20- امثال سلیمان
نویسنده: سلیمان لموئیل
محل نگارش: اورشلیم
مربوط به تاریخ: ــــــــــ
اتمام نگارش: 717 ق.د.م
امثال فصل 1
1 امثال سلیمان بن داود پادشاه اسرائیل 2 به جهت دانستن حكمت و عدل و برای فهمیدن كلمات فطانت 3 به جهت اكتساب ادب معرفت آمیز و عدالت و انصاف و استقامت 4 تا ساده دلان را زیركی بخشد و جوانان را معرفت و تمیز 5 تا مرد حكیم بشنود و علم را بیفزاید و مرد فهیم تدابیر را تحصیل نماید 6 تا امثال و كنایات را بفهمند كلمات حكیمان و غوامض ایشان را. 7 ترس یَهُوَه آغاز علم است لیكن جاهلان حكمت و ادب را خوار میشمارند.
8 ای پسر من تأدیب پدر خود را بشنو و تعلیم مادر خویش را ترك منما. 9 زیرا كه آنها تاج زیبایی برای سر تو و جواهر برای گردن تو خواهد بود. 10 ای پسر من اگر گناهكاران تو را فریفته سازند قبول منما. 11 اگر گویند: “همراه ما بیا تا برای خون در كمین بنشینیم و برای بیگناهان بی جهت پنهان شویم 12 مثل هاویه ایشان را زنده خواهیم بلعید و تندرست مانند آنانی كه به گور فرو میروند. 13 هر گونه اموال نفیسه را پیدا خواهیم نمود و خانه های خود را از غنیمت مملو خواهیم ساخت. 14 قرعة خود را در میان ما بینداز. و جمیع ما را یك كیسه خواهد بود.”
15 ای پسر من با ایشان در راه مرو. و پای خود را از طریقهای ایشان باز دار 16 زیرا كه پایهای ایشان برای شرارت میدود و به جهت ریختن خون می شتابد. 17 به تحقیق گستردن دام در نظر هر بالداری بی فایده است. 18 لیكن ایشان به جهت خون خود كمین میسازند و برای جان خویش پنهان میشوند. 19 همچنین است راههای هر كس كه طّماع سود باشد كه آن جان مالك خود را هلاك میسازد.
20 حكمت در بیرون ندا میدهد و در شوارع عام آواز خود را بلند میكند. 21 در سر چهارراهها در دهنة دروازه ها میخواند و در شهر به سخنان خود متكلم میشود 22 كه “ای جاهلان تا به كی جهالت را دوست خواهید داشت؟ و تا به كی مستهزئین از استهزا شادی میكنند و احمقان از معرفت نفرت مینمایند؟ 23 به سبب عتاب من بازگشت نمایید. اینك روح خود را بر شما افاضه خواهم نمود و كلمات خود را بر شما افاضه خواهم كرد. 24 زیرا كه چون خواندم شما ابا نمودید و دستهای خود را افراشتم و كسی اعتنا نكرد. 25 بلكه تمامی نصیحت مرا ترك نمودید و توبیخ مرا نخواستید. 26 پس من نیز در حین مصیبت شما خواهم خندید و چون ترس بر شما مستولی شود استهزا خواهم نمود. 27 چون خوف مثل باد تند بر شما عارض شود و مصیبت مثل گردباد به شما در رسد حینی كه تنگی و ضیق بر شما آید. 28 آنگاه مرا خواهند خواند لیكن اجابت نخواهم كرد و صبحگاهان مرا جستجو خواهند نمود اما مرا نخواهند یافت. 29 چونكه معرفت را مكروه داشتند و ترس یَهُوَه را اختیار ننمودند 30 و نصیحت مرا پسند نكردند و تمامی توبیخ مرا خوار شمردند 31 بنابراین از میوة طریق خود خواهند خورد و از تدابیر خویش سیر خواهند شد. 32 زیرا كه ارتدادِ جاهلان ایشانرا خواهد كشت و راحتِ غافلانة احمقان ایشان را هلاك خواهد ساخت. 33 اما هر كه مرا بشنود در امنیت ساكن خواهد بود و از ترس بلا مستریح خواهد ماند.”
امثال فصل2
1 ای پسر من اگر سخنان مرا قبول مینمودی و اوامر مرا نزد خود نگاه میداشتی 2 تا گوش خود را به حكمت فرا گیری و دل خود را به فطانت مایل گردانی 3 اگر فهم را دعوت میكردی و آواز خود را به فطانت بلند مینمودی 4 اگر آنرا مثل نقره میطلبیدی و مانند خزانه های مخفی جستجو میكردی 5 آنگاه ترس یَهُوَه را میفهمیدی و معرفت خدا را حاصل مینمودی. 6 زیرا یَهُوَه حكمت را میبخشد و از دهان وی معرفت و فطانت صادر میشود. 7 به جهت مستقیمان حكمت كامل را ذخیره میكند و برای آنانی كه در كاملیت سلوك مینمایند سپر میباشد 8 تا طریقهای انصاف را محافظت نماید و طریق مقدسان خویش را نگاه دارد.
9 پس آنگاه عدالت و انصاف را میفهمیدی و استقامت و هر طریق نیكو را. 10 زیرا كه حكمت به دل تو داخل میشد و معرفت نزد جان تو عزیز میگشت. 11 تمیز تو را محافظت مینمود و فطانت تو را نگاه میداشت 12 تا تو را از راه شریر رهایی بخشد و از كسانی كه به سخنان كج متكلم میشوند. 13 كه راههای راستی را ترك میكنند و به طریقهای تاریكی سالك میشوند. 14 از عمل بد خشنودند و از دروغهای شریر خرسندند. 15 كه در راههای خود معوجند و در طریقهای خویش كج رو میباشند. 16 تا تو را از زن اجنبی رهایی بخشد و از زن بیگانه ای كه سخنان تملّق آمیز میگوید 17 كه مصاحب جوانیِ خود را ترك كرده و عهد خدای خویش را فراموش نموده است. 18 زیرا خانة او به موت فرو میرود و طریقهای او به مردگان. 19 كسانی كه نزد وی روند برنخواهند گشت و به طریقهای حیات نخواهند رسید. 20 تا به راه صالحان سلوك نمایی و طریقهای عادلان را نگاه داری. 21 زیرا كه راستان در زمین ساكن خواهند شد و كاملان در آن باقی خواهند ماند. 22 لیكن شریران از زمین منقطع خواهند شد و ریشة خیانتكاران از آن كنده خواهد گشت.
امثال فصل3
1 ای پسر من تعلیم مرا فراموش مكن و دل تو اوامر مرا نگاه دارد 2 زیرا كه طول ایام و سالهای حیات و سلامتی را برای تو خواهد افزود. 3 زنهار كه رحمت و راستی تو را ترك نكند. آنها را بر گردن خود ببند و بر لوح دل خود مرقوم دار. 4 آنگاه نعمت و رضامندی نیكو در نظر خدا و انسان خواهی یافت. 5 به تمامی دل خود بریَهُوَه توكل نما و بر عقل خود تكیه مكن. 6 در همة راههای خود او را بشناس و او طریقهایت را راست خواهد گردانید.
7 خویشتن را حكیم مپندار از یَهُوَه بترس و از بدی اجتناب نما. 8 این برای ناف تو شفا و برای استخوانهایت مغز خواهد بود. 9 از مایملك خود یَهُوَه را تكریم نما و از نوبرهای همة محصول خویش. 10 آنگاه انبارهای تو به وفور نعمت پر خواهد شد و چرخشتهای تو از شیرة انگور لبریز خواهد گشت. 11 ای پسر من تأدیب یَهُوَه را خوار مشمار و توبیخ او را مكروه مدار. 12 زیرا یَهُوَه هركه را دوست دارد تأدیب مینماید مثل پدًر پسر خویش را كه از او مسرور میباشد. 13 خوشابحال كسی كه حكمت را پیدا كند و شخصی كه فطانت را تحصیل نماید. 14 زیرا كه تجارت آن از تجارت نقره و محصولش از طلای خالص نیكوتر است. 15 از لعلها گرانبهاتر است و جمیع نفایس تو با آن برابری نتواند كرد. 16 به دست راست وی طول ایام است و به دست چپش دولت و جلال. 17 طریقهای وی طریقهای شادمانی است و همة راههای وی سلامتی میباشد. 18 به جهت آنانی كه او را به دست گیرند درخت حیات است و كسی كه به او متمسك میباشد خجسته است.
19 یَهُوَه به حكمت خود زمین را بنیاد نهاد و به عقل خویش آسمان را استوار نمود. 20 به علم او لجه ها منشق گردید و افلاك شبنم را میچكانید. 21 ای پسر من این چیزها از نظر تو دور نشود. حكمت كامل و تمیز را نگاه دار. 22 پس برای جان تو حیات و برای گردنت زینت خواهد بود. 23 آنگاه در راه خود به امنیت سالك خواهی شد و پایت نخواهد لغزید. 24 هنگامی كه بخوابی نخواهی ترسید و چون دراز شوی خوابت شیرین خواهد شد. 25 از خوف ناگهان نخواهی ترسید و نه از خرابی شریران چون واقع شود. 26 زیرا یَهُوَه اعتماد تو خواهد بود و پای تو را از دام حفظ خواهد نمود. 27 احسان را از اهلش باز مدار هنگامی كه بجا آوردنش در قوت دست توست. 28 به همسایه خود مگو برو و بازگرد و فردا به تو خواهم داد با آنكه نزد تو حاضر است. 29 بر همسایه ات قصد بدی مكن هنگامی كه او نزد تو در امنیت ساكن است. 30 با كسی كه به تو بدی نكرده است بی سبب مخاصمه منما. 31 بر مرد ظالم حسد مبر و هیچكدام از راههایش را اختیار مكن. 32 زیرا كج خلقان نزد یَهُوَه مكروهند لیكن سر او نزد راستان است. 33 لعنت یَهُوَه بر خانة شریران است. اما مسكن عادلان را بركت میدهد. 34 یقین كه مستهزئین را استهزا مینماید اما متواضعان را فیض میبخشد. 35 حكیمان وارث جلال خواهند شد اما احمقان خجالت را خواهند برد.
امثال فصل4
1 ای پسر من تأدیب پدر را بشنوید و گوش دهید تا فطانت را بفهمید 2 چونكه تعلیم نیكو به شما میدهم. پس شریعت مرا ترك منمایید. 3 زیرا كه من برای پدر خود پسر بودم و در نظر مادرم عزیز و یگانه. 4 و او مرا تعلیم داده میگفت: “دل تو به سخنان من متمسك شود و اوامر مرا نگاه دار تا زنده بمانی. 5 حكمت را تحصیل نما و فهم را پیدا كن فراموش مكن و از كلمات دهانم انحراف مورز. 6 آنرا ترك منما كه تو را محافظت خواهد نمود. آنرا دوست دار كه تو را نگاه خواهد داشت. 7 حكمت از همه چیز افضل است. پس حكمت را تحصیل نما و به هر آنچه تحصیل نموده باشی فهم را تحصیل كن. 8 آنرا محترم دار و تو را بلند خواهد ساخت. و اگر او را در آغوش بكشی تو را معظّم خواهد گردانید. 9 بر سر تو تاج زیبایی خواهد نهاد. و افسر جلال به تو عطا خواهد نمود.”
10 ای پسر من بشنو و سخنان مرا قبول نما كه سالهای عمرت بسیار خواهد شد. 11 راه حكمت را به تو تعلیم دادم و به طریقهای راستی تو را هدایت نمودم. 12 چون در راه بروی قدمهای تو تنگ نخواهد شد و چون بدوی لغزش نخواهی خورد. 13 ادب را به چنگ آور و آنرا فرو مگذار. آنرا نگاه دار زیرا كه حیات تو است. 14 به راه شریران داخل مشو و در طریق گناهكاران سالك مباش. 15 آنرا ترك كن و به آن گذر منما و از آن اجتناب كرده بگذر. 16 زیرا كه ایشان تا بدی نكرده باشند نمیخوابند و اگر كسی را نلغزانیده باشند خواب از ایشان منقطع میشود. 17 چونكه نان شرارت را میخورند و شراب ظلم را مینوشند. 18 لیكن طریق عادلان مثل نور مشرق است كه تا نهار كامل روشنایی آن در تزاید میباشد. 19 و اما طریق شریران مثل ظلمت غلیظ است و نمیدانند كه از چه چیز میلغزند.
20 ای پسر من به سخنان من توجه نما و گوش خود را به كلمات من فراگیر. 21 آنها از نظر تو دور نشود. آنها را در اندرون دل خود نگاه دار. 22 زیرا هر كه آنها را بیابد برای او حیات است و برای تمامی جسد او شفا میباشد. 23 دل خود را به حفظ تمام نگاه دار زیرا كه مخرجهای حیات از آن است. 24 دهان دروغگو را از خود بینداز و لبهای كج را از خویشتن دور نما. 25 چشمانت به استقامت نگران باشد و مژگانت پیش روی تو راست باشد. 26 طریق پایهای خود را هموار بساز تا همة طریقهای تو مستقیم باشد. 27 به طرف راست یا چپ منحرف مشو و پای خود را از بدی نگاهدار.
