آداب سلوک حاکم با رعیت
اشاره
تألیف علامه محمد باقر مجلسی قدس سره متوفای 1110 ه ق
تحقیق سید مهدی رجائی
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 135
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمد للّه و سلام علی عباده الذین اصطفی محمد و آله خیرة الوری.
اما بعد: این رساله ایست در ترجمه بعضی از احادیث شریفه که در کیفیت سلوک و لات عدل با کافه عبادکه ودایع رب الارباباند وارد شده، برای تنبیه ارباب غفلت، و اصلاح أصحاب دولت، که هم کنان منوط به صلاح ایشان است، و فساد ایشان مورث اخلال نظام بنی نوع انسان که زبده مکنونات و أشرف مخلوقاتند.
مرقوم قلم مشوش رقم أحقر عباد اللّه محمد باقر بن محمد تقی گردید، امید از فضل کامل سبحانی، و لطف شامل ربانی، آن که کافه عباد را از این فوائد لطیفه، و نکات شریفه بهرهمند سازند، و حظی خطیر به این حقیر کثیر التقصیر عاید گرداند، انه تعالی یسمع و یجیب، و علیه أتوکل و الیه انیب.
فصل اول [ترجمه عهدنامه مالک اشتر]
در ترجمه وصیتی که حضرت امیر مؤمنان و مولای متقیان علی ابن ابی طالب علیه السلام برای قدوه ارباب سعادت و ظفر مالک ابن الحارث اشتر نوشتند در هنگامی که او را والی مصر گردانیدند،
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 136
که خراج آن ولایت را جمع کند، و با دشمنان دین جهاد کند، و اهل بلاد را به اصلاح آورد، و بلاد را آبادان کند، پس امر کرد او را به پرهیزگاری از محرمات الهی، و اختیار کردن طاعت خدا، و متابعت کردن آنچه امر کرده است به آن در کتاب خود از فرائض و سنن که سعادت نمییابد احدی مگر به متابعت آنها، و شقی نمیشود مگر به انکار آنها و ضایع کردن آنها.
و امر فرمود او را که یاد کند خدا را یعنی ولی خدا و دین خود را به دست و دل و زبان، به درستی که حق تعالی متکفل شده است که یاری نماید هر که او را یاری کند، و عزیز گرداند هر که دین او را عزیز کند.
و امر کرد که بشکند نفس را در هنگام شهوتها، و لگام بر دهانش زند در وقت سرکشیها، بدرستی که نفس آدمی امر کننده است به بدیها، مگر آن که خدا رحم کند.
پس بدان ای مالک که تو را فرستادم به سوی خلقی چند که جاری شده است بر آنها دولتها پیش از تو از عدل و جور، و به درستی که مردم خواهند کرد از امور تو در مثل آنچه نظر میکنی تو در آن از امور والیان پیش از تو، و خواهند گفت در حق تو آنچه تو میگفتی در حق ایشان، و استدلال نمیکنند مردم بر نیکی صالحان مگر به آنچه خدا جاری میکند از برای ایشان بر زبانهای بندگانش، باید که محبوبترین ذخیرهها عمل صالح او باشد.
پس مالک شو و ضبط کن خواهش نفس خود را، و بخیل باش در او گذاشتن نفس خود به چیزی که خدا حلال نکرده است برای تو.
و باید که انصاف دهی از نفس خود، خواه موافق خواهش تو باشد و خواه نباشد، و پیراهن دل خود گردان رحم کردن بر رعیت، و محبت ایشان، و لطف و مدارا کردن با ایشان.
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 137
مباش بر ایشان مانند سبع درنده، و غنیمت شماری خوردن ایشان را، زیرا که ایشان دو صنفاند، یا برادر تواند در دین، یا برادر تو نیستند و کافرند نظیر تواند در خلقت، و از هر یک از ایشان لغزشها واقع میشود، و علتها ایشان را عارض میشود، و بر دست ایشان به عمد و خطا جنایتها روی میدهد.
پس عطا کن ایشان را از عفو کردن و در گذشتن مثل آنچه دوست میداری که خداوند قادر عطا کند به تو از بخشش و آمرزش خود، به درستی که بر ایشان مسلطی، و بر ایشان و الی و حاکمی، و خدا مسلط است بر آن که تو را والی گردانیده است، و طلب امور ایشان از تو کرده است، و تو را به تسلط بر ایشان در معرض امتحان در آورده است.
پس خود را برای محاربه پروردگار خود نصب مکن، زیرا که تو را طاقت انتقام او نیست، و تو را گریزی از عفو و رحمت او نیست.
و پشیمان مشو از عفو کردن از گناه کار رعیت خود، و شاد مشو به عقوبت کردن بر ایشان، و اگر با کسی به غضب آئی تا توانی مسارعت مکن به آزار او، و مگو که من امیرم و آنچه میگویم اطاعت من میکنند، زیرا که این خیال باطل دل را فاسد میگرداند، و دین را بیمار میکند، و آدمی را در عرصه بلایا و مصائب میسازد، و هر گاه نفس تو احداث نماید این تسلطی که داری عظما تاتکبری.
پس نظر کن به سوی عظمت پادشاهی خداوند که بر تو مسلط است، و او قادر است بر امری چند که تو قدرت بر آن از خود نداری، زیرا که اگر این امر را درست به نظر در آوری سر تو را از اوج نخوت به حضیض مذلت میآورد، وحدت طیش تو را ساکن میسازد،
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 138
و عقل غایب شده تو را به سوی تو بر میگرداند.
و زینهار که رفعت خود را به رفعت ذو الجلال منما، و در کبریا و جبروت خود را با حق تعالی شبیه مدان، به درستی که حق تعالی ذلیل میگرداند هر جبار قوی را، و خوار میکند هر صاحب خیلای عزیز را.
و انصاف بده خدای خود را و با مردم از نفس خود، و از مخصوصان اهل خود و از هر که دوست میداری از رعیت خود، زیرا که اگر چنین نکنی به ستم خواهی کرد، و هر که ستم کند بندگان را خدا خصم او است نه بندگان، و هر که خدا خصم او گردد حجت او را باطل گرداند و محارب خدا گردد، تا آن که باز ایستد و توبه کند.
و هیچ باعث برای تغییر یافتن و زائل شدن نعمت خدا، و زود نازل شدن عذاب خدا قویتر از ایستادگی کردن بر ظلم و ستم نیست، زیرا که حق تعالی دعای مظلومان را شنونده است، و ظالمان را جزا دهنده است، و باید که محبوبترین امور به سوی تو امری باشد که به حق نزدیکتر و عدالت در آن بیشتر، و رضای عامه رعایا را جامعتر باشد، زیرا که اگر عامه رعایا از تو در خشم باشند رضای مخصوصان به تو فایده نمیبخشد، و اگر عامه رعایا از تو راضی باشند خشم مخصوصان به تو ضرر نمیرساند.
مخصوصان و نزدیکان والیان، مؤونت ایشان بر والی از سایر رعایا عظیمتر است در هنگام نعمت و رخا، و یاری ایشان او را کمتر است در وقت شدت و بلا. و بسیاری کراهت دارند از عدالت والی برای آن که خود جور توانند کرد بر مردم، و اگر سؤالی از او کنند زیاده از دیگران ابرام میکنند، و اگر عطائی به ایشان کند شکر کمتر میکنند، و اگر منع کند خیری را از ایشان عذر او را
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 139
دیرتر از دیگران قبول میکنند، و در حوادث دهر کم صبرترند از سایر خلق، و ستون دین و ماده اجتماع مسلمین و تهیه دفع دشمنان عامه امتاند.
پس باید که به جانب ایشان رغبت نمائی، و به سوی ایشان میل کنی، و باید که دورترین رعایا و دشمنترین ایشان نزد تو کسی باشد که طلب عیوب مردم بیشتر کند، زیرا که در مردم عیبی چند هست که والی سزاوارترین مردم است به پوشانیدن آنها.
پس سعی مکن در ظاهر گردانیدن عیبها که بر پوشیده است، زیرا که نیست بر تو مگر آنکه آنچه بر تو ظاهر شود مردم را از آنها پاک کنی، و خدا حکم میکند در آنچه بر تو پنهان است.
پس تا تو عیب پوش مردم باشی خدا به پوشاند بر تو آنچه دوست میداری که از رعیت به پوشانی، و رها کن از مردم عقده هر کینه را، و قطع کن از خود سبب هر عداوتی را، و قبول کن عذر مجرمان را، و به شبهها دفع کن حدود گناهکاران را، و هرچه بر تو ثابت نشود تغافل کن و به گمان مؤاخذه مکن.
و زود تصدیق بد گویان را مکن، به درستی که ایشان فریب دهندهگانند به ظاهر خبر مینمایند. و هر گاه مشورت کنی با بخیل مکن که تو را از فضل و احسان منع نماید، و تو را از فقر ترساند، و نه با اهل جبنی که تو را کم جرأت گرداند، و نه با صاحب حرصی که زینت دهد برای تو جمع اموال را به جور و ستم، به درستی که بخل و جبن و حرص سه خصلتاند که جامع آنها و سبب آنها بدگمانی به جناب مقدس الهی است.
و بدان که بدترین وزرای تو کسی است که وزیر بدان پیش از تو بوده است، و شریک ایشان در گناه بوده است، پس ایشان را
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 140
محرم مگردان که ایشان یاوران گناهکاران و برادران ستمکارانند.
و تو عوض بهتر از ایشان میتوانی یافت که در رأی صائب و حکم نافذ مثل ایشان باشند، و در وزر و گناه مانند ایشان نباشد، و یاری نکرده باشند ظالمی را بر ظلم او، و گناهکاری را در گناه او، و این گروه که خود بهم رسانی خرج ایشان بر تو کمتر و یاری ایشان برای تو بیشتر خواهد بود، و بر تو مهربانتر خواهند بود، با غیر الفت کمتر خواهند گرفت.
پس ایشان را مخصوص خود گردان در خلوتها و محفلها، و از میان ایشان باید کسی نزد تو گرامیتر و مقربتر باشد که حق را به تو بیشتر گوید، و در امری که خدا برای دوستانش پسندیده یاری تو کمتر کنند، خواه تو را خوش آید و خواه بد آید.
و خود را به چسبان به گروهی که اهل پرهیزگاری و راستی گفتارند، و ایشان را عادت فرما که بر روی تو بسیار مدح نگویند، و تو را به کاری که نکردهای ستایش نکنند، زیرا که بسیار مدح خود شنیدن مورث تکبر و نخوت است، و آدمی را از عیوب نفس خود غافل میسازد.
