[ صفحه 900]
در این مساله اختیار و حقی ندارند، همانگونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعد از آن که اسامی ائمه را یکایک بیان کرد فرمود: «کسی که به آنان اقرار کند مومن و کسی که منکر آنان باشد کافر است» [1030] .
و نیز به حذیفه یمانی فرمود: ای حذیفه همانا حجت بعد از من بر تو علی بن ابیطالب علیهالسلام است، کفر به او کفر به خداوند، و شرک به او شرک به خداوند، و شککننده در او شککننده در خداوند، و الحاد درباره او الحاد درباره خداوند، و انکار او انکار خداوند، و ایمان به او ایمان به خداوند است... [1031] .
2- صرف مراجعه به طبیب تا به دستور او عمل نشود اثری ندارد، برخلاف اذعان و اقرار به امامت که به خودی خود عبادت و طاعت بوده و پاداشی اختصاصی دارد و بنابراین اگر دوستدار ائمه پیش از آن که به دستوراتشان عمل کند از دنیا برود به خاطر اعتقادش به او پاداش داده میشود، هر چند این پاداش بعد از آن باشد که به خاطر معصیتش عذاب مناسب آن را بیند به علاوه که خود پذیرش ولایت امام، بیماریهای نفسانی را از بین میبرد و پلیدیهای روحی را پاک میکند و آن خود اکسیر اعظمی است که ماهیت را دگرگون کرده و شقی را سعید میگرداند و دیگر فوائدی که بر آن مترتب است.
از عبدالله بن مسعود روایت شده که گوید: در یکی از سفرها در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودیم. عربی بیابانی با صدائی بلند و خشن فریاد زد: یا محمد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بلکه چه میگوئی؟ گفت اگر کسی گروهی را دوست بدارد و به دستورات آنها عمل نکند چه میشود؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
[ صفحه 901]
فرمود انسان با آن کسی است که او را دوست دارد. [1032] .
و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود: من درباره امتم به همان اندازه که به کلمه «لا اله الا الله» امیدوارم درباره حب علی نیز امیدوارم. [1033] .
و از آن حضرت روایت شده که فرمود: محبت علی بن ابیطالب سیئات را آب میکند همانگونه که آتش قلع را آب میکند. [1034] .
و از آن حضرت روایت شده که فرمود: محبت علی حسنهای است که هیچ سیئهای به آن ضرر نمیزند و بغض آن حضرت سیئهای است که هیچ حسنهای به آن سود ندارد. [1035] .
و از امام صادق روایت شده که فرمود: محبت علی خود عبادت و در عین حال برترین عبادات میباشد. [1036] .
در این زمینه اخبار و روایات متعددهای وارد شده که ما فقط نمونه کمی از آنها را آوردیم و روایات در حد تواتر است که نمیتوان در آنها شک و تردی کرد.
استاد مطهری از برخی بزرگان (که گفته میشود وحید بهبانی است) توجیه و تاویلی را نقل کرده که نمیتواند چندان مورد قبول باشد و تاویل اینست: معنای این حدیث آن است که اگر به راستی دوستدار علی بن ابیطالب باشی گناهان هیچ آسیبی به تو نمیرسانند، یعنی اگر محبت علی که نمونه کامل انسانیت و اطاعت و بندگی و
[ صفحه 902]
اخلاق است از روی صدق باشد و به خودبندی نباشد مانع ارتکاب گناه میگردد، مانند واکسنی که مصونیت ایجاد میکند و نمیگذارد بیماری در شخص «واکسینه شده»راه یابد. [1037] .
خلاصه این توجیه آن است که دوستدار امیرالمومنین علیهالسلام مرتکب هیچ کار زشتی نمیشود تا بتواند به او آسیب برساند و آن چه که موجب این ترک گناه است محبت او نسبت به حضرت است.
لکن این توجیه دردی را دوا نمیکند، زیرا ضرری که در این روایت نفی شده با انتفاء موضوعش که سیئه باشد منتفی است و در صورتی که موضوع ضرر که معصیت باشد منتفی باشد دیگر ضرری وجود ندارد که بخواهد با محبت امیرالمومنین منتفی شود، ما منکر اثر محبت حقیقی نیستیم لکن بحث در جائی است که سیئه و معصیت وجود داشته باشد.
علامه مجلسی رضواناللهتعالی علیه در ذیل حدیث «لایضر مع الایمان عمل و لاینفع مع الکفر عمل» گوید: مقصود ضرر بزرگی است که موجب خلود در دوزخ باشد. [1038] .
آری ممکن است که مقصود آن باشد که دوستداران امیرالمومنین اگر قدمی به سوی گمراهی بردارند قدم دیگرشان به سوی طاعت و عبادت میرود و بر این مطلب روایات فراوانی گواه است:
از حضرت باقر علیهالسلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیهالسلام فرمود:
«یا علی محبت تو در قلب هیچ مرد مومنی ثابت نشد مگر اینکه اگر قدمی از او بر صراط بلغزد قدم دیگرش ثابت بماند تا اینکه خداوند او را به خاطر
[ صفحه 903]
محبت به تو به بهشت وارد کند. [1039] .
و نیز آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت علی علیهالسلام فرمودند: هر کسی تو را دوست بدارد خداوند عاقبت کار او را به امن و ایمان پایان دهد، و هر کس تو را دشمن بدارد خداوند او را همچون مرده دوران جاهلیت بیمراند. [1040] .
و چه بسیار نظائر و نمونههای دیگری در روایات که به خاطر ترس از به درازا کشیدن مطلب از آنها صرف نظر کردیم، و شاید سر این موضوع آن باشد که دوستدار اهل البیت هر چند بتواند گناهان بزرگ و اشتباهات هلاکت بار را مرتکب شود لکن روحش پاک و روانش پاکیزه و طینتش طاهر است.
اگر گفته شود: چگونه ممکن است بدین منزله و مقام باشد و در عین حال این گونه کارهای ناشایست از او سر بزند؟!
در پاسخ میگوئیم: هر چند کارهای ظاهری برخاسته از انگیزههای درونی است و به اصطلاح «از کوزه همان برون تراود که در او است» و هر چند امور خارجی تاثیراتی بر نفس و روان انسان دارند لکن نمیتوانند اصل و ریشه باطن انسان را تغییر دهند، گاهی آنها را تیره و کدر کرده و کارهای ناشایست از آنها سر میزند لکن این آثار نامناسب مربوط به همان کارهای ظاهری است وقتی که خداوند باطن اشخاص را به خاطر ولایت اهل حق علیهمالسلام با توبه یا با دیگر کفارات و گرفتاریهای مالی از مصیبت فرزند و بیماری و خوابهای هولناک و ترسهای وارده از سوی دولتهای باطل و سختیهای هنگام مرگ (چنانکه در اخبار و روایات آمده) پاک کرد، این سیئات به اصل خود برگشته و تبدیل به حسنات میشوند، چنانکه در قرآن مجید میفرماید:
[ صفحه 904]
«فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات» [1041] .
و این از احسان خداوند نسبت به بندگانش چندان دور نبوده و کار تازه و بیسابقهای هم نمیباشد.
و از زید نرسی روایت شده است که گوید: به حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام عرض کردم: مردی از دوستداران شما با اینکه میداند، شراب میخورد و مرتکب گناهان کبیره میشود آیا از او تبری بجوئیم؟
حضرت فرمود: از کارش تبری بجوئید ولی از خودش کنارهگیری نکنید، او را دوست داشته باشید ولی کارش را دشمن بداید، عرض کردم، پس میتوانیم به او «فاسق و فاجر» بگوئیم؟. فرمود: فاسق و فاجر، کسی است که کافر و منکر ما باشد و با دوستان ما دشمنی کند، خداوند از اینکه دوست ما فاسق و فاجر باشد اباء دارد هر کاری که انجام دهد، لکن بگوئید: فاسق العمل و زشت کار و مومن النفس و خبیث الفعل طیب الروح و البدن. [1042] .
از ابنمسعود روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هنگامی که خداوند متعال حضرت آدم را آفرید و از روح خود در او دمید حضرت آدم عطسه کرده و گفت: الحمدلله، خداوند به او وحی کرد، بنده من مرا ستایش نمود سوگند به عزت و جلالم اگر نبودند دو بندهای که میخواستم آنان را در دار دنیا بیافرینم تو را نمیآفریدم.
حضرت آدم گفت: خداوندا آن دو از من دور خواهند بود؟ فرمود: آری ای آدم، سرت را بلند کن و ببین، آدم علیهالسلام سرش را بلند کرد و دید بر روی عرش نوشته شده است: لا اله الا الله، محمد پیامبر رحمت و علی بر پای دارنده حجت است هر کس حق علی را بشناسد پاک و پاکیزه است و هر کس منبر حق او باشد ملعون و زیان کار است، به عزت و شکوه خود
[ صفحه 905]
سوگند یاد میکنم که هر کس را که از او اطاعت کند هر چند نافرمانی مرا کرده باشد به بهشت وارد کنم و به عزتم قسم خوردهام که هر کس را که نافرمانی او را بکند هر چند از من اطاعت کند به جهنم ببرم. [1043] .
علامه مظفر در شرح این حدیث گوید: شکی نیست که اقرار به وجود خداوند و به پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم شرط ایمان است و همچنین اقرار به امامت حضرت علی بنابراین که امات آن حضرت به نص خدا و رسولش میباشد و در اینکه امامت همچون نبوت از اصول دین است، لکن اقرار به آن متفرع بر اقرار به خدا و رسول است و هر کس به آن اقرار کند ایمانش کامل است و هر کس به آن اقرار نکند ناقص الایمان است هر چند به خدا و رسولش اقرار کرده باشد با توجه با این مقدمه هر کس از علی علیهالسلام اطاعت کند و به حق او عارف باشد - چنانکه مقصود از حدیث همین است- با اطاعت از علی علیهالسلام مومن و مطیع خدا و رسولش میباشد زیرا اطاعت از آن حضرت از آن جهت که از سوی خدا و رسولش میباشد و در آن صورت شایستگی ورود به بهشت را دارد هر چند خداوند را نسبت به بعضی از احکام نافرمانی کرده باشد که در این صورت نافرمانی علی علیهالسلام را نیز نموده است، در عین حال عصیان و نافرمانی او عصیان و نافرمانی مومنی است که اهل غفران و آمرزش است. چنانکه کسی که معصیت حضرت امیر را نموده و منکر امامت او شده نسبت به خدا و رسول معصیت کار و سزاوار ورود به جهنم است هر چند در ظاهر اطاعت خدا کرده باشد زیرا پیروی از خدا و رسول به صورت ایمان انجام نگرفته و اطاعت یک فرد مومن حساب نمیشود تا قبول گردد، مانند کسی که در ظاهر اطاعت خدا را بکند ولی در باطن منکر رسالت او باشد مانند اهل
[ صفحه 906]
کتاب، پس آن چه که در حدیث آمده که خداوند متعال فرموده: «سوگند خوردهام که هر کس از او اطاعت کند او را به بهشت ببرم هر چند که نافرمانی مرا کرده باشد و هر کس نافرمانی او را کرده باشد به آتش ببرم هر چند اطاعت مرا کرده باشد» (یعنی در ظاهر از من اطاعت کرده باشد) صحیح است.
همانطور که درست است گفته شود هر کس اطاعت علی را نماید اهل نجات و بهشت است هر چند که نافرمانی رسول خدا را- در بعضی اوامر- کرده باشد و هر کس نافرمانی علی را کرده باشد بر فرض که در ظاهر از رسول خدا اطاعت کرده باشد اهل جهنم است.
البته هیچ یک از این مطالب با بزرگی و مقام شامخ و برتری محضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم منافات ندارد.
خلاصه آنکه مقصود حدیث آنست که هر کس در ظاهر از خداوند متعال اطاعت کند و با انکار حق امیرالمومنین علی علیهالسلام نافرمانی خدا را کند به خاطر بیایمانیش اهل جهنم خواهد بود و هر کس از علی علیهالسلام اطاعت کند و عارف به حق آن حضرت باشد اهل بهشت است هر چند در بعضی از فروع و دستورات جزئی نافرمانی خدا را کرده باشد، زیرا نافرمانی او نافرمانی مومن است و شایستگی برای مغفرت و آمرزش را دارد.
این مطلب خود اشاره به امامت امیرالمومنین علیهالسلام دارد و گویای آنست که اقرار به امامت آن حضرت شرط ایمان است و اطاعت مسلمانان ظاهری که اقرار به نص ولایت آن حضرت نداشته نافرمانی او را کرده و از دیگران پیروی کردهاند ارزشی ندارد... [1044] .
بر این اساس تفاوت شیعه و دیگران تفاوتی اساسی و اصولی است که با سپاس از خداوند متعال خیلی روشن و واضح است. باید دانسته شود
[ صفحه 907]
که اخبار و احادیثی که میگوید شیعه آمرزیده و رستگار و بهشتی است و خداوند متعال آنان را میبخشد و از گناهانش صرف نظر میکند و شفاعت امامان شامل حالشان میشود و سیئات آنها تبدیل میگردد و... بسیار زیاد است. که اگر از به درازا کشیدن سخن و خروج از تناسب نوشته ترسی نداشتیم بخش مهمی از آنها را میآوریم، در اینجا پژوهشگران را به کتاب شریف «بحارالانوار» در باب معاد و ابواب ولایت در مجلدات گوناگون آن به ویژه جلد 68 ارجاع میدهیم.
روایات و اخبار سرزنشکننده و کوبنده
در این جا نکتهای قابل توجه است، بدین معنی که ائمه علیهمالسلام با بسیاری از مردم مواجه میشدند که بر شیعیان و پیروان آنان عیب گرفته و کارهای فاسد آنان را به رخ میکشیدند، لذا در مقابل آنان کلماتی کوبنده بیان کرده که از این حرکات زشت خود دست برداشته و سر جای خود بنشینند، برای اطلاع بیشتر از این گونه روایات به جلد 68 بحارالانوار مراجعه کنید.
جمع بین اخبار و روایات این فصل
مطالب اول: اگر گفته شود که در مقابل این اخبار روایت دیگری هست که با آنها منافات و تناقض دارد و ارزش اصالت را فقط عمل میدهد و برای اعتقاد اهمیت چندانی قائل نیست، مانند فرمایش حضرت علی علیهالسلام که فرمود:
«دوست حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم کسی است که از خداوند اطاعت کند هر
[ صفحه 908]
چند از نظر جسمی دور باشد و دشمن حضرت کسی است که نافرمانی کند خدا را هر چند با آن حضرت نزدیکی و خویشاوندی داشته باشد» [1045] .
و مانند حدیثی که در کتاب «کافی» جلد 2 صفحه 143 در باب «طاعت و تقوی» آمده و نظائر آن، حال بین این روایات چگونه جمع میشود؟!
میگوئیم: فرمایش حضرت علی علیهالسلام ناظر به کسانی است که خود را به خاطر خویشاوندی به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شایسته مقام خلافت میدانستند. و چنانکه علامه مغنیه در شرح نهجالبلاغه جلد 4 صفحه 173 و علامه خوئی در جلد 21 صفحه 143 میگویند.
ایشان (علامه خوئی) میگویند: حضرت علی علیهالسلام در این جمله روش ساختهاند که نزدیکترین مردم به حضرت رسول کسی است که اطاعت خداوند متعال را بکند، و به این مطلب اشاره کردهاند که شایستگی آن حضرت برای مقام خلافت به خاطر خویشاوندی به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیست بلکه به خاطر اطاعت از خداوند متعال است و خویشاوندی تنها ملا برای استحقاق مقام خلافت نمیباشد-چنانکه قریش و مخالفین از حضرت معتقد بودند،- بلکه خویشاوندی روحی و پویند معنوی ملاک تصدی خلافت و ولایت است.
و اما دیگر اخبار و روایات، محور اصلی آنها دو چیز است: یکی رعایت تقیه و خوش رفتاری با مخالفین تا باعث نفرت و رویگردانی آنان از ائمه و بدگوئی نسبت به پیشوایان خود شوند، چنانکه این مطلب از بیانات علامه مجلسی در «بحارالانوار» و «مراه العقول» در ذیل روایات و علامه مولی محسن فیض کاشانی به دست میآید.
مطلب دوم: که به عقیده من مناسبتتر میباشد این است که ائمه علیهمالسلام ارشاد مردم مخصوصا پیروان خود را وظیفه خود میدانسته و
[ صفحه 909]
میخواستند آنان را به اخلاق شایسته و کردار و رفتار نیکو به سوی خداوند متعال سوق دهند جامعه را اصلاح و ایشان را براساس تقوی و دادگری و گسترش نیکیها وایجاد روح همکاری و دیگر چیزهائی که مورد توجه شارع مقدس بوده دعوت کنند، و آن چه از آنان انتظار میرفت همین بود زیرا متناسب با طینت پاک آنان و موافق با روحیاتشان بود، بلکه اشکال بر مخالفان و سرکشان بد طینت و زشت باطن آنان است که چگونه ممکن است به فکر کارهای خوب بوده و داعیه امر به معروف و نهی از منکر داشته باشند و کارهای نیک از آنان سر بزند.؟!!
اینکه ائمه علیهمالسلام، شیعیان خود را به معروف امر کرده و از منکر نهی کنند امری طبیعی و معمولی است و جای تعجبی در آن نیست بلکه سخن درباره اخبار و روایاتی است که پای امیدواری بیشتر را درباره آنان باز میکند که در این باره به حمدلله به اندازه کافی صحبت کردیم.
و ما اگر از روی ناچار بخواهیم مثالی بزنیم چنین خواهیم گفت که فرض کنید دو نفر بر مرکبی سوار شده و در یک مسیر به راه میافتند یکی از آن دو راه را اشتباه کرده و به بیراهه میافتد و در عین حال میکوشد که خود را به مقصد برساند و با اطمینان هر چه تمامتر بر تلاش خود میافزاید دیگری راه را درست پیدا کرده و در راه حرکت میکند ولی به کندی و آهستگی راه میرود، معلوم است که اولی به مقصد نمیرسد و هر چه بر شتاب خود بیفزاید از راه دورتر میشود و دومی خلاصه به مقصد خواهید رسید هر چند با زحمت و مشقت باشد، مثال شیعه با مخالفینش بدینگونه میباشد نه به گونهای که استاد مثال زده است.
در اینجا دو مطلب باقی ماند:
اول آنکه به نظر مرحوم استاد شهید مطهری با آن شناختی که از میزان تحقیق و کاوش ایشان در زمینه معارف و فلسفه دینی داشته و تعمق و تدبری که از ایشان سراغ داریم بعید است که این روایات را ندیده و
[ صفحه 910]
با این روایاتی که زینت بخش مجموعههای حدیثی است برخورد نکرده باشند، چگونه میتوان گفت این احادیث را ندیدهاند با اینکه برخی از اینها را در کتاب ارزنده خود «جاذبه و دافعه علی علیهالسلام» آورده و در بخش اول که سخن از نیروی جاذبه حضرت علی علیهالسلام است در صفحات 35 تا 104 به طور مفصل شرح داده و از نقش محبت در تکوین شخصیت انسانی بحث کرده است، لکن ایراد این نظریه در این مساله ناشی از روح اصلاحطلبی و خیرخواهی اجتماعی ایشان است که میخواهند جامعه اسلامی بر اساسی صحیح استوار باشد و لذا چنین بنظرشان آمده که تنها اصلاح همین مطلبی است که گفته و از لوازم منفی آن که با عقیده ایشان منافات همین مطلبی است که گفته و از لوازم منفی آن که با عقیده ایشان منافات دارد غفلت ورزیدهاند و من آن چه که از ایشانسراغ دارم آنست که ایشان در محبت خاندان پیامبران فانی و به حبل ولایتشان متمسک بوده است.
