یَهُوَه گفت شنیدند. 8 و چون ارمیا از گفتن هر آنچه یَهُوَه او را مأمور فرموده بود كه به تمامی قوم بگوید فارغ شد کاهنان و انبیا و تمامی قوم او را گرفته گفتند: “البته خواهی مرد. 9 چرا به اسم یَهُوَه نبوّت كرده گفتی كه این خانه مثل شیلوه خواهند شد و این شهر خراب و غیر مسكون خواهد گردید؟” پس تمامی قوم در خانة یَهُوَه نزد ارمیا جمع شدند.
10 و چون رؤسای یهودا این چیزها را شنیدند از خانة پادشاه به خانة یَهُوَه برآمده به دهنة دروازة جدیدِ خانة یَهُوَه نشستند. 11 پس کاهنان و انبیا رؤسا و تمامی قوم را خطاب كرده گفتند: “این شخص مستوجب قتل است زیرا چنانكه به گوشهای خود شنیدید به خلاف این شهر نبوّت كرد.”
12 پس ارمیا جمیع آقاان و تمامی قوم را مخاطب ساخته گفت: “یَهُوَه مرا فرستاده است تا همة سخنانی را كه شنیدید به ضدّ این خانه و به ضدّ این شهر نبوّت نمایم. 13 پس الآن راهها و اعمال خود را اصلاح نمایید و قول یَهُوَه خدای خود را بشنوید تا یَهُوَه از این بلایی كه دربارة شما فرموده است پشیمان شود. 14 اما من اینك در دست شما هستم موافق آنچه در نظر شما پسند و صواب آید بعمل آرید. 15 لیكن اگر شما مرا به قتل رسانید یقین بدانید كه خون بیگناهی را بر خویشتن و بر این شهر و ساكنانش وارد خواهید آورد. زیرا حقیقتاً یَهُوَه مرا نزد شما فرستاده است تا همة این سخنان را به گوش شما برسانم.”
16 آنگاه رؤسا و تمامی قوم به کاهنان و انبیا گفتند كه “این مرد مستوجب قتل نیست زیرا به اسم یَهُوَه خدای ما به ما سخن گفته است.” 17 و بعضی از مشایخ زمین برخاسته تمامی جماعت قوم را خطاب كرده گفتند 18 كه “میكای مورَشتی در ایام حزقیا پادشاه یهودا نبوّت كرد و به تمامی قوم یهودا تكلّم نموده گفت: یَهُوَه صبایوت چنین میگوید كه صهیون را مثل مزرعه شیار خواهند كرد و اورشلیم خراب شده كوه این خانه به بلندیهای جنگل مبدّل خواهد گردید. 19 آیا حزقیا پادشاه یهودا و تمامی یهودا او را كشتند؟ نی بلكه از یَهُوَه بترسید و نزد یَهُوَه استدعا نمود و یَهُوَه از آن بلایی كه دربارة ایشان گفته بود پشیمان گردید. پس ما بلای عظیمی بر جان خود وارد خواهیم آورید.”
20 و نیز شخصی اوریا نام ابن شمعیا از قریت یعاریم بود كه به نام یَهُوَه نبوّت كرد و او به ضدّ این شهر و این زمین موافق همة سخنان ارمیا نبوّت كرد. 21 و چون یهویاقیم پادشاه و جمیع شجاعانش و تمامی آقاانش سخنان او را شنیدند پادشاه قصد جان او نمود و چون اوریا این را شنید بترسید و فرار كرده به مصر رفت. 22 و یهویاقیم پادشاه كسان به مصر فرستاد یعنی اَلناتان بنعكبور و چند نفر را با او به مصر (فرستاد). 23 و ایشان اوریا را از مصر بیرون آورده او را نزد یهویاقیم پادشاه رسانیدند و او را به شمشیر كشته بدن او را به قبرستان عوام الناس انداخت. 24 لیكن دست اَخیقام بنشافان با ارمیا بود تا او را به دست قوم نسپارند كه او را به قتل رسانند.
ارمیا فصل 27
1در ابتدای سلطنت یهویاقیم بنیوشیا پادشاه یهودا این كلام از جانب یَهُوَه بر ارمیا نازل شده گفت: 2 یَهُوَه به من چنین گفت: “بندها و یوغها برای خود بساز و آنها را بر گردن خود بگذار. 3 و آنها را نزد پادشاه اَدوم و پادشاه موآب و پادشاه بنیعمون و پادشاه صور و پادشاه صِیدون به دست رسولانی كه به اورشلیم نزد صِدِقیا پادشاه یهودا خواهند آمد بفرست. 4 و ایشانرا برای آقایان ایشان امر فرموده بگو یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: به آقایان خود بدین مضمون بگویید: 5 من جهان و انسان و حیوانات را كه بر روی زمینند به قوّت عظیم و بازوی افراشتة خود آفریدم و آن را بهركه در نظر من پسند آمد بخشیدم. 6 و الآن من تمامی این زمینها را به دست بندة خود نبوكدنصر پادشاه بابل دادم و نیز حیوانات صحرا را به او بخشیدم تا او را بندگی نمایند. 7 و تمامی امتها او را و پسرش و پسر پسرش را خدمت خواهند نمود تا وقتی كه نوبت زمین او نیز برسد. پس امتهای بسیار و پادشاهان عظیم او را بندة خود خواهند ساخت. 8 و واقع خواهد شد كه هر امتی و مملكتی كه نبوكدنصر پادشاه بابل را خدمت ننماید و گردن خویش را زیر یوغ پادشاه بابل نگذارند یَهُوَه میگوید: كه آن امت را به شمشیر و قحط و وبا سزا خواهم داد تا ایشانرا به دست او هلاك كرده باشم. 9 و اما شما به انبیا و فالگیران و خواب بینندگان و ساحران و جادوگران خود كه به شما حرف میزنند و میگویند پادشاه بابل را خدمت منمایید گوش مگیرید. 10 زیرا كه ایشان برای شما كاذبانه نبوّت میكنند تا شما را از زمین شما دور نمایند و من شما را پراكنده سازم تا هلاك شوید. 11 اما آن امتی كه گردن خود را زیر یوغ پادشاه بابل بگذارند و او را خدمت نمایند یَهُوَه میگوید كه آن امت را در زمین خود ایشان مقیم خواهم ساخت و آن را زرغ نموده در آن ساكن خواهند شد.”
12 و به صدقیا پادشاه یهودا همة این سخنان را بیان كرده گفتم: “گردنهای خود را زیر یوغ پادشاه بابل بگذارید و او را و قوم او را خدمت نمایید تا زنده بمانید. 13 چرا تو و قومت به شمشیر و قحط و وبا بمیرید چنانكه یَهُوَه دربارة قومی كه پادشاه بابل را خدمت ننمایند گفته است. 14 و گوش مگیرید به سخنان انبیایی كه به شما میگویند: پادشاه بابل را خدمت ننمایید زیرا كه ایشان برای شما كاذبانه نبوّت میكنند. 15 زیرا یَهُوَه میگوید: من ایشانرا نفرستادم بلكه ایشان به اسم من به دروغ نبوّت میكنند تا من شما را اخراج كنم و شما با انبیایی كه برای شما نبوّت مینمایند هلاك شوید.”
16 و به کاهنان و تمامی این قوم نیز خطاب كرده گفتم: “یَهُوَه چنین میگوید: گوش مگیرید به سخنان انبیایی كه برای شما نبوّت كرده میگویند اینك ظروف خانة یَهُوَه بعد از اندك مدتی از بابل باز آورده خواهد شد زیرا كه ایشان كاذبانه برای شما نبوّت میكنند. 17 ایشان را گوش مگیرید بلكه پادشاه بابل را خدمت نمایید تا زنده بمانید. چرا این شهر خراب شود؟ 18 و اگر ایشان انبیا میباشند و كلام یَهُوَه با ایشان است پس الآن از یَهُوَه صبایوت استدعا بكنند تا ظروفی كه در خانة یَهُوَه و در خانة پادشاه یهودا و اورشلیم باقی است به بابل برده نشود. 19 زیرا كه یَهُوَه صبایوت چنین میگوید: دربارة ستونها و دریاچه و پایهها و سایر ظروفی كه در این شهر باقی مانده است 20 و نبوكدنصر پادشاه بابل آنها را حینی كه یكُنیا ابنیهویاقیم پادشاه یهودا و جمیع شرفا یهودا و اورشلیم را از اورشلیم به بابل برد نگرفت 21 به درستی كه یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل دربارة این ظروفی كه در خانة یَهُوَه و در خانة پادشاه یهودا و اورشلیم باقیمانده است چنین میگوید: 22 كه آنها به بابل برده خواهد شد و یَهُوَه میگوید تا روزی كه از ایشان تفقّد نمایم در آنجا خواهد ماند و بعد از آن آنها را بیرون آورده به این مكان باز خواهم آورد.”
ارمیا فصل 28
1و در همان سال در ابتدای سلطنت صِدقّیا پادشاه یهودا در ماه پنجم از سال چهارم واقع شد كه حنَنیا ابنعزُور نبی كه از جِبعون بود مرا در خانة یَهُوَه در حضور کاهنان و تمامی قوم خطاب كرده گفت: 2 “یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل بدین مضمون تكلّم نموده و گفته است من یوغ پادشاه بابل را شكستهام. 3 بعد از انقضای دو سال من همة ظرفهای خانة یَهُوَه را كه نبوكدنصر پادشاه بابل از این مكان گرفته به بابل برد به اینجا باز خواهم آورد. 4 و یَهُوَه میگوید من یكنیا ابنیهویاقیم پادشاه یهودا و جمیع اسیران یهودا را كه به بابل رفتهاند به اینجا باز خواهم آورد زیرا كه یوغ پادشاه بابل را خواهم شكست.”
5 آنگاه ارمیا نبی به حنَنیا نبی در حضور کاهنان و تمامی قومی كه در خانة یَهُوَه حاضر بودند گفت 6 پس ارمیا نبی گفت: “آمین یَهُوَه چنین بكند و یَهُوَه سخنانت را كه به آنها نبوّت كردی استوار نماید و ظروف خانة یَهُوَه و جمیع اسیران را از بابل به اینجا باز بیاورد. 7 لیكن این كلام را كه من به گوش تو و به سمع تمامی قوم میگویم بشنو: 8 انبیایی كه از زمان قدیم قبل از من و قبل از تو بودهاند دربارة زمینهای بسیار و ممالك عظیم به جنگ و بلا و وبا نبوّت كردهاند. 9 اما آن نبیای كه بسلامتی نبوّّت كند اگر كلام آن نبی واقع گردد آنگاه آن نبی معروف خواهد شد كه یَهُوَه فیالحقیقه او را فرستاده است.”
10 پس حنَنیا نبی یوغ را از گردن ارمیا نبی گرفته آنرا شكست. 11 و حنَنیا به حضور تمامی قوم خطاب كرده گفت: “یَهُوَه چنین میگوید: بهمین طور یوغ نبوكدنصر پادشاه بابل را بعد از انقضای دو سال از گردن جمیع امتها خواهم شكست.” و ارمیا نبی به راه خود رفت.
12 و بعد از آنكه حنَنیا نبی یوغ را از گردن ارمیا نبی شكسته بود كلام یَهُوَه بر ارمیا نازل شده گفت: 13 “برو و حنَنیا نبی را بگو: یَهُوَه چنین میگوید: یوغهای چوبی را شكستی اما بجای آنها یوغهای آهنین را خواهی ساخت. 14 زیرا كه یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: من یوغی آهنین بر گردن جمیع این امتها نهادم تا نبوكدنصر پادشاه بابل را خدمت نمایند. پس او را خدمت خواهند نمود و نیز حیوانات صحرا را به او دادم.”
15 آنگاه ارمیا نبی به حنَنیا نبی گفت: “ای حننیا بشنو! یَهُوَه تو را نفرستاده است بلكه تو این قوم را وامیداری كه به دروغ توكّل نمایند. 16 بنابراین یَهُوَه چنین میگوید: اینك من تو را از روی این زمین دور میاندازم و تو امسال خواهی مرد زیرا كه سخنان فتنهانگیز به ضدّ یَهُوَه گفتی.” 17 پس در ماه هفتم همان سال حنَنیا نبی مرد.
ارمیا فصل29
1این است سخنان رسالهای كه ارمیا نبی از اورشلیم نزد بقیة مشایخ اسیران و کاهنان و انبیا و تمامی قومی كه نبوكدنصر از اورشلیم به بابل به اسیری برده بود فرستاد 2 بعد از آنكه یكنیا پادشاه و ملكه و خواجه سرایان و آقاان یهودا و اورشلیم و صنعتگران و آهنگران از اورشلیم بیرون رفته بودند. 3 (پس آنرا) به دست اَلعاسه بنشافان و جمریا ابنحِلقیا كه صدقیا پادشاه یهودا ایشانرا نزد نبوكدنصر پادشاه بابل به بابل فرستاد (ارسال نموده) گفت:
4 “یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل به تمامی اسیرانی كه من ایشانرا از اورشلیم به بابل به اسیری فرستادم چنین میگوید: 5 خانهها ساخته در آنها ساكن شوید و باغها غرس نموده میوة آنها را بخورید. 6 زنان گرفته پسران و دختران به هم رسانید و زنان برای پسران خود بگیرید و دختران خود را به شوهر بدهید تا پسران و دختران بزایند و در آنجا زیاد شوید و كم نگردید. 7 و سلامتی آن شهر را كه شما را به آن به اسیری فرستادهام بطلبید و برایش نزد یَهُوَه مسألت نمایید زیرا كه در سلامتی آن شما را سلامتی خواهد بود. 8 زیرا كه یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: مگذارید كه انبیای شما كه در میان شمااند و فالگیران شما شما را فریب دهند و به خوابهایی كه شما ایشانرا وا میدارید كه آنها را ببینند گوش مگیرید. 9 زیرا یَهُوَه میگوید كه ایشان برای شما به اسم من كاذبانه نبوّت میكنند و من ایشانرا نفرستادهام. 10 و یَهُوَه میگوید: چون مدت هفتاد سال بابل سپری شود من از شما تفقد خواهم نمود و سخنان نیكو را كه برای شما گفتم انجام خواهم داد به اینكه شما را به این مكان باز خواهم آورد.
11 زیرا یَهُوَه میگوید: فكرهایی را كه برای شما دارم میدانم كه فكرهای سلامتی میباشد و نه بدی تا شما را در آخرت امید بخشم. 12 و مرا خواهید خواند و آمده نزد من تضرّع خواهید كرد و من شما را اجابت خواهم نمود. 13 و مرا خواهید طلبید و چون مرا به تمامی دل خود جستجو نمایید مرا خواهید یافت. 14 و یَهُوَه میگوید كه مرا خواهید یافت و اسیران شما را باز خواهم آورد. و یَهُوَه میگوید كه شما را از جمیع امتها و از همة مكانهایی كه شما را در آنها راندهام جمع خواهم نمود و شما را از جایی كه به اسیری فرستادهام بازخواهم آورد. 15 از آن رو كه گفتید یَهُوَه برای ما در بابل انبیا مبعوث نموده است.
16 “پس یَهُوَه به پادشاهی كه بر كرسی داود نشسته است و به تمامی قومی كه در این شهر ساكنند یعنی برادران شما كه همراه شما به اسیری نرفتهاند چنین میگوید: 17 بلی یَهُوَه صبایوت چنین میگوید: اینك من شمشیر و قحط و وبا را بر ایشان خواهم فرستاد و ایشانرا مثل انجیرهای بد كه آنها را از بدی نتوان خورد خواهم ساخت. 18 و ایشانرا به شمشیر و قحط و وبا تعاقب خواهم نمود و در میان جمیع ممالك جهان مشوّش خواهم ساخت تا برای همة امتهایی كه ایشانرا در میان آنها راندهام لعنت و دهشت و مسخره و عار باشند. 19 چونكه یَهُوَه میگوید: كلام مرا كه به واسطة بندگان خود انبیا نزد ایشان فرستادم نشنیدند با آنكه صبح زود برخاسته آنرا فرستادم اما یَهُوَه میگوید كه شما نشنیدید. 20 و شما ای جمیع اسیرانی كه از اورشلیم به بابل فرستادم كلام یَهُوَه را بشنوید. 21 یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل دربارة اَخآب بنقولایا و دربارة صدقیا ابنمعسِیا كه برای شما به اسم من كاذبانه نبوّت میكنند چنین میگوید: اینك من ایشانرا به دست نبوكدنصر پادشاه بابل تسلیم خواهم كرد و او ایشانرا در حضور شما خواهد كشت. 22 و از ایشان برای تمامی اسیران یهودا كه در بابل میباشند لعنت گرفته خواهند گفت كه یَهُوَه تو را مثل صدقیا و اَخآب كه پادشاه بابل ایشان را در آتش سوزانید بگرداند. 23 چونكه ایشان در اسرائیل حماقت نمودند و با زنان همسایگان خود زنا كردند و به اسم من كلامی را كه به ایشان امر نفرموده بودم كاذبانه گفتند و یَهُوَه میگوید كه من عارف و شاهد هستم.”
24 و شَمعیای نَحلامی را خطاب كرده بگو: 25 “یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل تكلّم نموده چنین میگوید: از آنجایی كه تو رسایل به اسم خود نزد تمامی قوم كه در اورشلیماند و نزد صَفنیا ابنمعسِیا كاهن و نزد جمیع کاهنان فرستاده گفتی: 26 كه یَهُوَه تو را به جای یهویاداع كاهن به کهانت نصب نموده است تا بر خانة یَهُوَه وكلا باشید. برای هر شخص مجنون كه خویشتنرا نبیّ مینماید تا او را در كُندهها و زنجیرها ببندی. 27 پس الآن چرا ارمیا عناتوتی را كه خود را برای شما نبی مینماید توبیخ نمیكنی؟ 28 زیرا كه او نزد ما به بابل فرستاده گفت كه این اسیری بطول خواهد انجامید پس خانهها بنا كرده ساكن شوید و باغها غرس نموده میوة آنها را بخورید.”
29 و صَفنیای كاهن این رساله را به گوش ارمیا نبی خواند. 30 پس كلام یَهُوَه بر ارمیا نازل شده گفت: 31 “نزد جمیع اسیران فرستاده بگو كه یَهُوَه دربارة شَمعیا برای شما نبوّت میكند و من او را نفرستادهام و او شما را وا میدارد كه به دروغ اعتماد نمایید 32 بنابراین یَهُوَه چنین میگوید: اینك من بر شَمعیای نَحلامی و ذریت وی عقوبت خواهم رسانید و برایش كسی كه در میان این قوم ساكن باشد نخواهد ماند و یَهُوَه میگوید او آن احسانی را كه من برای قوم خود میكنم نخواهد دید زیرا كه دربارة یَهُوَه سخنان فتنهانگیز گفته است.”
ارمیا فصل30
1كلامی كه از جانب یَهُوَه بر ارمیا نازل شده گفت: 2 “یَهُوَه خدای اسرائیل تكلّم نموده چنین میگوید: تمامی سخنانی را كه من به تو گفتهام در طوماری بنویس. 3 زیرا یَهُوَه میگوید: اینك ایامی میآید كه اسیران قوم خود اسرائیل و یهودا را باز خواهم آورد و یَهُوَه میگوید: ایشانرا به زمینی كه به پدران ایشان دادهام باز خواهم رسانید تا آنرا به تصرّف آورند.”
