ز اکسیر قناعت میشمارم نعمت الوان****اگر رنگین به خون گردد لب نانی که من دارم
امیدم به بی دست و پایی است، ورنه****چه کار آید از دست و پایی که دارم؟
سپندست کز جا جهد، جا نماید****درین انجمن آشنایی که دارم
گویند به هم مردم عالم گلهٔ خویش****پیش که روم من که ز عالم گله دارم؟