امثال فصل5
1 ای پسر من به حكمت من توجه نما و گوش خود را به فطانت من فراگیر 2 تا تدابیر را محافظت نمایی و لبهایت معرفت را نگاه دارد. 3 زیرا كه لبهای زن اجنبی عسل را میچكاند و دهان او از روغن ملایم تر است. 4 لیكن آخر او مثل اَفسنتین تلخ است و برنده مثل شمشیر دودم. 5 پایهایش به موت فرو میرودد. و قدمهایش به هاویه متمسك میباشد. 6 به طریق حیات هرگز سالك نخواهد شد. قدمهایش آواره شده است و او نمیداند. 7 و الآن ای پسرانم مرا بشنوید و از سخنان دهانم انحراف مورزید. 8 طریق خود را از او دور ساز و به در خانة او نزدیك مشو. 9 مبادا عنفوان جوانی خود را به دیگران بدهی و سالهای خویش را به ستم كیشان. 10 و غریبان از اموال تو سیر شوند و ثمرة محنت تو به خانة بیگانه رود. 11 كه در عاقبتِ خود نوحه گری نمایی هنگامی كه گوشت و بدنت فانی شده باشد 12 و گویی چرا ادب را مكروه داشتم و دل من تنبیه را خوار شمرد 13 و آواز مرشدان خود را نشنیدم و به معلمان خود گوش ندادم. 14 نزدیك بود كه هر گونه بدی را مرتكب شوم در میان قوم و جماعت.
15 آب را از منبع خود بنوش و نهرهای جاری را از چشمة خویش. 16 جویهای تو بیرون خواهد ریخت و نهرهای آب در شوارع عام 17 و از آنِ خودت به تنهایی خواهد بود و نه از آنِ غریبان با تو. 18 چشمة تو مبارك باشد و از زن جوانی خویش مسرور باش 19 مثل غزال محبوب و آهوی جمیل. پستانهایش تو را همیشه خرم سازد و از محبت او دائماً محفوظ باش. 20 لیكن ای پسر من چرا از زن بیگانه فریفته شوی؟ و سینة زن غریب را در برگیری؟ 21 زیرا كه راههای انسان در مد نظر یَهُوَه است و تمامی طریقهای وی را میسنجد. 22 تقصیرهای شریر او را گرفتار میسازد و به بندهای گناهان خود بسته میشود. 23 او بدون ادب خواهد مرد و به كثرت حماقت خویش تلف خواهد گردید.
امثال فصل6
1 ای پسرم اگر برای همسایة خود ضامن شده و به جهت شخص بیگانه دست داده باشی 2 و از سخنان دهان خود در دام افتاده و از سخنان دهانت گرفتار شده باشی 3 پس ای پسر من این را بكن و خویشتن را رهایی ده چونكه به دست همسایه ات افتاده ای. برو و خویشتن را فروتن ساز و از همسایة خود التماس نما. 4 خواب را به چشمان خود راه مده و نه پینكی را به مژگان خویش. 5 مثل آهو خویشتن را از كمند و مانند گنجشك از دست صیاد خلاص كن.
6 ای شخص كاهل نزد مورچه برو و در راههای او تأمل كن و حكمت را بیاموز 7 كه وی را پیشوایی نیست و نه آقا و نه حاكمی. 8 اما خوراك خود را تابستان مهیا میسازد و آذوقة خویش را در موسم حصاد جمع میكند. 9 ای كاهل تا به چند خواهی خوابید و از خواب خود كی خواهی برخاست؟ 10 اندكی خفت و اندكی خواب و اندكی بر هم نهادن دستها به جهت خواب. 11 پس فقر مثل راهزن بر تو خواهد آمد و نیازمندی بر تو مانند مرد مسلح.
12 مرد لئیم و مرد زشت خوی با اعوجاج دهان رفتار میكند. 13 با چشمان خود غمزه میزند و با پایهای خویش حرف میزند. با انگشتهای خویش اشاره میكند. 14 در دلش دروغها است و پیوسته شرارت را اختراع میكند. نزاعها را میپاشد. 15 بنابراین مصیبت بر او ناگهان خواهد آمد. در لحظه ای منكسر خواهد شد و شفا نخواهد یافت.
16 شش چیز است كه یَهُوَه از آنها نفرت دارد بلكه هفت چیز كه نزد جان وی مكروه است. 17 چشمان متكبر و زبان دروغگو و دستهایی كه خون بیگناه را میریزد 18 دلی كه تدابیر فاسد را اختراع میكند پایهایی كه در زیانكاری تیزرو میباشند 19 شاهد دروغگو كه به كذب متكلم شود و كسی كه در میان برادران نزاعها بپاشد.
20 ای پسر من اوامر پدر خود را نگاه دار و تعلیم مادر خویش را ترك منما. 21 آنها را بر دل خود دائماً ببند و آنها را برگردن خویش بیاویز. 22 حینی كه به راه میروی تو را هدایت خواهد نمود و حینی كه میخوابی بر تو دیده بانی خواهد كرد و وقتیكه بیدار شوی با تو مكالمه خواهد نمود. 23 زیرا كه احكام (ایشان) چراغ و تعلیم (ایشان) نور است و توبیخ تدبیرآمیز طریق حیات است. 24 تا تو را از زن خبیثه نگاه دارد و از چاپلوسی زبانِ زنِ بیگانه. 25 در دلت مشتاق جمال وی مباش و از پلكهایش فریفته مشو 26 زیرا كه به سبب زن زانیه شخص برای یك قرص نان محتاج میشود و زن مرد دیگر جان گرانبها را صید میكند. 27 آیا كسی آتش را در آغوش خود بگیرد و جامه اش سوخته نشود؟ 28 یا كسی بر اخگرهای سوزنده راه رود و پایهایش سوخته نگردد؟ 29 همچنین است كسی كه نزد زن همسایة خویش داخل شود زیرا هركه او را لمس نماید بیگناه نخواهد ماند.
30 دزد را اهانت نمیكنند اگر دزدی كند تا جان خود را سیر نماید وقتی كه گرسنه باشد. 31 لیكن اگر گرفته شود هفت چندان رد خواهد نمود و تمامی اموال خانة خود را خواهد داد. 32 اما كسی كه با زنی زنا كند ناقص العقل است و هر كه چنین عمل نماید جان خود را هلاك خواهد ساخت. 33 او ضرب و رسوایی خواهد یافت و ننگ او محو نخواهد شد. 34 زیرا كه غیرت شدت خشم مرد است و در روز انتقام شفقت نخواهد نمود. 35 بر هیچ كفّاره ای نظر نخواهد كرد و هر چند عطایا را زیاده كنی قبول نخواهد نمود.
امثال فصل7
1 ای پسر من سخنان مرا نگاهدار و اوامر مرا نزد خود ذخیره نما. 2 اوامر مرا نگاهدار تا زنده بمانی و تعلیم مرا مثل مردمك چشم خویش. 3 آنها را بر انگشتهای خود ببند و آنها را بر لوح قلب خود مرقوم دار. 4 به حكمت بگو كه تو خواهر من هستی و فهم را دوست خویش بخوان. 5 تا تو را از زن اجنبی نگاه دارد و از زن غریبی كه سخنان تملّق آمیز میگوید.
6 زیرا كه از دریچة خانة خود نگاه كردم و از پشت شبكة خویش. 7 در میان جاهلان دیدم و در میان جوانان جوانی ناقص العقل مشاهده نمودم 8 كه در كوچه بسوی گوشة او میگذشت و به راه خانة وی میرفت 9 در شام در حین زوال روز در سیاهی شب و در ظلمت غلیظ 10 كه اینك زنی به استقبال وی میآمد در لباس زانیه و در خباثت دل. 11 زنی یاوه گو و سركش كه پایهایش در خانه اش قرار نمیگیرد. 12 گاهی در كوچه ها و گاهی در شوارع عام و نزد هر گوشه ای در كمین میباشد. 13 پس او را بگرفت و بوسید و چهرة خود را بی حیا ساخته او را گفت: 14 “نزد من ذبایح سلامتی است زیرا كه امروز نذرهای خود را وفا نمودم. 15 از این جهت به استقبال تو بیرون آمدم تا روی تو را به سعی تمام بطلبم و حال تو را یافتم. 16 بر بستر خود دوشكها گسترانیده ام با دیباها از كتان مصری. 17 بستر خود را با مر و عود و سلیخه معطّر ساختهام. 18 بیا تا صبح از عشق سیر شویم و خویشتن را از محبت خرم سازیم. 19 زیرا صاحبخانه در خانه نیست و سفر دور رفته است. 20 كیسة نقره ای به دست گرفته و تا روزِ بدرِ تمام مراجعت نخواهد نمود.”
21 پس او را از زیادتی سخنانش فریفته كرد و از تملّق لبهایش او را اغوا نمود. 22 در ساعت از عقب او مثل گاوی كه به سلّاخ خانه میرود روانه شد و مانند احمق به زنجیرهای قصاص. 23 تا تیر به جگرش فرو رود مثل گنجشكی كه به دام میشتابد و نمیداند كه به خطر جان خود میرود.
24 پس حال ای پسران مرا بشنوید و به سخنان دهانم توجه نمایید. 25 دل تو به راههایش مایل نشود و به طریقهایش گمراه مشو 26 زیرا كه او بسیاری را مجروح انداخته است و جمیع كشتگانش زورآورانند. 27 خانة او طریق هاویه است و به حجره های موت مؤدی میباشد.
امثال فصل8
1 آیا حكمت ندا نمیكند و فطانت آواز خود را بلند نمی نماید؟ 2 به سر مكانهای بلند به كنارة راه در میان طریقها می ایستد. 3 به جانب دروازه ها به دهنة شهر نزد مدخل دروازه ها صدا میزند. 4 كه شما را ای مردان میخوانم و آواز من به بنی آدم است. 5 ای جاهلان زیركی را بفهمید و ای احمقان عقل را درك نمایید.6بشنوید زیرا كه به امور عالیه تكلم مینمایم و گشادن لبهایم استقامت است.7 دهانم به راستی تنطق میكند و لبهایم شرارت را مكروه میدارد. 8 همة سخنان دهانم بر حق است و در آنها هیچ كج یا معوج نیست. 9 تمامی آنها نزد مرد فهیم واضح است و نزد یابندگان معرفت مستقیم است. 10 تأدیب مرا قبول كنید و نه نقره را و معرفت را بیشتر از طلای خالص. 11 زیرا كه حكمت از لعلها بهتر است و جمیع نفایس را به او برابر نتوان كرد. 12 من حكمتم و در زیركی سكونت دارم و معرفت تدبیر را یافته ام. 13 ترس یَهُوَه مكروه داشتنِ بدی است. غرور و تكبر و راه بد و دهان دروغگو را مكروه میدارم. 14 مشورت و حكمت كامل از آنِ من است. من فهم هستم و قوت از آن من است. 15 به من پادشاهان سلطنت میكنند و داوران به عدالت فتوا میدهند. 16 به من آقاان حكمرانی مینمایند و شریفان و جمیع داورانِ جهان. 17 من دوست میدارم آنانی را كه مرا دوست میدارند و هر كه مرا به جد و جهد بطلبد مرا خواهد یافت. 18 دولت و جلال با من است. توانگری جاودانی و عدالت. 19 ثمرة من از طلا و زر ناب بهتر است و حاصل من از نقرة خالص. 20 در طریق عدالت میخرام در میان راههای انصاف 21 تا مال حقیقی را نصیب محبان خود گردانم و خزینه های ایشان را مملو سازم.
22 یَهُوَه مرا مبداء طریق خود داشت قبل از اعمال خویش از ازل. 23 من از ازل برقرار بودم از ابتدا پیش از بودن جهان. 24 هنگامی كه لجه ها نبود من مولود شدم وقتیكه چشمه های پر از آب وجود نداشت. 25 قبل از آنكه كوهها برپا شود پیش از تلها مولود گردیدم. 26 چون زمین و صحراها را هنوز نساخته بود و نه اول غبار ربع مسكون را. 27 وقتی كه او آسمان را مستحكم ساخت من آنجا بودم و هنگامی كه دایره را بر سطح لجه قرار داد. 28 وقتیكه افلاك را بالا استوار كرد و چشمه های لجه را استوار گردانید. 29 چون به دریا حد قرار داد تا آبها از فرمان او تجاوز نكنند و زمانیكه بنیاد زمین را نهاد. 30 آنگاه نزد او معمار بودم و روزبروز شادی مینمودم و همیشه به حضور او اهتزاز میكردم. 31 و اهتزاز من در آبادی زمین وی و شادی من با بنی آدم میبود.
32 پس الآن ای پسران مرا بشنوید و خوشابحال آنانی كه طریقهای مرا نگاه دارند. 33 تأدیب را بشنوید و حكیم باشید و آنرا رد منمایید. 34 خوشابحال كسی كه مرا بشنود و هر روز نزد درهای من دیده بانی كند و باهوهای دروازه های مرا محافظت نماید. 35 زیرا هركه مرا یابد حیات را تحصیل كند و رضامندی یَهُوَه را حاصل نماید. 36 و اما كسی كه مرا خطا كند به جان خود ضرر رساند و هر كه مرا دشمن دارد موت را دوست دارد.
