فوج

نویسنده: موسی محل نگارش: بیابان
امروز دوشنبه 31 اردیبهشت 1403
تبليغات تبليغات

تثنیه,deuteronomy

5- تثنیه

نویسنده: موسی

محل نگارش: بیابان

مربوط به تاریخ: 1473 ق.د.م (دو ماه )

                    اتمام نگارش: 1473ق.د.م

 

تثنیه فصل 1

1 این است سخنانی كه موسی به آنطرف اٌرد‌ُن‌ّ در بیابان عر‌َبه مقابل سوف در میان فاران و توفَل و لابان و حضیروت و دی‌ذَهب با تمامی اسرائیل گفت. 2 از حوریب به راه جبل سعیر تا قادِش برنیع سفر یازده روزه است. 3 پس در روز اول ماه یازدهم سال چهلم موسی بنی‌اسرائیل را برحسب هرآنچه یَهُوَه او را برای ایشان امر فرموده بود تكلم نمود 4 بعد از آنكه سیحون ملك اموریان را كه در حشبون ساكن بود و عوج ملك باشان را كه در عشتاروت در اَدر‌َعِی ساكن بود كشته بود. 5 به آن طرف اُرد‌ُن در زمین موآب موسی به بیان كردنِ این شریعت شروع كرده‌گفت:

 

6 یَهُوَه خدای ما ما را در حوریب خطاب كرده گفت: “توقف شما در این كوه بس شده است. 7 پس توجه نموده كوچ كنید و به كوهستان اموریان و جمیع حوالی آن از عربه و كوهستان و هامون و جنوب و كنارة دریا یعنی زمین كنعانیان و لُبنان تا نهر بزرگ كه نهر فرات باشد داخل شوید. 8 اینك زمین را پیش روی شما گذاشتم. پس داخل شده زمینی را كه یَهُوَه برای پدران شما ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خورد كه به ایشان و بعد از آنها به ذریت ایشان بدهد به تصرف آورید.”

9 و در آن وقت به شما متكلم شده‌گفتم: “من به تنهایی نمیتوانم متحمل شما باشم. 10 یَهُوَه خدای شما شما را افزوده است و اینك شما امروز مثل ستارگان آسمان كثیر هستید. 11 یَهُوَه خدای پدران شما شما را هزار چندان كه هستید بیفزاید و شما را برحسب آنچه به شما گفته است بركت دهد. 12 لیكن من چگونه به تنهایی متحمل محنت و بار و منازعت شما بشوم. 13 پس مردان حكیم و عاقل و معروف از اسباط خود بیاورید تا ایشان را بر شما رؤسا سازم.” 14 و شما در جواب من گفتید: “سخنی كه گفتی نیكو است كه بكنیم.”

15 پس رؤسای اسباط شما را كه مردان حكیم و معروف بودند گرفته ایشان را بر شما رؤسا ساختم تا آقاان هزاره‌ها و آقاان صدها و آقاان پنجاهها و آقاان دهها و ناظران اسباط شما باشند. 16 و در آنوقت داوران شما را امر كرده گفتم: دعوای برادران خود را بشنوید و در میان هركس و برادرش و غریبی كه نزد وی باشد به انصاف داوری نمایید. 17 و در داوری طرفداری مكنید كوچك را مثل بزرگ بشنوید و از روی انسان مترسید زیرا كه داوری از آن خداست و هر دعوایی كه برای شما مشكل است نزد من بیاورید تا آنرا بشنوم. 18 و آن وقت همة چیزهایی را كه باید بكنید‌ برای شما امر فرمودم.

 

19 پس از حوریب كوچ كرده از تمامی این بیابان بزرگ و ترسناك كه شما دیدید به راه كوهستان اموریان رفتیم چنانكه یَهُوَه خدای ما به ما امر فرمود و به قادٍش برنیع رسیدیم. 20 و به شما گفتم: “به كوهستان اموریانی كه یَهُوَه خدای ما به ما میدهد رسیده‌اید. 21 اینك یَهُوَه خدای تو این زمین را پیش روی تو گذاشته است پس برآی و چنانكه یَهُوَه خدای پدرانت به تو گفته است آنرا به تصرف آور و ترسان و هراسان مباش.”

22 آنگاه جمیع شما نزد من آمده گفتید: “مردانِ چند پیش روی خود بفرستیم تا زمین را برای ما جاسوسی نمایند و ما را از راهی كه باید برویم و از شهرهایی كه به آنها میرویم خبر بیاورند.” 23 و این سخن مرا پسند آمد پس دوازده نفر از شما یعنی یكی را از هر سبط گرفتم 24 و ایشان متوجه راه شده به كوه برآمدند و به وادی اَشكُول رسیده آنرا جاسوسی نمودند. 25 و از میوة زمین به دست خود گرفته آنرا نزد ما آوردند و ما را مخبر ساخته گفتند: “زمینی كه یَهُوَه خدای ما به ما میدهد نیكوست.”

 

26 لیكن شما نخواستید كه بروید بلكه از فرمان یَهُوَه عصیان ورزیدید. 27 و در خیمه‌های خود همهمه كرده گفتید: “چونكه یَهُوَه ما را دشمن داشت ما را از زمین مصر بیرون آورد تا ما را به دست اموریان تسلیم كرده‌ هلاك سازد. 28 و حال كجا برویم چونكه برادران ما دل ما را گداخته گفتند كه این قوم از ما بزرگتر و بلندترند و شهرهای ایشان بزرگ و تا آسمان حصاردار است و نیز بنی‌عناق را در آنجا دیده‌ایم.” 29 پس من به شما گفتم: “مترسید و از ایشان هراسان مباشید. 30 یَهُوَه خدای شما كه پیش روی شما میرود برای شما جنگ خواهد كرد برحسب هرآنچه به نظر شما در مصر برای شما كرده است.” 31 و هم در بیابان كه در آنجا دیدید چگونه یَهُوَه خدای تو مثل كسی كه پسر خود را می‌برد تو را در تمامی راه كه می‌رفتید برمیداشت تا به اینجا رسیدید. 32 لیكن با وجود این همة شما به یَهُوَه خدای خود ایمان نیاوردید. 33 كه پیش روی شما در راه می‌رفت تا جایی برای نزول شما بطلبد وقت شب در آتش تا راهی را كه به آن بروید به شما بنماید و وقت روز در ابر.

34 و یَهُوَه آواز سخنان شما را شنیده غضبناك شد و قسم خورده گفت: 35 “هیچكدام از این مردمان و از این طبقة شریر آن زمین نیكو را كه قسم خوردم كه به پدران شما بدهم هرگز نخواهند دید. 36 سوای كالیب بن‌یفٌتَّه كه آنرا خواهد دید و زمینی را كه در آن رفته بود به وی و به پسرانش خواهم داد چونكه یَهُوَه را پیروی كامل نمود.” 37 و یَهُوَه بخاطر شما بر من نیز خشم نموده گفت كه “تو هم داخل آنجا نخواهی شد. 38 یوشع بن‌نون كه بحضور تو می‌ایستد داخل آنجا خواهد شد. پس او را قوی گردان زیرا اوست كه آنرا برای بنی‌اسرائیل تقسم خواهد نمود. 39 و اطفال شما كه دربارة آنها گفتید كه به یغما خواهند رفت و پسران شما كه امروز نیك و بد را تمیز نمی‌دهند داخل آنجا خواهند شد و آنرا به ایشان خواهم داد تا مالك آن بشوند. 40 و اما شما رو گردانیده از راه بحر قلزم به بیابان كوچ كنید.”

41 و شما در جواب من گفتید كه “به یَهُوَه گناه ورزیده‌ایم پس رفته جنگ خواهیم كرد موافق هر آنچه یَهُوَه خدای ما به ما امر فرموده است. و همة شما اسلحه جنگ خود را بسته عزیمت كردید كه به كوه برآیید. 42 آنگاه یَهُوَه به من گفت: “به ایشان بگو كه نروند و جنگ منمایند زیرا كه من در میان شما نیستم مبادا از حضور دشمنان خود مغلوب شوید.” 43 پس به شما گفتم لیكن نشنیدید بلكه از فرمان یَهُوَه عصیان ورزیدید و مغرور شده به فراز كوه برآمدید. 44 و اموریانی كه در آن كوه ساكن بودند به مقابلة شما بیرون آمده‌ شما را تعاقب نمودند بطوری كه زنبورها میكنند و شما را از سعیر تا حرما شكست دادند. 45 پس برگشته به حضور یَهُوَه گریه نمودید اما یَهُوَه آواز شما را نشنید و به شما گوش نداد.

46 و در قادِش برحسب ایام توقّفِ خود روزهای بسیار ماندید.

تثنیه فصل 2

 

1 پس برگشته چنانكه یَهُوَه به من گفته بود از راه بحرقلزم در بیابان كوچ كردیم و روزهای بسیار كوه سعیر را دور زدیم. 2 پس یَهُوَه مرا خطاب كرده گفت: 3 “دور زدن شما به این كوه بس است بسوی شمال برگردید. 4 و قوم را امر فرموده بگو كه شما از حدود برادران خود بنی‌عیسو كه در سعیر ساكنند باید بگذرید و ایشان از شما خواهند ترسید پس بسیار احتیاط كنید. 5 و با ایشان منازعه مكنید زیرا كه از زمین ایشان بقدر كف پایی هم به شما نخواهم داد چونكه كوه سعیر را به عیسو به ملكیت داده‌ام. 6 خوراك را از ایشان به نقره خریده بخورید و آب را نیز از ایشان به نقره خریده بنوشید.” 7 زیرا كه یَهُوَه خدای تو تو را در همة كارهای دستت بركت داده است او راه رفتنت را در این بیابان بزرگ میداند الآن چهل سال است كه یَهُوَه خدایت با تو بوده است و به هیچ چیز محتاج نشده‌ای. 8 پس از برادران خود بنی‌عیسو كه در سعیر ساكنند از راه عربه از اِیلَت و عصیون‌جابر عبور نمودیم.

9 پس برگشته از راه بیابان موآب گذشتیم و یَهُوَه مرا گفت: “موآب را اذیت مرسان و با ایشان منازعت و جنگ منما زیرا كه از زمین ایشان هیچ نصیبی به شما نخواهم داد چونكه عار را به بنی‌لوط برای ملكیت داده‌ام.” 10 ایمیان كه قوم عظیم و كثیر و بلندقد مثل عناقیان بودند پیش در آنجا سكونت داشتند. 11 ایشان نیز مثل عناقیان از رفائیان محسوب بودند لیكن موآبیان ایشان را ایمیان میخوانند. 12 و حوریان در سعیر پیشتر ساكن بودند و بنی‌عیسو ایشان را اخراج نموده ایشان را از پیش روی خود هلاك ساختند و در جای ایشان ساكن شدند چنانكه اسرائیل به زمین میراث خود كه یَهُوَه به ایشان داده بود كردند. 13 الآن برخیزید و از وادی زار‌َد عبور نمایید. پس از وادی زار‌َد عبور نمودیم. 14 و ایامی كه از قادش برنیع راه میرفتیم تا از وادی زار‌َد عبور نمودیم سی و هشت سال بود تا تمامی آن طبقة مردان جنگی از میان اردو تمام شدند چنانكه یَهُوَه برای ایشان قسم خورده بود. 15 و دست یَهُوَه نیز بر ایشان میبود تا ایشان را از میان اردو بالكّل هلاك كند.

16 پس چون جمیع مردان جنگی از میان قوم بالكل مردند 17 آنگاه یَهُوَه مرا خطاب كرده گفت: 18 “تو امروز از عار كه سرحد موآب باشد باید بگذری. 19 و چون به مقابل بنی‌عمون برسی ایشان را مرنجان و با ایشان منازعه مكن زیرا كه از زمین بنی‌عمون نصیبی به تو نخواهم داد چونكه آنرا به بنی‌لوط به ملكیت داده‌ام. 20 (آن نیز زمین رفائیان شمرده میشود و رفائیان پیشتر ساكن آنجا بودند لیكن عمونیان ایشان را زَمز‌ُمیان میخوانند. 21 ایشان قومی عظیم و كثیر و بلندقد مثل عناقیان بودند و یَهُوَه آنها را از پیش روی ایشان هلاك كرد پس ایشان را اخراج نموده در جای ایشان ساكن شدند. 22 چنانكه برای بنی‌عیسو كه در سعیر ساكنند عمل نموده حوریان را از حضور ایشان هلاك ساخته آنها را اخراج نمودند و تا امروز در جای ایشان ساكنند. 23 و عِو‌ّیان را كه در دهات تا به غَز‌ّا ساكن بودند كَفتُوریان كه از كَفتُور بیرون آمدند هلاك ساخته در جای ایشان ساكن شدند.) 24 پس برخیزید و كوچ كرده از وادی اَرنون عبور كنید اینك سیحونِ اَموری ملك حشبون و زمین او را به دست تو دادم به تصرف آن شروع كن و با ایشان جنگ نما. 25 امروز شروع كرده خوف و ترس تو را بر قومهای زیر تمام آسمان مستولی میگردانم‌ و ایشان آوازة تو را شنیده خواهند لرزید و از ترس تو مضطرب خواهند شد.”

 

26 پس قاصدان با سخنان صلح‌آمیز از بیابان قَدِیموت نزد سیحون ملك حشبون فرستاده‌گفتم: 27 “اجازت بده كه از زمین تو بگذرم به شاهراه خواهم رفت و به طرف راست یا چپ میل نخواهم كرد. 28 خوراك را به نقره به من بفروش تا بخورم و آب را به نقره به من بده تا بنوشم فقط اجازت بده تا بر پایهای خود بگذرم. 29 چنانكه بنی‌عیسو كه در سعیر ساكنند و موآبیان كه در عار ساكنند به من رفتار نمودند تا از اُرد‌ُن به زمینی كه یَهُوَه خدای ما به ما میدهد عبور نمایم.” 30 اما سیحون ملك حشبون نخواست كه ما را از سرحد خود راه بدهد زیرا كه یَهُوَه خدای تو روح او را به قساوت و دل او را به سختی واگذاشت تا او را چنانكه امروز شده است به دست تو تسلیم نماید.

31 و یَهُوَه مرا گفت: “اینك به تسلیم نمودن سیحون و زمین او به دست تو شروع كردم پس بنا به تصرف آن بنما تا زمین او را مالك شوی.” 32 آنگاه سیحون با تمامی قوم خود به مقابلة ما برای جنگ كردن در یاهص بیرون آمدند. 33 و یَهُوَه خدای ما او را به دست ما تسلیم نموده او را با پسرانش و جمیع قومش زدیم. 34 و تمامی شهرهای او را در آنوقت گرفته مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاك كردیم كه یكی را باقی نگذاشتیم. 35 لیكن بهایم را با غنیمت شهرهایی كه گرفته بودیم برای خود به غارت بردیم. 36 از عروعیر كه بر كنارة وادی اَرنون است و شهری كه در وادی است تا جِلعاد قریه‌ای نبود كه به ما ممتنع باشد یَهُوَه خدای ما همه را به ما تسلیم نمود. 37 لیكن به زمین بنی‌عمون و به تمامی كنارة وادی یبوق و شهرهای كوهستان و به هرجایی كه یَهُوَه خدای ما نهی فرموده بود‌ نزدیك نشدیم.

تثنیه فصل 3

 

1 پس برگشته به راه باشان رفتیم و عوج ملك باشان با تمامی قوم خود به مقابلة ما بیرون آمده در اَدر‌َعِی جنگ كرد. 2 و یَهُوَه مرا گفت: “از او مترس زیرا كه او و تمامی قومش و زمینش را به دست تو تسلیم نموده‌ام تا بطوری كه با سیحون ملك اموریان كه در حشبون ساكن بود عمل نمودی با وی نیز عمل نمایی.” 3 پس یَهُوَه خدای ما عوج ملك باشان را نیز و تمامی قومش را به دست ما تسلیم نموده او را به حدی شكست دادیم كه احدی از برای وی باقی نماند. 4 و در آنوقت همة شهرهایش را گرفتیم و شهری نماند كه از ایشان نگرفتیم یعنی شصت شهر و تمامی مرزبوم اَرجوب كه مملكت عوج در باشان بود. 5 جمیع اینها شهرهای حصاردار با دیوارهای بلند و دروازه‌ها و پشت‌بندها بود سوای قُرای بی‌حصارِ بسیار كثیر. 6 و آنها را بالكل‌ّ هلاك كردیم چنانكه با سیحون ملك حشبون كرده بودیم هر شهر را با مردان و زنان و اطفال هلاك ساختیم. 7 و تمامی بهایم و غنیمت شهرها را برای خود به غارت بردیم.

8 و در آن وقت زمین را از دست دو ملك اَموریان كه به آن طرف اُرد‌ُن بودند از وادی اَرنُون تا جبل حرمون گرفتیم. 9 (و این حرمون را صیدونیان سِریون میخوانند و اموریان آنرا سِنیر میخوانند.) 10 تمام شهرهای هامون و تمامی جلعاد و تمامی باشان تا سلخَه و اَدر‌َعِی كه شهرهای مملكت عوج در باشان بود. 11 زیرا كه عوج ملك باشان از بقیة رفائیان تنها باقی مانده بود. اینك تخت خواب او تخت آهنین است آیا آن در ر‌ََبت بنی‌عمون نیست. و طولش نُه ذراع و عرضش چهار ذراع برحسب ذراع آدمی میباشد.

 

12 و این زمین را در آن وقت به تصرف آوردیم و آنرا از عروعیر كه بركنار وادی ارنون است و نصف كوهستان جلعاد و شهرهایش را به رؤبینیان و جادیان دادم. 13 و بقیه جلعاد و تمامی باشان را كه مملك عوج باشد به نصف سبط منسی دادم یعنی تمامی مرزبوم ارجوب را با تمامی باشان كه زمین رفائیان نامیده میشود. 14 یائیر بن‌منسی تمامی مرزبوم ارجوب را تا حد‌ّ جشوریان و معكِیان گرفت و آنها را تا امروز به اسم خود باشان حو‌ُّوت یائیر نامید. 15 و جلعاد را به ماكیر دادم. 16 و به رؤبینیان و جادیان از جلعاد تا وادی اِرنون هم وسط وادی و هم كناره‌اش تا وادی یبوق را كه حد بنی‌عمون باشد دادم. 17 و عر‌َبه را نیز و اُرد‌ُن و كناره‌اش را از كِنّرِت تا دریای عربه كه بحرالملح باشد زیر دامنه‌های فِسجه به طرف مشرق دادم.

18 و در آن وقت به شما امر فرموده گفتم: “یَهُوَه خدای شما این زمین را به شما داده است تا آنرا به تصرف آورید پس جمیع مردان جنگی شما مهیا شده‌ پیش روی برادران خود بنی‌اسرائیل عبور كنید. 19 لیكن زنان و اطفال و مواشی شما چونكه میدانم مواشی بسیار دارید در شهرهای شما كه به شما دادم بمانند 20 تا یَهُوَه به برادران شما مثل شما آرامی دهد و ایشان نیز زمینی را كه یَهُوَه خدای شما به آنطرف اُرد‌ُن به ایشان میدهد به تصرف آورند آنگاه هر یكی از شما به ملك خود كه به شما دادم برگردید.” 21 و در آن وقت یوشع را امر فرموده گفتم: “هرآنچه یَهُوَه خدای شما به این دو پادشاه كرده است چشمان تو دید. پس یَهُوَه با تمامی ممالكی كه بسوی آنها عبور میكنی چنین خواهد كرد. 22 از ایشان مترسید زیرا كه یَهُوَه خدای شماست كه برای شما جنگ میكند.”

 

23 و در آنوقت نزد یَهُوَه استغاثه كرده گفتم: 24 “ای سلطان تعالی یَهُوَه تو به نشان دادن عظمت و دست قوی خود به بنده‌ات شروع كرده‌ای زیرا كدام خداست در آسمان یا در زمین كه مثل اعمال و جبروت تو میتواند عمل نماید. 25 تمنّا اینكه عبور نمایم و زمین نیكو را كه به آنطرف اُرد‌ُن است و این كوه نیكو و لُبنان را ببینم.” 26 لیكن یَهُوَه بخاطر شما با من غضبناك شده مرا اجابت ننمود و یَهُوَه مرا گفت: “تو را كافی است. بار دیگر دربارة این امر با من سخن مگو. 27 به قله فِسًجه برآی و چشمان خود را به طرف مغرب و شما ل و جنوب و مشرق بلند كرده به چشمان خود ببین زیرا كه از این اُرد‌ُن نخواهی گذشت. 28 اما یوشع را امر فرموده او را دلیر و قوی گردان زیرا كه او پیش این قوم عبور نموده زمینی را كه تو خواهی دید برای ایشان تقسیم خواهد نمود.” 29 پس در در‌ّه در برابر بیت فَغُور توقف نمودیم.

تثنیه فصل 4

 

1 پس الآن ای اسرائیل فرایض و احكامی را كه من به شما تعلیم میدهم تا آنها را بجا آورید بشنوید تا زنده بمانید و داخل شده زمینی را كه یَهُوَه خدای پدران شما به شما میدهد به تصر‌ّف آورید. 2 بر كلامی كه من به شما امر میفرمایم چیزی میفزایید و چیزی از آن كم منمایید تا اوامر یَهُوَه خدای خود را كه به شما امر میفرمایم نگاه دارید. 3 چشمان شما آنچه را یَهُوَه در بعل فغور كرد دید زیرا هر كه پیروی بعل فغور كرد یَهُوَه خدای تو او را از میان تو هلاك ساخت. 4 اما جمیع شما كه به یَهُوَه خدای خود ملصق شدید امروز زنده ماندید.