و باید که نیکو کار و بدکار نزد تو مساوی نباشند، که این باعث میشود که نیکوکاران ترک نیکی کنند، و بد کاران در بدی بیشتر جرأت نمایند، و لازم دار هر یک را آنچه بر خود لازم گردانیدهای از جزای نیک و بد.
و بدان که هیچ چیز باعث گمان نیک رعیت به والی نمیگردد مثل احسان کردن و الی نسبت به ایشان، و تخفیف دادن خرجها و مؤونتها از ایشان، و جبر نکردن ایشان بر حقی که نداشته باشد.
و باید که گمان تو به رعیت نیکو باشد، به درستی که گمان
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 141
نیک تو به رعیت قطع میکند از تو تعب دور و دراز را، سزاوارتر رعایا به گمان نیک کسی است که احسان تو بر او بیشتر باشد، و سزاوارتر ایشان به گمان بد کسی است که بد نسبت به او بیشتر کرده باشی.
و بر هم مزن سنت شایستهای را که والیان صدر این امت کردهاند، و به سبب آن الفت حاصل شده است، و احوال رعیت به صلاح انجامیده، و احداث مکن بدعتی که آنها را بر هم زند که ثواب آن سنتها از ایشان باشد، و وبال بر هم زدن آنها بر تو باشد.
و بسیار با علماء مدارسه، و مذاکره کن، و با حکیمان و دانایان مشورت کن در امری چند که موجب صلاح امور تو است، و در اقامت سنتی چند که به آنها مستقیم شدهاند أهل دیار تو.
و بدان که رعیت چند طبقهاند که صلاحیت نمییابند بعضی مگر به بعضی، و بعضی را از بعضی چاره نیست:
اول: لشگری که دین خدا را بر پا میدارند.
دوم: نویسندگان عامه که برای مصالح امور خلق ضرورند، و نویسندگان خاصه که به امور مخصوص تو قیام مینمایند.
سوم: قاضیان که به عدالت در میان مردم حکم میکنند.
چهارم: عاملان که به انصاف و عدالت و مدارا سلوک کنند.
پنجم: جماعتی که جزیه و خراج از کافر و مسلمان گیرند.
ششم: تاجران و ارباب صنعتها و پیشهها.
هفتم: طبقهای که پستتر مینمایند که فقر و ارباب احتیاج و اضطرارند، و هر یک از اینها را خدا سهم و نصیبش را برده است، و از اندازه فریضه در کتاب خود و سنت پیغمبر خود صلی اللّه علیه
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 142
و آله برای ایشان مقرر ساخته و نزد ما معلوم و محفوظ است.
پس لشگر به اذن خدا مانند قلعههایند برای محافظت رعیت، و زینت والیاناند، و مورث عزت و غلبه دیناند، و راهها به ایشان ایمن میگردد، و رعیت به دون ایشان برپا نمیماند.
و قوام لشگر نیست مگر به آنچه خدا برای ایشان مقرر ساخته از خراج زمینها که از کافران به جنگ گرفته شده است که به سبب آن قوی میشوند بر جهاد دشمن، و اعتماد میکنند بر آن خراج در آنچه صلاح ایشان در آن است، و رفع حاجت خود به آن مینمایند.
پس ضرور است که جمعی که تحصیل و ضبط خراج نمایند.
و قوام این دو صنف یعنی لشگری و محصلان خراج نمیباشد مگر به قاضیان و عمال و نویسندگان که عقد مصالح ایشان نمایند، و در امور خاص و عام امین مردم باشند، و باز جمیع این طوائف را تعیش ممکن نیست مگر به بازرگانان و ارباب صنایع که اجتماع نمایند بر مصالح ایشان، و بازارهای ایشان را برپا دارند، و متکفل اعمال ضروریه ایشان شوند، و به کاری چند قیام نمایند که از غیر ایشان متمشی نمیشود.
بعد از ایشان طبقه اهل حاجت و مسکنتاند که لازم است عطایا و اعانت و یاری ایشان، و خدا برای هر یک حقی مقرر ساخته، و هر یک از ایشان را بر والی حقی هست به قدر آنچه مصلح احوال ایشان بوده باشد، و ایشان را از او گریزی نبوده باشد.
پس باید که والی لشگر و سپهسالار تو کسی باشد که به گمان تو بیش از همه کس اطاعت خدا و رسول نمایند، و خیر خواه امام تو بیش از دیگران باشد، و حلم و بردباری او از همه بیشتر باشد، و زود به غضب نیاید، و عذر مجرمان را قبول کند، و با ضعیفان به
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 143
مدارا سلوک کند، و به جانب زیر دستان چندان میل نکند، و عنف و تعدی نکند، و از اقامت مصالح ملک و ملت ضعیف نباشد، و خود را به چسباند به صاحبان حسبهای نیکو و خانه آبادهای شایسته، و أهل سوابق حسنه که به اخلاق نیک و اعمال پسندیده معروفاند.
پس مصاحبت کن با اهل دلیری و شجاعت و ارباب جوان مردی و سخاوت، زیرا که ایشان مجموعه کرم و بزرگواری و محل معروف و نیکیاند، و تفقد نما احوال ایشان را بسان رعایت پدر و مادر مهربان فرزند خود را.
و عظیم مشمار آنچه ایشان را به آن تقویت نمائی، و حقیر مدان مهربانی را که ایشان را به آن تعاهد کنی هر چند اندک باشند، زیرا که این ملاطفتها داعی خواهد گردید ایشان را به سوی خیر خواهی تو، و گمان نیک داشتن به تو.
و ترک مکن جستجوی کارهای اندک ایشان را سبب اعتماد بر الطاف جسیمه که نسبت به ایشان به عمل آوردهای، زیرا که از لطفهای اندک تو منتفع میگردند، و از دستگیریهای عظیم تو مستغنی نیستند.
و باید که از سرگردهای لشگر کسی را بیشتر مقرب گردانی و اختیار نمائی که اعانت و یاری لشگر نماید، و به قدر توانائی احسان و افضال نسبت به ایشان به عمل آورد، و اهل و اولاد ایشان در شهرهای خود گذاشتهاند رعایت کنند، تا آن که خاطر عساکر برای دفع اهل فساد از هر خیال دیگر فارغ باشد.
و ایضا لطف تو به ایشان موجب میل دلهای ایشان است به سوی تو، خیر خواهی رعایا درست نمیشود مگر آن که بر والیان خود
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 144
مهربان باشند، و دولت و غلبه والیان بر ایشان گران نباشد، و مدت استیلای والیان بر ایشان دراز ننماید.
پس گشایش ده در امیدهای ایشان، و پیاپی گردان بر ایشان ثنائی نیکو را، و بشمار بر نیکوکاران ایشان آثار حسنه ایشان را، زیرا که افعال حسنه ایشان را بسیار کردن شجاعان را به حرکت میآورد، و بددلان را شجاع میگرداند اگر خدا خواهد. پس سعی جمیل هر یک را در مرتبه خود بشناس، و گردار مردی را به دیگری نسبت مده، و در خور سعی هر یک ایشان را پاداش بده.
و چنان مباش اگر مرد بزرگی کار سهلی کند آن را بزرگ شماری، و اگر مرد کم نامی کار بزرگی کند خورد شماری برای پستی او، و هر امری که بر تو دشوار شود یا مشتبه بماند به خدا و رسول رد کن، به تحقیق که حق تعالی خطاب نمود با گروهی که میخواست ارشاد نماید ایشان را «یا أیها الذین آمنوا أطیعوا اللّه و أطیعوا الرسول و اولی الامر منکم فان تنازعتم فی شیء فردوه الی اللّه و الرسول».
یعنی: ای گروهی که ایمان آوردهاید اطاعت کنید خدا را، و فرمان برید رسول خدا را و صاحبان امر خود را که ائمه معصومین علیهم السلاماند، پس اگر نزاع کنید با یک دیگر در امری، پس رد کنید به سوی خدا و رسول.
حضرت فرمود: رد به خدا عمل چند است از قرآن که معنی آنها واضح است، ورد بر رسول خدا أخذ کردن و عمل نمودن به سنتهای متواتره معلومه آن حضرت است، که مورث اجتماع خلق، و مانع از پراکندگی ایشان است.
و اما قاضیان، پس اختیار کن برای حکم میان مردم هر که را
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 145
به گمان خود بهترین رعیت خود میدانی که کارها بر او تنگ نشود، و لجاجت خصمان مانع حکم او نگردد، و اگر لغزشی از او صادر شود زود برگردد، و برگشتن به سوی حق بر او دشوار نباشد، هر گاه حق را به شناسند نفس او به سوی طمع مشرف نگردد.
و تا حق نهایت وضوح نزد او بهم نرساند حکم نکند، و اندک فهمی اکتفا ننماید، و در اموری که بر او مشتبه شود بیش از دیگران توقف نماید، و بیش از همه کس به حجتها اخذ نماید، و مراجعت خصم و سؤال از حجت او دلتنگ نشود، و بسیار صبر کننده باشد برای شکافتن امور، و چون حق بر او ظاهر گردد زود قطع کند و حکم را جاری سازد.
و مدح مداحان باعث حق پوشی او نشود، و تحریص ارباب قوت باعث میل او از حق نگردد، و این گروه در میان مردم نادرند.
پس بسیار تفحص کن قضاهای او را و گشایش ده در عطای او، و آن مقدار که عذر او زائل گردد به آن حاجتش به سوی مردم کم گردد، و بده او را منزلت و قرب از آن که دیگران نزد خود آنچه طمع نکند در آن غیر او از مخصوصان تو، تا ایمن گردد به مسبب این منزلت از آن که دیگران بیخبر او را نزد تو ضایع کنند.
و در باب قاضیان و نصب ایشان نظر بلیغ و تأمل کامل به عمل آور، زیرا که این دین در زمان خلفای جور که بیش از من بودند اسیر بود، و در دست اشرار عمل میکردند، و در آن به هوس و خواهش نفس خود و دین را وسیله تحصیل دنیا کرده بودند.
پس نظر کن در امور عمال و خراج والیان که در مملکت خود تعیین مینمائی، و از روی بینائی و امتحان تعیین نما که ایشان را امتحان کنی، و هر که را سزاوارتر دانی مقرر گردانی، نه آن که
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 146
این را بخشش قرار دهی، و هر که را به دون اهلیت اختیار نمائی برای محبتی که به او داری، که اینها مجمع جور و خیانتاند.
