15- عزرا
نویسنده: عزرا
محل نگارش: اورشلیم (؟)
مربوط به تاریخ: 537 ق.د.م تا 467 ق.د.م
اتمام نگارش: 460 ق.د.م
عزرا فصل 1
1 در سال اول كورش پادشاه فارس تا كلام یَهُوَه به زبان ارمیا كامل شود یَهُوَه روح كورش پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامی ممالك خود فرمانی نافذ كرد و آنرا نیز مرقوم داشت و گفت: 2 “كوروش پادشاه فارس چنین میفرماید: یَهُوَه خدای آسمانها جمیع ممالك زمین را به من داده و مرا امر فرموده است كه خانهای برای وی در اورشلیم كه در یهودا است بنا نمایم. 3 پس كیست از شما از تمامی قوم او كه خدایش با وی باشد؟ او به اورشلیم كه در یهودا است برود و خانة یَهُوَه را كه خدای اسرائیل و خدای حقیقی است در اورشلیم بنا نماید. 4 و هر كه باقی مانده باشد در هر مكانی از مكانهایی كه در آنها غریب میباشد اهل آن مكان او را به نقره و طلا و اموال و چهارپایان علاوه بر هدایای تبرّعی به جهت خانة خدا كه در اورشلیم است اعانت نمایند.”
5 پس رؤسای آبای یهودا و بنیامین و کاهنان و لاویان با همة كسانی كه خدا روح ایشانرا برانگیزانیده بود برخاسته روانه شدند تا خانة یَهُوَه را كه در اورشلیم است بنا نمایند. 6 و جمیع همسایگان ایشان ایشانرا به آلات نقره و طلا و اموال و چهارپایان و تحفهها علاوه بر همة هدایای تَبرُّعی اعانت كردند. 7 و كورش پادشاه ظروف خانة یَهُوَه را كه نبوكدنصّر آنها را از اورشلیم آورده و در خانة خدایان خود گذاشته بود بیرون آورد. 8 و كورش پادشاه فارس آنها را از دست مِترَدات خزانهدار خود بیرون آورده به شیشَبصَّر رئیس یهودیان شمرد. 9 و عدد آنها این است: سی طاس طلا و چهارصد و ده جام نقره از قسم دوّم و هزار ظرف دیگر. 11 تمامی ظروف طلا و نقره پنجهزار و چهار صد بود و شیشصّر همة آنها را با اسیرانی كه از بابل به اورشلیم میرفتند برد.
عزرا فصل 2
1 و اینانند اهل ولایتها كه از اسیریِ آن اشخاصی كه نبوكدنصّر پادشاه بابل به بابل به اسیری برده بود برآمدند و هركدام از ایشان به اورشلیم و یهودا و شهر خود برگشتند. 2 اما آنانی كه همراه زرُّبابل آمدند یشوع و نَحمیا و سرایا و رَعِیلایا و مردَخای و بِلشان و مِسفار و بِغوای و رَحوم و بعنَه. و شمارة مردان قوم اسرائیل:
3 بنیفرعوش دو هزار و یكصد و هفتاد و دو. 4 بنیشَفَطیا سیصد و هفتاد و دو. 5 بنیآرَح هفتصد و هفتاد و پنج. 6 بنیفَحت موآب از بنییشوع و یوآب دوهزار و هشتصد و دوازده. 7 بنیعیلام هزار و دویست و پنجاه و چهار. 8 بنیزَتُّونَه صد و چهل و پنج. 9 بنیزَكّای هفتصد و شصت. 10 بنیبانی ششصد و چهل و دو. 11 بنیبابای ششصد و بیست و سه. 12 بنیاَزجد هزار و دویست و بیست و دو. 13 بنیاَدُونیقام ششصد و شصت و شش. 14 بنیبِغوای دوهزار و پنجاه و شش. 15 بنیعادین چهارصد و پنجاه و چهار. 16 بنیآطیر (از خاندان) یحِزقیا نود و هشت. 17 بنیبیصای سیصد و بیست و سه. 18 بنییورَه صد و دوازده. 19 بنیحاشوم دویست و بیست و سه. 20 بنیجبار نود و پنج. 21 بنیبیتلحم صد و بیست و سه. 22 مردان نَطُوفَه پنجاه و شش. 23 مردان عناتُوت صد و بیست و هشت. 24 بنیعزموت چهل و دو. 25 بنیقویه عاریم و كَفِیرَه و بئیرُوت هفتصد و چهل و سه. 26 بنیرامه و جِبع ششصد و بیست و یك. 27 مردان مِكماس صد و بیست و دو. 28 مردان بیتئیل و عای دویست و بیست و سه. 29 بنینَبو پنجاه و دو. 30 بنیمغبیش صد و پنجاه و شش. 31 بنیعیلام دیگر هزار و دویست و پنجاه و چهار. 32 بنیحاریم سیصد و بیست. 33 بنیلُود و حادِید و اُرنُو هفتصد و بیست و پنج. 34 بنیاَریحا سیصد و چهل و پنج. 35 بنیسنائت سه هزار و ششصد و سی.
36 و اما کاهنان: بنییدَعیا از خاندان یشُوع نُه صد و هفتاد و سه. 37 بنیاِمیر هزار و پنجاه و دو. 38 بنیفَشحور هزار و دویست و چهل و هفت. 39 بنیحاریم هزار و هفده.
40 و اما لاویان: بنییشُوع و قدمیئیل از نسل هودُویا هفتاد و چهار. 41 و مغنّیان: بنیآساف صد و بیست و هشت.
42 و پسرانِ دربانان: بنیشَلُّوم و بنیآطیر و بنیطَلمون و بنیعقُوب و بنیحطیطا و بنیشوبای جمیع اینها صد و سی و نُه. 43 و اما نتینیم: بنیصیحا و بنیحسوفا و بنیطَباعوت 44 و بنیقیروس و بنیسیعها و بنیفادُوم 45 و بنیلََبانَه و بنیحجابه و بنیعقُوب 46 و بنیحاجاب و بنیشَملای و بنیحانان 47 و بنیجِدّیل و بنیجحر و بنیرَآیا 48 و بنیرَصین و بنینَقُودا و بنیجزّام 49 و بنیعزَّه و بنیفاسیح و بنیبیسای 50 و بنیاَسنَه و بنیمعونیم و بنینَفُوسیم 51 و بنیبقبوق و بنیحقُوفا و بنیحرحور 52 و بنیبصلُوت و بنیمحیدا و بنیحرشا 53 و بنیبرقُوس و بنیسِیسرا و بنیتامح 54 و بنینَصیح و بنیحطیفا.