5 اینك چنانكه یَهُوَه خدایم مرا امر فرموده است فرایض و احكام به شما تعلیم نمودم تا در زمینی كه شما داخل آن شده به تصرف میآورید چنان عمل نمایید. 6 پس آنها را نگاه داشته بجا آورید زیرا كه این حكمت و فطانت شماست در نظر قومهایی كه چون این فرایض را بشنوند خواهند گفت: “هر آینه این طایفه‌ای بزرگ قوم حكیم و فطانت پیشه‌اند.” 7 زیرا كدام قوم بزرگ است كه خدا نزدیك ایشان باشد چنانكه یَهُوَه خدای ما است در هر وقت كه نزد او دعا میكنیم؟ 8 و كدام طایفة بزرگ است كه فرایض و احكام عادله‌ای مثل تمام این شریعتی كه من امروز پیش مشا میگذارم دارند؟

9 لیكن احتراز نما و خویشتن را بسیار متوجه باش مبادا این چیزهایی را كه چشمانت دیده است فراموش كنی و مبادا اینها در تمامی ایام عمرت از دل تو محو شود بلكه آنها را به پسرانت و پسران پسرانت تعلیم ده. 10 در روزی كه در حضور یَهُوَه خدای خود در حوریب ایستاده بودی و یَهُوَه به من گفت: “قوم را نزد من جمع كن تا كلمات خود را به ایشان بشنوانم تا بیاموزند كه در تمامی روزهایی كه بر روی زمین زنده باشند از من بترسند و پسران خود را تعلیم دهند.” 11 و شما نزدیك آمده زیر كوه ایستادید و كوه تا به وسط آسمان به آتش و تاریكی و ابرها و ظلمت غلیظ میسوخت. 12 و یَهُوَه با شما از میان آتش متكلّم شد و شما آواز كلمات را شنیدید لیكن صورتی ندیدید بلكه فقط آواز را شنیدید. 13 و عهد خود را كه شما را به نگاه داشتن آن مأمور فرمود برای شما بیان كرد یعنی ده كلمه را و آنها را بر دو لوح سنگ نوشت. 14 و یَهُوَه مرا در آنوقت امر فرمود كه فرایض و احكام را به شما تعلیم دهم تا آنها را در زمینی كه برای تصرفش به آن عبور میكنید بجا آورید.

 

15 پس خویشتن را بسیار متوجه باشید زیرا در روزی كه یَهُوَه با شما در حوریب از میان آتش تكلّم مینمود هیچ صورتی ندیدید. 16 مبادا فاسد شوید و برای خود صورت تراشیده یا تمثال هر شكلی از شبیه ذكور یا اُنات بسازید 17 یا شبیه هر بهیمه‌ای كه بر روی زمین است یا شبیه هر مرغ بالدار كه در آسمان می‌پرد 18 یا شبیه هر خزنده‌ای بر زمین یا شبیه هر ماهی‌ای كه در آبهای زیر زمین است. 19 و مبادا چشمان خود را بسوی آسمان بلند كنی و آفتاب و ماه و ستارگان و جمیع جنود آسمان را دیده فریفته شوی و سجده كرده آنها را كه یَهُوَه خدایت برای تمامی قومهایی كه زیر تمام آسمانند تقسیم كرده است عبادت نمایی. 20 لیكن یَهُوَه شما را گرفته از كورة آهن از مصر بیرون آورد تا برای او قوم میراث باشید چنانكه امروز هستید.

21 و یَهُوَه بخاطر شما بر من غضبناك شده قسم خورد كه از اُرد‌ُن عبور نكنم و به آن زمین نیكو كه یَهُوَه خدایت به تو برای ملكیت میدهد داخل نشوم. 22 بلكه من در این زمین خواهم مرد و از اُرد‌ُن عبور نخواهم كرد لیكن شما عبور خواهید كرد و آن زمین نیكو را به تصر‌ّف خواهید آورد. 23 پس احتیاط نمایید مبادا عهد یَهُوَه خدای خود را كه با شما بسته است فراموش نمایید و صورت تراشیده یا شبیه هر چیزی كه یَهُوَه خدایت به تو نهی كرده است برای خود بسازی. 24 زیرا كه یَهُوَه خدایت آتش سوزنده و خدای غیور است.

25 چون پسران و پسرانِ پسران را تولید نموده‌و در زمین مدتی ساكن باشید اگر فاسد شده‌ صورت تراشیده و شبیه هر چیزی را بسازید و آنچه در نظر یَهُوَه خدای شما بد است بجا آورده او را غضبناك سازید 26 آسمان و زمین را امروز بر شما شاهد میآورم كه از آن زمینی كه برای تصر‌ّف آن از اُرد‌ُن بسوی آن عبور میكنید البته هلاك خواهید شد و روزهای خود را در آن طویل نخواهید ساخت بلكه بالكل هلاك خواهید شد. 27 و یَهُوَه شما را در میان قومها پراكنده خواهد نمود و شما در میان طوایفی كه یَهُوَه شما را به آنجا میبرد قلیل‌العدد خواهید ماند. 28 و در آنجا خدایان ساخته شدة دست انسان از چوب و سنگ را عبادت خواهید كرد كه نمی‌بینند و نمی‌شنوند و نمی‌خورند و نمی‌بویند. 29 لیكن اگر از آنجا یَهُوَه خدای خود را بطلبی او را خواهی یافت‌ بشرطی كه او را به تمامی دل و به تمامی جان خود تفحص نمایی. 30 چون در تنگی گرفتار شوی و جمیع این وقایع بر تو عارض شود در ایام آخر بسوی یَهُوَه خدای خود برگشته آواز او را خواهی شنید. 31 زیرا كه یَهُوَه خدای تو خدای رحیم است تو را ترك نخواهد كرد و تو را هلاك نخواهد نمود و عهد پدرانت را كه برای ایشان قسم خورده بود فراموش نخواهد كرد.

32 زیرا كه از ایام پیشین كه قبل از تو بوده است از روزی كه خدا آدم را بر زمین آفرید و از یك كنارة آسمان تا به كنارة دیگر بپرس كه آیا مثل این امر عظیم واقع شده یا مثل این شنیده شده است؟ 33 آیا قومی هرگز آواز خدا را كه از میان آتش متكلم شود شنیده باشند و زنده بمانند چنانكه تو شنیدی؟ 34 و آیا خدا عزیمت كرد كه برود و قومی برای خود از میان قوم دیگر بگیرد با تجربه‌ها و آیات و معجزات و جنگ و دست قوی و بازوی دراز شده و ترسهای عظیم موافق هر آنچه كه یَهُوَه خدای شما برای شما در مصر در نظر شما بعمل آورد؟ 35 این بر تو ظاهر شد تا بدانی كه یَهُوَه خداست و غیر از او دیگری نیست. 36 از آسمان آواز خود را به تو شنوانید تا تو را تأدیب نماید و بر زمین آتش عظیم خود را به تو نشان داد و كلام او را از میان آتش شنیدی. 37 و از این جهت كه پدران تو را دوست داشته ذریت ایشان را بعد از ایشان برگزیده بود تو را به حضرت خود با قو‌ّت عظیم از مصر بیرون آورد. 38 تا امتهای بزرگتر و عظیمتر از تو را پیش روی تو بیرون نماید و تو را در آورده زمین ایشان را برای ملكیت به تو دهد چنانكه امروز شده است. 39 لهذا امروز بدان و در دل خود نگاهدار كه یَهُوَه خداست بالا در آسمان و پایین بر روی زمین و دیگری نیست. 40 و فرایض و اوامر او را كه من امروز به تو امر میفرمایم نگاهدار تا تو را و بعد از تو فرزندان تو را نیكو باشد و تا روزهای خود را بر زمینی كه یَهُوَه خدایت به تو میدهد تا به ابد طویل نمایی.

 

41 آنگاه موسی سه شهر به آن طرف اُرد‌ُن بسوی مشرق آفتاب جدا كرد. 42 تا قاتلی كه همسایة خود را نادانسته كشته باشد و پیشتر با وی بغض نداشته به آنها فرار كند و به یكی از این شهرها فرار كرده زنده ماند. 43 یعنی یاصَر در بیابان در زمین همواری به جهت رؤبینیان و راموت در جلعاد به جهت جادیان و جولان در باشان به جهت منسیان.

 

44 و این است شریعتی كه موسی پیش روی بنی‌اسرائیل نهاد. 45 این است شهادات و فرایض و احكامی كه موسی به بنی‌اسرائیل گفت وقتی كه ایشان از مصر بیرون آمدند 46 به آنطرف اُرد‌ُن در در‌ّة مقابل بیت‌فغور در زمین سیحون ملك اموریان كه در حشبون ساكن بود و موسی و بنی‌اسرائیل چون از مصر بیرون آمده بودند او را مغلوب ساختند 47 و زمین او را و زمین عوج ملك باشان را دو ملك اموریانی كه به آنطرف اُرد‌ُن بسوی مشرق آفتاب بودند به تصرف آوردند 48 از عروعیر كه بر كنارة وادی اَرًنون است تا جبل سیئون كه حرمون باشد 49 و تمامی عر‌َبه به آنطرف اُرد‌ُن بسوی مشرق تا دریای عر‌َبه زیر دامنه‌های فِسًجه.

تثنیه فصل 5

 

1و موسی تمامی بنی‌اسرائیل را خوانده به ایشان گفت: ای اسرائیل فرایض و احكامی را كه من امروز به گوش شما میگویم بشنوید تا آنها را یاد گرفته متوجه باشید كه آنها را بجا آورید. 2 یَهُوَه خدای ما با ما در حوریب عهد بست. 3 یَهُوَه این عهد را با پدران ما نبست بلكه با ما كه جمیعاً امروز در اینجا زنده هستیم. 4 یَهُوَه در كوه از میان آتش با شما روبرو متكلم شد. 5 (من در آن وقت میان یَهُوَه و شما ایستاده بودم تا كلام یَهُوَه را برای شما بیان كنم. زیرا كه شما به سبب آتش می‌ترسیدید و به فراز كوه برنیامدید) و گفت:

6 “من هستم یَهُوَه خدای تو كه تو را از زمین مصر از خانة بندگی بیرون آوردم. 7 تو را به حضور من خدایان دیگر نباشند.

8 “به جهت خود صورت تراشیده یا هیچ تمثالی از آنچه بالا در آسمان یا از آنچه پایین در زمین یا از آنچه در آبهای زیر زمین است مساز. 9 آنها را سجده و عبادت منما. زیرا من كه یَهُوَه خدای تو هستم خدای غیورم و گناه پدران را بر پسران تا پشت سوم و چهارم از آنانی كه مرا دشمن دارند میرسانم. 10 و رحمت میكنم تا هزار پشت بر آنانی كه مرا دوست دارند و احكام و مرا نگاه دارند.

11 “نام یَهُوَه خدای خود را به باطل مبر زیرا یَهُوَه كسی را كه نام او را به باطل بر‌َد بیگناه نخواهد شمرد.

12” روز سبَت را نگاهدار و آنرا تقدیس نما چنانكه یَهُوَه خدایت به تو امر فرموده است. 13 شش روز مشغول باش و هر كار خود را بكن. 14 اما روز هفتمین سبَت یَهُوَه خدای توست. در آن هیچكاری مكن تو و پسرت و دخترت و غلامت و كنیزت و گاوت و الاغت و همة بهایمت و مهمانت كه در اندرون دروازه‌های تو باشد تا غلامت و كنیزت مثل تو آرام گیرند. 15 و بیادآور كه در زمین مصر غلام بودی و یَهُوَه خدایت تو را به دست قوی و بازوی دراز از آنجا بیرون آورد. بنابراین یَهُوَه خدایت تو را امر فرموده است كه روز سبَت را نگاهداری.

16 “ پدر و مادر خود را حرمت دار چنانكه یَهُوَه خدایت تو را امر فرموده است تا روزهایت دراز شود و تو را در زمینی كه یَهُوَه خدایت به تو می‌بخشد نیكویی باشد.

17 “ قتل مكن. 18 و زنا مكن. 19 و دزدی مكن. 20 و بر همسایة خود شهادت دروغ مده. 21 و بر زن همسایه‌ات طمع مورز و به خانة همسایه‌ات و به مزرعة او و به غلامش و كنیزش و گاوش و الاغش و به هر چه از آنِ همسایة تو باشد طمع مكن.”

22 این سخنان را یَهُوَه به تمامی جماعت شما در كوه از میان آتش و ابر و ظلمت غلیظ به آواز بلند گفت و بر آنها چیزی نیفزود و آنها را بر دو لوح سنگ نوشته به من داد. 23 و چون شما آن آواز را از میان تاریكی شنیدید و كوه به آتش میسوخت شما با جمیع رؤسای اسباط و مشایخ خود نزد من آمده 24 گفتید: اینك یَهُوَه خدای ما جلال و عظمت خود را بر ما ظاهر كرده است و آواز او را از میان آتش شنیدیم پس امروز دیدیم كه خدا با انسان سخن میگوید و زنده است. 25 و اما الآن چرا بمیریم زیرا كه این آتشِ عظیمً ما را خواهد سوخت اگر آواز یَهُوَه خدای خود را دیگر بشنویم خواهیم مرد. 26 زیرا از تمامی بشر كیست كه مثل ما آواز خدای حی‌ّ را كه از میان آتش سخن گوید بشنود و زنده ماند؟ 27 تو نزدیك برو و هر آنچه یَهُوَه خدای ما بگوید‌ بشنو و هرآنچه یَهُوَه خدای ما به تو بگوید برای ما بیان كن پس خواهیم شنید و به عمل خواهیم آورد.

28 و یَهُوَه آواز سخنان شما را كه به من گفتید شنید و یَهُوَه مرا گفت: “آواز سخنان این قوم را كه به تو گفتند شنیدم هر چه گفتند نیكو گفتند. 29 كاش كه دلی را مثل این داشتند تا از من می‌ترسیدند و تمامی اوامر مرا در هر وقت بجا می‌آوردند تا ایشان را و فرزندان ایشان را تا به ابد نیكو باشد. 30 برو و ایشان را بگو به خیمه‌های خود برگردید. 31 و اما تو در اینجا پیش من بایست تا جمیع اوامر و فرایض و احكامی را كه می‌باید به ایشان تعلیم دهی به تو بگویم و آنها را در زمینی كه من به ایشان میدهم تا در آن تصر‌ّف نمایند بجا آورند.”

32 پس توجه نمایید تا آنچه یَهُوَه خدای شما به شما امر فرموده است به عمل آورید و به راست و چپ انحراف منمایید. 33 در تمامی آن طریقی كه یَهُوَه خدای شما به شما امر فرموده است سلوك نمایید‌ تا برای شما نیكو باشد و ایام خود را در زمینی كه به تصرف خواهید آورد طویل نمایید.

تثنیه فصل 6

 

1و این است اوامر و فرایض و احكامی كه یَهُوَه خدای شما امر فرمود كه به شما تعلیم داده شود تا آنها را در زمینی كه شما بسوی آن برای تصرفش عبور میكنید بجا آورید. 2 و تا از یَهُوَه خدای خود ترسان شده جمیع فرایض و اوامر او را كه من به شما امر میفرمایم نگاه داری تو و پسرت و پسر پسرت در تمامی ایام عمرت و تا عمر تو دراز شود. 3 پس ای اسرائیل بشنو و به عمل نمودنِ آن متوجه باش تا برای تو نیكو باشد و بسیار افزوده شوی در زمینی كه به شیر و شهد جاری است چنانكه یَهُوَه خدای پدرانت تو را وعده داده است.

4 ای اسرائیل بشنو یَهُوَه خدای ما یَهُوَه واحد است. 5 پس یَهُوَه خدای خود را به تمامی جان و تمامی قوت خود محبت نما. 6 و این سخنانی كه من امروز تو را امر میفرمایم بر دل تو باشد. 7 و آنها را به پسرانت به دقت تعلیم نما و حین نشستنت در خانه و رفتنت به راه و وقت خوابیدن و برخاستنت از آنها گفتگو نما. 8 و آنها را بر دست خود برای علامت ببند و در میان چشمانت عصابه باشد. 9 و آنها را بر باهوهای در خانه‌ات و بر دروازه‌هایت بنویس.

10 و چون یَهُوَه خدایت تو را به زمینی كه برای پدرانت ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خورد كه به تو بدهد در آو‌َر‌َد به شهرهای بزرگ و خوشنمایی كه تو بنا نكرده‌ای 11 و به خانه‌های پر از هر چیز نیكو كه پر نكرده‌ای و حوضهای كنده شده‌ای كه نكنده‌ای و تاكستانها و باغهای زیتونی كه غرس ننموده‌ای و از آنها خورده سیر شدی 12 آنگاه با حذر باش مبادا یَهُوَه را كه تو را از زمین مصر از خانة بندگی بیرون آورًد فراموش كنی. 13 از یَهُوَه خدای خود بترس و او را عبادت نما و به نام او قسم بخور. 14 خدایان دیگر را از خدایان طوایفی كه به اطراف تو میباشند پیروی منمایید. 15 زیرا یَهُوَه خدای تو در میان تو خدای غیور است مبادا غضب یَهُوَه خدایت برتو افروخته شود و تو را از روی زمین هلاك سازد.

16 یَهُوَه خدای خود را میازمایید چنانكه او را در مسا آزمودید. 17 توجه نمایید تا اوامر یَهُوَه خدای خود را و شهادات و فرایض او را كه به شما امر فرموده است نگاه دارید. 18 و آنچه در نظر یَهُوَه راست و نیكوست به عمل‌آور تا برای تو نیكو شود و داخل شده آن زمین نیكو را كه یَهُوَه برای پدرانت قسم خورد به تصرف آوری. 19 و تا جمیع دشمنانت را از حضورت اخراج نماید چنانكه یَهُوَه گفته است.

20 چون پسر تو در ایام آینده از تو سؤال نموده گوید كه مراد از این شهادات و فرایض و احكامی كه یَهُوَه خدای ما به شما امر فرموده است چیست؟ 21 پس به پسر خود بگو: ما در مصر غلام فرعون بودیم و یَهُوَه ما را از مصر با دست قوی بیرون آورد. 22 و یَهُوَه آیات و معجزات عظیم و ردی بر مصر و فرعون و تمامی اهل خانة او در نظر ما ظاهر ساخت. 23 و ما را از آنجا بیرون آورد تا ما را به زمینی كه برای پدران ما قسم خورد كه به ما بدهد در آورد. 24 و یَهُوَه ما را مأمور داشت كه تمام این فرایض را بجا آورده از یَهُوَه خدای خود بترسیم تا برای ما همیشه نیكو باشد و ما را زنده نگاه دارد چنانكه تا امروز شده است. 25 و برای ما عدالت خواهد بود كه متوجه شویم كه جمیع این اوامر را به حضور یَهُوَه خدای خود بجا آوریم چنانكه ما را امر فرموده است.

تثنیه فصل 7

 

1چون یَهُوَه خدایت تو را به زمینی كه برای تصرفش به آنجا میروی در آورد و امتهای بسیار را كه حِتیان و جِرًجاشیان و اموریان و كنعانیان و فِرِز‌ّیان و حِو‌ّیان و یبوسِیان هفت امت بزرگتر و عظیمتر از تو باشند از پیش تو اخراج نماید. 2 و چون یَهُوَه خدایت ایشان را به دست تو تسلیم نماید و تو ایشان را مغلوب سازی آنگاه ایشان را بالكّل هلاك كن و با ایشان عهد مبند و بر ایشان ترحم منما. 3 و با ایشان مصاهرت منما دختر خود را به پسر ایشان مده و دختر ایشان را برای پسر خود مگیر. 4 زیرا كه اولاد تو را از متابعت من برخواهند گردانید تا خدایان غیر را عبادت نمایند و غضب یَهُوَه بر شما افروخته شده شما را بزودی هلاك خواهد ساخت. 5 بلكه با ایشان چنین عمل نمایید مذبحهای ایشان را منهدم سازید و تمثالهای ایشان را بشكنید و اشیریم ایشان را قطع نمایید و بتهای تراشیدة ایشان را به آتش بسوزانید. 6 زیرا كه تو برای یَهُوَه خدایت قوم مقدس هستی. یَهُوَه خدایت تو را برگزیده است تا از جمیع قومهایی كه بر روی زمین‌اند قوم مخصوص برای خود او باشی.

7 یَهُوَه دل خود را با شما نبست و شما را برنگزید از این سبب كه از سایر قومها كثیرتر بودید زیرا كه شما از همة قومها قلیلتر بودید. 8 لیكن از این جهت كه یَهُوَه شما را دوست میداشت و میخواست قسم خود را كه برای پدران شما خورده بجا آورد. پس یَهُوَه شما را با دست قوی بیرون آورد و از خانة بندگی از دست فرعون پادشاه مصر فدیه داد. 9 پس بدان كه یَهُوَه خدای تو اوست خدا خدای امین كه عهد و رحمت خود را با آنانی كه او را دوست میدارند و اوامر او را بجا میآورند تا هزار پشت نگاه میدارد. 10 و آنانی را كه او را دشمن دارند بر روی ایشان مكافات رسانیده‌ ایشان را هلاك میسازد. و به هر كه او را دشمن دارد تأخیر ننموده او را بر رویش مكافات خواهد رسانید.

11 پس اوامر و فرایض و احكامی را كه من امروز به جهت عمل نمودن به تو امر میفرمایم نگاهدار.

12 پس اگر این احكام را بشنوید و آنها را نگاه داشته‌ بجا آورید آنگاه یَهُوَه خدایت عهد و رحمت را كه برای پدرانت قسم خورده است با تو نگاه خواهد داشت. 13 و تو را دوست داشته بركت خواهد داد و خواهد افزود و میوة بطن تو و میوة زمین تو را و غله و شیره و روغن تو را و نتاج رمة تو را و بچه‌های گلة تو را در زمینی كه برای پدرانت قسم خورد كه به تو بدهد بركت خواهد داد. 14 از همة قومها مباركتر خواهی شد و در میان شما و بهایم شما نر یا ماده نازاد نخواهد بود. 15 و یَهُوَه هر بیماری را از تو دور خواهد كرد و هیچكدام از مرضهای بد مصر را كه میدانی بر تو عارض نخواهد گردانید بلكه بر تمامی دشمنانت آنها را خواهد آورد. 16 و تمامی قومها را كه یَهُوَه بدست تو تسلیم میكند هلاك ساخته چشم تو بر آنها ترحم ننماید و خدایان ایشان را عبادت منما مبادا برای تو دام باشد.