4 و این است كلامی كه یَهُوَه دربارة اسرائیل و یهودا گفته است. 5 زیرا یَهُوَه چنین میگوید: “صدای ارتعاش شنیدیم. خوف است و سلامتی نی. 6 سؤال كنید و ملاحظه نمایید كه آیا ذكور اولاد میزاید؟ پس چرا هر مرد را میبینم كه مثل زنی كه میزاید دست خود را بر كمرش نهاده و همة چهرهها به زردی مبدّل شده است؟”
7 وای بر ما زیرا كه آنروز عظیم است و مثل آن دیگری نیست و آن زمان تنگی یعقوب است اما از آن نجات خواهد یافت.
8 و یَهُوَه صبایوت میگوید: “هر آینه در آن روز یوغ او را از گردنت خواهم شكست و بندهای تو را خواهم گسیخت. و غریبان بار دیگر او را بندة خود نخواهند ساخت. 9 و ایشان خدای خود یَهُوَه و پادشاه خویش داود را كه برای ایشان برمیانگیزانم خدمت خواهند كرد. 10 پس یَهُوَه میگوید كه ای بندة من یعقوب مترس و ای اسرائیل هراسان مباش زیرا اینك من تو را از جای دور و ذریت تو را از زمین اسیری ایشان خواهم رهانید و یعقوب مراجعت نموده در رفاهیت و امنیت خواهد بود و كسی او را نخواهد ترسانید. 11 زیرا یَهُوَه میگوید: من با تو هستم تا تو را نجات بخشم و جمیع امتها را كه تو را در میان آنها پراكنده ساختم تلف خواهم كرد. اما تو را تلف نخواهم نمود بلكه تو را به انصاف تأدیب خواهم كرد و تو را بیسزا نخواهم گذاشت.
12 زیرا یَهُوَه چنین میگوید: جراحت تو علاج ناپذیر و ضربت تو مهلك میباشد. 13 كسی نیست كه دعوی تو را فیصل دهد تا التیام یابی و برایت دواهای شفا بخشندهای نیست. 14 جمیع دوستانت تو را فراموش كرده دربارة تو احوال پرسی نمینمایند زیرا كه تو را به صدمة دشمن و به تأدیب بیرحمی به سبب كثرت عصیانت و زیادتی گناهانت مبتلا ساختهام. 15 چرا دربارة جراحت خود فریاد مینمایی؟ درد تو علاج ناپذیر است. به سبب زیادتی عصیانت و كثرت گناهانت این كارها را به تو كردهام.
16 “بنابراین آنانی كه تو را میبلعند بلعیده خواهند شد و آنانی كه تو را به تنگ میآورند جمیعاً به اسیری خواهند رفت. و آنانی كه تو را تاراج میكنند تاراج خواهند شد و همة غارت كنندگانت را به غارت تسلیم خواهم كرد. 17 زیرا یَهُوَه میگوید: به تو عافیت خواهم رسانید و جراحات تو را شفا خواهم داد از این جهت كه تو را (شهر) متروك مینامند (و میگویند) كه این صهیون است كه احدی دربارة آن احوال پرسی نمیكند. 18 یَهُوَه چنین میگوید: اینك خیمههای اسیری یعقوب را باز خواهم آورد و به مسكنهایش ترحم خواهم نمود و شهر بر تلّش بنا شده قصرش برحسب عادت خود مسكون خواهد شد. 19 و تسبیح و آواز مطربان از آن بیرون خواهد آمد و ایشانرا خواهم افزود و كم نخواهند شد و ایشانرا معزّز خواهم ساخت و پست نخواهند گردید. 20 و پسرانش مانند ایام پیشین شده جماعتش در حضور من برقرار خواهند ماند و بر جمیع ستمگرانش عقوبت خواهم رسانید. 21 و حاكم ایشان از خود ایشان بوده سلطان ایشان از میان ایشان بیرون خواهد آمد و او را مقرّب میگردانم تا نزدیك من بیاید زیرا یَهُوَه میگوید: كیست كه جرأت كند نزد من آید؟ 22 و شما قوم من خواهید بود و من خدای شما خواهم بود. 23 اینك باد شدید یَهُوَه با حدّت غضب و گردبادهای سخت بیرون میآید كه بر سر شریران هجوم آورد. 24 تا یَهُوَه تدبیرات دل خود را بجا نیاورد و استوار نفرماید حدّت خشم او نخواهد برگشت. در ایام آخر اینرا خواهید فهمید.”
ارمیا فصل31
1یَهُوَه میگوید: “در آن زمان من خدای تمامی قبایل اسرائیل خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود. 2 یَهُوَه چنین میگوید: قومی كه از شمشیر رستند در بیابان فیض یافتند هنگامی كه من رفتم تا برای اسرائیل آرامگاهی پیدا كنم.”
3 یَهُوَه از جای دور به من ظاهر شد (و گفت): “با محبت ازلی تو را دوست داشتم از این جهت تو را به رحمت جذب نمودم. 4 ای باكره اسرائیل تو را بار دیگر بنا خواهم كرد و تو بنا خواهی شد و بار دیگر با دفّهای خود خویشتنرا خواهی آراست و در رقصهای مطربان بیرون خواهی آمد. 5 بار دیگر تاكستانها بر كوههای سامره غرس خواهی نمود و غرسكنندگان غرس نموده میوة آنها را خواهند خورد. 6 زیرا روزی خواهد بود كه دیدهبانان بر كوهستان افرایم ندا خواهند كرد كه برخیزید و نزد یَهُوَه خدای خود به صهیون برآییم.” 7 زیرا یَهُوَه چنین میگوید: “به جهت یعقوب به شادمانی ترنّم نمایید و به جهت سر امتها آواز شادی دهید. اعلام نمایید و تسبیح بخوانید و بگویید: ای یَهُوَه قوم خود بقیة اسرائیل را نجات بده! 8 اینك من ایشانرا از زمین شمال خواهم آورد و از كرانههای زمین جمع خواهم نمود و با ایشان كوران و لنگان و آبستنان و زنانی كه میزایند با هم گروه عظیمی به اینجا باز خواهند آمد. 9 با گریه خواهند آمد و من ایشانرا با تضرّعات خواهم آورد. نزد نهرهای آب ایشانرا به راه صاف كه در آن نخواهند لغزید رهبری خواهم نمود زیرا كه من پدر اسرائیل هستم و افرایم نخستزادة من است. 10 ای امتها كلام یَهُوَه را بشنوید و در میان جزایر بعیده اخبار نمایید و بگویید آنكه اسرائیل را پراكنده ساخت ایشانرا جمع خواهد نمود و چنانكه شبان گلة خود را (نگاه دارد) ایشانرا محافظت خواهد نمود. 11 زیرا یَهُوَه یعقوب را فدیه داده و او را از دست كسی كه از او قویّتر بود رهانیده است. 12 و ایشان آمده بر بلندی صهیون خواهند سرایید و نزد احسان یَهُوَه یعنی نزد غلّه و شیره و روغن و نتاج گله و رمه روان خواهند شد و جان ایشان مثل باغ سیرآب خواهد شد و بار دیگر هرگز غمگین نخواهند گشت. 13 آنگاه باكرهها به رقص شادی خواهند كرد و جوانان و پیران با یكدیگر. زیرا كه من ماتم ایشانرا به شادمانی مبدّل خواهم كرد و ایشان را از اَلَمی كه كشیدهاند تسلی داده فرحناك خواهم گردانید.” 14 و یَهُوَه میگوید: “جان کاهنان را از پیه تر و تازه خواهم ساخت و قوم من از احسان من سیر خواهند شد.” 15 یَهُوَه چنین میگوید: “آوازی در رامه شنیده شد ماتم و گریة بسیار تلخ كه راحیل برای فرزندان خود گریه میكند و برای فرزندان خود تسلی نمیپذیرد زیرا كه نیستند.”
16 یَهُوَه چنین میگوید: “آواز خود را از گریه و چشمان خویش را از اشك باز دار. زیرا یَهُوَه میفرماید كه برای اعمال خود اجرت خواهی گرفت و ایشان از زمین دشمنان مراجعت خواهند نمود. 17 و یَهُوَه میگوید كه به جهت عاقبت تو امید هست و فرزندانت به حدود خویش خواهند برگشت.
18 “به تحقیق افرایم را شنیدم كه برای خود ماتم گرفته میگفت: مرا تنبیه نمودی و متنبه شدم مثل گوسالهای كه كارآزموده نشده باشد. مرا برگردان تا برگردانیده شوم زیرا كه تو یَهُوَه خدای من هستی. 19 به درستی كه بعد از آنكه برگردانیده شدم پشیمان گشتم و بعد از آنكه تعلیم یافتم بر ران خود زدم. خجل شدم و رسوایی هم كشیدم چونكه عار جوانی خویش را متحمل گردیدم.
20 “آیا افرایم پسر عزیر من یا وَلَد اِبتِهاج من است؟ زیرا هرگاه به ضدّ او سخن میگویم او را تا بحال به یاد میآورم. بنابراین یَهُوَه میگوید كه احشای من برای او به حركت میآید و هرآینه بر او ترحم خواهم نمود. 21 نشانههای برای خود نصب نما و علامتها به جهت خویشتن برپا كن و دل خود را بسوی شاهراه به راهی كه رفتهای متوجه ساز. ای باكره اسرائیل برگرد و به این شهرهای خود مراجعت نما. 22 ای دختر مرتدّ تا به كی به اینطرف و به آنطرف گردش خواهی نمود؟ زیرا یَهُوَه امر تازهای در جهان ابداع نموده است كه زن مرد را احاطه خواهد كرد.”
23 یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: “بار دیگر هنگامی كه اسیران ایشان را برمیگردانم این كلام را در زمین یهودا و شهرهایش خواهند گفت كه ای مسكن عدالت و ای كوه قدوسیت یَهُوَه تو را مبارك سازد. 24 و یهودا و تمامی شهرهایش با هم و فَلّاحان و آنانی كه با گلهها گردش میكنند در آن ساكن خواهند شد. 25 زیرا كه جان خستگان را تازه ساختهام و جان همة محزونان را سیر كردهام.”
26 در این حال بیدار شدم و نگریستم و خوابم برای من شیرین بود. 27 اینك یَهُوَه میگوید: “ایامی میآید كه خاندان اسرائیل و خاندان یهودا را به بذر انسان و بذر حیوان خواهم كاشت. 28 و واقع خواهد شد چنانكه بر ایشان برای كندن و خراب نمودن و منهدم ساختن و هلاك كردن و بلا رسانیدن مراقبت نمودم به همینطور یَهُوَه میگوید بر ایشان برای بنا نمودن و غرس كردن مراقب خواهم شد. 29 و در آن ایام بار دیگر نخواهند گفت كه پدران انگور ترش خوردند و دندان پسران كند گردید. 30 بلكه هر كس به گناه خود خواهد مرد و هر كه انگور ترش خورد دندان وی كند خواهد شد.”
31 یَهُوَه میگوید: “ اینك ایامی میآید كه با خاندان اسرائیل و خاندان یهودا عهد تازهای خواهم بست. 32 نه مثل آن عهدی كه با پدران ایشان بستم در روزی كه ایشان را دستگیری نمودم تا از زمین مصر بیرون آورم زیرا كه ایشان عهد مرا شكستند با آنكه یَهُوَه میگوید من شوهر ایشان بودم.” 33 اما یَهُوَه میگوید: “اینست عهدی كه بعد از این ایام با خاندان اسرائیل خواهم بست. شریعت خود را در باطن ایشان خواهم نهاد و آنرا بر دل ایشان خواهم نوشت و من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود. 34 و بار دیگر كسی به همسایهاش و شخصی به برادرش تعلیم نخواهد داد و نخواهد گفت یَهُوَه را بشناس. زیرا یَهُوَه میگوید: جمیع ایشان از خُرد و بزرگ مرا خواهند شناخت چونكه عصیان ایشانرا خواهم آمرزید و گناه ایشان را دیگر به یاد نخواهم آورد.”
35 یَهُوَه كه آفتاب را به جهت روشنایی روز و قانونهای ماه و ستارگان را برای روشنایی شب قرار داده است و دریا را به حركت میآورد تا امواجش خروش نمایند و اسم او یَهُوَه صبایوت میباشد چنین میگوید. 36 پس یَهُوَه میگوید: “اگر این قانونها از حضور من برداشته شود آنگاه ذریت اسرائیل نیز زایل خواهند شد تا به حضور من قوم دایمی نباشند.” 37 یَهُوَه چنین میگوید: “اگر آسمانهای عِلوی پیموده شوند و اساس زمین سفلی را تفحص توان نمود آنگاه من نیز تمامی ذریت اسرائیل را به سبب آنچه عمل نمودند ترك خواهم كرد. كلام یَهُوَه این است.”
38 یَهُوَه میگوید: “اینك ایامی میآید كه این شهر از برج حنَنئیل تا دروازة زاویه بنا خواهد شد. 39 و ریسمانكار به خط مستقیم تا تلّ جارَب بیرون خواهد رفت و بسوی جوعت دور خواهد زد. 40 و تمامی وادی لاشها و خاكستر و تمامی زمینها تا وادی قِدرون و بطرف مشرق تا زاویة دروازة اسبان برای یَهُوَه مقدّس خواهد شد و بار دیگر تا ابدالآباد كنده و منهدم نخواهد گردید.”
ارمیا فصل32
1كلامی كه در سال دهم صدقیا پادشاه یهودا كه سال هجدهم نبوكدرصر باشد از جانب یَهُوَه بر ارمیا نازل شد. 2 و در آن وقت لشكر پادشاه بابل اورشلیم را محاصره كرده بودند و ارمیا نبی در صحن زندانی كه در خانة پادشاه یهودا بود محبوس بود. 3 زیرا صدقیا پادشاه یهودا او را به زندان انداختهگفت: “چرا نبوّت میكنی و میگویی كه یَهُوَه چنین میفرماید. اینك من این شهر را به دست پادشاه بابل تسلیم خواهم كرد و آنرا تسخیر خواهد نمود. 4 و صدقیا پادشاه یهودا از دست كلدانیان نخواهد رست بلكه البته به دست پادشاه بابل تسلیم شده دهانش با دهان وی تكلّم خواهد نمود و چشمش چشم وی را خواهد دید. 5 و یَهُوَه میگوید كه صدقیا را به بابل خواهد برد و او در آنجا تا حینی كه از او تفقد نمایم خواهد ماند. زیرا كه شما با كلدانیان جنگ خواهید كرد اما كامیاب نخواهید شد.”
6 و ارمیا گفت: “كلام یَهُوَه بر من نازل شده گفت: 7 اینك حنَمئیل پسر عموی تو شَلُّوم نزد تو آمده خواهد گفت مزرعة مرا كه در عناتوت است برای خود بخر زیرا حقّ انفكاك از آن تو است كه آن را بخری.”
8 پس حنَمئیل پسر عموی من بر وفق كلام یَهُوَه نزد من در صحن زندان آمده مرا گفت: “تمنا اینكه مزرعة مرا كه در عناتوت در زمین بنیامین است بخری زیرا كه حقّ ارثیت و حقّ انفكاكش از آن تو است پس آنرا برای خود بخر.” آنگاه دانستم كه این كلام از جانب یَهُوَه است. 9 پس مزرعهای را كه در عناتوت بود از حنَمئیل پسر عموی خود خریدم و وجه آنرا هفده مثقال نقره برای وی وزن نمودم. 10 و قباله را نوشته مهر كردم و شاهدان گرفته نقره را در میزان وزن نمودم. 11 پس قبالههای خرید را هم آنرا كه برحسب شریعت و فریضه مختوم بود و هم آنرا كه باز بود گرفتم. 12 و قبالة خرید را به باروك بننیریا ابنمحسِیا به حضور پسر عموی خود حنَمئیل و به حضور شهودی كه قبالة خرید را امضا كرده بودند و به حضور همة یهودیانی كه در صحن زندان نشسته بودند سپردم.
13 و باروك را به حضور ایشان وصیت كرده گفتم: 14 “یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: این قبالهها یعنی قبالة این خرید را هم آنرا كه مختوم است و هم آنرا كه باز است بگیر و آنها را در ظرف سفالین بگذار تا روزهای بسیار بماند. 15 زیرا یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: دیگر باره خانهها و مزرعهها و تاكستانها در این زمین خریده خواهد شد.”
16 و بعد از آنكه قبالة خرید را به باروك بننیریا داده بودم نزد یَهُوَه تضرّع نموده گفتم: 17 “آه ای سلطان تعالی یَهُوَه اینك تو آسمان و زمین را به قوّت عظیم و بازوی بلند خود آفریدی و چیزی برای تو مشكل نیست 18 كه به هزاران احسان مینمایی و عقوبت گناه پدران را به آغوش پسرانشان بعد از ایشان میرسانی! خدای عظیم جبار كه اسم تو یَهُوَه صبایوت میباشد.
19 عظیم المشورت و قویّالعمل كه چشمانت بر تمامی راههای بنیآدم مفتوح است تا به هر كس برحسب راههایش و بر وفق ثمرة اعمالش جزا دهی. 20 كه آیات و علامات در زمین مصر و در اسرائیل و در میان مردمان تا امروز قرار دادی و از برای خود مثل امروز اسمی پیدا نمودی. 21 و قوم خود اسرائیل را به آیات و علامات و به دست قویّ و بازوی بلند و هیبت عظیم از زمین مصر بیرون آوردی. 22 و این زمین را كه برای پدران ایشان قسم خوردی كه به ایشان بدهی به ایشان دادی. زمینی كه به شیر و شهد جاری است. 23 و ایشان چون داخل شده آنرا به تصرّف آوردند كلام تو را نشنیدند و به شریعت تو سلوك ننمودند و به آنچه ایشان را امر فرمودی كه بكنند عمل ننمودند. بنابراین تو تمام این بلا را به ایشان وارد آوردی. 24 اینك سنگرها به شهر رسیده است تا آنرا تسخیر نمایند و شهر به دست كلدانیانی كه با آن جنگ میكنند به شمشیر و قحط و وبا تسلیم میشود و آنچه گفته بودی واقع شده است و اینك تو آنرا میبینی. 25 و تو ای سلطان تعالی یَهُوَه به من گفتی كه این مزرعه را برای خود به نقره بخر و شاهدان بگیر و حال آنكه شهر به دست كلدانیان تسلیم شده است.”
