loading...
فوج
s.m.m بازدید : 309 1395/06/13 نظرات (0)

 


 


35- حبقُّوق نبی


 

نویسنده: حبقوق

محل نگارش: یهودا

مربوط به تاریخ: ـــــــــ

اتمام نگارش: 628 ق.د.م

 

حبقوق فصل 1

1 وحی كه حبقُّوق نبی آنرا دید.

 

2 ای یَهُوَه تا به كی فریاد برمی‌آورم و نمی‌شنوی؟ تا به كی نزد تو از ظلم فریاد برمی‌آورم و نجات نمیدهی؟ 3 چرا بی‌انصافی را به من نشان میدهی و بر ستم نظر مینمایی و غضب و ظلم پیش روی من می‌باشد؟ منازعه پدید می‌آید و مخاصمت سر خود را بلند میكند. 4 از این سبب شریعت سست شده است و عدالت هرگز صادر نمیشود. چونكه شریران عادلان را احاطه مینمایند. بنابراین عدالت معو‌َج شده صادر میگردد.

5 در میان امتها نظر كنید و ملاحظه نمایید و بشد‌ّت متحیر شوید. زیرا كه در ایام شما كاری میكنم كه اگر شما را هم از آن مخبر سازند باور نخواهید كرد. 6 زیرا كه اینك آن امت تلخ و تندخو یعنی كلدانیان را برمی‌انگیزانم كه در وسعت جهان میخرامند ت مسكنهایی را كه از آن ایشان نیست به تصر‌ّف آورند. 7 ایشان هولناك و مهیب میباشند. 8 اسبان ایشان از پلنگ چالاكتر و از گرگانِ شب تیزروترند و سواران ایشان جست و خیز میكنند. و سواران ایشان از جای دور آمده مثل عقابی كه برای خوراك بشتابد می‌پرند. 9 جمیع ایشان برای ظلم می‌آیند. عزیمت روی ایشان بطرف پیش است و اسیران را مثل ریگ جمع میكنند. 10 و ایشان پادشاهان را استهزا می‌نمایند و آقاان مسخرة ایشان می‌باشند. بر همة قلعه‌ها می‌خندند و خاك را توده نموده آنها را مسخّر میسازند. 11 پس مثل باد بشتاب رفته عبور میكنند و مجرم میشوند. این قو‌ّت ایشان خدای ایشان است.

 

12 ای یَهُوَه خدای من! ای قد‌ّوس من! آیا تو از ازل نیستی؟ پس نخواهیم مرد. ای یَهُوَه ایشان را برای داوری معین كرده‌ای و ای صَخره ایشانرا برای تأدیب تأسیس نموده‌ای. 13 چشمان تو پاكتر است از اینكه به بدی بنگری و به بی‌انصافی نظر نمیتوانی كرد. پس چرا خیانتكاران را ملاحظه می‌نمایی و حینی كه شریر كسی را كه از خودش عادل‌تر است می‌بلعد خاموش می‌مانی؟ 14 و مردمان را مثل ماهیان دریا و مانند حشراتی كه حاكمی ندارند میگردانی؟ 15 او همگی ایشانرا به قّلاب برمی‌كشد و ایشانرا به دام خود میگیرد و در تور خویش آنها را جمع می‌نماید. از اینجهت مسرور و شادمان میشود. 16 بنابراین برای دام خود قربانی میگذراند و برای تور خویش بخور میسوزاند. چونكه نصیب او از آنها فربه و خوراك وی لذیذ میشود. 17 آیا از اینجهت دام خود را خالی خواهد كرد و از پیوسته كُشتنِ امتها دریغ نخواهد نمود؟

حبقوق فصل 2

 