و برای این کار تفحص کن جمعی را که اهل تجربه و حیا، و از خانه آبادهای شایسته باشند. و آنان که حقوق مساعی در دین دارند، زیرا که ایشان خوش اخلاقتر و کم طمعترند، و در عواقب امور تفکر ایشان کاملتر است، پس روزی کامل برای ایشان مبذول دارد که قوتی است ایشان را برای اصلاح نفسهای ایشان، و بینیاز میگرداند ایشان را از تصرف در آنچه در تحت ید مردم است و حجتی است بر ایشان، اگر مخالفت امر تو نمایند، یا رخنهای در امانتهای تو کنند.
پس تجسس کن سلوک ایشان را، و جواسیس بفرست که تفحص احوال ایشان نمایند، و باید آن جاسوسان از اهل صدق و وفا باشند، زیرا که در پنهان تفحص ایشان کردن باعث تحریص و ترغیب ایشان است بر کار فرمودن امانت و مدار کردن با رعیت، و خود را به دست یاوران و اعوان مده.
اگر جاسوسان از اهل تو اتفاق کنند بر آن که یکی از ایشان دستی به سوی خیانتی دراز کرده، بس است برای تو شاهد که عقوبت نمائی او را در بدن او، و او را مؤاخذه گردانی به آنچه یافته است در عمل خود، پس او را در مقام مذلت باز داری، و نام خیانت بر او گذاری، و عار این تهمت را در گردن او قلاده گردانی.
و تفقد و جستجو نما امر خراج را، و اهل خراج سبب صلاح امور سایر خلق است، و اصلاح نمیآید احوال دیگران مگر به ایشان، زیرا که مردم عیال خراج و اهل خراجاند.
و باید که نظر تو در آبادانی زمین کاملتر باشد از نظر تو در
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 147
جمع کردن خراج، زیرا که جلب و تحصیل خراج میسر نمیشود و حاصل نمیگردد مگر به آبادانی محالی که خراج از آنها به عمل میآید که طلب میکنند خراج را به دون آبادانی، محال آن شهرها را خراب میکنند، و بندگانش را هلاک میگرداند، و کار او به راه نمیرود مگر اندکی.
پس اگر شکایت کنند از گرانی خراج یا علتی مانند ملخ و سایر آفات، یا از منقطع شدن آب نیامدن باران، یا باطل شدن و تغییر یافتن محل زراعت، یا آن که آب بر آن مستولی گردیده، یا آن که بسیاری تشنگی زمین را از قابلیت انداخته، یا آن که تخفیف دهی خراج را از ایشان به قدری که گمان داری که اصلاح امور ایشان به آن قدر میشود چیزی از خراج تخفیف دهی از ایشان بر تو گران نباشد، زیرا که ذخیرهای است برای تو که صرف مینمایند در آبادانی شهرهای تو و زینت دادن ولایت تو، با آن که جلب میکنی به این سبب نیکی نیتهای ایشان را نسبت به تو.
و شاد میشوند به آن که عدالت کردهای در حق ایشان، و ایشان را قوت دادهای به آنچه نزد ایشان ذخیره کردهای از ترفیه احوال ایشان، و اعتماد بهم میرساند بر ایشان به سبب آن که عادت فرمودهای ایشان را به عدالت، و رفق و مدارا نسبت به ایشان.
و بسا باشد که امری چند حادث شود که هر گاه در آن امر بر ایشان اعتماد کنی و از ایشان طلب یاری کنی به طیب خاطر متحمل آن بشوند، زیرا که ملک آبادان بر میتابد هر چه را بر آن بار کنی، و خرابی زمین از تنگ دستی اهلش میباشد، و تنگ دستی اهلش نمیباشد مگر به سبب آن که نفوس والیان مشتاق گردد به جمع اموال، و بدگمانی ایشان به باقی ماندن بر منصب، و کم پند گرفتن
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 148
ایشان از تغییر احوال روزگار و بیاعتباری دنیای غدار.
پس نظر کن در حال کاتبان خود و تعین کن برای امور خود بهترین ایشان را برای نوشتن رسالهها و نامهها، که در آن درج میکنی اسرار و مکرها و تدبیرهای خود را، کسی را مقرر کن که جامعترین مردم باشد اخلاق پسندیده را، و کسی باشد که گرامی داشتن تو او را باعث طغیان او نگردد، به سبب آن کرامت جرأت بهم رسانند بر تو، به آن که مخالفت تو نماید در حضور اشراف و اکابر، و غفلت او را باعث نشود بر کوتاهی از رسانیدن مکاتیب و رسائل عمال تو به سوی تو، و برگردانیدن جواب آنها بر وجه صواب از جانب تو، و غافل از آنچه باید بگیرد و از جانب تو بدهد و از وعدهها و شراطها ضعیف نگرداند پیمانی را که عقد کند برای تو، و عاجز نشود از گشاد دادن در آنچه بر تو شرط کرده است، یعنی در اول چنان شرط کند که در آخر دشوار نشود، و جاهل نباشد به قدر نفس خود، زیرا که قدر خود را نمیشناسد به قدر دیگران جاهلتر خواهد بود.
پس باید که ایشان را که اختیار کنی از روی خواهش و میل به دل خود نکنی، و اعتماد بر فراست خود ننمائی، و به گمان نیک خود مغرور نشوی، زیرا که مردم به ساختگی و تصنع خود را در معرض فراست والیان بدر میآورند، و اقدام به خدمات پسندیده مینمایند، و به غیر این ظاهر تلبیس میکنند، و هیچ خیر خواهی و امانت در خاطر ایشان نیست، و لیکن امتحان کن ایشان را به ولایتها که برای شایستهگان پیش از تو کردهاند.
پس تعیین کن کسی را از ایشان که در زمان پیش اثر خیر او در عامه خلق بیشتر ظاهر شده، و به دیانت و امانت معروفتر بوده،
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 149
اگر چنین کنی فعل تو دلیل خواهد بود بر خیرخواهی تو نسبت به خدا و نسبت به امامی که از جانب او والی شده، و باید که برای هر نوع از کارهای خود یک سر کردهای از ایشان مقرر داری که از قیام به امور بزرگ عاجز نگردد، و بسیاری اشغال موجب پراکندگی احوال او نگردد.
پس تفحص کن آنچه بر تو مخفی است از احوال ایشان، و تجسس نما در آنها که رسولان ایشان به سوی تو میآیند، و محتاجان که با کاتبان تو رجوع دارند که به ایشان به چه نحو سلوک کردهاند، زیرا که اکثر نویسندگان مبتلا میباشند به عزت و تکبر و نخوت، و دل تنک شدن از کار سازی مسلمانان، مگر کسی را که خدا نگاه دارد از این صفات ذمیمه، و مردم را چارهای نیست از رجوع به ایشان، و دفع حوائج به سوی ایشان، و هر عیب که در کاتبان تو ظاهر شود و تو از آن تغافل ورزی گناه آن بر تو لازم خواهد آمد، و اگر فضل و نیکی از ایشان ظاهر گردد به تو منسوب خواهند گردید به آن ثوابهای نیکو که تو را بر این امر نزد حق ثابت است.
پس بعد از کاتبان باید که قبول نمائی وصیت مرا در حق تجار و اصحاب حرفها، و دیگران را وصیت کن در حق همه ایشان، خواه آنها که در بلاد ساکن میباشند، و خواه آنها که به مال خود به شهرها برای تجارت سفر میکنند، و خواه آنها که به دست خود پیشهها برای مصالح مسلمانان به عمل میآورند، زیرا که ایشان ماده منفعتهای خلقاند، و امور ضروریه مسلمانان را سبب میشوند، و از بلاد بعیده جلب امتعه مینمایند، و دریا و صحرا و کوه و دشت را طی میکنند، و به جائی چند میروند برای تحصیل منافع خلق که دیگران را میسر نیست، و جرأت نمیکنند بر رفتن
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 150
به آن مواضع از بلاد دشمنان تو، و همچنین ارباب صنایع به دست خود ضروریات مسلمانان را به عمل میآورند.
پس حرمت همه ایشان را رعایت کنی، و خوف را از راههای ایشان زائل کن، و احقاق حقوق ایشان را از دیگران بگیر، زیرا که ایشان با والیان در مقام مسالمه و انقیادند، و خوف ضرری از ایشان نیست، و با همه کس صلحاند، و از ایشان توهم فسادی نیست، و پیوسته طالب امنیت و انتظام دولتاند.
پس تفقد نما احوال ایشان را در محل حضور خود و حواشی و اطراف بلاد خود را. و به این مراتب که دانستی بدان که در بسیاری از ایشان صفات ناشایسته هست از تنگی فاحش و بخل و حبس کردن متاعها از مسلمانان برای زیادتی قیمت، و تحکیم در قیمت امتعه، و این راه مضرتی است برای عامه عباد، و موجب عیب و بدنامی والیان است.
پس منع کن ایشان را از حبس کردن امتعه ضروریه، به درستی که حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله نهی فرمود از آن، و باید که در خرید و فروش مسامحه بکنند، و به ترازوهای عدل و به نرخی چند که ضرر به هیچ یک از بایع و مشترینرسد معامله کنند، پس اگر کسی بعد از نهی مرتکب احتکار و حبس امتعه ضروریه شود او را معاقب گردان، و چنان کن که عبرت دیگران گردد، اما از اندازه بدر مرو و زیاده از جنایت سیاست مکن.
پس از خدا بترس، و خدا را بیاد آور در حق طبقهای که به ظاهر حال از همه پستترند و بیچارهترین خلقاند، یعنی مسکینان و محتاجان و بدحالان و صاحبان امراض مزمنه، و در میان ایشان گروهی هستند که سؤال میکنند و به آنچه میدهی قانعاند، و
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 151
گروهی هستند که خود را مینمایند و میگریزند و سؤال نمیکنند.
و حفظ کن وصیت خود را در حق ایشان، و برای ایشان بهره قرار ده از بیت المال خود، و از غلات املاکی که در اسلام فتح شده، یا امام برای خود اختیار کرده در هر شهری، زیرا که در دور و نزدیک ایشان را در این اموال حق هست، و رعایت حق همه بر تو واجب شده است، و تو را مشغول نگرداند از احوال ایشان.
تفکر و نظر کن در امور کلیه ملک، زیرا که خدا تو را معذور نمیدارد در تقصیر کردن در امر حقیر، برای آن که محکم گردانی امر کبیر را، پس همت خود را بر صلاح احوال ایشان بگمار، و از روی تکبر روی از ایشان مگردان.