55 و پسران خادمان سلیمان: بنیسوطای و بنیهصوفَرَت و بنیفَرُودا 56 و بنییعلَه و بنیدَرقون و بنیجِدّیل 57 و بنیشَفَطیا و بنیحطّیل و بنیفُوخَرَتِ ظبائیم و بنیآمی.
58 جمیع نَتینیم و پسران خادمان سلیمان سیصد و نود و دو.
59 و اینانند آنانی كه از تَلّ مِلح و تَلّ حرشا برآمدند یعنی كِرُوب و اَدّان و اِمیر اما خاندان پدران و عشیرة خود را نشان نتوانستند داد كه آیا از اسرائیلیان بودند یا نه. 60 بنیدَلایا و بنیطوبیا و بنینَقُودا ششصد و پنجاه و دو. 61 و از پسران کاهنان بنیحبایا و بنیهقُّوص و بنیبرزِلّای كه یكی از دختران برزِلّایی جلعادی را به زنی گرفت پس به نام ایشان مسمی شدند. 62 اینان انساب خود را در میان آنانی كه در نسبنامهها ثبت شده بودند طلبیدند اما نیافتند پس از کهانت اخراج شدند. 63 پس تِرشاتا به ایشان امر فرمود كه تا كاهنی با اُوریم و تُمیم برقرار نشود ایشان از قدساقداس نخورند. 64 تمامیِ جماعت با هم چهل و دو هزار و سیصد و شصت نفر بودند. 65 سوای غلامان و كنیزان ایشان كه هفتهزار و سیصد و سی و هفت نفر بودند و مغنّیان و مغنیات ایشان دویست نفر بودند. 66 و اسبان ایشان هفتصد و سی و شش و قاطران ایشان دویست و چهل و پنج. 67 و شتران ایشان چهار صد و سی و پنج و حماران ایشان ششهزار و هفتصد و بیست.
68 و چون ایشان به خانة یَهُوَه كه در اورشلیم است رسیدند بعضی از رؤسای آبا هدایای تَبرُّعی به جهت خانة خدا آوردند تا آنرا در جایش برپا نمایند. 69 برحسب قوّة خود شصد و یكهزار درهم طلا و پنج هزار منای نقره و صد (دست) لباس کهانت به خزانه به جهت كار دادند. 70 پس کاهنان و لاویان و بعضی از قوم و مغنّیان و دربانان و نتینیم در شهرهای خود ساكن شدند و تمامی اسرائیل در شهرهای خود مسكن گرفتند.
عزرا فصل 3
1 و چون ماه هفتم رسید بنیاسرائیل در شهرهای خود مقیم بودند و تمامیِ قوم مثل یك مرد در اورشلیم جمع شدند. 2 و یشوع بنیوصاداق و برادرانش كه کاهنان بودند و زَرُّبابل بنشألتیئیل با برادران خود برخاستند و مذبح خدای اسرائیل را برپا كردند تا قربانیهای سوختنی برحسب آنچه در تورات موسی مرد خدا مكتوب است بر آن بگذرانند.
3 پس مذبح را برجایش برپا كردند زیرا كه به سبب قوم زمین ترس بر ایشان مستولی میبود و قربانیهای سوختنی برای یَهُوَه یعنی قربانیهای سوختنی صبح و شام را بر آن گذرانیدند. 4 و عید خیمهها را به نحوی كه مكتوب است نگاه داشتند و قربانیهای سوختنیِ روزبهروز معتادِ هر روز را در روزش برحسب رسم و قانون گذرانیدند. 5 و بعد از آن قربانیهای سوختنی دائمی را در غُزّههای ماه و در همة مواسم مقدّس یَهُوَه و برای هركس كه هدایای تبرّعی به جهت یَهُوَه میآورد میگذرانیدند.
6 از روز اول ماه هفتم حینی كه بنیاد هیكل یَهُوَه هنوز نهاده نشده بود به گذرانیدن قربانیهای سوختنی برای یَهُوَه شروع كردند. 7 و به حجاران و نجاران نقره دادند و به اهل صیدون و صور مأكولات و مشروبات و روغن (دادند) تا چوب سرو آزاد از لُبنان از دریا به یافا برحسب امری كه كورش پادشاه فارس به ایشان داده بود بیاورند.
8 و درماه دوّم از سال دوّم بعد از رسیدن ایشان به خانة خدا در اورشلیم زرّبابل بنشألتیئیل و یشوع بنیوصاداق و سایر برادران ایشان از کاهنان و لاویان و همة كسانی كه از اسیری به اورشلیم برگشته بودند به نصب نمودن لاویان از بیست ساله و بالاتر بر نظارت عمل خانة یَهُوَه شروع كردند. 9 و یشوع با پسران و برادران خود و قدمیئیل با پسرانش از بنییهودا با هم ایستادند تا بر بنیحیناداد و پسران و برادران ایشان كه از لاویان در كار خانة خدا مشغول میبودند نظارت نمایند.
10 و چون بنایان بنیاد هیكل یَهُوَه را نهادند کاهنان را با لباس خودشان با كَرِنّاها و لاویان بنیآساف را با سنجها قرار دادند تا یَهُوَه را برحسب رسم داود پادشاه اسرائیل تسبیح بخوانند. 11 و بر یكدیگر میسراییدند و یَهُوَه را تسبیح و حمد میگفتند كه “او نیكوست زیرا كه رحمت او بر اسرائیل تا ابدالآباد است” و تمامی قوم به آواز بلند صدا زده یَهُوَه را به سبب بنیاد نهادن خانة یَهُوَه تسبیح میخواندند.
