رساله صیغ عقود نکاح
اشاره
تألیف علامه محمد باقر مجلسی قدس سره متوفای 1110 ه ق
تحقیق
سید مهدی رجائی
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 539
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمد للّه الذی أحل النکاح و ندب الیه، و حرم الزنا و السفاح، و توعد علیه، و الصلاة علی سید المرسلین و خاتم النبیین محمد و أهل بیته المطهرین المعصومین.
اما بعد: غرض از تحریر این رساله و جیزه آن است که جمعی از برادران ایمانی و دوستان روحانی فقیر را تکلیف و تحریص نمودند بر تحریر انحاء صیغ عقود نکاح و انواع تعبیرات آن، بر وجهی که غایت احتیاط که در جمیع امور مستحسن و مرغوب فیه است در آن بر وجه اکمل مراعا بوده باشد، و چون امر فروج مزید احتیاط را سزاوار بود، اجابت التماس ایشان را لازم دانسته، چند کلمه در خور ادراک و فهم خویش در حیز تحریر در آوردیم، و علی اللّه التکلان و هو المستعان فی جمیع الامور.
بباید دانست که ظاهر اخبار و اقوال اصحاب آن است که عقد دائم را به لفظ نکاح و تزویج هر دو واقع میتوان ساخت، و لیکن مشایخ ما رضوان اللّه علیهم به هر دو لفظ ایراد مینمودند رعایة لغایة الاحتیاط.
و أیضا باید دانست که مشهور و مدار عمل جمعی از افاضل که
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 540
سعادت خدمت ایشان یافته بودیم این بود که لفظ نکاح و تزویج را هر دو به مفعول ثانی متعدی به کلمه «من» میساختند، و در کتب لغت متعدی به نفس وارد شده، و در قرآن مجید نیز نکاح در مواضع متعدده متعدی به نفس وارد شده، از آن جمله قوله تعالی «إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ» «1».
و تزویج در بعضی آیات متعدی به نفس وارد شده، و هو قوله تعالی «زَوَّجْناکَها» «2» و در بعضی متعدی به باء، و هو قوله تعالی «وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ» «3» و لیکن این شکسته بعد از تتبع در بسیاری از اخبار دیدم که متعدی به «من» وارد شده، پس رعایت غایت احتیاط مقتضی آن است که به جمیع این وجوه ایراد نمایند.
و ایضا در آیاتی که سبق ذکر یافت اسم مرد مقدم است بر اسم زن، و مشهور بر عکس است، پس اگر رعایت هر دو بشود اولی و احوط خواهد بود.
و أیضا ظاهر بسیاری از اخبار و قول اکثر اصحاب آن است که در باکره عاقله بالغه رضای دختر کافی است، و چون قول به تشریک و استقلال ولی نیز هست، احوط آن است که به رضای هر دو واقع شود.
و لهذا والد مرحوم رضی اللّه تعالی عنه از جهت رعایت نهایت احتیاط که طریقه مرضیه ایشان بود به وکالت دختر جدا، و به وکالت ولی جدا، و به وکالت هر دو در یک صیغه، و به صیغه بحت بدون ذکر وکالت به هر چهار طریق میفرمودند.
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 541
و ولی در نکاح پدر است و جد پدری، و رضای هر یک از این دو کافی است.
و اگر این هر دو فوت شده باشند رضای دختر کافی است. و اگر باکره نباشد نیز رضای زن کافی است هر چند پدر و جد داشته باشد.
و أیضا باید دانست که مشهور میان علما آن است که صیغه جمیع عقود را به قصد انشاء واقع میباید ساخت، مثلا کسی که تلفظ به لفظ «أنکحت» مینماید اگر مراد او این باشد که قبل از این کلام نکاحی واقع ساختهام و به این کلام از آن خبر میدهم، این خبر است و به این نحو نکاح واقع نمیشود.
و اگر مراد او این باشد که به لفظ «أنکحت» نکاح را واقع میسازم این معنی انشاء است، و به این نکاح واقع میشود، و همچنین در جمیع عقود مثلفا بعت که میگوید، میباید این باشد که عقد بیع را به همین لفظ بعت واقع میسازم.
بعد از تمهید این مقدمات بدان که خالی از این نیست که یا وکیل مرد با وکیل زن صیغه میگوید، یا مرد با زن، یا وکیل مرد با زن، یا مرد با وکیل زن، و در هر صورتی با رضای ولی را رعایت میباید کرد یا نه چنانچه ولی نداشته باشد، یا اگر داشته باشد باکره نباشد، و از این مجموع هشت صورت بهم میرسد.
و اینها در صورتی است که شوهر و زن هر دو بالغ باشند، و اگر هر دو نابالغ باشند یک صورت دیگر است. و اگر مرد بالغ باشد و دختر نابالغ یا بر عکس، خالی از این نیست که یا ولی طفل با بالغ صیغه میگوید یا با وکیل بالغ، و از این پنج صورت با هشت صورت سابق سیزده صورت حاصل میشود.