و تفقد نما احوال آنها را که دست ایشان به تو نمیرسد، و در دیدههای مردم حقیر مینمایند، و مردم ایشان را کم قدر میشمارند، پس برای امور ایشان مقرر گردان کسی را که اعتماد بر او داشته باشی و از تو ترسد، و از اهل تواضع و شکستهگی باشد که دفع امور ایشان از تو بکند، و احوال ایشان را به تو عرض نماید.
پس چون مطلع شوی بر حوائج ایشان به نحوی عمل کن روزی که خدا را ملاقات کنی عذری نزد او تو را نباشد، زیرا که این جماعت از میان رعیت زیاده از دیگران محتاج به انصاف و عدالتاند.
و در اداء حق همه خلق عذر خود را نزد خداوند عالمیان ظاهر گردان، و جستجو کن به یتیمان بیپدر را و کوران و بیماران و آنها که به بلاهای مزمن مبتلا شدهاند، و پیران را که چاره ندارند و سؤالی از مردم نمیکنند، پس روزیها برای ایشان مقرر گردان که ایشان بندگان خدایند. و تقرب جو به سوی خدا در رعایت حق شناسی ایشان، و اداء ارزاق ایشان، به درستی که عمل خالص
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 152
نمیگردد مگر به نیت درست.
و بدان که نفوس مردم راضی نمیشوند و قبول نمیکنند که تو غایبانه ادای حقوق ایشان کرده تا مشافهتا حاجات ایشان را نشنوی، و در مقام قضای حوائج ایشان نیائی و این بر والیان گران است، و هر حقی گران میباشد، و گاهی خدا آسان میکند بر گروهی چند که طالب عاقبت و آخرت باشند، و نفوس خود را بر مشقتها صبر فرمایند، و اعتقاد داشته باشند بر راستی وعده خدا برای کسی که صبر کند و از خدا طلب اجر نمایند، تو از ایشان باش، و یاری طلب کن از خدا.
و باید که برای صاحبان حاجات و آنها که با تو رجوع دارند وقتی از خود قرار دهی که فارغ گردانی در آن وقت برای ایشان فکر و ذهن خود را از هر شغلی، پس رخصت دهی که همه نزد تو بیایند، و برای ایشان در مجلس عام بنشینی، پس رخصت دهی که هر که خواهد نزد تو بیاید، و بنشینی برای ایشان در مجلسی که در آن مجلس تواضع و تذلل کنی برای خداوندی که آفریده است و بلند گردانیده است تو را، و منع نمائی از ایشان لشگر و یاوران خود را از دربانان و یساولان خود.
و پست گردان در آن مجلس برای ایشان بال خود را، و نرم گردانی برای ایشان پهلوی خود را در مراجعت نمودن و گوش دادن به سخن ایشان، و دوری گردانیدن به سوی ایشان، تا آن که هر که خواهد با تو سخن بگوید بیخوف و اضطراب سخن تواند گفت.
به درستی که من شنیدم از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله که در مواطن متعدده میگفت: مقدس و پاکیزه نمیشوند امتی که در میان ایشان حق ضعیف از قوی باز یافت نشود، در حالتی که ضعیف
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 153
را مضطرب نسازند و به خوف نیندازند.
پس متحمل شو سفاهتی را که از ایشان صادر شود، یا آن که از بیان غرض عاجز مانند، و دور گردان از خویش دل تنگی و تکبر را تا حق تعالی به این سبب بگشاید بر تو اکناف و اطراف رحمت خود را، و واجب گردانند برای تو ثواب طاعت خود را، و آنچه عطا کنی چنان کن که بر گیرنده گوارا باشد، و اگر منع کنی باید که مقرون به مدارا و عذر خواهی و زبان خوش باشد، و فروتنی کن در این مقام به درستی که خدا دوست دارد تواضع کننده را، و باید که از اعوان خود کسی گرامیتر داری که مدارای او با خلق خدا بیشتر باشد، و مراجعت به سوی ایشان بیشتر نماید، و لطف او ضعفا را فزونتر باشد.
پس بدان که امری چند است که ناچار است که خود مباشر آنها شوی:
اول: آن که عمال تو نامهای به تو نویسند که کاتبان تو عاجز باشند از نوشتن جواب ایشان، خود متوجه شوی و جواب ایشان را بنویسی.
دوم: آن که از حاجات مردم اگر بر تو امری وارد شود که اعوان تو از دل تنگی متوجه آنها نگردیده باشند خود به قضای حوائج ایشان قیام نمائی.
سوم: آن که آنچه بر کاتبان و خازنان تو وارد شود از آنچه در تحت اختیار ایشان است برسی، و تقصیر و تأخیر در آنها روا نداری، و با هر یک از ایشان در امری که به او تعلق دارد مشورت نمائی فارغ و ذهنی مجتمع. و هیچ امری را جاری نسازی مگر بعد از تفکر و مراجعت با نفس خود، و مشاورت با آن کسی که برای
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 154
آن کار تعیین کردهای باید که از تو خائف نباشد، و آنچه مقتضای رأی او باشد بیخوف و هراس به تو تواند گفت.
و بدان که باید کار هر روز را در همان روز برسی، و به روز دیگر نیندازی، که در روز دیگر امری چند روی میدهد که آنها را صورت باید داد، و به گردان برای نفس خود و خدا بهترین وقتها را و بزرگترین قسمتها را، هر چند همه کارها برای خدا میتواند بود اگر نیت تو در آن درست باشد، و موجب سلامت و رفاهیت رعیت باشد.
و باید که امور خاصه که برای خدا دین خود را به آن خالص میگردانی برپا داشتن فرائض خدا باشد که مخصوص او است.
پس از بدن خود بده به خدا آنچه واجب است از نمازها در شب و روز، در آنها اهتمام کن، زیرا که واجب بودن بعضی از نوافل مانند نماز شب مخصوص حضرت رسالت پناه صلی اللّه علیه و آله بود، چنان چه حق تعالی در قرآن مجید فرموده است «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً».
پس این امری است که مخصوص گردانید خدا به آن پیغمبر خود را، و گرامی داشت او را به آن، و بر او واجب گردیده و بر دیگران تطوع و سنت است، چنان چه حق تعالی فرموده است «فمن تطوع خیرا فان اللّه شاکر علیم» یعنی: هر که از روی تطوع به عمل آورد خیری را پس خدا شکر کننده و جزا دهنده است، و دانا است به اعمال بندگان.
پس وافر و کامل به عمل آور آنچه را تقرب میجوئی به سبب آن به سوی خدا و گرامی دار آن را، و ادا کن فرائض خدا را به سوی کامل بیعیبی و نقصی، هر چند بدنت را به گدازد و به تعب اندازد.
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 155
و هر گاه برخیزی برای مردم به پیش نمازی، پس مباش نفرت دهنده مردم به طول دادن، و نه ضایع کننده نماز به ترک اکثر سنن، زیرا که در میان مردم کسی است که دردی و علتی دارد، و نماز طولانی را تاب نمیآورد، و کسی میباشد که حاجتی دارد، و طول نماز منافی حاجت او است.
و به تحقیق که سؤال کردم از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در هنگامی که مرا متوجه یمن گردانید که چگونه با ایشان نماز گذارم؟
فرمود: نماز کن با ایشان مانند نماز ضعیفترین ایشان، و نسبت به مؤمنان مهربان باش.
و بعد از این مراتب باید که طولانی نشود پنهان بودن تو از رعیت خود، زیرا که پنهان بودن والیان از رعیت باعث تنگی کار مردم میگردد، و والی کم علم بهم میرساند به احوال رعیت، و در خانه نشستن والی و راه ندادن مردم سبب آن میشود که بر احوال مملکت خود مطلع نگردد، و امور بزرگ که روی دهد به آن کوچک نمایند، و امور کوچک را عظیم نمایند، و حسن را قبیح شمارند، و سخنان که به او رسانند حق و باطل به یک دیگر مخلوط باشد.
و نیست والی مگر بشری نمیداند آنچه را مردم از او پنهان دارند از امور، و سخن راست و دروغ علامتی ندارد که به محض گفتن توان تمیز کردن.
و ایضا حال تو خالی از دو صورت نیست، یا آن است که جوانمردی در بذل کردن مال در راه حق، پس چرا خود را به مردم نمینمائی که حق واجب را عطا کنی، و افعال نیکو از تو به رعیت صادر گردد. یا آن است که مبتلائی به بخل و نمیخواهی که عطا کنی
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 156
و حاجات مردم را روا کنی.
باز نیاید که پرده نشین گردی، و در بر روی مردم به بندی، زیرا که چون مردم از عطای تو آیس و ناامید گردیدند زود دست از سؤال بر میدارند. با آن که اکثر حاجات مردم طلب مال نیست که نقصانی به تو به رسد، مانند آن که بر کسی ظلمی شده به تو شکایت میکند، یا دعوی دارد و حکم عدلی از تو میخواهد، پس منتفع شو به آنچه وصف کردم برای تو، و اکتفا کن در آن بر آنچه بهرهور شد و صلاح تو در آن است ان شاء اللّه.
و بدان که والیان و پادشاهان محرمان و مخصوصان میدارند که راغباند به آن که اموال و ولایت را مخصوص خود گردانند، و بر مردم تطاول و زیادتی کنند، و به ایشان در مقام انصاف نباشند، پس ماده طمع این جماعت را قطع کن به طمع کردن اسباب این احوال، و به انقطاع مده به مقربان خود زمین و مزرعه را، و طمع نکنند مخصوصان تو در احیای مزرعهای که ضرر رسانند به همسایه خود در آبی، یا در عملی مشترکی که مؤنت او را بر دیگران قرار دهند، و نفعش از ایشان باشد، و به تو فایده عائد نگردد، و عیبش با تو باشد در دنیا و عقبا.
و چون مرافعات به تو برسد باید که عدالت کنی در حکم میان ایشان، و لازم گردانی حق را بر هر که لازم گردد بر او، خواه نزدیک و خواه دور، و باید که بر دشواری این حکم صبر کنی، و رضای حق تعالی منظور داری، هر چند باید حکم بر خویشان نزدیک و مصاحبان مخصوص خود کنی، و اگر بر تو دشوار و گران باشد تفکر کن در عاقبت نیکش تا بر تو آسان گردد، زیرا که ثواب انصاف و عدل در آخرت عظیم است.
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 157
و اگر رعیت به تو گمان برد که میلی در حکم کردهای و جانب کسی را رعایت کردهای عذر و حجت خود را بر ایشان گردان و گمان بد خود را از ایشان بگردان، زیرا که این موجب عادت کردن تو است به عدالت، و مدارا این است با رعیت، و عذر خواهی است که سبب استقامت رعیت تو است بر حق با رفق و مهربانی و مدارا و نیکی.