17 و اگر در دلت گویی كه این قومها از من زیاده‌اند چگونه توانم ایشان را اخراج نمایم؟ 18 از ایشان مترس بلكه آنچه را یَهُوَه خدایت با فرعون و جمیع مصریان كرد نیكو بیاد آور. 19 یعنی تجربه‌های عظیمی را كه چشمانت دیده است و آیات و معجزات و دست قوی و بازوی دراز را كه یَهُوَه خدایت تو را به آنها بیرون آورد. پس یَهُوَه خدایت با همة قومهایی كه از آنها میترسی چنین خواهد كرد. 20 و یَهُوَه خدایت نیز زنبورها در میان ایشان خواهد فرستاد تا باقی‌ماندگان و پنهان شدگان ایشان از حضور تو هلاك شوند. 21 از ایشان مترس زیرا یَهُوَه خدایت كه در میان توست خدای عظیم و مهیب است. 22 و یَهُوَه خدایت این قومها را از حضور تو به تدریج اخراج خواهد نمود ایشان را بزودی نمیتوانی تلف نمایی مبادا وحوش صحرا بر تو زیاد شوند. 23 لیكن یَهُوَه خدایت ایشان را به دست تو تسلیم خواهد كرد و ایشان را به اضطراب عظیمی پریشان خواهد نمود تا هلاك شوند. 24 و ملوك ایشان را بدست تو تسلیم خواهد نمود تا نام ایشان را از زیر آسمان محو سازی و كسی یارای مقاومت با تو نخواهد داشت تا ایشان را هلاك سازی. 25 و تمثالهای خدایان ایشان را به آتش بسوزانید به نقره و طلایی كه بر آنهاست طمع مورز و برای خود مگیر مبادا از آنها به دام گرفتار شوی چونكه نزد یَهُوَه خدای تو مكروه است. 26 و چیز مكروه را به خانة خود میاور مبادا مثل آن حرام شوی. از آن نهایت نفرت و كراهت دار چونكه حرام است.

تثنیه فصل 8

 

1تمامی اوامری را كه من امروز به شما امر میفرمایم حفظ داشته بجا آورید تا زنده مانده زیاد شوید و به زمینی كه یَهُوَه برای پدران شما قسم خورده بود داخل شده در آن تصرف نمایید. 2 و بیادآور تمامی راه را كه یَهُوَه خدایت تو را این چهل سال در بیابان رهبری نمود تا تو را ذلیل ساخته بیازماید و آنچه را كه در دل تو است بداند كه آیا اوامر او را نگاه خواهی داشت یا نه. 3 و او تو را ذلیل و گرسنه ساخت و من‌ّ را به تو خورانید كه نه تو آنرا میدانستی و نه پدرانت میدانستند تا تو را بیاموزاند كه انسان نه به نان تنها زیست میكند بلكه به هر كلمه‌ای كه از دهان یَهُوَه صادر شود انسان زنده میشود. 4 در این چهل سال لباس تو در برت مندرس نشد و پای تو آماس نكرد. 5 پس در دل خود فكر كن كه بطوری كه پدر پسر خود را تأدیب مینماید یَهُوَه خدایت تو را تأدیب كرده است. 6 و اوامر یَهُوَه خدای خود را نگاه داشته در طریقهای او سلوك نما و از او بترس. 7 زیرا كه یَهُوَه خدایت تو را به زمین نیكو در میآورد زمین پر از نهرهای آب و از چشمه‌ها و دریاچه‌ها كه از دره‌ها و كوهها جاری میشود. 8 زمینی كه پر از گندم و جو و مو و انجیر و انار باشد زمینی كه پر از زیتونِ زیت و عسل است. 9 زمینی كه در آن نان را به تنگی نخواهی خورد و در آن محتاج به هیچ چیز نخواهی شد زمینی كه سنگهایش آهن است و از كوههایش مس خواهی كند. 10 و خورده سیر خواهی شد و یَهُوَه خدای خود را به جهت زمین نیكو كه به تو داده است متبارك خواهی خواند.

11پس باحذر باش مبادا یَهُوَه خدای خود را فراموش كنی و اوامر و احكام و فرایض او را كه من امروز به تو امر میفرمایم نگاه نداری. 12 مبادا خورده سیر شوی و خانه‌های نیكو بنا كرده در آن ساكن شوی‌13 و رمه و گلة تو زیاد شود و نقره و طلا برای تو افزون شود و مایملك تو افزوده گردد 14 و دل تو مغرور شده یَهُوَه خدای خود را كه تو را از زمین مصر از خانة بندگی بیرون آورد فراموش كنی 15 كه تو را در بیابان بزرگ و خوفناك كه در آن مارهای آتشین و عقربها و زمین تشنة بی‌آب بود رهبری نمود كه برای تو آب از سنگ خارا بیرون آورد 16 كه تو را در بیابان من‌ّ را خورانید كه پدرانت آنرا ندانسته بودند تا تو را ذلیل سازد و تو را بیازماید و بر تو در آخرت احسان نماید. 17 مبادا در دل خود بگویی كه قو‌ّت من و توانایی دست من این توانگری را از برایم پیدا كرده است. 18 بلكه یَهُوَه خدای خود را بیادآور زیرا اوست كه به تو قوت میدهد تا توانگری پیدا نمایی تا عهد خود را كه برای پدرانت قسم خورده بود استوار بدارد چنانكه امروز شده است.

19 و اگر یَهُوَه خدای خود را فراموش كنی و پیروی خدایان دیگر نموده‌آنها را عبادت و سجده نمایی امروز بر شما شهادت میدهم كه البته هلاك خواهید شد. 20 مثل قومهایی كه یَهُوَه پیش روی تو هلاك میسازد شما همچنین هلاك خواهید شد از این جهت كه قول یَهُوَه خدای خود را نشنیدید.

تثنیه فصل 9

 1ای اسرائیل بشنو. تو امروز از اُرد‌ُن عبور میكنی تا داخل شده‌ قومهایی را كه از تو عظیمتر و قویتراند و شهرهای بزرگ را كه تا به فلك حصاردار است به تصرف آوری 2 یعنی قوم عظیم و بلند قد‌ّ بنی‌عناق را كه میشناسی و شنیده‌ای كه گفته‌اند كیست كه یارای مقاومت با بنی‌عناق داشته باشد. 3 پس امروز بدان كه یَهُوَه خدایت اوست كه پیش روی تو مثل آتش سوزنده عبور میكند و او ایشان را هلاك خواهد كرد و پیش روی تو ذلیل خواهد ساخت. پس ایشان را اخراج نموده بزودی هلاك خواهی نمود چنانكه یَهُوَه به تو گفته است.

4 پس چون یَهُوَه خدایت ایشان را از حضور تو اخراج نماید در دل خود فكر مكن و مگو كه به سبب عدالت من یَهُوَه مرا به این زمین در آورد تا آنرا به تصرف آورم بلكه به سبب شرارت این امتها یَهُوَه ایشان را از حضور تو اخراج مینماید. 5 نه به سبب عدالت خود و نه به سبب راستی دل خویش داخل زمین ایشان برای تصرفش میشوی بلكه به سبب شرارت این امتها یَهُوَه خدایت ایشان را از حضور تو اخراج مینماید و تا آنكه كلامی را كه یَهُوَه برای پدرانت ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خورده بود استوار نماید.

6 پس بدان كه یَهُوَه خدایت این زمین نیكو را به سبب عدالت تو به تو نمیدهد تا در آن تصرف نمایی زیرا كه قومی گردنكش هستی. 7 پس بیاد‌آور و فراموش مكن كه چگونه خشم یَهُوَه خدای خود را در بیابان جنبش دادی و از روزی كه از زمین مصر بیرون آمدی تا به اینجا رسیدی به یَهُوَه عاصی می‌شدید.

8 و در حوریب خشم یَهُوَه را جنبش دادید و یَهُوَه بر شما غضبناك شد تا شما را هلاك نماید. 9 هنگامی كه من به كوه برآمدم تا لوحهای سنگ یعنی لوحهای عهدی را كه یَهُوَه با شما بست بگیرم آنگاه چهل روز و چهل شب در كوه ماندم نه نان خوردم و نه آب نوشیدم. 10 و یَهُوَه دو لوح سنگ مكتوب شدة به انگشت خدا را به من داد و بر آنها موافق تمامی سخنانی كه یَهُوَه در كوه از میان آتش در روز اجتماع به شما گفته بود نوشته شد. 11 و واقع شد بعد از انقضای چهل روز و چهل شب كه یَهُوَه این دو لوح سنگ یعنی لوحهای عهد را به من داد 12 و یَهُوَه مرا گفت: “برخاسته از اینجا به زودی فرود شو زیرا قوم تو كه از مصر بیرون آوردی فاسد شده‌اند و از طریقی كه ایشان را امر فرمودم به زودی انحراف ورزیده بتی ریخته شده برای خود ساختند.” 13 و یَهُوَه مرا خطاب كرده گفت: “این قوم را دیدم و اینك قوم گردن‌كش هستند. 14 مرا واگذار تا ایشان را هلاك سازم و نام ایشان را از زیر آسمان محو كنم و از تو قومی قوی‌تر و كثیرتر از ایشان بوجود آورم.”

15 پس برگشته‌ از كوه فرود آمدم و كوه به آتش میسوخت و دو لوح عهد در دو دست من بود. 16 و نگاه كرده دیدم كه به یَهُوَه خدای خود گناه ورزیده گوساله‌ای ریخته شده برای خود ساخته و از طریقی كه یَهُوَه به شما امر فرموده بود به زودی برگشته بودید. 17 پس دو لوح را گرفتم و آنها را از دو دست خود انداخته در نظر شما شكستم. 18 و مثل دفعة اول چهل روز و چهل شب به حضور یَهُوَه به روی درافتادم نه نان خوردم و نه آب نوشیدم به سبب همة گناهان شما كه كرده و كارناشایسته كه در نظر یَهُوَه عمل نموده خشم او را به هیجان آوردید.

19 زیرا كه از غضب و حد‌ّت خشمی كه یَهُوَه بر شما نموده بود تا شما را هلاك سازد می‌ترسیدم و یَهُوَه آن مرتبه نیز مرا اجابت نمود. 20 و یَهُوَه بر هارون بسیار غضبناك شده بود تا او را هلاك سازد و برای هارون نیز در آن وقت دعا كردم. 21 و اما گناه شما یعنی گوساله‌ای را كه ساخته بودید گرفتم و آنرا به آتش سوزانیدم و آنرا خرد كرده نیكو ساییدم تا مثل غبار نرم شد و غبارش را به نهری كه از كوه جاری بود پاشیدم.

22 و در تَبعیره و مسَا و كِبر‌ُوت هتّاو‌َه خشم یَهُوَه را به هیجان آوردید. 23 و وقتی كه یَهُوَه شما را از قادش برنیع فرستاده گفت بروید و در زمینی كه به شما داده‌ام تصرف نمایید از قول یَهُوَه خدای خود عاصی شدید و به او ایمان نیاورده آواز او را نشنیدید. 24 از روزی كه شما را شناخته‌ام به یَهُوَه عصیان ورزیده‌اید.

25 پس به حضور یَهُوَه به روی درافتادم در آن چهل روز و چهل شب كه افتاده بودم از این جهت كه یَهُوَه گفته بود كه شما را هلاك سازد. 26 و نزد یَهُوَه استدعا نموده گفتم: “ای سلطان تعالی یَهُوَه قوم خود و میراث خود را كه به عظمت خود فدیه دادی و به دست قوی از مصر بیرون آوردی هلاك مساز. 27 بندگان خود ابراهیم و اسحاق و یعقوب را بیاد آور و بر سخت‌دلی این قوم و شرارت و گناه ایشان نظر منما. 28 مبادا اهل زمینی كه ما را از آن بیرون آوردی بگویند چونكه یَهُوَه نتوانست ایاشن را به زمینی كه به ایشان وعده داده بود در آورد و چونكه ایشان را دشمن میداشت از این جهت ایشان را بیرون آورد تا در بیابان هلاك سازد. 29 لیكن ایشان قوم تو و میراث تو هستند كه به قوت عظیم خود و به بازوی افراشتة خویش بیرون آوردی.”

تثنیه فصل 10

 

1و در آن وقت یَهُوَه به من گفت: “دو لوح سنگ موافق اولین برای خود بتراش و نزد من به كوه برآی و تابوتی از چوب برای خود بساز. 2 و بر این لوحها كلماتی را كه بر لوحهای اولین كه شكستی بود خواهم نوشت و آنها را در تابوت بگذار.” 3 پس تابوتی از چوب سِنط ساختم و دو لوح سنگ موافق اولین تراشیدم و آن دو لوح را در دست داشته به كوه برآمدم. 4 و بر آن دو لوح موافق كتاب اولین آن ده كلمه را كه یَهُوَه در كوه از میان آتش در روز اجتماع به شما گفته بود نوشت و یَهُوَه آنها را به من داد. 5 پس برگشته از كوه فرود آمدم و لوحها را در تابوتی كه ساخته بودم گذاشتم و در آنجا هست چنانكه یَهُوَه مرا امر فرموده بود.

6(و بنی‌اسرائیل از بیروتِ بنی‌یعقان به موسیره كوچ كردند و در آنجا هارون مرد و در آنجا دفن شد. و پسرش العازار در جایش به کهانت پرداخت. 7 و از آنجا به جدجوده كوچ كردند و از جدجوده به یطبات كه زمین نهرهای آب است. 8 در آنوقت یَهُوَه سبط لاوی را جدا كرد تا تابوت عهد یَهُوَه را بردارند و به حضور یَهُوَه ایستاده او را خدمت نمایند و به نام او بركت دهند چنانكه تا امروز است. 9 بنابراین لاوی را در میان برادرانش نصیب و میراثی نیست یَهُوَه میراث وی است چنانكه یَهُوَه خدایت به وی گفته بود.)

10 و من در كوه مثل روزهای اولین چهل روز و چهل شب توقف نمودم و در آن دفعه نیزیَهُوَه مرا اجابت نمود و یَهُوَه نخواست تو را هلاك سازد. 11 و یَهُوَه مرا گفت: “برخیز و پیش روی این قوم روانه شو تا به زمینی كه برای پدران ایشان قسم خوردم كه به ایشان بدهم داخل شده آنرا به تصر‌ّف آورند.”

 

12 پس الآن ای اسرائیل یَهُوَه خدایت از تو چه میخواهد جز اینكه از یَهُوَه خدایت بترسی و در همة طریقهایش سلوك نمایی و او را دوست بداری و یَهُوَه خدای خود را به تمامی دل و به تمامی جان خود عبادت نمایی. 13 و اوامر یَهُوَه و فرایض او را كه من امروز تو را برای خیر‌ّیتت امر میفرمایم نگاه داری. 14 اینك فلك و فلك‌الافلاك از آن یَهُوَه خدای توست و زمین و هر آنچه در آن است. 15 لیكن یَهُوَه به پدران تو رغبت داشته ایشان را محبت مینمود و بعد از ایشان ذریت ایشان یعنی شما را از همة قومها برگزید چنانكه امروز شده است. 16 پس غلفة دلهای خود را مختون سازید و دیگر گردنكشی منمایید. 17 زیرا كه یَهُوَه خدای شما خدای خدایان و رب‌ّ‌‌الارباب و خدای عظیم و جبار و مهیب است كه طرفداری ندارد و رشوه نمیگیرد. 18 یتیمان و بیوه‌زنان را دادرسی میكند و غریبان را دوست داشته خوراك و پوشاك به ایشان میدهد. 19 پس غریبان را دوست دارید زیرا كه در زمین مصر غریب بودید. 20 از یَهُوَه خدای خود بترس و او را عبادت نما و به او ملصق شو و به نام او قسم بخور. 21 او فخر توست و او خدای توست كه برای تو این اعمال عظیم و مهیبی كه چشمانت دیده بجا آورده است. 22 پدران تو با هفتاد نفر به مصر فرود شدند و الآن یَهُوَه خدایت تو را مثل ستارگان آسمان كثیر ساخته است.

تثنیه فصل 11

 

1پس یَهُوَه خدای خود را دوست بدار و ودیعت و فرایض و احكام و اوامر او را در همه وقت نگاهدار. 2 و امروز بدانید‌ زیرا كه به پسران شما سخن نمیگویم كه ندانسته‌اند و تأدیب یَهُوَه خدای شما را ندیده‌اند و نه عظمت و دست قوی و بازوی افراشتة او را 3 و آیات اعمال او را كه در میان مصر به فرعون پادشاه مصر و به تمامی زمین او بظهور آورد 4 و آنچه را كه به لشكر مصریان به اسبها و به ارابه‌های ایشان كرد چگونه آب بحر قلزم را برایشان جاری ساخت وقتی كه شما را تعاقب می‌نمودند و چگونه یَهُوَه ایشان را تا به امروز هلاك ساخت 5 و آنچه را كه برای شما در بیابان كرد تا شما به اینجا رسیدید‌. 6 و آنچه را كه به داتان و ابیرام پسران الیآب بن‌رؤبین كرد‌ كه چگونه زمین دهان خود را گشوده ایشان را و خاندان و خیمه‌های ایشان را و هر ذی‌حیات را كه همراه ایشان بود در میان تمامی اسرائیل بلعید. 7 لیكن چشمان شما تمامی اعمال عظیمة یَهُوَه را كه كرده بود دیدند.

8 پس جمیع اوامری را كه من امروز برای شما امر میفرمایم نگاه دارید تا قوی شوید و داخل شده زمینی را كه برای گرفتن آن عبور میكند به تصرف آورید. 9 و تا در آن زمینی كه یَهُوَه برای پدران شما قَسم خورد كه آنرا به ایشان و ذریت ایشان بدهد عمردراز داشته باشید زمینی كه به شیر و شهد جاری است. 10 زیرا زمینی كه تو برای گرفتن آن داخل میشوی مثل زمین مصر كه از آن بیرون آمدی نیست كه در آن تخم خود را می‌كاشتی و آنرا مثل باغ بقُول به پای خود سیراب میكردی. 11 لیكن زمین كه شما برای گرفتنش به آن عبور میكنید زمین كوهها و در‌ّه‌هاست كه از بارش آسمان آب مینوشد 12 زمینی است كه یَهُوَه خدایت بر آن التفات دارد و چشمان یَهُوَه خدایت از اول سال تا آخر سال پیوسته بر آن است.

13 و چنین خواهد شد كه اگر اوامری را كه من امروز برای شما امر میفرمایم بشنوید و یَهُوَه خدای خود را دوست بدارید و او را به تمامی دل و به تمامی جان خود عبادت نمایید 14 آنگاه باران زمین شما یعنی باران اولین و آخرین را در موسمش خواهم بخشید تا غلّه و شیره و روغن خود را جمع نمایی. 15 و در صحرای تو برای بهایمت علف خواهم داد تا بخوری و سیر شوی. 16 با‌حذر باشید مبادا دل شما فریفته شود و برگشته خدایان دیگر را عبادت و سجده نمایید. 17 و خشم یَهُوَه بر شما افروخته شود تا آسمان را مسدود سازد و باران نبارد و زمین محصول خود را ندهد و شما از زمین نیكویی كه یَهُوَه به شما میدهد بزودی هلاك شوید.

18 پس این سخنان مرا در دل و جان خود جا دهید و آنها را بر دستهای خود برای علامت ببندید و در میان چشمان شما عصابه باشد. 19 و آنها را به پسران خود تعلیم دهید و حین نشستنت در خانة خود و رفتنت به راه و وقت خوابیدن و برخاستنت از آنها گفتگو نمایید. 20 و آنها را بر باهوهای در خانة خود و بر دروازه‌های خود بنویسید 21 تا ایام شما و ایام پسران شما بر زمینی كه یَهُوَه برای پدران شما قَسم خورد كه به ایشان بدهد كثیر شود مثل ایام افلاك بر بالای زمین.

22 زیرا اگر تمامی این اوامر را كه من به جهت عمل نمودن به شما امر میفرمایم نیكو نگاه دارید تا یَهُوَه خدای خود را دوست دارید و در تمامی طریقهای او رفتار نموده به او ملصق شوید 23 آنگاه یَهُوَه جمیع این امتها را از حضور شما اخراج خواهد نمود و شما امتهای بزرگتر و قویتر از خود را تسخیر خواهید نمود. 24 هر جایی كه كف پای شما بر آن گذارده شود از آن شما خواهد بود از بیابان و لبنان و از نهر یعنی نهر فرات تا دریای غربی حدود شما خواهد بود. 25 و هیچكس یارای مقاومت با شما نخواهد داشت زیرا یَهُوَه خدای شما ترس و خوف شما را بر تمامی زمین كه به آن قدم میزنید مستولی خواهد ساخت چنانكه به شما گفته است.

26 اینك من امروز بركت و لعنت پیش شما میگذارم. 27 اما بركت اگر اوامر یَهُوَه خدای خود را كه من امروز به شما امر میفرمایم اطاعت نمایید. 28 و اما لعنت اگر اوامر یَهُوَه خدای خود را اطاعت ننموده از طریقی كه من امروز به شما امر میفرمایم برگردید و خدایان غیر را كه نشناخته‌اید پیروی نمایید. 29 و واقع خواهد شد كه چون یَهُوَه خدایت تو را به زمینی كه به جهت گرفتنش به آن میروی داخل سازد آنگاه بركت را بر كوه جرِز‌ّیم و لعنت را بر كوه اِیبال خواهی گذاشت. 30 آیا آنها به آنطرف ا‌ُرد‌ُن نیستند پشت راه غروب آفتاب در زمین كنعانیانی كه در عر‌َبه ساكنند مقابل جِلجال نزد بلوطهای مور‌َه.

31 زیرا كه شما از اُرد‌ُن عبور میكنید تا داخل شده زمینی را كه یَهُوَه خدایت به تو می‌بخشد به تصرف آورید و آنرا خواهید گرفت و در آن ساكن خواهید شد. 32 پس متوجه باشید تا جمیع این فرایض و احكامی را كه من امروز پیش شما میگذارم به‌عمل آورید.

تثنیه فصل 12

 

1اینهاست فرایض و احكامی كه شما در تمامی روزهایی كه بر زمین زنده خواهید ماند می‌باید متوجه شده بعمل آرید در زمینی كه یَهُوَه خدای پدرانت به تو داده است تا در آن تصرف نمایی.