اول: آن که وکیل زن با وکیل مرد صیغه گوید، و زن باکره باشد و ولی حاضر داشته باشد،
در این صورت وکیل زن احتیاطا هم از جانب زن وکیل میشود و هم از جانب پدر یا جد پدری.
پس فرض میکنیم که مرد محمد نام دارد و زن زینب، اولا وکیل زن میگوید: أنکحت موکلک محمدا موکلتی زینب علی صداق خمسین تومانا موصوفا. وکیل مرد میگوید: قبلت النکاح لموکلی محمد علی الصداق المعلوم».
پس وکیل زن میگوید به این طریق: زوجت موکلک موکلتی بالمهر المعلوم. وکیل مرد میگوید: قبلت التزویج لموکلی.
پس وکیل زن میگوید: زوجت موکلک بموکلتی علی المهر المعلوم. وکیل مرد میگوید: قبلت لموکلی علی المهر المعلوم.
پس وکیل زن میگوید: زوجت محمدا زینب علی الصداق المعین الموصوف. وکیل مرد میگوید: قبلت وکالة عن موکلی.
پس وکیل زن میگوید: أنکحت نفس موکلتی زینب وکالة عنها و عن أبیها و عن جدها من موکلک محمدا بالصداق المذکور. وکیل مرد میگوید: قبلت النکاح لموکلی بالصداق المذکور.
پس وکیل زن میگوید: زوجت بنت موکلی من موکلک بالمهر المعلوم. وکیل مرد میگوید: قبلت لموکلی.
پس وکیل زن میگوید: أنکحت زینب عن موکلک علی المهر المعلوم. وکیل مرد میگوید: قبلت لموکلی.
دوم: آن که زن و مرد صیغه گویند و زن ولی داشته باشد و باکره باشد.
زن میگوید: زوجتک نفسی علی صداق خمسین تومانا موصوفا. مرد میگوید: قبلت لنفسی علی الصداق المعلوم.
پس زن میگوید: أنکحت نفسی علی المهر المعلوم. مرد
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 543
میگوید: قبلت لنفسی.
پس زن میگوید: زوجتک نفسی اصالة و وکالة عن أبی وجدی بالمهر المعلوم. مرد میگوید: قبلت التزویج لنفسی.
پس زن میگوید: أنکحت نفسی من نفسک بالمهر المعلوم.
مرد میگوید: قبلت النکاح لنفسی.
پس زن میگوید: زوجتک بنفسی علی المهر المذکور. مرد میگوید: قبلت لنفسی.
و در این صورت احتیاط آن است که زن از جانب پدر یا جد پدری وکیل شود و به این نحو واقع سازد. و اگر پدر صیغه را با شوهر گوید از جانب دختر وکیل میشود و میگوید: زوجتک بنتی زینب منک و کالة عنها و ولایة علیها بالمهر المعلوم.
بعد از جواب باز پدر میگوید: زوجتک بنتی زینب علی الصداق المعین المعلوم. مرد میگوید: قبلت لنفسی علی الصداق المعلوم.
سوم: آن که وکیل مرد با وکیل زن صیغه گوید، و زن باکره نباشد یا ولی نداشته باشد،
به نحوی که در قسم اول گفتیم صیغهها را باید گفت، و وکالت پدر را از لفظ باید انداخت، و اگر چهار صیغه اول آن قسم را به این ضم کند ظاهرا بس است که وکیل زن بگوید: أنکحت و زوجت نفس موکلتی زینب من موکلک محمد بالمهر المعلوم. وکیل مرد بگوید: قبلت النکاح و التزویج وکالة عن موکلی محمد بالمهر المعلوم.
چهارم: آن که زن با مرد صیغه گویند، و زن باکره نباشد یا ولی نداشته باشد،
در این صورت صیغهها به نحوی است که در قسم دوم مذکور شد، الا صیغه سوم که تلفظ به آن نباید کرد.
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 544
و قسم پنجم و ششم و هفتم و هشتم: که مرکب است از اقسام مذکوره،
ایجاب را از قسمی باید برداشت و قبول را از قسم دیگر، و ذکر هر یک به تفصیل موجب تطویل است.
نهم: آن که هر دو صغیر باشند و به ولایت عقد کنند ولی ایشان،
ولی دختر میگوید: زوجت ابنک بنتی ولایة علیها علی الصداق المعلوم. ولی پسر میگوید: قبلت لا بنی ولایة علی الصداق المعلوم.
بار دیگر باز زوجت و به جای بنتی ببنتی میگوید، پس میگوید:
أنکحت و زوجت ببنتی زینب من ابنک محمد علی صداق اثنتا عشر تومانا فضیا صاحبقرانیا. ولی پسر میگوید: قبلت النکاح و التزویج لابنی. و باقی صورتها از آنچه گفتیم ظاهر میشود.