دوم: به برادران خود که دوستدار خاندان پیامبرند سفارش میکنم که این اخبار و احادیث را وسیلهای برای غرور و عجب خود نگیرند و این روایات موجب جرات و جسارت آنان بر معصیت پروردگار نشود، بلکه بر آنان است که تقوی را پیشه خود ساخته و راه تلاش و کوشش را در پیش گیرند و به امیرالمومنین و حضرت زهرا و اولاد معصومین آنان سلاماللهعلیهم اجمعین اقتداء نمایند، چه که آنان الگوی و انسانیت کاملند و مواظب باشند که اصلا فکر گناه به مغز آنان راه نیابد تا چه رسد که مرتکب گناه شوند، طوری نباشد که دوستی آلمحمد علیهمالسلام را اظهار کرده وب ا اعمال خود با آنان مخالفت کنند. زیرا اعمال آنان هر روز بر حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه عرضه شده و مشاهده اعمال ناروای آنان موجب ناراحتی آن حضرت میشود، و به جان خود سوگند که چه نیکو فرمود امام صادق علیهالسلام به طوری که از آن حضرت نقل شده است:
تعصی الاله و انت تظهر حبه
هذا لعمرک فی الفعال قبیح
تو نافرمانی خدا را میکنی و دوستی او را اظهار میداری به جان
[ صفحه 911]
خودت سوگند که این از کارهای زشت است.
لوکان حبک صادقا لاطعته
ان المحب لمن یحب مطیع [1046] .
اگر دوستی تو راستین میبود او را اطاعت میکردی چرا که دوست نسبت به کسی که دوست اوست مطیع میباشد.
در پایان بحث با آوردن دو حدیث شریف که مشوق و محرک بر انجام کار و عمل و اطاعت است تبرک میجوئیم:
1- حضرت صادق علیهالسلام فرمود: سزاوارترین مردم به پرهیزکاری آلمحمد و شیعیان آنان میباشند تا دیگران به آنان اقتدا کنند. [1047] .
2- حضرت صادق علیهالسلام فرمود: هرگاه خواستی اصحاب مرا بشناسی نگاه کن به کسی که پرهیزگاریش شدید بوده از خالقش ترسان و به ثوابش امیدوار است هر گاه چنین کسانی را دیدی آنان اصحاب من میباشند. [1048] .
[ صفحه 915]
فرزندان حضرت زهرا (س)
اشاره
و اراد رب العرش ان یلقی بها
شجر کریم العرق و الاغصان
پروردگار عرش چنین خواسته که درخت پر شاخ و بر و خوش ریشهای بر او سایه بیفکند.
فقضی فزوجها علیا انه
کان الکفی لها بلا نقصان
چنین خواست و اراده فرمود و علی را به همسری او در آورد واو همتای بدون کاست او بود.
قضی الا له من ان تولد منهما
ولدان کالقمر ین یلتقیان
و خداوند چنین مقرر فرمود که از آن دو فرزندانی مانند دو ماه تابناک به یکدیگر برسند.
سبطا محمد الرسول و فلذتا
کبد البتول کذا یعتلقان
دو نواده رسلو خدا حضرت محمد و دو جگر گوشه بتول بدینگونه هم آغوش میشوند.
فبنی الامامه و الخلافه و الهدی
بعد الرساله ذانک الولدان
بعد از رسالت، آن دو نفر بنای امامت و خلافت و هدایت را استوار ساختند.
در حدیثی آمده که به هنگام نزول آیه شریفه «مرج البحرین یلتقیان» خداوند فرمود: من خداوندم، دو دریا را فرستادم، علی بن ابی طالب، دریای علم و فاطمه دریای نبوت، «یلتقیان» یعنی به یکدیگر میپیوندند، من خدایم پیوند بین آن دو را بر قرار کردم، بعد فرمود: «بینهما برزخ» مانع
[ صفحه 916]
رسول خدا است که علی بن ابی طالب را از اینکه به خاطر دنیا غمگین باشد و فاطمه را از اینکه به خواهد با شوهرش به خاطر دنیا بستیزد مانع میشود «فبای الاء ربکما تکذبان» ای گروه جن و انس شما چرا ولایت امیرالمومنین علیهالسلام و محبت حضرت فاطمه زهراء علهیاالسلام را تکذیب میکنید، «لولو» حسن و «مرجان» حسین است، زیرا لولو بزرگ و مرجان کوچک است، اشکالی ندارد که آن دو به منزله دو دریا باشند به خاطر فضیلت گسترده و کثرت خیر آن دو، زیرا دریا از آن جهت دریا نامیدهاند که وسعت دارد. [1049] .
حضرت زهرا علیهاالسلام دارای پنج فرزند است که عبارتند از حضرت امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام و زینب کبری علیهاالسلام و زینب صغری علیهاالسلام که کینهاش امکلثوم است و محسن علیهالسلام. که این اسم را رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او داد. و در حادثه هجوم بر در خانه از بین رفت، درباره حسنین علیهمالسلام نیازی به توضیح نیست، درباره آن بزرگواران کتابهای فراوانی نوشته شده و کمتر کسی است که با زندگی و کیفیت شهادت آنان آشنائی نداشته باشد، اما زینبین، هر چند درباره آنان نیز کتابهای زیادی نوشته شده- به طوری که به زودی به آنها اشاره خواهیم کرد- لکن از آن جا که چندان شهرتی ندارند بیمیل نیستم که چند سطری درباره زندگی آنها نوشته و به خاطر تکمیل فایده کتاب برخی از مسائل مربوط به آن دو بزرگوار را در اینجا متعرض شوم. وباللهالتوفیق.
[ صفحه 917]
حضرت زینب کبری
آن حضرت سومین فرزند حضرت زهراء علیهاالسلام است و بر طبق نگارش محققان ولادت آن بانوی پاک و بزرگوار پنجم ماه جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری است، و همچنین شعبان سال ششم هجری، سال چهارم و نیز اواخر ماه رمضان سال نهم هجری نیز گفته شده که قول اخیر درست نیست زیرا حضرت زهرا بعد از رحلت پدر بزرگوارش در سال دهم یا یازدهم هجری (به اختلاف روایت) از دنیا رفت، اگر تولد حضرت زینب سال نهم باشد با توجه بر اینکه وی دختر بزرگ آن حضرت است تولد امکلثوم چه وقت خواهد بود و به محسن کی حامله شد که در شش ماهگی سقط شد؟ زیرا بر طبق این قول آن مقدار زمانی که باقی میماند برای تولد امکلثوم و باردار شدن به محسن کفایت نمیکند.
آن چه که بنظر ما صحیح میرسد و آن را ترجیح میدهیم آنست که ولادت آن حضرت در سال پنجم هجری بوده و این بر طبق آن ترتیب وارد شده در فرزندان حضرت زهراء است، به علاوه که روایتی در کتاب «بحار» از «العلل» در باب معاشرت فاطمه علیهاالسلام با حضرت «علی علیهالسلام نقل شده که در آن روایت چنین آمده: حسن را بر روی دوش راستش و حسین را روی دوش چپش گذارده و دست چپ ام کلثوم را به دست راسخود و به اطاق پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روی نمود....»
اگر مقصود از این امکلثوم حضرت زینب باشد این خود دلیل بر آنست که وی در آن هنگام بزرگ بود و اگر مقصود خواهرش باشد این نیز دلیل بر آنست که حضرت زهراء زینب را در خانه گذارده تا به جای او کارهای خانه را انجام دهد و این نشانگر آنست که در آن هنگام بزرگسال بوده است.
[ صفحه 918]
صاحب کتاب «ناسخ التواریخ» مینویسد، به هنگام رحلت حضرت زهراء علیهاالسلام زینب در حالی که چادرش به زمین کشیده میشد جلو آمده و فریاد میزد: ای رسول خدا، هم اکنون محرومیت دیدار تو برایم معلوم گردید و شناخته شد.
علامه مجلسی این روایت را از «الروضه» نقل میکند:
«امکلثوم بیرون آمد در حالی که چادری بر سر افکنده بود که قسمت پائین آن به زمین کشیده میشد و پیراهنی بر تن کرده که اندامش را پوشیده و صدا میزد، بابا، ای رسول خدا، هم اکنون به راستی تو را از دست دادیم به طوری که دیداری دیگر نخواهد بود.»
بدون شک و تردید مقصود از این امکلثوم حضرت زینب است، چنانکه در روایت صاحب ناسخ التواریخ به اسم او تصریح شده است بدان جهت که او دختر بزرگ حضرت زهراء علیهاالسلام بوده است، و این خود دلیلی روشن و واضح است که در آن هنگام عمر شریف آن حضرت بین شش و هفت بوده است.
این روایت شواهد و نظائری دارد، از آن جمله روایتی است که در کتاب «الطراز المذهب» از کتاب «بحر الصائب» به نقل از دیگر کتابها آمده است که به هنگام رحلت رسول خدا امیرالمومنین علیهالسلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام هر دو خوابی دیدند که دلیل بر فوت رسول خدا بود از این رو شروع به گریه و زاری کردند، زینب علیهاالسلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده و گفت: ای جد بزرگوار دیشب در خواب دیدم که بادی سیاه وزیدن گرفت و دنیا را تیره و تار ساخت، تاریکی همه جا را فراگرفت و مرا از سوئی به سوی دیگر میبرد. درخت تنومندی را دیدم و از شدت وزش باد به آن درخت چسبیدم، آن باد درخت را از جای کند و بر زمین انداخت، بعد به شاخه بزرگی از شاخههای آن درخت آویختم، آن را نیز کند، به شاخهای دیگر جسبیدم آن نیز شکست، به یکی از دو شاخه فرعی آن چسبیدم آن نیز شکست، در این حال
[ صفحه 919]
از خواب بیدار شدم، رسول خدا در حالیکه میگریست خطاب به او فرمود: آن درخت جد تو است و شاخه نخستین مادرت فاطمه است. دومی پدرت علی و آن دو شاخه دیگر برادرانت، حسنین میباشند که دنیا با فقدان آنان سیاه میگردد، تو در ماتم آنان لباس سیاه به تن خواهی کرد. [1050] .
اسم آن حضرت
هنگامی که زینب علیهاالسلام متولد شد مادرش حضرت زهرا عیهاالسلام او را نزد پدرش امیرالمومنین علیهالسلام آورده و گفت: این نوزاد را نام گذاری کنید، حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمیافتم - در این ایام حضرت رسول در مسافرت بودند- بعد از مراجعت از سفر، امیرالمومنین به حضرت عرض کرد نامی برای نوزاد انتخاب کنید، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمیگیرم، در این هنگام جبرئیل فرود آمده و سلام خداوند بزرگ را به پیامبر ابلاغ کرده و گفت: نام این نوزاد را زینب، بگذارید، خداوند این اسم را برای او برگزیده است، بعد مصائب و مشکلاتی که بر آن حضرت وارد خواهد شد بازگو کرد، رسول خدا گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید همانند کسی است که بر برادرنش حسن و حسین گریسته باشد.
کینه او امکلثوم و امالحسن است، بر صحت و سقم این کنیه آگاهی پیدا نکردیم.
به او زینب کبری گفته میشود تا بین او و دیگر خواهرانش فرق باشد، همانطور که به صدیقه صغری ملقب شده تا با مادرش صدیقه کبری
[ صفحه 920]
فاطمه الزهراء علیهاالسلام اشتباه نشود.
القاب حضرت زینب
1- عالمه غیر معلمه برابر است با دانای نیاموخته.
2- فهمه غیر مفهمه برابر است با فهمیده بیآموزگار.
3- کعبه الرزایا برابر است با قبله رنجها
4- نائبه الزهراء علیهاالسلام برابر است با جانشین حضرت زهراء علیهاالسلام- نماینده حضرت زهراء علیهاالسلام
5- نائبه الحسین علیهالسلام برابر است با جانشین حضرت حسین علیهالسلام- نماینده حضرت حسین علیهالسلام
6- ملیکه الدنیا برابر است با ملکه جهان، شهبانوی گیتی.
7- عقیله النساء برابر است با خردمند بانوان.
8- عدیله الخامس من اهل الکساء برابر است با همتای پنجمین نفر از اهل کساء
9- شریکه الشهید برابر است با انباز شهید
10- کفیله السجاد برابر است با سرپرست حضرت سجاد.
11- ناموی رواق العظمه برابر است با ناموس حریم عظمت و کبریائی.
12- سیده العقائل برابر است با بانوی زنان خردمند.
13- سر ابیها برابر است با راز پدرش علی علیهالسلام.
14- سلاله الولایه برابر است با فشرده و خلاصه و چکیده ولایت.
15- ولیده الفصاحه برابر است با زاده سخنوری زیبا.
16- شقیقه الحسن برابر است با دلسوز و غمخوار حضرت حسن علیهالسلام.
17- عقیله خدر الرساله برابر است با خردمند پردهنشنینان رسالت.
18- رضیعه ثدی الولایه برابر است با کسی که از پستان ولایت شیر خورده.
[ صفحه 921]
19- البلیغه برابر است با سخنور رسا.
20- الفصیحه برابر است با سخن گویا.
21- الصدیقه الصغری برابر است با صدیقه صغری.
22- الموثقه برابر است با بانوی مورد اطمینان.
23- عقیله الطالبین برابر است با زن خردمد از خاندان حضرت ابوطالب (و در بین طالبین)
24- الفاضله برابر است با بانوی با فضیلت.
25- الکامله برابر است با بانوی تام و کامل.
26- عابده آل علی برابر است با پارسای خاندان علی.
27- عقیله الوحی برابر است با بانوی خردمند وحی.
28- شمسه قلاده الجلاله برابر است با خورشید منظومه بزرگواری و شکوه.
29- نجمه سماء النباله برابر است با ستاره آسمان شرف و کرامت.
30- المعصومه الصغری برابر است با پاک و مطهرهی کوچک.
31- قرینه النوائب برابر است با همدم و همراه ناگواریها.
32- محبوبه المصطفی برابر است با مورد محبت و محبوب حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم.
33- قره عین المرتضی برابر است با نور چشم حضرت علی علیهالسلام.
34- صابره محتسبه برابر است با پایداریکننده به حساب خداوند و برای خداوند.
35- عقیله النبوه برابر است با بانوی خردمند پیامبری.
36- ربه خدر القدس برابر است با پرورنده پردهنشینی پاکی و تقدیس.
37- قبله البرایا برابر است با کعبه آفریدگان.
38- رضیعه الوحی برابر است با کسی که از پستان وحی شیر مکیده.
39- باب حطه الخطایا برابر است با دروازه فرو ریزش اشتباهات
40- حفره علی و فاطمه برابر است با مرکز جمعآوری دوستی و محبت علی و فاطمه.
[ صفحه 922]
41- ربیبه الفضل برابر است با پیش زاده فضیلت و برتری.
42- بطله کربلاء برابر است با قهرمان کربلا.
43- عظیمه بلواها برابر است با بانوئی که امتحانش بس بزرگ بود.
44- عقیله القریش برابر است با بانوی خردمند از قریش.
45- الباکیه برابر است با بانوی گریان.
46- سلیله الزهراء برابر است با چکیده و خلاصه حضرت زهراء.
47- امینه الله برابر است با امانت دار الهی.
48- ایه من ایات الله برابر است با نشانی از نشانههای خداوند.
49- مظلومه وحیده برابر است با ستمدیده بیکس. [1051] .
گفتار بزرگان در شان آن حضرت
1- علامه مجاهد سید عبدالحسین شرفالدین رحمهالله گوید: خوش اخلاقتر، پاک سرشتتر، بزرگوارتر، خوش جنستر از آن حضرت دیده نشده به جز حد او و همان پدر و مادری که او را به دنیا آوردند، او از جمله زنان کمیابی بود که شتابزدگی او را منحرف و خشمآلودگی او را سبک نکرده و هیچ عاملی بردباریش را از وی نگرفته و بر او چیره نشده بود، در تیزهوشی و پاکی روح و نرمی احساس و نیرومندی و پایداری و استواری دل و جان آیتی از آیات الهی در والاترین شکل شجاعت و بلند پروازی و اوجگیری روحی بود... [1052] .
[ صفحه 923]
2- علامه شیخ جعفر نقدی گوید: زمینه پیدایش این بانوی پاک و بزرگوار و جای پرورش این گوهر ارزنده «زینب علیهاالسلام» دامان نبوت بود در خاندان رسالت رشد یافت و شیر وحی را از پستان زهراء بتول نوشید و غذای بزرگواری را از دست پسر عموی پیامبر تغذیه کرد، لذا پیدایشی پاکیزه و پرورشی روحانی یافت، جامه عظمت و شکوه بر تن کرده و قبای پاکدامنی و شرف پوشیده، پنج تنی که اصحاب کساء بودند آموزش و پرورش و آراستنش را بر عهده گرفتند، وه چه آموزگاران و استادان خوبی بودند و که با وجود اینان دیگر نیازی به دیگران نیست. [1053] .
3- علامه مجاهد سید محسن امین رحمهالله گوید: زینب علیهاالسلام از زنان بر جسته و والا بود، فضیلتش مشهورتر از آنست که لزومی به یادآوری داشته و به نوشته آید، برتری و برجستگی و نیرومندی برهان و خردمندی و استواری روحیه و فصاحت گفتار و رسائی سخنانش که گویا از زبان پدرش امیرالمومنین فرومیریخت از خطبههای کوفه و شامش به خوبی به دست میآید، و جای شگفتی از زینب نیست که این چنین باشد زیرا او شاخساری از شاخههای درخت پاک نبوت و تبار مطهر هاشم بود، جدش رسول خدا، پدرش وی آن حضرت، مادرش حضرت زهرا و برادران و پدر و مادریش حسنین علیهماالسلام بودند، و چیز بیسایقهای نیست که شاخه بر همانگونه باشد که اصل و ریشهای بدانگونه است. [1054] .
4- علامه مامقانی رحمهالله گوید: زینب و چه زینبی؟! و تو چه میدانی که زینب کیست و چیست؟ او خردمند زن خاندان هاشم است، بعد از مادرش از صفات و ویژگیهای برجستهای برخوردار بود که هیچ زنی دیگر بدان پایه نمیرسید، تا آنجا که گفته شده او صدیقه صغری و در حجاب و
[ صفحه 924]
پاکدامنی یکتا بود تا روز عاشورا در دروان زندگی پدر و برادرانش هیچ مردی چشمش به او نیافتاده و از خانه به در نیامده بود، او در صبر و پایداری و نیروی ایمان و پرهیزگاری نمونه و در فصاحت و بلاغت به گونهای بود که گوید سخنانش از زبان امیرالمومنین فرومیریزد، که این مطلب بر کسی که در خطبههایش دقت کند به خوبی روشن است اگر بگوئیم معصوم است بر کسی که حالات آن حضرت را در روز عاشورا و بعد از آن مطالعه کرده قابل انکار نیست، که اگر آن واحدیت مقام عصمت نبود حضرت اما حسین بخشی از وظائف امامت را در دوران بیماری حضرت سجاد به او وادار ننموده و آن وصایا و سفارشات را به وی نمیفرمود و حضرت سجاد او را در بیان احکام و برخی دیگر از نشانههای ولایت نایب و نماینده خود قرار نمیداد.
روایت شیخ بزرگوار صدوق را در کتاب «اکمال الدین» و شیخ طوسی را در کتاب «الغیبه» مرود مطالعه قرار دهید این دو تن به صورت مسند از احمد بن ابراهیم روای میکنند که گفت: در سال 282 بر حکیمه دختر حضرت جواد الائمه امام محمد تقی علیهالسلام وارد شدم و از پس پرده با او صحبت کرده و از دین و آئین او پرسیدم و او نام امام خود را برده و گفت: فلانی پسر حسن، به او عرض کردم: فدایت شوم آیا آن حضرت را دیدهاید یا اینکه از روی اخبار و آثار میگوئید؟ گفت: از روی روایتی که از حضرت عسکری رسیده و به مادرش نوشته است؟ گفتم: آن مولود کجا است؟ گفت: پنهان است، گفتم: پس شیع چه کنند و نزد چه کسی مشکلات خود را بازگو نمایند؟ گفت: به جده مادر حضرت عسکری، گفتم: آیا به کسی اقتدا کنم که زنی وصایت او را برعهده دارد؟ گفت: به حسین بن علی علیهماالسلام اقتداء کن که در ظاهر به خواهرش زینب علیهاالسلام وصیت کرد و هرگونه دانشی که از حضرت سجاد بروز میکرد به حضرت زینب نسبت داده میشد تا
[ صفحه 925]
بدینگونه جان حضرت سجاد محفوظ بماند. [1055] .
