شنید ستم که در دور سلیمان//که بد دیو و پری او را بفرمان
نشسته بود روزی بر سر تخت//سعادت یاور و اقبال با تخت
شدند مرغان بدرگاه سلیمان//بر آورده ز دست بلبل افغان
بنالیدند چو نای و می زدند چنگ//گهی بر سر گهی بر سینهٔ تنگ
شنید ستم که در دور سلیمان//که بد دیو و پری او را بفرمان
نشسته بود روزی بر سر تخت//سعادت یاور و اقبال با تخت
شدند مرغان بدرگاه سلیمان//بر آورده ز دست بلبل افغان
بنالیدند چو نای و می زدند چنگ//گهی بر سر گهی بر سینهٔ تنگ