2 جمیع اماكن امتهایی را كه در آنها خدایان خود را عبادت میكنند و شما آنها را اخراج مینمایید خراب نمایید خواه بر كوههای بلند خواه بر تلّها و خواه زیر هر درخت سبز. 3 مذبحهای ایشان را بشكنید و ستونهای ایشان را خرد كنید و اشیره‌های ایشان را به آتش بسوزانید و بتهای تراشیده شدة خدایان ایشان را قطع نمایید و نامهای ایشان را از آنجا محو سازید. 4 با یَهُوَه خدای خود چنین عمل منمایید. 5 بلكه به مكانی كه یَهُوَه خدای شما از جمیع اسباط شما برگزیند تا نام خود را در آنجا بگذارد یعنی مسكن او را بطلبید و به آنجا بروید. 6 و به آنجا قربانی‌های سوختنی و ذبایح و عشرهای خود و هدایای افراشتنی دستهای خویش و نذرها و نوافل خود و نخستزاده‌های رمه و گلة خویش را ببرید. 7 و در آنجا بحضور یَهُوَه خدای خود بخورید و شما و اهل خانة شما در هر شغل دست خود كه یَهُوَه خدای شما شما را در آن بركت دهد شادی نمایید.

8 موافق هرآنچه ما امروز در اینجا میكنیم یعنی آنچه در نظر هركس پسند آید نكنید. 9 زیرا كه هنوز به آرامگاه و نصیبی كه یَهُوَه خدای شما به شما میدهد داخل نشده‌اید. 10 اما چون از اُرد‌ُن عبور كرده در زمینی كه یَهُوَه خدای شما برای شما تقسیم میكند ساكن شوید و او شما را از جمیع دشمنان شما از هر طرف آرامی دهد تا در امنیت سكونت نمایید 11 آنگاه به مكانی كه یَهُوَه خدای شما برگزیند تا نام خود را در آن ساكن سازد به آنجا هرچه را كه من به شما امر فرمایم بیاورید از قربانیهای سوختنی و ذبایح و عشرهای خود و هدایای افراشتنی دستهای خویش و همة نذرهای بهترین خود كه برای یَهُوَه نذر نمایید. 12 و به حضور یَهُوَه خدای خود شادی نمایید شما با پسران و دختران و غلامان و كنیزان خود و لاویانی كه درون دروازه‌های شما باشند چونكه ایشان را با شما حصّه‌ای و نصیبی نیست.

13 با حذر باش كه در هر جایی كه می‌بینی قربانی‌های سوختنی خود را نگذرانی 14 بلكه در مكانی كه یَهُوَه در یكی از اسباط تو برگزیند در آنجا قربانیهای سوختنی خود را بگذرانی و در آنجا هرچه من به تو امر فرمایم بعمل آوری.

15 لیكن گوشت را برحسب تمامی آرزوی دلت موافق بركتی كه یَهُوَه خدایت به تو دهد در همة دروازه‌هایت ذبح كرده بخور اشخاص نجس و طاهر از آن بخورند چنانكه از غزال و آهو میخورند. 16 ولی خون را نخور آنرا مثل آب بر زمین بریز. 17 عشر غلّه و شیره و روغن و نخستزادة رمه و گلة خود را در دروازه‌های خود مخور و نه هیچ یك از نذرهای خود را كه نذر میكنی و از نوافل خود و هدایای افراشتنی دست خود را. 18 بلكه آنها را به حضور یَهُوَه خدایت در مكانی كه یَهُوَه خدایت برگزیند بخور تو و پسرت و دخترت و غلامت و كنیزت و لاویانی كه درون دروازده‌های تو باشند و به هرچه دست خود را بر آن بگذاری به حضور یَهُوَه خدایت شادی نما. 19 با حذر باش كه لاویان را در تمامی روزهایی كه در زمین خود باشی ترك ننمایی.

20 چون یَهُوَه خدایت حدود تو را بطوری كه تو را وعده داده است وسیع گرداند و بگویی كه گوشت خواهم خورد زیرا كه دل تو به گوشت خوردند مایل است پس موافق همة آرزوی دلت گوشت را بخور. 21 و اگر مكانی كه یَهُوَه خدایت برگزیند تا اسم خود را در آن بگذارد از تو دور باشد آنگاه از رمه و گلة خود كه یَهُوَه به تو دهد ذبح كن چنانكه به تو امر فرموده‌ام و از هرچه دلت بخواهد در دروازه‌هایت بخور. 22 چنانكه غزال و آهو خورده شود‌ آنها را چنین بخور شخص نجس و شخص طاهر از آن برابر بخورند. 23 لیكن هوشیار باش كه خون را نخوری زیرا خون جان است و جان را با گوشت نخوری. 24 آنرا مخور بلكه مثل آب برزمینش بریز. 25 آنرا مخور تا برای تو و بعد از تو برای پسرانت نیكو باشد هنگامی كه آنچه در نظر یَهُوَه راست است بجا آوری. 26 لیكن موقوفات خود را كه داری و نذرهای خود را برداشته به مكانی كه یَهُوَه برگزیند برو. 27 و گوشت و خون قربانیهای سوختنی خود را بر مذبح یَهُوَه خدایت بگذران و خون ذبایح تو بر مذبح یَهُوَه خدایت ریخته شود و گوشت را بخور.

28 متوجه باش كه همة این سخنانی را كه من به تو امر میفرمایم بشنوی تا برای تو و بعد از تو برای پسرانت هنگامی كه آنچه در نظر یَهُوَه خدایت نیكو و راست است بجا آوری تا به ابد نیكو باشد.

29 وقتی كه یَهُوَه خدایت امتهایی را كه به جهت گرفتن آنها به آنجا میروی از حضور تو منقطع سازد و ایشان را اخراج نموده در زمین ایشان ساكن شوی. 30 آنگاه باحذر باش مبادا بعد از آنكه از حضور تو هلاك شده باشند به دام گرفته شده ایشان را پیروی نمایی و دربارة خدایان ایشان دریافت كرده بگویی كه این امتها خدایان خود را چگونه عبادت كردند تا من نیز چنین كنم. 31 با یَهُوَه خدای خود چنین عمل منما زیرا هر چه را كه نزد یَهُوَه مكروه است و از آن نفرت دارد ایشان برای خدای خود میكردند حتی اینكه پسران و دختران خود را نیز برای خدایان خود به آتش میسوزانیدند. 32 هر آنچه من به شما امر میفرمایم متوجه شوید تا آنرا به عمل آورید چیزی بر آن میفزایید و چیزی از آن كم نكنید.

تثنیه فصل 13

 

1اگر در میان تو نبی‌ّای یا بینندة خواب از میان شما برخیزد و آیت یا معجزه‌ای برای شما ظاهر سازد 2 و آن آیت یا معجزه واقع شود كه از آن تو را خبر داده گفت خدایان غیر را كه نمی‌شناسی پیروی نماییم و آنها را عبادت كنیم 3 سخنان آن نبی یا بینندة خواب را مشنو زیرا كه یَهُوَه خدای شما شما را امتحان میكند تا بداند كه آیا یَهُوَه خدای خود را به تمامی دل و به تمامی جان خود محبت می‌نمایید؟ 4 یَهُوَه خدای خود را پیروی نمایید و از او بترسید و اوامر او را نگاه دارید و قول او را بشنویدو او را عبادت نموده به او ملحق شوید. 5 و آن نبی یا بینندة خواب كشته شود زیرا كه سخنان فتنه‌انگیز بر یَهُوَه خدای شما كه شما را از زمین مصر بیرون آورد و تو را از خانة بندگی فدیه داد گفته است تا تو را از طریقی كه یَهُوَه خدایت به تو امر فرمود تا با‌ آن سلوك نمایی‌ منحرف سازد. پس به اینطور بدی را از میان خود دور خواهی كرد.

6 و اگر برادرت كه پسر مادرت باشد یا پسر یا دختر تو یا زن هم آغوش تو یا رفیقت كه مثل جان تو بشد تو را در خفا اغوا كند و گوید كه برویم و خدایان غیر را كه تو و پدران تو نشناختید عبادت نماییم 7 از خدایان امتهایی كه به اطراف شما میباشند خواه به تو نزدیك و خواه از تو دور باشند از اقصای زمین تا اقصای دیگر آن 8 او را قبول مكن و او را گوش مده و چشم تو بر وی رحم نكند و بر او شفقت منما و او را پنهان مكن. 9 البته او را به قتل رسان دست تو اول به قتل او دراز شود و بعد دست تمامی قوم. 10 و او را به سنگ سنگسار نما تا بمیرد چونكه میخواست تو را از یَهُوَه خدایت كه تو را از زمین مصر از خانة بندگی بیرون آورد منحرف سازد. 11 و جمیع اسرائیلیان چون بشنوند خواهند ترسید و بار دیگر چنین امر زشت را در میان شما مرتكب نخواهند شد.

12 اگر دربارة یكی از شهرهایی كه یَهُوَه خدایت به تو به جهت سكونت میدهد خبر یابی 13 كه بعضی پسران بلّیعال از میان تو بیرون رفته ساكنان شهر خود را منحرف ساخته گفته‌اند برویم و خدایان غیر را كه نشناخته‌اید عبادت نماییم 14 آنگاه تفحص و تجسس نموده نیكو استفسار نما. و اینك اگر این امر صحیح و یقین باشد كه این رجاست در میان تو معمول شده است 15 البته ساكنان آن شهر را به دم شمشیر بكُش و آنرا با هرچه در آن است و بهایمش را به دم شمشیر هلاك نما. 16 و همة غنیمت آنرا در میان كوچه‌اش جمع كن و شهر را با تمامی غنیمتش برای یَهُوَه خدایت به آتش بالكّل بسوزان و آن تا به ابد تلّی خواهد بود و بار دیگر بنا نخواهد شد. 17 و از چیزهای حرام شده چیزی به دستت نچسبد تا یَهُوَه از شدت خشم خود برگشته بر تو رحمت و رأفت بنماید و تو را بیفزاید بطوری كه برای پدرانت قَسم خورده بود 18 هنگامی كه قول یَهُوَه خدای خود را شنیده و همة اوامرش را كه من امروز به تو امر میفرمایم نگاه داشته آنچه در نظر یَهُوَه خدایت راست است بعمل آورده باشی.

تثنیه فصل 14

 

1 شما پسران یَهُوَه خدای خود هستید پس برای مردگان خویشتن را مجروح منمایید و مابین چشمان خود را متراشید. 2 زیرا تو برای یَهُوَه خدایت قوم مقدس هستی و یَهُوَه تو را برای خود برگزیده است تا از جمیع امتهایی كه بر روی زمین‌اند به جهت او قوم خاص‌ّ باشی.

3 هیچ چیز مكروه مخور. 4 این است حیواناتی كه بخورید: گاو و گوسفند و بز 5 و آهو و غزال و گور و بزكوهی و ریم و گاوِ دشتی و مهات. 6 و هر حیوان شكافته سم كه سم را به دو حصّه شكافته دارد و نشخوار كند آنرا از بهایم بخورید. 7 لیكن از نشخوار كنندگان و شكافتگان سم اینها را مخورید: یعنی شتر و خرگوش و و‌َنك زیرا كه نشخوار میكنند اما شكافته سم نیستند. اینها برای شما نجس‌اند. 8 و خوك زیرا شكافته سم است لیكن نشخوار نمیكند این برای شما نجس است. از گوشت آنها مخورید و لاش آنها را لمس مكنید.

9 از همة آنچه در آب است اینها را بخورید: هر چه پر و فلس دارد آنها را بخورید. 10 و هرچه پر و فلس ندارد مخورید برای شما نجس است.

11 از همة مرغان طاهر بخورید. 12 و این است آنهایی كه نخورید: عقاب و استخوان‌خوار و نسرِ بحر 13 و لاشخوار و شاهین و كركس به اجناس آن 14 و هر غُراب به اجناس آن‌15 و شترمرغ و جغد و مرغ‌دریایی و باز به اجناس آن 16 و بوم و بوتیمار و قاز 17 و قائت و ر‌َخَم و غو‌ّاص 18 و لَقلَق و كُلنك به اجناس آن و هدهد و شبپره. 19 و همة حشرات بالدار برای شما نجس‌اند‌ خورده نشوند. 20 اما از همة مرغان طاهر بخورید.

21هیچ میته مخورید به غریبی كه درون دروازه‌های تو باشد بده تا بخورد یا به اجنبی بفروش زیرا كه تو برای یَهُوَه خدایت قوم مقدس هستی. و بزغاله را در شیر مادرش مپز.

 

22 عشر تمامی محصولات مزرعة خود را كه سال به سال از زمین برآید البته بده. 23 و به حضور یَهُوَه خدایت در مكانی كه برگزیند تا نام خود را در آنجا ساكن سازد عشر غله و شیره و روغن خود را و نخستزادگان رمه و گله خویش را بخور تا بیاموزی كه از یَهُوَه خدایت همه اوقات بترسی. 24 و اگر راه از برایت دور باشد كه آن را نمیتوانی برد و آن مكانی كه یَهُوَه خدایت خواهد برگزید تا نام خود را در آن بگذارد وقتی كه یَهُوَه خدایت تو را بركت دهد از تو دور باشد 25 پس آنرا به نقره بفروش و نقره را بدست خود گرفته به مكانی كه یَهُوَه خدایت برگزیند برو. 26 و نقره را برای هرچه دلت میخواهد از گاو و گوسفند و شراب و مسكرات و هرچه دلت از تو بطلبد بده و در آنجا بحضور یَهُوَه خدایت بخور و خودت با خاندانت شادی نما. 27 و لاوی‌ای را كه اندرون دروازه‌هایت باشد ترك منما چونكه او را با تو حصّه و نصیبی نیست.

28 و در آخر هر سه سال تمام عشر محصول خود را در همان سال بیرون آورده در اندرون دروازه‌هایت ذخیره نما. 29 و لاوی چونكه با تو حصّه و نصیبی ندارد و غریب و یتیم و بیوه‌زنی كه درون دروازه‌هایت باشند بیایند و بخورند و سیر شوند تا یَهُوَه‌خدایت تو را در همة اعمال دستت كه میكنی بركت دهد.

تثنیه فصل 15

 

1و در آخر هر هفت سال انفكاك نمایی. 2 و قانون انفكاك این باشد: هر طلبكاری قرضی را كه به همسایة خود داده باشد منفك‌ّ سازد و از همسایة و برادر خود مطالبه نكند چونكه انفكاك یَهُوَه اعلان شده است. 3 از غریب مطالبه توانی كرد اما هرآنچه از مال تو نزد برادرت باشد دست تو آنرا منفك‌ّ سازد. 4 تا نزد تو هیچ فقیر نباشد زیرا كه یَهُوَه تو را در زمینی كه یَهُوَه خدایت برای نصیب و ملك به تو میدهد البته بركت خواهد داد 5 اگر قول یَهُوَه خدایت را به دقت بشنوی تا متوجه شده‌جمیع این اوامر را كه من امروز به تو امر میفرمایم بجا آوری. 6 زیرا كه یَهُوَه خدایت تو را چنانكه گفته است بركت خواهد داد و به امتهای بسیار قرض خواهی داد لیكن تو مدیون نخواهی شد و بر امتهای بسیار تسلط خواهی نمود و ایشان بر تو مسلط نخواهند شد.

7 اگر نزد تو در یكی از دروازه‌هایت در زمینی كه یَهُوَه خدایت به تو می‌بخشد یكی از برادرانت فقیر باشد دل خود را سخت مساز و دستت را بر برادر فقیر خود مبند. 8 بلكه البته دست خود را بر او گشاده دار و به قدر كفایت موافق احتیاج او به او قرض بده. 9 و با حذر باش مبادا در دل تو فكر زشت باشد و بگویی سال هفتم یعنی سال انفكاك نزدیك است و چشم تو بر برادر فقیر خود بد شده چیزی به او ندهی و او از تو نزد یَهُوَه فریاد برآورده برایت گناه باشد. 10 البته به او بدهی و دلت از دادنش آزرده نشود زیرا كه به عوض این كار یَهُوَه خدایت تو را در تمامی كارهایت و هرچه دست خود را بر آن دراز میكنی بركت خواهد داد. 11 چونكه فقیر از زمینت معدوم نخواهد شد‌ بنابراین من تو را امر فرموده میگویم البته دست خود را برای برادر مسكین و فقیر خود كه در زمین تو باشند گشاده دار.

 

12 اگر مرد یا زن عبرانی از برادرانت به تو فروخته شود و او تو را شش سال خدمت نماید پس در سال هفتم او را از نزد خود آزاد كرده رها كن. 13 و چون او را از نزد خود آزاد كرده رها میكنی او را تُهی‌دست روانه مساز. 14 او را از گله و خرمن و چرخُشت خود البته زاد بده به اندازه‌ای كه یَهُوَه‌خدایت تو را بركت داده باشد به او بده. 15 و بیادآور كه تو در زمین مصر غلام بودی و یَهُوَه‌خدایت تو را فدیه داد بنابراین من امروز این را به تو امر میفرمایم 16 و اگر به تو گوید از نزد تو بیرون نمیروم چونكه تو را و خاندان تو را دوست دارد و او را نزد تو خوش گذشته باشد 17 آنگاه درفشی گرفته گوشش را با آن به دربدوز تا تو را غلام ابدی باشد و با كنیز خود نیز چنین عمل نما.

18 و چون او را از نزد خود آزاد كرده‌ رها میكنی بنظرت بد نیاید زیرا كه دو برابر ا‌ُجرتِ اجیر تو را شش سال خدمت كرده است. و یَهُوَه خدایت در هرچه میكنی تو را بركت خواهد داد.

 

19 همة نخستزادگان نرینه را كه از رمه و گلة تو زاییده شوند برای یَهُوَه خدای خود تقدیس نما و با نخستزادة گاو خود كار مكن و نخستزادة گوسفند خود را پشم مبر. 20 آنها را به حضور یَهُوَه خدای خود در مكانی كه یَهُوَه برگزیند تو و اهل خانه‌ات سال به سال بخورید. 21 لیكن اگر عیبی داشته باشد مثلاً لنگ یا كور یا هر عیب دیگر آنرا برای یَهُوَه خدایت ذبح مكن. 22 آنرا در اندرون دروازه‌هایت بخور شخص نجس و شخص طاهر آنرا برابر مثل غزال و آهو بخورند. 23 اما خونش را مخور. آنرا مثل آب بر زمین بریز.

تثنیه فصل 16

 

1ماه ابیب را نگاهدار و فصح را بجهت یَهُوَه خدایت بجا آور زیرا كه در ماه ابیب یَهُوَه خدایت تو را از مصر در شب بیرون آورد. 2 پس فصح را از رمه و گله برای یَهُوَه خدایت ذبح كن در مكانی كه یَهُوَه برگزیند تا نام خود را در آن ساكن سازد. 3 با آن خمیرمایه مخور هفت روز نان فطیر یعنی نان مشقّت را با آن بخور زیرا كه به تعجیل از زمین مصر بیرون آمدی تا روز خروج خود را از زمین مصر در تمامی روزهای عمرت بیادآوری. 4 پس هفت روز هیچ خمیرمایه در تمامی حدودت دیده نشود و از گوشتی كه در شام روز اول ذبح میكنی چیزی تا صبح باقی نماند. 5 فصح را در هر یكی از دروازه‌هایت كه یَهُوَه خدایت به تو میدهد‌ ذبح نتوانی كرد 6 بلكه در مكانی كه یَهُوَه خدایت برگزیند تا نام خود را در آن ساكن سازد در آنجا فصح را در شام وقت غروب آفتاب هنگام بیرون آمدنت از مصر ذبح كن. 7 و آنرا در مكانی كه یَهُوَه خدایت برگزیند بپز و بخور و بامدادان برخاسته به خیمه‌هایت برو. 8 شش روز نان فطیر بخور و در روز هفتم جشن مقدس برای یَهُوَه خدایت باشد در آن هیچ كار مكن.

 

9 هفت هفته برای خود بشمار. از ابتدای نهادن داس در زرع خود شمردن هفت هفته را شروع كن. 10 و عید هفته‌ها را با هدیة نوافل دست خود نگاهدار و آنرا به اندازه بركتی كه یَهُوَه خدایت به تو دهد بده. 11 و به حضور یَهُوَه خدایت شادی نما تو و پسرت و دخترت و غلامت و كنیزت و لاوی كه درون دروازه‌هایت باشد و غریب و یتیم و بیوه‌زنی كه درمیان تو باشند در مكانی كه یَهُوَه خدایت برگزیند تا نام خود را در آن ساكن گرداند. 12 و بیادآور كه در مصر غلام بود پس متوجه شده این فرایض را بجا آور.

 

13 عید خیمه‌ها را بعد از جمع كردن حاصل از خرمن و چرخُشت خود هفت روز نگاهدار. 14 و در عید خود شادی نما تو و پسرت و دخترت و غلامت و كنیزت و لاوی و غریب و یتیم و بیوه‌زنی كه درون دروازه‌هایت باشند. 15 هفت روز در مكانی كه یَهُوَه برگزیند برای یَهُوَه خدایت عید نگاهدار زیرا كه یَهُوَه خدایت تو را در همة محصولت و در تمامی اعمال دستت بركت خواهد داد و بسیار شادمان خواهی بود.

16 سه مرتبه در سال جمیع ذكورانت به حضور یَهُوَه خدایت در مكانی كه او برگزیند حاضر شوند یعنی در عید فطیر و عید هفته‌ها و عید خیمه‌ها و به حضور یَهُوَه تهی‌دست حاضر نشوند. 17 هركس به قدر قو‌ّة خود به اندازه بركتی كه یَهُوَه خدایت به تو عطا فرماید بدهد.

 

18 داوران و آقاان در جمیع دروازه‌هایی كه یَهُوَه خدایت به تو میدهد بر حسب اسباط خود برایت تعیین نما تا قوم را به حكم عدل داوری نمایند. 19 داوری را منحرف مساز و طرفداری منما و رشوه مگیر زیرا كه رشوه چشمان حكما را كور میسازد و سخنان عادلان را كج مینماید. 20 انصاف كامل را پیروی نما تا زنده مانی و زمینی را كه یَهُوَه خدایت به تو میدهد مالك شوی.