12 و بسیاری از کاهنان و لاویان و رؤسای آبا كه پیر بودند و خانة اوّلین را دیده بودند حینی كه بنیاد این خانه در نظر ایشان نهاده شد به آواز بلند گریستند و بسیاری با آواز شادمانی صداهای خود را بلند كردند. 13 چنانكه مردم نتوانستند در میان صدای آواز شادمانی و آواز گریستنِ قوم تشخیص نمایند زیرا كه خلق صدای بسیار بلند میدادند چنانكه آواز ایشان از دور شنیده میشد.
عزرا فصل 4
1 و چون دشمنان یهودا و بنیامین شنیدند كه اسیران هیكل یَهُوَه خدای اسرائیل را بنا میكنند 2 آنگاه نزد زَرُّبابل و رؤسای آبا آمده به ایشان گفتند كه “ما همراه شما بنا خواهیم كرد زیرا كه ما مثل شما از زمان اَسرحدّون پادشاه آشور كه ما را به اینجا آورد خدای شما را میطلبیم و برای او قربانی میگذرانیم.”
3 اما زَرُّبابل و یشوع و سایر رؤسای آبای اسرائیل به ایشان گفتند: “شما را با ما در بنا كردن خانة خدای ما كاری نیست بلكه ما تنها آنرا برای یَهُوَه خدای اسرائیل چنانكه كورش پادشاه سلطان فارس به ما امر فرموده است آنرا بنا خواهیم نمود.”
4 آنگاه اهل زمین دستهای قوم یهودا را سست كردند و ایشانرا در بنا نمودن به تنگ میآوردند. 5 و به ضدّ ایشان مدبران اجیر ساختند كه در تمام ایام كورش پادشاه فارس تا سلطنت داریوش پادشاه فارس قصد ایشان را باطل ساختند. 6 و چون اَخشُوُرش پادشاه شد در ابتدای سلطنتش بر ساكنان یهودا و اورشلیم شكایت نوشتند. 7 و در ایام اَرتَحشستا بشلام و مِتَردات و طبئیل و سایر رفقای ایشان به اَرتَحشستا پادشاه فارس نوشتند و مكتوب به خطّ آرامی نوشته شد و معنیاش در زبان ارامی. 8 رحوم فرمانفرما و شمشائی كاتب رساله به ضدّّ اورشلیم به اََرتَحشستا پادشاه بدین مضمون نوشتند:
9 “پس رحوم فرمانفرما و شمشائی كاتب و سائر رفقای ایشان از دینیان و اَفَرستكیان و طَرفِلیان و اَفَرسیان و اَركِیان و بابلیان و شوشنكیان و دهائیان و عیلامیان 10 و سایر امتهایی كه اُسنَفَّر عظیم و شریف ایشانرا كوچانیده در شهر سامره ساكن گردانیده است و سایر ساكنان ماورای نهر و اما بعد. 11 (این است سواد مكتوبی كه ایشان نزد اَرتَحشستا پادشاه فرستادند. بندگانت كه ساكنان ماورای نهر میباشیم و اما بعد.) 12 پادشاه را معلوم باد كه یهودیانی كه از جانب تو به نزد ما آمدند به اورشلیم رسیدهاند و آن شهر فتنهانگیز و بد را بنا مینمایند و حصارها را برپا میكنند و بنیادها را مرمت مینمایند. 13 الآن پادشاه را معلوم باد كه اگر این شهر بنا شود و حصارهایش تمام گردد جزیه و خَراج و باج نخواهند داد و بالاخره به پادشاهان ضرر خواهد رسید. 14 پس چونكه ما نمك خانة پادشاه را میخوریم ما را نشاید كه ضرر پادشاه را ببینیم. لهذا فرستادیم تا پادشاه را اطلاع دهیم 15 تا در كتاب تواریخ پدرانت تفتیش كرده شود و از كتاب تواریخ دریافت نموده بفهمی كه این شهر شهر فتنهانگیز است و ضرر رساننده به پادشاهان و كشورها و در ایام قدیم در میانش فتنه میانگیختند. و از همین سبب این شهر خراب شد. 16 بنابراین پادشاه را اطلاع میدهیم كه اگر این شهر بنا شود و حصارهایش تمام گردد تو را به این طرف نهر نصیبی نخواهد بود.”
17 پس پادشاه به رحوم فرمانفرما و شمشائی كاتب و سایر رفقای ایشان كه در سامره ساكن بودند و سایر ساكنان ماورای نهر جواب فرستاد كه “سلامتی و اما بعد. 18 مكتوبی كه نزد ما فرستادید در حضور من واضح خوانده شد. 19 و فرمانی از من صادر گشت و تفحص كرده دریافت كردند كه این شهر از ایام قدیم با پادشاهان مقاومت مینموده و فتنه و فساد در آن واقع میشده است. 20 و پادشاهان قویّ در اورشلیم بودهاند كه بر تمامی ماورای نهر سلطنت میكردند و جزیه و خراج و باج به ایشان میدادند. 21 پس فرمانی صادر كنید كه آن مردان را از كار بازدارند و تا حكمی از من صادر نگردد این شهر بنا نشود. 22 پس باحذر باشید كه در این كار كوتاهی ننمایید زیرا كه چرا این فساد برای ضرر پادشاهان پیش رود؟”
23 پس چون نامة اَرتَحشستا پادشاه به حضور رحوم و شمشایی كاتب و رفقای ایشان خوانده شد ایشان به تعجیل نزد یهودیان به اورشلیم رفتند و ایشانرا با زور و جفا از كار باز داشتند. 24 آنگاه كار خانة خدا كه در اورشلیم است تعویق افتاد و تا سال دوّم سلطنت داریوش پادشاه فارس معطّل ماند.