امثال فصل9
1 حكمتخانة خود را بنا كرده و هفت ستونهای خویش را تراشیده است. 2 ذبایح خود را ذبح نموده و شراب خود را ممزوج ساخته و سفرة خود را نیز آراسته است. 3 كنیزان خود را فرستاده ندا كرده است بر پشتهای بلند شهر: 4 “هركه جاهل باشد به اینجا بیاید و هر كه ناقص العقل است “ او را میگوید. 5 “بیایید از غذای من بخورید و از شرابی كه ممزوج ساخته ام بنوشید. 6 جهالت را ترك كرده زنده بمانید و به طریق فهم سلوك نمایید. 7 هر كه استهزا كننده را تأدیب نماید برای خویشتن رسوایی را تحصیل كند و هر كه شریر را تنبیه نماید برای او عیب میباشد. 8 استهزا كننده را تنبیه منما مبادا از تو نفرت كند اما مرد حكیم را تنبیه نما كه تو را دوست خواهد داشت. 9 مرد حكیم را پند ده كه زیاده حكیم خواهد شد. مرد عادل را تعلیم ده كه علمش خواهد افزود. 10 ابتدای حكمت ترس یَهُوَه است و معرفتِ قدوس فطانت میباشت. 11 زیرا كه به واسطة من روزهای تو كثیر خواهد شد و سالهای عمر از برایت زیاده خواهد گردید. 12 اگر حكیم هستی برای خویشتن حكیم هستی. و اگر استهزا نمایی به تنهایی متحمل آن خواهی بود.”
13 زن احمق یاوه گو است جاهل است و هیچ نمیداند 14 و نزد در خانة خود می نشیند در مكانهای بلند شهر بر كرسی 15 تا راه روندگان را بخواند و آنانی را كه به راههای خود براستی میروند. 16 هر كه جاهل باشد به اینجا برگردد و به ناقص العقل میگوید: 17 “آبهای دزدیده شده شیرین است و نان خفیه لذیذ میباشد.” 18 و او نمیداند كه مردگان در آنجا هستند و دعوت شدگانش در عمقهای هاویه میباشد.
امثال فصل10
1 امثال سلیمان: پسر حكیم پدر خود را مسرور میسازد اما پسر احمق باعث حزن مادرش میشود.
2 گنجهای شرارت منفعت ندارد اما عدالت از موت رهایی میدهد.
3 یَهُوَه جان مرد عادل را نمیگذارد گرسنه بشود اما آرزوی شریران را باطل میسازد.
4 كسی كه به دست سست كار میكند فقیر میگردد اما دست چابك غنی میسازد.
5 كسی كه در تابستان جمع كند پسر عاقل است اما كسی كه در موسم حصاد میخوابد پسر شرم آورنده است.
6 برسر عادلان بركتها است اما ظلم دهان شریران را میپوشاند.
7 یادگار عدلان مبارك است اما اسم شریران خواهد گندید.
8 دانادل احكام را قبول میكند اما احمق پرگو تلف خواهد شد.
9 كسی كه به راستی راه رود در امنیت سالك گردد و كسی كه راه خود را كج میسازد آشكار خواهد شد.
10 هر كه چشمك میزند الم میرساند اما احمق پرگو تلف میشود.
11 دهان عادلان چشمة حیات است اما ظلم دهان شریران را میپوشاند.
12 بغض نزاعها می انگیزاند اما محبت هر گناه را مستور میسازد.
13 در لبهای فطانت پیشگان حكمت یافت میشود اما چوب به جهت پشت مرد ناقص العقل است.
14 حكیمان علم را ذخیره میكنند اما دهان احمق نزدیك به هلاكت است.
15 اموال دولتمندان شهر حصاردار ایشان میباشد اما بینوایی فقیران هلاكت ایشان است.
16 عمل مرد عادل مؤدی به حیات است اما محصول شریر به گناه می انجامد.
17 كسی كه تأدیب را نگاه دارد در طریق حیات است اما كسی كه تنبیه را ترك نماید گمراه میشود.
18 كسی كه بغض را میپوشاند دروغگو میباشد. كسی كه بهتان را شیوع دهد احمق است.
19 كثرت كلام از گناه خالی نمیباشد اما آنكه لبهایش را ضبط نماید عاقل است.
20 زبان عادلان نقرة خالص است اما دل شریران لاشَیء میباشد.
21 لبهای عادلان بسیاری را رعایت میكند اما احمقان از بی عقلی میمیرند.
22 بركت یَهُوَه دولتمند میسازد و هیچ زحمت بر آن نمی افزاید.
23 جاهل در عمل بد اهتزاز دارد و صاحب فطانت در حكمت.
24 خوف شریران به ایشان میرسد و آرزوی عادلان به ایشان عطا خواهد شد.
25 مثل گذشتن گردباد شریر نابود میشود اما مرد عادل بنیاد جاودانی است.
26 چنانكه سركه برای دندان و دود برای چشمان است همچنین است مرد كاهل برای آنانی كه او را میفرستند.
27 ترس یَهُوَه عمر را طویل میسازد اما سالهای شریران كوتاه خواهد شد.
28 انتظار عادلان شادمانی است اما امید شریران ضایع خواهد شد.
29 طریق یَهُوَه به جهت كاملان قلعه است اما به جهت عاملانِ شر هلاكت میباشد.
30 مرد عادل هرگز متحرك نخواهد شد اما شریران در زمین ساكن نخواهند گشت.
31 دهان صدیقان حكمت را میرویاند اما زبان دروغگویان از ریشه كنده خواهد شد.
32 بهای عادلان به امور مرضیه عارف است اما دهان شریران پر از دروغها است.
امثال فصل11
1 ترازوی با تقلب نزد یَهُوَه مكروه است اما سنگ تمام پسندیدة او است.
2 چون تكبر میآید خجالت میآید اما حكمت با متواضعان است.
3 كاملیتِ راستان ایشان را هدایت میكند اما كجی خیانتكاران ایشان را هلاك میسازد.
4 توانگری در روز غضب منفعت ندارد اما عدالت از موت رهایی میبخشد.
5 عدالت مرد كامل طریق او را راست میسازد اما شریر از شرارت خود هلاك میگردد.
6 عدالت راستان ایشان را خلاصی میبخشد اما خیانتكاران در خیانت خود گرفتار میشوند.
7 چون مرد شریر بمیرد امید او نابود میگردد و انتظار زورآوران تلف میشود.
8 مرد عادل از تنگی خلاص میشود و شریر بجای او میآید.
9 مرد منافق به دهانش همسایة خود را هلاك میسازد و عادلان به معرفت خویش نجات می یابند.
10 از سعادتمندی عادلان شهر شادی میكند و از هلاكت شریران ابتهاج مینماید.
11 از بركت راستان شهر مرتفع میشود اما از دهان شریران منهدم میگردد.
12 كسی كه همسایة خود را حقیر شمارد ناقص العقل میباشد اما صاحب فطانت ساكت میماند.
13 كسی كه به نمامی گردش میكند سرها را فاش میسازد اما شخص امین دل امر را مخفی میدارد.
14 جایی كه تدبیر نیست مردم می افتند اما سلامتی از كثرت مشیران است.
15 كسی كه برای غریب ضامن شود البته ضرر خواهد یافت و كسی كه ضمانت را مكروه دارد ایمن میباشد.
16 زن نیكو سیرت عزّت را نگاه میدارد چنانكه زورآوران دولت را محافظت مینمایند.
17 مرد رحیم به خویشتن احسان مینماید اما مرد ستم كیش جسد خود را میرنجاند.
18 شریر اجرت فریبنده تحصیل میكند اما كارندة عدالت مزد حقیقی را.
19 چنانكه عدالت مؤدی به حیات است همچنین هركه شرارت را پیروی نماید او را به موت میرساند.
20 كج خلقان نزد یَهُوَه مكروهند اما كاملان طریق پسندیدة او میباشند.
21 یقینا شریر مبرا نخواهد شد اما ذریت عادلان نجات خواهند یافت.
22 زن جمیلة بی عقل حلقة زرین است در بینی گراز.
23 آرزوی عادلان نیكویی محض است اما انتظار شریران غضب میباشد.
24 هستند كه می پاشند و بیشتر می اندوزند و هستند كه زیاده از آنچه شاید نگاه میدارند اما به نیازمندی می انجامد.
25 شخص سخی فربه میشود و هر كه سیراب میكند خود نیز سیراب خواهد گشت.
26 هر كه غلّه را نگاه دارد مردم او را لعنت خواهند كرد اما بر سر فروشندة آن بركت خواهد بود.
27 كسی كه نیكویی را بطلبد رضامندی را میجوید و هر كه بدی را بطلبد بر او عارض خواهد شد.
28 كسی كه بر توانگری خود توكّل كند خواهد افتاد اما عادلان مثل برگ سبز شكوفه خواهند آورد.
29 هر كه اهل خانة خود را برنجاند نصیب او باد خواهد بود و احمق بندة حكیم دلان خواهد شد.
30 ثمرة مرد عادل درخت حیات است و كسی كه جانها را صید كند حكیم است.
31 اینك مرد عادل بر زمین جزا خواهد یافت پس چند مرتبه زیاده مرد شریر و گناهكار.
امثال فصل12
1 هركه تأدیب را دوست میدارد معرفت را دوست میدارد اما هر كه از تنبیه نفرت كند وحشی است.
2 مرد نیكو رضامندی یَهُوَه را تحصیل مینماید اما او صاحب تدبیر فاسد را ملزم خواهد ساخت.
3 انسان از بدی استوار نمیشود اما ریشة عادلان جنبش نخواهد خورد.
4 زن صالحه تاج شوهر خود میباشد اما زنی كه خجل سازد مثل پوسیدگی در استخوانهایش میباشد.
5 فكرهای عادلان انصاف است اما تدابیر شریران فریب است.
6 سخنان شریران برای خون در كمین است اما د هان راستان ایشان را رهایی میدهد.
7 شریران واژگون شده نیست میشوند اما خانة عادلان برقرار میماند.
8 انسان برحسب عقلش ممدوح میشود اما كج دلان خجل خواهند گشت.
9 كسی كه حقیر باشد و خادم داشته باشد بهتر است از كسی كه خویشتن را برافرازد و محتاج نان باشد.
10 مرد عادل برای جان حیوان خود تفكّر میكند اما رحمتهای شریران ستم كیشی است.
11 كسی كه زمین خود را زرع كند از نان سیر خواهد شد اما هر كه اباطیل را پیروی نماید ناقص العقل است.
12 مرد شریر به شكار بدكاران طمع می ورزد اما ریشة عادلان میوه میآورد.
13 در تقصیر لبها دام مهلك است اما مرد عادل از تنگی بیرون میآید.
14 انسان از ثمرة دهان خود از نیكویی سیر میشود و مكافات دست انسان به او رد خواهد شد.
15 راه احمق در نظر خودش راست است اما هر كه نصیحت را بشنود حكیم است.
16 غضب احمق فوراً آشكار میشود اما خردمند خجالت را میپوشاند.
17 هر كه به راستی تنطّق نماید عدالت را ظاهر میكند و شاهد دروغ فریب را.
18 هستند كه مثل ضرب شمشیر حرفهای باطل میزنند اما زبان حكیمان شفا میبخشد.
19 لب راستگو تا به ابد استوار میماند اما زبان دروغگو طرفه العینی است.
20 در دل هر كه تدبیر فاسد كند فریب است اما مشورت دهندگانِ صلح را شادمانی است.
21 هیچ بدی به مرد صالح واقع نمیشود اما شریران از بلا پر خواهند شد.
22 لبهای دروغگو نزد یَهُوَه مكروه است اما عاملان راستی پسندیدة او هستند.
23 مرد زیرك علم را مخفی میدارد اما دل احمقان حماقت را شایع میسازد.
24 دست شخص زرنگ سلطنت خواهد نمود اما مرد كاهل بندگی خواهد كرد.
25 كدورت دل انسان او را منحنی میسازد اما سخن نیكو او را شادمان خواهد گردانید.
26 مرد عادل برای همسایة خود هادی میشود اما راه شریران ایشان را گمراه میكند.
27 مرد كاهل شكار خود را بریان نمیكند اما زرنگی توانگری گرانبهای انسان است.
28 در طریق عدالت حیات است و در گذرگاههایش موت نیست.
امثال فصل13
1 پسر حكیم تأدیب پدر خود را اطاعت میكند اما استهزا كننده تهدید را نمیشنود.
2 مرد از میوة دهانش نیكویی را میخورد اما جان خیانتكاران ظلم را خواهد خورد.
3 هر كه دهان خود را نگاه دارد جان خویش را محافظت نماید اما كسی كه لبهای خود را بگشاید هلاك خواهد شد.
4 شخص كاهل آرزو میكند و چیزی پیدا نمیكند. اما شخص زرنگ فربه خواهد شد.