 

21 اشیره‌ای از هیچ نوع درخت نزد مذبح یَهُوَه خدایت كه برای خود خواهی ساخت غرس منما. 22 و ستونی برای خود نصب مكن زیرا یَهُوَه خدایت آنرا مكروه میدارد.

تثنیه فصل 17

1گاو یا گوسفندی كه در آن عیب یا هیچ چیز بد باشد برای یَهُوَه خدای خود ذبح منما چونكه آن نزد یَهُوَه خدایت مكروه است.

2 اگر در میان تو در یكی از دروازه‌هایت كه یَهُوَه خدایت به تو میدهد مرد یا زنی پیدا شود كه در نظر یَهُوَه‌خدایت كار ناشایسته نموده‌از عهد او تجاوز كند 3 و رفته خدایان غیر را عبادت كرده سجده نماید خواه آفتاب یا ماه یا هریك از جنود آسمان كه من امر نفرموده‌ام 4 و از آن اطلاع یافته بشنوی پس نیكو تفحص كن و اینك اگر راست و یقین باشد كه این رجاست در اسرائیل واقع شده است. 5 آنگاه آن مرد یا زن را كه این كار بد را در دروازه‌هایت كرده است بیرون‌آور و آن مرد یا زن را با سنگها سنگسار كن تا بمیرند. 6 از گواهی دو یا سه شاهد آن شخص كه مستوجب مرگ است كشته شود از گواهی یك نفر كشته نشود. 7 اولاً دست شاهدان به جهت كشتنش بر او افراشته شود و بعد از آن دست تمامی قوم پس بدی را از میان خود دور كرده‌ای.

 

8 اگر در میان تو امری كه حكم بر آن مشكل شود به ظهور آید در میان خون و خون و در میان دعوی و دعوی و در میان ضرب و ضرب از مرافعه‌هایی كه در دروازه‌هایت واقع شود آنگاه برخاسته به مكانی كه یَهُوَه خدایت برگزیند برو. 9 و نزد لاویان كهنه و نزد داوری كه در آن روزها باشد رفته مسألت نما و ایشان تو را از فتوای قضا مخبر خواهند ساخت. 10 و برحسب فتوایی كه ایشان از مكانی كه یَهُوَه برگزیند برای تو بیان میكنند عمل نما. و هوشیار باش تا موافق هرآنچه به تو تعلیم دهند عمل نمایی. 11 موافق مضمون شریعتی كه به تو تعلیم دهند و مطابق حكمی كه به تو گویند عمل نما و از فتوایی كه برای تو بیان میكنند به طرف راست یا چپ تجاوز مكن. 12 و شخصی كه از روی تكبر رفتار نماید‌ و كاهنی را كه به حضور یَهُوَه‌خدایت به جهت خدمت در آنجا می‌ایستد یا داور را گوش نگیرد‌ آن شخص كشته شود. پس بدی را از میان اسرائیل دور كرده‌ای. 13 و تمامی قوم چون اینرا بشنوند خواهند ترسید و بار دیگر از روی تكبر رفتار نخواهند نمود.

 

14 چون به زمینی كه یَهُوَه خدایت به تو میدهد داخل شوی و در آن تصرف نموده ساكن شوی و بگویی مثل جمیع امتهایی كه به اطراف منند پادشاهی بر خود نصب نمایم 15 البته پادشاهی را كه یَهُوَه خدایت برگزیند بر خود نصب نما. یكی از برادرانت را برخود پادشاه بساز و مرد بیگانه‌ای را كه از برادرانت نباشد نمیتوانی بر خود مسلط نمایی. 16 لكن او برای خود اسبهای بسیار نگیرد و قوم را به مصر پس نفرستد تا اسبهای بسیار برای خود بگیرند چونكه یَهُوَه به شما گفته است بار دیگر به آن راه برنگردید. 17 و برای خود زنان بسیار نگیرد مبادا دلش منحرف شود و نقره و طلا برای خود بسیار زیاده نیندوزد. 18 و چون بر تخت مملكت خود بنشیند نسخة این شریعت را از آنچه از آن نزد لاویان كهنه است برای خود در طوماری بنویسد. 19 و آن نزد او باشد و همة روزهای عمرش آنرا بخواند تا بیاموزد كه از یَهُوَه خدای خود بترسد و همة كلمات این شریعت و این فرایض را نگاه داشته بعمل آورد. 20 مبادا دل او بر برادرانش افراشته شود و از این اوامر به طرف چپ یا راست منحرف شود تا آنكه او و پسرانش در مملكت او در میان اسرائیل روزهای طویل داشته باشند.

تثنیه فصل 18

 

1لاویان كهنه و تمامی سبط لاوی را حصّه و نصیبی با اسرائیل نباشد. هدایای آتشین یَهُوَه و نصیب او را بخورند. 2 پس ایشان در میان برادران خود نصیب نخواهند داشت. یَهُوَه نصیب ایشان است چنانكه به ایشان گفته است.

3 و حق کاهنان از قوم یعنی از آنانی كه قربانی خواه از گاو و خواه از گوسفند میگذرانند این است كه دوش و دو بناگوش و شكنبه را به كاهن بدهند. 4 و نوبر غلّه و شیره و روغن خود و اول‌چین پشم گوسفند خود را به او بده 5 زیرا كه یَهُوَه خدایت او را از همة اسباطت برگزیده است تا او و پسرانش همیشه بایستند و به نام یَهُوَه خدمت نمایند.

6 و اگر احدی از لاویان از یكی از دروازه‌هایت از هر جایی در اسرائیل كه در آنجا ساكن باشد آمده به تمامی آرزوی دل خود به مكانی كه یَهُوَه برگزیند برسد 7 پس به نام یَهُوَه خدای خود‌ مثل سایر برادرانش از لاویانی كه در آنجا به حضور یَهُوَه می‌ایستند خدمت نماید. 8 حصّه‌های برابر بخورند سوای آنچه از ارثیت خود بفروشد.

 

9 چون به زمینی كه یَهُوَه خدایت به تو میدهد داخل شوی یادمگیر كه موافق رجاسات آن امتها عمل نمایی. 10 و در میان تو كسی یافت نشود كه پسر یا دختر خود را از آتش بگذرانند و نه فالگیر و نه غیبگو و نه افسونگر و نه جادوگر 11 و نه ساحر و نه سؤال‌كنندة از اجنّه و نه رمال و نه كسی كه از مردگان مشورت میكند. 12 زیرا هر كه این كارها را كند‌ نزد یَهُوَه مكروه است و به سبب این رجاسات یَهُوَه‌خدایت آنها را از حضور تو اخراج میكند. 13 نزد یَهُوَه خدایت كامل باش. 14 زیرا این امتهایی كه تو آنها را بیرون میكنی به غیبگویان و فالگیران گوش میگیرند و اما یَهُوَه خدایت تو را نمیگذارد كه چنین بكنی.

 

15 یَهُوَه خدایت نبی‌ّای را از میان تو از برادرانت مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید او را بشنوید. 16 موافق هرآنچه در حوریب در روز اجتماع از یَهُوَه خدای خود مسألت نموده‌گفتی: “آواز یَهُوَه خدای خود را دیگر نیشنوم و این آتش عظیم را دیگر نبینم مباد بمیرم.” 17 و یَهُوَه به من گفت: “آنچه گفتند نیكو گفتند. 18 نبی‌ّ‌ای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم كرد و كلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هرآنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت. 19 و هركسی كه سخنان مرا كه او به اسم من گوید نشنود من از او مطالبه خواهم كرد. 20 و اما نبی‌ّ‌ای كه جسارت نموده به اسم من سخن گوید كه به گفتنش امر نفرمودم یا به اسم خدایان غیر سخن گوید آن نبی البته كشته شود.”21 و اگر در دل خود گویی: “سخنی را كه یَهُوَه نگفته است چگونه تشخیص نماییم.” 22 هنگامی كه نبی به اسم یَهُوَه سخن گوید اگر آن چیز واقع نشود و به انجام نرسد این امری است كه یَهُوَه نگفته است بلكه آن نبی آنرا از روی تكبر گفته است. پس از او نترس.

تثنیه فصل 19

 

1وقتی كه یَهُوَه خدایت این امتها را كه یَهُوَه‌خدایت زمین ایشان را به تو میدهد منقطع سازد و تو وارث ایشان شده‌ در شهرها و خانه‌های ایشان ساكن شوی 2 پس سه شهر را برای خود در میان زمینی كه یَهُوَه خدایت به جهت ملكیت به تو میدهد جدا كن. 3 شاهراه را برای خود درست كن و حدود زمین خود را كه یَهُوَه خدایت برای تو تقسیم میكند‌ سه قسمت كن‌ تا هر قاتلی در آنجا فرار كند.

4 و این است حكم قاتلی كه به آنجا فرار كرده زنده ماند: هر كه همسایة خود را نادانسته بكشد و قبل از آن از او بغض نداشت. 5 مثل كسی كه با همسایة خود برای بریدن درخت در جنگل برود و دستش برای قطع نمودن درخت تبر را بلند كند و آهن از دسته بیرون رفته به همسایه‌اش بخورد تا بمیرد پس به یكی از آن شهرها فرار كرده زنده ماند. 6 مبادا ولّی خون وقتی كه دلش گرم است قاتل را تعاقب كند و به سبب مسافت راه به وی رسیده او را بكشد و او مستوجب موت نباشد چونكه او را پیشتر بغض نداشت. 7 از این جهت من تو را امر فرموده گفتم برای خود سه شهر جدا كن.

8 و اگر یَهُوَه‌خدایت حدود تو را بطوری كه به پدرانت قسم خورده است وسیع گرداند و تمامی زمین را به تو عطا فرماید كه به دادن آن به پدرانت وعده داده است 9 و اگر تمامی این اوامر را كه من امروز به تو میفرمایم نگاه داشته بجا آوری كه یَهُوَه خدای خود را دوست داشته به طریقهای او دائماً سلوك نمایی آنگاه سه شهر دیگر بر این سه برای خود مزید كن. 10 تا خون بیگناه در زمینی كه یَهُوَه خدایت برای ملكیت به تو میدهد ریخته نشود و خون برگردن تو نباشد.

11 لیكن اگر كسی همسایة خود را بغض داشته در كمین او باشد و بر او برخاسته او را ضرب مهلك بزند كه بمیرد و به یكی از این شهرها فرار كند 12 آنگاه مشایخ شهرش فرستاده او را از آنجا بگیرند و او را به دست ولّی خون تسلیم كنند تا كشته شود. 13 چشم تو بر او ترحم نكند تا خون بیگناهی را از اسرائیل دور كنی و برای تو نیكو باشد.

14 حسد همسایة خود را كه پیشینیان گذاشته‌اند در مِلك تو كه به دست تو خواهد آمد در زمینی كه یَهُوَه خدایت برای تصرفش به تو میدهد منتقل مساز.

15 یك شاهد بر كسی برنخیزد به هر تقصیر و هر گناه از جمیع گناهانی كه كرده باشد به گواهی دو شاهد یا به گواهی سه شاهد هر امری ثابت شود. 16 اگر شاهد كاذبی بر كسی برخاسته به معصیتش شهادت دهد 17 آنگاه هر دو شخصی كه منازعه در میان ایشان است به حضور یَهُوَه و به حضور کاهنان و داورانی كه در آن زمان باشند حاضر شوند. 18 و داوران نیكو تفحص نمایند و اینك اگر شاهد شاهد كاذب است و بر برادر خود شهادت دروغ داده باشد 19 پس به طوری كه او خواست با برادر خود عمل نماید با او همانطور رفتار نمایند تا بدی را از میان خود دور نمایی. 20 و چون بقیة مردمان بشنوند خواهند ترسید و بعد از آن مثل این كار زشت در میان شما نخواهند كرد. 21 و چشم تو ترحم نكند جان به عوض جان و چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان و دست به عوض دست و پا به عوض پا.

تثنیه فصل 20

 

1چون برای مقاتله با دشمن خود بیرون روی و اسبها و ارابه‌ها و قومی را زیاده از خود بینی از ایشان مترس زیرا یَهُوَه خدایت كه تو را از زمین مصر برآورده است با توست. 2 و چون به جنگ نزدیك شوید‌. آنگاه كاهن پیش آمده‌ قوم را مخاطب سازد 3 و ایشان را گوید “ای اسرائیل بشنوید! شما امروز برای مقاتلة با دشمنان خود پیش میروید دل شما ضعیف نشود و از ایشان ترسان و لرزان و هراسان مباشید. 4 زیرا یَهُوَه خدای شما با شما میرود تا برای شما با دشمنان شما جنگ كرده شما را نجات دهد.” 5 و آقاان‌ قوم را خطاب كرده گویند: “كیست كه خانه نو بنا كرده آنرا تخصیص نكرده است او روانه شده به خانه خود برگردد مبادا در جنگ بمیرد و دیگری آنرا تخصیص نماید. 6 و كیست كه تاكستانی غرس نموده آن را حلال نكرده است او روانه شده به خانة خود برگردد‌ مبادا در جنگ بمیرد و دیگری آنرا حلال كند. 7 و كیست كه دختری نامزد كرده به نكاح در نیاورده است او روانه شده به خانة خود برگردد مبادا در جنگ بمیرد و دیگری او را به نكاح درآورد.” 8 و آقاان نیز قوم را خطاب كرده‌گویند: “كیست كه ترسان و ضعیف‌دل است او روانه شده به خانه‌اش برگردد مبادا دل برادرانش مثل دل او گداخته شود.” 9 و چون آقاان از تكلم نمودن به قوم فارغ شود بر سر قوم سرداران لشكر مقرر سازند.

10 چون به شهری نزدیك آیی تا با آن جنگ نمایی‌آنرا برای صلح ندا بكن. 11 و اگر تو را جواب صلح بدهد و دروازه‌ها را برای تو بگشاید آنگاه تمامی قومی كه در آن یافت شوند به تو جزیه دهند و تو را خدمت نمایند. 12 و اگر با تو صلح نكرده با تو جنگ نمایند پس آنرا محاصره كن. 13 و چون یَهُوَه‌خدایت آنرا به دست تو بسپارد جمیع ذكورانش را به دم شمشیر بكش. 14 لیكن زنان و اطفال و بهایم و آنچه در شهر باشد یعنی تمامی غنیمتش را برای خود به تاراج ببر و غنایم دشمنان خود را كه یَهُوَه خدایت به تو دهد بخور. 15 به همة شهرهایی كه از تو بسیار دورند كه از شهرهای این امتها نباشند چنین رفتار نما. 16 اما از شهرهای این امتهایی كه یَهُوَه‌ خدایت تو را به ملكیت میدهد هیچ ذی‌نفس را زنده مگذار. 17 بلكه ایشان را یعنی حتیان و اموریان و كنعانیان و فَرِز‌ّیان و حِو‌ّیان و یبوسیان را چنانكه یَهُوَه خدایت تو را امر فرموده است بالكل هلاك ساز. 18 تا شما را تعلیم ندهند كه موافق همة رجاساتی كه ایشان با خدایان خود عمل می‌نمودند عمل نمایید. و به یَهُوَه خدای خود گناه كنید.

19 چون برای گرفتن شهری با آن جنگ كنی و آنرا روزهای بسیار محاصره نمایی تبر بر درختهایش مزن و آنها را تلف مساز. چونكه از آنها میخوری پس آنها را قطع منما زیرا آیا درخت صحرا انسان است تا آنرا محاصره نمایی؟ 20 و اما درختی كه میدانی درختی نیست كه از آن خورده شود آن را تلف ساخته قطع نما و سنگری بر شهری كه با تو جنگ میكند‌ بنا كن تا منهدم شود.

تثنیه فصل 21

 

1اگر در زمینی كه یَهُوَه‌ خدایت برای تصر‌ّفش به تو میدهد مقتولی در صحرا افتاده پیدا شود و معلوم نباشد كه قاتل او كیست 2 آنگاه مشایخ و داوران تو بیرون آمده مسافت شهرهایی را كه در اطراف مقتول است بپیمایند. 3 و اما شهری كه نزدیكتر به مقتول است مشایخ آن شهر گوسالة‌رمه را كه با آن خیش نزده و یوغ به آن نبسته‌اند بگیرند. 4 و مشایخ آن شهر آن گوساله را در وادی‌ای كه آب در آن همیشه جاری باشد و در آن خیش نزده و شخم نكرده باشند فرود آورند و آنجا در وادی گردن گوساله را بشكنند. 5 و بنی‌لاوی كهنه نزدیك بیایند‌‌ چونكه یَهُوَه خدایت ایشان را برگزیده است تا او را خدمت نمایند و به نام یَهُوَه بركت دهند و برحسب قول ایشان هر منازعه و هر آزاری فیصل پذیرد. 6 و جمیع مشایخ آن شهری كه نزدیكتر به مقتول است دستهای خود را برگوساله‌ای كه گردنش در وادی شكسته شده است بشویند. 7 و جواب داده بگویند: “دستهای ما این خون را نریخته و چشمان ما ندیده است. 8 ای یَهُوَه قوم خود اسرائیل را كه فدیه‌ داده‌ای بیامرز و مگذار كه خون بیگناه در میان قوم تو اسرائیل بماند.” پس خون برای ایشان عفو خواهد شد. 9 پس خون بیگناه را از میان خود رفع كرده‌ای هنگامی كه آنچه در نظر یَهُوَه راست است بعمل آورده‌ای.

 

10 چون بیرون روی تا با دشمنان خود جنگ كنی و یَهُوَه خدایت ایشان را به دستت تسلیم نماید و ایشان را اسیر كنی 11 و در میان اسیران زن خوب صورتی دیده عاشق او بشوی و بخواهی او را به زنی خود بگیری 12 پس او را به خانة خود ببر و او سر خود را بتراشد و ناخن خود را بگیرد. 13 و رخت اسیری خود را بیرون كرده‌در خانة تو بماند و برای پدر و مادر خود یكماه ماتم گیرد و بعد از آن به او در آمده شوهر او بشو و او زن تو خواهد بود. 14 و اگر از وی راضی نباشی او را به خواهش دلش رها كن لیكن او را به نقره هرگز مفروش و به او سختی مكن چونكه او را ذلیل كرده‌ای.

 

15 و اگر مردی را دو زن باشد یكی محبوبه و یكی مكروهه و محبوبه و مكروهه هر دو برایش پسران بزایند و پسر مكروهه نخستزاده باشد 16 پس در روزی كه اموال خود را به پسران خویش تقسیم نماید نمیتواند پسر محبوبه را بر پسر مكروهه كه نخستزاده است حق نخستزادگی دهد. 17 بلكه حصّه‌ای مضاعف از جمیع اموال خود را به پسر مكروه داده‌او را نخستزادة خویش اقرار نماید زیرا كه او ابتدای قوت اوست و حق نخستزادگی از آن او میباشد.

 

18 اگر كسی را پسرس سركش و فتنه‌انگیز باشد كه سخن پدر و سخن مادر خود را گوش ندهد و هر چند او را تأدیب نمایند ایشان را نشنود 19 پدر و مادرش او را گرفته نزد مشایخ شهرش به دروازة محله‌اش بیاورند. 20 و به مشایخ شخرش گویند: “این پسر ما سركش و فتنه‌انگیز است سخن ما را نمی‌شنود و مسرف و میگسار است.” 21 پس جمیع اهل شهرش او را به سنگ سنگسار كنند تا بمیرد پس بدی را از میان خود دور كرده‌ای و تمامی اسرائیل چون بشنوند خواهند ترسید.

 

22 و اگر كسی گناهی را كه مستلزم موت است كرده باشد و كشته شود و او را به دار كشیده باشی 23 بدنش در شب بر دار نماند. او را البته در همانروز دفن كن زیرا آنكه بر دار آویخته شود ملعون خدا است تا زمینی را كه یَهُوَه ‌خدایت تو را به ملكیت میدهد نجس نسازی.

تثنیه فصل 22

 1 اگر گاو یا گوسفند برادر خود را گم شد بینی از او رو مگردان. آنرا البته نزد برادر خود برگردان. 2 و اگر برادرت نزدیك تو نباشد یا او را نشناسی آنرا به خانة خود بیاور و نزد تو بماند تا برادرت آنرا طلب نماید آنگاه آنرا به او رد نما. 3 و به الاغ او چنین كن و به لباسش چنین عمل نما و به هر چیز گمشدة برادرت كه از او گم شود و یافته باشی چنین عمل نما نمیتوانی از او روگردانی.

4 اگر الاغ یا گاو برادرت را در راه افتاده بینی از آن رو مگردان البته آنرا با او برخیزان.

5 متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد زیرا هركه این را كند مكروه یَهُوَه خدای توست.

6 اگر اتفاقاً آشیانة مرغی در راه به نظر تو آید خواه بر درخت یا بر زمین و در آن بچه‌ها یا تخمها باشد و مادر بر بچه‌ها یا تخمها نشسته مادر را با بچه‌ها مگیر. 7 مادر را البته رها كن و بچه‌ها را برای خود بگیر تا برای تو نیكو شود و عمر دراز كنی.

8 چون خانة تو بنا كنی بر پشت بام خود دیواری بساز مبادا كسی از آن بیفتد و خون بر خانة خود بیاوری.

9 در تاكستان خود دو قسم تخم مكار مبادا تمامی آن یعنی هم تخمی كه كاشته‌ای و هم محصول تاكستان وقف شود.

10 گاو و الاغ را با هم جفت كرده شیار منما.

11 پارچة مختلط از پشم و كتان با هم مپوش.

12 بر چهار گوشة رخت خود كه خود را به آن میپوشانی رشته‌ها بساز.

 

13 اگر كسی برای خود زنی گیرد و چون بدو درآید او را مكروه دارد 14 و اسباب حرف بدو نسبت داده از او اسم بد شهرت دهد و گوید این زن را گرفتم و چون به او نزدیكی نمودم او را باكره نیافتم 15 آنگاه پدر و مادر آن دختر علامت بكارت دختر را برداشته نزد مشایخ شهر نزد دروازه بیاورند. 16 و پدر دختر به مشایخ بگوید: “دختر خود را به این مرد به زنی داده‌ام و از او كراهت دارد 17 و اینك اسباب حرف بدو نسبت داده میگوید دختر تو را باكره نیافتم و علامت بكارت دختر من این است.” پس جامه را پیش مشایخ شهر بگسترانند. 18 پس مشایخ آن شهر آن مرد را گرفته تنبیه كنند. 19 و او را صد مثقال نقره جریمه نموده به پدر دختر بدهند چونكه بر باكره اسرائیل بدنامی آورده است. و او زن وی خواهد بود و در تمامی عمرش نمیتواند او را رها كند.