5- علامه ابناثیر گوید: زینب زنی خردمند و عاقبت اندیش بود، پدرش علی رضیاللهعنه او را به عقد همسری عبدالله بن جعفر برادرزاده خود در آورد، وی از او فرزندانی به نام علی و عون اکبر و عباس و محمد و امکلثوم را آورد، به هنگام شهادت برادرش حسین علیهالسلام به همراه او بود و به دمشق برده شد او را نزد یزید بن معاویه بردند، سخنان او به هنگامی که مرد شامی خواهرش فاطمه دختر علی را از یزید خواستگاری کرد در تاریخها مشهور است، آن سخنان از نیروی عقلانی و پر دلی و شجاعت او حکایت میکند. [1056] .
6- استاد محمد فرید وجدی گوید: او زینب دختر علی بن ابیطالب علیهالسلام از زنان با فضیلت و بانوان خردمند و بزرگوار بود و در واقعه کربلا همراه برادرش حسین بن علی علیهالسلام شرکت داشت. [1057] .
7- ابوالفرج اصفهانی در «مقاتل الطالبین» گوید: زینب عقیله دختر علی بن ابیطالب علیهالسلام و مادر فاطمه علیهالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود این همان بانوی خردمندی است که ابنعباس خسنان مادرش فاطمه علهیاالسلام را در مورد فدک از او بدین عبارت نقل کرده است: حدیث کرد عقیله،زینب دختر علی علیهالسلام.
و در «جنات الخلود» عبارتی آمده که معنایش چنین است زینب کبری در بلاغت و زهد و تدبیر و شجاعت همتای پدر و مادر علیهماالسلام بود، بعد از شهادت حضرت امام حسین علیهالسلام سرپرستی و تنظیم و تدبیر امور تمام افراد اهل البیت بلکه تمام هاشمیها را به عهده داشت. [1058] .
[ صفحه 926]
8- علامه اسد حیدر گوید: صدای زینب آن بانوی با فضیلت که از دیگران کمک میخواست بلند میشود زینب دختر امیرالمومنین در میدان جهاد با دلی آرام و قلبی مطمئن حاضر میشود و در آنجا اهداف قیام برادرش را بازگو میکند و مردم را با سخنانی رسا به دوران حکومت امیرالمومنین ارجاع میدهد زیرا با بلاغتش گویا آن سخنان را از بان پدرش فرومیریخت، به طوری که حاضران در آن مجلس چنین گواهی داده و توصیف کردهاند، او بسان زنی اندوهناک و ماتم زده نبود که غم سراسر وجودش را فراگرفته و گرفتار حزن و اندوه است و همه چیز را از یاد برده و بزرگی مصیبت او را از خود بیخود نمود. و عمق فاجعه عنان اختیار و هوش را از کفش ربوده باشد، او اگر میخواست تحت تاثیر مصائب و غمها باشد چگونه میتوانست از آن افراد تحت سرپرستی خود بویژه کودکان بیسرپرست به خوبی نگهداری و مواظبت نماید.
شجاعت و قهرمانی در جهادش خود را نشان داد و در رویاروئی با ناگواری و ناملایمات بسان کوه در مقابل تندبادها استوار ماند او مصیبتها و سختیها را به خاطر رضای خداوند متعال و جهاد در راهش و سرافرازی کلمه و آئینش تحمل کرد.... [1059] .
9- حافظ جلالالدین سیوطی در رساله «الزینبیه»اش گوید: زینب علیهاالسلام در زمان زندگی جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم متولد شد، او بانوئی خردمند تیز هوش و دانا، و دارای دلی نیرومند بود، حسن علیهالسلام هشت سال و حسین هفت سال و زینب پنج سال پیش از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم متولد شدند.
10- نیشابوری در «رساله علولیهاش» گوید: زینب دختر علی علیهالسلام، در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادتش هم چون پدرش مرتضی علیهالسلام و مادرش
[ صفحه 927]
حضرت زهرا علیهاالسلام بود.
11- ادیب دانشمند «حسن قاسم» در کتابش «حضرت زینب» گوید: بانوی پاک و پاکیزه زینب دختر امام علی بن ابیطالب پسر عموی رسول خدا و یار و یاور دو ریحانه آن حضرت، دارای شریفترین نسبت و گرامیترین شخصیت خانوادگی، کاملترین روحیه و پاکترین دلها بود، گویا در قالبی درشت و مملو از عطر فضیلتها ریخته شده پیشاروی، آن کس که پژوهشگر آثار او باشد رمز حقیقت، رمز فضیلت و شجاعت، سر جوانمردی و فصاحت بیان و نیرومندی دل آشکار میشود، او نمونه زهد و پرهیزگاری و نمونه عفاف و شهامت است، در این گفتار عبرت و درس آموختنی است.
و نیز گوید: اگر در بین زنان افراد مشهور باشند، آن حضرت شایستهترین آنان است، در آنجا که فضائل انسانی را یکایک بشمرند، از وفاء و سخاوت، صفا و شجاعت، خویشتن داری و علم و عبادت، پاکدامنی و پارسائی سخنی به میان آید زینب علیهاالسلام بهترین مثال برای جلوههای تمام فضائل است. [1060] .
عبادت و پرستش او
اما زینب علیهاالسلام در عبادت، ثانی مادر بود، تمام شبهایش را به تهجد و شب زندهداری و تلاوت قرآن مجید میگذرانید، برخی از فضلاء و بزرگان گفتهاند: آن حضرت در تمام دوران زندگیش هیچ گاه تهجد و شب زنده داری را حتی در شب یازدهم محرم ترک نکرد.
[ صفحه 928]
بعد میگوید: و از حضرت زین العابدین حضرت علی بن الحسین علیهالسلام روایت شده که آن شب دید حضرت نمازش را نشست میخواند.
از فاضل قائنی بیرجندی نقل شده که وی از بعضی کتابهای معتبر مقتل از حضرت سجاد نقل کرده که حضرت فرمود: عمهام زینب علیهاالسلام با تمامی مصیبتهائی که بر او وارد شد در طول راه شام نافله شبش ترک نشد.
از همین فاضل محترم نیز نقل شده: حضرت امام حسین علیهالسلام به هنگام آخرین وداع با خواهرش زینب علیهاالسلام به او فرمودند: خواهرم مرا در نماز شب از یاد نبری.
این روایت را نیز از کتب معتبره مقتل نقل کرده است.
علامه شیخ شریف جواهری در کتاب مثیر الاحزان آورده که فاطمه دختر امام حسین علیهالسلام گوید: عمهام زینب علیهاالسلام در آن شب (شب دهم محرم) در محراب عبادتش ایستاده و دعا میخواند و به خدا استغاثه میکرد، آن شب دیدگان هیچ یک از ما به خواب نرفت و آه و نالهاش فروننشست.
برخی از پژوهشگران روایت کردهاند که حضرت زینالعابدین علیهالسلام فرمود: عمهام زینب در تمام طول مسافرت از کوفه به شما نمازهای واجب و نوافلش را ایستاده میخواند و در یکی از منازل دیدم نشسته میخواند، علت اینکار را پرسیدم، پاسخ داد: به خاطر شدت گرسنگی و ضعف، سه شبانه روزی است که دیگر نمیتوانم ایستاده نماز بخوانم، زیرا حضرت غذای خود را بین کودکان تقسیم میکرد به خاطر اینکه دشمن به هر کدام ما در شبانه روز فقط یک گرده نان میداد.
هر گاه انسان به دقت به حالات آن حضرت نگاه کند و توجه به انقطاع او را به خداوند متعال به بیند در عصمت آن حضرت تردیدی به خود راه نمیدهد و یقین میکند که آن حضرت از همان زنان پارسائی است که تمام حرکات و سکنات خود را وقف خداوند متعال نمودهاند و از همین رهگذر- گوئی- به جایگاه رفیع و درجات بلندی که از درجات پیامبران و اوصیاء
[ صفحه 929]
حکایت میکند رسیده است. [1061] .
پاکدامنی و حیاء آن حضرت
یحیی مازنی روایت کرده است که مدتها در مدینه در خدمت حضرت علی علیهالسلام بسر بردم و در خانهام نزدیک خانه زینب دختر امیرالمومنین بود، به خدا سوگند هیچ گاه چشمم به هیکل و اندام او نیافتاده و صدائی از او به گوشم نرسید، به هنگامی که میخواست به زیارت جد بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برود، شبانه از خانه بیرون میرفت، در حالیکه حسن علیهالسلام در سمت راست او و حسین علیهالسلام در سمت چپ او و امیرالمومنین علیهالسلام پیش رویش به راه میرفتند، هنگامی که به قبر شریف رسول خدا نزدیک میشد، حضرت علی جلو میرفت و نور چراغ را کم میکرد، یکبار امام حسن علیهالسلام از پدر بزرگوارش درباره این کار سوال کرد، حضرت فرمود: میترسم که کسی به خواهرت زینب نگاه کند. [1062] .
بزرگواری و ارجمندی آن حضرت
در اخبار آمده که هر گاه حضرت زینب به دیدار برادرش امام حسین علیهالسلام میآمد حضرت به احترام او جلو پایش حرکت می کرد و سر پا میایستاد و او را در جای خود مینشانید، و به راستی که این خود مقام
[ صفحه 930]
عظیمی است که آن حضرت در نزد برادرش داشت، همانگونه که او امانت نگهدار هدایائی بود که نزد پدرش میآوردند، در حدیثی که مجلسی در جلد نهم بحارالانوار در شهادت حضرت علی علیهالسلام نقل کرده چنین آمده است: حسن خواهرش زینب را صدا زده و گفت: ای امالکثوم حنوط جدم رسول خدا را بیاور، زینب علیهاالسلام فروحنوط را آورد هنگامی که سر آن را گشود بودی خوش آن تمام خانه و شهر کوفه و خیابانها و کوچههای آن را خوشبو کرد. [1063] .
علامه سید جعفر آلبحرالعلوم طباطبائی در «تحفه العلام» گوید: زینب کبری همسر جعفر کینهاش «امالحسن» است، در جلالت قدر و والائی مقام او همین بس که در اخبار آمده که بر حضرت امام حسین علیهالسلام وارد شد در حالی که آن حضرت مشغول قراء قرآن بود، قرآن را روز زمین گذاشته و به احترام او از جای حرکت کرده و سر پا ایستاد. [1064] .
خداشناسی آن حضرت
در فضل و معرفت آن حضرت همین بس که حضرت صادق علیهالسلام به رفتار و کردار او در واقعه عاشورا استدلال کرده است، چنانکه در کتاب «الجواهر» در جواز و عدم جواز دریدن جامه در مرگ پدر و برادر از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که فرمود: در عزای حسین بن علی علیهالسلام زنان فاطمی گریبان دریده و بر خود سیلی زدند که بر سکی همچون حسین بن علی بر صورتها نواختن و گریبانها چاک زدن جا دارد.
[ صفحه 931]
صاحب جواهر در ذیل این حدیث میگوید: مسلم است که در آن میان دختران و خواهران حضرت نیز بودهاند. [1065] .
علام شیخ جعفر نقدی گوید: اما زینب در شهر علم پیامبر رشد یافته و در دامن دروازه علم آن حضرت- امیرالمومنین علیهالسلام- بزرگ شده و از پستان مادرش حضرت زهرا علیهاالسلام شیر مکیده و تغذیه کرده و عمری را با دو امام بزرگوار که نوادگان رسول خدایند بسر برده و آنان شهد علم را به کام او ریخته و به او چشانیدهاند، او گنیجنه علوم آلمحمد علیهمالسلام و نمونه فضائل آنان است که دشمن کینهتوزشان یزید بن معاویه درباره آنان اعتراف کرده است در آن جا که درباره حضرت سجاد علیهالسلام گفت: «او از خانوادهای است که علم به آنها چشانیده شده است»
و برادرزادهاش حضرت سجاد درباره آن حضرت گفت: انت بحمدالله عالمه غیر معلمه و فهمه غیر مفهمه تو به حمد الله دانشمندی آموزگار نادیده و دانائی بدون آموزنده میباشی» و مقصود حضرت سجاد علیهالسلام از این جمله آن بود که ماده و منبع علوم تو از همان جا است که مردان بزرگ این خانواده دانش رفیع خود را از آن جا گرفتهاند، بدون اینکه استادی دیده و یا از مشیخه حدیث شنیده باشد مورد الهامات غیبی قرار میگرفت، البته دستیابی به این نیروی الهی بر اثر تربیتی بود که از سوی جد بزرگوارش رسول خدا و پدرش امیرالمومنین و مادر و برادرش نسبت به او اعمال میشد و یا فقط به صرف همینکه منسوب به آنان بوده و در طینت، با آنان هم آهنگی و اتحاد داشته همان طینتی که پاکی و پاکیزگی را هم چون کهرباء به خود جذب میکرده و بدان وسیله عوامل بازدارنده مادی را از خود دور ساخته و فقط جاذبههای لطف فیاض الهی باقی مانده است.
[ صفحه 932]
شیخ صدوق، محمد ابنبابویه (طاب ثراه) میگوید: حضرت زینب علیهاالسلام نیابت خاصهای از طرف امام حسین علیهالسلام داشت و مردم در مسائل حلال و حرام به او مراجعه کرده و از او میپرسیدند، تا اینکه حضرت سجاد علیهالسلام بهبودی یافت.
شیخ طبرسی رحمهالله گوید: حضرت زینب علیهاالسلام روایات بسیاری را از قول مادر حضرت زهرا روایت کرده است.
از عماد المحدثین روایت شده که حضرت زینب علیهاالسلام از مادر و پدر و برادرانش و از امسلمه و امهانی و دیگر زنان روایت میکرد و از جمل کسانی که از او روایت کردهاند ابنعباس و علی بن الحسین (علیهماالسلام) و عبدالله بن جعفر و فاطمه صغری دختر امام حسین علیهالسلام و دیگرانند.
ابوالفرج گوید: زینب العقیله، همان بانوئی است که ابنعباس سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام را در مورد فدک از قول او نقل کرده و گوید: عقیله ما زینب دختر علی علیهالسلام به میگفت:
از ظاهر فرمایش فاضل دربندی و دیگران چنین به دست میآید که آن حضرت علم منایا و بلایا (خوابها و حوادث آینده) را همچون بسیاری از یاران حضرت علی علیهالسلام چونان میثم تمار و رشید هجری و برخی دیگر میدانسته بلکه در ضمن اسراری که بیان کرده به طور قطع و مسلم آن حضرت را از مریم دختران عمران و آسیه دختر مزاحم و دیگر زنان با فضیلت برتر دانسته است.
وی در ضمن فرمایش حضرت سجاد علیهالسلام که به آن حضرت فرموده بود: «ای عمه تو به حمدالله دانشمند بدون آموزگار و فهمیده بدون آموزنده هستی» گوید: این فرمایش خود دلیل و حجت بر آنست که زینب دختر حضرت امیرالمومنین علیهالسلام محدثه بوده یعنی به او الهام میشده است و علم او از علوم لدنی و آثار باطنی میباشد.
علامه فاضل سید نور الدین جزائری در کتاب فارسیش به نام
[ صفحه 933]
«خصائص زینبیه» گوید:
در کتاب نوشته بود که در دوران حکومت حضرت علی علیهالسلام حضرت زینب علیهاالسلام مجلس درس تفسیری در خانه خود ترتیب داده بود و برای زنها قرآن را تفسیر میکرد، روزی آیه شریفه «کهیعص» را تفسیر میکرد در همان ساعت حضرت علی علیهالسلام وارد شد به او فرمودند، نور چشم شنیدم آیه شریفه «کهیعص» را تفسیر میکردی؟ گفت: آری، فرمود: این رمزی است برای مصیبیتی که بر شما خاندان پیامبر وارد میشود، بعد حضرت مصائب را تشریح فرمود زینب علیهاالسلام با صدای بلند گریه کرد.
پایداری و استقامت حضرت زینب
علامه مقَرّم گوید: زنها گفتند: شما را به خداوند سوگند میدهیم که ما را از کنار اجساد کشتگان عبور دهید، هنگامی که چشمشان بر پیکرهای پاره پاره شده افتاد در حالی که نیزهها بر ابدانشان میخکوب و شمشیرها از خونشان رنگین و اسبها لگد کوبشان کرده و آنان را درهم کوبیده بودند، شیون و ناله سر داده و بر سر و صورت زده و زینب علیهاالسلام فریاد برآورد، وامحمدا، ای رسول خدا این حسین است که بدینسان برهنه افتاده و به خاک و خون آغشته و رگ و پیوندش از هم گیسخته است و اینها دختران تو هستند که به اسارت میروند و فرزندان تویند که کشته گشتهاند، در این حال هر دوست و دشمنی بر حالشان گریست به گونهای که حتی از دیدگان اسبها اشک سرازیر شده و بر دست پایشان فروریخت.
بعد دستها را زیر بدن برادر برده و به طرف آسمان بلند کرده و گفت:
[ صفحه 934]
«خدای من، این قربانی را از ما بپذیر»
این موضعگیری و این حالات نشاندهنده آنست که بر تخت جلالت و شکوه نشسته و بسان برادر بزرگوارش با حفظ مراتب و درجاتی که باید بین آن دو در نظر گرفت نسبت به این نهضت مقدس از او عهد و میثاق گرفته شده است.
هنگامی که حضرت حسین علیهالسلام تکلیف و وظیفه خود را به خوبی عمل کرده و از عهده آن بر آمد، زینب علیهاالسلام به انجام وظیفه و ماموریت خود پرداخت که یکی از آنها همین بود که قربانی خود را تقدیم حضور پروردگار نموده و آنرا معرفی نماید و بعد مشغول انجام بقیه وظایف خود گردد، و با توجه به وحدت مقام نوری و یگانگی عنصر و ریشه اصلی آن دو این وحدت در تعهد وظیفه چندان هم دور نیست.
حضرت سکینه بدن پدر را در آغوش گرفته و چنین نقل کرد که در آن لحظه این کلمات را از آن حضرت شنیده که میفرمود:
شیعتی ما ان شربتم عذب ماء فاذکرونی
او سمعتم بغریب او شهید فاندوبونی
شیعیان من، هرگاه که آب خوشگواری نوشیدید به یاد من باشید، و یا غریب و شهیدی را شنیدید بر من ندبه و گریه نمائید.
هیچ کس نتوانست او را از بدن پدر به دور سازد تا اینکه عدهای بر او جمع شده و به زور وی را از کنار بدن حضرت دور ساختند. و اما علی بن الحسین علیهالسلام، هنگامی که چشمش بر بدنهای بیسر آنان افتاد و در بین آنان جگر گوشه حضرت زهرا علیهاالسلام را به گونهای دید که از عمق فاجعه آسمانها شکافته و زمین از هم گسیخته و کوهها فرومیریخت، بر آن حضرت خیلی دشوار آمده ناراحتیش فزونی یافت، آثار این حالات در چهرهاش نمایان شد زینب علیهاالسلام بر این حالت ترسیده شروع به دلداری و تسلای آن حضرت نمود با اینکه صبر خود حضرت به پایهای بود که کوهها
[ صفحه 935]
همتای صبر و بردباریش نبودند، از جمله مطالبی که به آن حضرت گفت این عبارات بود:
«ای یادگار جد و پدر و برادرم، به خدا سوگند آن چه که پیش آمده تعهدی بوده که خداوند از جد و پدر گرفته و خداوند متعال از مردمانی میثاق و عهد گرفته است که فراعنه این زمین، آنان را نمیشناسند ولی آنان در بین ساکنان آسمانها معروفند، آنان این پیکرهای پاره پاره و این ابدان به خون آغشته را جمعآوری خواهند کرد و دفن خواهند نمود و در این سرزمین برای پدرت که سالار شهیدان است پرچمی خواهند افراشت که در گستره زمان و گذشت شب و روز آثارش محو نگردیده و فرسوده نخواهد گشت، پیشوایان کفر و رهبران گمراهی در محور نابودیش خواهند کوشید و جز ترقی و رشد اثری نخواهد داشت. [1066] .