عزرا فصل 5
1 آنگاه دو نبی یعنی حجی نبی و زكریا ابنعدّو برای یهودیانی كه در یهودا و اورشلیم بودند به نام خدای اسرائیل كه با ایشان میبود نبوّت كردند. 2 و در آن زمان زرّبابل بن شألتیئیل و یشوع بنیوصاداق برخاسته به بنا نمودن خانة خدا كه در اورشلیم است شروع كردند و انبیای خدا همراه ایشان بوده ایشانرا مساعدت مینمودند. 3 در آن وقت تتنایی والی ماورای نهر و شَتَربوزنای و رفقای ایشان آمده به ایشان چنین گفتند: “كیست كه شما را امر فرموده است كه این خانه را بنا نمایید و این حصار را برپا كنید؟” 4 پس ایشانرا بدین منوال از نامهای كسانی كه این عمارت را بنا میكردند اطلاع دادیم.
5 اما چشم خدای ایشان بر مشایخ یهودا بود كه ایشانرا نتوانستند از كار بازدارند تا این امر به سمع داریوش برسد و جواب مكتوب دربارهاش داده شود. 6 سواد مكتوبی كه تتنایی والی ماورای نهر و شَتَربوزنای و رفقای او اَفَرسكیان كه در ماورای نهر ساكن بودند نزد داریوش پادشاه فرستادند. 7 مكتوب را نزد او فرستادند و در آن بدین مضمون مرقوم بود كه “بر داریوش پادشاه سلامتیِ تمام باد. 8 بر پادشاه معلوم باد كه ما به بلاد یهودیان به خانة خدای عظیم رفتیم و آنرا از سنگهای بزرگ بنا میكنند و چوبها در دیوارش میگذارند و این كار در دست ایشان به تعجیل معمول و به انجام رسانیده میشود. 9 آنگاه از مشایخ ایشان پرسیده چنین به ایشان گفتیم: كیست كه شما را امر فرموده است كه این خانه را بنا كنید و دیوارهایش را برپا نمایید؟ 10 و نیز نامهای ایشان را از ایشان پرسیدیم تا تو را اعلام نماییم و نامهای كسانی كه رؤسای ایشانند نوشتهایم. 11 و ایشان در جواب ما چنین گفتند كه ما بندگان خدای آسمان و زمین هستیم و خانهای را تعمیر مینماییم كه چندین سال قبل از این بنا شده و پادشاه بزرگ اسرائیل آنرا ساخته و به انجام رسانیده بود. 12 لیكن بعد از آن پدران ما خشم خدای آسمان را به هیجان آوردند. پس او ایشانرا به دست نبوكدنصّر كلدانی پادشاه بابل تسلیم نمود كه این خانه را خراب كرد و قوم را به بابل به اسیری برد. 13 اما در سال اول كورش پادشاه بابل همین كورش پادشاه امر فرمود كه این خانة خدا را بنا نمایند. 14 و نیز ظروف طلا و نقرة خانة خدا كه نبوكدنصّر آنها را از هیكل اورشلیم گرفته و به هیكل بابل آورده بود كورش پادشاه آنها را از هیكل بابل بیرون آورد و به شیشبصّر نامی كه او را والی ساخته بود تسلیم نمود. 15 و او را گفت كه این ظروف را برداشته برو و آنها را به هیكلی كه در اورشلیم است ببر و خانة خدا در جایش بنا كرده شود. 16 آنگاه این شیشبصّر آمد و بنیاد خانة خدا را كه در اورشلیم است نهاد و از آن زمان تا بحال بنا میشود و هنوز تمام نشده است. 17 پس الآن اگر پادشاه مصلحت داند در خزانة پادشاه كه در بابل است تفحص كنند كه آیا چنین است یا نه كه فرمانی از كورش پادشاه صادر شده بود كه این خانة خدا در اورشلیم بنا شود و پادشاه مرضی خود را در این امر نزد ما بفرستد.”
عزرا فصل 6
1آنگاه داریوش پادشاه فرمان داد تا در كتابخانة بابل كه خزانهها در آن موضوع بود تفحص كردند. 2 و در قصر اَحمِتا كه در ولایت مادیان است طوماری یافت شد و تذكرهای در آن بدین مضمون مكتوب بود: 3 “در سال اول كورش پادشاه همین كورش پادشاه دربارة خانة خدا در اورشلیم فرمان داد كه آن خانهای كه قربانیها در آن میگذرانیدند بنا شود و بنیادش تعمیر گردد و بلندیاش شصت ذراع و عرضش شصت ذراع باشد. 4 با سه صف سنگهای بزرگ و یك صف چوب نو. و خرجش از خانة پادشاه داده شود. 5 و نیز ظروف طلا و نقرة خانة خدا را كه نبوكدنصّر آنها را از هیكل اورشلیم گرفته به بابل آورده بود پس بدهند و آنها را به جای خود در هیكل اورشلیم باز برند و آنها را در خانة خدا بگذراند.
6 “پس حال ای تتنایی والی ماورای نهر و شَتَربوزنای و رفقای شما و اَفَرسكیانی كه به آنطرف نهر میباشید از آنجا دور شوید. 7 و به كار این خانة خدا متعرّض نباشید. اما حاكم یهود و مشایخ یهودیان این خانة خدا را در جایش بنا نمایند. 8 و فرمانی نیز از من صادر شده است كه شما با این مشایخ یهود به جهت بنا نمودن این خانة خدا چگونه رفتار نمایید. از مال خاصّ پادشاه یعنی از مالیات ماورای نهر خرج به این مردمان بِلا تأخیر داده شود تا معطّل نباشند. 9 و مایحتاج ایشانرا از گاوان و قوچها و برهها به جهت قربانیهای سوختنی برای خدای آسمان و گندم و نمك و شراب و روغن برحسب قول کاهنانی كه در اورشلیم هستند روزبهروز به ایشان بیكم و زیاد داده شود. 10 تا آنكه هدایای خوشبو برای خدای آسمان بگذرانند و به جهت عمر پادشاه و پسرانش دعا نمایند. 11 و دیگر فرمانی از من صادر شد كه هر كس كه این حكم را تبدیل نماید از خانة او تیری گرفته شود و او بر آن آویخته و مصلوب گردد و خانة او به سبب این عمل مزبله بشود. 12 و آن خدا كه نام خود را در آنجا ساكن گردانیده است هر پادشاه یا قوم را كه دست خود را برای تبدیل این امر و خرابی این خانة خدا كه در اورشلیم است دراز نماید هلاك سازد. من داریوش این حكم را صادر فرمودم پس این عمل بلا تأخیر كرده شود.”