و اگر دشمن تو به سوی مصالحه تو را دعوت کند ابا مکن اگر رضائی در آن باشد، زیرا که صلح کردن موجب استراحت و رفاهیت لشگر تو میگردد، و خاطرت از اندوه و فکر راحت مییابد و شهرهایت ایمن گردد، و لیکن بعد از صلح نهایت حذر از دشمن خود داشته باشی، زیرا بسیار است که دشمن صلح میکند که خصم را غافل کند و به ناگاه بر او بتازد، پس دور اندیشی را از دست مده، و گمان نیک خود را در هر باب متهم بدار، و هر جهتی که احتمال دهی که خصم از آن جهت بر تو غالب گردد آن را مسدود گردان، و در همه امور بر خدا توکل کن.
و چون میان تو و دشمن تو پیمان منعقد گردد، یا لباس امانی بر ایشان به پوشانی، پس محافظت نما پیمان خود را به وفا، و رعایت کن امان خود را به راستی و امانت، و جان خود را سپر پیمان خود گردان، زیرا که فریضهای از فرائض خدائی است که مردم با اختلاف آرای ایشان در لزوم آن اتفاق کرده باشند زیاده از اتفاقی که کردهاند بر وجوب وفا به عهدها و پیمانها، حتی بت پرستان با نهایت کفر ایشان لازم میدانند وفای به عهد و امان را، زیرا که بدی عاقبت مکر و غدر یافتهاند.
پس امان خود را به مکر بر هم مزن، و نقصان در عهد خود راه
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 158
مده، و مکر با دشمن خود مکن که خلاف فرموده خدا است، و جرأت نمینمایند بر مخالفت خدا مگر نادان بدبختی، و حق تعالی عهد و امان خود را امنیتی گردانیده است میان بندگان خود به رحمت خود، و حریمی ساخته است که ساکن شوند در ساحت عز آن، و پناه برند به سوی امان آن، پس خدعه و مکر و افساد در امان نباید کرد، و عهدی که بندی چنان مکن که در آن علتها و راههای مخالفت باشد.
و بعد از آن که محکم کردی به تأویل و توجیه بر هم مزن، و تنگی کار بر تو در امری که با خدا در آن عهد بستهای تو را داعی نشود که سعی در هم زدن آن بکنی، زیرا که صبر کردن تو بر تنگی که امید فرج و نیکوئی عاقبت در آن داشته باشی بهتر است، از مکر کردن و امانت شکستن که خوف عقاب و وبال در آن داشته باشی، و احاطه کند به تو در آن از جانب خدا، وزری و گناهی که در دنیا و آخرت تدارک آن نتوان نمود.
و زینهار که حذر کن از ریختن خونها بناحق، زیرا که هیچ چیز سبب غضب خدا و بزرگی عقوبت حق تعالی و زوال نعمت و کوتاهی عمر و دولت نمیشود مانند ریختن خون حرام که همین سبب ضعف و سستی آن میگردد، بلکه زایل میگرداند و از تو به دیگران منتقل میسازد، پس زینهار متعرض غضب پروردگار مشو، به درستی که خدا برای ولی کسی که به ستم کشته شده باشد سلطنت قصاص قرار داده است.
چنان چه فرموده است «و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا» یعنی: هر که کشته شود به ستم پس به تحقیق قرار دادیم برای ولی او سلطنتی، پس از حد
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 159
بدر نرود کشنده یا ولی قصاص به درستی که او یاری کرده شده است.
پس حضرت فرمود: عذری نیست تو را نزد خدا و نزد من در کشتن عمد، و در آن قصاص بدن و به عوض کشتن لازم میشود، و اگر مبتلا شوی به خطائی که از تازیانه یا دست تو صادر گردد در عقوبت که کسی را کنی و او کشته شود، زیرا که بسا با دست زدن بر کسی یا بیشتر سبب قتل او گردد، پس نخوت سلطنت و حکومت تو را مانع نشود از آن که به أهل مقتول حق ایشان را از دیه تسلیم کنی تا موجب قرب تو گردد نزد حق تعالی.
و زینهار حذر کن از عجب به نفس خود و نیکو دانستن و عظیم شمردن اعمال خود، و دوست داشتن مبالغه در مدح و ثنای خود، زیرا که هیچ فرصتی شیطان را برای ضایع کردن نیکیهای نیکوکاران از این بهتر نیست، و اعتماد بر این زیاده از همه چیز دارد.
و زینهار منت مگذار بر رعیت خود به احسانی که نسبت به ایشان به عمل آوری، یا زیاده از آنچه کردهای بر ایشان بشماری، یا وعده کنی و وفا به آن نه نمائی، زیرا که منت احسان را باطل میگرداند، و زیاده گفتن ضایع میگرداند کردها را، و خلف وعده موجب غضب است نزد خدا و نزد مردم، حق تعالی میفرماید «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» یعنی: بزرگ است از جهت مقت و غضب نزد خدا آن که بگوئید آنچه را نمیکنید.
پس فرمود: زینهار تعجیل منما در امور بیش از وقتشان، و تکاهل منما در آنها در وقتشان و لجاجت مکن در امری که میسر نگردد، و سستی مکن در هنگامی که طریق تحصیلش بر تو واضح شود، و هر امری را در موضع خود قرار ده، و هر عمل را در جای
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 160
خود به عمل آور.
و زینهار به تنهائی تصرف مکن در چیزی که مسلمانان در آن شریک و سهیماند، مانند آبها و گیاههای مباح، و متعرض مشو امری چند را که به کارت نمیآید. و تغافل مکن از امری چند که از تو سؤال خواهند کرد از دادرسی مظلومان و رفع ستمکاران آنچه بر دیدهها ظاهر شده باشد، زیرا که در قیامت تو را برای ایشان مؤاخذه خواهند کرد، و بعد از آن اندک زمانی پرده از روی کارها برخواهد خواست، و خداوند جبار با عظمت و جلال متوجه احوال و اعمال عباد خواهد شد، و انتقام از ظالمان برای مظلومان خواهد گرفت.
پس ضبط نما حمیت نفس خود را و شدن حدت و غضب خود را وسطوت دست خود را، و تیزی زبان خود را از اینها همه محافظت نما به آن که زود از جای بر نیائی، و به مقتضای غضب عمل نه نمائی، و سطوت و عقوبت را از حالت غضب به تأخیر اندازی.
و چون این حالت تو را عارض شود به سوی آسمان نظر کن تا غضب تو ساکن گردد، و مالک اختیار خود شوی، مالک این امور از نفس خود نمیتوان شد مگر به آن که بسیار باشد غمهای تو، بیاد کردن بازگشت به سوی پروردگار خود.
پس بدان که عهدی که برای تو نوشتهام جامع جمیع آنچه را که موجب رشد و صلاح تو گردد، پس باید که متذکر شوی آنچه را از ما مشاهده کردهای از حکم به عدالت و سنتهای نیکو و آنچه بینی در کتاب خدا، یا به تو رسیده است از آثار رسول خدا صلی اللّه علیه و آله.
پس عمل نما به همه اینها به نحوی که از ما مشاهده کردهای،
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 161
و سعی کن به قدر طاقت خود در متابعت آنچه عهد کردهام به سوی تو در این وصیت، و حجت خود را بر تو تمام کردهام، تا آن که تو را عذری نباشد در هنگامی که مسارعت نماید نفس تو به سوی خواهش خود، و نگاه نمیدارد از بدی و توفیق نمیدهد بر نیکی مگر خداوند جلیل.
و به تحقیق که وصیتی که حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله با من کرد، تحریص نمود بر نماز و زکات و رعایت غلامان و کنیزان، پس به این ختم میکنم برای تو وصیت خود را و لا حول و لا قوة الا باللّه العلی العظیم، و من سؤال میکنم از خدا سبب گشادگی رحمت او و بزرگی و بخششهای او، و قدرت او بر دادن هر آرزوئی، آن که توفیق دهد مرا و تو را برای آنچه رضای حق تعالی در آن است تا عذر ما نزد خدا و خلق آنچه کنیم واضح باشد، و از ما ثنای نیکو در میان عباد و آثار جمیله در بلاد بماند، و آن که تمام کند بر ما نعمت خود را و مضاعف گرداند برای ما کرامت خود را، و ختم کند برای ما و تو به سعادت و شهادت، به درستی که ما بسوی خدا رغبت کنندگانیم، و سلام بر رسول خدا و آل طیب و طاهر او باد سلام بسیار «1».
مترجم گوید: اینجا ختم شد ترجمه حاصل مضمون این نصایح عالیه و کلمات شافیه، که از منابع وحی رسالت برای هدایت گم گشتهگان به وادی ضلالت و جهالت، و سیرابی تشنه لبان زلال حکمت جاری گردیده، زهی سعادتمندی که به این مواعظ شافیه عمل نماید، و به تأیید خالق ارض و سما و هدایت ائمه هدی علیهم الصلاة و التحیة و الثناء زمام خود را از کف نفس و شیطان بازستاند، و به
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 162
سعی جمیل خویش را به رهروان شارع دین و پیروان ائمه طاهرین ملحق گرداند.
فصل دوم در بیان چند حدیث دیگر که در این باب وارد شده است
حدیث اول [نامه حضرت علی علیه السلام به عثمان بن حنیف]
سید رضی اللّه عنه و غیر او روایت کردهاند که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام شنید که عثمان بن حنیف انصاری که والی بود در بصره از جانب آن جناب به ولیمه یکی از اکابر بصره رفته، پس نامهای به او نوشتند به این مضمون:
ای پسر حنیف خبر به من رسیده که مردی از جوانان یا جوان مردان بصره تو را به خوانی دعوت نموده، پس مسارعت نمودهای به سوی آن، اختیار میکردهاند برای تو الوان طعامها، و نقل میکردهاند به سوی تو انواع کاسهها، و من گمان نداشتم که تو اجابت کنی به سوی طعام قومی که فقیران را از آن طعام دور کنند، و اغنیا را دعوت نمایند.
پس نظر کن به سوی آنچه میخوری از طعامها هر چه مشتبه است بر تو علم آن پس بینداز آن را و تصرف در آن مکن، و آنچه یقین داشته باشی که از وجوه حلال بهم رسانیدهای تناول کن و بدان به درستی که هر کس را پیشوائی است که به او اقتدا مینماید، و به نور علم او هدایت مییابد.