5 مرد عادل از دروغ گفتن نفرت دارد اما شریر رسوا و خجل خواهد شد.
6 عدالت كسی را كه در طریق خود كامل است محافظت میكند اما شرارت گناهكاران را هلاك میسازد.
7 هستند كه خود را دولتمند میشمارند و هیچ ندارند و هستند كه خویشتن را فقیر مینگارند و دولت بسیار دارند.
8 دولت شخص فدیة جان او خواهد بود اما فقیر تهدید را نخواهد شنید.
9 نور عادلان شادمان خواهد شد اما چراغ شریران خاموش خواهد گردید.
10 از تكبر جز نزاع چیزی پیدا نمیشود اما با آنانی كه پند می پذیرند حكمت است.
11 دولتی كه از بطالت پیدا شود در تناقص میباشد اما هر كه به دست خود اندوزد در تزاید خواهد بود.
12 امیدی كه در آن تعویق باشد باعث بیماری دل است اما حصول مراد درخت حیات میباشد.
13 هر كه كلام را خوار شمارد خویشتن را هلاك میسازد اما هر كه از حكم میترسد ثواب خواهد یافت.
14 تعلیم مرد حكیم چشمة حیات است تا از دامهای مرگ رهایی دهد.
15 عقل نیكو نعمت را می بخشد اما راه خیانتكاران سخت است.
16 هر شخص زیرك با علم عمل میكند اما احمق حماقت را منتشر میسازد.
17 قاصد شریر در بلا گرفتار میشود اما رسول امین شفا می بخشد.
18 فقر و اهانت برای كسی است كه تأدیب را ترك نماید اما هر كه تنبیه را قبول كند محترم خواهد شد.
19 آرزویی كه حاصل شود برای جان شیرین است اما اجتناب از بدی مكروه احمقان میباشد.
20 با حكیمان رفتار كن و حكیم خواهی شد اما رفیق جاهلان ضرر خواهد یافت.
21 بلا گناهكاران را تعاقب میكند اما عادلان جزای نیكو خواهند یافت.
22 مرد صالح پسران پسران را ارث خواهد داد و دولتِ گناهكاران برای عادلان ذخیره خواهد شد.
23 در مزرعة فقیران خوراك بسیار است اما هستند كه از بی انصافی هلاك میشوند.
24 كسی كه چوب را باز دارد از پسر خویش نفرت میكند اما كسی كه او را دوست میدارد او را به سعی تمام تأدیب مینماید.
25 مرد عادل برای سیری جان خود میخورد اما شكم شریران محتاج خواهد بود.
امثال فصل14
1 هر زن حكیم خانة خود را بنا میكند اما زن جاهل آنرا با دست خود خراب مینماید.
2 كسی كه به راستی خود سلوك مینماید از یَهُوَه میترسد اما كسی كه در طریق خود كج رفتار است او را تحقیر مینماید.
3 در دهان احمق چوب تكبر است اما لبهای حكیمان ایشان را محافظت خواهد نمود.
4 جایی كه گاو نیست آخور پاك است اما از قوت گاو محصول زیاد میشود.
5 شاهد امین دروغ نمیگوید اما شاهد دروغ به كذب تنطّق میكند.
6 استهزا كننده حكمت را میطلبد و نمی یابد. اما به جهت مرد فهیم علم آسان است.
7 از حضور مرد احمق دور شو زیرا لبهای معرفت را در او نخواهی یافت.
8 حكمت مرد زیرك این است كه راه خود را درك نماید اما حماقت احمقان فریب است.
9 احمقان به گناه استهزا میكنند اما در میان راستان رضامندی است.
10 دل شخص تلخی خویشتن را میداند و غریب در خوشی آن مشاركت ندارد.
11 خانة شریران منهدم خواهد شد اما خیمة راستان شكوفه خواهد آورد.
12 راهی هست كه به نظر آدمی مستقیم مینماید اما عاقبت آن طُرق موت است.
13 هم در لهو و لعب دل غمگین میباشد و عاقبت این خوشی حزن است.
14 كسی كه در دل مرتد است از راههای خود سیر میشود و مرد صالح به خود سیر است.
15 مرد جاهل هر سخن را باور میكند اما مرد زیرك در رفتار خود تأمل مینماید.
16 مرد حكیم میترسد و از بدی اجتناب مینماید اما احمق از غرور خود ایمن میباشد.
17 مرد كج خلق احمقانه رفتار مینماید و (مردم) از صاحب سؤظن نفرت دارند.
18 نصیب جاهلان حماقت است اما معرفت تاجِ زیركان خواهد بود.
19 بدكاران در حضور نیكان خم میشوند و شریران نزد دروازه های عادلان می ایستند.
20 همسایة فقیر نیز از او نفرت دارد اما دوستان شخص دولتمند بسیارند.
21 هر كه همسایة خود را حقیر شمارد گناه می ورزد اما خوشابحال كسی كه بر فقیران ترحم نماید.
22 آیا صاحبان تدربیر فاسد گمراه نمیشوند اما برای كسانی كه تدبیر نیكو مینمایند رحمت و راستی خواهد بود.
23 از هر مشقتی منفعت است اما كلام لبها به فقر محض می انجامد.
24 تاج حكیمان دولت ایشان است اما حماقت احمقان حماقت محض است.
25 شاهد امین جانها را نجات میبخشد اما هر كه به دروغ تنطّق میكند فریب محض است.
26 در ترس یَهُوَه اعتماد قوی است و فرزندان او را ملجأ خواهد بود.
27 ترس یَهُوَه چشمة حیات است تا از دامهای موت اجتناب نمایند.
28 جلال پادشاه از كثرت مخلوق است و شكستگی سلطان از كمی مردم است.
29 كسی كه دیر غضب باشد كثیر الفهم است و كج خلق حماقت را به نصیب خود میبرد.
30 دل آرام حیات بدن است اما حسد پوسیدگی استخوانها است.
31 هر كه بر فقیر ظلم كند آفرینندة خود را حقیر میشمارد و هر كه بر مسكین ترحم كند او را تمجید مینماید.
32 شریر از شرارت خود به زیر افكنده میشود اما مرد عادل چون بمیرد اعتماد دارد.
33 حكمت در دل مرد فهیم ساكن میشود اما در اندرون جاهلان آشكار میگردد.
34 عدالت قوم را رفیع میگرداند اما گناه برای قوم عار است.
35 رضامندی پادشاه بر خادمِ عاقل است اما غضب او بر پست فطرتان.
امثال فصل15
1 جواب نرم خشم را برمیگرداند اما سخن تلخ غیظ را به هیجان میآورد.
2 زبان حكیمان علم را زینت میبخشد اما دهان احمقان به حماقت تنطّق مینماید.
3 چشمان یَهُوَه در همه جا است و بر بدان و نیكان مینگرد.
4 زبان ملایم درخت حیات است و كجی آن شكستگی روح است.
5 احمق تأدیب پدر خود را خوار میشمارد اما هر كه تنبیه را نگاه دارد زیرك میباشد.
6 در خانة مرد عادل گنج عظیم است اما محصول شریران كدورت است.
7 لبهای حكیمان معرفت را منتشر میسازد اما دل احمقان مستحكم نیست.
8 قربانی شریران نزد یَهُوَه مكروه است اما دعای راستان پسندیدة اوست.
9 راه شریران نزد یَهُوَه مكروه است اما پیروان عدالت را دوست میدارد.
10 برای هر كه طریق را ترك نماید تأدیب سخت است و هر كه از تنبیه نفرت كند خواهد مرد.
11 هاویه و اَبدون در حضور یَهُوَه است پس چند مرتبه زیاده دلهای بنی آدم.
12 استهزا كننده تنبیه را دوست ندارد و نزد حكیمان نخواهد رفت.
13 دل شادمان چهره را زینت میدهد اما از تلخی دل روح منكسر میشود.
14 دل مرد فهیم معرفت را میطلبد اما دهان احمقان حماقت را میچرد.
15 تمامی روزهای مصیبت كشان بد است اما خوشی دل ضیافتِ دائمی است.
16 اموال اندك با ترس یَهُوَه بهتر است از گنج عظیم با اضطراب.
17 خوان بقول در جایی كه محبت باشد بهتر است از گاو پرواری كه با آن عداوت باشد.
18 مرد تند خود نزاع را برمی انگیزد اما شخص دیر غضب خصومت را ساكن میگرداند.
19 راه كاهلان مثل خاربست است اما طریق راستان شاهراه است.
20 پسر حكیم پدر را شادمان میسازد اما مرد احمق مادر خویش را حقیر میشمارد.
21 حماقت در نظر شخص ناقص العقل خوشی است اما مرد فهیم به راستی سلوك مینماید.
22 از عدم مشورت تدبیرها باطل میشود اما از كثرت مشورت دهندگان برقرار میماند.
23 برای انسان از جوابِ دهانش شادی حاصل میشود و سخنی كه در محلّش گفته شود چه بسیار نیكو است.
24 طریق حیات برای عاقلان به سوی بالا است تا از هاویة اسفل دور شود.
25 یَهُوَه خانة متكبران را منهدم میسازد اما حدود بیوه زن را استوار مینماید.
26 تدبیرهای فاسد نزد یَهُوَه مكروه است اما سخنان پسندیده برای طاهران است.
27 كسی كه حریص سود باشد خانة خود را مكدر میسازد اما هر كه از هدیه ها نفرت دارد خواهد زیست.
28 دل مرد عادل در جواب دادن تفكّر میكند اما دهان شریران چیزهای بد را جاری میسازد.
29 یَهُوَه از شریران دور است اما دعای عادلان را میشنود.
30 نورِ چشمانً دل را شادمان میسازد و خبر نیكو استخوانها را پر مغز مینماید.
31 گوشی كه تنبیه حیات را بشنود در میان حكیمان ساكن خواهد شد.
32 هر كه تأدیب را ترك نماید جان خود را حقیر میشمارد اما هر كه تنبیه را بشنود عقل را تحصیل مینماید.
33 ترس یَهُوَه ادیب حكمت است و تواضعً پیشروِ حرمت میباشد.
امثال فصل 16
1 تدبیرهای دل از آن انسان است اما تنطّق زبان از جانب یَهُوَه میباشد.
2 همة راههای انسان در نظر خودش پاك است اما یَهُوَه روحها را ثابت میسازد.
3 اعمال خود را به یَهُوَه تفویض كن تا فكرهای تو استوار شود.
4 یَهُوَه هر چیز را برای غایت آن ساخته است و شریران را نیز برای روز بلا.
5 هر كه دل مغرور دارد نزد یَهُوَه مكروه است و او هرگز مبرا نخواهد شد.
6 از رحمت و راستی گناه كفّاره میشود و به ترس یَهُوَه از بدی اجتناب میشود.
7 چون راههای شخص پسندیدة یَهُوَه باشد دشمنانش را نیز با وی به مصالحه میآورد.
8 اموال اندك كه با انصاف باشد بهتر است از دخل فراوان بدون انصاف.
9 دل انسان در طریقش تفكّر میكند اما یَهُوَه قدمهایش را استوار میسازد.
10 وحی بر لبهای پادشاه است و دهان او در داوری تجاوز نمی نماید.
11 ترازو و سنگهای راست از آن یَهُوَه است و تمامی سنگهای كیسه صنعت وی میباشد.
12 عمل بد نزد پادشاهان مكروه است زیرا كه كرسی ایشان از عدالت برقرار میماند.
13 لبهای راستگو پسندیدة پادشاهان است و راستگویان را دوست میدارند.
14 غضب پادشاهان رسولانِ موت است اما مرد حكیم آن را فرو مینشاند.
15 در نور چهرة پادشاه حیات است و رضامندی او مثل ابر نوبهاری است.
16 تحصیل حكمت از زر خالص چه بسیار بهتر است و تحصیل فهم از نقره برگزیده تر.
17 طریق راستان اجتناب نمودن از بدی است و هر كه راه خود را نگاه دارد جان خویش را محافظت مینماید.
18 تكبر پیش روِ هلاكت است و دل مغرور پیش روِ خرابی.
19 با تواضع نزد حلیمان بودن بهتر است از تقسیم نمودن غنیمت با متكبران.
20 هر كه در كلام تعقّل كند سعادتمندی خواهد یافت و هر كه به یَهُوَه توكّل نماید خوشابحال او.
21 هر كه دل حكیم دارد فهیم خوانده میشود و شیرینی لبها علم را می افزاید.
22 عقل برای صاحبش چشمة حیات است اما تأدیب احمقان حماقت است.
23 دل مرد حكیم دهان او را عاقل میگرداند و علم را بر لبهایش می افزاید.
24 سخنان پسندیده مثل شان عسل است برای جانً شیرین است و برای استخوانها شفا دهنده.
25 راهی هست كه در نظر انسان راست است اما عاقبت آن راه موت میباشد.
26 اشتهای كارگر برایش كار میكند زیرا كه دهانش او را بر آن تحریض مینماید.
27 مرد اشیم شرارت را می اندیشد و بر لبهایش مثل آتشِ سوزنده است.
28 مرد دروغگو نزاع میباشد و نمام دوستان خالص را از همدیگر جدا میكند.