13 آنگاه تتنایی والی ماورای نهر و شَتَربوزنای و رفقای ایشان بروفق فرمانی كه داریوش پادشاه فرستاده بود بِلاتأخیر عمل نمودند. 14 و مشایخ یهود به بنا نمودن مشغول شدند و برحسب نبوّت حجی نبیّ و زكریا ابنعدّو كار را پیش بردند و برحسب حكم خدای اسرائیل و فرمان كورش و داریوش و اَرتَحشَستا پادشاهان فارس آنرا بنا نموده به انجام رسانیدند. 15 و این خانه در روز سوّم ماه اذار در سال ششم داریوش پادشاه تمام شد. 16 و بنیاسرائیل یعنی کاهنان و لاویان و سایر آنانی كه از اسیری برگشته بودند این خانة خدا را با شادمانی تبریك نمودند. 17 و برای تبریك این خانة خدا صد گاو و دویست قوچ و چهارصد بره و به جهت قربانی گناه برای تمامی اسرائیل دوازده بز نر موافق شمارة اسباط اسرائیل گذرانیدند. 18 و کاهنان را در فرقههای ایشان و لاویان را در قسمتهای ایشان برخدمت خدایی كه در اورشلیم است برحسب آنچه در كتاب موسی مكتوب است قرار دادند.
19 و آنانی كه از اسیری برگشته بودند عید فِصَح را در روز چهاردهم ماه اول نگاه داشتند 20 زیرا كه کاهنان و لاویان جمیعاًُ خویشتنرا طاهر ساختند و چون همة ایشان طاهر شدند فِصَح را برای همة آنانی كه از اسیری برگشته بودند و برای برادران خود کاهنان و برای خودشان ذبح كردند. 21 و بنیاسرائیل كه از اسیری برگشته بودند با همة آنانی كه خویشتن را از رجاسات امتهای زمین جدا ساخته به ایشان پیوسته بودند تا یَهُوَه خدای اسرائیل را بطلبند آنرا خوردند. 22 و عید فطیر را هفت روز با شادمانی نگاه داشتند چونكه یَهُوَه ایشانرا مسرور ساخت از اینكه دل پادشاه آشور را به ایشان مایل گردانیده دستهای ایشانرا برای ساختن خانة خدای حقیقی كه خدای اسرائیل باشد قوّی گردانید.
عزرا فصل 7
1و بعد از این امور در سلطنت اَرتَحشَستا پادشاه فارس عزرا ابنسرایا ابنعزریا ابنحلقیا 2 ابنشلّوم بنصادوق بناَخیطوب 3 بنامریا ابنعزریا ابنمرایوت 4 بنزرحیا ابنعزّی ابنبقّی 5 ابنابیشوع بنفینحاس بنالعازار بنهارون رئیس كَهنَه 6 این عزرا از بابل برآمد و او در شریعت موسی كه یَهُوَه خدای اسرائیل آنرا داده بود كاتب ماهر بود و پادشاه بر وفق دست یَهُوَه خدایش كه با وی میبود هر چه را كه او میخواست به وی میداد. 7 و بعضی از بنیاسرائیل و از کاهنان و لاویان و مغنّیان و دربانان و نتینیم نیز در سال هفتم اَرتَحشَستا پادشاه به اورشلیم برآمدند. 8 و او در ماه پنجم سال هفتم پادشاه به اورشلیم رسید. 9 زیرا كه در روز اول ماه اول به بیرون رفتن از بابل شروع نمود و در روز اول ماه پنجم بر وفق دست نیكوی خدایش كه با وی میبود به اورشلیم رسید. 10 چونكه عزرا دل خود را به طلب نمودن شریعت یَهُوَه و به عمل آوردن آن و به تعلیم دادن فرایض و احكام به اسرائیل مهیا ساخته بود.
11 و این است صورت مكتوبی كه اَرتَحشَستا پادشاه به عزرای كاهن و كاتب داد كه كاتب كلمات وصایای یَهُوَه و فرایض او بر اسرائیل بود: 12 “از جانب اَرتَحشَستا شاهنشاه به عزرای كاهن و كاتب كامل شریعت خدای آسمان اما بعد. 13 فرمانی از من صادر شد كه هر كدام از قوم اسرائیل و کاهنان و لاویان ایشان كه در سلطنت من هستند و به رفتن همراه تو به اورشلیم راضی باشند بروند. 14 چونكه تو از جانب پادشاه و هفت مشیر او فرستاده شدهای تا دربارة یهودا و اورشلیم بر وفق شریعت خدایت كه در دست تو است تفحص نمایی. 15 و نقره و طلایی را كه پادشاه و مشیرانش برای خدای اسرائیل كه مسكن او در اورشلیم میباشد بذل كردهاند ببری. 16 و نیز تمامی نقره و طلایی را كه در تمامی ولایت بابل بیابی با هدایای تبرُّعی كه قوم و کاهنان برای خانة خدای خود كه در اورشلیم است دادهاند (ببری). 17 لهذا با این نقره گاوان و قوچها و برهها و هدایای آردی و هدایای ریختنی آنها را به اهتمام بخر و آنها را بر مذبح خانة خدای خودتان كه در اورشلیم است بگذران. 18 و هر چه به نظر تو و برادرانت پسند آید كه با بقیه نقره و طلا بكنید برحسب ارادة خدای خود به عمل آورید. 19 و ظروفی كه به جهت خدمت خانة خدایت به تو داده شده است آنها را به حضور خدای اورشلیم تسلیم نما. 20 و اما چیزهای دیگر كه برای خانة خدایت لازم باشد هر چه برای تو اتفاق افتد كه بدهی آنرا از خزانة پادشاه بده. 21 و از من اَرتَحشَستا پادشاه فرمانی به تمامی خزانهداران ماواری نهر صادر شده است كه هر چه عزرای كاهن و كاتب شریعت خدای آسمان از شما بخواهد به تعجیل كرده شود. 22 تا صد وزنة نقره و تا صد كرّ گندم و تا صد بتّ شراب و تا صد بتّّ روغن و از نمك هر چه بخواهد. 23 هر چه خدای آسمان فرموده باشد برای خانة خدای آسمان بلاتأخیر كرده شود زیرا چرا غضب بر ملك پادشاه و پسرانش وارد آید. 24 و شما را اطّلاع میدهیم كه بر همة کاهنان و لاویان و مغنّیان و دربانان و نتینیم و خادمان این خانة خدا جزیه و خراج و باج نهادن جایز نیست. 25 و تو ای عزرا موافق حكمت خدایت كه در دست تو میباشد قاضیان و داوران از همة آنانی كه شرایع خدایت را میدانند نصب نما تا بر جمیع اهل ماورای نهر داوری نمایند و آنانی را كه نمیدانند تعلیم دهید. 26 و هر كه به شریعت خدایت و به فرمان پادشاه عمل ننماید. بر او بیمحابا حكم شود خواه به قتل یا به جلای وطن یا به ضبط اموال یا به حبس.”
