شاهنامه فردوسی ب20_پادشاهی گرشاسپ
پسر بود زو را یکی خویش کام****پدر کرده بودیش گرشاسپ نام
بیامد نشست از بر تخت و گاه****به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
چو بنشست بر تخت و گاه پدر****جهان را همی داشت با زیب و فر
چنین تا برآمد برین روزگار****درخت بلا کینه آورد بار