فوج

هزار حرف به علی (ع)آموخت که از هر حرف هزار حرف دیگر باز می ش
امروز پنجشنبه 20 اردیبهشت 1403
تبليغات تبليغات

تصریح بر امیر مؤمنان (ع)


[تتمه باب حجت]

اشاره و تصریح بر امیر مؤمنان علیه السّلام


[٧6٠]١-زید بن جهم هلالی گفت: از حضرت باقر علیه السّلام شنیدم می فرماید: وقتی ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام نازل شد رسول خدا-درود خدا بر او و بر خاندانش-فرمود: به علی به عنوان امیر مؤمنان سلام کنید. و ای زید آنچه خداوند در آن روز به آن دو تأکید کرد این سخن رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله بود که: برخیزید و به او به عنوان امیر مؤمنان سلام دهید. آن دو گفتند: ای رسول خدا! آیا این از سوی خداوند است یا از سوی رسولش؟ و رسول خدا-درود خدا بر او و بر خاندانش-به آن دو فرمود: از خدا و رسول او است. آن گاه خداوند گرامی نازل کرد: و سوگندها را پس از تحکیمش نشکنید درحالی که خداوند را کفیل و ضامن خود قرار داده اید. که خداوند به آنچه می کنید آگاه است. [نحل (١6) :٩١]که مقصودش سخن رسول خدا به آن دو و سخن آنان است که گفتند: آیا از خداوند است یا از رسولش. و همانند آن زن نباشید که پشم های تابیدۀ خود را پس از استحکام، وامی تابید تا سوگندهاتان را وسیلۀ خیانت قرار دهید. برای این که آنان امامانی پاک تر از امامان شمایند. من عرض کردم: جانم به فدایت، امامان (ائمّه) ؟ فرمود: بله، به خدا سوگند، ائمّه. عرض کردم: ما «در این جا أربی:» می خوانیم. فرمود: «أربی» چیست؟ -و با اشارۀ دستش آن را رد کرد-خداوند شما را با آن آزمایش می کند. یعنی با علی علیه السّلام و به یقین در روز قیامت آنچه را در آن اختلاف داشتید برایتان روشن می کند. و اگر خدا می خواست، همۀ شما را امّت یگانه ای قرار می داد. ولی خدا هرکس را بخواهد گمراه کرده و هرکس را بخواهد هدایت می کند. و یقینا شما از آنچه انجام می دادید پرسیده خواهید شد. و سوگندهاتان را وسیلۀ خیانت در میان خود قرار ندهید. مبادا گامی پس از استواری بلغزد. یعنی پس از سخنان رسول خدا-درود خدا بر او و بر خاندانش-دربارۀ علی [علیه السّلام]و بخاطر بازداشتن از راه خدا آثار سو آن را بچشید و برایتان عذاب بزرگی باشد. [نحل (١6) :٩٢ تا ٩4]

[٧6١]٢-ابو حمزۀ ثمالی گفت: از حضرت باقر ٧ شنیدم می فرمود: وقتی پیامبری محمّد [درود خدا بر او و بر خاندانش]سپری شد و عمرش به پایان رسید،خداوند والا به او وحی کرد که: ای محمّد! پیامبری ات را به انجام رسانده، عمرت را به پایان رساندی، پس آن علمی را که در نزد تو است و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم پیامبری را نزد علی بن ابی طالب در میان خاندانت قرار بده. که من هرگز علم و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار پیامبری را از نسل فرزندان تو قطع نمی کنم. چنان که از فرزندان پیامبران قطع نکردم.