مصائب و رنجهای حضرت زینب
مغلوله الایدی الی الاعناق
تسبی علی عجف من النیاق
دستها به گردنها بسته و بر روی شتران ماده لاغر به اسارت برده میشود.
حاسره الوجه بغیر برقع
لا ستر غیر ساعد و اذرع
روی باز و بدون روبند و پوششی غیر از ساق دست و مچهای خود نداشت.
قد ترکت عزیزها علی الثری
و خلفته فی الهجیر و العری
عزیز خود را بر روی خا گذارده و زیر آفتاب سوزان با بدن برهنه او
[ صفحه 936]
را ترک کرده بود.
ان نظرت لها العیون و لولت
او نظرت الی الرووس اعولت
اگر دیدهها بر او افتد به ناله در آید و اگر به سرها بنگرد دگرگون شد.
تود ان جسمها مقبور
و لایراها الشامت الکفور [1067] .
آرزو میکرد که ای کاش مرده بود و زیر خاک پنهان میشد و دشمن ناسزاگوی ناسپاس او را نمیدید.
علامه مقرم گوید ازمحرم شیخ هادی کاشف الغطاء سراینده اشعار فوق شنیدم که میگفت: هنگامی که میخواستم اشعار فوق را پاکنویس کنم وقتی به آخرین شعر رسیدم که «تود ان جسمها مقبور» باشد دیدم این بیت به دنبالش نوشته شده است:
و هی باستار من الانوار
تحجبها عن اعین النظار
او با پردههای نوری از چشمان بینندگان پنهان بود.
از مشاهده این بیت تعجب کردم و هنگامی بر تعجبم افزوده شد که بعد از پاکنویس کردن وقتی به چِرکنویس مراجعه کردم آن شعر را ندیدم و یقین کردم که این یک امر غیبی است که اهل ایمان را توان انکارش نیست و از وجود مقدسش حضرت بقیهالله چندان به دور نیست که چنین چیزی را خود حضرت نوشته باشد. [1068] .
رحلت و دفن حضرت زینب
در تاریخ وفات و محل دفن آن حضرت اختلاف است و این نخستین
[ صفحه 937]
مورد اختلاف در اسلام نیست بلکه در تاریخ تولد و وفات بیشتر امامان چنین اختلافی وجود دارد و شاید سبب و علت این اختلاف بر پژوهشگران و اندیشمندان پوشیده نباشد، و هم اکنون اقوالی را که در این باره وجود دارد نقل میکنیم:
1- گفته شده که حضرت در مدینه منوره وفات یافته و همانجا دفن گردیده است و این رویداد بعد از بازگشتن از شام بوده است.
2- گفته شده که حضرت در اطراف شام وفات کرده است.
3- گفته شده که حضرت در خود شهر شام فوت کرده است.
4- در یکی از قراء شام از دنیا رفته است، درباره دفن در آن جا بدین گونه سخن گفتهاند که در سال قحطی مدینه آن حضرت به همراه همسرش جناب عبدالله به شام رفته و در آن جا از دنیا رفت.
5- از عبیدلی که از نسب شناسان مشهور است در «اخبار الزینبیات» بعد از ذکر داستان تبعید آن حضرت از مدینه به دستور یزید، نقل شده که آن حضرت مصر را انتخاب کرده و در بعد از ظهر روز یکشنبه پانزدهم ماه رجب سال 62 هجری در آن جا دیده از جهان فروبست و در خانه مسلمه بن مخلد انصاری والی آن جا دفن شد ناشر کتاب «الزینبیات» موافقت با این قول را از عدهای از تاریخنویسان نقل کرده است. [1069] .
کتابهائی که درباره آن حضرت نوشته شده است
نام حضرت زینب علیهاالسلام در کتابهای تاریخ و سیره و شرح حال اشخاص درخشندگی دارد و در مباحث و کتابهائی که درباره داستان غمبار کربلا
[ صفحه 938]
نوشته شده درخشش و فروغ بیشتری دارد.
پژوهشگری که بخواهد در این باره به جمعآوری مدارک و منابع به پرداز میتواند کتاب مستقلی به رشته تحریر درآورد، و من در این فصل اسم کتابهای مستقلی را که در ضمن نگارش این کتاب به آنها برخوردهام و یا دیگران به آنها اشاره کردهاند میآورم:
1- دکتر بن الشاطی، بطله کربلاء، زینب بنت الزهراء، ط 2، 155 صفحه، قطع ربع،مکتبه اندلس، بیروت.
2- شبر، جاسم سید حسن، خطب الحوراء زینب علیهاالسلام، 64 صفحه، قطع ربع، نجف، دارالنشر و التالیف.
3- جزائری، سید نورالدین، الخصائص الزینبیه، شیخ جعفر نقدی صفحه 36 از او نقل کرده است.
4- دمشقی، ابنطولون، الرساله الزینبیه، حسن قاسم در کتابی صفحه 57 از او نقل کرده است.
5- سخاوی مصری، شمسالدین، الرساله الزینبیه، حسن قاسم در کتابش صفحه 8 از او نقل کرده است.
6- الادیب، محمد حسین، زینب اخت الحسین، 64 صفحه، قطع کف، چاپخانه حیدریه، نجف.
7- نقدی، جعفر، زینب الکبری، 154 صفحه، قطع ربع، ط 4، نجف، حیدریه.
8- سید الاهل، عبدالعزیز، زینب، 180 صفحه، قطع ربع، قاهره.
9- سیوطی، جلالالدین، الرساله الزینبیه، نقدی و فرج آلعمران از او نقل کردهاند.
10- حاج سالمین، محمد، سیده زینب دکتر بنت الشاطی از او نقل کرده است.
11- فهمی، احمد، السیده زینب، فرج آلعمران از او نقل کرده است.
[ صفحه 939]
12- محمد قاسم، حسن، السیده زینب، 95 صفحه، قطع ربع مصر، مطبعه محمودیه.
13- مصری، محمد علی، السیده زینب فرج آلعمران و نقدی از او نقل کردهاند.
14- یبلاوی، محمود، السیده زینب، عمر رضا کحاله در اعلام النساء 2/ 91، از او نقل کرده است.
15- بنائی، هادی، شرح الطبته الزینبیه، در کتاب «الذریعه» 13/ 221 اسم آن آمده است.
16- عباس قلی خان، الطراز المذهب، 60 صفحه قطع بزرگ، ایران.
17- هاشمی، علی بن الحسین، 56 صفحه، قطع بزرگ، نجف، مطبعه الاداب.
18- شرفالدین، عبدالحسین، عقیله الوحی زینب بنت علی بن ابیطالب 31 صفحه، قطع کف، دمشق، ابنزیدون.
19- هندی، علی رضا، قصیده الزینبیه [1070] ، 16 صفحه، قطع کف، بغداد مطبعه الازهر.
20 - القطیفی فرج آلعمران، المرقد الزینبی، با کتابش زینب الکبری با هم چاپ شده است.
21- مغنیه، محمد جواب، مع بطله کربلاء، 146 صفحه، قطع ربع، بیروت، 1962، مکتبه الاهلیه.
22- چاپخانه ابنزیدون، «البیان العالم للتبرعات و النفقات فی بناء و تعمیر المقام الشریف» از آغاز سال 1950 تا 1958، در 24 صفحه، قطع ربع، دمشق.
23- شرباصی، احمد، استاد دانشگاه الازهر، نفحات من سیره السیده
[ صفحه 940]
زینب بنت الامام علی بن ابیطالب رضیاللهعنها، 48 صفحه، چاپ دار التالیف، مصر 1365.
24- القطیفی، فرج آلعمران، وفاه زینب الکبری، 84 صفحه، قطع ربع، نجف، مطبعه حیدریه. [1071] و [1072] .
حضرت امکلثوم
وی چهارمین فرزند حضرت فاطمه علیهاالسلام است.
علامه ما مقانی در «تنقیح المقال» در فصل مربوط به زنان چنین گوید: امکلثوم دختر امیرالمومنین علیهالسلام، این کنیه زینب صغری است، وی در کربلا به همراه برادر بزرگوارش حضرت امام حسین علیهالسلام حضور داشت و بعد از شهادت آن حضرت در خدمت حضرت سجاد تا شام و از آن جا تا مدینه بود، وی بانوئی جلیلالقدر، خردمند و سخنور بود، سخنرانی آن حضرت در کوفه و در مجلس ابن زیاد معروف و در کتابها نوشته شده است، و من آن حضرت را از افراد ثقه و مشهور بین اصحاب میدانم.
در اخبار آمده که عمر به زور با او ازدواج کرده است ولی عدهای از دانشمندان منکر این ازدواج میباشند. آن حضرت، نواده رسول خدا و پاره تن حضرت زهرا علیهاالسلام بود، وی در تمام مصائب و دشواریها با حضر زینب شریک و همدم بود و در فضیلت و فصاحت و بلاغت و سن
[ صفحه 941]
دنباله رو خواهر بزرگوارش و چکیده نبوت و ثمره گرمی وحی بود، در دامان حضرت زهرا علیهاالسلام تربیت یافته و به آداب امیرالمومنین علیهالسلام مودب شده و تحتسرپرستی حسنین علیهماالسلام بسر برده است و در سال هفتم هجری دیده به جهان گشود و چهارده ماه بعد از مراجعت از شام در مدینه درگذشت به طوری که در کتاب «اعلام النساء» تالیف علی محمد علی دخیل آمده است. شوهرش عون بن جعفر بوده و بر طبق حدیثی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است وی به جز عون بن جعفر همسر فرد دیگری نشده و آن حدیث اینست که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به فرزندان علی و جعفر نگریسته و فرمود:دخترانمان برای پسرانمان و پسرانمان برای دخترانمان میباشند. [1073] .
حدیثی ساختگی
و از این جا نادرستی مطلبی که در بعضی اخبار آمده که عمر بن خطاب با آن حضرت ازدواج کرده است معلوم میشود، مگر آن که آن احادیث را حمل بر تقیه و اضطرار بکنیم، و ما بخشی اندک از سخنان بزرگان و دانشمندان را پیرامون این موضوع میآوریم تا انشاءالله حقیقت آشکار شود.
1- استاد علی محمد علی دخیل گوید: از جمله ازدواجهای موهومی - که زیاد هم هست - ازدواج امکلثوم دختر امام امیرالمومنین علیهالسلام با عمر بن خطاب است. ابنعبدالبر و ابنحجر و دیگران روایت کردهاند که عمر بن خطاب او را از علی بن ابیطالب علیهالسلام خواستگاری کرد، حضرت فرمود: او
[ صفحه 942]
هنوز کوچک است، عمر گفت ای ابوالحسن او را به عقد من درآور که من بهتر از دیگران از او نگهداری خواهم کرد، حضرت فرمود: من او را نزد تو میفرستم اگر از او خوشت آمد او را به ازدواج با تو درخواهم آورد، بردی را به امکلثوم داد و او را نزد عمر فرستاد و فرمود به عمر بگو این همان بردی است که به تو گفتم، وی این مطلب را به عمر گفت، عمر به او گفت به پدرت بگو، من راضی هستم و بعد دست بر پای او گذاشته و برهنه کرد، امکلثوم گفت: چرا چنین میکنی، اگر تو امیرالمومنین نبودی بینیت را میشکستم، از نزد او بیرون آمد و نزد پدر رفته و داستان را به آن حضرت گفت و اظهار داشت که مرا نزد پیرمردی بدی فرستادی.!
حضرت فرمود: دخترکم، او شوهر تو میباشد «الاصابه» 4/ 492، «الاستیعاب»، /490، ط دار صادر. [1074] .
و گفته است، تمام کسانی که ازدواج او را با عمر ذکر کردهاند چنین اظهار داشتهاند که ازدواج عون با او بعد از کشته عمر بود، با اینکه عون در جنگ «تستر» (شوشتر) در سال هفدهم هجری در دروان خلافت عمر کشته شده است و چگونه میتوان پذیرفت که وی بعد از قتل عون یا او ازدواج کرده باشد؟... و شگفتی زاترین چیزی که موجب شده عدهای را به هوس اعتقاد به این داستان مسخره بیندازد گفتار عبدالبر است که گوید: محمد بن جعفر بن ابیطالب همان کسی است که بعد از مرگ عمر بن خطاب با امکلثوم دختر علی بن ابیطالب ازدواج کرده است،با اینکه خود در همین کتاب میگوید: عون بن جعفر و برادرش محمد بن جعفر در شوشتر شهید شدند با اینکه میداند که جنگ شوشتر در دوران خلافت عمر بوده و هفت سال پیش از مرگ او بوده است، چگونه با توجه به این تاریخ گفتار او درست از کار درمیآید.
[ صفحه 943]
و نیز گوید: این داستانی که ابنعبدالبر و ابنحجر نقل کردهاند که حضرت علی علیهالسلام دخترش را نزد عمر فرستاد و او پایش را برهنه کرد با اینکه خود آن دختر خبر نداشت؟ آیا ای خواننده بزرگوار تو چنین کاری را برای خود میپسندی تا چه رسد به امام امیرالمومنین علیهالسلام؟! [1075] .
2- از حضرت صادق علیهالسلام درباره ازدواج امکلثوم نقل شده که فرمود: این نامی بود از ما که مورد غصب قرار گرفتیم، و از ما غصب شد.
3- هشام بن سالم از حضرت صادق علیهالسلام نقل میکند که فرمود: هنگامی که عمر امکلثوم را از حضرت علی علیهالسلام خواستگاری کرد حضرت فرمود وی هنوز کودک است، عمر به عباس رسیده و گفت مگر من چه عیبی دارم، گفت: مگر چه شده است؟ گفت از برادرزادهات خواستگاری کردم دست رد بر سینه من زد، به خدا سوگند زمزم را زیر و رو کرده و هیچ آبروئی برای شما نمیگذارم و دو شاهد علیه او اقامه میکنم که او دزدی کرده و دستش را میبرم، عباس نزد حضرت علی علیهالسلام رفته و داستان را به او گفت و از او خواست که اختیار این کار را به او بسپارد، حضرت به او واگذار کرد. [1076] .
4- علامه مجلسی رضواناللهعلیه میگوید این دو روایت بر آن دلالت ندارد که این کار انجام گرفته و امکلثوم با آن ملعون منافق از روی اضطرار و تقیه ازدواج کرده است و در برخی از روایات مطالبی دیگر وارد شده که با این
[ صفحه 944]
ازدواج منافات دارد، مانند روایتی که قطب راوندی از صفار به اسنادش به عمر بن اذینه نقل کرده که به حضرت صادق علیهالسلام گفته شده که مردم علیه ما استدلال کرده و میگویند که حضرت علی دخترش امکلثوم را به ازدواج فلان کس در آورد با اینکه میتوانست این کار را نکند، حضرت صادق علیهالسلام که در آن لحظه به جائی تکیه داده بود پشت از تکیهگاه برداشته و نشسته و فرمود: آیا چنین میگویند؟ مردمی که چنین گمان میکنند به راه راست ره نیافتهاند، سبحانالله! حضرت علی علیهالسلام نمیتوانست بین عمر و بین دخترش مانع شود، و از این ازدواج جلوگیری کند، دروغ میگویند و آن چه که گفتهاند چنین نبوده، قضیه از این قرار بود که عمر از حضرت علی دخترش امکلثوم را خواستگاری کرد، علی علیهالسلام نپذیرفت و به عباس گفت: به خدا سوگند اگر دخترش را به من ندهد عنوان سقایت و اختیار چاه زمزم را از شما میگیرم. عباس نزد حضرت علی علیهالسلام آمده و با آن حضرت در این مورد صحبت کرد اما علی علیهالسلام نپذیرفت و او اصرار کرد، حضرت وقتی دید که گفتار عمر و تهدید او بر عباس خیلی گران آمده و او از میدان بدر رفته و ممکن است عمر تهدید خود را انجام داده و سقایت را از او بگیرد و به یکی از زنان حنیه به نام سخیفه دختر جریر که از یهودیان نجران بود دستور داد تا به شکل امکلثوم در آید و امکلثوم را از دیدگان مرد پنهان کرد و آن زن جنیه را به نزد عمر فرستاد...
مجلسی رحمهالله در بیان حدیث نخستین گوید: معنای حدیث آنست که در ظاهر و در نظر مردم ما مورد غصب قرار گرفتیم اگر این داستان درست باشد. [1077] .
5- مجلسی رحمهالله گوید: بعد از آن که عمر نص صریح و روشن برخلافت حضرت علی علیهالسلام را انکار کرده و به دشمنی با اهل البیت پرداخته مشکل
[ صفحه 945]
است بتوان گفت که ازدواج با او بدون ضرورت و تقیه جایز است مگر اینکه قاتل به جواز ازدواج با هرگونه مرتدی باشی که از اسلام برگشته، که چنین سخنی را هیچ کس نگفته است. [1078] .
6- شیخ بزرگوار مرحوم مفید رحمهالله گوید: خبری که درباره ازدواج امکلثوم با عمر به وسیله امیرالمومنین رسیده است قابل اثبات نیست زیرا از طریق زبیر بن بکار رسیده و اسناد او معروف نیست و او خود در نقل حدیث مورد ثقه و اطمینان نیست و مورد اتهام و تهمت است، وی با حضرت علی علیهالسلام دشمنی داشته و در آن چه که از آن حضرت نقل کرده بنیهاشم به آن اطمینان نداشتهاند، این حدیث از آن جهت منتشر شده که ابومحمد حسن بن یحیی صاحب النسب در کتابش آن را آورده و عدهای پنداشتهاند که چون یک فرد علوی آن را روایت کرده پس حدیث درستی است، با اینکه وی از زبیر بن بکار نقل کرده است. خود حدیث هم به طور اختلافی نقل شده است، گاهی از امیرالمومنین نقل میشود که حضرت خود عقد دخترش را برای عمر خوانده و گاهی از عباس نقل میشود که وی عهدهدار عقد بوده و گاهی روایت میشود که عقد واقع نشد ناچار بعد از تهدید عمر نسبت به بنیهاشم واقع شد و گاهی روایت میشود که این عقد از روی اختیار و دلخواه بوده است.
از طرف دیگر میبینیم که برخی از روایان میگویند که عمر او را بچهدار کرد و اسم فرزندش هم زید بوده و بعضی میگویند که پیش از هم بستر شدن با او کشته شد، برخی دیگر میگویند که زید بن عمر دارای اولاد بوده است، و برخی اظهار میدارند که زید کشته شد و فرزندی از او باقی نماند، و بعضی میگویند که زید و مادرش هر دو کشته شدند، دیری میگوید که مادرش بعد از مرگ او زنده بود، و دیگری گفته است که عمر
[ صفحه 946]
چهل هزار درهم به امکلثوم مهریه داده و دیگری گوید: چهار هزار درهم بوده است، دیگری گفته که مهریهاش پانصد درهم بوده است.
بنابراین به طور کلی پیدایش این حدیث از اول و بعد از اختلافاتی که در آن پدید آمده بطلان اصل حدیث را اثبات میکند و به هر حال تاثیری ندارد.
و بر فرض صحت میتوان برای این رویداد تو توجیه داشت که با اصل مذهب شیعه که قائل به گرماهی کسانی است که از حضرت علی جلو افتادند منافات نداشته باشد: اول آنکه مساله نکاح و ازدواج مربوط به ظاهر اسلام است که همان گفتن شهادتین و نماز به سوی کعبه و اقرار به حقانیت شریعت باشد، هر چند بهتر است که از ازدواج با کسی که با اسلام خود کارهائی انجام میدهد که موجب خروج از اسلام نیست خودداری کنند، ولی اگر ضرورت ایجاب کرد که با فرد گمراهی که اظهار اسلام میکند ازدواج صورت گیرد در این صورت آن حالت مکروهیت نیز از بین میرود و آن چه که در حال اختیار جایز نبود جایز و مباح میشود و امیرالمومنین نیازمند این انسجام و نگه داری خونها بود و میدید که عمر در این خواسته خود در موضوعی قرار گرفته که اگر این کار انجام نگیرد فساد مهمی در دین و دنیای مردم راه میافتد و اگر پاسخ مثبت بدهد به مصلحت دین و دنیا است، از این جهت با خواسته او موافقت کرد.
