بیک نظر کندم دیده مبتلای کسی//ندیده است چو دیده کسی بلای کسی
خرابی دل من نیست جز زدیدهٔ من//که بسته باد چنین روزن از سرای کسی
ز دست دیده چه سازم مرا بجان آورد//کسی چگونه کشد روز و شب جفای کسی
بیک نظر کندم دیده مبتلای کسی//ندیده است چو دیده کسی بلای کسی
خرابی دل من نیست جز زدیدهٔ من//که بسته باد چنین روزن از سرای کسی
ز دست دیده چه سازم مرا بجان آورد//کسی چگونه کشد روز و شب جفای کسی