فوج

دربارۀ آفریدگان خدا سخن گویید و دربارۀ خدا سخن نگویید
امروز دوشنبه 31 اردیبهشت 1403
تبليغات تبليغات

سخن گفتن در چگونگی

بابی دربارۀ نهی از سخن گفتن در چگونگی

[٢46]١-امام باقر علیه السّلام فرمود: دربارۀ آفریدگان خدا سخن گویید و دربارۀ خدا سخن نگویید؛ زیرا سخن راجع به خدا، برای گوینده جز سرگردانی چیزی نیفزاید. در روایت دیگری از حریز آمده است: دربارۀ هرچیزی سخن رانید ولی درباره ذات خداوند لب فروبندید.

[٢4٧]٢-امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند عزّتمند فرماید: «و همانا پایان کار به سوی پروردگار توست (سورۀ نجم، آیۀ 4٢) ؛» ؛ وقتی سخن به خدا رسید، باز ایستید.

[٢4٨]٣-امام صادق علیه السّلام به محمد مسلم فرمود: ای محمّد! مردم همواره از هر دری سخن گویند تا آنجا که دربارۀ(ذات) خدا هم به سخن پردازند؛ پس وقتی آن را شنیدید، بگویید: شایستۀ پرستش جز خدای یکتای بی مانند نیست.

[٢4٩]4-امام باقر علیه السّلام به زیاد فرمود: ای زیاد! مبادا به گفتگوهای خصم آمیزپردازی که زمینه شک را فراهم آورد و عمل را تباه سازد و صاحبش را هلاک کند و ممکن است (در آن میان) کسی سخنی بر زبان راند که آمرزیده نشود. همانا در زمان گذشته، مردمی دانشی که واگذارشان شده بود، وارهاندند و در جست وجوی دانشی که از آن نهی شده بودند، برآمدند تا آنجا که سخنشان به خدا رسید پس سردرگم شدند و (کارشان در این سرگشتگی) به جایی رسید که وقتی مردی را از پیش رو صدا می زدند، او به پشت سرش پاسخ می داد و از پشت سرش صدا می کردند به پیش رو پاسخ می گفت!

در روایت دیگری آمده است؛ تا آنجا که در زمین به سرگشتگی گرفتار شدند

[٢5٠]5-امام صادق علیه السّلام فرمود: هرکه دربارۀ خدا اندیشه کند که او چگونه است، هلاک گردد.

[٢5١]6-امام صادق علیه السّلام فرمود: همانا پادشاه قدرتمندی در محفل خود نسبت به پروردگار سخن ناروا گفت. پس از آن گم گشت و دانسته نشد کجا رفت.

[٢5٢]٧-امام باقر علیه السّلام فرمود: از اندیشیدن دربارۀ خدا بپرهیزید؛ ولی اگر خواستید در عظمتش بیندیشید، به عظمت آفریدگان او نظر کنید.

[٢5٣]٨-امام ششم فرمود: ای پسر آدم! اگر دل تو را پرنده ای بخورد، سیرش نکند و اگر بر چشمت، سوراخ سوزنی نهند آن را بپوشان، (با این حال) تو می خواهی با این دو (عضو کوچک) سلطنت آسمان ها و زمین را بشناسی؟ اگر راست می گویی، آن خورشید آفریده ای از آفریدگان خداست؛ اگر توانستی چشمت را به آن بدوزی، چنان است که تو می گویی.

[٢54]٩-و فرمود: یک یهودی که نامش «سبحت» یا «سبخت» بود خدمت رسول خدا آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، آمده ام دربارۀ پروردگارت از تو بپرسم. اگر پاسخ پرسش مرا دادی، می پذیرم و گرنه برمی گردم. فرمود: هرچه خواهی بپرس. گفت: پروردگارت در کجاست؟ فرمود: آن در همه جا است و در جای محدودی نیست. گفت: او چگونه است؟ فرمود: چگونه پروردگارم را با چگونگی توصیف کنم در حالی که چگونگی، آفریده شده است و خداوند با آفریده اش به وصف نیاید. گفت: از کجا بدانیم تو پیغمبر خدایی؟ وقتی این را گفت هر سنگ و چیز دیگری که در اطرافش بود با لغت عربی گویا گفتند ای سبحت! او فرستادۀ خداست. سبحت گفت: تا امروز مطلبی روشن تر از این ندیده ام؛ سپس گفت: گواهی دهم که سزاوار عبادتی جز خدا نیست و تو فرستادۀ خدایی.

[٢55]١٠-عبد الرحمن بن عتیک گوید: دربارۀ صفت خدا از امام باقر علیه السّلام پرسیدم. حضرت دستش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: خدای مقتدر، والا است. خدای مقتدر، والا است. هرکه به آنچه در آنجاست دست درازی کند، هلاک گردد.

اصول کافی ج1ص209

دسته بندي: کتاب انلاین,حدیث,
مطالب مرتبط :

ارسال نظر

کد امنیتی رفرش

مطالب تصادفي

مطالب پربازديد