1 بر دیده‌بانگاه خود می‌ایستم و بر برج برپا میشوم. و مراقب خواهم شد تا ببینم كه او به من چه خواهد گفت و دربارة شكایتم چه جواب خواهد داد. 2 پس یَهُوَه مرا جواب داد و گفت: رؤیا را بنویس و آنرا بر لوحها چنان نقش نما كه دونده آنرا بتواند خواند. 3 زیرا كه رؤیا هنوز برای وقتِ معین است و به مقصد می‌شتابد و دروغ نمیگوید. اگر چه تأخیر نماید برایش منتظر باش زیرا كه البته خواهد آمد و درنگ نخواهد نمود. 4 اینك جان مرد متكبر در او راست نمی‌باشد اما مرد عادل به ایمان خود زیست خواهد نمود. 5 به درستی كه شراب فریبنده است و مرد مغرور آرامی نمی‌پذیرد كه شهوت خود را مثل عالم اموات می‌افزاید و خودش مثل موت سیر نمی‌شود. بلكه جمیع امتها را نزد خود جمع میكند و تمامی قومها را برای خویشتن فراهم می‌آورد. 6 پس آیا جمیع ایشان بر وی مثَلی نخواهند زد و معمای طعن‌آمیز بر وی (نخواهند آورد)؟ و نخواهند گفت: وای بر كسی كه آنچه را كه از آن وی نیست می‌افزاید؟ تا به كی؟ و خویشتنرا زیر بار رهنها می‌نهد. 7 آیا گزندگان بر تو ناگهان برنخواهند خاست و آزارندگانت بیدار نخواهند شد و تو را تاراج نخواهند نمود؟ 8 چونكه تو امتهای بسیاری را غارت كرده‌ای تمامی بقیة قومها تو را غارت خواهند نمود به سبب خون مردمان و ظلمی كه بر زمین و شهر و جمیع ساكنانش نموده‌ای.

9 وای بر كسی كه برای خانة خود بدی را كسب نموده است تا آشیانة خود را بر جای بلند ساخته خویشتنرا از دست بلا برهاند. 10 رسوایی را به جهت خانة خویش تدبیر كرده‌ای به اینكه قومهای بسیار را قطع نموده و بر ضد‌ّ جان خویش گناه ورزیده‌ای. 11 زیرا كه سنگ از دیوار فریاد برخواهد آورد و تیر از میان چوبها آنرا جواب خواهد داد. 12 وای بر كسی كه شهری به خون بنا میكند و قریه‌ای به بی‌انصافی استوار می‌نماید. 13 آیا این از جانب یَهُوَه صبایوت نیست كه قومها برای آتش مشقّت میكشند و طوایف برای بطالت خویشتن را خسته می‌نمایند؟ 14 زیرا كه جهان از معرفت جلال یَهُوَه مملّو خواهد شد به نحوی كه آبها دریا را مستور میسازد.

15 وای بر كسی كه همسایة خود را می‌نوشاند و بر تو كه زهر خویشرا ریخته او را نیز مست میسازی تا برهنگی او را بنگری. 16 تو از رسوایی به عوض جلال سیر خواهی شد. تو نیز بنوش و غلفة خویش را منكشف ساز. كاسة دست راست یَهُوَه بر تو وارد خواهد آمد و قی رسوایی بر جلال تو خواهد بود. 17 زیرا ظلمی كه بر لبنان نمودی و هلاكت حیوانات كه آنها را ترسانیده بود تو را خواهد پوشانید. به سبب خون مردمان و ظلمی كه بر زمین و شهر و برجمیع ساكنانش رسانیدی. 18 از بتِ تراشیده چه فایده است كه سازندة آن آنرا بتراشد یا از بت ریخته شده و معلّم دروغ كه سازندة آن بر صنعت خود توكّل بنماید و بتهای گُنگ را بسازد. 19 وای بر كسی كه به چوب بگوید بیدار شو و به سنگِ گنگ كه برخیز! آیا میشود كه آن تعلیم دهد؟ اینك به طلا و نقره پوشیده میشود لكن در اندرونش مطلقاً روح نیست. 20 اما یَهُوَه در هیكل قُدس خویش است پس تمامی جهان به حضور وی خاموش باشد.