20 لیكن اگر این سخن راست باشد و علامت بكارت آن دختر پیدا نشود 21 آنگاه دختر را نزد در خانة پدرش بیرون آورند و اهل شهرش او را با سنگ سنگسار نمایند تا بمیرد چونكه در خانة پدر خود زنا كرده در اسرائیل قباحتی نموده است. پس بدی را از میان خود دور كرده‌ای.

22 اگر مردی یافت شود كه با زن شوهرداری همبستر شده باشد پس هر دو یعنی مردی كه با زن خوابیده است و زن كشته شوند. پس بدی را از اسرائیل دور كرده‌ای.

23 اگر دختر باكره‌ای به مردی نامزد شود و دیگری او را در شهر یافته با او همبستر شود 24 پس هر دو ایشان را نزد دروازه شهر بیرون آورده ایشان را با سنگها سنگسار كنند تا بمیرند اما دختر را چونكه در شهر بود و فریاد نكرد و مرد را چونكه زن همسایة خود را ذلیل ساخت پس بدی را از میان خود دور كرده‌ای.

25 اما اگر آن مرد دختری نامزد را در صحرا یابد و آن مرد به او زور آورده با او بخوابد پس آن مرد كه با او خوابید تنها كشته شود. 26 و اما با دختر هیچ مكن زیرا بر دختر گناهِ مستلزم موت نیست بلكه این مثل آن است كه كسی بر همسایة خود برخاسته او را بكشد 27 چونكه او را در صحرا یافت و دختر نامزد فریاد برآورد و برایش رهاننده‌ای نبود.

28 و اگر مردی دختر باكره‌ای را كه نامزد نباشد بیابد و او را گرفته با او همبستر شود و گرفتار شوند 29 آنكه آن مرد كه با او خوابیده است پنجاه مثقال نقره به پدر دختر بدهد و آن دختر زن او باشد چونكه او را ذلیل ساخته است و در تمامی عمرش نمیتواند او را رها كند.

30 هیچكس زن پدر خود را نگیرد و دامن پدر خود را منكشف نسازد.

تثنیه فصل 23

 

 1شخصی كه كوبیده بیضه و آلت بریده باشد داخل جماعت یَهُوَه نشود. 2 حرام زاده‌ای داخل جماعت یَهُوَه نشود حتی تا پشت دهم احدی از او داخل جماعت یَهُوَه نشود. 3 عمونی و موآبی داخل جماعت یَهُوَه نشوند. حتی تا پشت دهم احدی از ایشان هرگز داخل جماعت یَهُوَه نشود. 4 زیرا وقتی كه شما از مصر بیرون آمدید شما را در راه به نان و آب استقبال نكردند و از این جهت كه بلعام بن‌بعور را از فتورِ ارام نهرین اجیر كردند تا تو را لعنت كند. 5 لیكن یَهُوَه خدایت نخواست بلعام را بشنود پس یَهُوَه خدایت لعنت را به جهت تو به بركت تبدیل نمود چونكه یَهُوَه خدایت تو را دوست میداشت. 6 ابداً در تمامی عمرت جویای خیریت و سعادت ایشان مباش.

7 ادومی را دشمن مدار چونكه برادر توست و مصری را دشمن مدار چونكه در زمین وی غریب بودی. 8 اولادی كه از ایشان زاییده شوند در پشت سوم داخل جماعت یَهُوَه شوند.

 

9 چون در اردو به مقابله دشمنانت بیرون روی خویشتن را از هر چیز بد نگاه دار. 10 اگر در میان شما كسی باشد كه از احتلام شب نجس شود از اردو بیرون رود و داخل اردو نشود. 11 چون شب نزدیك شود با آب غسل كند و چون آفتاب غروب كند داخل اردو شود.

12 و تو را مكانی بیرون از اردو باشد تا به آنجا بیرون روی. 13 و در میان اسباب تو میخی باشد و چون بیرون می‌نشینی با آن بكَن و برگشته فضلة خود را از آن بپوشان. 14 زیرا كه یَهُوَه خدایت در میان اردوی تو میخرامد تا تو را رهایی داده دشمنانت را به تو تسلیم نماید پس اردوی تو مقدس باشد مبادا چیز پلید را در میان تو دیده از تو روگرداند.

 

15 غلامی را كه از آقای خود نزد تو بگریزد به آقایش مسپار. 16 با تو در میان تو در مكانی كه برگزیند در یكی از شهرهای تو كه به نظرش پسند آید ساكن شود و بر او جفا منما.

17 از دختران اسرائیل فاحشه‌ای نباشد و از پسران اسرائیل لواطی نباشد. 18 اجرت فاحشه و قیمت سگ را برای هیچ نذری به خانة یَهُوَه خدایت میاور زیرا كه این هر دو نزد یَهُوَه خدایت مكروه است.

19 برادر خود را به سود قرض مده نه به سود نقره و نه به سود آذوقه و نه به سود هر چیزی كه به سود داده میشود. 20 غریب را میتوانی به سود قرض بدهی اما برادر خود را به سود قرض مده تا یَهُوَه خدایت در زمینی كه برای تصرفش داخل آن میشوی تو را به هرچه دستت را بر آن دراز میكنی بركت دهد.

21 چون نذری برای یَهُوَه خدایت میكنی در وفای آن تأخیر منما زیرا كه یَهُوَه خدایت البته آنرا از تو مطالبه خواهد نمود و برای تو گناه خواهد بود. 22 اما اگر از نذر كردن ابا نمایی تو را گناه نخواهد بود. 23 آنچه را كه از دهانت بیرون آید هوشیار باش كه بجا آوری موافق آنچه برای یَهُوَه خدایت از ارادة خود نذر كرده‌ای و به زبان خود گفته‌ای.

24 چون به تاكستان همسایة خود درآیی از انگور هر چه میخواهی به سیری بخور اما در ظرف خود هیچ مگذار.

25 چون به كشتزار همسایة خود داخل شوی خوشه‌ها را به دست خود بچین اما داس بر كشت همسایة خود مگذار.

تثنیه فصل24

 1 چون كسی زنی گرفته به نكاح خود درآورد‌ اگر در نظر او پسند نیاید از این كه چیزی ناشایسته در او بیابد آنگاه طلاق‌نامه‌ای نوشته بدستش دهد و او را از خانه‌اش رها كند. 2 و از خانه او روانه شده برود و زن دیگری شود. 3 و اگر شوهر دیگر نیز او را مكروه دارد و طلاق‌نامه‌ای نوشته به دستش بدهد و او را از خانه‌اش رها كند یا اگر شوهری دیگر كه او را به زنی گرفت بمیرد 4 شوهر اول كه او را رها كرده بود نمیتواند دوباره او را به نكاح خود در آورد. بعد از آن كه ناپاك شده است زیرا كه این به نظر یَهُوَه مكروه است. پس بر زمینی كه یَهُوَه‌خدایت تو را به ملكیت میدهد گناه میاور.

5 چون كسی زن تازه‌ای بگیرد در لشكر بیرون نرود و هیچ كار به او تكلیف نشود‌ تا یكسال در خانة خود آزاد بماند و زنی را كه گرفته است مسرور سازد.

6 هیچكس آسیا یا سنگ بالایی آن را به گرو نگیرد زیرا كه جان را به گرو گرفته است.

7 اگر كسی یافت شود كه یكی از برادران خود از بنی‌اسرائیل را دزدیده بر او ظلم كند یا بفروشد آن دزد كشته شود پس بدی را از میان خود دور كرده‌ای.

8 دربارة بلای برص هوشیار باش كه به هر آنچه لاویان كهنه شما را تعلیم دهند به دقت توجه نموده عمل نمایید و موافق آنچه به ایشان امر فرمودم هوشیار باشید كه عمل نمایید. 9 بیاد‌آور كه یَهُوَه خدایت در راه با مریم چه كرد وقتی كه شما از مصر بیرون آمدید.

10 چون به همسایة خود هر قِسم قرض دهی برای گرفتن گرو به خانه‌اش داخل مشو. 11 بلكه بیرون بایست تا شخصی كه به او قرض میدهی گرو را نزد تو بیرون آورد. 12 و اگر مرد فقیر باشد در گرو او مخواب. 13 البته به وقت غروب آفتاب گرو را به او پس بده‌تا در رخت خود بخوابد و تو را بركت دهد و به حضور یَهُوَه خدایت عدالت شمرده خواهد شد.

14 بر مزدوری كه فقیر و مسكین باشد خواه از برادرانت و خواه از غریبانی كه در زمینت در اندرون دروازه‌های تو باشند ظلم منما. 15 در همان روز مزدش را بده و آفتاب بر آن غروب نكند چونكه او فقیر است و دل خود را به آن بسته است مبادا بر تو نزد یَهُوَه فریاد برآورد و برای تو گناه باشد.

16 پدران به عوض پسران كشته نشوند و نه پسران به عوض پدران كشته شوند. هر كس برای گناه خود كشته شود.

17 داوری غریب و یتیم را منحرف مساز و جامة بیوه را به گرو مگیر. 18 و بیادآور كه در مصر غلام بودی و یَهُوَه خدایت تو را از آنجا فدیه داد. بنابراین من تو را امر میفرمایم كه این كار را معمول داری.

19 چون محصول خود را در مزرعة خویش درو كنی و در مزرعه بافه‌ای فراموش كنی برای برداشتن آن برمگرد برای غریب و یتیم و بیوه‌زن باشد تا یَهُوَه خدایت تو را در همة كارهای دستت بركت دهد. 20 چون زیتون خود را بتكانی بار دیگر شاخه‌ها را متكان برای غریب و یتیم و بیوه باشد.

21 چون انگور تاكستان خود را بچینی بار دیگر آنرا مچین برای غریب و یتیم و بیوه باشد. 22 و بیادآور كه در زمین مصر غلام بودی. بنابراین تو را امر میفرمایم كه این كار را معمول داری.

تثنیه فصل 25

 1اگر در میان مردم مرافعه‌ای باشد و به محاكمه آیند و در میان ایشان داوری نمایند آنگاه عادل را عادل شمارند و شریر را ملزم سازند. 2 و اگر شریر مستوجب تازیانه باشد آنگاه داور او را بخواباند و حكم دهد تا او را موافق شرارتش به حضور خود به شماره بزنند. 3 چهل تازیانه او را بزند و زیاد نكند مبادا اگر از این زیاده كرده تازیانة بسیار زند برادرت در نظر تو خوار شود.

4 دهن گاو را هنگامی كه خرمن را خرد میكند مبند.

5 اگر برادران با هم ساكن باشند و یكی از آنها بی‌اولاد بمیرد پس زنٍ آن متوفی خارج به شخص بیگانه داده نشود بلكه برادر شوهرش به او درآمده او را برای خود به زنی بگیرد و حق‌ّ برادر شوهری را با او بجا آورد. 6 و نخستزاده‌ای كه بزاید به اسم برادر متوفای او وارث گردد تا اسمش از اسرائیل محو نشود. 7 آنگاه زن برادرش به دروازه نزد مشایخ برود و گوید: “برادر شوهر من از برپا داشتن اسم برادر خود در اسرائیل انكار میكند و از بجا آوردن حق برادر شوهری با من ابا مینماید.” 8 پس مشایخ شهرش او را طلبیده با وی گفتگو كنند و اگر اصرار كرده‌ بگوید نمیخواهم او را بگیرم 9 آنگاه زن برادرش نزد وی آمده به حضور مشایخ كفش او را از پایش بكند و به رویش آب دهن اندازد و در جواب گوید: “با كسی كه خانة برادر خود را بنا نكند چنین كرده شود.” 10 و نام او در اسرائیل خانة كفش كنده خوانده شود.

11 و اگر دو شخص با یكدیگر منازعه نمایند و زن یكی پیش آید تا شوهر خود را از دست زننده‌اش رها كند و دست خود را دراز كرده عورت او را بگیرد 12 پس دست او را قطع كن و چشم تو بر او ترحم نكند.

13 در كیسة تو وزنه‌های مختلف بزرگ و كوچك نباشد. 14 در خانة تو كیلهای مختلف بزرگ و كوچك نباشد. 15 تو را وزن صحیح و راست باشد و تو را كیل صحیح و راست باشد تا عمرت در زمینی كه یَهُوَه خدایت به تو میدهد دراز شود. 16 زیرا هركه این كار كند یعنی هركه بی‌انصافی نماید نزد یَهُوَه خدایت مكروه است.

17 بیادآور آنچه عمالیق وقت بیرون آمدنت از مصر در راه به تو نمودند. 18 كه چگونه تو را در راه مقابله كرده همة واماندگان را در عقب تو از مؤخرت قطع نمودند در حالیكه تو ضعیف و وامانده بودی و از خدا نترسیدند. 19 پس چون یَهُوَه خدایت تو را در زمینی كه یَهُوَه خدایت تو را برای تصرفش نصیب میدهد از جمیع دشمنانت آرامی بخشد آنگاه ذكر عمالیق را از زیر آسمان محو ساز و فراموش مكن.

تثنیه فصل 26

 

1و چون به زمینی كه یَهُوَه خدایت تو را نصیب میدهد داخل شدی و در آن تصرف نموده ساكن گردیدی 2 آنگاه نوبر تمامی حاصل زمین را كه از زمینی كه یَهُوَه خدایت به تو میدهد جمع كرده باشی بگیر و آنرا در سبد گذاشته به مكانی كه یَهُوَه خدایت برگزیند تا نام خود را در آن ساكن گرداند برو. 3 و نزد كاهنی كه در آن روزها باشد رفته وی را بگو: “امروز برای یَهُوَه خدایت اقرار میكنم كه به زمینی كه یَهُوَه برای پدران ما قسم خورد كه به ما بدهد داخل شده‌ام.” 4 و كاهن سبد را از دستت گرفته پیش مذبح یَهُوَه خدایت بگذارد. 5 پس تو به حضور یَهُوَه خدای خود اقرار كرده بگو: “پدر من اَرامی آواره بود و با عددی قلیل به مصر فرود شده در آنجا غربت پذیرفت و در آنجا امتی بزرگ و عظیم و كثیر شد. 6 و مصریان با ما بدرفتاری نموده ما را ذلیل ساختند و بندگی سخت بر ما نهادند. 7 و چون نزد یَهُوَه خدای پدران خود فریاد برآوردیم یَهُوَه آواز ما را شنید و مشقت و محنت و تنگی ما را دید. 8 و یَهُوَه ما را از مصر به دست قوی و بازوی افراشته و خوف عظیم و با آیات و معجزات بیرون آورد. 9 و ما را به این مكان درآورده این زمین را زمینی كه به شیر و شهد جاری است به ما بخشید. 10 و الآن اینك نوبر حاصل زمینی را كه تو ای یَهُوَه به من دادی آورده‌ام.” پس آنرا به حضور یَهُوَه خدای خود بگذار و به حضور یَهُوَه خدایت عبادت نما. 11 و تو با لاوی و غریبی كه در میان تو باشد از تمامی نیكویی كه یَهُوَه خدایت به تو و به خاندانت بخشیده است شادی خواهی نمود.

12 و در سال سوم كه سال عشر است چون از گرفتن تمامی عشر محصول خود فارغ شدی آن را به لاوی و غریب و یتیم و بیوه‌زن بده تا در اندرون دروازه‌های تو بخورند و سیر شوند. 13 و به حضور یَهُوَه خدایت بگو: “موقوفات را از خانة خود بیرون كردم و آنها را نیز به لاوی و غریب و یتیم و بیوه‌زن موافق تمامی اوامری كه به من امر فرمودی دادم و از اوامر تو تجاوز ننموده‌ فراموش نكردم. 14 در ماتم خود از آنها نخوردم و در نجاستی از آنها صرف ننمودم و برای اموات از آنها ندادم بلكه به قول یَهُوَه خدایم گوش داده موافق هرآنچه به من امر فرمودی رفتار نمودم. 15 از مسكن مقدس خود از آسمان بنگر و قوم خود اسرائیل و زمینی را كه به ما دادی چنانكه برای پدران ما قسم خوردی زمینی كه به شیر و شهد جاری است بركت بده.”

 

16 امروز یَهُوَه‌خدایت تو را امر میفرماید كه این فرایض و احكام را بجا آوری پس آنها را به تمامی دل و تمامی جان خود نگاه داشته بجا آور. 17 امروز به یَهُوَه اقرار نمودی كه خدای توست و اینكه به طریقهای او سلوك خواهی نمود و فرایض و اوامر و احكام او را نگاه داشته آواز او را خواهی شنید. 18 و یَهُوَه امروز به تو اقرار كرده است كه تو قوم خاص او هستی چنانكه به تو وعده داده است و تا تمامی اوامر او را نگاه داری. 19 و تا تو را در ستایش و نام و اکرام از جمیع امتهایی كه ساخته است بلند گرداند و تا برای یَهُوَه خدایت قوم مقدس باشی چنانكه وعده داده است.

تثنیه فصل 27

 

1و موسی و مشایخ اسرائیل قوم را امر فرموده گفتند: “تمامی اوامری را كه من امروز به شما امر میفرمایم نگاه دارید. 2 و در روزی كه از اردن به زمینی كه یَهُوَه‌ خدایت به تو میدهد عبور كنید برای خود سنگهای بزرگ برپا كرده‌آنها را با گچ بمال. 3 و بر آنها تمامی كلمات این شریعت را بنویس هنگامی كه عبور نمایی تا به زمینی كه یَهُوَه‌ خدایت به تو میدهد داخل شوی زمینی كه به شیر و شهد جاری است چنانكه یَهُوَه خدای پدرانت به تو وعده داده است. 4 و چون از اردن عبور نمودی این سنگها را كه امروز به شما امر میفرمایم در كوه عیبال برپا كرده آنها را با گچ بمال. 5 و در آنجا مذبحی برای یَهُوَه خدایت بناكن و مذبح از سنگها باشد و آلت آهنین بر آنها بكار مبر. 6 مذبح یَهُوَه خدای خود را از سنگهای ناتراشیده بنا كن و قربانیهای سوختنی برای یَهُوَه خدایت بر آن بگذران. 7 و ذبایح سلامتی ذبح كرده در آنجا بخور و به حضور یَهُوَه خدایت شادی نما. 8 و تمامی كلمات این شریعت را بر آن به خط روشن بنویس.”

 

9 پس موسی و لاویان كهنه تمامی اسرائیل را خطاب كرده گفتند: 10 “ای اسرائیل خاموش باش و بشنو. امروز قوم یَهُوَه خدایت شدی. 11 پس آواز یَهُوَه خدایت را بشنو و اوامر و فرایض او را كه من امروز به تو امر میفرمایم بجا‌ آر.”

و در آن روز موسی قوم را امر فرموده گفت: 12 “چون از اردن عبور كردید اینان یعنی شمعون و لاوی و یهودا و یساكار و یوسف و بنیامین بر كوه جزِر‌ّیم بایستند تا قوم را بركت دهند. 13 و اینان یعنی رؤبین و جاد و اشیر و زبولون و دان و نفتالی بر كوه عیبال بایستند تا نفرین كنند. 14 و لاویان جمیع مردان اسرائیل را به آواز بلند خطاب كرده گویند:

15 “ملعون باد كسی كه صورت تراشیده یا ریخته شده از صنعت دست كارگر كه نزد یَهُوَه مكروه است بسازد و مخفی نگاه دارد.” و تمامی قوم در جواب بگویند: “آمین!”

16 “ملعون باد كسی كه با پدر و مادر خود به خِفّت رفتار نماید.” و تمامی قوم بگویند: “آمین!”

17 “ملعون باد كسی كه حد همسایة خود را تغییر دهد.” و تمامی قوم بگویند: “آمین!”

18 “ملعون باد كسی كه نابینا را از راه منحرف سازد.” و تمامی قوم بگویند: “آمین!”

19 “ملعون باد كسی كه داوری غریب و یتیم و بیوه را منحرف سازد.” و تمامی قوم بگویند: “آمین!”

20 “ملعون باد كسی كه با زن پدر خود همبستر شود چونكه دامن پدر خود را كشف نموده است.” و تمامی قوم بگویند: “آمین!”

21 “ملعون باد كسی كه با هر قسم بهایمی بخوابد.” و تمامی قوم بگویند: “آمین!”

22 “ملعون باد كسی كه با خواهر خویش چه دختر پدر و چه دختر مادر خویش بخوابد.” و تمامی قوم بگویند: “آمین!”

23 “ملعون باد كسی كه با مادر زن خود بخوابد.” و تمامی قوم بگویند: “آمین!”

24 “ملعون باد كسی كه همسایة خود را در پنهانی بزند.” و تمامی قوم بگویند: “آمین!”

25‌ “ملعون باد كسی كه رشوه گیرد تا خون بیگناهی ریخته شود.” و تمامی قوم بگویند: “آمین!”

26 “ملعون باد كسی كه كلمات این شریعت را اثبات ننماید تا آنها را بجا نیاورد.” و تمامی قوم بگویند: “آمین!”

تثنیه فصل 28

 

“و اگر آواز یَهُوَه خدای خود را به دقت بشنوی تا هوشیار شده‌ تمامی اوامر او را كه من امروز به تو امر میفرمایم بجا آوری آنگاه یَهُوَه خدایت تو را بر جمیع امتهای جهان بلند خواهد گردانید. 2 و تمامی این بركتها به تو خواهد رسید و تو را خواهد دریافت اگر آواز یَهُوَه خدای خود را بشنوی. 3 در شهر مبارك و در صحرا مبارك خواهی بود. 4 میوة بطن تو و میوة‌زمین تو و میوة بهایمت و بچه‌های گاو و بره‌های گلة تو مبارك خواهند بود. 5 سبد و ظرف خمیر تو مبارك خواهد بود. 6 وقت در آمدنت مبارك و وقت بیرون رفتنت مبارك خواهی بود.