29 مرد ظالم همسایة خود را اغوا مینماید و او را به راه غیر نیكو هدایت میكند.
30 چشمان خود را بر هم میزند تا دروغ را اختراع نماید و لبهایش را می خاید و بدی را به انجام میرساند.
31 سفید مویی تاج جمال است هنگامی كه در راه عدالت یافت شود.
32 كسی كه دیرغضب باشد از جبار بهتر است و هر كه بر روح خود مالك باشد از تسخیركنندة شهر افضل است.
33 قرعه در دامن انداخته میشود لیكن تمامی حكم آن از یَهُوَه است.
امثال فصل 17
1 لقمة خشكِ با سلامتی بهتر است از خانة پر از ضیافتِ با مخاصمت.
2 بندة عاقل بر پسر پست فطرت مسلّط خواهد بود و میراث را با برادران تقسیم خواهد نمود.
3 بوته برای نقره و كوره به جهت طلا است اما یَهُوَه امتحان كنندة دلها است.
4 شریر به لبهای دروغگو اصغا میكند و مرد كاذب به زبان فتنه انگیز گوش میدهد.
5 هر كه فقیر را استهزا كند آفرینندة خویش را مذّمت میكند و هر كه از بلا خوش میشود بی سزا نخواهد ماند.
6 تاج پیران پسران پسرانند و جلال فرزندان پدران ایشانند.
7 كلام كبرآمیز احمق را نمیشاید و چند مرتبه زیاده لبهای دروغگو نجبا را.
8 هدیه در نظر اهل آن سنگ گرانبها است كه هر كجا توجه نماید برخوردار میشود.
9 هر كه گناهی را مستور كند طالب محبت میباشد اما هر كه امری را تكرار كند دوستان خالص را از هم جدا میسازد.
10 یك ملامت به مرد فهیم اثر میكند بیشتر از صد تازیانه به مرد جاهل.
11 مرد شریر طالب فتنه است و بس. لهذا قاصد ستمكیش نزد او فرستاده میشود.
12 اگر خرسی كه بچه هایش كشته شود به انسان برخورد بهتر است از مرد احمق در حماقت خود.
13 كسی كه به عوض نیكویی بدی میكند بلا از خانة او دور نخواهد شد.
14 ابتدای نزاع مثل رخنه كردن آب است پس مخاصمه را ترك كن قبل از آنكه به مجادله برسد.
15 هر كه شریر را عادل شمارد و هر كه عادل را ملزم سازد هر دو ایشان نزد یَهُوَه مكروهند.
16 قیمت به جهت خریدن حكمت چرا به دست احمق باشد؟ و حال آنكه هیچ فهم ندارد.
17 دوست خالص در همة اوقات محبت مینماید و برادر به جهت تنگی مولود شده است.
18 مرد ناقص العقل دست میدهد و در حضور همسایة خود ضامن میشود.
19 هر كه معصیت را دوست دارد منازعه را دوست میدارد و هر كه درِ خود را بلند سازد خرابی را میطلبد.
20 كسی كه دل كج دارد نیكویی را نخواهد یافت. و هر كه زبان دروغگو دارد در بلا گرفتار خواهد شد.
21 هر كه فرزند احمق آورد برای خویشتن غم پیدا میكند و پدر فرزند ابله شادی نخواهد دید.
22 دل شادمان شفای نیكو میبخشد اما روح شكسته استخوانها را خشك میكند.
23 مرد شریر رشوه را از بغل میگیرد تا راههای انصاف را منحرف سازد.
24 حكمت در مد نظر مرد فهیم است اما چشمان احمق در اقصای زمین میباشد.
25 پسر احمق برای پدر خویش حزن است و به جهت مادر خویش تلخی است.
26 عادلان را نیز سرزنش نمودن خوب نیست و نه ضرب زدن به نجبا به سبب راستی ایشان.
27 صاحب معرفت سخنان خود را باز میدارد و هر كه روح حلیم دارد مرد فطانت پیشه است.
28 مرد احمق نیز چون خاموش باشد او را حكیم میشمارند و هر كه لبهای خود را می بندد فهیم است.
امثال فصل 18
1 مرد معتزل هوسِ خود را طالب میباشد و به هر حكمت صحیح مجادله میكند.
2 احمق از فطانت مسرور نمیشود مگر تا آنكه عقل خود را ظاهر سازد.
3 هنگامی كه شریر میآید حقارت هم میآید و با اهانت خجالت میرسد.
4 سخنان دهان انسان آب عمیق است و چشمة حكمت نهر جاری است.
5 طرفداری شریران برای منحرف ساختن داوری عادلان نیكو نیست.
6 لبهای احمق به منازعه داخل میشود و دهانش برای ضربها صدا میزند.
7 دهان احمق هلاكت وی است و لبهایش برای جان خودش دام است.
8 سخنان نمام مثل لقمه های شیرین است و به عمق شكم فرو میرود.
9 او نیز كه در كار خود اهمال میكند برادر هلاكت كننده است.
10 اسم یَهُوَه برج حصین است كه مرد عادل در آن می دود و ایمن میباشد.
11 توانگری شخص دولتمند شهر محكم او است و در تصور وی مثل حصار بلند است.
12 پیش از شكستگی دل انسان متكبر میگردد و تواضع مقّدمة عزّت است.
13 هر كه سخنی را قبل از شنیدنش جواب دهد برای وی حماقت و عار میباشد.
14 روح انسان بیماری او را متحمل میشود اما روح شكسته را كیست كه متحمل آن بشود.
15 دل مرد فهیم معرفت را تحصیل میكند و گوش حكیمان معرفت را میطلبد.
16 هدیة شخص از برایش وسعت پیدا میكند و او را به حضور بزرگان میرساند.
17 هر كه در دعوی خود اول آید صادق مینماید اما حریفش میآید و او را میآزماید.
18 قرعه نزاعها را ساكت مینماید و زورآوران را از هم جدا میكند.
19 برادر رنجیده از شهر قوی سختتر است و منازعت با او مثل پشت بندهای قصر است.
20 دل آدمی از میوة دهانش پر میشود و از محصول لبهایش سیر میگردد.
21 موت و حیات در قدرت زبان است و آنانی كه آنرا دوست میدارند میوه اش را خواهند خورد.
22 هر كه زوجه ای یابد چیز نیكو یافته است و رضامندی یَهُوَه را تحصیل كرده است.
23 مرد فقیر به تضرع تكلّم میكند اما شخص دولتمند به سختی جواب میدهد.
24 كسی كه دوستان بسیار دارد خویشتن را هلاك میكند اما دوستی هست كه از برادر چسبنده تر میباشد.
امثال فصل 19
1 فقیری كه در كاملیت خود سالك است از دروغگویی كه احمق باشد بهتر است.
2 دلی نیز كه معرفت ندارد نیكو نیست و هر كه به پایهای خویش میشتابد گناه میكند.
3 حماقت انسان راه او را كج میسازد و دلش از یَهُوَه خشمناك میشود.
4 توانگری دوستان بسیار پیدا میكند اما فقیر از دوستان خود جدا میشود.
5 شاهد دروغگو بی سزا نخواهد ماند و كسی كه به دروغ تنطّق كند رهایی نخواهد یافت.
6 بسیاری پیش امیران تذلّل مینمایند و همه كس دوست بذل كننده است.
7 جمیع برادران مرد فقیر از او نفرت دارند و به طریق اولی دوستانش از او دور میشوند ایشان را به سخنان تعاقب میكند و نیستند.
8 هر كه حكمت را تحصیل كند جان خود را دوست دارد. و هر كه فطانت را نگاه دارد سعادتمندی خواهد یافت.
9 شاهد دروغگو بی سزا نخواهد ماند و هر كه به كذب تنطق نماید هلاك خواهد گردید.
10 عیش و عشرت احمق را نمی شاید تا چه رسد به غلامی كه بر نجبا حكمرانی میكند.
11 عقل انسان خشم او را نگاه میدارد و گذشتن از تقصیر جلال او است.
12 خشم پادشاه مثل غرش شیر است و رضامندی او مثل شبنم بر گیاه است.
13 پسر جاهل باعث الم پدرش است و نزاعهای زن مثل آبی است كه دائم در چكیدن باشد.
14 خانه و دولت ارث اجدادی است اما زوجة عاقله از جانب یَهُوَه است.
15 كاهلی خواب سنگین میآورد و شخص اهمال كار گرسنه خواهد ماند.
16 هر كه حكم را نگاه دارد جان خویش را محافظت مینماید اما هر كه طریق خود را سبك گیرد خواهد مرد.
17 هر كه بر فقیر ترحم نماید به یَهُوَه قرض میدهد و احسان او را به او رد خواهد نمود.
18 پسر خود را تأدیب نما زیرا كه امید هست اما خود را به كشتن او وامدار.
19 شخص تند خو متحمل عقوبت خواهد شد زیرا اگر او را خلاصی دهی آن را باید مكرر بجا آوری.
20 پند را بشنو و تأدیب را قبول نما تا در عاقبت خود حكیم بشوی.
21 فكرهای بسیار در دل انسان است اما آنچه ثابت ماندً مشورت یَهُوَه است.
22 زینت انسان احسان او است و فقیر از دروغگو بهتر است.
23 ترس یَهُوَه مؤدی به حیات است و هر كه آنرا دارد در سیری ساكن میماند و به هیچ بلا گرفتار نخواهد شد.
24 مرد كاهل دست خود را در بغلش پنهان میكند و آنرا هم به دهان خود بر نمیآورد.
25 استهزا كننده را تأدیب كن تا جاهلان زیرك شوند و شخص فهیم را تنبیه نما و معرفت را درك خواهد نمود.
26 هر كه بر پدر خود ستم كند و مادرش را براند پسری است كه رسوایی و خجالت میآورد.
27 ای پسرِ من شنیدن تعلیمی را ترك نما كه تو را از كلام معرفت گمراه میسازد.
28 شاهد لئیم انصاف را استهزا میكند و دهان شریران گناه را می بلعد.
29 قصاص به جهت استهزاكنندگان مهیا است و تازیانه ها برای پشت احمقان.
امثال فصل 20
1 شراب استهزا میكندو مسكرات عربده میآورد و هر كه به آن فریفته شود حكیم نیست.
2 هیبت پادشاه مثل غرش شیر است و هر كه خشم او را به هیجان آورد به جان خود خطا میورزد.
3 از نزاع دور شدن برای انسان عزّت است اما هر مرد احمق مجادله میكند.
4 مرد كاهل به سبب زمستان شیار نمیكند لهذا در موسم حصاد گدایی میكند و نمییابد.
5 مشورت در دل انسان آب عمیق است اما مرد فهیم آنرا میكشد.
6 بسا كسانند كه هر یك احسان خویش را اعلام میكنند اما مرد امین را كیست كه پیدا كند.
7 مرد عادل كه به كاملّیت خود سلوك نماید پسرانش بعد از او خجسته خواهند شد.
8 پادشاهی كه بر كرسی داوری نشیند تمامی بدی را از چشمان خود پراكنده میسازد.
9 كیست كه تواند گوید: “دل خود را طاهر ساختم و از گناه خویش پاك شدم؟”
10 سنگهای مختلف و پیمانههای مختلف هر دو آنها نزد یَهُوَه مكروه است.
11 طفل نیز از افعالش شناخته میشود كه آیا اعمالش پاك و راست است یا نه.
12 گوش شنوا و چشم بینا یَهُوَه هر دو آنها را آفریده است.
13 خواب را دوست مدار مبادا فقیر شوی. چشمان خود را باز كن تا از نان سیر گردی.
14 مشتری میگوید بد است بد است اما چون رفت آنگاه فخر میكند.
15 طلا هست و لعلها بسیار اما لبهای معرفت جواهر گرانبها است.
16 جامة آنكس را بگیر كه به جهت غریب ضامن است و او را به رهن بگیر كه ضامن بیگانگان است.
17 نان فریب برای انسان لذیذ است اما بعد دهانش از سنگریزهها پر خواهد شد.
18 فكرها به مشورت محكم میشود و با حسن تدبیر جنگ نما.
19 كسی كه به نمامی گردش كند اسرار را فاش مینماید لهذا با كسی كه لبهای خود را میگشاید معاشرت منما.
20 هركه پدر و مادر خود را لعنت كند چراغش در ظلمت غلیظ خاموش خواهد شد.
21 اموالی كه اولاً به تعجیل حاصل میشود عاقبتش مبارك نخواهد شد.
22 مگو كه از بدی انتقام خواهم كشید بلكه بر یَهُوَه توكّل نما و تو را نجات خواهد داد.
23 سنگهای مختلف نزد یَهُوَه مكروه است و ترازوهای متقلّب نیكو نیست.
24 قدمهای انسان از یَهُوَه است پس مرد راه خود را چگونه بفهمد؟
25 شخصی كه چیزی را به تعجیل مقدس میگوید و بعد از نذر كردن استفسار میكند در دام میافتد.
26 پادشاه حكیم شریران را پراكنده میسازد و چوم را بر ایشان میگرداند.
27 روحِ انسان چراغ یَهُوَه است كه تمامی عمقهای دل را تفتیش مینماید.