و به درستی که امام شما اکتفا کرده است از دنیای خود به دو
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 163
جامه کهنه، و از طعام خود به دو گرده نان، که یکی در چاشت خورد، و دیگری در شام، و میدانم که شما قدرت ندارید که به این نحو سلوک نمائید، و لیکن اعانت نمائید مرا بر شفاعت خود به ورع و پرهیزگاری از محرمات و شبهات، و اجتهاد و سعی در عبادات.
پس به خدا سوگند که جمع نکردم و گنج نه نهادم از دنیای شما، طلا و نقره ذخیره نکردهام، از غنیمتهای دنیا مال و افری، و مهیا نکردهام به عوض این دو جامه کهنه خود جامه نوی تحصیل نکردهام، بلی از جمیع آنچه در زمین و آسمان است فدک در دست ما بود، پس بخل ورزید بر آن نفوس گروهی، و جوان مردی کرد نفوس دیگران، و نیکو حکم کنندهای است خدا میان ما و میان خصمان ما.
و من چه کنم فدک را و غیر فدک را، و حال آن که هر نفس جای گاه او قبری است که منقطع میگردد در تاریکی آن آثار او، و در زیر زمین پنهان میگردد اختیار او، و بازگشت او به سوی گودالی است که اگر زیاده کنند وسعت آن را و گشاده گرداند آن را دستهای حفره کننده آن هر آینه تنگ خواهد کرد آن را به سنگ و کلوخ، و سد خواهد کرد فرجههای آن را خاکهای بر روی هم نشسته.
و عادت نمیدهم نفس خود را مگر به تقوا، تا بیابد این معنا از مخاوف آخرت و عذاب سقر در روز خوف اکبر یعنی قیامت، و ثابت ماند در جاها که محل لغزیدن پاها است، و اگر میخواستم میتوانستم تصرف کنم در این عسل صاف کرده، و مغز گندم پاک کرده، و بافتههای ابریشم.
و لیکن هیهات دور است از من که غالب شود بر من خواهش نفس من، و به کشد مرا حرص من به سوی اختیار کردن طعامهای نیکو، و شاید در حجاز یا در یمامه کسی باشد که طمع نداشته باشد در
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 164
گرده نانی، و مدتها باشد که از طعامی سیر نشده باشد، یا آن که سیر بخوابم و در دور من شکمهای گرسنه و جگرهای تشنه باشد.
پس بودهام مثل آن که شاعر گفته است: همین بس است تو را درد که سیر بخوابی و بر دور تو جگرها باشند که آرزوی ریزههای پوست کنند که به عوض طعام به خورند.
آیا قناعت کنم از نفس خود به آن که بگویند پادشاه مؤمنان است، و با ایشان شریک نباشم در مکاره روزگار، یا مقتدای ایشان نباشم در عیش ناگوار، من برای آن آفریده نشدهام که مشغول گرداند مرا اکل طیبات از تحصیل سعادات، مانند چهار پائی که بسته باشند، و تمام همتش مصروف به خوردن علف باشد، یا در صحراها گردیده باشند، و شغلش آن باشد که به دهان گیاه از صحرا کنده و شکم خود را پر کند، و غافل باشد از آنچه نسبت به او اراده دارند از کشتن، یا آن که مرا بر سر خود گذاشته باشند، یا مرا مهمل و عبث آفریده باشد، یا آن که ریسمان ضلالت را بر زمین کشم، و یا راه حیرت به کوری پیمایم.
و گویا میشنوم که گوینده شما میگوید که اگر این است قوت پسر ابو طالب، پس زود ضعف و ناتوانائی او را عاجز میگرداند از قتال کردن با امثال و اقران، و از دست بازی کردن با شجاعان، و چنان نیست بلکه به درستی که درختهای صحرائی چوبشان سختتر است، و درختان تربیت کرده نازکتر است، و درختان به آب باران تربیت یافته خوش آتشتر است، و اخگرشان دیرتر منطفی میگردد، و من با حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله مانند دو درخت بودیم که از یک اصل بر آمده باشند، و من و او مانند ساعد و بازوی یک دیگر بودیم.
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 165
به خدا سوگند که اگر همه عرب متفق شوند و یک دیگر را معاونت نمایند بر قتال هر آینه پشت نگردانم از ایشان، و اگر فرصت بیابم گردن همه را برای خود ذلیل گردانم، و به زودی جهد کنم که زمین را پاک کنم از این شخص سرنگون و جسم واژگون، یعنی معاویه ملعون، تا نیک و بد مردم از یک دیگر جدا شوند.
ای دنیا دور شو از من که تو را رها کردهام، و رسنت را در گردنت افکندهام، و از چنگال تو جستهام، و از دامهای تو رهائی یافتهام، و از لغزشهای تو محترز بودهام، کجایند قرنها که فریب دادی ایشان را به بازیچههای خود، مفتون ساختی ایشان را به زینتهای خود، اینک همه در گرو عمل خودند در قبرها، و در بر گرفته است ایشان را لحدها.
به خدا سوگند که اگر تو شخصی میبودی که دیده میشدی، و قالبی میبودی که به حس در میآمدی، هر آینه بر تو اقامت میکردم حدهای خدا را برای بندهای چند که مغرور گردی ایشان را به امانی و آمال، و امتهائی که انداختی ایشان را در کوههای حیرت و کفر و ضلالت، و پادشاهانی که تسلیم کردی ایشان را به سوی تلف و هلاک، و وارد ساختی ایشان را در بلیه که نه راه رفتن یافتند و نه بازگشتن.
هیهات که هر که به راه فریب تو آمد لغزید، و هر که در کشتی تو سوار شد غرق شد و هر که از دام تو رها شد توفیق یافت، و کسی که از شر تو سالم ماند پروا ندارد از آن که او را شدتی و تنگی روی دهد، و دنیا نزد او مانند روزی است که نزدیک باشد که بر سر آید.
دور شو ای دنیا از من، به خدا سوگند که نرم نمیشوم برای تو که مرا به مذلت افکنی، و منقاد تو نمیگردم که مهارم را بکشی،
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 166
و قسم میخورم به خدا قسمی که در آن استثنا به مشیت خدا نباشد، چون معلوم است که بر وفق مشیت او است، البته نفس خود را ریاضتی بفرمایم که اگر قرص نانی برای خوردن بیابد شاد گردد، و برای نان خورش به نمک قناعت نماید، و چندان بگریم که دیدهام مانند چشمه آبی که آبش را تمام کشیده باشد خشک شده باشد.
آیا حیوانات چرنده پر میکنند شکمهای خود را از چریدن و میخوابند، و گلههای گاو و گوسفند از گیاه زمین سیر میشوند و استراحت میکنند، و علی مانند ایشان از توشه خود بخورد و بخوابد دیدهاش، که بعد از سالهای دراز و مجاهدات در راه خداوند بینیاز پیروی کند حیوانات مهمله و چهار پایان چرنده را.
خوشا نفسی که ادا کند به سوی پروردگارش آنچه بر او واجب گردیده، و مشقتها و محنتهای دنیا را به خود هموار گرداند، و در شب از خواب دوری کند، تا آن که بر او غلبه کند، پس روی زمین بخوابد و دستش را بالش خود گرداند، و در زیر روی گذارد.
و در میان گروهی که دیدههای ایشان را بیدار دارد ترس بازگشت ایشان به سوی آخرت و پهلوهای ایشان از رخت خواب دور مانده و لبهای ایشان به ذکر پروردگار ایشان در حرکت است، و به سبب بسیاری استغفار گناهان ایشان پراکنده شده است، ایشانند گروه خدا پرستانند، و به درستی که از خدا بترس ای پسر حنیف و اکتفا کن به قرصهای خود تا از عذاب الهی نجات یابی «1
حدیث دوم [نامه امام صادق علیه السلام به عبد اللّه نجاشی]
به سند معتبر منقول است از عبد اللّه بن سلیمان که گفت در
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 167
خدمت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بودم که ملازم عبد اللّه نجاشی به نزد آن حضرت آمد و سلام کرد، و نامه نجاشی را به آن حضرت داد، چون نامه را گشود نوشته بود:
بسم اللّه الرحمن الرحیم، من مبتلا گردیدهام به حکومت اهواز، و مستدعیم که آقای من و مولای من حدی چند برای من بیان فرماید که بدانم که چه چیز مرا در این عمل به حق تعالی و رسول او صلی اللّه علیه و آله نزدیک میگرداند، و مرا به چه نحو باید سلوک کرد، و زکات مال خود را به کی بدهم؟ و بر که اعتماد نمایم؟ و راز خود را به که سپارم؟ شاید حق تعالی به برکت هدایت تو مرا از عقوبت خود نجات بخشد، به درستی که تو ولی خداوند عالمیانی در میان عباد، و امین خدائی در بلاد، پیوسته نعمت الهی بر تو فائض باد.
عبد اللّه بن سلیمان گفت: حضرت در جواب او نوشت: بسم اللّه الرحمن الرحیم، جناب ایزدی تو را حفظ نماید به احسان خود، و لطف نماید به تو امتنان خود، و حمایت نماید تو را به رعایت خود، به درستی که همه امور در تحت قدرت او است.
اما بعد به سوی من آمد فرستاده تو با نامهای که ارسال نموده بودی، نامه را خواندم و مقصود تو را فهمیدم، نوشته بودی که به حکومت اهواز مبتلا شدهام، از این خبر هم شاد شدم و هم اندوهناک گردیدم.
اما شادی من به جهت آن است که شاید حق تعالی به سبب تو فریادرسی نماید مضطر ترسانی را از آل محمد صلی اللّه علیه و آله، و ذلیل ایشان را به سبب تو عزیز گرداند، و برهنه ایشان را به سبب تو به پوشاند، و ضعیف ایشان را به تو قوی گرداند، و به آب لطف تو آتش جور مخالفان را از ایشان منطفی گرداند.
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 168
اما اندوه من پس کمتر چیزی که بر تو میترسم آن است که یکی از دوستان و شیعیان ما را کار بر او تنک کنی، و در هنگام عسرت چیزی از او طلب نمائی، پس به این سبب بوی حظیره قدس را استشمام نه نمائی، و بهشت را بر خود حرام گردانی، پس آنچه سؤال کردی برای تو بیان میکنم اگر به آنها عمل نمائی و از آنها تجاوز نه نمائی، امید دارم که از شرور آفات این حکومت سالم بمانی ان شاء اللّه تعالی.