7 “و یَهُوَه دشمنانت را كه با تو مقاومت نمایند از حضور تو منهزم خواهد ساخت از یك راه بر تو خواهند آمد و از هفت راه پیش تو خواهند گریخت. 8 یَهُوَه در انبارهای تو و به هرچه دست خود را به آن دراز میكنی بر تو بركت خواهد فرمود و تو را در زمینی كه یَهُوَه خدایت به تو میدهد مبارك خواهد ساخت. 9 و اگر اوامر یَهُوَه خدای خود را نگاهداری و در طریقهای او سلوك نمایی یَهُوَه تو را برای خود قوم مقدس خواهد گردانید چنانكه برای تو قسم خورده است. 10 و جمیع امتهای زمین خواهند دید كه نام یَهُوَه بر تو خوانده شده است و از تو خواهند ترسید. 11 و یَهُوَه تو را در میوة بطنت و ثمرة بهایمت و محصول زمینت در زمینی كه یَهُوَه برای پدرانت قسم خورد كه به تو بدهد‌به نیكویی خواهد افزود. 12 و یَهُوَه خزینة نیكوی خود یعنی آسمان را برای تو خواهد گشود تا بارانِ زمین تو را در موسمش بباراند و تو را در جمیع اعمال دستت مبارك سازد و به امتهای بسیار قرض خواهی داد و تو قرض نخواهی گرفت. 13 و یَهُوَه تو را سر خواهد ساخت نه د‌ُم و بلند خواهی بود فقط نه پست اگر اوامر یَهُوَه خدای خود را كه من امروز به تو امر میفرمایم بشنوی و آنها را نگاه داشته‌ بجا آوری. 14 و از همة سخنانی كه من امروز به تو امر میكنم به طرف راست یا چپ میل نكنی تا خدایان غیر را پیروی نموده‌ آنها را عبادت كنی.

 

15 “و اما اگر آواز یَهُوَه خدای خود را نشنوی تا هوشیار شده‌ همة اوامر و فرایض او را كه من امروز به تو امر میفرمایم بجا آوری آنگاه جمیع این لعنتها به تو خواهد رسید و تو را خواهد دریافت. 16 در شهر ملعون و در صحرا ملعون خواهی بود. 17 سبد و ظرف خمیر تو ملعون خواهد بود. 18 میوة بطن تو و میوة زمین تو و بچه‌های گاو و بره‌های گلة تو ملعون خواهد بود. 19 وقت در آمدنت ملعون و وقت بیرون رفتنت ملعون خواهی بود. 20 و به هرچه دست خود را برای عمل نمودن دراز میكنی یَهُوَه بر تو لعنت و اضطراب و سرزنش خواهد فرستاد تا به زودی هلاك و نابود شوی به سبب بدی كارهایت كه به آنها مرا ترك كرده‌ای. 21 یَهُوَه وبا را بر تو ملصَق خواهد ساخت تا تو را از زمینی كه برای تصرفش به آن داخل میشوی هلاك سازد. 22 و یَهُوَه تو را با سل و تب و التهاب و حرارت و شمشیر و باد سموم و یرقان خواهد زد و تو را تعاقب خواهند نمود تا هلاك شوی. 23 و فلك تو كه بالای سر تو است مس خواهد شد و زمینی كه زیر تو است آهن. 24 و یَهُوَه باران زمینت را گرد و غبار خواهد ساخت كه از آسمان بر تو نازل شود تا هلاك شوی.

25 “و یَهُوَه تو را پیش روی دشمنانت منهزم خواهد ساخت. از یك راه بر ایشان بیرون خواهی رفت و از هفت راه از حضور ایشان خواهی گریخت و در تمامی ممالك جهان به تلاطم خواهی افتاد. 26 و بدن شما برای همة پرندگان هوا و بهایم زمین خوراك خواهد بود و هیچكس آنها را دور نخواهد كرد. 27 یَهُوَه تو را به د‌ُنبل مصر و خُراج و جر‌َب و خارشی كه تو از آن شفا نتوانی یافت‌ مبتلا خواهد ساخت.

28 یَهُوَه تو را به دیوانگی و نابینایی و پریشانی دل مبتلا خواهد ساخت. 29 و در وقت ظهر مثل كوری كه در تاریكی لمس نماید كورانه راه خواهی رفت و در راههای خود كامیاب نخواهی شد بلكه در تمامی روزهایت مظلوم و غارت شده خواهی بود و نجات‌دهنده‌ای نخواهد بود. 30 زنی را نامزد خواهی كرد و دیگری با او خواهد خوابید. خانه‌ای بنا خواهی كرد و در آن ساكن نخواهی شد. تاكستانی غرس خواهی نمود و میوه‌اش را نخواهی خورد. 31 گاوت در نظرت كشته شود و از آن نخواهی خورد. الاغت پیش روی تو به غارت برده شود و باز به دست تو نخواهد آمد. گوسفند تو به دشمنت داده میشود و برای تو رهاننده‌ای نخواهد بود. 32 پسران و دخترانت به امت دیگر داده میشوند و چشمانت نگریسته از آرزوی ایشان تمامی روز كاهیده خواهد شد و در دست تو هیچ قوه‌ای نخواهد بود. 33 میوة زمینت و مشقت تو را امتی كه نشناخته‌ای خواهند خورد و همیشه فقط مظلوم و كوفته‌شده خواهی بود. 34 به حدی كه از چیزهایی كه چشمت می‌بیند دیوانه خواهی شد. 35 یَهُوَه زانوها و ساقها و از كف پا تا فرق سر تو را به د‌ُنبل بد كه از آن شفا نتوانی یافت مبتلا خواهد ساخت. 36 یَهُوَه تو را و پادشاهی را كه بر خود نصب مینمایی بسوی امتی كه تو و پدرانت نشناخته‌اید خواهد برد و در آنجا خدایان غیر را از چوب و سنگ عبادت خواهی كرد. 37 و در میان تمامی امتهایی كه یَهُوَه شما را به آنجا خواهد برد عبرت و مثل و سخریه خواهی شد.

38 “تخم بسیار به مزرعه خواهی برد و اندكی جمع خواهی كرد چونكه ملخ آنرا خواهد خورد. 39 تاكستانها غرس نموده‌ خدمت آنها را خواهی كرد اما شراب را نخواهی نوشید و انگور را نخواهی چید زیرا كرم آنرا خواهد خورد. 40 تو را در تمامی حدودت درختان زیتون خواهد بود لكن خویشتن را به زیت تدهین نخواهی كرد زیرا زیتون تو نارس ریخته خواهد شد. 41 پسران و دختران خواهی آورد لیكن از آنِ تو نخواهند بود چونكه به اسیری خواهند رفت. 42 تمامی درختانت و محصول زمینت را ملخ به تصرف خواهد آورد. 43 غریبی كه در میان تو است بر تو به نهایت رفیع و برافراشته خواهد شد و تو به نهایت پست و متنز‌ّل خواهی گردید. 44 او به تو قرض خواهد داد و تو به او قرض نخواهی داد او سر خواهد بود و تو د‌ُم خواهی بود.

45 “و جمیع این لعنتها به تو خواهد رسید و تو را تعاقب نموده‌ خواهد دریافت تا هلاك شوی از این جهت كه قول یَهُوَه خدایت را گوش ندادی تا اوامر و فرایضی را كه به تو امر فرموده بود‌ نگاه داری. 46 و تو را و ذریت تو را تا به ابد آیت و شگفت خواهد بود.

47 “از این جهت كه یَهُوَه خدای خود را به شادمانی و خوشی دل برای فراوانی همه چیز عبادت ننمودی. 48 پس دشمنانت را كه یَهُوَه بر تو خواهد فرستاد در گرسنگی و تشنگی و برهنگی و احتیاج همه چیز خدمت خواهی نمود و یوغ آهنین بر گردنت خواهد گذاشت تا تو را هلاك سازد. 49 و یَهُوَه از دور یعنی از اقصای زمین امتی را كه مثل عقاب می‌پرد بر تو خواهد آورد امتی كه زبانش را نخواهی فهمید. 50 امتی مهیب صورت كه طرف پیران را نگاه ندارد و بر جوانان ترحم ننماید. 51 و نتایج بهایم و محصول زمینت را بخورد تا هلاك شوی. و برای تو نیز غله و شیره و روغن و بچه‌های گاو و بره‌های گوسفند را باقی نگذارد تا تو را هلاك سازد. 52 و تو را در تمامی دروازه‌هایت محاصره كند تا دیواره‌های بلند و حصین كه بر آنها توكل داری در تمامی زمینت منهدم شود و تو را در تمامی دروازه‌هایت در تمامی زمینی كه یَهُوَه خدایت به تو میدهد محاصره خواهد نمود. 53 و میوة بطن خود یعنی گوشت پسران و دخترانت را كه یَهُوَه خدایت به تو میدهد در محاصره و تنگی كه دشمنانت تو را به آن زبون خواهند ساخت خواهی خورد. 54 مردی كه در میان شما نرم و بسیار متنعم است‌چشمش بر برادر خود و زن هم‌آغوش خویش و بقیة فرزندانش كه باقی می‌مانند بد خواهد بود. 55 به حدی كه به احدی از ایشان از گوشت پسران خود كه میخورد نخواهد داد زیرا كه در محاصره و تنگی كه دشمنانت تو را در تمامی دروازه‌هایت به آن زبون سازند چیزی برای او باقی نخواهد ماند. 56 و زنی كه در میان شما نازك و متنعم است كه به سبب تنعم و نازكی خود جرأت نمیكرد كه كف پای خود را به زمین بگذارد چشم او بر شوهر هم‌آغوش خود و پسر و دختر خویش بد خواهد بود. 57 و بر مشیمِه‌ای كه از میان پایهای او درآید و بر اولادی كه بزاید زیرا كه آنها را به سبب احتیاج همه چیز در محاصره و تنگی كه دشمنانت در دروازه‌هایت به آن تو را زبون سازند به پنهانی خواهد خورد.”

58 اگر به عمل نمودن تمامی كلمات این شریعت كه در این كتاب مكتوب است هوشیار نشوی و از این نام مجید و مهیب یعنی یَهُوَه خدایت نترسی 59 آنگاه یَهُوَه بلایای تو و بلایای اولاد تو را عجیب خواهد ساخت یعنی بلایای عظیم و مزمن و مرضهای سخت و مزمن. 60 و تمامی بیماریهای مصر را كه از آنها میترسیدی بر تو بازخواهد آورد و به تو خواهد چسبید. 61 و نیز همة مرضها و همة بلایایی كه در طومار این شریعت مكتوب نیست آنها را یَهُوَه بر تو مستولی خواهد گردانید تا هلاك شوی. 62 و گروه قلیل خواهید ماند بر عكس آن كه مثل ستارگان آسمان كثیر بودید زیرا كه آواز یَهُوَه خدای خود را نشنیدید. 63 و واقع میشود چنانكه یَهُوَه بر شما شادی نمود تا به شما احسان كرده شما را بیفزاید همچنین یَهُوَه بر شما شادی خواهد نمود تا شما را هلاك و نابود گرداند و ریشه شما از زمینی كه برای تصرفش در آن داخل میشوید كنده خواهد شد. 64 و یَهُوَه تو را در میان جمیع امتها از كران زمین تا كران دیگرش پراكنده سازد و در آنجا خدایان غیر را از چوب و سنگ كه تو و پدرانت نشناخته‌اید عبادت خواهی كرد. 65 و در میان این امتها استراحت نخواهی یافت و برای كف پایت آرامی نخواهد بود و در آنجا یَهُوَه تو را دل لرزان و كاهیدگی چشم و پژمردگی جان خواهد داد. 66 و جان تو پیش رویت معلق خواهد بود و شب و روز ترسناك شده به جان خود اطمینان نخواهی داشت. 67 بامدادان خواهی گفت: كاش كه شام میبود و شامگاهان خواهی گفت: كاش كه صبح میبود به سبب ترس دلت كه به آن خواهی ترسید و به سبب رؤیت چشمت كه خواهی دید. 68 و یَهُوَه تو را در كشتیها از راهی كه به تو گفتم آنرا دیگر نخواهی دید به مصر باز خواهد آورد و خود را در آنجا به دشمنان خویش برای غلامی و كنیزی خواهید فروخت و مشتری نخواهد بود.”

تثنیه فصل 29

 

این است كلمات عهدی كه یَهُوَه در زمین موآب به موسی امر فرمود كه با بنی‌اسرائیل ببندد سوای آن عهد كه با ایشان در حوریب بسته بود.

2 و موسی تمامی اسرائیل را خطاب كرده به ایشان گفت: “هر آنچه یَهُوَه در زمین مصر با فرعون و جمیع بندگانش و تمامی زمینش عمل نمود شما دیده‌اید. 3 تجربه‌های عظیم كه چشمان تو دید و آیات و آن معجزات عظیم. 4 اما یَهُوَه دلی را كه بدانید و چشمانی را كه ببینید و گوشهایی را كه بشنوید تا امروز به شما نداده است. 5 و شما را چهل سال در بیابان رهبری نمودم كه لباس شما مندرس نگردید و كفشها در پای شما پاره نشد. 6 نان نخورده و شراب و مسكرات ننوشیده‌اید‌ تا بدانید كه من یَهُوَه خدای شما هستم. 7 و چون به اینجا رسیدید سیحون ملك حشبون و عوج‌ ملك باشان به مقابلة شما برای جنگ بیرون آمدند و آنها را مغلوب ساختیم. 8 و زمین ایشان را گرفته به رؤبینیان و جادیان و نصف سبط منسی به ملكیت دادیم. 9 پس كلمات این عهد را نگاه داشته‌ بجا آورید تا در هر چه كنید كامیاب شوید.

10 “امروز جمیع شما به حضور یَهُوَه‌ خدای خود حاضرید یعنی رؤسای شما و اسباط شما و مشایخ شما و آقاان شما و جمیع مردان اسرائیل 11 و اطفال و زنان شما و غریبی كه در میان اردوی شماست از هیزم‌شكنان تا آب‌كشان شما 12 تا در عهد یَهُوَه خدایت و سوگند او كه یَهُوَه خدایت امروز با تو استوار میسازد داخل شوی. 13 تا تو را امروز برای خود قومی برقرار دارد و او خدای تو باشد چنانكه به تو گفته است و چنانكه برای پدرانت ‌ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خورده است. 14 و من این عهد و این قسم را با شما تنها استوار نمی‌نمایم 15 بلكه با آنانی كه امروز با ما به حضور یَهُوَه خدای ما در اینجا حاضرند و هم با آنانی كه امروز در اینجا با ما حاضر نیستند. 16 زیرا شما میدانید كه چگونه در زمین مصر سكونت داشتیم و چگونه از میان امتهایی كه عبور نمودید گذشتیم. 17 و رجاسات و بتهای ایشان را از چوب و سنگ و نقره و طلا كه در میان ایشان بود دیدید. 18 تا در میان شما مرد یا زن یا قبیله یا سبطی نباشد كه دلش امروز از یَهُوَه خدای ما منحرف گشته‌ برود و خدایان این طوایف را عبادت نماید مبادا در میان شما ریشه‌ای باشد كه حنظل و افسنتین بار آورد.

19 “و مبادا چون سخنان این لعنت را بشنود در دلش خویشتن را بركت داده گوید: هر چند در سختی دل خود سلوك می‌نمایم تا سیراب و تشنه را با هم هلاك سازم مرا سلامتی خواهد بود. 20 یَهُوَه او را نخواهد آمرزید بلكه در آن وقت خشم و غیرت یَهُوَه بر آن شخص دودافشان خواهد شد و تمامی لعنتی كه در این كتاب مكتوب است بر آن كس نازل خواهد شد و یَهُوَه نام او را از زیر آسمان محو خواهد ساخت. 21 و یَهُوَه او را از جمیع اسباط اسرائیل برای بدی جدا خواهد ساخت موافق جمیع لعنتهای عهدی كه در این طومار شریعت مكتوب است. 22 و طبقة آینده یعنی فرزندان شما كه بعد از شما خواهند برخاست و غریبانی كه از زمین دور می‌آیند خواهند گفت‌ هنگامی كه بلایای این زمین و بیماریهایی را كه یَهُوَه به آن میرساند ببینند 23 و تمامی زمین آن را كه كبریت و شوره و آتش شده نه كاشته میشود و نه حاصل می‌روید و هیچ علف در آن نمو نمیكند و مثل انقلاب سدوم و عموره و اَدمه و صبوئیم كه یَهُوَه در غضب و خشم خود آنها را واژگون ساخت‌گشته است 24 پس جمیع امتها خواهند گفت: چرا یَهُوَه با این زمین چنین كرده است و شدت این خشم عظیم از چه سبب است؟ 25 آنگاه خواهند گفت: از این جهت كه عهد یَهُوَه خدای پدران خود را كه به وقت بیرون آوردن ایشان از زمین مصر با ایشان بسته بود ترك كردند 26 و رفته‌خدایان غیر را عبادت نموده‌ به آنها سجده كردند خدایانی را كه نشناخته بودند و قسمت ایشان نساخته بود. 27 پس خشم یَهُوَه بر این زمین افروخته شده تمامی لعنت را كه در این كتاب مكتوب است بر آن آورد. 28 و یَهُوَه ریشة ایشان را به غضب و خشم و غیض عظیم از زمین ایشان كند و به زمین دیگر انداخت چنانكه امروز شده است. 29 چیزهای مخفی از آن یَهُوَه خدای ماست و اما چیزهای مكشوف تا به ابد از آن ما و فرزندان ما است‌ تا جمیع كلمات این شریعت را به عمل آوریم.

تثنیه فصل 30

 

و چون جمیع این چیزها یعنی بركت و لعنتی كه پیش روی تو گذاشتم بر تو عارض شود و آنها را در میان جمیع امتهایی كه یَهُوَه خدایت تو را به آنجا خواهد راند بیاد آوری 2 و تو با فرزندانت با تمامی دل و تمامی جان خود به سوی یَهُوَه خدایت بازگشت نموده قول او را موافق هر آنچه كه من امروز به تو امر میفرمایم اطاعت نمایی 3 آنگاه یَهُوَه خدایت اسیری تو را برگردانیده بر تو ترحم خواهد كرد و رجوع كرده تو را از میان جمیع امتهایی كه یَهُوَه خدایت تو را به آنجا پراكنده كرده است جمع خواهد نمود. 4 اگر آوارگی تو تا كران آسمان بشود یَهُوَه خدایت تو را از آنجا جمع خواهد كرد و تو را از آنجا خواهد آورد. 5 و یَهُوَه‌خدایت تو را به زمینی كه پدرانت مالك آن بودند خواهد آورد و مالك آن خواهی شد‌ و بر تو احسان نموده تو را بیشتر از پدرانت خواهد افزود.

6 “و یَهُوَه خدایت دل تو و دل ذریت تو را مختون خواهد ساخت تا یَهُوَه خدایت را به تمامی دل و تمامی جان خود دوست داشته زنده بمانی. 7 و یَهُوَه خدایت جمیع این لعنتها را بر دشمنان و برخصمانت كه تو را آزردند نازل خواهد گردانید. 8 و تو بازگشت نموده قول یَهُوَه را اطاعت خواهی كرد و جمیع اوامر او را كه من امروز به تو امر میفرمایم بجا خواهی آورد. 9 و یَهُوَه‌خدایت تو را در تمامی اعمال دستت و در میوة بطنت و نتایج بهایمت و محصول زمینت به نیكویی خواهد افزود زیرا یَهُوَه بار دیگر بر تو برای نیكویی شادی خواهد كرد چنانكه بر پدران تو شادی نمود 10 اگر آواز یَهُوَه خدای خود را اطاعت نموده اوامر و فرایض او را كه در طومار این شریعت مكتوب است نگاه داری و به سوی یَهُوَه خدای خود با تمامی دل و تمامی جان بازگشت نمایی.

 

11 “زیرا این حكمی كه من امروز به تو امر میفرمایم برای تو مشكل نیست و از تو دور نیست. 12 نه در آسمان است تا بگویی كیست كه به آسمان برای ما صعود كرده‌ آنرا نزد ما بیاورد و آنرا به ما بشنواند تا به عمل آوریم 13 و نه آن طرف دریا كه بگویی كیست كه برای ما به آنطرف دریا عبور كرده آنرا نزد ما بیاورد و به ما بشنواند تا به‌عمل آوریم. 14 بلكه این كلام بسیار نزدیك توست و در دهان و دل توست تا آنرا بجا آوری.

15 “ببین امروز حیات و نیكویی و موت و بدی را پیش روی تو گذاشتم. 16 چونكه من امروز تو را امر میفرمایم كه یَهُوَه خدای خود را دوست بداری و در طریقهای او رفتار نمایی و اوامر و فرایض و احكام او را نگاه داری تا زنده مانده افزوده شوی و تا یَهُوَه خدایت تو را در زمینی كه برای تصرفش به آن داخل میشوی بركت دهد. 17 لیكن اگر دل تو برگردد و اطاعت ننمایی و فریفته شده‌ خدایان غیر را سجده و عبادت نمایی 18 پس امروز به شما اطلاع میدهم كه البته هلاك خواهید شد و در زمینی كه از اردن عبور میكنید تا در آن داخل شده تصرف نمایید عمر طویل نخواهید داشت. 19 امروز آسمان و زمین را بر شما شاهد میآورم كه حیات و موت و بركت و لعنت را پیش روی تو گذاشتم پس حیات را برگزین تا تو با ذریتت زنده بمانی. 20 و تا یَهُوَه خدای خود را دوست بداری و آواز او را بشنوی و به او ملصق شوی زیرا كه او حیات تو و درازی عمر توست تا در زمینی كه یَهُوَه برای پدرانت ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خورد كه آنرا به ایشان بدهد ساكن شوی.”