[٧6٢]٣-عبد الحمید ابو دیلم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود: موسی علیه السّلام به یوشع نون وصیّت کرد. و یوشع نون به فرزند هارون وصیّت کرد و به فرزند خود و فرزند موسی وصیّت نکرد. که گزینش با خداوند والا است. هر که را بخواهد و از هر خاندانی بخواهد، برمی گزیند. و به موسی و یوشع، مسیح علیهم السّلام را بشارت داد. پس چون خداوند عزّتمند مسیح را برانگیخت، مسیح علیه السّلام به آنان گفت: همانا پس از من پیامبری خواهد آمد که نامش احمد [و] از فرزندان اسماعیل-علیهما السّلام-است. با تصدیق من و تصدیق شما و حجّت من و شما می آید. و پس از او در میان حواریون، محافظ استوار گشت. و خداوند فرازمند آنان را محافظان نگاهبانان نامید؛ زیرا آنان اسم اکبر را نگاه داشتند. و آن کتابی است که با آن دانش هرچیزی دانسته می شود. آنچه به همراه پیامبران- درود خداوند بر آنان-بوده است. خداوند والا می فرماید: و رسولانی پیش از تو فرستاده، به همراهشان کتاب و میزان نازل کردیم. (آیه در قرآن چنین است:) ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستاده، با ایشان کتاب و میزان نازل کردیم. [حدید (5٧) :٢5]کتاب اسم اکبر است. و از آنچه به نام کتاب خوانده می شود، تورات و انجیل و فرقان (قرآن) شناخته شده است. درحالی که در آن کتاب نوح علیه السّلام است. و در آن کتاب صالح و شعیب و ابراهیم علیهم السّلام است. که خداوند شکوهمند خبر داد: همانا این در صحیفه های نخستین است. صحیفه های ابراهیم و موسی. صحیفه های ابراهیم کجاست [؟]صحیفه های ابراهیم اسم اکبر است و صحیفه های موسی همان اسم اکبر است. و وصیّت پیوسته در عالمی پس از عالمی بود تا آن را به محمّد-درود خدا بر او و بر خاندانش-دادند. و چون خداوند گرامی محمّد-درود خدا بر او و بر خاندانش-را برانگیخت، نوادگان محافظان، به او اسلام آورده، بنی اسرائیل تکذیبش کردند. و او به سوی خداوند عزّتمند دعوت کرده، در راه او جهاد کرد. سپس خداوند بزرگ یاد بر او نازل کرد که فضیلت وصی ات را آشکار کن. او عرض کرد: پروردگارا عرب مردمی خشن هستند. در میانشان کتابی نبوده و پیامبری به سویشان فرستاده نشده است. و فضیلت و شرف جایگاه پیامبران را نمی دانند. و به من ایمان نمی آورند اگر از فضیلت خاندانم به آنان بگویم. آن گاه خداوند بزرگ یاد فرمود: و به خاطر آنان اندوهگین مشو. [نحل (١6) :١٢٧]و بگو: سلام بر شما. که به زودی خواهند دانست. [زخرف (4٣) :٨٩] پس او از فضیلت وصی اش سخن گفت و در دل های آنان نفاق افتاد. و رسول خدا -درود خدا بر او و بر خاندانش-آن نفاق و آن چه را می گفتند، دانست. و خداوند گرامی یاد فرمود: ای محمّد! ما می دانیم از آنچه آنان می گویند دلتنگ می شوی. [حجر (١5) :٩٧]آنان تو را تکذیب نمی کنند بلکه ستمکاران آیات خدا را انکار می کنند. [انعام (6) :٣٣]ولی آنان بی آن که استدلالی داشته باشند، انکار می کنند. و رسول خدا-درود خدا بر او و بر خاندانش-میانشان الفت داده، برخی را یاور برخی دیگر کرده، همواره چیزی از فضیلت وصی اش را بر ایشان آشکار می کرد تا این سوره نازل شد پس [با آن]بر آنان احتجاج کرد هنگامی که او را به مرگش آگاه ساخته، جانش آن را فهمید. خداوند بزرگ یاد فرموده است: چون فراغت یافتی، بکوش و به سوی پروردگارت رو کن. [انشراح (٩4) :٧ و ٨]می فرماید: وقتی فارغ شدی، بیرقت را برپا کرده و وصی ات را آشکار کن. به آنان فضیلت او را آشکارا بگو. و آن حضرت -درود خدا بر او و بر خاندانش-سه بار فرمود: هرکه من مولای اویم این علی مولای او است. خداوندا، یار یاوران او باش و دشمن دشمنانش. سپس در جنگ خیبر فرمود: مردی را می فرستم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند او فرار نمی کند-کنایه به کسی که [از میدان جنگ]بازگشته، یارانش را ترسو می شمرد و یارانش او را ترسو می شمردند-و فرمود: علی سرور مؤمنان است. و فرمود: علی ستون دین است. و فرمود: این، آن کسی است که پس از من برای حقّ با مردم می جنگد. و فرمود: حقّ همراه علی است هرکجا که برود. و فرمود: من در میان شما دو چیز به جا می گذارم، اگر آن ها را برگیرید هرگز گمراه نمی شوید: کتاب خدای عزّتمند و اهل بیت و خاندانم. ای مردم! گوش کنید که من ابلاغ کردم. همانا شما کنار حوض بر من وارد می شوید و من از آنچه دربارۀ ثقلین کردید از شما می پرسم. و ثقلین: کتاب خدای گرامی یاد و خاندان منند. از آنان پیشی نگیرید که نابود می شوید و به آنان تعلیم نکنید که آنان عالم تر از شمایند. پس حجّت با سخن پیامبر-درود خدا بر او و بر خاندانش-و با کتابی که مردم آن را می خوانند ثابت شد. و همواره فضیلت خاندانش را با کلمات القا می کرد و برایشان با قرآن روشن می کرد. خداوند می خواهد پلیدی را از شما خاندان دور کرده، کاملا پاکتان گرداند. و آن گرامی یاد فرمود: و بدانید همانا آن چه غنیمت می برید، یک پنجم آن برای خدا و رسولش و برای نزدیکان است. [انفال (٨) :4١]سپس فرمود: و حقّ نزدیکان را بده. [اسرا (١٧) :٢6]که علی علیه السّلام بود