و جهت دیگر آنکه ازدواج با فرد گمراهی که منکر امامت ائمه است و آن مقام را برای کسی که شایستگی آن را ندارد ادعا میکند حرام است مگر اینکه انسان بر دینش و خونش ترس و خوف داشته باشد که در این صورت این کار برای او جایز است.همانطور که اظهار کفر که ضد ایمان است در صورت تقیه جایز است و همانگونه که خوردن گوشت مردار و خون و گوشت خوک به هنگام که خوردن گوشت مردار و خون و گوشت خوک به هنگام ضرورت روا است هر چند در حال اختیار حرام است، و حضرت علی علیهالسلام در این ازدواج مضطر بود زیرا حضرت را تهدید و توعید کرده بود، بنابراین حضتر ملتزم به حقانیت آنان نشده
[ صفحه 947]
زیرا چارهای جز این کار نداشت و در این کار خون خود و شیعیانش را حفظ فرمود همانگونه که در حال تقیه میتوان اظهار کفر کرد.
خداوند متعال فرموده است: «الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان» [1079] .
و این داستان عجیبتر از قصه قوم لوط نیست چنانکه خداوند متعال از قول حضرت لوط نقل میکند که وی به قومش گفت: «اینها دختران منند و برای شما پاکترند» [1080] آنان را به ازدواج و همسری با دخترانش فراخواند با اینکه کافر و گمراه بودند و خداوند آنان را مستوجب هلاکت و نابودی دانسته و در نابود ساختن آنان اجازه فرموده بود، و خود حضرت رسول نیز پیش از بعثت دو تن از دختران خود را به دو کافری که بتپرست بودند داد که یکی از آن دو عتبته بن ابیلهب و دیگری ابوالعاص بن ربیع بود، بعد از آنکه مبعوث به پیامبری شد بین آن دو و دخترانش جدائی برقرار کرد، عتبه بر حالت کفر مرد و ابوالعاص بعد از آنکه اسلام آن دو را از هم جدا کرد مسلمان شد و حضرت او را با همان نکاح اول به او برگرداند. [1081] .
7- سبط ابنحوزی گوید: جدم در کتاب «المنتظم» گوید که علی علیهالسلام دخترش را نزد عمر فرستاد تا او را ببیند، عمر پاهایش را بالا زده و به آن دست کشید، آنگاه میگوید: به خدا سوگند که این کار زشت است اگر او کنیزی بود این کار را با او انجام نمیداد، و بعد به اجماع مسلمین دست زدن به زن اجنبیه جایز نیست چگونه این کار به عمر نسبت داده میشود؟! [1082] .
بهر حال این حدیث ساختگی را عدهای از بزرگان نیز رد کردهاند مانند: شارح نهجالبلاغه مرحوم خوئی در جلد سوم/ 51 و علامه محقق سید
[ صفحه 948]
ناصر حسین موسوی هندی رساله مستقلی در این باب نگاشته به نام «افحام الاعداء بتکذیب ما افتروه علی سیدتنا امکلثوم علیهاالسلام الله الملک الحی القیوم» و چون مطلب واضح است از اطاله کلام در این موضوع خودداری میشود.
نکاتی چند در تاریخ زندگی حضرت امکلثوم
علامه محقق تستسری دام ظله گوید: امکلثوم دختر امیرالمومنین علیهالسلام، امکلثوم کنیه زینب صغری است.
این گفتار علامه تستری همان موضوعی است که از کتاب «الارشاد» استفاده میشود که در تعداد فرزندان حضرت علی مینویسد: زینب صغری کنیهاش امکلثوم از فاطمه علیهاالسلام بوده است.
ولی ظاهرا اشتباه کرده است زیرا هم او و هم دیگران اتفاق نظر دارند بر اینکه زینب صغری دختر علی بوده ولی مادرش کنیز بوده است که اگر او هم اسمش زینب باشد زینب وسطی و نه زینب صغری خواهد بود و از ظاهر عبارات دیگران فهمیده شود که امکلثوم اسم او بوده و اسم دیگری برای او کسی نگفته است بلکه،درباره دختران حضرت از فاطمه علیهاالسلام گفتهاند، زینب کبری و امکلثوم کبری، و گفتهاند زینب الصغری و امکلثوم صغری از کنیز و امولد بودهاند چنانکه مصغب الزبیری در نسب القریش گفته و در «تاریخ طبری» و دیگر کتابها آمده است.
خلاصه آنکه حضرت علی علیهالسلام دو دختر به نام امکلثوم داشته است، امکلثوم کبری از حضرت زهراء و امکلثوم صغری از امولد و برای هیچ یک از آن دو اسمی شناخته نشده است.
در اخبار آمده که عمر به زور با امکلثوم ازدواج کرده است، سید
[ صفحه 949]
مرتضی رحمهالله در این باره رسالهای دارد که بر این مطلب اصرار و پافشاری کرده و دیگران بر انکار مطلب اصرار ورزیدهاند.
حضرت صادق علیهالسلام فرمود: بعد از آنکه عمر ام کلثوم را خواستگاری کرد... حدیث گذشته را آورد.
و در «نسب قریش» مصعب الزبیر گوید: امکلثوم و پسرش زید بن عمر مردند و دو صحیه بر آن دو وارد شد و مشخص نگردید که کدام یک از آن دو تن جلوتر مرده است و از یکدیگر ارث نبردند.
شیخ نیز مانند این روایت را نقل کرده است، و گفتهاند که وی از او دختری به نام رقیه نیز داشته است، بلاذری دختری دیگر به نام فاطمه را نیز افزوده است.و غیر از او فرد دیگری را ندیدم که چنین گفته باشد.
در «معارف» ابنقتیبه آمده که بعد از عمر محمد بن جعفر با او ازدواج کرده است و پیش از آنکه امکلثوم بمیرد او خود مرده و بعد از فوت او بار دیگر با عون بن جعفر ازدواج کرد و در همسری با او از دنیا رفت.
در «نسب قریش» آمده است: بعد از عمر، عون بن جعفر با او ازدواج کرد و بعد از مرگ او با عبدالله بن جعفر ازدواج نمود و او نیز بعد از مدتی از دنیا رفت و امکلثوم زنده بود. [1083] .
به هر حال، اگر این داستان درست بوده و از حقیقت برخوردار باشد، خود گواه بر شدت مظلومیت حضرت علی علیهالسلام بوده و بیان کننده جو سیاسی حاکم بر مسلمانها در آن زمان است.
[ صفحه 950]
دفاع آن حضرت از پدرش
هنگامی که عایشه خبردار شد که حضرت علی علیهالسلام به سرزمین «ذیقار» رسیده به حفصه دختر عمر نوشت، اما بعد، هنگامی که ما به بصره رسیدیم و علی در «ذیقار» فرود آمد، به خدا سوگند که به سان تخم مرغی که بر روی سنگ از هم بپاشد، گردنش باریک و از هم گسیخته شده و هم چون شتری رمیده میماند که اگر جلو آید کارد به گلویش وارد آید و اگر پا به فرار گذارد از پشت سر پیشود.
این نامه که به حفصه رسید شادمان گشته کودکان قبیله تیم و عدی را جمع کرده به دست هر یک طبلی داده و دستور داد بر آن کوبیده و بگویند: «چه خبر، چه خبر، علی بمانند شتری رمیده، در ذیقار وامانده، اگر جلو رود کشته میشود و اگر عقبنشینی کند از پشت سرپی میشود». به امسلمه خبر رسید که زنها بدینگونه گرد هم آمده و به ناسزاگوئی نسبت به امیرالمومنین علیهالسلام مشغول شده و به خاطر نامهای که از عایشه به آنها رسیده شادمان گشتهاند، وی از ای خبر به گریه آمده و گفت: لباسهایم را بدهید تا بپوشم و نزد آنان رفته تنبیهشان کنم،امکلثوم دختر امیرالمومنین علیهالسلام فرمود من از تو نیابت میکنم و از تو آشناترم، لباسهایش را پوشیده و به صورت ناآشنا در جمع آنان حضار شد و روبند زده و در جمع کنیزانش که همگی صورتهای خود را پوشیده بودند خود را مفی کرد، هنگامی که کارهای بیهوده و لعو و لعب آنان را از نزدیک مشاهده فرمود نقاب از روی برداشت و چهره خود را به آنان نشان داده به حفصه گفت: اگر امروز تو و خواهرت با امیرالمومنین مخالفت میکنید، کار تازهای انجام نمیدهید شما قبلا نیز در مقابل رسول خدا ایستاده و با آن حضرت مخالفت کردید و خداوند در شان شما آن
[ صفحه 951]
آیات شریفه را نازل فرمود و خود به جنگ شما آمد، حفصه اظهار شرمندگی کرده و گفت اینان از روی نادانی چنین میکنند و فورا آنان را منتفرق و پراکنده ساخت. [1084] .
حضور آن حضرت در کربلا
1- محدث قمی گوید: به هنگامی که حضرت امام حسین به هفتاد و دو نفر کشته شدگان از خاندانش نگریست روی به سوی خیام حرم کرده و صدا زد، ای سکینه، ای فاطمه، ای زینب، و ای امکلثوم خدای حافظ شما...
2- د رجای دیگر گوید: آن حضرت روی به امکلثوم کرده و فرمود: خواهرم تو را نسبت به حفظ جان خود سفارش میکنم، من به چنگ این مردم میروم... [1085] .
3- بعد از آن که حضرت امام حسین از اسب بر زمین افتاد مرکبش به سوی خیمهها روی آورد، خواهران که دیدند اسب میآید و کسی بر آن سوار نیست صدا به ریه و ضجه بلند کردند، امکلثوم دست بر روی سر گذاشته و فریاد میزد، وامحمداه، واجداه، و وانبیاه، وااباالقاسماه، واعلیاه، واجعفراه، واحمزتاه، واحسناه، ای حسن است که با تن برهنه روی خاک کربلا افتاده و سرش از قفا بریده شده عمامه و لباسهایش را از تنش ربودهاند. [1086] .
4- مردم کوفه به کودکانی که سوار بر کجاوهها بودند خرما و گردو
[ صفحه 952]
میدادند، امکلثوم بر آنها بانگ زده و گفت: ای مردم کوفه، صدقه بر ما حرام است، بعد نان و خرماها را از دست و دهان بچهها بیرون آورده و به زمین میافکند. مسلم بن جصاص گوید: مردم بر مصیبتی که بر آنها وارد شده بود میگریستند، امکلثوم سرش را از کجاوه بیرون آورده و به آنان گفت: ساکت باشید ای مردم کوفه مردان شما ما را میکشند و زنان شما بر ما میگریند، حاکم بین ما و شما در روز قیامت خداوند خواهد بود. [1087] .
تمام کتابهای سیره و مقاتل در اینکه امکلثوم در کربلاء حضور داشته اتفاق نظر دارند، سخنرانیها و جایگاه و موقعیت او را در کربلا آورده و بازگو کردهاند، حال با توجه به این مطلب چگونه میتوان گفت آن حضرت با پسرش زید که از عمر بن خطاب داشت با یکدیگر فوت کردند، چنانکه در روایتی در کتاب «وسائل»جلد 2/ 818 در باب اینکه یک نماز برای جنازههای متعدده کفایت میکند آمده که از عمار را یاسر نقل شده جنازه امکلثوم دختر علی بن ابیطالب و پسرش زید بن عمر را بیرون آورده در حالی که اطراف جنازه را حسنین علیهماالسلام بن عباس و ابوهریره گرفته بودند، جنازه کودک را جلو مادر را پشت سر او گذارده و بر او نماز خوانده و گفتند این کار سنت است.
با توجه به حضور ا کلثوم در کربلاء حدیث فوت او با فرزندش درست از کار درنمیآید و مجعول است بلکه به نظر من اصل ازدواج آن حضرت با عمر نیز ساختگی است.
[ صفحه 953]
در کوفه
در روز ورود به کوفه با تمام ناراحتیها و سختیهائی که تحمل کرده بود صدای خود را به گریه بلند کرده و گفت: ای مردم کوفه، بدا به بحال شما، چرا حسین را تنها گذاشته و او را کشتید، اموال او را به غارت برده و وارث دارائی او شدید، زنان و همسرانش را به اسارت برده و او را خوار و ذلیل ساختید، نابود و سرکوب شوید وای بر شما، آیا میدانید چه نکبتی شما را فراگرفته است و چه بار سنگین گناهی را بر دوش میکشید و چه خونهائی را ریختید و بر چه خانواده بزرگواری مصیبت وارد کردید، کدام کودکانی را به اسارت برده و چه اموالی را غارت کردید؟ شما بهترین مردان بعد از پیامبر را کشتید، رحم و عطوفت از دلهایتان دور گشته است، آگاه باشید که حزب خداوند رستگاران، و حزب شیطان زیانکارانند.
آنگاه این اشعار را سرود:
قتلتم اخی صبرا فویل لامکم
ستجزون نارا حرها یتوقد
یعنی: شما برادرم را با شکنجه و ازار کشتید وای بر مادرتان، ب زودی به آتشی کیفر خواهید شد که سوز و گرمایش شعلهور است.
سفکتم دماء حرم الله سفکها
و کرمها القران ثم محمد
شما خونهائی را ریختدید که خداوند ریختن آنها را حرام کرده بود و قرآن و حضرت محمد آن را حرام ساخته بودند.
الا فابشروا بالنار انکم غدا
لفی سقر حقا یقینا تخلدوا
آگاه باشید بشارت باد شما را به آتشی که به راستی فردای قیامت در آن جاودانه خواهید بود.
و انی لابکی فی حیاتی علیاخی
علی خیر من بعد النبی سیولد
من در طول دوران زندگانیم بر بردارم و بر بهترین انسانی که بعد از
[ صفحه 954]
پیامبر دیده به جهان میگشاید خواهم گریست.
بدمع غزیر مستهل مکفکف
علی الخلد منی دائما لیس یجمد
با اشک ریزانی که بر گونههایم سرازیر است و هیچگاه خشک نمیشود میگریم
راوی گوید: مردم با صدای بلند ضجه و ناله کرده و زنان موهای خود را پریشان نموده و خاک بر سرشان میریختند، صورتها را خراشیده و بر آن لطمه میزدند و فریاد و آه و نالهشان بلند بود، مردان میگریستند و ریشهای خود را میکندند و هیچگاه در کوفه بیش از آن روز مردان و زنان گریانتر دیده نشده بود.
شعر آن حضرت به هنگام مراجعت از شام
هنگامی که امکلثوم نزدیک مدینه رسید شروع به گریستن نموده و اشعاری سرود که بعضی از آنها اینست:
مدینه جدنا لا تقبلینا
فبالحسرات و الاحزان جینا
ای مدینه جدمان، ما را نپذیر ما با حسرت و اندوه آمدهایم.
الا فاخبر رسول الله عنا
بانا قد فجعنا فی ابینا
از سوی ما به رسول خدا بگو که جملگی در مورد پدرمان مصیبت زده شدهایم.
خرجنا منک بالاهلین جمعا
رجعنا لا رجال و لا بنینا
ما به هنگام خروج از کنار تو همه کس داشتیم و اکنون بدون مردان و پسران باز گشتهایم.
و کنا فی الخروج بجمع شمل
رجعنا خاسرین مسلبینا
ما به هنگام خروج مجتمع و به یکدیگر پیوسته بودیم ولی اکنون
[ صفحه 955]
زیاندیده و ربوده شده برگشتهایم
و کنا فی امان الل جهرا
رجعنا بالقطیعه خائفینا
ما به روشنی و وضوح در امان خدا بودیم ولی ترسان و گستته و بریده بر گشتهایم.
و مولانا الحسین لنا انیس
رحعنا و الحسین به رهینا
به هنگام رفتن سرپرستیمان حسین، همراهمان ما بود ولی اکنون بدون حسین آمده و او در آن جا گرفتار است
فنحن الضائعات بلا کفیل
و نحن النائحات علی اخینا
ما زنان و کودکانی بیسرپرست و تباه شدهایم و بر برادرمان نوحهسرا و گریانیم.
الا یا جدنا قتلوا حسینا
و لم یرعوا جناب الله فینا
ای جدمان، آنان حسین را کشتند و خدا را در مورد ما رعایت نکرده و از او نترسیدند.
الا یا جدنا بلغت عدانا
مناها و اشتفی الاعداء فینا
ای جد بزرگوار عدو به ارزوی خود رسید و دشمن تشفی خاطر پیدا کرد.
لقد هتکوا النساء و حملوها
علی الاقتاب قهرا اجمعینا
به زنان توهین کرده و آنان را به زور بر روی چوبههای محمل و کجاوه سوار کردند.
البته اشعر طولانی است و ما به خاطر آن که مطلب به درازا نکشد از ذکر تمام آنها صرفنظر کردیم.
[ صفحه 959]
خداوند ذریه و نسل حضرت زهراء (س) را بر آتش حرام کرده است
اشاره
خداوند متعال در قرآن مجید فرموده:
«و الذی اوحینا الیک من الکتاب هو الحق مصدقا لما بین یدیه ان الله بعباده لخبیر بصیر (31) ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منه سابق بالخیرات باذن الله ذلک هو الفضل الکبیر (32)جنات عدن یدخلونها یحلون فیها من اساور من ذهب و لولوا و لباسهم فیها حریر (33) و قالوا الحمدلله الذی اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور (34) الذی احلنا دار القمامه من فضله لایمسنا فیها نصب و لایمسنا فیها لغوب (35) [1088] ».
آن چه را که به تو وحی کردیم از کتاب، حق است و تصدیقکننده آن چه که پیش رویش بوده همانا خداوند نسبت به بندگانش آگاه و بینا است، آنگاه کتاب را به کسانی که از بندگانمان برگزیدهایم به ارث دادیم، برخی از آنان نسبت به خویشتن ستمگر و برخی میانهرو و برخی به اذن خداوند پیش گام خیرات بودند اینست آن فضیلت بزرگ، بهشت جاودانهای که وارد آن میشوند و با دستبندهای زرین و لولو آراسته گردند و
[ صفحه 960]
لباسشان در آن جا از ابریشم خالص است، و گفتند سپاس خداوندی را که اندوه را از ما زدود همانا پروردگار ما آمرزشگر و سپاسگزار است، خداوندی که از فضل خود ما را به جایگاه ماندنی وارد کرد در آن جا رنج و زحمتی به ما نرسد و آسیبی بر ما وارد نگردد.
علامه طباطبائی رضواناللهعلیه گوید: مقصود از این کتاب در آیه شریفه به طوری که از سیاق و مسیر عبارات به دست میآید، قرآن کریم است، به چه دلیل؟ فرمایش خداوند متعال در آیه قبلی که فرمود: آن چه که به تو وحی کردیم از «کتاب» این خود صراحت بر این مطلب دارد چون «الف و لام» در «الکتاب» برای عهد است نه «الف و لام جنس» و لذا به قول کسانی که «الف و لام» را برای جنس گرفته و کتاب را مطلق کتابهای آسمانی دانستهاند که بر پیامبران نازل میشود نباید اعتناء کرد.
کلمه «من عبادنا» احتمال دارد که کلمه «من» برای تبیین یا ابتائیت و یا تبعیض باشد.
درباره «ان بندگان برگزیده خدا» نیز اختلاف شده است، آن چه که در ای روایات وارده، از معصومین علیهمالسلام وارد شده و بر طبق آنها عدهای به این مطلب قائل شدهاند، آنست که مقصود از بندگان برگزیده ذریه و اولاد حضرت رسول از فرزندان حضرت فاطمه علیهاالسلام است.
و اینکه آنان را به سه گروه ظالم و مقتصد و سابق بالخیرات منقسم دانسته احتمال دارد که ضمیر «منهم» به خنان بندگان برگزیده برگردد که هر سه گروه در ارث شریکند گرچه وارث حقیقی آن کسی است که عالم به کتاب و حافظ آن باشد و او است که نسبت به خیرات سابق و پیشگام است. [1089] .