26 پس كلام یَهُوَه به ارمیا نازل شده گفت: 27 “اینك من یَهُوَه خدای تمامی بشر هستم. آیا هیچ امر برای من مشكل میباشد؟ 28 بنابراین یَهُوَه چنین میگوید: اینك من این شهر را به دست كلدانیان و به دست نبوكدرصّر پادشاه بابل تسلیم میكنم و او آنرا خواهد گرفت. 29 و كلدانیانی كه با این شهر جنگ میكنند آمده این شهر را آتش خواهند زد و آنرا با خانههایی كه بر بامهای آنها برای بعل بخور سوزانیدند و هدایای ریختنی برای خدای غیر ریخته خشم مرا به هیجان آوردند خواهند سوزانید. 30 زیرا كه بنیاسرائیل و بنییهودا از طفولیت خود پیوسته شرارت ورزیدند و یَهُوَه میگوید كه بنیاسرائیل به اعمال دستهای خود خشم مرا دایماً به هیجان آوردند. 31 زیرا كه این شهر از روزی كه آنرا بنا كردند تا امروز باعث هیجان خشم و غضب من بوده است تا آنرا از حضور خود دور اندازم. 32 به سبب تمام شرارتی كه بنیاسرائیل و بنی یهودا ایشان و پادشاهان و آقاان و کاهنان و انبیای ایشان و مردان یهودا و ساكنان اورشلیم كرده خشم مرا به هیجان آوردهاند. 33 و پشت به من دادهاند و نه رو. و هر چند ایشان را تعلیم دادم بلكه صبح زود برخاسته تعلیم دادم لیكن گوش نگرفتند و تأدیب نپذیرفتند. 34 بلكه رجاسات خود را در خانهای كه به اسم من مسمی است برپا كرده آنرا نجس ساختند. 35 و مكانهای بلند بعل را كه در وادی ابنهِنّوم است بنا كردند تا پسران و دختران خود را برای مولَك از آتش بگذرانند. عملی كه ایشانرا امر نفرمودم و به خاطرم خطور ننمود كه چنین رجاسات را بجا آورده یهودا را مرتكب گناه گردانند.”
36 پس الآن از این سبب یَهُوَه خدای اسرائیل در حقّ این شهر كه شما دربارهاش میگویید كه به دست پادشاه بابل به شمشیر و قحط و وبا تسلیم شده است چنین میفرماید: 37 “اینك من ایشان را از همة زمینهایی كه ایشانرا در خشم و حدّت و غضب عظیم خود راندهام جمع خواهم كرد و ایشانرا به این مكان بازآورده به اطمینان ساكن خواهم گردانید. 38 و ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان خواهم بود. 39 و ایشانرا یك دل و یك طریق خواهم داد تا به جهت خیریت خویش و پسران خویش كه بعد از ایشان خواهند بود همیشة اوقات از من بترسند. 40 و عهد جاودانی با ایشان خواهم بست كه از احسان نمودن به ایشان برنخواهم گشت و ترس خود را در دل ایشان خواهم نهاد تا از من دوری نورزند. 41 و از احسان نمودن به ایشان مسرور خواهم شد و ایشانرا براستی و به تمامی دل و جان خود در این زمین غرس خواهم نمود. 42 زیرا یَهُوَه چنین میگوید: به نوعی كه تمامی این بلای عظیم را به این قوم رسانیدم همچنان تمامی احسانی را كه به ایشان وعده دادهام به ایشان خواهم رسانید. 43 و در این زمین كه شما دربارهاش میگویید كه ویران و از انسان و بهایم خالی شده و به دست كلدانیان تسلیم گردیده است مزرعهها خریده خواهد شد. 44 و مزرعهها به نقره خریده قبالهها خواهند نوشت و مختوم خواهند نمود و شاهدان خواهند گرفت در زمین بنیامین و حوالی اورشلیم و شهرهای یهودا و در شهرهای كوهستان و شهرهای همواری و شهرهای جنوب زیرا یَهُوَه میگوید اسیران ایشان را باز خواهم آورد.”
ارمیا فصل 33
1و هنگامی كه ارمیا در صحن زندان محبوس بود كلام یَهُوَه بار دیگر بر او نازل شده گفت: 2 “یَهُوَه كه این كار را میكند و یَهُوَه كه آنرا مصوّر ساخته مستحكم میسازد و اسم او یَهُوَه است چنین میگوید: 3 مرا بخوان و تو را اجابت خواهم نمود و تو را از چیزهای عظیم و مخفی كه آنها را ندانستهای مخبر خواهم ساخت. 4 زیرا كه یَهُوَه خدای اسرائیل دربارة خانههای این شهر و دربارة خانههای پادشاهان یهودا كه در مقابل سنگرها و منجنیقها منهدم شده است 5 و میآیند تا با كلدانیان مقاتله نمایند و آنها را به لاشهای كسانی كه من در خشم و غضب خود ایشانرا كشتم پر میكنند. زیرا كه روی خود را از این شهر به سبب تمامی شرارت ایشان مستور ساختهام. 6 اینك به این شهر عافیت و علاج باز خواهم داد و ایشانرا شفا خواهم بخشید و فراوانی سلامتی و امانت را به ایشان خواهم رسانید. 7 و اسیران یهودا و اسیران اسرائیل را بازآورده ایشانرا مثل اول بنا خواهم نمود. 8 و ایشانرا از تمامی گناهانی كه به من ورزیدهاند طاهر خواهم ساخت و تمامی تقصیرهای ایشانرا كه بدانها بر من گناه ورزیده و از من تجاوز كردهاند خواهم آمرزید. 9 و این شهر برای من اسم شادمانی و تسبیح و جلال خواهد بود نزد جمیع امتّهای زمین كه چون آنها همة احسانی را كه به ایشان نموده باشم بشنوند خواهند ترسید. و به سبب تمام این احسان و تمامی سلامتی كه من به ایشان رسانیده باشم خواهند لرزید. 10 یَهُوَه چنین میگوید كه در این مكان كه شما دربارهاش میگویید كه آن ریران و خالی از انسان و بهایم است یعنی در شهرهای یهودا و كوچههای اورشلیم كه ویران و خالی از انسان و ساكنان و بهایم است 11 در آنها آواز شادمانی و آواز آقا و آواز داماد و آواز عروس و آواز كسانی كه میگویند یَهُوَه صبایوت را تسبیح بخوانید زیرا یَهُوَه نیكو است و رحمت او تا ابدالآباد است بار دیگر شنیده خواهد شد و آواز آنانی كه هدایای تشكر به خانة یَهُوَه میآورند. زیرا یَهُوَه میگوید اسیران این زمین را مثل سابق بازخواهم آورد. 12 یَهُوَه صبایوت چنین میگوید: در اینجایی كه ویران و از انسان و بهایم خالی است و در همة شهرهایش بار دیگر مسكن شبانانی كه گلهها را میخوابانند خواهد بود. 13 و یَهُوَه میگوید كه در شهرهای كوهستان و شهرهای همواری و شهرهای جنوب و در زمین بنیامین و در حوالی اورشلیم و شهرهای یهودا گوسفندان بار دیگر از زیر دست شمارندگان خواهند گذشت. 14 اینك یَهُوَه میگوید: ایامی میآید كه آن وعدة نیكو را كه دربارة خاندان اسرائیل و خاندان یهودا دادم وفا خواهم نمود. 15 در آن ایام و در آن زمان شاخة عدالت برای داود خواهم رویانید و او انصاف و عدالت را در زمین جاری خواهد ساخت. 16 در آن ایام یهودا نجات خواهد یافت و اورشلیم به امنیت مسكون خواهد شد و اسمی كه به آن نامیده میشود این است: یَهُوَه صِدقینُو. 17 زیرا یَهُوَه چنین میگوید كه از داود كسی كه بر كرسی خاندان اسرائیل بنشیند كَم نخواهد شد.
18 و از لاویان كهنه كسی كه قربانیهای سوختنی بگذراند و هدایای آردی بسوزاند و ذبایح همیشه ذبح نماید از حضور من كَم نخواهد شد.”
19 و كلام یَهُوَه بر ارمیا نازل شده گفت: 20 “یَهُوَه چنین میگوید: اگر عهد مرا با روز و عهد مرا با شب باطل توانید كرد كه روز و شب در وقت خود نشود 21 آنگاه عهد من با بندة من داود باطل خواهد شد تا برایش پسری كه بر كرسی او سلطنت نماید نباشد و با لاویان كهنه كه خادم من میباشند. 22 چنانكه لشكر آسمان را نتوان شمرد و ریگ دریا را قیاس نتوان كرد همچنان ذریت بندة خود داود و لاویان را كه مرا خدمت مینمایند زیاده خواهم گردانید.”
23 و كلام یَهُوَه بر ارمیا نازل شده. گفت: 24 “آیا نمیبینی كه این قوم چه حرف میزنند؟ میگویند كه یَهُوَه آن دو خاندان را كه برگزیده بود ترك نموده است. پس قوم مرا خوار میشمارند كه در نظر ایشان دیگر قومی نباشند. 25 یَهُوَه چنین میگوید: اگر عهد من با روز و شب نمیبود و قانونهای آسمان و زمین را قرار نمیدادم 26 آنگاه نیز ذریت یعقوب و نسل بندة خود داود را ترك مینمودم و از ذریت او بر اولاد ابراهیم و اسحاق و یعقوب حاكمان نمیگرفتم. زیرا كه اسیران ایشان را باز خواهم آورد و بر ایشان ترحم خواهم نمود.”
ارمیا فصل 34
1كلامی كه از جانب یَهُوَه در حینی كه نبوكدنصّر پادشاه بابل و تمامی لشكرش و جمیع ممالك جهان كه زیر حكم او بودند و جمیع قومها با اورشلیم و تمامی شهرهایش جنگ مینمودند بر ارمیا نازل شده گفت: 2 “یَهُوَه خدای اسرائیل چنین میگوید: برو و صدقیا پادشاه یهودا را خطاب كرده وی را بگو یَهُوَه چنین میفرماید: اینك من این شهر را به دست پادشاه بابل تسلیم میكنم و او آنرا به آتش خواهد سوزانید. 3 و تو از دستش نخواهی رست. بلكه البته گرفتار شده به دست او تسلیم خواهی گردید و چشمان تو چشمان پادشاه بابل را خواهد دید و دهانش با دهان تو گفتگو خواهد كرد و به بابل خواهی رفت. 4 لیكن ای صدقیا پادشاه یهودا كلام یَهُوَه را بشنو. یَهُوَه دربارة تو چنین میگوید: به شمشیر نخواهی مرد 5 بلكه بسلامتی خواهی مرد. و چنانكه برای پدرانت یعنی پادشاهان پیشین كه قبل از تو بودند (عطریات) سوزانیدند همچنان برای تو خواهند سوزانید و برای تو ماتم گرفته خواهند گفت: آه ای آقا. زیرا یَهُوَه میگوید: من این سخن را گفتم.”
6 پس ارمیا نبی تمامی این سخنان را به صدقیا پادشاه یهودا در اورشلیم گفت 7 هنگامی كه لشكر پادشاه بابل با اورشلیم و با همة شهرهای باقی یهودا یعنی با لاكیش و عزِیقَه جنگ مینمودند. زیرا كه این دو شهر از شهرهای حصاردار یهودا فقط باقی مانده بود. 8 كلامی كه از جانب یَهُوَه بر ارمیا نازل شد بعد از آنكه صدقیا پادشاه با تمامی قومی كه در اورشلیم بودند عهد بست كه ایشان به آزادی ندا نمایند 9 تا هر كس غلام عبرانی خود و هركس كنیز عبرانیة خویش را به آزادی رها كند و هیچكس برادر یهود خویش را غلام خود نسازد. 10 پس جمیع آقاان و تمامی قومی كه داخل این عهد شدند اطاعت نموده هركدام غلام خود را و هر كدام كنیز خویشرا به آزادی رها كردند و ایشان را دیگر به غلامی نگاه نداشتند بلكه اطاعت نموده ایشانرا رهایی دادند. 11 لكن بعد از آن ایشان برگشته غلامان و كنیزان خود را كه به آزادی رها كرده بودند باز آوردند و ایشانرا به عنف به غلامی و كنیزی خود گرفتند.
12 و كلام یَهُوَه بر ارمیا از جانب یَهُوَه نازل شده گفت: 13 “یَهُوَه خدای اسرائیل چنین میگوید: من با پدران شما در روزی كه ایشانرا از زمین مصر از خانة بندگی بیرون آوردم عهد بسته گفتم 14 كه در آخر هر هفت سال هر كدام از شما برادر عبرانی خود را كه خویشتنرا به تو فروخته باشد رها كنید. و چون تو را شش سال بندگی كرده باشد او را از نزد خود به آزادی رهایی دهی. اما پدران شما مرا اطاعت ننمودند و گوش خود را به من فرا نداشتند. 15 و شما در این زمان بازگشت نمودید و آنچه در نظر من پسند است بجا آوردید. و هركس برای همسایة خود به آزادی ندا نموده در خانهای كه به اسم من نامیده شده است عهد بستید. 16 اما از آن رو تافته اسم مرا بیعصمت كردید و هر كدام از شما غلام خود را و هر كس كنیز خویشرا كه ایشانرا برحسب میل ایشان به آزادی رها كرده بودید باز آوردید و ایشانرا به عنف به غلامی و كنیزی خود گرفتید. 17 بنابراین یَهُوَه چنین میگوید: چونكه شما مرا اطاعت ننمودید و هر كس برای برادر خود و هر كدام برای همسایة خویش به آزادی ندا نكردید اینك یَهُوَه میگوید: من برای شما آزادی را به شمشیر وبا و قحط ندا میكنم و شما را در میان تمامی ممالك جهان مشوّش خواهم گردانید. 18 و تسلیم خواهم كرد كسانی را كه از عهد من تجاوز نمودند و وفا ننمودند به كلام عهدی كه به حضور من بستند حینی كه گوساله را دو پاره كرده در میان پارههایش گذاشتند. 19 یعنی آقاان یهودا و آقاان اورشلیم و خواجهسرایان و کاهنان و تمامی قوم زمین را كه در میان پارههای گوساله گذر نمودند. 20 و ایشانرا به دست دشمنان ایشان و به دست آنانی كه قصد جان ایشان دارند خواهم سپرد و لاشهای ایشان خوراك مرغان هوا و حیوانات زمین خواهد شد. 21 و صدقیا پادشاه یهودا و آقاانش را به دست دشمنان ایشان و به دست آنانی كه قصد جان ایشان دارند و به دست لشكر پادشاه بابل كه از نزد شما رفتهاند تسلیم خواهم كرد. 22 اینك یَهُوَه میگوید من امر میفرمایم و ایشانرا به این شهر باز خواهم آورد و با آن جنگ كرده آنرا خواهند گرفت و به آتش خواهند سوزانید و شهرهای یهودا را ویران و غیر مسكون خواهم ساخت.”
ارمیا فصل 35
1كلامی كه از جانب یَهُوَه در ایام یهویاقیم بنیوشیا پادشاه یهودا بر ارمیا نازل شده گفت: 2 “به خانة رِكابیان برو و به ایشان سخن گفته ایشانرا به یكی از حجرههای خانة یَهُوَه بیاور و به ایشان شراب بنوشان.”
3 پس یازَنیا ابنارمیا ابن حبصِنیا و برادرانش و جمیع پسرانش و تمامی خاندان ركابیان را برداشتم 4 و ایشانرا به خانة یَهُوَه به حجرة پسران حانان بنیجدَلِیا مرد خدا كه به پهلوی حجرة آقاان و بالای حجرة معسِیا بنشَلُّوم مستحفظ آستانه بود آوردم. 5 و كوزههای پر از شراب و پیالهها پیش ركابیان نهاده به ایشان گفتم: “شراب بنوشید.”
6 ایشان گفتند: “شراب نمینوشیم زیرا كه پدر ما یوناداب بنرِكاب ما را وصیت نموده گفت كه شما و پسران شما ابداً شراب ننوشید. 7 و خانهها بنا مكنید و كشت منمایید و تاكستانها غرس مكنید و آنها را نداشته باشید بلكه تمامی روزهای خود را در خیمهها ساكن شوید تا روزهای بسیار به روی زمینی كه شما در آن غریب هستید زنده بمانید. 8 و ما به سخن پدر خود یوناداب بنركاب و بهر چه او به ما امر فرمود اطاعت نموده در تمامی عمر خود شراب ننوشیدیم نه ما و نه زنان ما و نه پسران ما و نه دختران ما. 9 و خانهها برای سكونت خود بنا نكردیم و تاكستانها و املاك و مزرعهها برای خود نگرفتیم. 10 و در خیمهها ساكن شدهاطاعت نمودیم و به آنچه پدر ما یوناداب ما را امر فرمود عمل نمودیم. 11 لیكن وقتی كه نبوكدرصّر پادشاه بابل به زمین برآمد گفتیم: بیایید از ترس لشكر كلدانیان و لشكر ارامیان به اورشلیم داخل شویم پس در اورشلیم ساكن شدیم.”
12 پس كلام یَهُوَه بر ارمیا نازل شده گفت: 13 “یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: برو و به مردان یهودا و ساكنان اورشلیم بگو كه یَهُوَه میگوید: آیا تأدیب نمیپذیرید و به كلام من گوش نمیگیرید؟ 14 سخنان یوناداب بنركاب كه به پسران خود وصیت نمود كه شراب ننوشید استوار گردیده است و تا امروز شراب نمینوشند و وصیت پدر خود را اطاعت مینمایند اما من به شما سخن گفتم و صبح زود برخاسته تكلّم نمودم و مرا اطاعت نكردید. 15 و بندگان خود انبیا را نزد شما فرستادم و صبح زود برخاسته ایشانرا ارسال نموده گفتم هر كدام از راه بد خود بازگشت نمایید و اعمال خود را اصلاح كنید و خدایان غیر را پیروی منمایید و آنها را عبادت مكنید تا در زمینی كه به شما و به پدران شما دادهام ساكن شوید. اما شما گوش نگرفتید و مرا اطاعت ننمودید. 16 پس چونكه پسران یوناداب بنركاب وصیت پدر خویشرا كه به ایشان فرموده است اطاعت مینمایند و این قوم مرا اطاعت نمیكنند 17 بنابراین یَهُوَه خدای صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: اینك من بر یهودا و بر جمیع سكنة اورشلیم تمامی آن بلا را كه دربارة ایشان گفتهام وارد خواهم آورد زیرا كه به ایشان سخن گفتم و نشنیدند و ایشانرا خواندم و اجابت ننمودند.”
18 و ارمیا به خاندان ركابیان گفت: “یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: چونكه شما وصیت پدر خود یوناداب را اطاعت نمودید و جمیع اوامر او را نگاه داشته بهر آنچه او به شما امر فرمود عمل نمودید 19 بنابراین یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: از یوناداب بنركاب كسی كه دایماً به حضور من بایستد كَم نخواهد شد.”
ارمیا فصل 36
1و در سال چهارم یهویاقیم بنیوشیا پادشاه یهودا واقع شد كه این كلام از جانب یَهُوَه بر ارمیا نازل شده گفت: 2 “طوماری برای خود گرفته تمامی سخنانی را كه من دربارة اسرائیل و یهودا و همة امتها به تو گفتم از روزی كه به تو تكلّم نمودم یعنی از ایام یوشیا تا امروز در آن بنویس. 3 شاید كه خاندان یهودا تمامی بلا را كه من میخواهم بر ایشان وارد بیاورم گوش بگیرند تا هر كدام از ایشان از راه بد خود بازگشت نمایند و من عصیان و گناهان ایشان را بیامرزم.”
4 پس ارمیا باروك بننیریا را خواند و باروك از دهان ارمیا تمامی كلام یَهُوَه را كه به او گفته بود در آن طومار نوشت. 5 و ارمیا باروك را امر فرموده گفت: “من محبوس هستم و نمیتوانم به خانة یَهُوَه داخل شوم. 6 پس تو برو و سخنان یَهُوَه را از طوماری كه از دهان من نوشتی در روز صَوم در خانة یَهُوَه در گوش قوم بخوان و نیز آنها را در گوش تمامی یهودا كه از شهرهای خود میآیند بخوان. 7 شاید كه به حضور یَهُوَه استغاثه نمایند و هر كدام از ایشان از راه بد خود بازگشت كنند زیرا كه خشم و غضبی كه یَهُوَه دربارة این قوم فرموده است عظیم میباشد.”