و حقّش وصیّتی بود که برای او قرار داده شده بود و اسم اکبر و میراث علم و آثار نبوّت بود. آن گاه فرمود: بگو: من هیچ پاداشی برای آن (رسالتم) نمی خواهم جز دوستی دربارۀ نزدیکانم را. [شورا (4٢) :٢٣]سپس فرمود: و وقتی از کشته شدگان پرسیده شود که به چه گناهی کشته شدند. [تکویر (٨١) :٨ و ٩]می فرماید: از شما دربارۀ دوستی ای که فضیلتش بر شما نازل شده می پرسم. دوستی نزدیکان. که به چه گناهی آنان را کشتید. و آن بزرگ یاد فرمود: و از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید. [نحل (١6) :4٣]حضرت فرمود: کتاب [همان]ذکر است و اهلش خاندان محمّد-درود خدا بر او و بر خاندانش- که خداوند به پرسش از ایشان فرمان داده است. و به پرسش از جاهلان امر نشدند. و خداوند عزّتمند قرآن را ذکر نامیده، فرموده است: و ما این ذکر را بر تو نازل کردیم تا آنچه را به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن کنی و شاید بیندیشند. [نحل (١6) :44]و فرمود: و این مایۀ یادآوری تو و مردم تو است و به زودی پرسش می شوید. [زخرف (4٣) :44]و فرمود: از خداوند اطاعت کنید و از رسول او و صاحبان امر از میان خودتان اطاعت کنید. و فرمود: و اگر آن را به پیامبر و به صاحبان امر خودشان بازگردانند، کسانی از آنان که استنباط می کنند آن را خواهند فهمید. [نساء (4) :٨٣]پس آن امر-امر مردم-را به صاحبان امر از میان خودشان، کسانی که به اطاعتشان و رجوع به آنان فرمان داده است ارجاع داد و وقتی رسول خدا -درود خدا بر او و بر خاندانش-از آخرین حجّ بازگشت جبرئیل علیه السّلام بر او نازل شده، عرض کرد: ای رسول [ما]آنچه را از سوی پروردگارت نازل شده، ابلاغ کن. و اگر نکنی رسالتش را انجام نداده ای و خداوند تو را از مردم نگاه می دارد. خداوند مردمان کافر را هدایت نمی کند. پس به مردم ندا داد و گرد آمدند. و امر کرد تا خارهای بوته ها را تراشیدند (تا نشستن و ایستادن روی آنها راحت باشد) سپس فرمود: [ای]مردم! چه کسی ولیّ شما است و چه کسی به شما از خودتان سزاوارتر است؟ گفتند: خدا و رسولش. آنگاه پیامبر سه بار فرمود: هرکه من مولای اویم این علی مولای او است.خدایا یار دوستانش و دشمن دشمنانش باش. آن گاه خار نفاق در دل مردمان افتاده، گفتند: خداوند بزرگ یاد هرگز آن را بر محمّد [درود خدا بر او و بر خاندانش]نازل نکرده است. و او جز این که دست پسر عمویش را بالا ببرد چیزی نمی خواهد. و چون به مدینه وارد، شد انصار به نزدش آمده، گفتند: ای رسول خدا، خداوند گرامی یاد به ما احسان کرده، با شما و با فرودتان در میان ما شرفمان داد. پس خداوند دوستمان را شاد کرده، دشمن مان را خوار. امّا برای شما میهمانانی خواهد بود که [شاید]چیزی نیابی به آن ها بدهی و دشمن تو را شماتت کند. ما دوست داریم یک سوم اموالمان را بگیری تا وقتی مهمانی از مکّه برایتان رسید، چیزی باشد که به او بدهی. رسول خدا-درود خدا بر او و بر خاندانش-چیزی به آنان نگفت و منتظر بود که از سوی پروردگارش چه نازل می شود. جبرئیل علیه السّلام نازل شد و گفت: «بگو: من از شما برای آن (رسالتم) جز دوستی با نزدیکانم، مزدی نمی خواهم.» و اموالشان را نپذیرفت. آن گاه منافقان گفتند: خداوند این را بر محمّد [درود خدا بر او و بر خاندانش]نازل نکرده است. و او می خواهد بازوی پسر عمویش را بالا برده، خاندانش را بر ما تحمیل کند. دیروز می گفت: هرکه من مولای اویم، علی مولای او است و امروز می گوید: «بگو من از شما برای آن جز دوستی با نزدیکانم مزدی نمی خواهم.» سپس آیۀ خمس نازل شد و آنان گفتند: او می خواهد اموال و غنیمت ما را به آنان بدهد. سپس جبرئیل علیه السّلام به نزد او آمد و گفت: ای محمّد! تو پیامبری ات را به انجام رسانده، عمرت را به پایان رساندی. پس اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوّت را نزد علی علیه السّلام قرار ده؛ زیرا من زمین را جز این که عالمی از سوی من در آن باشد رها نمی کنم تا به وسیلۀ او اطاعت و ولایت من شناخته شود. و حجّتی باشد برای کسی که در فاصلۀ مرگ پیامبری و بعثت پیامبری دیگر به دنیا می آید. حضرت فرمود: پس ایشان اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوّت را برای او وصیّت کرد. و هزار کلمه و هزار باب به او وصیّت کرد که از هر کلمه و بابی هزار کلمه و باب دیگر گشوده می شود.[٧6٣]4-بشیر دهّان از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا -درود خدا بر او و بر خاندانش-در بیماری ای که به وفاتش پایان یافت، فرمود: دوستم را به نزدم بخوانید. آن دو زن دنبال پدرانشان [ابو بکر و عمر]فرستادند. چون رسول خدا-درود خدا بر او و بر خاندانش-آن دو را دید، از ایشان روی گردانده، سپس فرمود: دوستم را به نزدم بخوانید.آن گاه دنبال علی [علیه السّلام]فرستادند. چون او را دید، به سوی او برگشت و با او به سخن پرداخت. و چون بیرون آمد، آن دو او را دیده، گفتند: دوستت با تو چه گفت: فرمود: از هزار باب سخن گفت که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می شود.