و باید که کسی که مرتکب وکالت از طرفین میشود عارف به عربیت بوده باشد که تمیز عددها و اعراب و سایر الفاظ را درست تلفظ تواند نمود، دیگر تصحیح لهجه خود نزد قاری کرده باشد که اداء حروف از مخارج تواند کرد، و رعایت وقف و وصل در مواضع خود بکند.
و چون در این زمان در میان عجم الفاظ مرکبه متعارف شده است، مثل محمد حسین و محمد علی، ظاهرش آن است که رعایت قواعد ترکیب در اینها نموده که محمد علی و محمد حسین بگوید به فتح دال و یاء و دال و نون، و اگر رعایت طور عرب نموده محمد علی بکسر دال و یاء و دال با تنوین هم بکند از احتیاط دور نیست.
و هر یک از مرد و زن که حاضر باشند در وقت عقد اگر وکیل به عوض اسم هذا بگوید و اشاره کند بهتر است. و باید که قبل از تمام صیغه ایجاب شروع به قبول نکند، و بعد از تمام فاصله عرفی در میان واقع نشود.
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 545
و باید که در هنگام وکیل شدن یا دو مرد عادل یا جمعی از شهود تعریف باشند
که آن زن را بشناسند و بداند که او است که حرف میگوید نه دیگری تا در وقت شهادت تواند شهادت داد.
و باید که در وقت وکیل شدن و صیغه گفتن تعیین مهر بکند که زر تازه سکه است یا رایج نه دانگ و نیمی است یا ده دانگی.
و باید که قبل از شروع در صیغه خطبه مشتمل بر حمد و صلوات و تحریص بر نکاح و تعذیب بر سفاح بخواند.
و خطبههای منقول در کافی «1» هست هر یک را که بخواند خوب است،
و اگر آنها میسر نشود این دو کلمه که به خاطر رسیده بد نیست: الحمد للّه الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و کان علی کل شیء قدیر، و صلی اللّه علی أشرف المرسلین محمد و أهل بیته الذین أذهب اللّه عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا، اما بعد فقد قال اللّه تبارک و تعالی و قوله الحق «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» و قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله: تناکحوا تناسلوا تکثروا فانی أباهی بکم الامم یوم القیامة و لو بالسقط، و الصلاة علی أشرف المرسلین محمد و عترته المعصومین.
بدان که در صیغه متعه تعیین مدت و مبلغ شرط است،
پس وکیل زن میگوید: متعت نفس موکلتی زینب من موکلک محمد من الان الی طلوع الشمس بأربع شاهیات. وکیل مرد میگوید: قبلت لموکلی.
و اگر وکیل زن بعد از تمهید مدت و مبلغ و تعیین هر دو بگوید:
متعت نفس موکلتی من موکلک فی المدة المعلومة بالمبلغ المعلوم.
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 546
و وکیل مرد قبول کند خوب است.
و اگر احتیاطا موافق مدلول احادیث کثیره در حین وکالت بگوید به زن که تو را متعه میدهم به شرط آن که تو از او میراث نبری، و او از تو میراث نبرد، وعده بداری، و طلب قسمت لیالی چنانچه در نکاح دائم میباشد ننمائی، و توقع فرزند بهم رسانیدن از او نداشته باشی در مدت فلان به مبلغ فلان و صیغه به این نحو بگوید: زوجت نفس موکلتی زینب موکلک محمدا متعة شهرا کاملا بتومان فضی نکاحا غیر سفاح علی کتاب اللّه و سنة نبیه علی أن لا ترثه و لا یرثها و علی أن علیها العدة. وکیل مرد بگوید: قبلت علی الشروط المذکورة. بهتر خواهد بود.
و اگر طرفین خود صیغه گویند زوجتک نفسی متعة میگوید، و ضمیرهای غائب را به عنوان تکلم خواهند گفت، و شقوق دیگر ظاهر است، و اللّه الموفق لکل خیر.
نمقه مؤلفه العبد المذنب محمد باقر بن محمد تقی عفی عنهما بالنبی و آله الطاهرین المقدسین صلی اللّه علیهم أجمعین و الحمد للّه أولا و آخرا.
فایده: در بیان بعضی از صیغ طلاق.
اگر طلاق بی عوض گویند اگر شوهر گوید میگوید: زوجتی فلانة طالق هی طالق طلقة هی طالق مرة. و اگر وکیل شوهر گوید به جای زوجتی زوجة موکلی.
و اگر طلاق در عوض مهر گفته شود اگر زن و مرد خود گویند زن گوید: بذلت لک المهر لتطلقنی به. مرد میگوید: أنت علی ذلک طالق. و اگر وکیل مرد با وکیل زن میگوید: بوکالتی بذلت لموکلک مهرها لتطلقها به. وکیل مرد میگوید: زوجة موکلی علی ذلک طالق. باز وکیل زن میگوید: هی علی ذلک طالق.
بیست و پنج رساله فارسی، متن، ص: 547
سلسله آثار علامه مجلسی قدس سره