27 متبارك باد یَهُوَه خدای پدران ما كه مثل این را در دل پادشاه نهاده است كه خانة یَهُوَه را كه در اورشلیم است زینت دهد. 28 و مرا در حضور پادشاه و مشیرانش و جمیع رؤسای مقتدر پادشاه منظور ساخت پس من موافق دست یَهُوَه خدایم كه بر من میبود تقویت یافتم و رؤسای اسرائیل را جمع كردم تا با من برآیند.
عزرا فصل 8
1و اینانند رؤسای آبای ایشان و این است نسبنامة آنانی كه در سلطنت اَرتَحشَستا پادشاه با من از بابل برآمدند: 2 از بنیفینحاس جرشوم و از بنیایتامار دانیال و از بنیداود حطوش. 3 و از بنیشكنیا از بنیفروش زكریا و با او صد و پنجاه نفر از ذكوران به نسبنامه شمرده شدند. 4 از بنیفحت موآب الیهو عینای ابنزرحیا و با او دویست نفر از ذكور. 5 از بنیشكنیا ابنیحزیئیل و با او سیصد نفر از ذكور. 6 از بنیعادین. عابد بنیوناتان و با او پنجاه نفر از ذكور. 7 از بنیعیلام اشعیا ابنعتلیا و با او هفتاد نفر از ذكور. 8 از بنیشفطیا زبدیا ابنمیكائیل و با او هشتادنفر از ذكور. 9 از بنییوآب عوبدیا ابنیحئیل و با او دویست و هجده نفر از ذكور. 10 و از بنیشلومیت بنیوشیا و با او صد و شصت نفر از ذكور. 11 و از بنیبابای زكریا ابنبابای و با او بیست و هشت نفر از ذكور. 12 و از بنیعزجد یوحانان بنهقّاطان و با او صد و ده نفر از ذكور. 13 و مؤخران از بنیادونیقام بودند و این است نامهای ایشان: الیفلط و یعیئیل و شمعیا و با ایشان شصت نفر از ذكور. 14 و از بنیبغوای عوتای و زبود و با ایشان هفتاد نفر از ذكور.
15 پس ایشان را نزد نهری كه به اَهوا میرود جمع كردم و در آنجا سه روز اردو زدیم. و چون قوم و کاهنان را بازدید كردم از بنیلاوی كسی را در آنجا نیافتم. 16 پس نزد الیعزر و اریئیل و شمعیا و الناتان و یاریب و الناتان و ناتان و زكریا و مشلّام كه رؤسا بودند و نزد یویاریب و الناتان كه علما بودند فرستادم. 17 و پیغامی برای عِدّوی رئیس در مكان كاسِفیا به دست ایشان فرستادم و سخنانی كه باید به عدّو و برادرانش نتینیم كه در مكان كاسقیا بودند بگویند به ایشان القا كردم تا خادمان به جهت خانة خدای ما نزد ما بیاورند.
18 و از دست نیكوی خدای ما كه با ما میبود شخصی دانشمند از پسران محلی ابنلاوی ابناسرائیل برای ما آوردند یعنی شَرَبیا را با پسران و برادرانش كه هجده نفر بودند. 19 و حشبیا را نیز و با او از بنیمراری اشعیا را. و برادران او و پسران ایشانرا كه بیست نفر بودند. 20 و از نتینیم كه داود و آقاان ایشانرا برای خدمت لاویان تعیین نموده بودند. از نتینیم دویست و بیست نفر كه جمیع به نام ثبت شده بودند. 21 پس من در آنجا نزد نهر اهوا به روزه داشتن اعلان نمودم تا خویشتنرا در حضور خدای خود متواضع نموده راهی راست برای خود و عیال خویش و همة اموال خود از او بطلبیم. 22 زیرا خجالت داشتم كه سپاهیان و سواران از پادشاه بخواهیم تا ما را از دشمنان در راه اعانت كنند چونكه به پادشاه عرض كرده گفته بودیم كه دست خدای ما بر هر كه او را میطلبد به نیكویی میباشد اما قدرت و غضب او به ضدّ آنانی كه او را ترك میكنند.
23 پس روزه گرفته خدای خود را برای این طلب نمودیم و ما را مستجاب فرمود. 24 و دوازده نفر از رؤسای كهنه یعنی شَرَبیا و حشَبیا و ده نفر از برادران ایشانرا با ایشان جدا كردم. 25 و نقره و طلا و ظروف هدیة خدای ما را كه پادشاه و مشیران و آقاانش و تمامیِ اسرائیلیانی كه حضور داشتند داده بودند به ایشان وزن نمودم. 26 پس ششصد و پنجاه وزنة نقره و صد وزنة ظروف نقره و صد وزنة طلا به دست ایشان وزن نمودم. 27 و بیست طاس طلا هزار درهم و دو ظرف برنج صیقلی خالص كه مثل طلا گرانبها بود. 28 و به ایشان گفتم: “شما برای یَهُوَه مقدّس میباشید و ظروف نیز مقدّس است و نقره و طلا به جهت یَهُوَه خدای پدران شما هدیة تبرُّعی است. 29 پس بیدار باشید و اینها را حفظ نمایید تا به حضور رؤسای كهنه و لاویان و آقاان آبای اسرائیل در اورشلیم به حجرههای خانة یَهُوَه به وزن بسپارید.”