8 پس باروك بننیریا به هر آنچه ارمیا نبی او را امر فرموده بود عمل نمود و كلام یَهُوَه را در خانة یَهُوَه از آن طومار خواند. 9 و در ماه نهم از سال پنجم یهویاقیم بنیوشیا پادشاه یهودا برای تمامی اهل اورشلیم و برای همة كسانی كه از شهرهای یهودا به اورشلیم میآمدند برای روزه به حضور یَهُوَه ندا كردند. 10 و باروك سخنان ارمیا را از آن طومار در خانة یَهُوَه در حجرة جمریا ابنشافان كاتب در صحن فوقانی نزد دهنة دروازة جدید خانة یَهُوَه به گوش تمامی قوم خواند. 11 و چون میكایا ابنجمریا ابنشافان تمامی سخنان یَهُوَه را از آن طومار شنید 12 به خانة پادشاه به حجرة كاتب آمد و اینك جمیع آقاان در آنجا نشسته بودند یعنی اَلِیشاماع كاتب و دَلایا ابنشمعیا و اَلناتان بنعكبور و جمریا ابنشافان و صِدِقیا ابنحننیا و سایر آقاان. 13 پس میكایا تمامی سخنانی را كه از باروك وقتی كه آنها را به گوش خلق از طومار میخواند شنید برای ایشان باز گفت. 14 آنگاه تمامی آقاان یهودی ابننَتنیا ابنشَلَمبا ابنكُوشی را نزد باروك فرستادند تا بگوید: “آن طوماری را كه به گوش قوم خواندی به دست خود گرفته بیا.” پس باروك بننیریا طومار را به دست خود گرفته نزد ایشان آمد.
15 و ایشان وی را گفتند: “بنشین و آنرا به گوشهای ما بخوان.” و باروك به گوش ایشان خواند. 16 و واقع شد كه چون ایشان تمامی این سخنان را شنیدند با ترس به یكدیگر نظر افكندند و به باروك گفتند: “البته تمامی این سخنان را به پادشاه بیان خواهیم كرد.” 17 و از باروك سؤال كرده گفتند: “ما را خبر بده كه تمامی این سخنان را چگونه از دهان او نوشتی.” 18 باروك به ایشان گفت: “او تمامی این سخنان را از دهان خود برای من میخواند و من با مركب در طومار مینوشتم.” 19 آقاان به باروك گفتند: “تو و ارمیا رفته خویشتنرا پنهان كنید تا كسی نداند كه كجا میباشید.”
20 پس طومار را در حجرة اَلِیشاماع كاتب گذاشته به سرای پادشاه رفتند و تمامی این سخنان را به گوش پادشاه باز گفتند. 21 و پادشاه یهودی را فرستاد تا طومار را بیاورد و یهودی آن را از حجرة الیشاماع كاتب آورده در گوش پادشاه و در گوش تمامی آقاانی كه به حضور پادشاه حاضر بودند خواند. 22 و پادشاه در ماه نهم در خانة زمستانی نشسته و آتش پیش وی بر منقل افروخته بود. 23 و واقع شد كه چون یهودی سه چهار ورق خوانده بود (پادشاه) آنرا با قلمتراش قطع كرده در آتشی كه بر منقل بود انداخت تا تمامی طومار در آتشی كه در منقل بود سوخته شد. 24 و پادشاه و همة بندگانش كه تمامی این سخنان را شنیدند نه ترسیدند و نه جامة خود را چاك زدند.
25 لیكن اَلناتان و دَلایان و جمریا از پادشاه التماس كردند كه طومار را نسوزاند اما به ایشان گوش نگرفت. 26 بلكه پادشاه یرَحمِیئیل شاهزاده و سرایا ابنعزَرئیل و شَلَمیا ابنعبدِئیل را امر فرمود كه باروك كاتب و ارمیا نبی را بگیرند. اما یَهُوَه ایشانرا مخفی داشت.
27 و بعد از آنكه پادشاه طومار و سخنانی را كه باروك از دهان ارمیا نوشته بود سوزانید كلام یَهُوَه بر ارمیا نازل شده گفت: 28 “طوماری دیگر برای خود بازگیر و همة سخنان اولین را كه در طومار نخستین كه یهویاقیم پادشاه یهودا آنرا سوزانید بر آن بنویس. 29 و به یهویاقیم پادشاه یهودا بگو یَهُوَه چنین میفرماید: تو این طومار را سوزانید و گفتی چرا در آن نوشتی كه پادشاه بابل البته خواهد آمد و این زمین را خراب كرده انسان و حیوانرا از آن نابود خواهد ساخت. 30 بنابراین یَهُوَه دربارة یهویاقیم پادشاه یهودا چنین میفرماید كه برایش كسی نخواهد بود كه بر كرسی داود بنشیند و لاش او روز در گرما و شب در سرما بیرون افكنده خواهد شد. 31 و بر او و بر ذریتش و بر بندگانش عقوبت گناه ایشانرا خواهم آورد و بر ایشان و بر سكنة اورشلیم و مردان یهودا تمامی آن بلا را كه دربارة ایشان گفتهام خواهم رسانید زیرا كه مرا نشنیدند.”
32 پس ارمیا طوماری دیگر گرفته به باروك بننیریای كاتب سپرد و او تمامی سخنان طوماری را كه یهویاقیم پادشاه یهودا به آتش سوزانیده بود از دهان ارمیا در آن نوشت و سخنان بسیاری نیز مثل آنها بر آن افزوده شد.
ارمیا فصل 37
1و صدقیا ابنیوشیا پادشاه به جای كُنیاهو ابنیهویاقیم كه نبوكدرصّر پادشاه بابل او را بر زمین یهودا به پادشاهی نصب كرده بود سلطنت نمود. 2 و او و بندگانش و اهل زمین به كلام یَهُوَه كه به واسطة ارمیا نبی گفته بود گوش ندادند. 3 و صدقیا پادشاه یهوكَل بنشَلَمیا و صَفَنیا ابنمعسیا كاهن را نزد ارمیای نبی فرستاد كه بگویند: “نزد یَهُوَه خدای ما به جهت ما استغاثه نما.” 4 و ارمیا در میان قوم آمد و شد مینمود زیرا كه او را هنوز در زندان نینداخته بودند. 5 و لشكر فرعون از مصر بیرون آمدند و چون كلدانیانی كه اورشلیم را محاصره كرده بودندخبر ایشان را شنیدند از پیش اورشلیم رفتند.
6 آنگاه كلام یَهُوَه بر ارمیا نبی نازل شده گفت: 7 “یَهُوَه خدای اسرائیل چنین میفرماید: به پادشاه یهودا كه شما را نزد من فرستاد تا از من مسألت نمایید چنین بگویید: اینك لشكر فرعون كه به جهت اعانت شما بیرون آمدهاند به ولایت خود به مصر مراجعت خواهند نمود. 8 و كلدانیان خواهند برگشت و با این شهر جنگ خواهند كرد و آنرا تسخیر نموده به آتش خواهند سوزانید.
9 و یَهُوَه چنین میگوید كه خویشتنرا فریب ندهید و مگویید كه كلدانیان از نزد ما البته خواهند رفت زیرا كه نخواهند رفت. 10 بلكه اگر تمامی لشكر كلدانیانی را كه با شما جنگ مینمایند چنان شكست میدادید كه از ایشان غیر از مجروح شدگان كسی نمیماند باز هر كدام از ایشان از خیمة خود برخاسته این شهر را به آتش میسوزانیدند.”
11 و بعد از آنكه لشكر كلدانیان از ترس لشكر فرعون از اورشلیم كوچ كرده بودند واقع شد 12 كه ارمیا از اورشلیم بیرون میرفت تا به زمین بنیامین برود و در آنجا از میان قوم نصیب خود را بگیرد. 13 و چون به دروازة بنیامین رسید رئیس كشیكچیان مسمی به یرئِیا ابنشَلَمیا ابنحنَنیا در آنجا بود و او ارمیا نبی را گرفته گفت: “نزد كلدانیان میروی؟”
14 ارمیا گفت: “دروغ است نزد كلدانیان نمیروم.” لیكن یرئِیا به وی گوش نداد و ارمیا را گرفته او را نزد آقاان آورد. 15 و آقاان بر ارمیا خشم نموده او را زدند و او را در خانه یوناتان كاتب به زندان انداختند زیرا آنرا زندان ساخته بودند. 16 و چون ارمیا در سیاهچال به یكی از حجرهها داخل شده بود و ارمیا روزهای بسیار در آنجا مانده بود 17 آنگاه صدقیا پادشاه فرستاده او را آورد و پادشاه در خانة خود خیفه از او سؤال نموده گفت كه “آیا كلامی از جانب یَهُوَه هست؟” ارمیا گفت: “هست و گفت به دست پادشاه بابل تسلیم خواهی شد.”
18 و ارمیا به صدقیا پادشاه گفت: “و به تو و بندگانت و این قوم چه گناه كردهام كه مرا به زندان انداختهاید؟ 19 و انبیای شما كه برای شما نبوّت كرده گفتند كه پادشاه بابل بر شما و بر این زمین نخواهد آمد كجا میباشند؟ 20 پس الآن ای آقایم پادشاه بشنو: تمنّا اینك استدعای من نزد تو پذیرفته شود كه مرا به خانة یوناتان كاتب پس نفرستی مبادا در آنجا بمیرم”.
21 پس صدقیا پادشاه امر فرمود كه ارمیا را در صحن زندان بگذارند. و هر روز قرص نانی از كوچة خبازان به او دادند تا همة نان از شهر تمام شد. پس ارمیا در صحن زندان ماند.
ارمیا فصل 38
1و شَفَطیا ابنمتّان و جدَلیا ابنفشحور و یوكَل بنشَلَمیا و فشحور بنملكیا سخنان ارمیا را شنیدند كه تمامی قوم را بدانها مخاطب ساخته گفت: 2 “یَهُوَه چنین میگوید: هر كه در این شهر بماند از شمشیر و قحط و وبا خواهد مرد اما هر كه نزد كلدانیان بیرون رود خواهد زیست و جانش برای او غنیمت شده زنده خواهد ماند. 3 یَهُوَه چنین میگوید: این شهر البته به دست لشكر پادشاه بابل تسلیم شده آنرا تسخیر خواهد نمود.”
4 پس آن آقاان به پادشاه گفتند: “تمنّا اینكه این مرد كشته شود زیرا كه بدین منوال دستهای مردان جنگی را كه در این شهر باقی ماندهاند و دستهای تمامی قوم را سست میكند چونكه مثل این سخنان به ایشان میگوید. زیرا كه این مرد سلامتی این قوم را نمیطلبد بلكه ضرر ایشانرا.”
5 صدقیا پادشاه گفت: “اینك او در دست شما است زیرا پادشاه به خلاف شما كاری نمیتواند كرد.”
6 پس ارمیا را گرفته او را در سیاهچال ملكیا ابن ملِك كه در صحن زندان بود انداختند و ارمیا را به ریسمانها فرو هشتند و در آن سیاهچال آب نبود لیكن گِل بود و ارمیا به گِل فرو رفت. 7 و چون عبدملك حبشی كه یكی از خواجهسرایان و در خانة پادشاه بود شنید كه ارمیا را به سیاهچال انداختند (و به دروازة بنیامین نشسته بود) 8 آنگاه عبدملك از خانة پادشاه بیرون آمد و به پادشاه عرض كرده گفت: 9 “كه ای آقایم پادشاه این مردان در آنچه به ارمیای نبی كرده و او را به سیاهچال انداختهاند شریرانه عمل نمودهاند و او در جایی كه هست از گرسنگی خواهد مرد زیرا كه در شهر هیچ نان باقی نیست.”
10 پس پادشاه به عبدملك حبشی امر فرموده گفت: “سی نفر از اینجا همراه خود بردار و ارمیای نبی را قبل از آنكه بمیرد از سیاهچال برآور.” 11 پس عبدملك آن كسان را همراه خود برداشته به خانة پادشاه از زیر خزانه داخل شد و از آنجا پارچههای مندرس و رقعههای پوسیده گرفته آنها را با ریسمانها به سیاهچال نزد ارمیا فروهشت. 12 و عبدملك حبشی به ارمیا گفت: “این پارچههای مندرس و رقعههای پوسیده را زیر بغل خود در زیر ریسمانها بگذار.” و ارمیا چنین كرد. 13 پس ارمیا را با ریسمانها كشیده او را از سیاهچال برآوردند و ارمیا در صحن زندان ساكن شد.
14 و صدقیا پادشاه فرستاده ارمیا نبی را به مدخل سومی كه در خانة یَهُوَه بود نزد خود آورد و پادشاه به ارمیا گفت: “من از تو مطلبی میپرسم از من چیزی مخفی مدار.” 15 ارمیا به صدقیا گفت: “اگر تو را خبر دهم آیا هر آینه مرا نخواهی كُشت و اگر تو را پند دهم مرا نخواهی شنید؟” آنگاه 16 صدقیا پادشاه برای ارمیا خفیتاً قسم خورده گفت: “به حیات یَهُوَه كه این جان را برای ما آفرید قسم كه تو را نخواهم كشت و تو را به دست این كسانی كه قصد جان تو دارند تسلیم نخواهم كرد.”
17 پس ارمیا به صدقیا گفت: “یَهُوَه خدای صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: اگر حقیقتاً نزد آقاان پادشاه بابل بیرون روی جان تو زنده خواهد ماند و این شهر به آتش سوخته نخواهد شد بلكه تو و اهل خانهات زنده خواهید ماند. 18 اما اگر نزد آقاان پادشاه بابل بیرون نروی این شهر به دست كلدانیان تسلیم خواهد شد و آنرا به آتش خواهند سوزانید و تو از دست ایشان نخواهی رست.”
19 اما صدقیا پادشاه به ارمیا گفت: “من از یهودیانی كه بطرف كلدانیان شدهاند میترسم مبادا مرا به دست ایشان تسلیم نموده ایشن مرا تفضیح نمایند.” 20 ارمیا در جواب گفت: “تو را تسلیم نخواهند كرد. مستدعی آنكه كلام یَهُوَه را كه به تو میگویم اطاعت نمایی تا تو را خیریت شود و جان تو زنده بماند. 21 اما اگر از بیرون رفتن ابا نمایی كلامی كه یَهُوَه بر من كشف نموده این است: 22 اینك تمامی زنانی كه در خانة پادشاه یهودا باقی ماندهاند نزد آقاان پادشاه بابل بیرون برده خواهند شد و ایشان خواهند گفت: اَصدِقای تو تو را اغوا نموده بر تو غالب آمدند و الآن چونكه پایهای تو در لجن فرو رفته است ایشان به عقب برگشتهاند. 23 و جمیع زنانت و فرزندانت را نزد كلدانیان بیرون خواهند برد و تو از دست ایشان نخواهی رست بلكه به دست پادشاه بابل گرفتار خواهی شد و این شهر را به آتش خواهی سوزانید.”
24 آنگاه صدقیا به ارمیا گفت: “زنهار كسی از این سخنان اطلاع نیابد و نخواهی مرد. 25 و اگر آقاان بشنوند كه با تو گفتگو كردهام و نزد تو آمده تو را گویند تمنّا اینكه ما را از آنچه به پادشاه گفتی و آنچه پادشاه به تو گفت اطلاع دهی و آنرا از ما مخفی نداری تا تو را به قتل نرسانیم 26 آنگه به ایشان بگو: من عرض خود را به حضور پادشاه رسانیدم تا مرا به خانة یوناتان باز نفرستد تا در آنجا نمیرم.”
27 پس جمیع آقاان نزد ارمیا آمده از او سؤال نمودند و او موافق همة این سخنانی كه پادشاه به او فرموده بود به ایشان گفت. پس از سخن گفتن با او بازایستادند چونكه مطلب فهمیده نشد. 28 و ارمیا در صحن زندان تا روز فتح شدن اورشلیم ماند و هنگامی كه اورشلیم گرفته شد در آنجا بود.
ارمیا فصل 39
1در ماه دهم از سال نهم صدقیا پادشاه یهودا نبوكدرصّر پادشاه بابل با تمامی لشكر خود بر اورشلیم آمده آنرا محاصره نمودند. 2 و در روز نهم ماه چهارم از سال یازدهم صدقیا در شهر رخنه كردند. 3 و تمام آقاان پادشاه بابل داخل شده در دروازة وسطی نشستند یعنی نَرجل شرأصَر و سمجرنَبو و سرسكیم رئیس خواجه سرایان و نرجل شرأصر رئیس مجوسیان و سایر سرداران پادشاه بابل. 4 و چون صدقیا پادشاه یهودا و تمامی مردان جنگی اینرا دیدند فرار كرده به راه باغ شاه از دروازهای كه در میان دو حصار بود در وقت شب از شهر بیرون رفتند و (پادشاه) به راه عرَبه رفت. 5 و لشكر كلدانیان ایشانرا تعاقب نموده در عرَبه اَریحا به صدقیا رسیدند و او را گرفتار كرده نزد نبوكدرصّر پادشاه بابل به رِبلَه در زمین حمات آوردند و او بر وی فتوی داد. 6 و پادشاه بابل پسران صدقیا را پیش رویش در رِبلَه به قتل رسانید و پادشاه بابل تمامی شُرفای یهودا را كشت. 7 و چشمان صدقیا را كور كرد و او را به زنجیرها بسته به بابل برد. 8 و كلدانیان خانة پادشاه و خانههای قوم را به آتش سوزانیدند و حصارهای اورشلیم را منهدم ساختند. 9 و نَبوزَرَدان رئیس جلّادان بقیة قوم را كه در شهر باقیمانده بودند و خارجین را كه بطرف او شده بودند و بقیة قوم را كه مانده بودند به بابل به اسیری برد. 10 لیكن نَبوزَرَدان رئیس جلّادان فقیران قوم را كه چیزی نداشتند در زمین یهودا واگذاشت و تاكستانها و مزرعهها در آنروز به ایشان داد.
11 نبوكدرصّر پادشاه بابل دربارة ارمیا به نَبوزَرَدان رئیس جلادان امر فرموده گفت: 12 “او را بگیر و به او نیك متوجه شده هیچ اذیتی به وی مرسان بلكه هرچه به تو بگوید برایش بعمل آور.” 13 پس نَبوزَرَدان رئیس جلّادان و نَبوشَزبان رئیس خواجه سرایان و نَرجل شَرأصَر رئیس مجوسیان و سایر آقاان پادشاه بابل فرستادند.
14 و ارسال نموده ارمیا را از صحن زندان برداشتند و او را به جدَلیا ابن اَخیقام بنشافان سپردند تا او را به خانة خود ببرد. پس در میان قوم ساكن شد.