[ صفحه 961]
اخبار و روایات
1- از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که به خاطر عظمت حضرت فاطمه علیهاالسلام خداوند ذریه آن حضرت را بر آتش جهنم حرام کرده است و درباره آنان این آیه شریفه نازل شده است: «ثم اورثنا الکتاب» [1090] .
2- از عبد خیر، از حضرت علی علیهالسلام روایت شده که فرمود از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از تفیر این آیه سوال کردم، حضرت فرمود: آنان ریه و فرزندان تو میباشند که در روز قیامت به سه گروه از قبرهایشان بیرون میآیند «ستمگر بر خود» یعنی آن کسی که بدون توبه از دنیا رفته است «برخی از آنان میانهرو هستند» یعنی کسانی از ذریه تو که نیکیها و بدیهایشان یکسان است، و «سابق بالخیرات» آن کس از ذریه تو است که حسناتش بر سیئاتش فزونی دارد. [1091] .
3- ابوهاشم جعفری گوید در خدمت حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام بودم و از آن حضرت درباره این آیه شریفه پرسیدم، حضرت فرمود همگی اینان از خاندان حضرت محمد میباشند، «ظالم بر خود» آن کسی است که به امام اقرار ندارد و «مقتصد» کسی است که امام را میشناسد و «سابق بالخیرات باذن الله» امام است.
ابوهاشم گوید: اشک از دیدگان من جاری شد و با خود درباره مقامات آلمحمد میاندیشیدم، حضرت به من نگریسته و فرمود: قضیه از آن چه که تو درباره آن میاندیشی بالاتر و شان و مقام آلمحمد برتر از آن است تو سپاسگزار خداوند باش که تو را متمسک به حبل ولایتشان کرده، در
[ صفحه 962]
روز قیامت در آن هنگام که مردم را به سوی امام میخوانند تو به نام آنان فراخوانده میشوی، پس بشارت باد تو را که بر خیر و نیکی میباشی. [1092] .
4- از حضرت رضا علیهالسلام در باب این آیه شریفه سوال گردید ایشان فرمودند فرزندان حضرت فاطمه میباشند و «سابق بالخیرات» امام است «مقتصد» عارف به امام است و «ظالم لنفسه» کسی است که امام را نمیشناسد.
5- و نیز از آن حضرت روایت شد که مقصود خداوند متعال از این آیه عترت پاک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میباشد و اگر مقصودش تمام افراد امت میبود همگی اهل بهشت میشدند، چون خداوند متعال فرمود «برخی از آنان به خود ستمگرند» و بعد همگی آنان را اهل بهشت دانست و فرمود: «جنات عدن یدخلونا» لذا وراثت مخصوص عترت طاهره و نه افراد دیگر است.
6- از حضرت عسکری علیهالسلام روایت شده که همگی آنان از خاندان حضرت محمد میباشند، ظالم به خویشتن آن کسی است که اقرار به امامت امام خود نداشته باشد «مقتصد» کسی است که با امام آشنا است و «سابق بالخیرات» امام است.
7- از حضرت باقر علیهالسلام نقل شده است که فرمود: این آیه درباره فرزندان حضرت علی و حضرت فاطمه علیهمالسلام است.
8- و از همان حضرت نیز روایت شده که فرمود: این آیه فقط درباره ما است، اما «سابق بالخیرات» علی بن ابیطالب و حسنین علیهماالسلام و شهید از ما خاندان، و «مقتصد» آن کسی است که روزها روزه و شبها بیدار است و «ظالم لنفسه» هر آن چه که درباره بقیه مردم اجراء میشود درباره او نیز
[ صفحه 963]
هست و گناهش آمرزیده میشود. [1093] .
9- علامه امینی رحمهالله گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره دختر بزرگوارش حضرت فاطمه علیهاالسلام روای شده که فرمود: «همانا فاطمه عفت خویش را حفظ کرد خداوند هم ذریه او را بر آتش حرام کرد»، این روایت را حاکم در «المستدرک» 3/ 152 آورده و گفته است که این حدیثی صحیح الانساد است و خطیب در تاریخش 3/ 54 و محب الدین طبری در ذخائر العقبی صحفه 48 از ابوتمام در فوائدش و صدر الحفاظ گنجی شافعی در «الکفایه» 222 به اسنادش از حذیفه بن الیمان روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «همانا فاطمه عفت و پاکدامنی خود را حفظ کرد خداوند او و ذریهاش را بر آتش حرام کرد.» و در صفحه 223 به سندی دیر از ابنمسعود با عبارت و لفظ حذیفه آورده است، و سیوطی در «احیاء المیت» صفحه 257 از ابنمسعود از طریق بزار و ابویعلی و عقیلی و طبرانی و ابنشاهین، و در «جمع الجوامع» از طریق بزار و عقیلی و طبرانی و حاکم با عبارت حذیفه یمانی و متقی هندی در کتاب اکمالش بر «کنیز العمال» 6/ 219 از طریق طبرانی با عبارت، «همانا فاطمه خویشتنداری کرد و خداوند او را به خاطر این عفت و پاکدامنی و ذریه او را بر آتش حرام کرد». و ابنحجر در «الصواعق» از طریق ابوتمام و بزار و طبرانی و ابونعیم با همین لفظی که آورده شد و بعد گوید: در روایتی دیگر آمده است که «خداوند او و ذریهاش را بر آتش حرام کرد». و در صفحه 112 از طریق بزار و ابویعلی و طبرانی و حاکم با لفظ و عبارت دوم آورده است و شبلنجی در «نور الابصار» 45 با هر دو عبارت نقل کرده است. [1094] .
10- مرحوم امینی اعلی الله مقامه در جای دیگر گوید: ابنتیمیه حرانی
[ صفحه 964]
گوید: حدیثی که از رسول خدا نقل شده که حضرت فرموده: «همانا فاطم خویشتنداری کرد و عفت خود را نگه داشت خداوند او و ذریهاش را بر آتش حرام نموده» به اتفاق حدیث شناسان کذب محض است و دروغ بودنش برای غیر اهل حدیث نیر واضح است زیرا فرمایش حضرت: فاطمه عفت خود را حفظ کرد و تا آخر قطعا باطل است، زیرا سارا زن حضرت ابراهیم نیز عفت خویش را حفظ کرد و خداوند ذریه او را بر آتش حرام نکرد و نیز صفیه عمه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عفت خود را حفظ کرد و از ذریه او هم افراد نیکوکار بودند و هم افراد ستمگر، خلاصه آنکه زنان پارسا و حافظ عفت بیشمارند که تعداد آنها را فقط خدا میداند و در بین فرزندان آنها افراد مختلف از نیکوکار و تبهکار، مومن و کافر وجود دارند و خلاصه آنکه مزیت و برتری حضرت فاطمه به خطار خویشتنداری و عفت او نیست زیرا در این فضیلت عده دیگری از زنان با ایمان با آن حضرت شریکند. 2/ 126.
در پاسخ باید گفت که جای تعجب و شگفتی بسیار از این شخص میباشد وی گمان کرده که اجماعات و اتفاقات به دلخواه او است، که هر گاه به تاویل آیه یا حدیث یا مساله و اعتقادی دست نیافت در تمام آنها به جوامع علمی بگوید: همه شما اتفاق داشته باشید و بعد هم همگی آنها از مرده و زنده جواب مثبت به او میدهند و او به اتفاق و اجماع آنان احتجاج و استدلال و منعی از سرودن سخنان بهیوده نداشت بیش از آن چه که ای مرد گفته نمیتوانست بگوید.
ای کاش معلوم میشد که بر کجای این حدیث اتفاق و اجماع بر بطلان و کذبش شده با اینکه گروهی از حفاظ آن را نقل کرده و تعدادی از حدیث شناسان آن را صحیح دانستهاند و ای کاش او این سخنان را به کسانی نسبت میداد که دروغ گوئی آنان ثابت شده و تالیفات و کلمات آنان را
[ صفحه 965]
اسم میبرد ولی او حتی یک نفر از ایشان را هم نبرده و همانطور که گفتیم به دلخواه خود اجماع و اتفاقی آفریده و نقل کرده است. با اینکه این حدیث را اشخاص ذیل نقل کردهاند:
حاکم خطیب بغدادی، بزار، ابویعلی، عقیلی، طبرانی، ابنشاهین، ابونعیم، محبالدین طبری، ابنحجر، سیوطی متقی هندی، هیثمی، رزقانی، صبان، بدخشی.
وقتی صحت حدیث اثبات شد کدام وزنهای میتواند به مناقشه و اشکال تراشی در مقابل آن به ایستد و با اوهام و پندارها و وسوسهها و ذوق وسلیقههای سست و بیپایه و بعید شمردنهای خیالی بر آن ایراد گیرد، چنانکه عادت و روش این فرد -ابنتیمیه- در هرگونه فضیلتی است که درباره اهل البیت نمیپسندد و چه ملازمهای بین خویشتنداری و حرام بودن ذریه بر آتش در بین است که بخواهد جواب نقض داده وافرادی هم چون سارا و صفیه و زنان با ایمان را در مقابل بیاورد، بلکه این فقط فضیلتی است که خداوند متعال به بانوی زنان جهان حضرت فاطمه علیهاالسلام عنایت کرده و چه بسیار دیگر فضائل ویژهای که دیگر زنان با فضیلت هم چون سارا و مریم و حواء و دیگران از آنها بیبهرهاند و لذا اشکالی پیش نمیآید که درباره آن حضرت فضیلتی قائل شویم که دیگران را از آن بهرهای نبوده که از این گونه فضائل حضرت را بسیار است.
علامه رزقانی مالکی در شرح المواهب 3/ 203 در نفی این ملازمه گوید: حدیث را ابویعلی و طبرانی و حاکم نقل کرده و آن را از ابنمسعود به طریق صحیح آورده و صحیح دانسته و شواهدی نیز بر صحت دارد و مترتب ساختن تحریم ذریه او بر آتش بر خویشتن داری از باب اظهار مزیت و برتری فضائل آن حضرت در این وصف است که با اشاره وجود این وصف در حضرت مریم دختر عمران و ستایشی از صفت خویشتنداری آمده است و الا حرمت حرضت زهرا بر آتش از طریق
[ صفحه 966]
روایاتی دیگر مسلم و محرز است و این حدیث با احادیث دیگر تایید میشود که از آن جمله حدیث ابن مسعود است که گوید:
«همانا فاطمه، فاطمه نامیده شد بدان جهت که خداوند او و ذریهاش را از آتش در روز قیامت به دور ساخته است» [1095] .
و فرمایش حضرت رسول به حضرت فاطمه که خداوند تو و هیچ یک از فرزندانت را عذاب نخواهی کرد. [1096] .
و فرمایش آن حضرت به حضرت علی علیهالسلام که «همانا خداوند تو و ذریهات را بخشیده و آمریده است»
و فرمایش آن حضرت که «پروردگارم به من در مورد اهل بیتم وعده داده که هر یک از آنان را که به یکتائی خداوند و رسالت من اقرار کنند را عذاب نکند. [1097] .
و فرمایش آن حضرت علی علیهالسلام که «یا علی همانا خداوند تو و ذریهات را و فرزندانت و اهل و شیعیان و دوستان تو را آمرزیده است.»
و فرمایش آن حضرت که یا علی، «نخستین چهار نفری که وارد بهشت میشوند من و تو و حسن و حسین خواهیم بود و ذریه ما پشت سر ما و همسران ما پشت سر ذراری ما. [1098] و شیعیان، در طرف راست و چپ ما، قرار خواهند گرفت.
و در عبارتی دیر چنین آمده است، آیا از این که تو در بهشت با من
[ صفحه 967]
هستی و حسن و حسین و ذریه ما پشت سر ما باشند. خشنود نیستی. [1099] .
11- مرحوم امینی رحمهالله در جای دیگر در پاسخ قصیمی گوید: قسطلانی در «المواهب» و زرقانی در شرحش 3/ 203 از ابنمسعود به صورت مرفوع روایت کردهاند که: نامگذاری «فاطمه» اگر تولدش پیش از بعثت باش به الهام از سوی خداوند بوده است و اگر بعد از بعثت باشد احتمال دارد که به وسیله وحی باشد، بدان جهت که خداوند او را «فطم» کرده و فطم به معنای منع است که از این معنا گرفته شده است «فطم الصبی» (کودک از شیر گرفته شد) و ذریهاش را از آتش روز قیامت یعنی از آتش منع کرد و بازداشت. اما درباره خود آن حضرت و دو پسرش این منع و بازداشتن از آتش به طور مطلق است، ولی غیر از آن سه نفر دیگر باز داشتن از آتش عبارت از آتش و عذاب مخلد و جاودانه است و لذا مانعی ندارد که بگوئیم بعضی از آنان به خاطر تطهیر و پاک شدن وارد دوزخ میشوند، بنابراین در این حدیث بشارتی برای خاندان آن حضرت است که بر اسلام میمیرند و هیچ گاه عاقبت کارشان با کفر، و به صورت کافر ختم نمیشود.
نظیر همین مطلب سخنی است که سمهودی در خبر شفاعت درباره کسانی که در مدینه بمیرند گفته، با اینکه برای هر کس که مسلمانان بمیرد شفاعت میشود و یا اینکه آمده که خداوند به احترام حضرت فاطمه برای کسانی از آنان که مرتکب گناهان شده خواهان آمرزش است، و یا اینکه به توبه نصوح موفقشان میدارد، هر چند به هنگام مردن باشد و توبه ایشان را در آن هنگام از آنان میپذیرد، این حدیث را ابنعساکر حافظ دمشقی و غسانی و خطیب روایت کرده و این دو نفر اخیر گفتهاند در سند حدیث افرادی ناشناخته وجود دارند (لذا حدیث مرفوع است) که از آن جهت
[ صفحه 968]
فاطمه را فاطمه نامیدند که خداوند او و دوستدارانش را از آتش جدا ساخته است،و در این حدیث مژدهای همگانی برای هر فرد مسلمانی است که آن حضرت را دوست داشته باشد. و در این تاویلاتی است که ذکر شد و اما آن چه را که ابونعیم و خطیب روای کردهاند که از حضرت علی بن موسی بن جعفر الصادق سوال شد درباره این حدیث که «حضرت فاطمه عفت خویش را حفظ کرد و خداوند او و ذریهاش را بر آتش حرام نمود» حضرت فرمود: این مخصوص حسنین علیهماالسلام و آن چه را که اهل حدیث نقل کردهاند که حضرت، برادرش زید را که بر مامون خروج کرده بود توبیخ و سرزنش فرمود، و سخن او که گفت: تو به رسول خدا چه میگوئی؟! این فرمایش رسول خدا که فرمود: همانا فاطمه عفت خویش را نگه داشت، تو را گول زده و مغرور ساخته است، تا آخر حدیث، که حضرت به او فرمود: این حدیث مربوط به فرزندانی است که از شکم آن حضرت خارج شدهاند نه برای من و تو، به خدا سوگند به بهشت خداوند نخواهد رسید مگر از طریق اطاعت و فرمانبرداریی خداوند،تو اگر میخواهی آن چه را که آنان از طریق اطاعت به آن رسیدهاند تو از طریق معصیت به آن برسی؟! پس مقام تو در پیشگاه خداوند بیش از آنان است.
این فرمایشات حضرت رضا از باب تواضع و وادار کردن و تشویق بر طاعت و مغرور نشدن به فضائل و مناقب است، هر چند آنها فراوان باشد،چنانکه صحابهای که به طور قطع و یقین اهل بهشت بودند، همیشه در حال ترس و مراقبت از خداوند بودند و الا لفظ ذریه در زبان عرب مخصوص کسانی نیست که از شکم آن حضرت خارج شدهاند، چنانکه در قرآن مجید آمده که «و من ذریته داود و سلیمان» با اینکه بین حضرت ابراهیم و آنان چندین قرن فاصله بوده است، و حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام با آن فصاحت و بلاغتی و آشنائی کهبه زبان عرب دارد چنین بیانی نمیفرماید که ذریه فقط شامل فرزندانی میشود که از شکم آن حضرت بیرون
[ صفحه 969]
آمدهاند به علاوه مقید ساختن به مطیع، خصوصیت و ویژگی ذریه بودن و دوستدار بودن را از بین میبرد، مگر اینکه گفته شود، که خداوند حق دارد که مطیع را عذاب کند و در این صورت خصوصیت ذریه بودن به احترام حضرت زهراء و گرامی داشتن آن حضرت آنست که مطیع از فرزندان او را عذاب نکند واللهاعلم.
حافظ دمشقی با اسنادش از حضرت علی علیهالسلام روایت کرده که آن حضرت فرمود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت زهراء فرمودند: «ای فاطمه آیا میدانی چرا فاطمه نامیده شدهای»؟، علی علیهالسلام عرض کرد یا رسولالله به چه مناسبت؟ فرمود: «همانا خداوند عزوجل او و ذریهاش در روز قیامت از آتش دور ساخته است.»
آیا آقای قصیمی باز هم چنین نظر میدهد که فقط شیعیانند که به اعتقادی که بزرگان و پیشکسوتان قومش نگفته و بدان معتقد نیستند، عقیده دارند؟ و یا اینکه حدیثی را روایت کردهاند که حافظان مذهب او آن حدیث را روایت نکردهاند؟و یا چیزی را گفتهاند که بادین حنیف اسلام مخالفت دارد، و آیا او میتواند ابنحجر و زرقای و افرادی مانند آنها را که از حافظین حدیث در اهل سنت میباشند و در این برتری دادن ذریه با شیعه هم عقیدهاند، متهم کند، و به آنان این نسبت را بدهد که معتقد به عصمت آنها باشند و آن چه را که بر شیعه بار میکند بر آن بزرگان نیز حمل کند.
و اگر گفتیم خداوند متعلا گروهی را ویژگی این برتری داده که از گناه به دور ساخته و به خاطر این دوری و عصمت و پشیمانی از کوتاهی در تکالیف مقام شفاعت به آنان داده بدعت نیست و با قانون عدل الهی و اصول مسلم دینی منافات ندارد، فقد سبقت رحمته غضبه و وصعت کل شییء. [1100] .
[ صفحه 973]
خادمه آن حضرت
فضه
حضرت زهرا کنیزی به نام «فضه» داشت که رسول خدا او را بعد از فتوحات جنگ خیبر و بنیقریظه و بنی النضیر و دیگر موفقیتها و پیروزیهای جنگی و رفع فقر از اصحاب صفه و مستمندان مدینه به آن حضرت بخشید، و از برخی نوشتهها استفاده میشود که وی از شاهزادههای هندی بود و علوم غریبه را میدانست.
1- حافظ برسی در کتاب «مشارق الانوار» نقل میکند: هنگامی که فضه به خانه حضرت زهراء وارد شد در آنجا به جز یک شمشیر و زره و آسیا چیزی نیافت او که شاهزاده هدی بود و ذخیرهای از اکسیر داشت، تکه مسی را برداشته آن را نرم کرده و به صورت طلا درآورد، هنگامی که حضرت علی علیهالسلام از راه رسید آن را به حضور ایشان آورد، حضرت که آن را دید فرمود: احسنت ای فضه اگر آن را آب میکردی طلای تو ارزشمندتر و گرانتر میشد، عرض کرد، سرور من، آیا شما از این علم آگاهید؟ فرمود: آری، این کودک نیز میداند، و به امام حسین علیهالسلام اشاره کرد، حضرت جلو آمد و همان فرمایش حضرت علی را تکرار کرد، آنگاه علی علیهالسلام فرمود: ما بالاتر از این را میدانیم، بعد با دست مبارک اشاره
[ صفحه 974]
فرمود: قطعه بزرگی از طلا هم چون گردنبندی در حالی که گنجهای روی زمین حرکت میکردند، نمایان شد، بعد فرمود، آن طلائی که ساختهای در کنار این طلاهای همانندش بگذار، وی آن را کنار آنها گذاشت، آن هم بمانند دیگر طلاها به حرکت درآمد. [1101] .