30 آنگاه کاهنان و لاویان وزن طلا و نقره و ظروف را گرفتند تا آنها را به خانة خدای ما به اورشلیم برسانند. 31 پس در روز دوازدهم ماه اول از نهر اهوا كوچ كرده متوجة اورشلیم شدیم. و دست خدای ما با ما بود و ما را از دست دشمنان و كمین نشینندگان سر راه خلاصی داد.
32 و چون به اورشلیم رسیدیم سه روز در آنجا توقف نمودیم. 33 و در روز چهارم نقره و طلا و ظروف را در خانة خدای ما به دست مریموت بناوریای كاهن وزن كردند و العازار بنفینحاس با او بود و یوزاباد بنیشوع و نوعدیا ابنبنّوی لاویان با ایشان بودند. 34 همه را به شماره و به وزن (حساب كردند) و وزن همه در آنوقت نوشته شد. 35 و اسیرانی كه از اسیری برگشته بودند قربانیهای سوختنی برای خدای اسرائیل گذرانیدند یعنی دوازده گاو و نود و شش قوچ و هفتاد و هفت بره و دوازده بز نر به جهت قربانی گناه برای تمامی اسرائیل كه همة اینها قربانی سوختنی برای یَهُوَه بود. 36 و چون فرمانهای پادشاه را به امرای پادشاه و والیان ماورای نهر دادند ایشان قوم و خانة خدا را اعانت نمودند.
عزرا فصل 9
1و بعد از تمام شدن این وقایع آقاان نزد من آمده گفتند: “قوم اسرائیل و کاهنان و لاویان خویشتنرا از امتهای كشورها جدا نكردهاند بلكه موافق رجاسات ایشان یعنی كنعانیان و حتّیان و فرزّیان و یبوسیان و عمونیان و موآبیان و مصریان و اموریان (رفتار نمودهاند). 2 زیرا كه از دختران ایشان برای خود و پسران خویش زنان گرفته و ذریت مقدّس را با امتهای كشورها مخلوط كردهاند و دست رؤسا و حاكمان در این خیانت مقدّم بوده است.”
3 پس چون این سخن را شنیدم جامه و ردای خود را چاك زدم و موی سر و ریش خود را كندم و متحیر نشستم. 4 آنگاه همة آنانی كه به سبب این عصیانِ اسیران از كلام خدای اسرائیل میترسیدند نزد من جمع شدند و من تا وقت هدیة شام متحیر نشستم. 5 و در وقت هدیة شام از تذلّل خود برخاستم و با لباس و ردای دریده به زانو درآمدم و دست خود را بسوی یَهُوَه خدای خویش برافراشتم. 6 و گفتم: “ای خدای من خجالت دارم و از بلند كردن روی خود بسوی تو ای خدایم شرم دارم زیرا گناهان ما بالای سر ما زیاده شده و تقصیرهای ما تا به آسمان عظیم گردیده است. 7 ما از ایام پدران خود تا امروز مرتكب تقصیرهای عظیم شدهایم و ما و پادشاهان و کاهنان ما به سبب گناهان خویش به دست پادشاهان كشورها به شمشیر و اسیری و تاراج و رسوایی تسلیم گردیدهایم چنانكه امروز شده است. 8 و حال اندك زمانی لطف از جانب یَهُوَه خدای ما بر ما ظاهر شده مفَرّی برای ما واگذاشته است و ما را در مكان مقدّس خود میخی عطا فرموده است و خدای ما چشمان ما را روشن ساخته اندك حیات تازهای در حین بندگی ما به ما بخشیده است. 9 زیرا كه ما بندگانیم لیكن خدای ما ما را در حالت بندگی ترك نكرده است بلكه ما را منظور پادشاهان فارس گردانیده حیات تازه به ما بخشیده است تا خانة خدای خود را بنا نماییم و خرابیهای آنرا تعمیر كنیم و ما را در یهودا و اورشلیم قلعهای بخشیده است. 10 و حال ای خدای ما بعد از این چه گوییم زیرا كه اوامر تو را ترك نمودهایم. 11 كه آنها را به دست بندگان خود انبیا امر فرموده و گفتهای كه آن زمینی كه شما برای تصرّف آن میروید زمینی است كه از نجاسات امتهای كشورها نجس شده است و آنرا به رجاسات و نجاسات خویش از سرتاسر مملوّ ساختهاند. 12 پس الآن دختران خود را به پسران ایشان مدهید و دختران ایشان را برای پسران خود مگیرید و سلامتی و سعادتمندی ایشانرا تا به ابد مطلبید تا قویّ شوید و نیكویی آن زمین را بخورید و آنرا برای پسران خود به ارثیت ابدی واگذارید. 13 و بعد از همة این بلایایی كه به سبب اعمال زشت و تقصیرهای عظیم ما بر ما وارد شده است با آنكه تو ای خدای ما ما را كمتر از گناهان ما عقوبت رسانیده ای و چنین خلاصیای به ما دادهای 14 آیا میشود كه ما بار دیگر اوامر تو را بشكنیم و با امتهایی كه مرتكب این رجاسات شدهاند مصاهرت نماییم؟ و آیا تو بر ما غضب نخواهی نمود و ما را چنان هلاك نخواهی ساخت كه بقیتی و نجاتی باقی نماند؟ 15 ای یَهُوَه خدای اسرائیل تو عادل هستی چونكه بقیتی از ما مثل امروز ناجی شدهاند اینك ما به حضور تو در تقصیرهای خویش حاضریم زیرا كسی نیست كه به سبب این كارها در حضور تو تواند ایستاد.”