15 و چون ارمیا هنوز در صحن زندان محبوس بود كلام یَهُوَه بر وی نازل شده گفت: 16 “برو و عبدملك حبشی را خطاب كرده بگو: یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میفرماید: اینك كلام خود را بر این شهر به بلا وارد خواهم آورد و نه بخوبی و در آنروز در نظر تو واقع خواهد شد. 17 لیكن یَهُوَه میگوید: من تو را در آنروز نجات خواهم داد و به دست كسانی كه از ایشان میترسی تسلیم نخواهی شد. 18 زیرا یَهُوَه میگوید كه تو را البته رهایی خواهم داد و به شمشیر نخواهی افتاد بلكه از این جهت كه بر من توكّل نمودی جان تو برایت غنیمت خواهد شد.”
ارمیا فصل 40
1كلامی كه از جانبی یَهُوَه بر ارمیا نازل شد بعد از آنكه نبوزردان رئیس جلّادان او را از رامه رهایی داد و وی را از میان تمامی اسیران اورشلیم و یهودا كه به بابل جلای وطن میشدند و او در میان ایشان به زنجیرها بسته شده بود برگرفت. 2 و رئیس جلّادان ارمیا را گرفته وی را گفت: “یَهُوَه خدایت این بلا را دربارة این مكان فرموده است. 3 و یَهُوَه برحسب كلام خود اینرا به وقوع آورده عمل نموده است. زیرا كه به یَهُوَه گناه ورزیده و سخن او را گوش نگرفتهاید پس این واقعه به شما رسیده است. 4 و حال اینك من امروز تو را از زنجیرهایی كه بر دستهای تو است رها میكنم. پس اگر در نظرت پسند آید كه با من به بابل بیایی بیا و تو را نیكو متوجه خواهم شد. و اگر در نظرت پسند نیاید كه همراه من به بابل آیی پس میا و بدان كه تمامی زمین پیش تو است هرجایی كه در نظرت خوش و پسند آید كه بروی به آنجا برو.”
5 و وقتی كه او هنوز برنگشته بود (وی را گفت): “نز جدلیا ابناخیقام بنشافان كه پادشاه بابل او را بر شهرهای یهودا نصب كرده است برگرد و نزد او در میان قوم ساكن شو یا هرجایی كه میخواهی بروی برو.” پس رئیس جلّادان او را توشة راه و هدیه داد و او را رها نمود. 6 و ارمیا نزد جدلیا ابن اخیقام به مِصفَه آمده نزد او در میان قومی كه در زمین باقی مانده بودند ساكن شد.
7 و چون تمامی سرداران لشكر كه در صحرا بودند و مردان ایشان شنیدند كه پادشاه بابل جدَلیا بناخیقام را بر زمین نصب كرده و مردان و زنان و اطفال و فقیران زمین را كه به بابل برده نشده بودند به او سپرده است 8 آنگاه ایشان نزد جدلیا به مصفه آمدند یعنی اسماعیل بننَتَنیا و یوحانان و یوناتان پسران قاریح و سرایا ابن تنحومت و پسران عیفای نَطُوفاتی و یزَنیا پسر معكاتی ایشان و مردان ایشان. 9 و جدلیا ابن اخیقام بنشافان برای ایشان و كسان ایشان قسم خورده گفت: “از خدمت نمودن به كلدانیان مترسید. در زمین ساكن شوید و پادشاه بابل را بندگی نمایید و برای شما نیكو خواهد شد. 10 و اما من اینك در مصفه ساكن خواهم شد تا به حضور كلدانیانی كه نزد ما آیند حاضر شوم و شما شراب و میوهجات و روغن جمع كرده در ظروف خود بگذارید و در شهرهایی كه برای خود گرفتهاید ساكن باشید.”
11 و نیز چون تمامی یهودیانی كه در موآب و در میان بنیعمون و در ادوم و سایر ولایات بودند شنیدند كه پادشاه بابل و بقیهای از یهود را واگذاشته و جدلیا ابناخیقام بنشافان را بر ایشان گماشته است 12 آنگاه جمیع یهودیان از هر جایی كه پراكنده شده بودند مراجعت كردند و به زمین یهودا نزد جدلیا به مصفه آمدند و شراب و میوهجات بسیار و فراوان جمع نمودند.
13 و یوحانان بنقاریح و همة سرداران لشكری كه در بیابان بودند نزد جدلیا به مصفه آمدند 14 و او را گفتند: “آیا هیچ میدانی كه بعلِیس پادشاه بنیعمون اسماعیل بننَتَنیا را فرستاده است تا تو را بكشد؟” اما جدلیا ابن اخیقام ایشان را باور نكرد. 15 پس یوحانان بنقاریح جدلیا را در مصفه خفیتاً خطاب كرده گفت: “اذن بده كه بروم و اسماعیل بننَتَنیا را بكشم و كسی آگاه نخواهد شد. چرا او تو را بكشد و جمیع یهودیانی كه نزد تو فراهم آمدهاند پراكنده شوند و بقیة یهودیان تلف گردند؟” 16 اما جدلیا ابناخیقام به یوحانان بنقاریح گفت: “این كار را مكن زیرا كه دربارة اسماعیل دروغ میگویی.”
ارمیا فصل 41
1و در ماه هفتم واقع شد كه اسماعیل بننَتَنیا ابنالیشاماع كه از نسل پادشاه بود با بعضی از رؤسای پادشاه و دهنفر همراهش نزد جدلیا ابناخیقام به مصفه آمدند و آنجا در مصفه با هم نان خوردند. 2 و اسماعیل بننَتَنیا و آن ده نفر كه همراهش بودند برخاسته جدلیا ابناخیقام بنشافان را به شمشیر زدند و او را كه پادشاه بابل به حكومت زمین نصب كرده بود كشت. 3 و اسماعیل تمامی یهودیانی را كه همراه او یعنی با جدلیا در مصفه بودند و كلدانیانی را كه در آنجا یافت شدند و مردان جنگی را كشت.
4 و در روز دوم بعد از آنكه جدلیا را كشته بود و كسی از آن اطلاع نیافته بود 5 هشتاد نفر با ریش تراشیده و گریبان دریده و بدن خراشیده هدایا و بخور با خود آورده از شكیم و شیلوه و سامره آمدند تا به خانة یَهُوَه ببرند. 6 و اسماعیل بننَتَنیا به استقبال ایشان از مصفه بیرون آمد و در رفتن گریه میكرد و چون به ایشان رسید گفت: “نزد جدلیا ابناخیقام بیایید.” 7 و هنگامی كه ایشان به میان شهر رسیدند اسماعیل بننَتَنیا و كسانی كه همراهش بودند ایشانرا كشته در حفره انداختند. 8 اما در میان ایشان ده نفر پیدا شدند كه به اسماعیل گفتند: “ما را مكُش زیرا كه ما را ذخیرهای از گندم و جو و روغن و عسل در صحرا میباشد.” پس ایشانرا واگذاشته در میان برادران ایشان نكشت.
9 و حفرهای كه اسماعیل بدنهای همة كسانی را كه به سبب جدلیا كشته در آن انداخته بود همان است كه آسا پادشاه به سبب بعشا پادشاه اسرائیل ساخته بود و اسماعیل بننَتَنیا آنرا از كشتگان پر كرد. 10 پس اسماعیل تمامی بقیة قومرا كه در مصفه بودند با دختران پادشاه و جمیع كسانی كه در مصفه باقی مانده بودند كه نبوزردان رئیس جلّادان به جدلیا ابن اخیقام سپرده بود اسیر ساخت و اسماعیل بننَتَنیا ایشانرا اسیر ساخته میرفت تا نزد بنیعمون بگذرد. 11 اما چون یوحانان بنقاریح و تمامی سرداران لشكری كه همراهش بودند از تمامی فتنهای كه اسماعیل بننَتَنیا كرده بود خبر یافتند 12 آنگاه جمیع كسان خود را برداشتند و به قصد مقاتله با اسماعیل بننَتَنیا روانه شده او را نزد دریاچة بزرگ كه در جبعون است یافتند. 13 و چون جمیع كسانی كه با اسماعیل بودند یوحانان بن قاریح و تمامی سرداران لشكر را كه همراهش بودند دیدند خوشحال شدند. 14 و تمامی كسانی كه اسماعیل از مصفه به اسیری میبرد رو تافته برگشتند و نزد یوحانان بنقاریح آمدند. 15 اما اسماعیل بننَتَنیا با هشت نفر از دست یوحانان فرار كرد و نزد بنیعمون رفت.
16 و یوحانان بنقاریح با همة سرداران لشكر كه همراهش بودند تمامی بقیة قومی را كه از دست اسماعیل بننَتَنیا از مصفه بعد از كشته شدن جدلیا ابناخیقام خلاصی داده بود بگرفت یعنی مردان دلیر جنگی و زنان و اطفال و خواجه سرایان را كه ایشانرا در جبعون خلاصی داده بود 17 و ایشان رفته در جیرُوت كِمهام كه نزد بیتلحم است منزل گرفتند تا بروند و به مصر داخل شوند 18 به سبب كلدانیان زیرا كه از ایشان میترسیدند چونكه اسماعیل بننَتَنیا جدلیا ابناخیقام را كه پادشاه بابل او را حاكم زمین قرار داده بود كشته بود.
ارمیا فصل 42
1پس تمامی سرداران لشكر و یوحانان بنقاریح و یزَنیا ابنهوشَعیا و تمامی خلق از خرد و بزرگ پیش آمدند 2 و به ارمیا نبی گفتند: “تمنّا اینكه التماس ما نزد تو پذیرفته شود و به جهت ما و به جهت تمامی این بقیه نزد یَهُوَه خدای خود مسألت نمایی زیرا كه ما قلیلی از كثیر باقی ماندهایم چنانكه چشمانت ما را میبیند. 3 تا یَهُوَه خدایت ما را به راهی كه باید برویم و به كاری كه باید بكنیم اعلام نماید.”
4 پس ارمیای نبی به ایشان گفت: “شنیدم. اینك من برحسب آنچه به من گفتهاید نزد یَهُوَه خدای شما مسألت خواهم نمود و هر چه یَهُوَه در جواب شما بگوید به شما اطلاع خواهم داد و چیزی از شما باز نخواهم داشت.” 5 ایشان به ارمیا گفتند: “یَهُوَه در میان ما شاهد راست و امین باشد كه برحسب تمامی كلامی كه یَهُوَه خدایت به واسطة تو نزد ما بفرستد عمل خواهم نمود. 6 خواه نیكو باشد و خواه بد كلام یَهُوَه خدای خود را كه تو را نزد او میفرستیم اطاعت خواهیم نمود تا آنكه قول یَهُوَه خدای خود را اطاعت نموده برای ما سعادتمندی بشود.”
7 و بعد از ده روز واقع شد كلام یَهُوَه بر ارمیا نازل شد. 8 پس یوحانان بنقاریح و همة سرداران لشكر كه همراهش بودند و تمامی قوم را از كوچك و بزرگ خطاب كرده 9 به ایشان گفت: “یَهُوَه خدای اسرائیل كه شما مرا نزد وی فرستادید تا دعای شما را به حضور او برسانم چنین میفرماید: 10 اگر فیالحقیقه در این زمین بمانید آنگاه شما را بنا نموده منهدم نخواهم ساخت و غرس كرده نخواهم كَند زیرا از بلایی كه به شما رسانیدم پشیمان شدم. 11 از پادشاه بابل كه از او بیم دارید ترسان مباشید. بلی یَهُوَه میگوید از او ترسان مباشید زیرا كه من با شما هستم تا شما را نجات بخشم و شما را از دست او رهایی دهم. 12 و من بر شما رحمت خواهم فرمود تا او بر شما لطف نماید و شما را به زمین خودتان پس بفرستد. 13 اما اگر گویید كه در این زمین نخواهیم ماند و اگر سخن یَهُوَه خدای خود را گوش نگیرید 14 و بگویید نی بلكه به زمین مصر خواهیم رفت زیرا كه در آنجا جنگ نخواهیم دید و آواز كَرِنّا نخواهیم شنید و برای نان گرسنه نخواهیم شد و در آنجا ساكن خواهیم شد 15 پس حال بنابراین ای بقیة یهودا كلام یَهُوَه را بشنوید: یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: اگر به رفتن به مصر جازم میباشید و اگر در آنجا رفته ساكن شوید 16 آنگاه شمشیری كه از آن میترسید البته آنجا در مصر به شما خواهد رسید و قحطی كه از آن هراسان هستید آنجا در مصر شما را خواهد دریافت و در آنجا خواهید مرد. 17 و جمیع كسانی كه برای رفتن به مصر و سكونت در آنجا جازم شدهاند از شمشیر و قحط و و با خواهند مرد و اَحدی از ایشان از آن بلایی كه من بر ایشان میرسانم باقی نخواهد ماند و خلاصی نخواهد یافت. 18 زیرا كه یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: چنانكه خشم و غضب من بر ساكنان اورشلیم ریخته شد همچنان غضب من به مجرّد ورود شما به مصر بر شما ریخته خواهد شد و شما مورد نفرین و دهشت و لعنت و عار خواهید شد و این مكانرا دیگر نخواهید دید.”
19 ای بقیة یهودا یَهُوَه به شما میگوید به مصر مروید یقین بدانید كه من امروز شما را تهدید نمودم. 20 زیرا خویشتنرا فریب دادید چونكه مرا نزد یَهُوَه خدای خود فرستاده گفتید كه برای ما نزد یَهُوَه خدای ما مسألت نما و ما را موافق هر آنچه یَهُوَه خدای ما بگوید مخبر ساز و آنرا بعمل خواهیم آورد. 21 پس امروز شما را مخبر ساختم اما شما نه به قول یَهُوَه خدای خود و نه بهیچ چیزی كه به واسطة من نزد شما فرستاد گوش گرفتید. 22 پس الآن یقین بدانید كه شما در مكانی كه میخواهید بروید و در آن ساكن شوید از شمشیر و قحط و وبا خواهید مرد.”
ارمیا فصل 43
1و چون ارمیا فارغ شد از گفتن به تمامی قوم تمامی كلام یَهُوَه خدای ایشانرا كه یَهُوَه خدای ایشان آنرا به واسطة او نزد ایشان فرستاده بود یعنی جمیع این سخنانرا 2 آنگاه عزَریا ابنهوشَعیا و یوحانان بنقاریح و جمیع مردان متكبر ارمیا را خطاب كرده گفتند: “تو دروغ میگویی یَهُوَه خدای ما تو را نفرستاده است تا بگویی به مصر مروید و در آنجا سكونت منمایید. 3 بلكه باروك بننیریا تو را بر ما برانگیخته است تا ما را به دست كلدانیان تسلیم نموده ایشان ما را بكشند و به بابل به اسیری ببرند.”
4 و یوحانان بنقاریح و همة سرداران لشكر و تمامی قوم فرمان یَهُوَه را كه در زمین یهودا بمانند اطاعت ننمودند. 5 بلكه یوحانان بنقاریح و همة سرادران لشكر بقیة یهودا را كه از میان تمامی امتهایی كه در میان آنها پراكنده شده بودند برگشته در زمین یهودا ساكن شده بودند گرفتند.6 یعنی مردان و زنان و اطفال و دختران پادشاه و همة كسانی را كه نبوزردان رئیس جلّادان به جدلیا ابناخیقام بنشافان سپرده بود و ارمیای نبی و باروك بننیریا را. 7 و به زمین مصر رفتند زیرا كه قول یَهُوَه را گوش نگرفتند و به تَحفَنحِیس آمدند.
8 پس كلام یَهُوَه در تَحفَنحِیس بر ارمیا نازل شده. گفت: 9 “سنگهای بزرگ به دست خود بگیر وآنها را در نظر مردان یهودا در سِعهای كه نزد دروازة خانة فرعون در تَحفَنحِیس است با گچ بپوشان. 10 و به ایشان بگو كه یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: اینك من فرستاده بنده خود نبوكدرصّر پادشاه بابل را خواهم گرفت و كرسی او را بر این سنگهایی كه پوشانیدم خواهم نهاد و او سایبان خود را بر آنها خواهد برافراشت. 11 و آمده زمین مصر را خواهد زد و آنانی را كه مستوجب موتاند به موت و آنانی را كه مستوجب شمشیرند به شمشیر (خواهد سپرد). 12 و آتشی در خانههای خدایان مصر خواهم افروخت و آنها را خواهد سوزانید و به اسیری خواهد برد و خویشتنرا به زمین مصر ملبس خواهد ساخت مثل شبانی كه خویشتن را به جامة خود ملبس سازد و از آنجا به سلامتی بیرون خواهد رفت. 13 و تمثالهای بیتشمس را كه در زمین مصر است خواهد شكست و خانههای خدایان مصر را به آتش خواهد سوزانید.”
ارمیا فصل 44
1كلامی كه دربارة تمامی یهود كه در زمین مصر ساكن بودند و در مجدَل و تَحفَنحِیس و نوف و زمین فَترُوس سكونت داشتند به ارمیا نازل شده گفت: 2 “یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میفرماید: شما تمامی بلایی را كه من بر اورشلیم و تمامی شهرهای یهودا وارد آوردم دید كه اینك امروز خراب شده است و ساكنی در آنها نیست. 3 به سبب شرارتی كه كردند و خشم مرا بهیجان آوردند از اینكه رفته بخور سوزانیدند و خدایان غیر را كه نه ایشان و نه شما و نه پدران شما آنها را شناخته بودید عبادت نمودند. 4 و من جمیع بندگان خود انبیا را نزد شما فرستادم و صبح زود برخاسته ایشانرا ارسال نموده گفتم این رجاست را كه من از آن نفرت دارم بعمل نیاورید. 5 اما ایشان نشنیدند و گوش خود را فرا نداشتند تا از شرارت خود بازگشت نمایند و برای خدایان غیر بخور نسوزانند. 6 بنابراین خشم و غضب من ریخته و بر شهرهای یهودا و كوچههای اورشلیم افروخته گردید كه آنها مثل امروز خراب و ویران گردیده است. 7 پس حال یَهُوَه خدای صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: شما چرا این شرارت عظیم را بر جان خود وارد میآورید تا خویشتنرا از مرد و زن و طفل و شیرخواره از میان یهودا منقطع سازید و از برای خود بقیهای نگذارید؟ 8 زیرا كه در زمین مصر كه به آنجا به سكونت رفتهاید برای خدایان غیر بخور سوزانیده خشم مرا به اعمال دستهای خود به هیجان میآورید تا من شما را منقطع سازم و شما در میان تمامی امتهای زمین مورد لعنت و عار بشوید. 9 آیا شرارت پدران خود و شرارت پادشاهان یهودا و شرارت زنان ایشان و شرارت خود و شرارت زنان خویشرا كه در زمین یهودا و كوچههای اورشلیم بعمل آوردید فراموش كردهاید؟ 10 و تا امروز متواضع نشده و ترسان نگشتهاند و به شریعت و فرایض من كه به حضور شما و به حضور پدران شما گذاشتهام سالك نگردیدهاند.
11 “بنابراین یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: اینك من روی خود را بر شما به بلا میگردانم تا تمامی یهودا را هلاك كنم. 12 و بقیة یهودا را كه رفتن به مصر و ساكن شدن در آنجا را جزم نمودهاند خواهم گرفت تا جمیع ایشان در زمین مصر هلاك شوند. و ایشان به شمشیر و قحط خواهند افتاد و از خرد و بزرگ به شمشیر و قحط تلف شده خواهند مرد و مورد نفرین و دهشت و لعنت و عار خواهند گردید. 13 و به آنانی كه در زمین مصر ساكن شوند به شمشیر و قحط و با عقوبت خواهم رسانید. چنانكه به اورشلیم عقوبت رسانیدم. 14 و از بقیة یهودا كه به زمین مصر رفته در آنجا سكونت پذیرند احدی خلاصی نخواهد یافت و باقی نخواهد ماند تا به زمین یهودا كه ایشان مشتاق برگشتن و ساكن شدن در آنجا خواهند شد مراجعت نماید. زیرا احدی از ایشان غیر از ناجیان مراجعت نخواهند كرد.”