28 رحمت و راستی پادشاه را محافظت میكند و كرسی او به رحمت پایدار خواهد ماند.
29 جلال جوانان قوت ایشان است عزّت پیران موی سفید.
30 ضربهای سخت از بدی طاهر میكند و تازیانهها به عمق دل فرو میرود.
امثال فصل 21
1 دل پادشاه مثل نهرهای آب در دست یَهُوَه است آنرا به هر سو كه بخواهد برمیگرداند.
2 هر راه انسان در نظر خودش راست است اما یَهُوَه دلها را میآزماید.
3 عدالت و انصاف را بجا آوردن نزد یَهُوَه از قربانیها پسندیدهتر است.
4 چشمانِ بلند و دل متكّبر و چراغِ شریران گناه است.
5 فكرهای مرد زرنگ تماماً به فراخی میانجامد اما هر كه عجول باشد برای احتیاج تعجیل میكند.
6 تحصیل گنجها به زبان دروغگو بخاری است بر هوا شده برای جویندگان موت.
7 ظلم شریران ایشان را به هلاكت میاندازد زیرا كه از بجا آوردن انصاف ابا مینمایند.
8 طریق مردی كه زیر بار (گناه) باشد بسیار كج است اما اعمال مرد طاهر مستقیم است.
9 در زاویة پشتبام ساكن شدن بهتر است از ساكن بودن با زن ستیزهگر در خانة مشترك.
10 جان شریر مشتاق شرارت است و بر همسایة خود ترحم نمیكند.
11 چون استهزا كننده سیاست یابد جاهلان حكمت میآموزند و چون مرد حكیم تریبت یابد معرفت را تحصیل مینماید.
12 مرد عادل در خانة شریر تأمل میكند كه چگونه اشرار به تباهی واژگون میشوند.
13 هر كه گوش خود را از فریاد فقیر میبندد او نیز فریاد خواهد كرد و مستجاب نخواهد شد.
14 هدیهای در خفا خشم را فرو مینشاند و رشوهای در بغل غضب سخت را.
15 انصاف كردن خرمی عادلان است اما باعث پریشانی بدكاران میباشد.
16 هر كه از طریق تعقّل گمراه شود در جماعت مردگان ساكن خواهد گشت.
17 هر كه عیش را دوست دارد محتاج خواهد شد و هر كه شراب و روغن را دوست دارد دولتمند نخواهد گردید.
18 شریران فدیة عادلان میشوند و خیانتكاران به عوض راستان.
19 در زمین بایر ساكن بودن بهتر است از بودن با زن ستیزهگر و جنگجوی.
20 در منزل حكیمان خزانة مرغوب و روغن است اما مرد احمق آنها را تلف میكند.
21 هر كه عدالت و رحمت را متابعت كند حیات و عدالت و جلال خواهد یافت.
22 مرد حكیم به شهر جباران برخواهد آمد و قلعة اعتماد ایشان را به زیر میاندازد.
23 هر كه دهان و زبان خویش را نگاه دارد جان خود را از تنگیها محافظت مینماید.
24 مرد متكّبر و مغرور مسمی به استهزاكننده میشود و به افزونی تكّبر عمل میكند.
25 شهوت مرد كاهل او را میكشد زیرا كه دستهایش از كاركردن ابا مینماید.
26 هستند كه همة اوفات به شدت حریص میباشند اما مرد عادل بذل میكند و امساك نمینماید.
27 قربانیهای شریران مكروه است پس چند مرتبه زیاده هنگامی كه به عوض بدی آنها را میگذرانند.
28 شاهد دروغگو هلاك میشود اما كسی كه استماع نماید به راستی تكلّم خواهد كرد.
29 مرد شریر روی خود را بیحیا میسازد و مرد راست طریق خویش را مستحكم میكند.
30 حكمتی نیست و نه فطانتی و نه مشورتی كه به ضد یَهُوَه به كار آید.
31 اسب برای روز جنگ مهیا است اما نصرت از جانب یَهُوَه است.
امثال فصل 22
1 نیكنامی از كثرت دولتمندی افضل است و فیض از نقره و طلا بهتر.
2 دولتمند و فقیر با هم ملاقات میكنند آفرینندة هر دو ایشان یَهُوَه است.
3 مرد زیرك بلا را میبیند و خویشتن را مخفی میسازد و جاهلان میگذرند و در عقوبت گرفتار میشوند.
4 جزای تواضع و خداترسی دولت و جلال و حیات است.
5 خارها و دامها در راه كجروان است اما هر كه جان خود را نگاه دارد از آنها دور میشود.
6 طفل را در راهی كه باید برود تربیت نما و چون پیر هم شود از آن انحراف نخواهد ورزید.
7 توانگر بر فقیر تسلّط دارد و مدیون غلام طلبكار میباشد.
8 هر كه ظلم بكارد بلا خواهد دروید و عصای غضبش زایل خواهد شد.
9 شخصی كه نظر او باز باشد مبارك خواهد بود زیرا كه از نان خود به فقرا میدهد.
10 استهزاكننده را دور نما و نزاع رفع خواهد شد و مجادله و خجالت ساكت خواهد گردید.
11 هر كه طهارت دل را دوست دارد و لبهای ظریف دارد پادشاه دوست او میباشد.
12 چشمان یَهُوَه معرفت را نگاه میدارد و سخنان خیانتكاران را باطل میسازد.
13 مرد كاهل میگوید شیر بیرون است و در كوچهها كشته میشوم.
14 دهان زنان بیگانه چاه عمیق است و هر كه مغضوب یَهُوَه باشد در آن خواهد افتاد.
15 حماقت در دل طفل بسته شده است اما چون تأدیب آنرا از او دور خواهد كرد.
16 هركه بر فقیر برای فایدة خویش ظلم نماید و هر كه به دولتمندان ببخشد البته محتاج خواهد شد.
17 گوش خود را فرا داشته كلام حكما را بشنو و دل خود را به تعلیم من مایل گردان
18 زیرا پسندیده است كه آنها را در دل خود نگاهداری و بر لبهایت جمیعاً ثابت مانَدً
19 تا اعتماد تو بر یَهُوَه باشد. امروز تو را تعلیم دادم.
20 آیا امورشریف را برای تو ننوشتم؟ شامل بر مشورت معرفت
21 تا قانون كلام راستی را اعلام نمایم و تو كلام راستی را نزد فرستندگان خود پس ببری؟
22 فقیر را از آن جهت كه ذلیل است تاراج منما و مسكین را در دربار ستم مرسان
23 زیرا یَهُوَه دعوی ایشان را فیصل خواهد نمود و جان تاراجكنندگان ایشان را به تاراج خواهد داد.
24 با مرد تندخو معاشرت مكن و با شخص كج خلق همراه مباش.
25 مبادا راههای او را آموخته شوی و جان خود را در دام گرفتار سازی.
26 از جملة آنانی كه دست میدهند مباش و نه از آنانی كه برای قرضها ضامن میشوند.
27 اگر چیزی نداری كه ادا نمایی پس چرا بستر تو را از زیرت بردارد.
28 حد قدیمی را كه پدرانت قرار دادهاند منتقل مساز.
29 آیا مردی را كه در شغل خویش ماهر باشد میبینی؟ او در حضور پادشاهان خواهد ایستاد پیش پستفطرتان نخواهد ایستاد.
امثال فصل 23
1 چون با حاكم به غذا خوردن نشینی در آنچه پیش روی تو است تأمل نما.
2 و اگر مرد اكول هستی كارد بر گلوی خود بگذار.
3 به خوراكهای لطیف او حریص مباش زیرا كه غذای فریبنده است.
4 برای دولتمند شدن خود را زحمت مرسان و از عقل خود باز ایست.
5 آیا چشمان خود را بر آن خواهی دوخت كه نیست میباشد؟ زیرا كه دولت البته برای خود بالها میسازد و مثل عقاب در آسمان میپرد.
6 نان مرد تنگ نظر را مخور و به جهت خوراكهای لطیف او حریص مباش.
7 زیرا چنانكه در دل خود فكر میكند خود او همچنان است. تو را میگوید: بخور و نوش اما دلش با تو نیست.
8 لقمهای كه خوردهای قی خواهی كرد و سخنان شیرین خود را بر باد خواهی داد.
9 به گوش احمق سخن مگو زیرا حكمت كلامت را خوار خواهد شمرد.
10 حد قدیم را منتقل مساز و به مزرعة یتیمان داخل مشو
11 زیرا كه ولّی ایشان زورآور است و با تو در دعوی ایشان مقاومت خواهد كرد.
12 دل خود را به ادب مایل گردان و گوش خود را به كلام معرفت.
13 از طفل خود تأدیب را باز مدار كه اگر او را با چوببزنی نخواهد مرد
14 پس او را با چوب بزن و جان او را از هاویه نجات خواهی داد.
15 ای پسر من اگر دل تو حكیم باشد دل من (بلی دل) شادمان خواهد شد
16 و گُردههایم وجد خواهد نمود هنگامی كه لبهای تو به راستی متكلّم شود.
17 دل تو به جهت گناهكاران غیور نباشد اما به جهت ترس یَهُوَه تمامی روز غیور باش
18 زیرا كه البته آخرت هست و امید تو منقطع نخواهد شد.
19 پس تو ای پسرم بشنو و حكیم باش و دل خود را در طریق مستقیم گردان.
20 از زمرة میگساران مباش و از آنانی كه بدنهای خود را تلف میكنند.
21 زیرا كه میگسار و مسرِف فقیر میشود و صاحب خواب به خرقهها ملبس خواهد شد.
22 پدر خویش را كه تو را تولید نمود گوش گیر و مادر خود را چون پیر شود خوار مشمار.
23 راستی را بخر و آن را مفروش و حكمت و ادب و فهم را.
24 پدر فرزند عادل به غایت شادمان میشود و والد پسر حكیم از او مسرور خواهد گشت.
25 پدرت و مادرت شادمان خواهند شد و والدة تو مسرور خواهد گردید.
26 ای پسرم دل خود را به من بده و چشمان تو به راههای من شاد باشد
27 چونكه زن زانیه حفرهای عمیق است و زن بیگان چاه ننگ.
28 او نیز مثل راهزن در كمین میباشد و خیانتكاران را در میان مردم میافزاید.
29 وای از آنِ كیست و شقاوت از آن كه و نزاعها از آن كدام و زاری از آنِ كیست و جراحتهای بیسبب از آنِ كه و سرخی چشمان از آنِ كدام؟
30 آنانی را است كه شرب مدام مینمایند و برای چشیدن شراب ممزوج داخل میشوند.
31 به شراب نگاه مكن وقتی كه سرخفام است حینی كه حبابهای خود را در جام ظاهر میسازد و به ملایمت فرو میرود
32 اما در آخر مثل مار خواهد گزید و مانند افعی نیش خواهد زد.
33 چشمان تو چیزهای غریب را خواهد دید و دل تو به چیزهای كج تنطّق خواهد نمود
34 و مثل كسی كه در میان دریا میخوابد خواهی شد یا مانند كسی كه بر سر دكل كشتی میخسبد
35 و خواهی گفت: مرا زدند لیكن درد را احساس نكردم مرا زجر نمودند لیكن نفهمیدم. پس كی بیدار خواهم شد؟ همچنین معاودت میكنم و بار دیگر آنرا میطلبم.
امثال فصل 24
1 بر مردان شریر حسد مبر و آرزو مدار تا با ایشان معاشرت نمایی
2 زیرا كه دل ایشان در ظلم تفكّر میكند و لبهای ایشان دربارة مشقّت تكلّم مینماید.
3 خانه به حكمت بنا میشود و با فطانت استوار میگردد.
4 و به معرفت اطاقها پر میشود از هر گونه اموال گرانبها و نفایس.
5 مرد حكیم در قدرت میماند و صاحب معرفت در توانایی ترقّی میكند
6 زیرا كه با حسن تدبیر باید جنگ بكنی و از كثرت مشورتدهندگان نصرت است.
7 حكمت برای احمق زیاده بلند است دهان خود را در دربار باز نمیكند.
8 هر كه برای بدی تفكّر میكند او را فتنهانگیز میگویند.
9 فكر احمقان گناه است و استهزاكننده نزد آدمیان مكروه است.
10 اگر در روز تنگی سستی نمایی قوت تو ننگ میشود.
11 آنانی را كه برای موت برده شوند خلاص كن و از رهانیدن آنانی كه برای قتل مهیااند كوتاهی منما.
12 اگر گویی كه اینرا ندانستیم آیا آزمایندة دلها نمیفهمند؟ و حافظ جان تو نمیداند؟ و به هر كس بر حسب اعمالش مكافات نخواهد داد؟
13 ای پسر من عسل را بخور زیرا كه خوب است و شان عسل را چونكه به كامت شیرین است.
14 همچنین حكمت را برای جان خود بیاموز اگر آن را بیابی آنگاه اجرت خواهد بود و امید تو منقطع نخواهد شد.
