در خرابات مغان مست و خراب افتادهایم//توبه بشکستیم و دیگر در شراب افتادهایم
در خیال آن که بنماید خیال او به خواب//نقش بستیم آن خیال و خوش به خواب افتادهایم
در به دست زلف او دادیم و در پا میکشد//لاجرم چون زلف او در پیچ و تاب افتادهایم
در خرابات مغان مست و خراب افتادهایم//توبه بشکستیم و دیگر در شراب افتادهایم
در خیال آن که بنماید خیال او به خواب//نقش بستیم آن خیال و خوش به خواب افتادهایم
در به دست زلف او دادیم و در پا میکشد//لاجرم چون زلف او در پیچ و تاب افتادهایم