15 آنگاه تمامی مردانی كه آگاه بودند كه زنان ایشان برای خدایان غیر بخور میسوزانند و جمیع زنانی كه حاضر بودند با گروهی عظیم و تمامی كسانی كه در زمین مصر در فَترُوس ساكن بودند در جواب ارمیا گفتند: 16 “ما تو را در این كلامی كه به اسم یَهُوَه به ما گفتی گوش نخواهیم گرفت. 17 بلكه بهر چیزی كه از دهان ما صادر شود البته عمل خواهیم نمود و برای ملكة آسمان بخور سوزانیده هدیة ریختنی به جهت او خواهیم ریخت چنانكه خود ما و پدران ما و پادشاهان و آقاان ما در شهرهای یهودا و كوچههای اورشلیم میكردیم. زیرا كه در آن زمان از نان سیر شده سعادتمند میبودیم و بلا را نمیدیدیم. 18 اما از زمانی كه بخور سوزانیدن را برای ملكة آسمان و ریختن هدایای ریختنی را به جهت او ترك نمودیم محتاج همه چیز شدیم و به شمشیر و قحط هلاك گردیدیم. 19 و چون به جهت ملكة آسمان بخور میسوزانیدیم و هدیة ریختنی برای او میریختیم آیا بیاطلاع شوهران خویش قرصها به شبیه او میپختیم و هدیة ریختنی به جهت او میریختیم؟”
20 پس ارمیا تمامی قوم را از مردان و زنان و همة كسانی كه این جواب را بدو داده بودند خطاب كردهگفت: 21 “آیا یَهُوَه بخوری را كه شما و پدران شما و پادشاهان و آقاان شما و اهل ملك در شهرهای یهودا و كوچههای اورشلیم سوزانیدند بیاد نیاورده و آیا بخاطر او خطور نكرده است؟ 22 چنانكه یَهُوَه به سبب شرارت اعمال شما و رجاساتی كه بعمل آورده بودند دیگر نتوانست تحمل نماید. لهذا زمین شما ویران و مورد دهشت و لعنت و غیر مسكون گردیده چنانكه امروز شده است. 23 چونكه بخور سوزانیدند و به یَهُوَه گناه ورزیده به قول یَهُوَه گوش ندادید و به شریعت و فرایض و شهادات او سلوك ننمودید بنابراین این بلا مثل امروز بر شما وارد شده است.”
24 و ارمیا به تمامی قوم و به جمیع زنان گفت: “ای تمامی یهودا كه در زمین مصر هستید كلام یَهُوَه را بشنوید! 25 یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: شما و زنان شما هم با دهان خود تكلّم مینمایید و هم با دستهای خود بجا میآورید و میگویید نذرهایی را كه كردیم البته وفا خواهیم نمود و بخور برای ملكة آسمان خواهیم سوزانید و هدایای ریختنی برای او خواهیم ریخت. پس نذرهای خود را استوار خواهید كرد و نذرهای خود را وفا خواهید نمود. 26 بنابراین ای تمامی یهودا كه در زمین مصر ساكن هستید كلام یَهُوَه را بشنوید. اینك یَهُوَه میگوید: من به اسم عظیم خود قسم خوردم كه اسم من بار دیگر به دهان هیچكدام از یهود در تمامی زمین مصر آورده نخواهد شد و نخواهند گفت: به حیات سلطان تعالی یَهُوَه قسم. 27 اینك من بر ایشان به بدی مراقب خواهم بود و نه به نیكویی تا جمیع مردان یهودا كه در زمین مصر میباشند به شمشیر و قحط هلاك شده تمام شوند. 28 لیكن عدد قلیلی از شمشیر رهایی یافته از زمین مصر به زمین یهودا مراجعت خواهند نمود و تمامی بقیة یهودا كه به جهت سكونت آنجا در زمین مصر رفتهاندخواهند دانست كه كلام كدام یك از من و ایشان استوار خواهد شد. 29 و یَهُوَه میگوید: این است علامت برای شما كه من در اینجا به شما عقوبت خواهم رسانید تا بدانید كه كلام من دربارة شما البته به بدی استوار خواهد شد. 30 یَهُوَه چنین میگوید: اینك من فرعون حقرَع پادشاه مصر را به دست دشمنانش و به دست آنانی كه قصد جان او دارند تسلیم خواهم كرد. چنانكه صدقیا پادشاه یهودا را به دست دشمنش نبوكدرصّر پادشاه بابل كه قصد جان او میداشت تسلیم نمودم.”
ارمیا فصل 45
1كلامی كه ارمیا نبی به باروك بننیریا خطاب كردهگفت هنگامی كه این سخنانرا از دهان ارمیا در سال چهارم یهویاقیم بنیوشیا پادشاه یهودا در طومار نوشت: 2 “ای باروك یَهُوَه خدای اسرائیل به تو چنین میفرماید: 3 تو گفتهای وای بر من زیرا یَهُوَه بر درد من غم افزوده است. از ناله كشیدن خسته شدهام و استراحت نمییابم. 4 او را چنین بگو یَهُوَه چنین میفرماید: آنچه بنا كردهام منهدم خواهم ساخت و آنچه غرس نمودهام یعنی تمامی این زمینرا از ریشه خواهم كند. 5 و آیا تو چیزهای بزرگ برای خویشتن میطلبی؟ آنها را طلب منما زیرا یَهُوَه میگوید: اینك من بر تمامی بشر بلا خواهم رسانید. اما در هر جایی كه بروی جانت را به تو به غنیمت خواهم بخشید.”
ارمیا فصل 46
1كلام یَهُوَه دربارة امتها كه به ارمیا نازل شد 2 دربارة مصر و لشكر فرعون نِكُو كه نزد نهر فرات در كركمیش بودند و نبوكدرصّر پادشاه بابل ایشان را در سال چهارم یهویاقیم بنیوشیا پادشاه یهودا شكست داد: 3 “مجن و سپر را حاضر كنید و برای جنگ نزدیك آیید. 4 ای سواران اسبان را بیارایید و سوار شوید و با خودهای خود بایستید. نیزهها را صیقل دهید و زرهها را بپوشید. 5 یَهُوَه میگوید: چرا ایشان را میبینم كه هراسان شده به عقب برمیگردند و شجاعان ایشان خرد شده بالكّل منهزم میشوند و به عقب نمینگرند زیرا كه خوف از هرطرف میباشد. 6 تیزروان فرار نكنند و زورآوران رهایی نیابند. بطرف شمال به كنار نهر فرات میلغزند و میافتند. 7 این كیست كه مانند رود نیل سیلا كرده است و آبهای او مثل نهرهایش متلاطم میگردد؟ 8 مصر مانند رود نیل سیلان كرده است و آبهایش مثل نهرها متلاطم گشته میگوید: من سیلان كرده زمین را خواهم پوشانید و شهر و ساكنانش را هلاك خواهم ساخت. 9 ای اسبان برآیید و ای ارابهها تند بروید و شجاعان بیرون بروند. ای اهل حبش و فُوت كه سپرداران هستید و ای لُودیان كه كمان را میگیرید و آنرا میكشید. 10 زیرا كه آنروز روز انتقام سلطان تعالی یَهُوَه صبایوت میباشد كه از دشمنان خود انتقام بگیرد. پس شمشیر هلاك كرده سیر میشود و از خون ایشان مست میگردد. زیرا سلطان تعالی یَهُوَه صبایوت در زمین شمال نزد نهر فرات ذبحی دارد. 11 ای باكره دختر مصر به جِلعاد برآی و بلسان بگیر. درمانهای زیاد را عبث به كار میبری. برای تو علاج نیست. 12 امتها رسوایی تو را میشنوند و جهان از نالة تو پر شده است زیرا كه شجاع بر شجاع میلغزد و هردوی ایشان با هم میافتند.”
13 كلامی كه یَهُوَه دربارة آمدن نبوكدرصّر پادشاه بابل و مغلوب ساختن زمین مصر به ارمیا نبی گفت: 14 “به مصر خبر دهید و به مجدَل اعلام نمایید و به نُوف و تَحفَنحِیس اطلاع دهید. بگویید برپا شوید و خویشتنرا آماده سازید زیرا كه شمشیر مجاورانت را هلاك كرده است. 15 زورآورانت چرا به زیر افكنده میشوند و نمیتوانند ایستاد؟ زیرا یَهُوَه ایشان را پراكنده ساخته است. 16 بسیاری را لغزانیده است و ایشان بر یكدیگر میافتند و میگویند: برخیزید و از شمشیر برّان نزد قوم خود و به زمین مولد خویش برگردیم. 17 در آنجا فرعون پادشاه مصر را هالك مینامند و فرصت را از دست داده است. 18 پادشاه كه نام او یَهُوَه صبایوت میباشد میگوید به حیات خود قسم كه او مثل تابور در میان كوهها و مانند كَرمل نزد دریا خواهد آمد. 19 ای دختر مصر كه در (امنیت) ساكن هستی اسباب جلای وطن را برای خود مهیا ساز زیرا كه نوف ویران و سوخته و غیر مسكون گردیده است.
20 مصر گوسالة بسیار نیكو منظر است اما هلاكت از طرف شمال میآید و میآید. 21 سپاهیان به مزد گرفتة او در میانش مثل گوسالههای پرورای میباشند. زیرا كه ایشان نیز روتافته با هم فرار میكنند و نمیایستند. چونكه روز هلاكت ایشان و وقت عقوبت ایشان بر ایشان رسیده است. 22 آوازة آن مثل مار میرود زیرا كه آنها با قوّت میخرامند و با تبرها مثل چوب بران بر او میآیند. 23 یَهُوَه میگوید كه جنگل او را قطع خواهند نمود اگر چه لایحصی میباشد. زیرا كه ایشان از ملخها زیاده و از حدّ شماره افزونند. 24 دختر مصر خجل شده به دست قوم شمالی تسلیم گردیده است. 25 یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل میگوید: اینك من بر آمون نُو و فرعون و مصر و خدایانش و پادشاهانش یعنی بر فرعون و آنانی كه بر وی توكّل دارند عقوبت خواهم رسانید. 26 و یَهُوَه میگوید كه ایشانرا به دست آنانی كه قصد جان ایشان دارند یعنی به دست نبوكدرصّر پادشاه بابل و به دست بندگانش تسلیم خواهم كرد و بعد از آن مثل ایام سابق مسكون خواهد شد. 27 اما تو ای بندة من یعقوب مترس و ای اسرائیل هراسان مشو زیرا اینك من تو را از جای دور و ذریت تو را از زمین اسیری ایشان نجات خواهم داد و یعقوب برگشته در امنیت و استراحت خواهد بود و كسی او را نخواهد ترسانید. 28 و یَهُوَه میگوید: ای بندة من یعقوب مترس زیرا كه من با تو هستم و اگر چه تمام امتها را كه تو را در میان آنها پراكنده ساختهام بالكل هلاك سازم لیكن تو را بالكل هلاك نخواهم ساخت. بلكه تو را به انصاف تأدیب خواهم نمود و تو را هرگز بیسزا نخواهم گذاشت.”
ارمیا فصل 47
1كلام یَهُوَه دربارة فلسطینیان كه بر ارمیا نبی نازل شد قبل از آنكه فرعون غَزّه را مغلوب بسازد. 2 یَهُوَه چنین میگوید: “اینك آبها از شمال برمیآید و مثل نهری سیلان میكند و زمین را با آنچه در آن است و شهر و ساكنانش را در میگیرد. و مردمان فریاد برمیآورند و جمیع سكنة زمین وِلوِلَه مینمایند 3 از صدای سمهای اسبان زورآورش و از غوغای ارابههایش و شورش چرخهایش. و پدران به سبب سستی دستهای خود به فرزندان خویش اعتنا نمیكنند. 4 به سبب روزی كه برای هلاكت جمیع فلسطینیان میآید كه هر نصرتكنندهای را كه باقی میماند از صور و صیدون منقطع خواهد ساخت. زیرا یَهُوَه فلسطینیان یعنی بقیة جزیرة كَفتور را هلاك خواهد ساخت. 5 اهل غَزَّه بریده مو گشتهاند و اَشقَلون و بقیة وادی ایشان هلاك شده است. تا به كی بدن خود را خواهی خراشید؟ 6 آه ای شمشیر یَهُوَه تا به كی آرام نخواهی گرفت؟ به غلاف خود برگشته مستریح و آرام شو. 7 چگونه میتوانی آرام بگیری با آنكه یَهُوَه تو را بر اَشقَلون و بر ساحل دریا مأمور فرموده و تو را به آنجا تعیین نموده است؟”
ارمیا فصل 48
1دربارة موآب یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: “وای بر نَبو زیرا كه خراب شده است. قریه تایم خجل و گرفتار گردیده است. و مِسجاب رسوا و منهدم گشته است. 2 فخر موآب زایل شده در حِشبون برای وی تقدیرهای بد كردند. بیایید و او را منقطع سازیم تا دیگر قوم نباشد. تو نیز ای مدمِین ساكت خواهی شد و شمشیر تو را تعاقب خواهد نمود. 3 آواز ناله از حورُونایم مسموع میشود. هلاكت و شكستگی عظیم. 4 موآب بهم شكسته است و صغیرهای او فریاد برمیآورند. 5 زیرا كه به فراز لُوحِیت با گریة سخت برمیآیند و از سرازیری حورونایم صدای شكست یافتن از دشمنان شنیده میشود. 6 بگریزید و جانهای خود را برهانید و مثل درخت عرعر در بیابان باشید. 7 زیرا از این جهت كه به اعمال و گنجهای خویش توكّل نمودی تو نیز گرفتار خواهی شد. و كَموش با کاهنان و آقاانش با هم به اسیری خواهند رفت. 8 و غارت كننده به همة شهرها خواهد آمد و هیچ شهر خلاصی نخواهد یافت و برحسب فرمان یَهُوَه اهل وادی تلف خواهند گردید. 9 بالها به موآب بدهید تا پرواز نموده بگریزد و شهرهایش خراب و غیر مسكون خواهد شد. 10 ملعون باد كسی كه كار یَهُوَه را با غفلت عمل نماید و ملعون باد كسی كه شمشیر خود را از خون باز دارد. 11 موآب از طفولیت خود مستریح بوده و بر دُردهای خود نشسته است و از ظرف به ظرف ریخته نشده و به اسیری نرفته است. از این سبب طعمش در او مانده است و خوشبویی او تغییر نیافته است. 12 بنابراین اینك یَهُوَه میگوید: روزها میآید كه من ریزندگان میفرستم كه او را بریزند و ظروف او را خالی كرده مشهایش را پاره خواهند نمود. 13 و موآب از كموش شرمنده خواهد شد چنانكه خاندان اسرائیل از بیتئیل كه اعتماد ایشان بود شرمنده شدهاند. 14 چگونه میگویید كه ما شجاعان و مردان قوی برای جنگ میباشیم؟ 15 موآب خراب شده دود شهرهایش متصاعد میشود و جوانان برگزیدهاش به قتل فرود میآیند. پادشاه كه نام او یَهُوَه صبایوت میباشد اینرا میگوید: 16 رسیدن هلاكت موآب نزدیك است و بلای او بزودی هرچه تمامتر میآید. 17 ای جمیع مجاورانش و همگانی كه نام او را میدانید برای وی ماتم گیرید. بگویید عصای قوت و چوبدستی زیبایی چگونه شكسته شده است! 18 ای دختر دیبون كه (در امنیت) ساكن هستی از جلال خود فرود آی و در جای خشك بنشین زیرا كه غارتكنندة موآب بر تو هجوم میآورد و قلعههای تو را منهدم میسازد. 19 ای تو كه در عروُعیر ساكن هستی به سر راه بایست و نگاه كن و از فراریان و ناجیان بپرس و بگو كه چه شده است؟ 20 موآب خجل شده زیرا كه شكست یافته است پس ولوله و فریاد برآورید. در اَرنون اخبار نمایید كه موآب هلاك گشته است. 21 و داوری بر زمینِ همواری رسیده است. بر حولُون و یهصَه و میفاعت 22 و بر دیبون و نَبو و بیتدِبلَتایم 23 و بر قریه تایم و بیتجامول و بیتمعون 24 و بر قَریوت و بصرَه و بر تمامی شهرهای بعید و قریبِ زمین موآب.
25 “یَهُوَه میگوید كه شاخ موآب بریده و بازویش شكسته شده است. 26 او را مست سازید زیرا به ضدّ یَهُوَه تكبر مینماید. و موآب در قی خود غوطه میخورد و او نیز مضحكه خواهد شد. 27 آیا اسرائیل برای تو مضحكه نبود؟ و آیا او در میان دزدان یافت شد به حدّی كه هروقت كه دربارة او سخن میگفتی سر خود را میجنبانیدی؟ 28 ای ساكنان موآب شهرها را ترك كرده در صخره ساكن شوید و مثل فاختهای باشید كه آشیانة خود را در كنار دهنة مغاره میسازد. 29 غرور موآب و بسیاری تكبر او را و عظمت و خُیلا و كبر و بلندی دل او را شنیدیم. 30 یَهُوَه میگوید: خشم او را میدانم كه هیچ است و فخرهای او را كه از آنها هیچ برنمیآید. 31 بنابراین برای موآب ولوله خواهم كرد و به جهت تمامی موآب فریاد برخواهم آورد. برای مردان قیرحارَش ماتم گرفته خواهد شد. 32 برای تو ای موِ سِبمه به گریة یعزیر خواهم گریست. شاخههای تو از دریا گذشته بود و به دریاچة یعزیر رسیده بر میوهها و انگورهایت غارت كننده هجوم آورده است. 33 شادی و ابتهاج از بستانها و زمین موآب برداشته شد و شراب را از چرخشتها زایل ساختم و كسی آنها را به صدای شادمانی به پا نخواهد فشرد. صدای شادمانی صدای شادمانی نیست. 34 به فریاد حشبون آواز خود را تا اَلعالَه و یاهص بلند كردند و از صوغر تا حوُرونایم عِجلَت شَلِیشیا زیرا كه آبهای نِمریم نیز خرابه شده است. 35 و یَهُوَه میگوید من آنانی را كه در مكانهای بلند قربانی میگذرانند و برای خدایان خود بخور میسوزانند از موآب نابود خواهم گردانید. 36 لهذا دل من به جهت موآب مثل نای صدا میكند و دل من به جهت مردان قیرحارس مثل نای صدا میكند چونكه دولتی كه تحصیل نمودند تلف شده است. 37 و هر سر بیمو گشته و هر ریش تراشیده شده است و همة دستها خراشیده و بر هر كمر پلاس است. 38 برهمة پشتبامهای موآب و در جمیع كوچههایش ماتم است زیرا یَهُوَه میگوید موآب را مثل ظرف ناپسند شكستهام. 39 چگونه منهدم شده و ایشان چگونه ولوله میكنند؟ و موآب چگونه به رسوایی پشت داده است؟ پس موآب برای جمیع مجاوران خود مضحكه و باعث ترس شده است. 40 زیرا یَهُوَه چنین میگوید: او مثل عقاب پرواز خواهد كرد و بالهای خویش را بر موآب پهن خواهد نمود. 41 شهرهایش گرفتار و قلعههایش تسخیر شده و دل شجاعان موآب در آنروز مثل دل زنی كه درد زه داشته باشد خواهد شد. 42 و موآب خراب شده دیگر قوم نخواهد بود چونكه به ضدّ یَهُوَه تكبر نموده است. 43 یَهُوَه میگوید: ای ساكن موآب خوف و حفره و دام پیش روی تو است. 44 آنكه از ترس بگریزد در حفره خواهد افتاد و آنكه از حفره برآید گرفتار دام خواهد شد زیرا یَهُوَه فرموده است كه سال عقوبت ایشان را بر ایشان یعنی بر موآب خواهم آورد. 45 فراریان بیتاب شده در سایة حشبون ایستادهاند زیرا كه آتش از حشبون و نار از میان سِیحون بیرون آمده حدود موآب و فرق سر فتنهانگیزان را خواهد سوزانید. 46 وای بر تو ای موآب! قوم كَموش هلاك شدهاند زیرا كه پسرانت به اسیری و دخترانت به جلای وطن گرفتار گردیدهاند. 47 لیكن یَهُوَه میگوید كه در ایام آخر اسیران موآب را باز خواهم آورد. حكم دربارة موآب تا اینجاست.”