 

 

 

تثنیه فصل 31

 

و موسی رفته این سخنان را به تمامی اسرائیل بیان كرد 2 و به ایشان گفت: “من امروز صد و بیست‌ ساله هستم و دیگر طاقت خروج و دخول ندارم و یَهُوَه به من گفته است كه از این اردن عبور نخواهی كرد. 3 یَهُوَه خدای تو خود به حضور تو عبور خواهد كرد و او این امتها را از حضور تو هلاك خواهد ساخت تا آنها را به تصرف آوری و یوشع نیز پیش روی تو عبور خواهد نمود چنانكه یَهُوَه گفته است. 4 و یَهُوَه چنانكه به سیحون و عوج دو پادشاه اموریان‌كه هلاك ساخت و به زمین ایشان عمل نمود به اینها نیز رفتار خواهد كرد. 5 پس چون یَهُوَه ایشان را به دست شما تسلیم كند شما با ایشان موافق تمامی حكمی كه به شما امر فرمودم رفتار نمایید. 6 قوی و دلیر باشید و از ایشان ترسان و هراسان مباشید زیرا یَهُوَه خدایت خود با تو میرود و تو را وا نخواهد گذاشت و ترك نخواهد نمود.”

7 و موسی یوشع را خوانده‌ در نظر تمامی اسرائیل به او گفت: “قوی و دلیر باش زیرا كه تو با این قوم به زمینی كه یَهُوَه برای پدران ایشان قسم خورد كه به ایشان بدهد داخل خواهی شد و تو آنرا برای ایشان تقسیم خواهی نمود. 8 و یَهُوَه خود پیش روی تو میرود. او با تو خواهد بود و تو را وانخواهد گذاشت و ترك نخواهد نمود. پس ترسان و هراسان مباش.”

 

9 و موسی این تورات را نوشته‌ آنرا به بنی‌لاوی كَهنه كه تابوت عهد یَهُوَه را برمیداشتند و به جمیع مشایخ اسرائیل سپرد. 10 و موسی ایشان را امر فرموده‌گفت: “كه در آخر هر هفت سال در وقتِ معینِ انفكاك در عید خیمه‌ها 11 چون جمیع اسرائیل بیایند تا به حضور یَهُوَه خدای تو در مكانی كه او برگزیند حاضر شوند آنگاه این تورات را پیش جمیع اسرائیل در سمع ایشان بخوان. 12 قوم را از مردان و زنان و اطفال و غریبانی كه در دروازه‌های تو باشند جمع كن تا بشنوند و به عمل نمودن جمیع سخنان این تورات هوشیار باشند. 13 و تا پسران ایشان كه ندانسته‌اند بشنوند و تعلیم یابند تا مادامی كه شما برزمینی كه برای تصرفش از اردن عبور میكنید زنده باشید از یَهُوَه خدای شما بترسند.”

 

14 و یَهُوَه به موسی گفت: “اینك ایام مردن تو نزدیك است یوشع را طلب‌نما و در خیمة اجتماع حاضر شوید تا او را وصیت نمایم.” پس موسی و یوشع رفته‌ در خیمة اجتماع حاضر شدند. 15 و یَهُوَه در ستون ابر در خیمه ظاهر شد و ستون ابر بر در خیمه ایستاد.

16 و یَهُوَه به موسی گفت: “اینك با پدران خود میخوابی و این قوم برخاسته در پی خدایان بیگانة زمینی كه ایشان به آنجا در میان آنها میروند زنا خواهند كرد و مرا ترك كرده عهدی را كه با ایشان بستم خواهند شكست. 17 و در آنروز خشم من بر ایشان مشتعل شده ایشان را ترك خواهم نمود و روی خود را از ایشان پنهان كرده تلف خواهند شد و بدیها و تنگیهای بسیار به ایشان خواهد رسید به حدی كه در آن روز خواهند گفت: آیا این بدیها به ما نرسید از این جهت كه خدای ما در میان ما نیست؟ 18 و به سبب تمامی بدی كه كرده‌اند كه به سوی خدایان غیر برگشته‌اند من در آن روز البته روی خود را پنهان خواهم كرد. 19 پس الآن این سرود را برای خود بنویسید و تو آنرا به بنی‌اسرائیل تعلیم داده‌ آنرا در دهان ایشان بگذار تا این سرود برای من بر بنی‌اسرائیل شاهد باشد. 20 زیرا چون ایشان را به زمینی كه برای پدران ایشان قسم خورده بودم كه به شیر و شهد جاری است درآورده باشم و چون ایشان خورده و سیر شده و فربه گشته باشند آنگاه ایشان به سوی خدایان غیر برگشته آنها را عبادت خواهند نمود و مرا اهانت كرده‌ عهد مرا خواهند شكست. 21 و چون بدیها و تنگیهای بسیار بر ایشان عارض شده باشد آنگاه این سرود مثل شاهد پیش روی ایشان شهادت خواهد داد زیرا كه از دهان ذریت ایشان فراموش نخواهد شد زیرا خیالات ایشان را نیز كه امروز دارند میدانم‌ قبل از آنكه ایشان را به زمینی كه دربارة آن قسم خوردم درآورم.” 22 پس موسی این سرود را در همانروز نوشته به بنی اسرائیل تعلیم داد.

23 و یوشع بن‌نون را وصیت نموده گفت: “قوی و دلیر باش زیرا كه تو بنی‌اسرائیل را به زمینی كه برای ایشان قسم خوردم داخل خواهی ساخت و من با تو خواهم بود.”

24 و واقع شد كه چون موسی نوشتن كلمات این تورات را در كتاب تماماً به انجام رسانید 25 موسی به لاویانی كه تابوت عهد یَهُوَه را برمیداشتند وصیت كرده گفت: 26 “این كتاب تورات را بگیرید و آنرا در پهلوی تابوت عهد یَهُوَه خدای خود بگذارید تا در آنجا برای شما شاهد باشد. 27 زیرا كه من تمرد و گردنكشی شما را میدانم. اینك امروز كه من هنوز با شما زنده هستم بر یَهُوَه فتنه انگیخته‌اید پس چند مرتبه زیاده بعد از وفات من. 28 جمیع مشایخ اسباط و آقاان خود را نزد من جمع كنید تا این سخنان را در گوش ایشان بگویم و آسمان و زمین را بر ایشان شاهد بگیرم. 29 زیرا میدانم كه بعد از وفات من خویشتن را بالكل‌ّ فاسد گردانیده از طریقی كه به شما امر فرمودم خواهید برگشت و در روزهای آخر بدی بر شما عارض خواهد شد زیرا كه آنچه در نظر یَهُوَه بد است خواهید كرد و از اعمال دست خود خشم یَهُوَه را به هیجان خواهید آورد.”

30 پس موسی كلمات این سرود را در گوش تمامی جماعت اسرائیل تماماً گفت:

تثنیه فصل 32

 

ای آسمان گوش بگیر تا بگویم.

 و زمین سخنان دهانم را بشنود.

2 تعلیم من مثل باران خواهد بارید و كلام من مثل شبنم خواهد ریخت مثل قطره‌های باران بر سبزة تازه و مثل بارشها بر نباتات.

3 زیرا كه نام یَهُوَه را ندا خواهم كرد. خدای ما را به عظمت وصف نمایید.

4 او صخره است و اعمال او كامل. زیرا همة طریقهای او انصاف است. خدای امین و از ظلم مبرا. عادل و راست است او.

5 ایشان خود را فاسد نموده فرزندان او نیستند بلكه عیب ایشانند. طبقة كج و متمردند.

6 آیا یَهُوَه را چنین مكافات میدهید ای قوم احمق و غیر حكیم؟ آیا او پدر و مالك تو نیست؟ او تو را آفرید و استوار نمود.

7 ایام قدیم را بیادآور در سالهای دهر به دهر تأمل نما. از پدر خود بپرس تا تو را آگاه سازد و از مشایخ خویش تا تو را اطلاع دهند.

8 چون حضرت اعلی به امتها نصیب ایشان را داد و بنی‌آدم را منتشر ساخت آنگاه حدود امتها را قرار داد برحسب شمارة بنی‌اسرائیل.

9 زیرا كه نصیب یَهُوَه قوم وی است و یعقوب قرعة میراث اوست.

10 او را در زمین ویران یافت و در بیابان خراب و هولناك. او را احاطه كرده منظور داشت و او را مثل مردمك چشم خود محافظت نمود.

11 مثل عقابی كه آشیانة خود را حركت دهد و بچه‌های خود را فرو گیرد و بالهای خود را پهن‌كرده آنها را بردارد و آنها را بر پرهای خود ببرد.

12 همچنین یَهُوَه تنها او را رهبری نمود و هیچ خدای بیگانه با وی نبود.

13 او را بربلندیهای زمین سوار كرد تا از محصولات زمین بخورد و شهد را از صخره به او داد تا مكید و روغن را از سنگ خارا.

14 كرة گاوان و شیر گوسفندان را با پیه بره‌ها و قوچها را از جنس باشان و بزها و پیه گُرده‌های گندم را و شراب از عصیر انگور نوشیدی.

15 لیكن یشورون فربه شده لگد زد. تو فربه و تنومند و چاق شده‌ای. پس خدایی را كه او را آفریده بود ترك كرد. و صخرة نجات خود را حقیر شمرد.

16 او را به خدایان غریب به غیرت آوردند و خشم او را به رجاسات جنبش دادند.

17 برای دیوهایی كه خدایان نبودند قربانی گذرانیدند برای خدایانی كه نشناخته بودند برای خدایان جدید كه تازه به وجود آمده و پدران ایشان از آنها نترسیده بودند.

18 و به صخره‌ای كه تو را تولید نمود اعتنا ننمودی و خدای آفرینندة خود را فراموش كردی.

19 چون یَهُوَه اینرا دید ایشان را مكروه داشت. چونكه پسران و دخترانش خشم او را به هیجان آوردند.

20 پس گفت روی خود را از ایشان خواهم پوشید تا ببینم كه عاقبت ایشان چه خواهد بود. زیرا طبقة بسیار گردن‌كشند و فرزندانی كه امانتی در ایشان نیست.

21 ایشان مرا به آنچه خدا نیست به غیرت آوردند و به اباطیل خود مرا خشمناك گردانیدند. و من ایشان را به آنچه قوم نیست به غیرت خواهم آورد و به امت باطل ایشان را خشمناك خواهم ساخت.

22 زیرا آتشی در غضب من افروخته شده و تا هاویة پایین‌ترین شعله‌ور شده است و زمین را با حاصلش میسوزاند و اساس كوهها را آتش خواهد زد.

23 بر ایشان بلایا را جمع خواهم كرد و تیرهای خود را تماماً بر ایشان صرف خواهم نمود.

24 از گرسنگی كاهیده‌ و از آتش تب و از وبای تلخ تلف میشوند و دندانهای وحوش را به ایشان خواهم فرستاد با زهر خزندگان زمین.

25 شمشیر از بیرون و دهشت از اندرون ایشان را بی‌اولاد خواهد ساخت. هم جوان و هم دوشیزه را. شیر‌خواره را با ریش سفید هلاك خواهد كرد.

26 میگفتم ایشان را پراكنده كنم و ذكر ایشان را از میان مردم باطل سازم.

27 اگر از كینة دشمن نمی‌ترسیدم كه مبادا مخالفان ایشان برعكس آن فكر كنند و بگویند دست ما بلند شده و یَهُوَه همة این را نكرده است.

28 زیرا كه ایشان قوم گمً كرده تدبیر هستند و در ایشان بصیرتی نیست.

29 كاش كه حكیم بوده اینرا میفهمیدند و در عاقبت خود تأمل مینمودند.

30 چگونه یكنفر هزار را تعاقب میكرد و دو نفر ده‌هزار را منهزم میساختند. اگر صخرة ایشان ایشان را نفروخته. و یَهُوَه ایشان را تسلیم ننموده بود.

31 زیرا كه صخرة ایشان مثل صخرة ما نیست. اگر چه هم دشمنان ما خود حكَم باشند.

32 زیرا كه موِ ایشان از موهای سدوم است و از تاكستانهای عموره. انگورهای ایشان انگورهای حنظل است و خوشه‌های ایشان تلخ است.

33 شراب ایشان زهر اژدرهاست و سم قاتل افعی.

34 آیا این نزد من مكنون نیست و در خزانه‌های من مختوم نی؟

35 انتقام و جزا از آن من است هنگامی كه پایهای ایشان بلغزد زیرا كه روز هلاكت ایشان نزدیك است و قضای ایشان می‌شتابد.

36 زیرا یَهُوَه قوم خود را داوری خواهد نمود و بر بندگان خویش شفقت خواهد كرد. چون می‌بیند كه قوت ایشان نابود شده و هیچكس به غلام و چه آزاد باقی نیست.

37 و خواهد گفت: خدایان ایشان كجایند و صخره‌ای كه بر آن اعتماد میداشتند؟ 38 كه پیه قربانیهای ایشان را میخوردند و شراب هدایای ریختنی ایشان را می‌نوشیدند؟ آنها برخاسته شما را امداد كنند و برای شما ملجأ باشند!

39 الآن ببینید كه من خود او هستم. و با من خدای دیگری نیست. من می‌میرانم و زنده میكنم. مجروح میكنم و شفا میدهم. و از دست من رهاننده‌ای نیست.

40 زیرا كه دست خود را به آسمان برمی‌افرازم و میگویم كه من تا ابدالآباد زنده هستم. 41 اگر شمشیرِ براق خود را تیز كنم و قصاص را به دست خود گیرم. آنگاه از دشمنان خود انتقام خواهم كشید. و به خصمان خود مكافات خواهم رسانید.

42 تیرهای خود را از خون مست خواهم ساخت. و شمشیر من گوشت را خواهد خورد. از خون كشتگان و اسیران با رؤسای آقاان دشمن.

43 ای امتها با قوم او آواز شادمانی دهید. زیرا انتقام خون بندگان خود را گرفته است و از دشمنان خود انتقام كشیده و برای زمین خود و قوم خویش كفاره نموده است.

44 و موسی آمده تمامی سخنان این سرود را به سمع قوم رسانید او و یوشع بن‌نون. 45 و چون موسی از گفتن همة این سخنان به تمامی اسرائیل فارغ شد 46 به ایشان گفت: “دل خود را به همة سخنانی كه من امروز به شما شهادت میدهم مشغول سازید تا فرزندان خود را حكم دهید كه متوجه شده تمامی كلمات این تورات را به عمل آورند. 47 زیرا كه این برای شما امر باطل نیست بلكه حیات شماست و به واسطة این امر عمر خود را در زمینی كه شما برای تصرفش از اردن به آنجا عبور میكنید طویل خواهید ساخت.”

48 و یَهُوَه در همانروز موسی را خطاب كرده گفت: 49 “به این كوه عباریم یعنی جبل نبو كه در زمین موآب در مقابل اریحاست برآی و زمین كنعان را كه من آنرا به بنی‌اسرائیل به ملكیت میدهم ملاحظه كن. 50 و تو در كوهی كه به آن برمیآیی وفات كرده به قوم خود ملحق شو چنانكه برادرت هارون در كوه هور مرد و به قوم خود ملحق شد. 51 زیرا كه شما در میان بنی‌اسرائیل نزد آب مریبا قادش در بیابان سین به من تقصیر نمودید چون كه مرا در میان بنی‌اسرائیل تقدیس نكردید. 52 پس زمین را پیش روی خود خواهی دید لیكن به آنجا به زمینی كه به بنی‌اسرائیل میدهم داخل نخواهی شد.”

تثنیه فصل 33

 

و این است بركتی كه موسی مرد خدا قبل از وفاتش به بنی‌اسرائیل بركت داده 2 گفت: “یَهُوَه از سینا آمد و از سعیر بر ایشان طلوع نمود و از جبل فاران درخشان گردید و با كرورهای مقدسین آمد و از دست راست او برای ایشان شریعت آتشین پدید آمد. 3 به درستی كه قوم خود را دوست میدارد و جمیع مقدسانش در دست تو هستند و نزد پایهای تو نشسته هر یكی از كلام تو بهره‌مند میشوند. 4 موسی برای ما شریعتی امر فرمود كه میراث جماعت یعقوب است. 5 و او در یشّورون پادشاه بود هنگامی كه رؤسای قوم اسباط اسرائیل با هم جمع شدند. 6 رؤبین زنده بماند و نمیرد و مردان او در شماره كم نباشند.”

7 و این است دربارة یهودا كه گفت: “ای یَهُوَه آواز یهودا را بشنو و او را به قوم خودش برسان. به دستهای خود برای خویشتن جنگ میكند و تو از دشمنانش معاون میباشی.”

8 و دربارة لاوی گفت: “تمیم و اوریم تو نزد مرد مقدس توست كه او را در مسا امتحان نمودی. و با او نزد آب مریبا منازعت كردی. 9 كه دربارة پدر و مادر خود گفت كه ایشان را ندیده‌ام و برادران خود را نشناخت. و پسران خود را ندانست. زیرا كه كلام تو را نگاه میداشتند و عهد تو را محافظت مینمودند. 10 احكام تو را به یعقوب تعلیم خواهند داد و شریعت تو را به اسرائیل. بخور به حضور تو خواهند آورد و قربانیهای سوختنی بر مذبح تو. 11 ای یَهُوَه اموال او را بركت بده و اعمال دستهای او را قبول فرما. كمرهای مقاومت‌كنندگانش را بشكن. كمرهای خصمان او را كه دیگر برنخیزند.”

12 و دربارة بنیامین گفت: “حبیب یَهُوَه نزد وی ایمن ساكن میشود. تمامی روز او را مستور میسازد و در میان كتفهایش ساكن میشود.”

13 و دربارة یوسف گفت: “زمینش از یَهُوَه مبارك باد از نفایس آسمان و از شبنم و از لجه‌ها كه در زیرش مقیم است 14 از نفایس محصولات آفتاب و از نفایس نباتات ماه 15 از فخرهای كوههای قدیم و از نفایس تلهای جاودانی. 16 از نفایس زمین و پری آن و از رضامندی او كه در بوته ساكن بود. بركت بر سر یوسف برسد و بر فوق سرآنكه از برادران خود ممتاز گردید. 17 جاه او مثل نخستزادة گاوش باشد و شاخهایش مثل شاخهای گاو وحشی. با آنها امتها را جمیعاً تا به اقصای زمین خواهد زد. و اینانند ده‌هزارهای افرایم و هزارهای منَسی.”

18 و دربارة زبولون گفت: “ای زبولون در بیرون رفتنت شاد باش و تو ای یساكار در خیمه‌های خویش. 19 قومها را به كوه دعوت خواهند نمود. در آنجا قربانیهای عدالت را خواهند گذرانید. زیرا كه فراوانی دریا را خواهند مكید و خزانه‌های مخفی ریگ را.”

20 و دربارة جاد گفت: “متبارك باد آنكه جاد را وسیع گرداند. مثل شیر ماده ساكن باشد و بازو و فرق را نیز می‌درد 21 و حصّة بهترین را برای خود نگاه دارد زیرا كه در آنجا نصیب حاكم محفوظ است و با رؤسای قوم میآید و عدالت یَهُوَه و احكامش را با اسرائیل بجا میآورد.”

22 و دربارة دان گفت: “دان بچة شیر است كه از باشان می‌جهد.”

23 و دربارة نفتالی گفت: “ای نفتالی از رضامندی یَهُوَه سیر شو. و از بركت او مملو گردیده مغرب و جنوب را به تصرف‌آور.”

24 و دربارة اشیر گفت: “اشیر از فرزندان مبارك شود و نزد برادران خود مقبول شده پای خود را به روغن فرو برد. 25 نعلین تو از آهن و برنج است و مثل روزهایت همچنان قو‌ّت تو خواهد بود. 26 ای یشّورون مثل خدا كسی نیست كه برای مدد تو بر آسمانها سوار شود و در كبریای خود برافلاك.

27 “خدای ازلی مسكن توست و در زیر تو بازوهای جاودانی است و دشمن را از حضور تو اخراج كرده میگوید هلاك كن. 28 پس اسرائیل در امنیت ساكن خواهد شد و چشمة یعقوب به تنهایی در زمینی كه پر از غلّه و شیره باشد و آسمان آن شبنم می‌ریزد. 29 خوشابحال تو ای اسرائیل! كیست مانند تو ای قومی كه از یَهُوَه نجات یافته‌اید! كه او سپر نصرت تو و شمشیر جاه توست و دشمنانت مطیع تو خواهند شد. و تو بلندیهای ایشان را پایمال خواهی نمود.”

تثنیه فصل 34

 

و موسی از عربات موآب به كوه نبو بر قلة فسجه كه در مقابل اریحاست برآمد و یَهُوَه تمامی زمین را از جلعاد تا دان به او نشان داد. 2 و تمامی نفتالی و زمین افرایم و منسی و تمامی زمین یهودا را تا دریای مغربی. 3 و جنوب را و میدان درة اریحا را كه شهر نخلستان است تا صوغر. 4 و یَهُوَه وی را گفت: “این است زمینی كه برای ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خورده گفتم كه این را به ذریت تو خواهم داد تو را اجازت دادم كه به چشم خود آنرا ببینی لیكن به آنجا عبور نخواهی كرد.” 5 پس موسی بندة یَهُوَه در آنجا به زمین موآب برحسب قول یَهُوَه مرد. 6 و او را در زمین موآب در مقابل بیت‌فعور در دره دفن كرد و احدی قبر او را تا امروز ندانسته است.

7 و موسی چون وفات یافت صد و بیست سال داشت و نه چشمش تار و نه قوتش كم شده بود. 8 و بنی‌اسرائیل برای موسی در عربات موآب سی روز ماتم گرفتند. پس روزهای ماتم و نوحه‌گری برای موسی سپری گشت.

9 و یوشع بن‌نون از روح حكمت مملو بود چونكه موسی دستهای خود را بر او نهاده بود. و بنی‌اسرائیل او را اطاعت نمودند و برحسب آنچه یَهُوَه به موسی امر فرموده بود عمل كردند.

 

10 و نبی‌ای مثل موسی تا بحال در اسرائیل برنخاسته است كه یَهُوَه او را روبرو شناخته باشد 11 در جمیع آیات و معجزاتی كه یَهُوَه او را فرستاد تا آنها را در زمین مصر به فرعون و جمیع بندگانش و تمامی زمینش بنماید 12 و در تمامی دست قوی و جمیع آن هیبت عظیم كه موسی در نظر همة اسرائیل نمود.

دسته بندي: کتاب انلاین,کتاب عهد عتیق و جدید,
مطالب مرتبط :

ارسال نظر

کد امنیتی رفرش

مطالب تصادفي

مطالب پربازديد