nwmk.ir حضرت کاظم علیه السّلام در باغ خودش درختان خرما را هرس می کرد. من، چشمم به غلام او
افتاد که دسته ای از خرماها را برداشت و به پشت باغ انداخت. من به سراغش رفته، او را گرفتم و با خرماها
به نزد حضرت رفته، عرض کردم: جانم فدایت من این غلام و این دسته را با هم یافتم. حضرت به غلامش
فرمود: فلانی. او عرض کرد: بله آقای من. فرمود: آیا گرسنه ای؟ او عرض ...