آن بانو کرامات و فضائل فراوانی داشته که مقداری از آنها را در اینجا بازگو میکنیم:
2- ابوالقاسم قشیری در کتابش مینویسد: در بیابان از قاقله و کاروان به در ماندم زنی را دیدم به او گفتم: تو کیستی؟ پاسخ داد: «و قل سلام فسوف تعلمون» بر او سلام کرده پرسیدم در این بیابان چه میکنی؟ پاسخ داد: «من یهدی الله فلا مضل له» [1102] گفتم: از اجنه و یا از نسل انسان هستی؟ گفت: یا بنیآدم خذوا زینتکم عند کل مسجد» [1103] گفتم: از کجا میآیی؟ گفت: «ینادون من مکان بعید» [1104] گفتم: عازم کجائی؟ گفت: «والله علی الناس حج البیت» [1105] گفتم: چند روز است در راهی؟ گفت: «و لقد خلقنا السموات و الارض فی سته ایام» [1106] گفتم: آیا غذا میل داری؟ گفت: «و ما جعلناهم جسدا لا یاکلون الطعام» [1107] غذا به او داده و گفتم: عجله نکن و هروله بنما.
[ صفحه 975]
گفت: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» [1108] گفتم: آیا حاضری تو را پشت سر خود سوار کنم؟ گفت: «لو کان فیها الهل الا الله لفسدتا» [1109] از مرکب پیاده شده و او را سوار کردم، بعد که سوار شد گفت: «سبحان الذی سخر لنا هذا» [1110] .
وقتی به قافله رسیدیم، گفتم آیا تو کسی را داری؟ گفت: «یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض» [1111] «و ما محمد الا رسول» [1112] «یا یحیی خذ الکتاب» [1113] «یا موسی انی انا الله» [1114] با این اسامی افرادی را صدا زد دیدم چهار جوان به سوی ما آمدند، گفتم: اینها کیستند و با تو چه نسبتی دارند؟ گفت: «المال و البنون زینه الحیوه الدنیا» [1115] وقتی نزد او آمدند به آنان گفت: «یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوی الامین» [1116] آنان هدایائی به من دادند، او گفت: «والله یضاعف لمن یشاء» [1117] زیادتر کردند، پرسیدم او کیست؟ گفتند: مادرمان فضه کنیز حضرت زهرا علیهاالسلام است حدود بیست سال است که غیر از قرآن چیز دیگری نگفته و سخن دیگری بر زبان جاری نساخته است. [1118] .
[ صفحه 976]
3- مالک بن دینار گوید: به هنگام بازگشت از مکه زن ناتوانی را سوار بر مرکبی لاغر و نحیف دیدم و مردم او را نصیحت میکردند که مواظب باشد سقوط نکند، به وسط بیابان که رسیدیم مرکبش از راه رفتن باز ایستاد، من او را از اینکه با این حال به سفر آمده نکوهش کردم، وی سرش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: نه در خانهام مرا رها میکنی و نه مرا به خانهات میبری، به عزت و شکوهت سوگند، اگر غیر از تو کسی دیگر با من بدینگونه رفتار میکرد جز به تو شکایتش را نمیکردم، در این هنگام مردی از صحرا در حالی که مهار ناقهای برقآسا حرکت کرد، در کنار خانه کعبه او را در حال طواف دیدم وی را قسم داده و گفتم تو کیستی؟ گفت: من شهره دختر مسکه دختر فضه خادمه حضرت زهرا علیهاالسلام میباشم. [1119] .
برای توضیح بیشتر دربارهشان و مقام جناب فضه به آن چه که در کتاب «اصولکافی»در فصل مربوط به حضرت امام حسین علیهالسلام آمده مراجعه کنید که وی در کربلا با شیر صحبت کرد و آن چه که در تفاسیر در ذیل سوره «هل اتی» آمده که او به خاطر بهبودی حسنین علیهماالسلام نذر کرده بود تا روزه بگیرد. (مترجم)
امایمن
4- علی بن معمر گوید: امایمن بعد از رحلت حضرت زهراء علیهاالسلام به مکه رفت و گفت: بعد از آن حضرت دیگر نمیخواهم روی مدینه را ببینم در
[ صفحه 977]
جحفه دچار کمبود آب و تشنگی شدید شد که بیم مردنش میرفت، دیدگانش را به سوی آسمان دوخته و گفت: پروردگارا آیا مرا که خدمتگزار دختر پیامبرت بودم در حال عطش و تشنگی میگذاری؟ در این حال ظرف آبی از سوی بهشت نزد او آمده و نوشید و بعد از آن تا هفت سال گرسنه و تشنه نشد. [1120] .
نقش انگشتری حضرت زهراء
نقش انگشتری آن حضرت: «امن المتوکلون» [1121] بود بدین معنی که توکلکنندگان در امانند، و گفته شده که «الله ولی عصمتی» و گفته شده که انگشتر حضرت نقرهای و نقش آن «نعم القادر الله» و یا «امن المتوکلون» بود و یادآور شدهاند که نقش این کلمات در نگین انگشتری تاثیر عجیبی در دفع دشمنان و نگهداری اموال و اولاد و بدن از شر انس و جن و شیاطین و تمام ناراحتیها و آفات و بدیها و بلیات دارد. و گفته شده است که نقش انگشتر آن حضرت نقش انگشتری حضرت سلیمان بن داود یعنی «سبحان من الجم الجن بکلماته» بوده است. [1122] .
[ صفحه 981]
کتب تالیفی درباره حضرت زهراء (س)
اشاره
استاد علی محمد دخیل گوید: [1123] کتابهائی که درباره دختر حضرت زهراء نگاشته شده فراوان است و نوشتههای زیادی در دست میباشد که به عظمت و بزرگی از آن حضرت یاد کردهاند، در سال 1387 کتابخانه عمومی نجف اشرف مسابقهای برای این موضوع تعیین کرد که از سوی جناب مستطاب آقای سید حسن صراف حفظه الله تعالی جوایزی برای برندگان این مسابقه تعیین شده بود، این جانب نیز به عنوان شرکت در این مسابقه برخی از کتابهائی که درباره آن حضرت نوشته شده بود جمعآوری کرده و در حدود سیصد کتاب به کتابخانه مذکور ارائه کردم که آن موسسه اسامی آن کتابها را چاپ کرد، و هم اکنون نام کتابهائی را که چه به صورت خطی و چه به صورت چاپی درباره آن حضرت نوشته شده و نیز کتابهائی را که برای شرکت در مسابقه جمع آوری کرده بودم در این جا میآورم.
کتابهای خطی
1- اتحاف السائل بمالفاطمه من الفضائل/ محمد حجازی شافعی مقدمه ینابیع الموده/ 6 ط نجف.
[ صفحه 982]
2- اخبار فاطمه علیهاالسلام/ ابوعلی صولی/ معالم العلماء/ 19 کتاب را به کتاب کبیر توصیف میکند.
3- اخبار فاطمه علیهاالسلام/ عبدالله بن ابیزید انبازی/ رجال نجاشی /162.
4- اخبار فاطمه علیهاالسلام/ محمد بن احمد بن عبدالله ابن ابیالثلج/ رجال نجاشی 270.
5- اخبار فاطمه و منشاها و مولدها/ محمد بن زکریا بن دینار/ رجال نجاشی 245 اسم آن آمده است.
6- اربعون حدیثا فی فضائل السیده فاطمه/ نجمالدین شریف العسکری/ نویسنده این کتاب را در تالیف دیگر خود به نام «علی و الوصیه» آورده است.
7- الاربعین فی فضائل الزهراء علیهاالسلام/ احمد بن عبدالملک موذن/ معالم العلماء 250.
8- اضواء الدرر الغوالی لا یضاح غصب فدک و العوالی/ یکی از بزرگان/ بحار الانوار 1/ 21.
9- تزویج فاطمه علیهاالسلام/ عبدالعزیز بن یحیی جلودی/ رجال نجاشی.
10- تفسیر خطبه فاطمه علیهاالسلام/ ابنعبدون/ رجال نجاشی/ 64. الکنی و الالقاب 1/ 352.
11- الثغور الباسمه فی مناقب السیده فاطمه/ جلالالدین سیوطی/ یک نسخه از این کتاب در دارالکتب المصریه تحت شماره 123 و نسخه دیگری در کتابخانه اسعد افندی، سلیمانیه شماره 3553 و نسخه دیگری در کتابخانه دانشگاه پرنیستون در آمریکا، نام اینها را آقای صلاحالدین منجد در تحقیقش در کتاب ازدواج حضرت زهرا آورده است.
12- خطبه فاطمه علیهاالسلام/ ابومخنف لوط بن یحیی ازدی/ معالم العلماء، 94.
13- الدره البیضاء فی احوال فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ سید جمالالدین
[ صفحه 983]
بن حسین واعظ/ الذریعه/ 8/ 92.
14- الدره البیضاء فی تاریخ حیاه فاطمه الزهراء علیهاالسلام 2 جلد/ نجمالدین شریف عسکری/ اسم این کتاب را در کتاب چاپی خود «علی و الوصیه» آورده است.
15- الروضه الزهراء فی مناقب فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ محمد بن احمد بن احمد خزاعی/ الذریعه، 11/ 294.
16- زهد فاطمه علیهاالسلام/ شیخ صدوق/ رجال نجاشی، 277.
17- شرح خطبه الزهراء علیهاالسلام/ سید عبدالله شبر/ در کتابخانه شبریه نجف یک نسخه از آن موجود است.
18- شرح الخطبه/ خلیل کمرهای/ الذریعه، 13/ 216.
19- شرح الخطبه/ فضل علی قزوینی/ الذریعه، 13/ 216.
20- شرح الخطبه/ سید علی محمد تاج العلماء/ الذریعه، 13/ 216.
21- شرح الخطبه/ هادی بنائی/ الذریعه 13/ 217.
22- شرح الخطبه الزهراء/ محمد نجف مشهدانی کرمانی/ الذریعه 13/ 216.
23- الصوارم الحاسمه فی مصائب الهراء فاطمه/ سید ابوالقاسم حلی/ کتابخانه حسینینه نجف.
24- الظلامه الفاطمیه/ الناصر للحق پیشوای زیدیه/ معالم العلماء/ 126.
25- الظلامه الفاطمیه/ محمد بن احمد ین جنید اسکافی/ رجال نجاشی، 275.
26- الفاطمیات/ ابولاسحن مدائنی/ الکنی و الالقاب.
27- الفتح و البشری فی مناقب فاطمه الزهراء/ محمد جعفری/ مقدمه ینابیع الموده 14، ط نجف.
28- فدک/ ابراهیم بن محمد بن سعید ثقفی/ الفهرست، 27.
[ صفحه 984]
29- فدک/ حسن بن علی بن حسن (ابومحمد اطروش)/ رجال نجاشی، 42.
30- فدک/ مظفر بن محمد ابوالجیش بلخی/ رجال نجاشی، 299.
31- فدک/ عبدالرحمن بن کثیر هاشمی/ رجال نجاشی، 163.
32- فدک/ عبدالله بن ابیزید انبازی/ رجال نجاشی، 162.
33- فدک/ یحیی بن زکریا زماشیری/ رجال نجاشی/ 309.
34- فضائل الزهراء علیهاالسلام/ احمد بن علی بن ابیطالب طبرسی/ الکنی الالقاب 2/ 445.
35- فضائل فاطمه/ عمر بن شاهین/ در مناقب 2/ 102 یک نسخه از آن در ظاهریه دمشق شماره 17 به نقل صلاح الدین المنجد در کتاب ترویج فاطمه موجود است.
36- فضائل فاطمه الزهراء/ حاکم نیشابوری/ تاسیس الشیعه لعلوم الالسلام، 295 و کشف الظنون 2/ 1277، الکنی و الالقاب، 2/ 170.
37- کتاب ذکر فاطمه/ عبدالعزیز بن یحیی جلودی/ رجال نجاشی، 168.
38- کلام فی فدک/ طاهر غلام ابیالجبیش/ رجال نجاشی، 146.
39- کلام فاطمه علیهاالسلام/ ابوالفر اصفهانی/ الفهرست، 224.
40- مباحثه امامی و سنی فی افضلیه الزهرا علی مریم/ نجمالدین شریف عسکری/ نویسنده نام این دو کتاب را در کتاب «علی و الوصیه» آورده است.
41- مباحثه علوی و امامی فی تفضیل فاطمه الزهرا علی مریم/ نجمالدین شریف عسکری/ نویسنده نام این دو کتاب را در کتاب «علی و الوصیه» آورده است.
42- من روی عن فاطمه علیهاالسلام من اولادها/ احمد بن محمد بن سعید (ابنعقده)/ الفهرست، 53.
[ صفحه 985]
43- مولد فاطمه و فضائلها و تزویجها و ظلامتها و وفاتها/ شیخ صدوق نام این کتاب در کتابهای چاپی خود آورده و نیز در کشف الغمه اربلی 137 آمده است.
44- وفاه فاطمه علیهاالسلام/ ابوالحسن البکری/ بحارالانوار 1/ 22.
کتابهای چاپی درباره حضرت زهراء
1- احتجاج الزهراء فاطمه علیهاالسلام/ حجهالله نجفی رضوی ایران/ بزرگ /224.
2- البتول العذراء/ محمد حسین شمسالدین/ تقدیم العلایلی لبنان دستی، 56.
3- بیت الاحزان/ حاج شیخ عباس قمی/ ایران/ بزرگ 82.
4- تزویج فاطمه بنت الرسول صلی الله علیه و آله و سلم/ حضرت باقر علیهالسلام/ تقیق از دکتر صلاحالدین منجد/ بیروت/ بزرگ 10.
5- خطب فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ شرح و تحقیق مسلم جابری/ نجف/ دستی 24.
6- الدره الیضاء فی شرح خطبه فاطمه الزهراء/ محمد تقی سید اسحاق رضوی قمی /ایران 1354/ بزرگ 190.
7- الزهراء/ محمد جمال هاشمی/ نهمین کتاب از حدیث ماه/ دستی 134.
8- الزهراء علیهاالسلام فی السنه و التاریخ و الادب/ محمد کاظم کفائی نجف ربع - جزء اول 225، دوم 406.
9- سیره فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ محمد سلطان میرزا دهلوی به زبان اردو کراچی بزرگ 384.
[ صفحه 986]
10- شرح خطبه فاطمه علیهاالسلام/ احمد بن عبدالرحیم/ فارسی ایران بزرگ 439.
11- فاطمه البتول/ آیه تاریخیه اجتماعیه/ معروف الارناوط/ عربی بزرگ 376.
12- فاطمه بنت محمد امالشهداء و سیده النساء/ عمر ابوالنصر مصر 1366 ربع 71.
13- فاطمه زهرا علیهاالسلام/ جواد فاضل/ فارسی/ ایران ربع.
14- فاطمه الزهراء/ توفیق ابوعلم/ مصر/ 302.
15- فاطمه الزهراء و الفاطمیون/ عباس محمود عقاد/ عربی ط 2 بیروت 1967 بزرگ 226.
16- فاطمه الزهراء و قصائد اخری/ یوسف محمد عمرو/ عربی لبنان 1397 دستی 107.
17- فدک فی التاریخ/ محمد باقر صدر/ عربی/ نجف ربع 167.
18- فی بیت فاطمه/ عبدالحمد ترکی/ عربی/ کویت ربع 202.
19- الکلمه الغراء فی تفضیل الزهراء/ سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عربی در دنباله کتاب فصول المهمه چاپ شده است/ نجف.
20- اللمعه البیضاء فی شرح خطبه الزهراء/ محمد علی انصاری عربی ایران 1289 بزرگ 470.
21- مجمع النورینو ملتقی البحرین/ ابوالحسن زیدی نجفی/ عربی ایران 1328 بزرگ 282.
22- مصادر الدراسه عن الزهراء علیهاالسلام/ علی محمد علی دخیل/ عربی نف دستی 58.
23- مظهر الاشجان عن مهج الاحزان/ جعفر بن محمد بحرانی عربی 1320 ربع 132.
24- مناقب الفاطمیه/ ابراهیم بن محسن کاشانی/ عربی دمشق ربع
[ صفحه 987]
47.
25- النار الحاطمه لقاصد احراق بیت فاطمه/ سید مقرب علی نقوی حسنینی عربی هند 1282 بزرگ 91.
26- النفحات القدسیه فی الانوار الفاطمیه/ عبدالرزاق کمونه حسینی عربی بیروت 1970 بزرگ 142.
27- وفاه الصدیقه الزهراء علیهاالسلام/ عبدالرزاق مسووی مقرم عربی نجف 1370 ربع 152.
28- وفاه فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ حسین بن شیخ محمد بحرانی عربی نجف 1372 ربع 96.
29- وفاه فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ علی شیخ حسین بلادی/ عربی نجف ربع 72.
کتابهائی که در بالا اسم برده شد در فهرست استاد دخیل بود و من خود به چند کتاب دیگر برخورد کردم که آنها را نیز در دنباله همین کتابها میآورم و به دنبال آن فهرست جامعی از این مجموعه را که در مجله ارزشمند «تراثنا» در این موضوع نوشته شده و به تفضیل به هر جا که سخنی درباره حضرت زهراء گفته شده چه خطی و چه چاپی آورده است چون دست رسی برای همگان به آن مجله آسان نبود لذا ما آن فهرست جامع را با حذف کتابهائی که در فهرست استاد دخیل بود میآوریم و به این نکته نیز اشاره میشود که بعضی از این کتابها در دو جا و تحت دو شماره آمده و ما به خاطر اینک نظام فهرست آنان را به هم نزده باشیم آنها را بهمانگونه که در اینجا آوردیم.
30- مسند فاطمه الزهراء تالیف حافظ عبدالرحمن سیوطی/ حیدر آباد دکن 1406.
[ صفحه 988]
31- فاطمه الزهراء من المهد الی اللحد/ سید محمد کاظم قزوینی بیروت 1397.
32- صدیقه فاطمه زهرا/ لجنه تالیف کویت 1400.
33- فاطمه الزهراء/ احمد کاتب.
34- فاطمه الزهراء قدوه و اسوه/ سید محمد تقی مدرسی/ 1404.
35- مولود الصدیقه فاطمه الزهراء/ شیخ ابوعزیز، خطی/ نجف، 1358.
36- مناقب الزهرا/ سید غلامرضا کسائی/ قم 1398.
37- الزهراء/ مجموعه مقالات عدهای از دانشمندان، تهران.
38- زندگانی فاطمه زهرا و دختران آن حضرت، زینب و امکلثوم/ سید هاشم رسولی محلاتی، تهران.
39- زندگانی فاطمه زهراء/ سید جعفر شهیدی، تهران 1363 ه، ش.
40- فاطمه الزهراء علیهاالسلام بهجه قلب المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم / احمد رحمانی همدانی، کتاب حاضر.
و از این ببعد فهرست مجله «تراثنا» آغاز میگردد.
41- احادیث فاطمه بنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم/ در مسند امام احمد حنبل جلد/ 282- 383، بیروت دارالفکر.
42- اخبار الزهراء علیهاالسلام/ شیخ صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، متوفای/ 318 ه به الذریعه ج 1/ 331 و 344 مراجعه کنید.
43- اخبار فاطمه علیهاالسلام/ ابوعبدالله مرزبانی، متوفای 378 ه، الذریعه 1/ 344.
44- اخبار الفاطمیات/ ابوالحسن علی بن عبدالله بن جعفر مدنی بغدادی حافظ معروف به ابن مدینی (161- 234 ه)، این شخص غیر از
[ صفحه 989]
ابوالحسن علی بن محمد عبدالله مدائنی صاحب کتاب «الفاطمیات» است که آن را نیز خواهیم آورد، به ایضاح المکنون، 4/ 303 الکنی و الالقاب، 1/ 405، تذکره الحافاظ 2/ 15، تهذیب التهذیب، 7/ 349، میزان الاعتدال 2/ 229 و تاریخ بغداد 11/ 458 مراجعه کنید.