عزرا فصل 10
1پس چون عزرا دعا و اعتراف مینمود و گریهكنان پیش خانة خدا رو به زمین نهاده بود گروه بسیار عظیمی از مردان و زنان و اطفال اسرائیل نزد وی جمع شدند زیرا قوم زارزار میگریستند. 2 و شَكَنیا ابنیحئیل كه از بنیعیلام بود جواب داد و به عزرا گفت: “ما به خدای خویش خیانت ورزیده زنان غریب از قومهای زمین گرفتهایم لیكن الآن امیدی برای اسرائیل در این باب باقی است. 3 پس حال با خدای خویش عهد ببندیم كه آن زنان و اولاد ایشانرا برحسب مشورت آقایم و آنانی كه از امر خدای ما میترسند دور كنیم و موافق شریعت عمل نماییم. 4 برخیز زیرا كه این كار تو است و ما با تو میباشیم. پس قویّدل باش و به كار بپرداز.”
5 آنگاه عزرا برخاسته رؤسای كَهنَه و لاویان و تمامی اسرائیل را قَسم داد كه برحسب این سخن عمل نمایند پس قسم خوردند. 6 و عزرا از پیش روی خانة خدا برخاسته به حجرة یهوحانان بنالیاشیب رفت و نان نخورده و آب ننوشیده به آنجا رفت زیرا كه به سبب تقصیر اسیران ماتم گرفته بود. 7 و به همة اسیران در یهودا و اورشلیم ندا دردادند كه به اورشلیم جمع شوند. 8 و هر كسی كه تا روز سوّّم برحسب مشورت آقاان و مشایخ حاضر نشود اموال او ضبط گردد و خودش از جماعت اسیران جدا شود. 9 پس در روز سوّم كه روز بیستم ماه نهم بود همة مردان یهودا و بنیامین در اورشلیم جمع شدند و تمامی قوم در سِعة خانة خدا نشستند. و به سبب این امر و به سبب باران سخت میلرزیدند.
10 آنگاه عزرای كاهن برخاسته به ایشان گفت: “شما خیانت ورزیده و زنان غریب گرفته جرم اسرائیل را افزودهاید. 11 پس الآن یَهُوَه خدای پدران خود را تمجید نمایید و به ارادة او عمل كنید و خویشتنرا از قومهای زمین و از زنان غریب جدا سازید.”
12 تمامی جماعت به آواز بلند جواب دادند و گفتند: “چنانكه به ما گفتهای همچنان عمل خواهیم نمود. 13 اما خلق بسیارند و وقت باران است و طاقت نداریم كه بیرون بایستیم و این امر كار یك یا دو روز نیست زیرا كه در این باب گناه عظیمی كردهایم. 14 پس آقاان ما برای تمامی جماعت تعیین بشوند و جمیع كسانی كه در شهرهای ما زنان غریب گرفتهاند در وقتهای معین بیایند و مشایخ و داوران هر شهر همراه ایشان بیایند تا حدّت خشم خدای ما دربارة این امر از ما رفع گردد.”
15 لهذا یوناتان بنعسائیل و یحزِیا ابنتِقوَه بر این امر معین شدند و مشُلّام و شَبتائی لاوی ایشانرا اعانت نمودند. 16 و اسیران چنین كردند و عزرای كاهن و بعضی از رؤسای آبا برحسب خاندانهای آبای خود منتخب شدند و نامهای همة ایشان ثبت گردید. پس در روز اول ماه دهم برای تفتیش این امر نشستند. 17 و تا روز اول ماه اول كار همة مردانی را كه زنان غریب گرفته بودند به اتمام رسانیدند. 18 و بعضی از پسران کاهنان پیدا شدند كه زنان غریب گرفته بودند. از بنییشُوع بنیوصاداق و برادرانش معسیا و اَلِیعزر و یاریب و جدَلیا. 19 و ایشان دست دادند كه زنان خود را بیرون نمایند و قوچی به جهت قربانی جرم خود گذرانیدند.
20 و از بنیاِمیر حنانی و زَبدیا. 21 و از بنیحاریم معسیا و ایلیا و شَمعیا و یحیئیل و عزّیا. 22 و از بنیفشحور اَلیوعینای و معسیا و اسمعیل و نَتَنئیل و یوزاباد و اَلعاسه. 23 و از لاویان یوزاباد و شِمعی و قَلایا كه قَلیطا باشد. و فَتَحیا و یهودا و اَلِیعزر. 24 و از مغنّیان اَلیاشیب و از دربانان شَلُّوم و طالَم و اُوری. 25 و اما از اسرائیلیان: از بنیفَرعوش رَمیا و یزِّیا و ملكِیا و مِیامین و اَلِعازار و ملكِیا و بنایا. 26 و از بنیعیلام متَّنیا و زَكریا و یحیئیل و عبدی و یریموت و ایلیا. 27 و از بنیزَتُّو اَلیوعینای و اَلیاشیب و متَنیا و یریموت و زاباد و عزیزا. 28 و از بنیبابای یهوحانان و حنَنیا و زَبای و عتلای. 29 و از بنیبانی مشُلّام و ملُّوك و عدایا و یاشوب و شَآل و راموت. 30 و از بنیفَحت موآب عدنا و كَلال و بنایا و معسِیا و متَّنیا و بصَلئیل و بِنُّوی و منَسی. 31 و از بنیحاریم اَلِیعزر و اِشِیا و ملكیا و شَمعیا و شِمعون. 32 و بنیامین و ملُّوك و شَمریا. 33 از بنیحاشوم متّنای و متّّاته و زاباد و اَلیفَلَط و یریمای و منَسی و شِمعی. 34 از بنیبانی معدای و عمرام و اوئیل. 35 و بنایا و بِیدِیا و كَلُوهی. 36 و وَنیا و مریموت و اَلیاشیب. 37 و متَّنیا و متَّنای و یعسوُ. 38 و بانی و بِنُّوی و شِمعی. 39 و شَلَمیا و ناتان و عدایا. 40 و مكنَدبای و شاشای و شارای. 41 و عزرئیل و شَلَمیا و شَمریا. 42 و شلُّوم و اَمریا و یوسف. 43 از بنینَبو یعیئیل و متَّتیا و زاباد و زَبینا و یدُّو و یوئیل و بنایا. 44 جمیع اینها زنان غریب گرفته بودند و بعضی از ایشان زنانی داشتند كه از آنها پسران تولید نموده بودند.
عهد قدیم_تورات