ای عبد اللّه خبر داد مرا پدرم از پدرانش از علی بن أبی طالب علیه السلام که حضرت رسالت پناه صلی اللّه علیه و آله فرمود: هر که برادر مسلمان او در امری مشورت نماید، و آنچه محض نیکو خواهی او باشد نگوید، خدا عقل او را از او سلب نماید. و بدان که من اشاره میکنم بر تو به رأیی که اگر به آن عمل نمائی خلاصی یابی از آنچه از او میترسی.
و بدان که خلاص تو از مفاسد آن شغلی که داری به آن است که خون مسلمانان را حفظ نمائی، و اذیت خود را از دوستان خدا و شیعیان باز داری، و با رعیت مدارا کنی، و در امور تأنی نمائی، و در معاشرت خلق طریق موافقت و مسالمت مسلوک داری با نرمی که از ضعف رأی و سستی نباشد، و با شدتی که به عنف و تعدی و جور نسراید.
و مدارا نمائی با آن که از جانب او منصوب شده، و با رسولان که از جانب او به نزد تو میآیند، و خلل امور رعیت خود را سد کن، به آن که ایشان را بداری بر آنچه موافق حق و عدالت باشد ان شاء اللّه.
و زینهار به پرهیز از بدگویان و سخن چینان، و احدی از ایشان
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 169
را نزدیک خود راه مده، و مصاحب خود مکن، و سخن ایشان را قبول مکن که خدا را به خشم آوری، و خود را رسوا گردانی، و حذر کن از مکر اهل خوزستان، زیرا که خبر داد مرا پدرم از پدرانش که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: ایمان ثابت نمیگردد در دل یهود و نه خوزی هرگز.
اما آن که به او انس گیری و محل استراحت خود دانی و کارهای خود را به او گذاری، پس باید مردی باشد امتحان کرده شده و دانا و امین که موافق تو باشد در دین. و تمیز کن و اختیار نما در میان ایشان هر که به رشد و صلاح اقرب باشد.
و زنهار مده در همی یا جامهای یا چهار پائی در غیر مصرفی که رضای حق تعالی در آن نباشد، مانند شاعری یا مسخرهای یا مزاح کنندهای، و اگر دهی باید مثل او را از مال خود در راه خدا بدهی.
و باید که جایزهها و بخششها و خلعتهای تو مخصوص امرای عسکر و ایلچیان و لشگریان و رسولان و ملازمان و یساولان باشد.
و آنچه خواهی صرف نمائی در وجوه بر کار سازی مؤمنان و تصدقات و حج و خوردن و آشامیدن و جامهای که در آن نماز کنی و هدیهای که برای خوشنودی خدا و رسول فرستی باید که از حلالترین اموال و پاکیزهترین باشد.
ای عبد اللّه جهد کن که طلا و نقره جمع نه نمائی و گنج نگذاری، که از اهل این آیه خواهی بود «وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ. یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ».
یعنی: آنان که گنج میگذارند طلا و نقره را، و صرف نمیکنند
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 170
در راه خدا، پس بشارت ده ایشان را به عذاب درد آورنده در روزی که تافته کنند آنها را در آتش جهنم، پس داغ کنند به آنها پیشانیها و پهلوهای ایشان و پشتهای ایشان را، و گویند به ایشان که این است آنچه گنج گذاشتید برای خود، پس به چشید عذاب آنچه را گنج میکردید و جمع مینمودید.
و اندک و کوچک مشمار شربتی یا زیادتی طعام را که مصروف گردانی و داخل نمائی در شکمهای خالی گرسنه که به آن ساکن گردانی غضب پروردگار جبار را.
و بدان که شنیدم از پدرم که روایت میکرد از پدرانش از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام که شنیدم از حضرت رسالت پناه صلی اللّه علیه و آله که میگفت به اصحاب خود روزی: ایمان نیاورده است به خدا و رسول و روز قیامت هر که شب به سر آورد سیر و همسایهاش گرسنه باشد، پس گفتیم: هلاک شدیم یا رسول اللّه، حضرت فرمود: بدهید از زیادتی طعام خود را و از زیادتی خرمای خود را و روزی خود و از جامههای کهنه خود که منطفی گردانید به اینها زبانه آتش را و غضب پروردگار خود را.
پس نوشتند قدری از فنای دنیا، و بیاعتباری آن را، و بیقدری لذت و شرف دنیا را نزد گذشتهگان و زهاد و صحابه و تابعان، پس پندی از زهد حضرت مولای متقیان بیان فرمود آن که دنیا را مکرر سه طلاق گفتند.
پس نوشت که فرستادم به نزد تو مکارم دنیا و آخرت را بر رایت صادق مصدق رسول خدا صلی اللّه علیه و آله که اگر عمل نمائی به آنچه تو را در این نامه نصیحت کردم، و بر تو باشد از گناهان و خطاها مانند سنگینی کوهها و موج دریاها هر آینه امید دارم که
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 171
رحیم غفار از این خطاهای بیشمار گذرد، و رقم عفو بر جریده اعمال تو کشد.
ای عبد اللّه تو را حذر میفرمایم از آن که مؤمنی را بترسانی، به درستی که خبر داد مرا پدرم از پدرش از جدش علی بن ابی طالب علیه السلام که هر که نظر کند به سوی مؤمنی که او را در بیم و خوف اندازد، خدا به ترساند او را در روزی که به غیر از سایه مرحمت او سایه نباشد، و او را در قیامت به صورت مورچه که حقیرترین خلق است محشور گرداند، تا او را به محل عقوبت خود رسانند.
و خبر داد مرا پدرم از پدرانش که حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله گفت: هر که به فریاد رسد درمانده مضطری را از مؤمنان، به فریاد رسد او را حق تعالی در روزی که سایه نباشد مگر سایه عرش او و ظل مرحمت او، و ایمن گرداند او را در روز فزع اکبر که جمیع خلق ترسان باشند، و در امان باشد از سکرات مرگ. و هر که بر آورد حاجتی برای برادر مؤمن خود قاضی الحاجات حوایج بسیار از او به انجاح قرین گرداند که یکی از آنها بهشت باشد.
و هر که یک جامهای به پوشاند بر برادر مؤمن خود و او را از عریانی بر آورد، حق تعالی از سندس و استبرق و حریر بهشت به پوشاند، و تا از آن جامهها تاری بر آن مؤمن باشد جامه دهنده قرین رضای خدا و مشمول خوشنودی حق تعالی باشد، و هر که برادر مؤمن خود را از گرسنگی طعام دهد، کریم رزاق از طیبات بهشت او را طعام دهد، و هر که برادر مؤمن را در هنگام تشنگی آب دهد، پروردگار از شراب سر به مهر بهشت او را سیراب گرداند.
و هر که خدمتکاری به مؤمن بخشد یا خادم خود را به خدمت او فرستد خداوند عالمیان از غلمان بهشت که پیوسته به حلیه حسن و جمال آراستهاند به خدمت او بدارد، و او را در جوار ائمه
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 172
طاهرین صلوات اللّه علیهم أجمعین ساکن گرداند، و هر که برادر مؤمن پیاده خود را سوار گرداند پروردگار عالم او را بر ناقههای جنان سوار گرداند، و در روز قیامت به او با ملائکه مقربین مباهات نماید.
و هر که برادر مؤمن را زنی دهد که مونس او گردد و از صحبت او را راحت یابد، حق تعالی حور العین بهشت را جفت او گرداند، و صدیقان از اهل بیت رسالت پناه صلی اللّه علیه و آله مونس او گرداند، و ایشان را به او انس دهد.
و هر که اعانت نماید برادر مؤمن خود را پادشاه جبار بخشنده او را بر صراط بگذراند در هنگامی که قدمها بر آن لغزد، و هر که به سوی خانه برادر مؤمن خود به زیارت او رود او را از زیارت کنندگان خدا بنویسند، و سزاوار است که خدا زیارت کننده خود را گرامی دارد.
ای عبد اللّه شنیدم از پدرم از پدرانش از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام که گفت: شنیدم که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله روزی به اصحاب خود گفت: ای گروه مردمان به درستی که نیست مؤمن کسی که به زبان ایمان آورد و بدل ایمان نیاورد، پس تجسس منمائید لغزشها و گناهان مؤمنان را، به درستی که هر که لغزش مؤمن را تتبع نماید او را در دنیا در میان خانه خود رسوا گرداند.
و خبر داد مرا پدرم از پدرانش که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام گفت: حق تعالی پیمان مؤمن را گرفته است که کسی باور ندارد سخن او را و انتقام نتواند کشید از دشمن خود و تدارک خشم نکند مگر بر رسوائی خود، زیرا که هر مؤمن در دنیا ممنوع است از استیلای بر دشمنان، اما این حالت او را تا اندک مدتی است که عمرش بسر آید، و بعد از آن مهیا است برای او راحتی دور و دراز.
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 173
و گرفته است خداوند مهیمن پیمان مؤمن را بر امری چند که آسانتر آنها بر مؤمن آن است که مؤمنی مثل او که در اعتقاد به او موافق باشد بر او زیادتی کند، و حسد او برد، و شیطان در مقام اذیت و گمراه کردن او باشد، و پادشاه تفحص لغزشهای او نماید.
و کسی که کافر باشد به خدائی که مؤمن به او ایمان دارد در مقام ریختن خون او و مباح گریدن حریم او، و خون و عرض و ملل او را حلال شمارد، پس با این اصناف دشمنان مؤمن چگونه باقی میتواند ماند.
ای عبد اللّه حدیث کرد مرا پدرم از پدرانش از امیر المؤمنین علیه السلام که حضرت سید انبیاء صلی اللّه علیه و آله فرمود: نازل شد بر من جبرئیل امین علیه السلام و گفت: خداوند جلیل تو را سلام میرساند و میگوید که من برای مؤمن اشتقاق کردهام نامی از نامهای خود، زیرا که نام من مؤمن است و او را مؤمن نامیدهام، پس مؤمن از من است و من از اویم، هر که سعی نماید در خواری و مذلت مؤمنی چنان است که با من روبرو محاربه کرده است و به جنگ من آمده است.
ای عبد اللّه خبر داد مرا پدرم از پدرانش که روزی حضرت سید انبیاء با سید اوصیا علیهما السلام گفت: یا علی مناظره و مجادله مکن با کسی تا نظر کنی در احوال نهانی او، اگر نیک باشد با او معارضه مکن، زیرا که خدا دوست خود را وا نمیگذارد، و دست از یاری بر نمیدارد، اگر احوال نهانی او بد باشد همان بدیهای او برای او بس است، اگر سعی کنی که به او ضرر رسانی زیاده از آنچه خود به خود کرده است نتوانی، زیرا که ضررهای دنیوی را در جنب عقوبات اخروی قدری نباشد.