ارمیا فصل 49
1دربارة بنیعمون یَهُوَه چنین میگوید: “آیا اسرائیل پسران ندارد و آیا او را وارثی نیست؟ پس چرا ملكُم جاد را به تصرّف آورده و قوم او در شهرهایش ساكن شدهاند؟ 2 لهذا اینك یَهُوَه میگوید: ایامی میآید كه نعرة جنگ را در رَبة بنیعمون خواهم شنوانید و تلّ ویران خواهد گشت و دهاتش به آتش سوخته خواهد شد. و یَهُوَه میگوید كه اسرائیل متصرّفان خویش را به تصرّف خواهد آورد.” 3 ای حشبون ولوله كن زیرا كه عای خراب شده است. ای دهات رَبه فریاد برآورید و پلاس پوشیده ماتم گیرید و بر حصارها گردش نمایید. زیرا كه ملكُم با کاهنان و آقاان خود با هم به اسیری میروند. 4 ای دختر مرتدّ چرا از وادیها یعنی وادیهای برومند خود فخر مینمایی؟ ای تو كه به خزاین خود توكّل مینمایی (و میگویی) كیست كه نزد من تواند آمد؟ 5 اینك سلطان تعالی یَهُوَه صبایوت میگوید: “من از جمیع مجاورانت خوف بر تو خواهم آورد و هریكی از شما پیش روی خود پراكنده خواهد شد و كسی نخواهد بود كه پراكندگان را جمع نماید. 6 لیكن یَهُوَه میگوید: بعد از این اسیران بنیعمون را باز خواهم آورد.”
7 دربارة ادوم یَهُوَه صبایوت چنین میگوید: “آیا دیگر حكمت در تیمان نیست؟ و آیا مشورت از فهیمان زایل شده و حكمت ایشان نابود گردیده است؟ 8 ای ساكنان دَدان بگریزید و رو تافته در جایهای عمیق ساكن شوید. زیرا كه بلای عیسو و زمان عقوبت وی را بر او خواهم آورد. 9 اگر انگور چینان نزد تو آیند آیا بعضی خوشهها را نمیگذارند؟ و اگر دزدان در شب (آیند) آیا به قدر كفایت غارت نمینمایند؟ 10 اما من عیسو را برهنه ساخته و جایهای مخفی او را مكشوف گردانیدهام كه خویشتنرا نتواند پنهان كرد. ذریت او و برادران و همسایگانش هلاك شدهاند و خودش نابود گردیده است. 11 یتیمان خود را ترك كن و من ایشانرا زنده نگاه خواهم داشت و بیوهزنانت بر من توكّل بنمایند. 12 زیرا یَهُوَه چنین میگوید: اینك آنانی كه رسم ایشان نبود كه این جام را بنوشند البته خواهند نوشید و آیا تو بیسزا خواهی ماند؟ بیسزا نخواهی ماند بلكه البته خواهی نوشید. 13 زیرا یَهُوَه میگوید به ذات خود قسم میخورم كه بصرَه مورد دهشت و عار و خرابی و لعنت خواهد شد و جمیع شرهایش خرابة ابدی خواهد گشت. 14 از جانب یَهُوَه خبری شنیدم كه رسولی نزد امتها فرستاده شده (میگوید): “جمع شوید و بر او هجوم آورید و برای جنگ برخیزید! 15 زیرا كه هان من تو را كوچكترین امتها و در میان مردم خواهم خواهم گردانید. 16 ای كه در شكافهای صخره ساكن هستی و بلندی تلّها را گرفتهای هیبت تو و تكبر دلت تو را فریت داده است اگر چه مثل عقاب آشیانة خود را بلند بسازی یَهُوَه میگوید كه من تو را از آنجا فرود خواهم آورد. 17 و ادوم محل تعجب خواهد گشت به حدی كه هر كه از آن عبور نماید متحیر شده به سبب همة صدماتش صفیر خواهد زد. 18 یَهُوَه میگوید: چنانكه سدوم و عمره و شهرهای مجاور آنها واژگون شده است همچنان كسی در آنجا ساكن نخواهد شد و احدی از بنیآدم در آن مأوا نخواهد گزید. 19 اینك او مثل شیر از طغیان اردن به آن مسكن منیع برخواهد آمد زیرا كه من وی را در لحظهای از آنجا خواهم راند. و كیست آن برگزیدهای كه او را بر آن بگمارم؟ زیرا كیست كه مثل من باشد و كیست كه مرا به محاكمه بیاورد و كیست آن شبانی كه به حضور من تواند ایستاد؟”
20 بنابراین مشورت یَهُوَه را كه دربارة ادوم نموده است و تقدیرهای او را كه دربارة ساكنان تیمان فرموده است بشنوید. البته ایشان صغیران گله را خواهند ربود و هرآینه مسكن ایشان را برای ایشان خراب خواهد ساخت. 21 از صدای افتادن ایشان زمین متزلزل گردید و آواز فریاد ایشان تا به بحر قلزم مسموع شد. 22 اینك او مثل عقاب برآمده پرواز میكند و بالهای خویش را بر بصره پهن مینماید و دل شجاعان ادوم در آنروز مثل دل زنی كه درد زه داشته باشد خواهد شد.
23 دربارة دمشق: “حمات و اَرفاد خجل گردیدهاند زیرا كه خبر بد شنیده گداخته شدهاند. بر دریا اضطراب است و نمیتواند آرام شود. 24 دمشق ضعیف شده رو به فرار نهاده و لرزه او را درگرفته است. آلام و دردها او را مثل زنی كه میزاید گرفته است. 25 چگونه شهر نامور و قریة ابتهاج من متروك نشده است؟ 26 لهذا یَهُوَه صبایوت میگوید: جوانان او در كوچههایش خواهند افتاد و همة مردان جنگی او در آنروز هلاك خواهند شد. 27 و من آتش در حصارهای دمشق خواهم افروخت و قصرهای بِنهدَد را خواهد سوزانید.”
28 دربارة قیدار و ممالك حاصور كه نبوكدرصّر پادشاه بابِل آنها را مغلوب ساخت یَهُوَه چنین میگوید: “برخیزید و برقیدار هجوم آورید و بنیمشرق را تاراج نمایید. 29 خیمهها و گلههای ایشانرا خواهند گرفت. پردهها و تمامی اسباب و شتران ایشان را برای خویشتن خواهند برد و بر ایشان ندا خواهند داد كه خوف از هر طرف! 30 بگریزید و به زودی هر چه تمامتر فرار نمایید. ای ساكنان حاصور در جایهای عمیق ساكن شوید.” زیرا یَهُوَه میگوید: “نبوكدرصّر پادشاه بابل به ضدّ شما مشورتی كرده و به خلاف شما تدبیری نموده است. 31 یَهُوَه فرموده است كه برخیزید و بر امت مطمئن كه در امنیت ساكناند هجوم آورید. ایشانرا نه دروازهها و نه پشت بندها است و به تنهایی ساكن میباشند. 32 یَهُوَه میگوید كه شتران ایشان تاراج و كثرت مواشی ایشان غارت خواهد شد و آنانی را كه گوشههای موی خود را میتراشند بسوی هر باد پراكنده خواهم ساخت و هلاكت ایشانرا از هر طرف ایشان خواهم آورد. 33 و حاصور مسكن شغالها و ویرانة ابدی خواهد شد به حدی كه كسی در آن ساكن نخواهد گردید و احدی از بنیآدم در آن مأوا نخواهد گزید.”
34 كلام یَهُوَه دربارة عیلام كه بر ارمیا نبی در ابتدای سلطنت صدقیا پادشاه یهودا نازل شده گفت: 35 “یَهُوَه صبایوت چنین میگوید: اینك من كمان عیلام و مایة قوّت ایشانرا خواهم شكست. 36 و چهار باد را از چهار سمت آسمان بر عیلام خواهم وزانید و ایشان را بسوی همة این بادها پراكنده خواهم ساخت به حدی كه هیچ امتی نباشد كه پراكنندگان عیلام نزد آنها نیایند. 37 و اهل عیلام را به حضور دشمنان ایشان و به حضور آنانی كه قصد جان ایشان دارند مشوّش خواهم ساخت. و یَهُوَه میگوید كه بر ایشان بلا یعنی حدّت خشم خویش را وارد خواهم آورد و شمشیر را در عقب ایشان خواهم فرستاد تا ایشان را بالكّل هلاك سازم. 38 و یَهُوَه میگوید: من كرسی خود را در عیلام برپا خواهم نمود و پادشاه و آقاان را از آنجا نابود خواهم ساخت. 39 لیكن یَهُوَه میگوید: در ایام آخر اسیران عیلام را باز خواهم آورد.”
ارمیا فصل 50
1كلامی كه یَهُوَه دربارة بابل و زمین كلدانیان به واسطة ارمیا نبی گفت: 2 “در میان امتها اخبار و اعلام نمایید علَمی برافراشته اعلام نمایید و مخفی مدارید. بگویید كه بابل گرفتار شده و بیل خجل گردیده است. مرُودَك خرد شده و اَصنام او رسوا و بتهایش شكسته گردیده است 3 زیرا كه امتی از طرف شمال بر او میآید و زمینش را ویران خواهد ساخت به حدی كه كسی در آن ساكن نخواهد شد و هم انسان و هم بهایم فرار كرده خواهند رفت. 4 یَهُوَه میگوید كه در آن ایام و در آن زمان بنیاسرائیل و بنییهودا با هم خواهند آمد. ایشان گریهكنان خواهند آمد و یَهُوَه خدای خود را خواهند طلبید. 5 و رویهای خود را بسوی صهیون نهاده راه آنرا خواهند پرسید و خواهند گفت بیایید و به عهد ابدی كه فراموش نشود به یَهُوَه ملصق شویم.
6 “قوم من گوسفندان گم شده بودند و شبانان ایشان ایشانرا گمراه كرده بر كوهها آواره ساختند. از كوه به تلّ رفته آرامگاه خود را فراموش كردند. 7 هركه ایشانرا مییافت ایشان را میخورد و دشمنان ایشان میگفتند كه گناه نداریم زیرا كه به یَهُوَه كه مسكن عدالت است و به یَهُوَه كه امید پدران ایشان بود گناه ورزیدند. 8 از میان بابل فرار كنید و از زمین كلدانیان بیرون آیید. و مانند بزهای نر پیش روی گله راه روید. 9 زیرا اینك من جمعیت امتهای عظیم را از زمین شمال برمیانگیزانم و ایشانرا بر بابل میآورم و ایشان در برابر آن صفآرایی خواهند نمود و در آنوقت گرفتار خواهد شد. تیرهای ایشان مثل تیرهای جبار هلاككننده كه یكی از آنها خالی برنگردد خواهد بود. 10 یَهُوَه میگوید كه كلدانیان تاراج خواهند شد و هركه ایشانرا غارت نماید سیر خواهد گشت. 11 زیرا شما ای غارتكنندگان میراث من شادی و وجد كردید و مانند گوسالهای كه خرمن را پایمال كند جست و خیز نمودید و مانند اسبان زورآور شیهه زدید. 12 مادر شما بسیار خجل خواهد شد و والدة شما رسوا خواهد گردید. هان او مؤخر امتها و بیابان و زمین خشك و عرَبه خواهد شد. 13 به سبب خشم یَهُوَه مسكون نخواهد شد بلكه بالكلّ ویران خواهد گشت. و هر كه از بابل عبور نماید متحیر شده به جهت تمام بلایایش صفیر خواهد زد. 14 ای جمیع كمانداران در برابر بابل از هر طرف صفآرایی نمایید. تیرها بر او بیندازید و دریغ منمایید زیرا به یَهُوَه گناه ورزیده است. 15 از هر طرف بر او نعره زنید چونكه خویشتنرا تسلیم نموده است. حصارهایش افتاده و دیوارهایش منهدم شده است زیرا كه این انتقام یَهُوَه است. پس از او انتقام بگیرید و بطوریكه او عمل نموده است همچنان با او عمل نمایید. 16 و از بابل برزگران و آنانی را كه داس را در زمان درو بكار میبرند منقطع سازید. و از ترس شمشیر برنده هركس بسوی قوم خود توجه نماید و هركس به زمین خویش بگریزد.
17 “اسرائیل مثل گوسفند پراكنده گردید. شیران او را تعاقب كردند. اول پادشاه آشور او را خورد و آخر این نبوكدرصّر پادشاه بابل استخوانهای او را خرد كرد.” 18 بنابراین یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: “اینك من بر پادشاه بابل و بر زمین او عقوبت خواهم رسانید چنانكه بر پادشاه آشور عقوبت رسانیدم. 19 و اسرائیل را به مرتع خودش باز خواهم آورد و در كرمل و باشان خواهد چرید و بر كوهستان افرایم و جلعاد جان او سیر خواهد شد. 20 یَهُوَه میگوید كه در آن ایام و در آن زمان عصیان اسرائیل را خواهند جست و نخواهد بود و گناه یهودا را اما پیدا نخواهد شد زیرا آنانی را كه باقی میگذارم خواهم آمرزید.
21 “بر زمین مِراتایم برآی یعنی بر آن و بر ساكنان فَقُود. یَهُوَه میگوید: بكش و ایشانرا تعاقب نموده بالكّل هلاك كن و موافق هر آنچه من تو را امر فرمایم عمل نما. 22 آواز جنگ و شكست عظیم در زمین است. 23 كوپال تمام جهان چگونه بریده و شكسته شده و بابل در میان امتها چگونه ویران گردیده است. 24 ای بابل از برای تو دام گستردم و تو نیز گرفتار شده اطلاع نداری. یافت شده تسخیر گشتهای چونكه با یَهُوَه مخاصمه نمودی. 25 یَهُوَه اسلحه خانة خود را گشوده اسلحة خشم خویش را بیرون آورده است. زیرا سلطان تعالی یَهُوَه صبایوت با زمین كلدانیان كاری دارد. 26 بر او از همة اطراف بیایید و انبارهای او را بگشایید او را مثل تودههای انباشته بالكلّّ هلاك سازید و چیزی از او باقی نماند. 27 همة گاوانش را به سلّاخ خانه فرود آورده بكشید. وای بر ایشان! زیرا كه یوم ایشان و زمان عقوبت ایشان رسیده است. 28 آواز فراریان و نجات یافتگان از زمین بابل مسموع میشود كه از انتقام یَهُوَه خدای ما و انتقام هیكل او در صهیون اخبار مینمایند. 29 تیراندازان را به ضدّ بابل جمع كنید. ای همگانی كه كمان را زه میكنید در برابر او از هر طرف اردو زنید تا احدی رهایی نیابد و بر وفق اعمالش او را جزا دهید و مطابق هرآنچه كرده است به او عمل نمایید. زیرا كه به ضدّ یَهُوَه و به ضدّ قدّوس اسرائیل تكبر نموده است. 30 لهذا یَهُوَه میگوید كه جوانانش در كوچههایش خواهند افتاد و جمیع مردان جنگیش در آنروز هلاك خواهند شد.
31 “اینك سلطان تعالی یَهُوَه صبایوت میگوید: ای متكبر من بر ضدّ تو هستم. زیرا كه یوم تو و زمانی كه به تو عقوبت برسانم رسیده است. 32 و آن متكبر لغزش خورده خواهد افتاد و كسی او را نخواهد برخیزانید و آتش در شهرهایش خواهم افروخت كه تمامی حوالی آنها را خواهد سوزانید. 33 یَهُوَه صبایوت چنین میگوید: بنیاسرائیل و بنییهودا با هم مظلوم شدند و همة آنانی كه ایشانرا اسیر كردند ایشانرا محكم نگاه میدارند و از رها كردن ایشان ابا مینمایند. 34 اما ولّی ایشان كه اسم او یَهُوَه صبایوت میباشد زورآور است و دعوی ایشان را البته انجام خواهد داد و زمین را آرامی خواهد بخشید و ساكنان بابل را بیآرام خواهد ساخت. 35 یَهُوَه میگوید: شمشیری بركلدانیان است و بر ساكنان بابل و آقاانش و حكیمانش. 36 شمشیری بر كاذبان است و احمق خواهند گردید. شمشیر بر جباران است و مشوّش خواهند شد. 37 شمشیری بر اسبانش و بر ارابههایش میباشد و بر تمامی مخلوق مختلف كه در میانش هستند و مثل زنان خواهند شد. شمشیری بر خزانههایش است و غارت خواهد شد. 38 خشكسالی بر آبهایش میباشد و خشك خواهد شد زیرا كه آن زمین بتها است و بر اصنام دیوانه شدهاند. 39 بنابراین وحوش صحرا با گرگان ساكن خواهند شد و شتر مرغ در آن سكونت خواهد داشت و بعد از آن تا به ابد مسكون نخواهد شد و نسلاً بعد نسل معمور نخواهد گردید.” 40 یَهُوَه میگوید: “چنانكه خدا سدوم و عموره و شهرهای مجاور آنها را واژگون ساخت همچنان كسی آنجا ساكن نخواهد شد و احدی از بنیآدم در آن مأوا نخواهد گزید. 41 اینك قومی از طرف شمال میآیند و امتی عظیم و پادشاهان بسیار از كرانههای جهان برانگیخته خواهند شد. 42 ایشان كمان و نیزه خواهند گرفت. ایشان ستمپیشه هستند و ترحم نخواهند نمود. آواز ایشان مثل شورش دریا است و بر اسبان سوار شده در برابر تو ای دختر بابل مثل مردان جنگی صفآرایی خواهند نمود. 43 پادشاه بابل آوازة ایشانرا شنید و دستهایش سست گردید. و اَلَم و درد او را مثل زنی كه میزاید درگرفته است. 44 اینك او مثل شیر از طغیان اردن به آن مسكن منیع برخواهد آمد زیرا كه من ایشانرا در لحظهای از آنجا خواهم راند. و كیست آن برگزیدهای كه او را برآن بگمارم؟ زیرا كیست كه مثل من باشد و كیست كه مرا به محاكمه بیاورد و كیست آن شبانی كه به حضور من تواند ایستاد؟” 45 بنابراین مشورت یَهُوَه را كه دربارة بابل نموده است و تقدیرهای او را كه دربارة زمین كلدانیان فرموده است بشنوید. البته ایشان صغیران گله را خواهند ربود و هر آینه مسكن ایشانرا برای ایشان خراب خواهد ساخت. 46 از صدای تسخیر بابل زمین متزلزل شد و آواز آن در میان امتها مسموع گردید.