حبقوق فصل 3

 

1 دعای حبقوق نبی بر شُجونُوت. 2 ای یَهُوَه چون خبر تو را شنیدم ترسان گردیدم. ای یَهُوَه عمل خویشرا در میان سالها زنده كن! در میان سالها آنرا معروف ساز و در حین غضب رحمت را بیاد‌آور. 3 خدا از تیمان آمد و قد‌ّوس از جبلِ فاران سِلاه. جلال او آسمانها را پوشانید و زمین از تسبیح او مملّو گردید. 4 پرتُوِ او مثل نور بود و از دست وی شعاع ساطع گردید. و ستر قو‌ّت او در آنجا بود. 5 پیش روی وی وبا میرفت و آتش تب نزد پایهای او می‌بود. 6 او ایستاد و زمین را پیمود. او نظر افكند و امتها را پراكنده ساخت و كوههای ازلی جستند و تلّهای ابدی خم شدند. طریقهای او جاودانی است. 7 خیمه‌های كوشان را در بلا دیدم. و چادرهای زمین مدیان لرزان شد.

8 ای یَهُوَه آیا بر نهرها غضب تو افروخته شد یا خشم تو بر نهرها و غیظ تو بر دریا وارد آمد كه بر اسبان خود و ارابه‌های فتح‌مندی خویش سوار شدی؟ 9 كمان تو تماماً برهنه شد موافق قَسم‌هایی كه در كلام خود برای اسباط خورده‌ای سلاه. زمینرا به نهرها منشَق ساختی. 10 كوهها تو را دیدند و لرزان گشتند و سیلابها جاری شد. لجه آواز خود را داد و دستهای خویشرا به بالا برافراشت.

11 آفتاب و ماه در برجهای خود ایستادند. از نور تیرهایت و از پرتو نیزة بر‌ّاق تو برفتند. 12 با غضب در جهان خرامیدی و با خشم امتها را پایمال نمودی. 13 برای نجات قوم خویش و خلاصی مسیح خود بیرون آمدی. سر را از خاندان شریران زدی و اساس آنرا تا به گردن عریان نمودی سلاه.

14 سر سرداران ایشانرا به عصای خودشان مجروح ساختی حینی كه مثل گردبار آمدند تا مرا پراكنده سازند. خوشی ایشان در این بود كه مسكینان را در خَفیه ببلعند. 15 با اسبان خود بر دریا و بر انبوه آبهای بسیار خرامیدی. 16 چون شنیدم احشایم بلرزید و از آواز آن لبهایم بجنبید و پوسیدگی به استخوانهایم داخل شده در جای خود لرزیدم كه در روز تنگی استراحت یابم هنگامی كه آن كه قوم را ذلیل خواهد ساخت بر ایشان حمله آورد.

 

17 اگر چه انجیر شكوفه نیاو‌َر‌َد و میوه در موها یافت نشود و حاصل زیتون ضایع گردد و مزرعه‌ها آذوقه ندهد و گله‌ها از آغل منقطع شود و رمه‌ها در طویله‌ها نباشد 18 لیكن من در یَهُوَه شادمان خواهم شد و در خدای نجات خویش وجد خواهم نمود. 19 سلطان تعالی یَهُوَه قو‌ّت من است و پایهایم را مثل پایهای آهو میگرداند و مرا بر مكانهای بلندم خرامان خواهد ساخت. برای سالار مغنیان بر ذوات اوتار.

تورات_حبقُّوق نبی,35_habakkuk

 

تورات


 


 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2473
  • کل نظرات : 40
  • افراد آنلاین : 15
  • تعداد اعضا : 22
  • آی پی امروز : 554
  • آی پی دیروز : 250
  • بازدید امروز : 6,970
  • باردید دیروز : 1,878
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 8,848
  • بازدید ماه : 17,059
  • بازدید سال : 256,935
  • بازدید کلی : 5,870,492