15 ای شریر برای منزل مرد عادل در كمین مباش و آرامگاه او را خراب مكن
16 زیرا مرد عادل اگر چه هفت مرتبه بیفتد خواهد برخاست اما شریران در بلا خواهند افتاد.
17 چون دشمنت بیفتد شادی مكن و چون بلغزد دلت وجد ننماید
18 مبادا یَهُوَه اینرا ببیند و در نظرش ناپسند آید و غضب خود را از او برگرداند.
19 خویشتن را به سبب بدكاران رنجیده مساز و بر شریران حسد مبر
20 زیرا كه به جهت بدكاران اجر نخواهد بود و چراغ شریران خاموش خواهد گردید.
21 ای پسر من از یَهُوَه و پادشاه بترس و با مفسدان معاشرت منما
22 زیرا كه مصیبت ایشان ناگهان خواهد برخاست و عاقبت سالهای ایشان را كیست كه بداند؟
23 اینها نیز از (سخنان) حكیمان است طرفداری در داوری نیكو نیست.
24 كسی كه به شریر بگوید تو عادل هستی امتها او را لعنت خواهند كرد و طوایف از او نفرت خواهند نمود.
25 اما برای آنانی كه او را توبیخ نمایند شادمانی خواهد بود و بركت نیكو به ایشان خواهد رسید.
26 آنكه به كلام راست جواب گوید لبها را میبوسد.
27 كار خود را در خارج آراسته كن و آنرا در ملك مهیا ساز و بعد از آن خانة خویش را بنا نما.
28 بر همسایة خود بیجهت شهادت مده و با لبهای خود فریب مده
29 و مگو به طوری كه او به من عمل كرد من نیز با وی عمل خواهم نمود و مرد را بر حسب اعمالش پاداش خواهد داد.
30 از مزرعة مرد كاهل و از تاكستان شخص ناقصالعقل گذشتم.
31 و اینك بر تمامی آن خارها میرویید و خس تمامی روی آنرا میپوشانید و دیوارسنگیش خراب شده بود.
32 پس من نگریسته متفكّر شدم ملاحظه كردم و ادب آموختم.
33 اندكی خفت و اندكی خواب و اندكی بر هم نهادن دستها به جهت خواب.
34 پس فقر تو مثل راهزن بر تو خواهد آمد و نیازمندی تو مانند مرد مسلّح.
امثال فصل 25
1 اینها نیز از امثال سلیمان است كه مردان حزقیا پادشاه یهودا آنها را نقل نمودند.
2 مخفی داشتن امر جلال خدا است و تفحص نمودن امر جلال پادشاهان است.
3 آسمان را در بلندیاش و زمین را در عمقش و دل پادشاهان را تفتیش نتوان نمود.
4 دٌرد را از نقره دور كن تا ظرفی برای زرگر بیرون آید.
5 شریران را از حضور پادشاه دور كن تا كرسی او در عدالت پایدار بماند.
6 در حضور پادشاه خویشتن را برمیفراز و در جای بزرگان مایست
7 زیرا بهتر است تو را گفته شود كه اینجا بالا بیا از آنكه به حضور آقای كه چشمانت او را دیده است تو را پایین برند.
8 برای نزاع به تعجیل بیرون مرو مبادا در آخرش چون همسایهات تو را خجل سازد ندانی كه چه باید كرد.
9 دعوی خود را با همسایهات بكن اما راز دیگری را فاش مساز
10 مبادا هركه بشنود تو را ملامت كند و بدنامی تو رفع نشود.
11 سخنی كه در محلّش گفته شود مثل سیبهای طلا در مرصعكاری نقره است.
12 مؤدِب حكیم برای گوش شنوا مثل حلقة طلا و زیور زر خالص است.
13 رسول امین برای فرستندگان خود چون خنكی یخ در موسم حصاد میباشد زیرا كه جان آقایان خود را تازه میكند.
14 كسی كه از بخششهای فریبندة خود فخر میكند مثل ابرها و باد بیباران است.
15 با تحمل داور را به رأی خود توان آورد و زبان ملایم استخوان را میشكند.
16 اگر عسل یافتی بقدر كفایت بخور مبادا از آن پر شده قی كنی.
17 پای خود را از زیاد رفتن به خانة همسایهات باز دار مبادا از تو سیر شده از تو نفرت نماید.
18 كسی كه دربارة همسایة خود شهادت دروغ دهد مثل تبرزین و شمشیر و تیر تیز است.
19 اعتماد بر خیانتكار در روز تنگی مثل دندان كرمزده و پای مرتعش میباشد.
20 سراییدن سرودها برای دلتنگ مثل كندن جامه در وقت سرما و ریختن سركه بر شوره است.
21 اگر دشمن تو گرسنه باشد او را نان بخوران و اگر تشنه باشد او را آب بنوشان.
22 زیرا اخگرها بر سرش خواهی انباشت و یَهُوَه تو را پاداش خواهد داد.
23 چنانكه باد شمال باران میآورد همچنان زبان غیبتگو چهره را خشمناك میسازد.
24 ساكن بودن در گوشة پشتبام بهتر است از بودن با زن جنگجو در خانة مشترك.
25 خبر خوش از ولایت دور مثل آب سرد برای جان تشنه است.
26 مرد عادل كه پیش شریر خم شود مثل چشمة گلآلود و منبع فاسد است.
27 زیاد عسل خوردن خوب نیست همچنان طلبیدن جلال خود جلال نیست.
28 كسی كه بر روح خود تسلّط ندارد مثل شهر منهدم و بیحصار است.
امثال فصل 26
1 چنانكه برف در تابستانو باران در حصاد همچنین حرمت برای احمق شایسته نیست.
2 لعنت بیسبب نمیآید چنانكه گنجشك در طیران و پرستوك در پریدن.
3 شلاّق به جهت اسب و لگام برای الاغ و چوب از برای پشت احمقان است.
4 احمق را موافق حماقتش جواب مده مبادا تو نیز مانند او بشوی.
5 احمق را موافق حماقتش جواب بده مبادا خویشتن را حكیم بشمارد.
6 هر كه پیغامی به دست احمق بفرستد پایهای خود را میبرد و ضرر خود را مینوشد.
7 ساقهای شخصِ لنگ بیتمكین است و مثلی كه از دهان احمق برآید همچنان است.
8 هر كه احمق را حرمت كند مثل كیسة جواهر در تودة سنگها است.
9 مثَلی كه از دهان احمق برآید مثل خاری است كه در دست شخص مست رفته باشد.
10 تیرانداز همه را مجروح میكند همچنان است هركه احمق را به مزد گیرد و خطاكاران را اجیر نماید.
11 چنانكه سگ به قی خود برمیگردد همچنان احمق حماقت خود را تكرار میكند.
12 آیا شخصی را میبینی كه در نظر خود حكیم است؟ امید داشتن بر احمق از امید بر او بیشتر است.
13 كاهل میگوید كه شیر در راه است و اسد در میان كوچهها است.
14 چنانكه در بر پاشنهاش میگردد همچنان كاهل بر بستر خویش.
15 كاهل دست خود را در قاب فرو میبرد و از برآوردن آن به دهانش خسته میشود.
16 كاهل در نظر خود حكیمتر است از هفت مرد كه جواب عاقلانه میدهند.
17 كسی كه برود و در نزاعی كه به او تعلّق ندارد متعرض شود مثل كسی است كه گوشهای سگ را بگیرد.
18 آدم دیوانهای كه مشعلها و تیرها و موت را میاندازد
19 مثل كسی است كه همسایة خود را فریب دهد و میگوید آیا شوخی نمیكردم؟
20 از نبودن هیزم آتش خاموش میشود و از نبودن نمام منازعه ساكت میگردد.
21 زغال برای اخگرها و هیزم برای آتش است و مرد فتنهانگیز به جهت برانگیختن نزاع.
22 سخنان نمام مثل خوراك لذیذ است كه به عمقهای دل فرو میرود.
23 لبهای پر محبت با دل شریر مثل نقرهای پر دُرد است كه بر ظرف سفالین اندوده شود.
24 هر كه بغض دارد با لبهای خود نیرنگ مینماید و در دل خود فریب را ذخیره میكند.
25 هنگامی كه سخن نیكو گوید او را باور مكن زیرا كه در قلبش هفت چیز مكروه است.
26 هر چند بغض او به حیله مخفی شود اما خباثت او در میان جماعت ظاهر خواهد گشت.
27 هر كه حفرهای بكند در آن خواهد افتاد و هر كه سنگی بغلطاند بر او خواهد برگشت.
28 زبان دروغگو از مجروح شدگان خود نفرت دارد و دهان چاپلوس هلاكت را ایجاد میكند.
امثال فصل 27
1 دربارة فردا فخر منما زیرا نمیدانی كه روز چه خواهد زایید.
2 دیگری تو را بستاید و نه دهان خودت غریبی و نه لبهای تو.
3 سنگ سنگین است و ریگ ثقیل اما خشم احمق از هر دو آنها سنگینتر است.
4 غضبً ستمكیش است و خشمً سیل اما كیست كه در برابر حسد تواند ایستاد؟
5 تنبیه آشكار از محبت پنهان بهتر است.
6 جراحات دو ست وفادار است اما بوسههای دشمن افراط است.
7 شكم سیر از شان عسل كراهت دارد اما برای شكم گرسنه هر تلخی شیرین است.
8 كسی كه از مكان خود آواره بشود مثل گنجشكی است كه از آشیانهاش آواره گردد.
9 روغن و عطر دل را شاد میكند همچنان حلاوت دوست از مشورت دل.
10 دوست خود و دوست پدرت را ترك منما و در روز مصیبت خود به خانة برادرت داخل مشو زیرا كه همسایة نزدیك از برادر دور بهتر است.
11 ای پسر من حكمت بیاموز و دل مرا شاد كن تا ملامت كنندگان خود را مجاب سازم.
12 مرد زیرك بلا را میبیند و خویشتن را مخفی میسازد اما جاهلان میگذرند و در عقوبت گرفتار میشوند.
13 جامة آن كس را بگیر كه به جهت غریب ضامن است و او را به رهن بگیر كه ضامن بیگانگان است.
14 كسی كه صبح زود برخاسته دوست خود را به آواز بلند بركت دهد از برایش لعنت محسوب میشود.
15 چكیدن دائمی آب در روز باران و زن ستیزهجو مشابهاند.
16 هر كه او را باز دارد مثل كسی است كه باد را نگاه دارد یا روغن را كه در دست راست خود گرفته باشد.
17 آهن آهن را تیز میكند همچنین مرد روی دوست خود را تیز میسازد.
18 هر كه درخت انجیر را نگاه دارد میوهاش را خواهد خورد و هر كه آقای خود را ملازمت نماید محترم خواهد شد.
19 چنانكه در آب صورت به صورت است همچنان دل انسان به انسان.
20 هاویه و اَبدّون سیر نمیشوند همچنان چشمان انسان سیر نخواهند شد.
21 بوته برای نقره و كوره به جهت طلاست همچنان انسان از دهان ستایش كنندگان خود (آزموده میشود).
22 احمق را میان بلغور در هاون با دسته بكوب و حماقتش از آن بیرون نخواهد رفت.
23 به حالت گلة خود نیكو توجه نما و دل خود را به رمة خود مشغول ساز
24 زیرا كه دولت دائمی نیست و تا هم نسلاً بعد نسل (پایدار) نی.
25 علف را میبرند و گیاه سبز میروید و علوفة كوهها جمع میشود
26 برهها برای لباس تو و بزها به جهت اجارة زمین به كار میآیند
27 و شیر بزها برای خوراك تو و خوراك خاندانت و معیشت كنیزانت كفایت خواهد كرد.
امثال فصل 28
1 شریران میگریزند جایی كه تعاقب كنندهای نیست اما عادلان مثل شیر شجاعند.
2 از معصیت اهل زمین حاكمانش بسیار میشوند اما مرد فهیم و دانا استقامتش برقرار خواهد ماند.
3 مرد رئیس كه بر مسكینان ظلم میكند مثل باران است كه سیلان كردهخوراك باقی نگذارد.
4 هر كه شریعت را ترك میكند شریران را میستاید اما هر كه شریعت را نگاه دارد از ایشان نفرت دارد.
5 مردمان شریر انصاف را درك نمینمایند اما طالبان یَهُوَه همه چیز را میفهمند.
6 فقیری كه در كاملیت خود سلوك نماید بهتر است از كجروندة دو راه اگر چه دولتمند باشد.
7 هر كه شریعت را نگاه دارد پسری حكیم است اما مصاحبِ مسًرِفان پدر خویش را رسوا میسازد.
8 هر كه مال خود را به ربا و سود بیفزاید آنرا برای كسی كه بر فقیران ترحم نماید جمع مینماید.
9 هر كه گوش خود را از شنیدن شریعت برگرداند دعای او هم مكروه میشود.
10 هر كه راستان را به راه بد گمراه كند به حفرة خود خواهد افتاد اما صالحان نصیب نیكو خواهند یافت.
11 مرد دولتمند در نظر خود حكیم است اما فقیر خردمند او را تفتیش خواهد نمود.
12 چون عادلان شادمان شوند فخر عظیم است اما چون شریران برافراشته شوند مردمان خود را مخفی میسازند.