ارمیا فصل 51
1 “یَهُوَه چنین میگوید: “اینك من بر بابل و بر ساكنان وسط مقاومت كنندگانم بادی مهلك برمیانگیزانم. 2 و من بر بابل خرمنكوبان خواهم فرستاد و آنرا خواهند كوبید و زمین آنرا خالی خواهند ساخت زیرا كه ایشان در روز بلا آنرا از هر طرف احاطه خواهند كرد. 3 تیرانداز بر تیرانداز و بر آنكه به زرة خویش مفتخر میباشد تیر خود را بیندازد. و بر جوانان آن ترحم منمایید بلكه تمام لشكر آنرا بالكلّ هلاك سازید. 4 و ایشان بر زمین كلدانیان مقتول و در كوچههایش مجروح خواهند افتاد. 5 زیرا كه اسرائیل و یهودا از خدای خویش یَهُوَه صبایوت متروك نخواهند شد اگر چه زمین ایشان از گناهی كه به قدّوس اسرائیل ورزیدهاند پر شده است. 6 از میان بابل بگریزید و هر كس جان خود را برهاند مبادا در گناه آن هلاك شوید. زیرا كه این زمان انتقام یَهُوَه است و او مكافات به آن خواهد رسانید. 7 بابل در دست یَهُوَه جام طلایی است كه تمام جهانرا مست میسازد. امتها از شرابش نوشیده و از این جهت امتها دیوانه گردیدهاند. 8 بابل به ناگهان افتاده و شكسته شده است برای آن ولوله نمایید. بلَسان به جهت جراحت آن بگیرید كه شاید شفا یابد. 9 بابل را معالجه نمودیم اما شفا نپذیرفت. پس آنرا ترك كنید و هر كدام از ما به زمین خود برویم زیرا كه داوری آن به آسمانها رسیده و به افلاك بلند شده است. 10 یَهُوَه عدالت ما را مكشوف خواهد ساخت. پس بیایید و اعمال یَهُوَه خدای خویش را در صهیون اخبار نماییم. 11 تیرها را تیز كنید و سپرها را به دست گیرید زیرا یَهُوَه روح پادشاهان مادیان را برانگیخته است و فكر او به ضدّ بابل است تا آنرا هلاك سازد. زیرا كه این انتقام یَهُوَه و انتقام هیكل او میباشد. 12 بر حصارهای بابل علَمها برافرازید و آنرا نیكو حراست نموده كشیكچیان قرار دهید و كمین بگذارید. زیرا یَهُوَه قصد نموده و هم آنچه را كه دربارة ساكنان بابل گفته به عمل آورده است. 13 ای كه بر آبهای بسیار ساكنی و از گنجها معمور میباشی! عاقبت تو و نهایت طمع تو رسیده است! 14 یَهُوَه صبایوت به ذات خود قسم خورده است كه من تو را از مردمان مثل ملخ پر خواهم ساخت و بر تو گلبانگ خواهند زد.
15 “او زمین را به قوّت خود ساخت و ربع مسكون را به حكمت خویش استوار نمود و آسمانها را به عقل خود گسترانید. 16 چون آواز میدهد غوغای آبها در آسمان پدید میآید. ابرها از اقصای زمین برمیآورد و برقها برای باران میسازد و باد را از خزانههای خود بیرون میآورد. 17 جمیع مردمان وحشیاند و معرفت ندارند و هركه تمثالی میسازد خجل خواهد شد. زیرا كه بت ریختهشدة او دروغ است و در آن هیچ نفس نیست. 18 آنها باطل و كار مسخره میباشد. در روزی كه به محاكمه میآیند تلف خواهند شد. 19 او كه نصیب یعقوب است مثل آنها نمیباشد. زیرا كه او سازندة همة موجودات است و (اسرائیل) عصای میراث وی است و اسم او یَهُوَه صبایوت میباشد.
20 “تو برای من كوبال و اسلحة جنگ هستی. پس از تو امتها را خرد خواهم ساخت و از تو ممالك را هلاك خواهم نمود. 21 و از تو اسب و سوارش را خرد خواهم ساخت و از تو ارابه و سوارش را خرد خواهم ساخت. 22 و از تو مرد و زن را خرد خواهم ساخت و از تو پیر و طفل را خرد خواهم ساخت و از تو جوان و دوشیزه را خرد خواهم ساخت. 23 و از تو شبان و گلهاش را خرد خواهم ساخت. و از تو خویشران و گاوانش را خرد خواهم ساخت. و از تو حاكمان و والیان را خرد خواهم ساخت. 24 و یَهُوَه میگوید: به بابل و جمیع سكنة زمین كلدانیان جزای تمامی بدی را كه ایشان به صهیون كردهاند در نظر شما خواهم رسانید. 25 اینك یَهُوَه میگوید: ای كوه مخرّب كه تمامی جهان را خراب میسازی من به ضدّ تو هستم! و دست خود را بر تو بلند كرده تو را از روی صخرهها خواهم غلطانید و تو را كوه سوخته شده خواهم ساخت! 26 و از تو سنگی به جهت سر زاویه یا سنگی به جهت بنیاد نخواهند گرفت بلكه یَهُوَه میگوید كه تو خرابی ابدی خواهی شد.
27 “علَمها در زمین برافرازید و كَرِنّا در میان امتها بنوازید. امتها را به ضدّ او حاضر سازید و ممالك آرارات و منیّ و اَشكَناز را بر وی جمع كنید. سرداران به ضدّ وی نصب نمایید و اسبان را مثل ملخ مودار برآورید. 28 امتها را به ضدّ وی مهیا سازید. پادشاهان مادیان و حاكمانش و جمیع والیانش و تمامی اهل زمین سلطنت او را. 29 و جهان متزلزل و دردناك خواهد شد. زیرا كه فكرهای یَهُوَه به ضدّ بابل ثابت میماند تا زمین بابل را ویران و غیر مسكون گرداند. 30 و شجاعان بابل از جنگ دست برمیدارند و در ملاذهای خویش مینشینند و جبروت ایشان زایل شده مثل زن گشتهاند و مسكنهایش سوخته و پشتبندهایش شكسته شده است. 31 قاصد برابر قاصد و پیك برابر پیك خواهد دوید تا پادشاه بابل را خبر دهد كه شهرش از هر طرف گرفته شد. 32 معبرها گرفتار شد و نیها را به آتش سوختند و مردان جنگی مضطرب گردیدند.
33 “زیرا كه یَهُوَه صبایوت خدای اسرائیل چنین میگوید: دختر بابل مثل خرمن در وقت كوبیدنش شده است و بعد از اندك زمانی وقت درو بدو خواهد رسید. 34 نبوكدرصّر پادشاه بابل مرا خورده و تلف كرده است و مرا ظرف خالی ساخته مثل اژدها مرا بلعیده شكم خود را از نفایس من پركرده و مرا مطرود نموده است. 35 و ساكنة صهیون خواهد گفت ظلمی كه بر من و بر جسد من شده بر بابل فرود شود. و اورشلیم خواهد گفت: خون من بر ساكنان زمین كلدانیان وارد آید. 36 بنابراین یَهُوَه چنین میگوید: اینك من دعوی تو را به انجام خواهم رسانید و انتقام تو را خواهم كشید و نهر او را خشك ساخته چشمهاش را خواهم خشكانید. 37 و بابل به تلّها و مسكن شغالها و محل دهشت و مسخره مبدّل شده احدی در آن ساكن نخواهد شد. 38 مثل شیران با هم غرّش خواهند كرد و مانند شیربچگان نعره خواهند زد. 39 و یَهُوَه میگوید: هنگامی كه گرم شوند برای ایشان بزمی برپا كرده ایشانرا مست خواهم ساخت تا وجد نموده به خواب دایمی بخوابند كه از آن بیدار نشوند. 40 و ایشانرا مثل برهها و قوچها و بزهای نر به مسلخ فرود خواهم آورد. 41 چگونه شیشك گرفتار شده و افتخار تمامی جهان تسخیر گردیده است! چگونه بابل در میان امتها محل دهشت گشته است! 42 دریا بر بابل برآمده و آن به كثرت امواجش مستور گردیده است. 43 شهرهایش خراب شده به زمین خشك و بیابان مبدّل گشته.
زمینی كه انسانی در آن ساكن نشود و احدی كه بنیآدم از آن گذر نكند. 44 و من بیل را در بابل سزا خواهم داد و آنچه را كه بلعیده است از دهانش بیرون خواهم آورد. و امتها بار دیگر به زیارت آن نخواهند رفت و حصار بابل خواهد افتاد.
45 “ای قوم من از میانش بیرون آیید و هركدام جان خود را از حدّت خشم یَهُوَه برهانید. 46 و دل شما ضعف نكند و از آوازهای كه در زمین مسموع شود مترسید. زیرا كه در آن سال آوازهای شنیده خواهد شد و در سال بعد از آن آوازهای دیگر. و در زمین ظلم خواهد شد و حاكم به ضد حاكم (خواهد برآمد). 47 بنابراین اینك ایامی میآید كه به بتهای بابل عقوبت خواهم رسانید و تمامی زمینش خجل خواهد شد و جمیع مقتولانش در میانش خواهند افتاد. 48 اما آسمانها و زمین و هرچه در آنها باشد بر بابل ترنّم خواهند نمود. زیرا یَهُوَه میگوید كه غارتكنندگان از طرف شمال بر او خواهند آمد. 49 چنانكه بابل باعث افتادن مقتولان اسرائیل شده است همچنین مقتولان تمامی جهان در بابل خواهند افتاد. 50 ای كسانی كه از شمشیر رستگار شدهاید بروید و توقف منمایید و یَهُوَه را از جای دور متذكّر شوید و اورشلیم را به خاطر خود آورید.”
51 ما خجل گشتهایم زانرو كه عار را شنیدیم و رسوایی چهرة ما را پوشانیده است. زیرا كه غریبان به مقدَسهای خانة یَهُوَه داخل شدهاند. 52 بنابراین یَهُوَه میگوید: “اینك ایامی میآید كه به بتهایش عقوبت خواهم رسانید و در تمامی زمینش مجروحان ناله خواهند كرد. 53 اگر چه بابل تا به آسمان خویشتنرا برافرازد و اگر چه بلندی قوّت خویش را حصین نماید لیكن یَهُوَه میگوید: غارتكنندگان از جانب من بر او خواهند آمد. 54 صدای غوغا از بابل میآید و آواز شكست عظیمی از زمین كلدانیان. 55 زیرا یَهُوَه بابل را تاراج مینماید و صدای عظیم را از میان آن نابود میكند و امواج ایشان مثل آبهای بسیار شورش مینماید و صدای آواز ایشان شنیده میشود. 56 زیرا كه بر آن یعنی بر بابل غارت كننده برمیآید و جبارّانش گرفتار شده كمانهای ایشان شكسته میشود. چونكه یَهُوَه خدای مجازات است و البته مكافات خواهد رسانید. 57 و پادشاه كه اسم او یَهُوَه صبایوت است میگوید كه من آقاان و حكیمان و حاكمان و والیان و جبارانش را مست خواهم ساخت و به خواب دایمی كه از آن بیدار نشوند خواهند خوابید. 58 یَهُوَه صبایوت چنین میگوید كه حصارهای وسیع بابل بالكلّ سرنگون خواهد شد و دروازههای بلندش به آتش سوخته خواهد گردید و امتها به جهت بطالت مشقّت خواهند كشید و قبایل به جهت آتش خویشتن را خسته خواهند كرد.” 59 كلامی كه ارمیا نبی به سرایا ابننیریا ابنمحسیا مرا فرمود هنگامی كه او با صدقیا پادشاه یهودا در سال چهارم سلطنت وی به بابل میرفت. و سرایا رئیس دستگاه بود. 60 و ارمیا تمام بلا را كه بر بابل میبایست بیاید در طوماری نوشت یعنی تمامی این سخنانی را كه دربارة بابل مكتوب است. 61 و ارمیا به سرایا گفت: “چون به بابل داخل شوی آنگاه ببین و تمامی این سخنان را بخوان. 62 و بگو: ای یَهُوَه تو دربارة این مكان فرمودهای كه آنرا هلاك خواهی ساخت به حدی كه احدی از انسان یا از بهایم در آن ساكن نشود بلكه خرابة ابدی خواهد شد. 63 و چون از خواندن این طومار فارغ شدی سنگی به آن ببند و آنرا به میان فرات بینداز. 64 و بگو همچنین بابل به سبب بلایی كه من بر او وارد میآورم غرق خواهد گردید و دیگر برپا نخواهد شد و ایشان خسته خواهند شد.”
تا اینجا سخنان ارمیا است.
ارمیا فصل 52
1صدقیا بیست و یكساله بود كه آغاز سلطنت نمود و یازده سال در اورشلیم پادشاهی كرد و اسم مادرش حمِیطل دختر ارمیا از لِبنَه بود. 2 و آنچه در نظر یَهُوَه ناپسند بود موافق هرآنچه یهویاقیم كرده بود بعمل آورد. 3 زیرا به سبب غضبی كه یَهُوَه بر اورشلیم و یهودا داشت به حدّی كه آنها را از نظر خود انداخت واقع شد كه صدقیا بر پادشاه بابل عاصی گشت. 4 و واقع شد كه نبوكدرصّر پادشاه بابل با تمامی لشكر خود در روز دهم ماه دهم سال نهم سلطنت خویش بر اورشلیم برآمد و در مقابل آن اردو زده سنگری گرداگردش بنا نمودند. 5 و شهر تا سال یازدهم صدقیا پادشاه در محاصره بود. 6 و در روز نهم ماه چهارم قحطی در شهر چنان سخت شد كه برای اهل زمین نان نبود. 7 پس در شهر رخنهای ساختند و تمام مردان جنگی در شب از راه دروازهای كه در میان دو حصار نزد باغ پادشاه بود فرار كردند. و كلدانیان شهر را احاطه نموده بودند. و ایشان به راه عرَبه رفتند. 8 و لشكر كلدانیان پادشاه را تعاقب نموده در بیابان اریحا به صدقیا رسیدند و تمامی لشكرش از او پراكنده شدند. 9 پس پادشاه را گرفته او را نزد پادشاه بابل به ربله در زمین حمات آوردند و او بر وی فتوی داد. 10 و پادشاه بابل پسران صدقیا را پیش رویش به قتل رسانید و جمیع آقاان یهودا را نیز در ربله كُشت. 11 و چشمان صدقیا را كور كرده او را بدو زنجیر بست. و پادشاه بابل او را به بابل برده وی را تا روز وفاتش در زندان انداخت.
12 و در روز دهم ماه پنجم از سال نوزدهم سلطنت نبوكدرصّر ملك پادشاه بابل نبوزردان رئیس جلادان كه به حضور پادشاه بابل میایستاد به اورشلیم آمد. 13 و خانة یَهُوَه و خانة پادشاه را سوزانید و همة خانههای اورشلیم و هر خانة بزرگ را به آتش سوزانید. 14 و تمامی لشكر كلدانیان كه همراه رئیس جلادان بودند تمامی حصارهای اورشلیم را بهر طرف منهدم ساختند. 15 و نبوزردان رئیس جلادان بعضی از فقیران خلق و بقیة قوم را كه در شهر باقی مانده بودند و خارجین را كه بطرف پادشاه بابل شده بودند و بقیة جمعیت را به اسیری برد. 16 اما نبوزردان رئیس جلادان بعضی از مسكینان زمین را برای باغبانی و فلّاحی واگذاشت. 17 و كلدانیان ستونهای برنجینی كه در خانة یَهُوَه بود و پایهها و دریاچة برنجینی كه در خانه یَهُوَه بود شكستند و تمامی برنج آنها را به بابل بردند. 18 و دیگها و خاكندازها و گلگیرها و كاسهها و قاشقها و تمامی اسباب برنجینی را كه به آنها خدمت میكردند بردند. 19 و رئیس جلادان پیالهها و مجمرها و كاسهها و دیگها و شمعدانها و قاشقها و لگنها را یعنی طلای آنچه را كه از طلا بود و نقرة آنچه را كه از نقره بود برد. 20 اما دو ستون و یك دریاچه و دوازده گاو برنجینی را كه زیر پایهها بود و سلیمان پادشاه آنها را برای خانة یَهُوَه ساخته بود. برنج همة این اسباب بیاندازه بود. 21 و اما ستونها بلندی یكستون هجده ذراع و ریسمان دوازده ذراعی آنها را احاطه داشت و حجم آن چهار انگشت بود و تهی بود. 22 و تارج برنجین بر سرش و بلندی یكتاج پنج ذراع بود. و شبكه و انارها گرداگرد تاج همه از برنج بود. و ستون دوم مثل اینها و انارها داشت. 23 و بهر طرف نود و شش انار بود. و تمام انارها به اطراف شبكه یكصد بود. 24 و رئیس جلادان سرایا رئیس كهنه و صَفنیای كاهن دوم و سه مستحفظ در را گرفت. 25 و سرداری را كه بر مردان جنگی گماشته شده بود و هفت نفر از آنانی را كه روی پادشاه را میدیدند و در شهر یافت شدند و كاتب سردار لشكر را كه اهل ولایت را سان میدید و شصت نفر از اهل زمین را كه در شهر یافت شدند از شهر گرفت. 26 و نبوزردان رئیس جلادان ایشانرا برداشته نزد پادشاه بابل به ربله برد. 27 و پادشاه بابل ایشانرا در ربله در زمین حمات زده به قتل رسانید پس یهودا از ولایت خود به اسیری رفتند. 28 و این است گروهی كه نبوكدرصّر به اسیری برد. در سال هفتم سه هزار و بیست و سه نفر از یهود را. 29 و در سال هجدهم نبوكدرصّر هشتصد و سی و دو نفر از اورشلیم به اسیری برد. 30 و در سال بیست و سوم نبوكدرصّر نبوزردان رئیس جلادان هفتصد و چهل و پنج نفر از یهودا را به اسیری برد. پس جملة كسان چهار هزار و ششصد نفر بودند.
31 و در روز بیست و پنجم ماه دوازدهم از سال سی و هفتم اسیری یهویاكین پادشاه یهودا واقع شد كه اَوِیل مرودك پادشاه بابل در سال اول سلطنت خود سر یهویاكین پادشاه یهودا را از زندان برافراشت. 32 و با او سخنان دلاویز گفت و كرسی او را بالاتر از كرسیهای سایر پادشاهانی كه با او در بابل بودند گذاشت. 33 و لباس زندانی او را تبدیل نمود و او در تمامی روزهای عمرش همیشه نزد وی نان میخورد. 34 و برای معیشت او وظیفة دایمی یعنی قسمت هر روز در روزش در تمام ایام عمرش تا روز وفاتش از جانب پادشاه بابل به او داده میشد.
تورات/عهد قدیم