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 174
ای عبد اللّه حدیث کرد مرا پدرم از پدران اطهارش از حیدر کرار علیه السلام که حضرت نبی مختار صلی اللّه علیه و آله فرمود:
ادنای کفر آن است که مردی از برادر مؤمن خود کلمهای بشنود و آن را حفظ نماید و در خاطر نگاه دارد به قصد آن که او را به آن کلمه رسوا گرداند، این گروه را در آخرت بهرهای از رحمت حق تعالی نیست.
ای عبد اللّه خبر داد مرا پدر نیک احترام از پدران رفیع مکان که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: هر که در حق مؤمنی بگوید آنچه دیدههای او دیده و گوشهای او شنیده که موجب عیب او باشد و مروت او را در نظر مردم منهدم و ضایع گرداند او از آنها است که عزیز جبار و کریم ستار در حق ایشان فرموده است «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ» یعنی: به درستی آنان که دوست میدارند که شایع گردد امور قبیحه در حق آنان که ایمان آوردهاند از برای ایشان عذابی دردناک در دنیا و آخرت.
ای عبد اللّه گفت پدر اطهرم از پدران عالی شأن خود که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: هر که روایت کند از برادر مؤمنش روایتی که خواهد در هم شکند مروت و مردی و نیک نامی او را در میان مردم و عیب او را ظاهر گرداند، خدا او را باز دارد تا آن که بدر شدی از آنچه گفت بیاورد و هرگز نتواند، و هر که داخل گرداند بر برادر مؤمن خود سرور و شادی چنان است که شادی بر اهل بیت رسالت علیهم السلام داخل گردانیده، و هر که بر اهل بیت شادی در آورد چنان است که بر حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله در آورده، و هر که شادی بر آن حضرت در آورد چنان است که خدای
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 175
جل و علا را شاد گردانیده، و هر که شادی بر ساحت عزت و جلال داخل گرداند بر او لازم است که او را داخل بهشت گرداند.
پس وصیت میکنم تو را به تقوا و پرهیزگاری از معاصی خدا، و آن که طاعت او را بر همه چیز اختیار نمائی، و چنگ زنی در حبل او که متابعت اهل بیت رسالت علیهم السلام است، و هر که در این حبل متین چنگ زند پس هدایت یافته است به سوی راه راست و صراط مستقیم.
پس به پرهیز از معاصی خدا، و حذر کن از عقوبات حق تعالی، و خشنودی احدی را بر خشنودی و خواهش او اختیار مکن، به درستی که این است وصیت خدا به سوی خلقش، و قبول نمینماید از ایشان بجز این را.
و بدان که خلایق را وانگذاشتهاند به امری و وصیت نکردهاند به چیزی که عظیمتر از پرهیزگاری باشد، و آن وصیت با اهل بیت رسالت است، اگر توانی که از دنیا تصرف نه نمائی چیزی را که فردا از تو حساب طلبند پس بکن.
عبد اللّه بن سلیمان گفت: چون نامه آن حضرت به نجاشی رسید نظر کرد در آن گفت: سوگند یاد میکنم به آن خداوندی که به جز او خداوندی نیست که راست گفته است مولای من هر که به این عمل نماید البته نجات مییابد.
عبد اللّه تا زنده بود به این نامه کریمه عمل مینمود، حق تعالی جمیع عباد را توفیق عمل به این وصیت مشحون به حکمت کرامت کند بمحمد و آله الامجاد «1».
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 176
حدیث سوم [نصایح حضرت خضر به منصور دوانیقی]
دیلمی در کتاب ارشاد القلوب روایت کرده است که در سالی که منصور دوانیقی به حج بیت اللّه رفت شبها تنها به طواف مشغول میشد، شبی در اثنای طواف شنید که کسی میگوید: خداوندا شکایت میکنم به سوی تو از ظاهر شدن بغی و جور و فساد در زمین، و آنچه حائل میگردد میان حق و اهل حق از ظلم و ستم.
چون منصور این سخن شنید بر خود به لرزید و گوینده را طلبید و گفت: این چه سخن بود که از تو شنیدم؟ گفت: اگر مرا امان میدهی سبب این دعا را بیان میکنم.
منصور گفت: تو را امان دادم.
آن مرد گفت: تو امور مسلمانان را متکفل شدهای از احوال ایشان غافلی، و در میان خود و ایشان دربانان و یساولان باز داشتهای، و در پس دیوارهای حصین که از گچ و آجر برآورده پنهان شدهای، و درهای آهنین بر روی خود بستهای، و دربانان با اسلحه بران بر درها باز داشتهای، که مسلمانان ستم رسیده را به تو راهی نباشد.
وزیران ستم کار و یاوران فاجر و بدکار نصب کردهای، اگر خواهی نیکی بکنی تو را بر آن اعانت نمینمایند، و اگر بدی اراده کنی تو را مانع نمیگردند، و فریادرسی نیست که ایشان را قوت داده بر ستم مردم، و امر نمائی ایشان را به اعانت مظلومان، و فریاد رسی گرسنهگان و عریانان، و ایشان را شریک خود در پادشاهی گردانیدهای.
و عمال تو رشوهها و هدیهها برای ایشان میفرستند از ترس ایشان، و میگویند که هر گاه پادشاه ما خیانت میکند با خدا ما
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 177
چرا نکنیم، پس مالها جمع میکند، و گنجها فراهم میآورند، و حائل میگردند میان تو و مظلومان، و نمیگذارند که ناله دادخواهان به گوش تو رسد، و به این سبب پر شده است جمیع بلاد از ظلم و ستم و فساد، پس چگونه باقی ماند اسلام با این اطوار بیبنیاد.
در بعضی از سنین سفر کردم به سوی بلاد چین در آنجا پادشاهی دیدم که کر شده بود، و بر کری خود میگریست، وزیران او گفتند که سبب گریه تو چیست؟ گفت: نمیگریم برای آن که سامعهام زائل گردیده، و لیکن برای آن میگریم که ناله مظلومان و استغاثه دادخواهان به گوشم نمیرسد، اما اگر چه گوشم از شنوائی باز مانده است به حمد اللّه که دیدهام از بینائی عاطل نگردیده.
پس ندا کرد در میان رعایا که به غیر از ستم رسیدهگان کسی به غیر لباس سرخ نپوشد، و هر که به او ستمی رسیده باشد به این لباس اظهار ستم خود نماید، و هر روز بر فیل سوار میشد و به اطراف مملکت خود میگردید و بر رعایا نظر میافکند که شاید لباس رنگینی که گواهی بر جگر خونین میدهد مشاهده نماید و پرتو عدالت بر احوال تیره بختی او افکنده و او را به نور معدلت و کرم از ظلمات ظلم و ستم رهائی بخشد.
او پادشاه مشرکی بود و به این سان به احوال بت پرستان میپرداخت، و تو ایمان به خدا داری، و پسر عم رسول خدائی، و دلت بر مسلمانان به درد نمیآید، و لطف تو شامل احوال ایشان نمیگردد.
و بدان که مالی که جمع میکنی برای یکی از سه مقصد میتواند بود، و هر سه بیفایده است، یا برای فرزندان خود جمع میکنی،
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 178
پس دیدهای که طفل از شکم مادر متولد میگردد با بدن عریان و دست خالی به سرای وجود میآید، و حق تعالی بعد از آن هر که را آنچه مصلحت میداند عطا میفرماید، پس تو کسی را توانگر نمیتوانی گردانید، و توانگری به دست خدا است.
و اگر میگوئی که مال جمع میکنم برای تشیید مبانی سلطنت این خطا است، زیرا که دیدی جمعی را که ملک ایشان منقضی گردید و آنچه جمع کرده بودند از اسلحه و اموال وعدت و رجال به کار ایشان نیامد.
و اگر جمع میکنی که به منزلتی فراتر از این منزلت که داری برسی آن نیز غلط است، زیرا که اگر منزلت دنیا میخواهی زیاده از آنچه داری مرتبه نیست. و اگر بزرگی آخرت میطلبی آن به عمل صالح و احقاق حقوق مسلمانان و رعایت زیر دستان به عمل میآید.
ای امیر منتهای قدرت تو بر عقوبت کشتن است کسی را که بر او به خشم آمدی، به کشتن او امر مینمائی، و زیاده بر او تسلط نداری، پس بترس از عقوبت کسی که بر عذاب ابدی و نکال سرمدی قادر است و ملک و پادشاهی او نهایت ندارد، و به آنچه در دلت میگذرد و در خلوتها از تو صادر میگردد آنأ فآنا مطلع است، پس چه خواهی کرد در هنگامی که تو را عریان از قبر بیرون آورد با نهایت مذلت نزد خود به حساب بر پا دارد، آیا در آن وقت خزائن و دفائن که اندوختهای فایدهای به حال تو خواهد بخشید.
چون منصور این مواعظ دل پذیر را از آن ناصح خبیر شنید بسیار گریست، و گفت: چه بودی اگر من مخلوق نشده بودم و به سرای تکلیف نیامده بودم، و خود را به این مهالک مبتلا نگردانیده
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 179
بودم، پس گفت: ای عالم رهنما و ای خبیر دانا چارهای مرا در چه چیز میدانی گفت: چاره در آن است که دانایان و هادیان و علما و راشدان با خود بداری و به قول ایشان عمل نمائی، و در امور خود با ایشان استشاره نمائی.
منصور گفت: ایشان از من گریزاناند، و ایشان را نمییابم.
گفت: از ترس جور و بدی اعمال تو از تو گریزاناند، و لیکن در بر روی خلق خدا بگشا و حاجبان و دربانان را بر درگاه خود باز مدار، و راه ستم دیدهگان را بر خود مبند، و مال از حلال بگیر و مرتکب حرام مشو، و به داد مظلومان برس، و احقاق حقوق مسلمانان بکن، اگر چنین کنی من ضامنم که آنها که از تو گریختهاند به سوی تو آیند و تو را در امور خیر معاونت نمایند.
منصور گفت: خداوندا تو توفیق ده که به مواعظ سنجیده این مرد پسندیده عمل نمایم. پس صبح طالع شد، و مؤذنان حاضر آمدند و بانگ نماز گفتند، و با مردم مشغول نماز شد، پس آن مرد را طلبید هر چند تفحص کردند او را نیافتند، گمان بردند که حضرت خضر علیه السلام بوده که برای هدایت، و اتمام حجت بر آن سرگشته بادیه کفر و ضلالت آمده بود، که شاید هدایت یابد و حجت بر او تمام گردد «1».
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 181
سلسله آثار علامه مجلسی قدس سره