13 هر كه گناه خود را بپوشاند برخوردار نخواهد شد اما هر كه آنرا اعتراف كند و ترك نماید رحمت خواهد یافت.
14 خوشابحال كسی كه دائماً میترسد اما هر كه دل خود را سخت سازد به بلا گرفتار خواهد شد.
15 حاكم شریر بر قوم مسكین مثل شیر غرنّده و خرس گردنده است.
16 حاكم ناقصالعقل بسیار ظلم میكند اما هر كه از رشوه نفرت كند عمر خود را دراز خواهد ساخت.
17 كسی كه متحمل بار خون شخصی شود به هاویه میشتابد. زنهار كسی او را باز ندارد.
18 هر كه به استقامت سلوك نماید رستگار خواهد شد اما هر كه در دو راه كجرو باشد در یكی از آنها خواهد افتاد.
19 هر كه زمین خود را زرع نماید از نان سیر خواهد شد اما هر كه پیروی باطلان كند از فقر سیر خواهد شد.
20 مرد امین بركت بسیار خواهد یافت اما آنكه در پی دولت میشتابد بیسزا نخواهد ماند.
21 طرفداری نیكو نیست و به جهت لقمهای نان آدمی خطاكار میشود.
22 مرد تنگ نظر در پی دولت میشتابد و نمیداند كه نیازمندی او را درخواهد یافت.
23 كسی كه آدمی را تنبیه نماید آخر شُكر خواهد یافت بیشتر از آنكه به زبان خود چاپلوسی میكند.
24 كسی كه پدر و مادر خود را غارت نماید و گوید گناه نیست مصاحب هلاككنندگان خواهد شد.
25 مرد حریص نزاع را برمیانگیزاند اما هر كه بر یَهُوَه توكّل نماید قویّ خواهد شد.
26 آنكه بر دل خود توكّل نماید احمق میباشد اما كسی كه به حكمت سلوك نماید نجات خواهد یافت.
27 هر كه به فقرا بذل نماید محتاج نخواهد شد اما آنكه چشمان خود را بپوشاند لعنت بسیار خواهد یافت.
28 وقتی كه شریران برافراشته شوند مردم خویشتن را پنهان میكنند اما چون ایشان هلاك شوند عادلان افزوده خواهند شد.
امثال فصل 29
1 كسی كه بعد از تنبیه بسیار گردنكشی میكند ناگهان منكسر خواهد شد و علاجی نخواهد بود.
2 چون عدلان افزوده گردند قوم شادی میكنند اما چون شریران تسلّط یابند مردم ناله مینمایند.
3 كسی كه حكمت را دوست دارد پدر خویش را مسرور میسازد اما كسی كه با فاحشهها معاشرت كند اموال را تلف مینماید.
4 پادشاه ولایت را به انصاف پایدار میكند اما مرد رشوهخوار آنرا ویران میسازد.
5 شخصی كه همسایة خود را چاپلوسی میكند دام برای پایهایش میگستراند.
6 در معصیت مرد شریر دامی است اما عادل ترنّم و شادی خواهد نمود.
7 مرد عادل دعوی فقیر را درك میكند اما شریر برای دانستن آن فهم ندارد.
8 استهزا كنندگان شهر را به آشوب میآورند اما حكیمان خشم را فرو مینشانند.
9 اگر مرد حكیم با احمق دعوی دارد خواه غضبناك شود خواه بخندد او را راحت نخواهد بود.
10 مردان خونریز از مرد كامل نفرت دارند اما راستان سلامتی جان او را طالبند.
11 احمق تمامی خشم خود را ظاهر میسازد اما مرد حكیم به تأخیر آن را فرو مینشاند.
12 حاكمی كه به سخنان دروغ گوش گیرد جمیع خادمانش شریر خواهند شد.
13 فقیر و ظالم با هم جمع خواهند شد و یَهُوَه چشمان هر دو ایشان را روشن خواهد ساخت.
14 پادشاهی كه مسكینان را به راستی داوری نماید كرسی وی تا به ابد پایدار خواهد ماند.
15 چوب و تنبیه حكمت میبخشد اما پسری كه بیلگام باشد مادر خود را خجل خواهد ساخت.
16 چون شریران افزوده شوند تقصیر زیاده میگردد اما عادلان افتادن ایشان را خواهند دید.
17 پسر خود را تأدیب نما كه تو را راحت خواهد رسانید و به جان تو لذّات خواهد بخشید.
18 جایی كه رؤیا نیست قوم گردنكش میشوند اما خوشابحال كسی كه شریعت را نگاه میدارد.
19 خادم محض سخن متنبه نمیشود زیرا اگر چه بفهمد اجابت نمینماید.
20 آیا كسی را میبینی كه در سخن گفتن عجول است؟ امید بر احمق زیاده است از امید بر او.
21 هر كه خادم خود را از طفولیت به ناز میپرورد آخر پسر او خواهد شد.
22 مرد تندخو نزاع برمیانگیزاند و شخص كج خلق در تقصیر میافزاید.
23 تكبر شخص او را پست میكند اما مرد حلیم دل به جلال خواهد رسید.
24 هر كه با دزد معاشرت كند خویشتن را دشمن دارد زیرا كه لعنت میشنود و اعتراف نمینماید.
25 ترس از انسان دام میگستراند اما هر كه به یَهُوَه توكّل نماید سرافراز خواهد شد.
26 بسیاری لطف حاكم را میطلبند اما داوری انسان از جانب یَهُوَه است.
27 مرد ظالم نزد عادلان مكروه است و هر كه در طریق مستقیم است نزد شریران مكروه میباشد.
امثال فصل 30
1 كلمات و پیغام آكور بنیاقَه. وحی آن مرد به ایتیئیل یعنی به ایتیئیل و اُكال.
2 یقیناً من از هر آدمی وحشیتر هستم و فهم انسان را ندارم.
3 من حكمت را نیاموختهام و معرفت قدّّّّوس را ندانستهام.
4 كیست كه به آسمان صعود نمود و از آنجا نزول كرد؟ كیست كه باد را در مشت خود جمع نمود؟ و كیست كه آب را در جامه بند نمود؟ كیست كه تمامی اقصای زمین را استوار ساخت؟ نام او چیست و پسر او چه اسم دارد؟ بگو اگر اطلاع داری.
5 تمامی كلمات خدا مصَفّی است. او به جهت متوكّلان خود سپر است.
6 به سخنان او چیزی میفزا مبادا تو را توبیخ نماید و تكذیب شوی.
7 دو چیز از تو درخواست نمودم آنها را قبل از آنكه بمیرم از من بازمدار:
8 بطالت و دروغ را از من دور كن مرا نه فقر ده و نه دولت. به خوراكی كه نصیب من باشد مرا بپرور
9 مبادا سیر شده تو را انكار نمایم و بگویم كه یَهُوَه كیست. و مبادا فقیر شده دزدی نمایم و اسم خدای خود را به باطل برم.
10 بنده را نزد آقایش متهم مساز مبادا تو را لعنت كند و مجرم شوی.
11 گروهی میباشند كه پدر خود را لعنت مینمایند و مادر خویش را بركت نمیدهند.
12 گروهی میباشند كه در نظر خود پاكاند اما از نجاست خود غسل نیافتهاند.
13 گروهی میباشند كه چشمانشان چه قدر بلند است و مژگانشان چه قدر برافراشته.
14 گروهی میباشند كه دندانهایشان شمشیرها است و دندانهای آسیای ایشان كاردها تا فقیران را از روی زمین و مسكینان را از میان مردمان بخورند.
15 زالو را دو دختر است كه بده بده میگویند. سه چیز است كه سیر نمیشوند بلكه چهار چیز كه نمیگویند كه كافی است.
16 هاویه و رحم نازاد و زمینی كه از آب سیر نمیشود و آتش كه نمیگوید كه كافی است.
17 چشمی كه پدر را استهزا میكند و اطاعت مادر را خوار میشمارد غرابهای وادی آن را خواهند كند و بچههای عقاب آنرا خواهند خورد.
18 سه چیز است كه برای من زیاده عجیب است بلكه چهار چیز كه آنها را نتوانم فهمید:
19 طریق عقاب در هوا و طریق مار بر صخره و راه كشتی در میان دریا و راه مرد با دختر باكره.
20 همچنان است طریق زن زانیه میخورد و دهان خود را پاك میكند و میگوید گناه نكردم.
21 به سبب سه چیز زمین متزلزل میشود و به سبب چهار كه آنها را تحمل نتواند كرد:
22 به سبب غلامی كه سلطنت میكند و احمقی كه از غذا سیر شده باشد
23 به سبب زن مكروهه چون منكوحه شود و كنیز وقتی كه وارث خاتون خود گردد.
24 چهار چیز است كه در زمین بسیار كوچك است لیكن بسیار حكیم میباشد:
25 مورچهها طایفة بیقوّتند لیكن خوراك خود را در تابستان ذخیره میكنند
26 ونكها طایفة ناتوانند اما خانههای خود را در صخره میگذارند.
27 ملخها را پادشاهی نیست اما جمیع آنها دسته دسته بیرون میروند.
28 چلپاسهها به دستهای خود میگیرند و در قصرهای پادشاهان میباشند.
29 سه چیز است كه خوش خرام است بلكه چهار چیز كه خوش قدم میباشد:
30 شیر كه در میان حیوانات تواناتر است و از هیچكدام روگردان نیست
31 تازی و بزنر و پادشاه كه با او مقاومت نتوان كرد.
32 اگر از روی حماقت خویشتن را برافراشتهای و اگر بد اندیشیدهای پس دست بر دهان خود بگذار
33 زیرا چنانكه از فشردن شیر بنیر بیرون میآید و از فشردن بینی خون بیرون میآید همچنان از فشردن غضب نزاع بیرون میآید.
امثال فصل 31
1 كلام لموئیل پادشاه پیغامی كه مادرش به او تعلیم داد.
2 چه گویم ای پسر من چه گویم ای پسر رحم من! و چه گویم ای پسر نذرهای من!
3 قوّت خود را به زنان مده و نه طریقهای خویش را به آنچه باعث هلاكت پادشاهان است.
4 پادشاهان را نمیشاید ای لموئیل پادشاهان را نمیشاید كه شراب بنوشند و نه امیران را كه مسكرات را بخواهند.
5 مبادا بنوشند و فرایض را فراموش كنند و داوری جمیع ذلیلان را منحرف سازند.
6 مسكرات را به آنانی كه مشرف به هلاكتند بده و شراب را به تلخ جانان
7 بنوشند و فقر خود را فراموش كنند و مشقّت خویش را دیگر بیاد نیاورند.
8 دهان خود را برای گنگان باز كن و برای دادرسی جمیع بیچارگان.
9 دهان خود را باز كرده به انصاف داوری نما و فقیر و مسكین را دادرسی فرما.
10 زن صالحه را كیست كه پیدا تواند كرد؟ قیمت او از لعلها گرانتر است.
11 دل شوهرش بر او اعتماد دارد و محتاج منفعت نخواهد بود.
12 برایش تمامی روزهای عمر خود خوبی خواهد كرد و نه بدی.
13 پشم و كتان را میجوید. و به دستهای خود با رغبت كار میكند.
14 او مثل كشتیهای تجار است كه خوراك خود را از دور میآورد.
15 وقتی كه هنوز شب است برمیخیزد و به اهل خانهاش خوراك و به كنیزانش حصّة ایشان را میدهد.
16 دربارة مزرعه فكر كرده آنرا میخرد و از كسب دستهای خود تاكستان غرس مینماید.
17 كمر خود را با قوّت میبندد و بازوهای خویش را قوّی میسازد.
18 تجارت خود را میبیند كه نیكو است و چراغش در شب خاموش نمیشود.
19 دستهای خود را به دوك دراز میكند و انگشتهایش چرخ را میگیرد.
20 كفهای خود را برای فقیران مبسوط میسازد و دستهای خویش را برای مسكینان دراز مینماید.
21 به جهت اهل خانهاش از برف نمیترسد زیرا كه جمیع اهل خانة او به اطلس ملبس هستند.
22 برای خود اسبابهای زینت میسازد. لباسش از كتان نازك و ارغوان میباشد.
23 شوهرش در دربارها معروف میباشد و در میان مشایخ ولایت مینشیند.
24 جامههای كتان ساخته آنها را میفروشد و كمربندها به تاجران میدهد.
25 قوّت و عزّت لباس او است و درباره وقت آینده میخندد.
26 دهان خود را به حكمت میگشاید و تعلیم محبت آمیز بر زبان وی است.
27 به رفتار اهل خانة خود متوجه میشود و خوراك كاهلی نمیخورد.
28 پسرانش برخاسته او را خوشحال میگویند و شوهرش نیز او را میستاید.
29 دختران بسیار اعمال صالحه نمودند اما تو برجمیع ایشان برتری داری.
30 جمال فریبنده و زیبایی باطل است اما زنی كه از یَهُوَه میترسد ممدوح خواهد شد.
31 وی را از ثمرة دستهایش بدهید و اعمالش او را نزد دروازهها بستاید.ّّّ