[٧64]5-ابو بکر حضرمی از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: رسول خدا-درود خدا بر او و بر خاندانش-هزار حرف به علی علیه السّلام آموخت که از هر حرف هزار حرف دیگر باز می شد.

[٧65]6-ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: در دستۀ شمشیر رسول خدا-درود خدا بر او و بر خاندانش-کاغذی کوچک بود. من به حضرتش عرض کردم: چه چیزی در آن کاغذ بود؟ فرمود: حرف هایی که از هر یک، هزار حرف دیگر باز می شد. ابو بصیر گفته است: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: و تا این ساعت [بیش از]دو حرف از آن صادر نشده است.

[٧66]٧-فضیل سکّره گفت: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم: جانم به فدایت! آیا برای آبی که با آن مرده را می شویند، اندازۀ معیّنی است؟ فرمودند: رسول خدا-درود خدا بر او و بر خاندانش-به علی علیه السّلام فرمود: وقتی من مردم، شش مشک از آب چاه غرس بکش و مرا با آن غسل بده. سپس کفن کرده حنوط نما. وقتی از غسل و کفنم فارغ شدی اطراف کفنم را گرفته، مرا بنشان، سپس از هرچه خواستی بپرس. که به خدا سوگند از چیزی نمی پرسی مگر این که درباره اش پاسخت می دهم.

[٧6٧]٨-ابان تغلب از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: وقتی وفات رسول خدا-درود خدا بر او و بر خاندانش-رسید، علی علیه السّلام به نزدش آمد.حضرت سر او را در بغل گرفت و سپس فرمود: وقتی من مردم، مرا غسل بده و کفنم کن. سپس مرا بنشان و پرسش کن و بنویس.

[٧6٨]٩-یونس رباط گفته است: من و کامل تمّار به نزد حضرت صادق رفتیم. آن گاه کامل به حضرت عرض کرد: جانم به فدایت! فلانی حدیثی روایت کرده است. فرمود: آن را بازگو. عرض کرد: به من گفت که پیامبر-درود خدا بر او و بر خاندانش-روزی که وفات کرد، با علی علیه السّلام دربارۀ هزار باب سخن گفت که از هر یک، هزار باب دیگر گشوده می شود. که هزار هزار [یک میلیون]باب می شود. فرمودند: چنین بود. من عرض کردم: جانم به فدایت، از آن برای شیعیان و دوستداران شما چیزی ظاهر شده است؟ فرمودند: ای کامل! یک یا دو بابش. عرض کردم: جانم به فدایت! پس فضایل شما جز از یک یا دو باب از هزار هزار (یک میلیون) باب روایت نمی شود؟ او گوید: حضرت فرمودند: امیدوارید چه اندازه از فضایل ما روایت کنید. شما از فضایل ما جز یک الف غیر معطوفه راست روایت نمی کنید.

اصول کافی ج2ص22

 

دسته بندي: کتاب انلاین,حدیث,
مطالب مرتبط :

ارسال نظر

کد امنیتی رفرش

مطالب تصادفي

مطالب پربازديد