45- «الاربعون حدیثا فی مناقب سیده النساء فاطمه الزهراء» علیهاالسلام/ شیخ رشیدالدین محمد بن علی بن شهر آشوب سروی مازندارنی متوفای سال 588 ه، به الذریعه 1/ 426 مراجعه کنید.
46- ارجوزه فی مناقب سیده النساء فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ «و فی فضلها و عصمتها و سائر احوالها التاریخیه الی وفاتها»/ شیخ هادی بن عباس آل کاشف الغطاء، الذریعه 1/ 497 - 498.
47- «ازاله الرین فی مناقب فاطمه و الحسنین»/ سلامبول، چاپ سنگی،
48- اسرار سیاسی تاریخ اسلام و بررسی زندگی زهرا بتول و فرزندانش/ نعمت الله قاضی (شکیب) تهران، پیروز، 1349 ه، ش،/ 624 قطع بزرگ.
49- «اشراق الاصباح فی المناقب الخمسه الاشباح/ محمد و علی فاطمه و الحسن و الحسین و ذریتهم علیهم الصلواه و السلام/ ابراهیم بن محمد بن نزار صنعائی (قرن هشتم ه) نسخهای به قلم مولف در سال 753 ه و در 165 صفحه در یکی از کتابخانههای شخصی در صنعاء و عکسبرداری شده از آن در موزه کتابهای خطی عربی، به مصادر الفکر العربی الاسلامی در یمن/ 414 مراجعه کنید.
50- امالائمه فی فضائل سیده النساء فاطمه الزهراء علیهاالسلام و مناقبها و مصائبها/ در پاسخ به کتاب «امهات الائمه» که نذیر احمد دهلوی نوشته - تالیف قاضی سید محمد محسن هندی، هند 1329 ه، به الذریعه 2/ 302 مراجعه شود.
51- انوار زهراء/ سید حسن ابطیحی، مشهد 1366 ه، ش 1988
[ صفحه 990]
میلادی، چاپ دوم، 320 صفحه قطع بزرگ.
52- الانوار الالامعه فی تواریخ سیدتنا الصدیقه الطاهره فاطمه علیهاالسلام /شیخ محمد رضا طبسی، الذریعه 2/ 439.
53- انوار الهدایه فی مبحث فدک و القرطاس و دفه بعض شبهات الناس/ مولوی محمد انور بن نور الدین محمد اکبر آبادی که در سال 1192 ه از نگارش این کتاب فارغ شده است، به الذریعه 2/ 447 مراجعه کنید.
54- البتول فاطمه الزهراء/ عبدالفتاح عبد المقصود مصری، کویت، مکتبه المنهل، 1982 م.
56- البتول فاطمه الزهراء/ دکتر عبدالفتاح محمد الحلو، کویت، مکتبه المنهل.
57- دو دریای رحمت، علی مظهر عدل و فاطمه مظهر تقوی/ مجموعه شعر از محمد علی مردانی، تهران، موسسه امیر کبیر 1366، 384.
58- البلاغه الفاطمیه، فی خطبها علیهاالسلام مع تعلیقات علیها فی بیان معانیها/ عبدالرضا بن محمد علی مطبعی، نجف، چاپخانه جدید غری.
59- البلاغه الفاطمیه/ مجموعه خطب فاطمه الزهراء علیهاالسلام، نجف اشرف 1952 م چاپ سوم.
60- دختران پیامبر سخن میگوید/ جواد فاضل، تهران 1327، 104 صفحه، قطع متوسط.
61- بیتالاحزان فی مصائب سادات الزمان الخمسه الطاهرین من ولد عدنان علیهمالسلام/ فارسی، ملا عبدالخلاق بن عبدالرحیم یزدی مشهدی متوفای 1268 ه، تبریز 1275 ه چاپ سنگی، ایران 1235 ه سنگی.
62- تاریخ سیده نساءالعالمین و بضعه سید المرسلین/ جلد 43
[ صفحه 991]
بحارالانوار، تهران، دارالکتب اسلامیه، چاپ اول و بیروت موسسه الوفاء موسسه چاپ دوم 1403 ه، 1983 م 373 صفحه افست از چاپ تهران.
63- تحریر النقول امنا حواء و فاطمه البتول/ ابن صباغ مالکی، نور الدین علی بن محمد بن احمد مکی (784- 855) که نسخهای آن در کتابخانه ملی پاریس تحت شماره 1927، موجود است.
64- تحفه الفاطمیه، فی احوال سیده النساء فاطمه الزهراء علیهاالسلام و مناقبها و مصائبها/ میرزا عبدالحسین بن محمد علی اصفهانی مشهور به خوش نویس، تقریظ از مولی محمد حسین بن جعفر فشارکی، اصفهان 1328 ه چاپ سنگی فارسی، به الذریعه 3/ 430 مراجعه کنید.
65- تحفه المومنات فی احوال فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ به زبان کجراتی، از مولوی غلام علی بهاونگری 40 صفحه، الذریعه 3/ 473.
66- تحفه نوارنیه/ در مناقب شیخ عبدالله بن ابیبکر عیدروی متوفای سال 865 ه که به مناسبت، مناقب حضرت زهرا و علی علیهماالسلام را آورده است، تالیف عبدالله بن عبدالرحمن با وزیر، قرن نهم ه نسخهای در کتابخانه حسینی بتریم در حضرموت، به مصادر الفکر العربی الاسلامی در یمن 426 مراجعه کنید.
67- ترجمه احوال الصدیقه علیهاالسلام/ از کتاب «العوالم» از حاج موسی حسن بن ابراهیم بن عبدالغفور یزدی، الذریعه 26/ 189.
68- ترجمه حدیث لوح فاطمه علیهاالسلام/ فارسی، احمد بروجردی جواهری، کرمانشاه 1321 ه، ش، 16 صفحه قطع کوچک.
69- تزویج فاطمه رضی الله عنها/ از ابن ابیالدنیا، ابوبکر عبدالله بن محمد بن عبید بن سفیان بن قیس قرشی امول یغدادی (208- 281) در کتابخانه عربیه در «تراثنا» جلد دوم، سال اول، 1406 ه صفحه 62 معجم مولفین 6/ 131 معجم رجال الحدیث 10/ 304.
70- تسبیح فاطمه علیهاالسلام/ فارسی، آقا مهدی لکهنودی، چاپ کراچی
[ صفحه 992]
1377 ه، 21 صفحه قطع متوسط.
71- تعزیه فاطمه زهراء/ عبدالجواد خراسانی، متخلص به جودی، متوفای 1302 هی مجموعه شعر، ایران 32 صفحه الذریعه 1/ 209.
72- تفنید الکذوبه خطبه الامام علی علی الزهراء علیهماالسلام/ لطفالله صافی گلپایگانی، تهران موسسه لغت در ضمن کتب نویسنده «لمحات فی الکتاب و الحدیث و المذهب» جزء/ 1- 257- 270.
73- ثمره النبوه، یا «الزهراء علیهاالسلام» فارسی/ سید نیاز حسین عبدیدی هندی، حیدر آباد دکن، فهرست خانبار مشار 1476، الذریعه 5/ 16.
74- جزء فیه تزویج فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بعلی بن ابیطالب علیهالسلام/ حافظ ابوبکر محمد بن هارون رویانی متوفائی 307 ه، نسخهای از آن در کتابخانه ظاهریه شماره 129 تصوف از برگه 142- 144، بر روی آن سماع است در سال 717 ه، بیروت، انتشار از دکتور صلاحالدین منجد.
75- حاشیه بر جلد دهم بحارالانوار/ در حالات حضرت زهراء علیهاالسلام، محمد مهدی حجار، متوفای سال 1195 ه، الذریعه 6/ 27.
76- حماسه بزرگ، شامل بررسی خطبه حضرت زهرا از نظر تاریخی و عظمت شخصیت آن حضرت بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم/ ناصر مکارم شیرازی، مشهد، 1364 ه، ش، 104 صفحه، قطع متوسط.
77- زندگی حضرت خدیجه و حضرت فاطمه و حضرت زینب و سکینه علیهمالسلام/ حسین عمادزاده تهران شرکت طبع کتاب 1377 ه 717 فحه، قطع بزرگ.
78- زندگانی حضرت فاطمه علیهاالسلام/ حسین حماسیان (صابر کرمانی)، تهران، 1344 ه، ش، 48 صفحه.
79- زندگانی حضرت فاطمه زهراء علهیاالسلام/ عبدالحسین مومنی، تهران، انتشارات جاویدان 1350، ه ش، 304 صفحه، قطع متوسط.
80- زندگی حضرت فاطمه و حضرت خدیجه با حضرت محمد علیهمالسلام/
[ صفحه 993]
بدرالدین نصیری، تهران، 1351ه، ش، چاپ دوم 138 صفحه، قطع متوسط.
81- زندگی صدیقه کبری فاطمه زهراء علیهاالسلام / سید عبدالحسین دستغیب، شیراز، کتابخانه مسجد جامع قدیم 1343 ه، ش 143 صفحه، قطع کوچک، قم منشورات باقر العلوم، چاپ سوم، 1364 ه، ش، 240 صفحه، قطع متوسط.
82- حیاه فاطمه علیهاالسلام/ محمود شلبی، بیروت، دارالجیل، 1403 ه.
83- حیاه فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ میرزا نجمالدین جعفر بن محمد طهرانی عسکری، متولد حدود سال 1313 ه، الذریعه 7/ 121.
84- زندگی فاطمه زهراء علیهاالسلام/ ناصر مکارم شیرازی، مشهه 1366، ه، ش، 233 صفحه، قطع بزرگ.
85- زهره زهراء، زندگی فاطمه علیهاالسلام/ سید مهدی رضوی، تهران، 1350 ه، ش،112 صفحه، قطع متوسط، تهران، 1364، ه، ش، 1985 م، چاپ دوم 116 صفحه، قطع متوسط.
86- خبر فاطمه وعلی علیهماالسلام و قد شکوا الی النبی صلی الله علیه و آله و سلم/ علی بن عبدالعزیز محمد دولابی از اصحاب طبری 224- 310 ه، الفهرست ابنندیم، 292.
87- خصائص الزهراء علیهاالسلام/ فی شرح اربعین حدیثا که در هر حدیث تاویل آیهای از آیات قرآن که به حضرت زهراء تاویل شده است و تفسیر آن آیه، تالیف شیخ محمد علی بن حسن علی همدانی، مولود در کربلاء در سال 1293 ه، الذریعه 166/7.
88- خصائص فاطمیه/ فارس، مشتمل، بر یکصد سی و پنج خصیصه، از شیخ باقر بن اسماعیل بن عبدالعظیم بن محمد باقر مجوری (1255- 1313 ه) تهران 1318 ه 437 صفحه، چپ سنگی الذریعه 7/ 173 - 174 معارف الرجال 1/ 140، فهرست خانبار مشار 1889.
[ صفحه 994]
89- خطبه الزهراء علیهاالسلام ایران/ سمنان، موسسه فاطمیه، 1365 ه، ش، صفحه 40،/ قمی.
90- خطبه السیده فاطمه امام الصحابه/ فارسی به عنوان سخنرانی حضرت فاطمه جلوهگاه ایدهآل اسلام، توران انصاری تهران، 1345 ه، ش 84 صفحه، قطع کوچک.
91- خطبه اللمه/ خطبه حضرت زهراء که به مناسبت ورود حضرت زهراء علیهاالسلام به مسجد در بین جمعی از زنان، «لمه» نامیده شده است، این خطبه را ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری در کتابش «السقیفه» به سندهای فراوانی ذکر کرده است و ابن ابیالحدید آن را شرح نهجالبلاغه به هنگام شرح نامه حضرت علی علیالسلام به عثمان بن حنیف آورده است.
این خطبه در کتاب «شافی»، احتجاج، کشف الغمه، الطرائف و بلاغات النساء نیز آمده است، الذریعه 7/ 204- 205.
92- الداهیه الحاطمه علی من اخرج من اهل البیت فاطمه/ شیخ حیدر علی هندی فیض آبادی وی در این کتاب پاسخ کسی را داده که شمول آیه تطهیر را نسبت به حضرت فاطمه علیهاالسلام رد کرده و آن حضرت را از جمع اهل البیت خارج نموده و اظهار داشته که آیه تطهیر شامل آن حضرت نمیشود، به کتاب التفاقه الاسلامیه فی الهند، 219، اهل البیت علیهمالسلام در مکتبه العربیه، بخش کتب خطی، مراجعه شود.
93- درر اللئالی فی حجه دعوی البتول لفدک و العوالی/ حسین بن یحیی بن ابراهیم بن علی دیلمی (1149- 1249 ه) نسخهای در دانشگاه غریبه شماره 92 مجامیع، به مصادر الفکر العربی الاسلامی فی الیمن، 241، مراجعه شود.
94- الدره الحیدریه/ به زبان اردو، بررسی مساله فدک و متعلقات آن، سید محمد حسین بن حسین بخش که زیدی مذهب و ساکن تو کانوی هند
[ صفحه 995]
میباشد متولد سال 1290 چاپ هند، الذریعه 8/ 97.
95- الدره الغراء فی وفات الزهراء علیهاالسلام/ شیخ حسین بن محمد آلعصفور بحرانی متوفای 1216 ه، نسخهای از آن در تستر نزد شیخ مهدی آلشریفالدین در ضم مجموعهای وجود دارد و این نسخه زما مولف است، در نجف در سال 1372 ه چاپ شده است 96 صفحه، قطع متوسط، الذریعه 8/ 104 و 25/ 119.
96- الدره الیتیمه فی بعض فضائل السیده العظیمه، فی مناقب البضعه البتول فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ تالیف ابوالسیاده عبدالله بن ابراهیم بن حسن میزغنی حنفی مکی، متوفای 1193، ه تحقیق از محمد سعید طریحی، چاپ بیروت، موسسه الوفاء 1405 ه.
97- ذکر بنات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، فاطمه بنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم/ در العبقات الکبری 8/ 19- 30، بیروت، دار صادر.
98- ذکر فاطمه ابنته- صلی الله علیه و آله و سلم- و وصیتها و فاتها و من غلسها و ولدها/ در تاریخ الخمیس فی احولا انفس النفیس، جزء 1/ 277- 280- شیخ حسن بن محمد دیار بکری، بیروت، موسسه شعبان.
99- ذکر مناقب فاطمه بنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم، در «المستدرک علی الصحیحن فی الحدیث» جزء 3/ 151- 176 / تالیف حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله حافظ، متوفای 145 بیروت دارالفکر، 1398ه، 1987 میلادی.
100- الرساله الباهره فی تفضیل السیده فاطمه الزهراء الطاهره علیهاالسلام/ سید ابومحمد حسن بن طاهر قائنی هاشمی، الذریعه 15/2.
101- الرساله الفاطمیه/ محمد امین بن محمد خراسانی، الذریعه 16/ 97.
102- رساله فی تحقیق الخبر المنسوب الی النبی: تحن معاشر الانبیاء لا نورث /شیخ مفید ابو عبدالله محمد بن محمد بن نعمان (ت 413 ه) نجفاشرف، دارالکتب التجاریه، مع المسائل الجارودیه و غیرها، قم، مکتیه
[ صفحه 996]
المفید، در ضمن چند رساله دیگر از شیخ مفید.
103- رساله فی فدک/ سید علی بن دلدار علی رضوی نصیر آبادی (ت 1259 ه) الذریعه 16/ 129.
104- رساله فی قصه الفدک/ در این رساله داستان فدک و خطبه حضرت زهراء علیهاالسلام آمده است، از جعفر بن بکر بن جعفر خیاط، الذریعه 16/ 129.
105- رساله فی وفاه الزهراء علیهاالسلام/ سید محمد علی شاه عبدالعظیمی به عنوان، وفاه الزهراء علیهاالسلام.
106- روضه الزهراء علیهاالسلام/ در مدائح و مراثی از محمد باقر بروجردی، فارسی، در کتابخانه سید عبدالحسین حجت در کربلاء.
107- زبده نظامیه، در حالات حضرت فاطمه/ شیخ نظامالدین یزدی، یزد 1328 ه، ش 196 صفحه رقعی.
108- الزهراء/ بحث و بررسی کامل از زندگی حضرت زهراء، از شیخ محمد حسین بن یونس مظفر (1293- 1371 ه) به کتاب شعراء الغری 8/ 90، مراجعه کنید.
109- الزهراء علیهاالسلام/ مجموعه مقالات، فارسی از مرحوم حاج شیخ عباس قمی و دیگران، تهران، 1364 ه، ش، 1985 م، 442 صفحه، قطع متوسط.
110- الزهراء علیهاالسلام/ مصائب وارده بر حضرت زهراء و حالات آن حضرت، به زبان اردو، تالیف سید اولاد حیدر بلگرامی هندی، چاپی الذریعه 12/ 67.
111- حضرت زهراء علیهاالسلام و ماجرای غم انگیز فدک/ ناصر مکارم شیرازی، مشهد 1365 ه، ش، 1986 م، 68 صفحه، قطع متوسط.
112- السبول، فی مناقب فاطمه الزهراء البتول/ عماد الدین ادریس بن علی بن عبدالله بن حمزه (ت 714 ه) مصارد الفکر العربی الاسلامی فی
[ صفحه 997]
الیمن، 412.
113- السقیفه و الفدک/ ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری، متوفای سال 323 ه روایت عزالدین عبدالحمید ابن ابیالحدید معتزلی، متوفای سال 656 ه مقدمه و گردآوری و تحقیق از محمد هادی امینی، تهران، مکنبه جدید نینوی، د، ت، 152 صفحه قطع بزرگ،: الذریعه 206/12.
114- سلسله سخنان کوتاه از پیشوایان دین از فاطمه علیهاالسلام/ هادی فقیهی، تهران، 1348 ه، ش، 39 صفحه قطع کوچک.
115- السیده، فی سیره سیدتنا فاطمه علیهاالسلام/ شیخ حسن بن سلیمان قادری بهلواروی، الثقافه الاسلامیه فی الهند 93.
116- حضرت فاطمه علیهاالسلام/ جلالالدین فارسی، تهران، 1349 ه، ش 24 صفحه.
117- بانوی بانوان، حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام/ موسسه در راه حق، قم، 1336، ه، ش، 48 صفحه، قطع متوسط.
118- سیره فاطمه الصدیقه علیهاالسلام/ سید ذاکر حسین اختر، هند به زبان اردو، الذریعه 12/ 280.
119- شرح حدیث فاطمه بضعه منی/ مولی محمد رضا ابن صدر المتالهین شیرازی الذریعه 13/ 204.
120- شرح حدیث «لو کان فاطمه لقطعتها»/ مولی محمد رضا ابن صدر المتالهین شیرازی، الذریعه 13/ 5.
121- شرح دو حدیث در فضائل فاطمه علیهاالسلام/ در ضمن کتاب رد شبهات نسبت به شیخیخه در باب معاد، تالیف محمد بن محمد کریم خان کرمانی، بومبی، چاپخانه ناصری، 1313 ه 153 صفحه، قطع متوسط.
122- شرح خطبه الزهراء علیهاالسلام/ میرزا محمد علی بن احمد قره داغی متوفای 1310 ه، مرآه الکتب 2/ 206.
123- شرح خطبه الزهراء علیهاالسلام/ فارسی، نجف، فهرست
[ صفحه 998]
خانبار مشار: 3228.
124- شرح خطبه حضرت زهراء/ سید عزالدین حسینی زنجانی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1364، ه ش، 1985 م 512 صفحه، قطع متوسط.
125- شرح خطبه فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ شیخ نزیه قمیحه، بیروت، موسسه الوفاء، 1405 ه، صفحه، 14/ 20 سم.
126- شرح خطبه الکبیره للزهراء البتول علیهاالسلام / شیخ مسلم بن محمد جاسم جابری، (1913- 1963 م) چاپ نجف اشرف. د. ت.
127- شرح خطبه اللمه، به عنوان اللمعه البیضاء فی شرح خطبه اللمه/ محمد علی انصاری.
128- شرح خطبه اللمه/ ابنعبدون/ به عنوان کتاب تفسیر خطبه فاطمه علیهاالسلام قبلا اسم این کتاب آمد.
129- الشواهد الفدکیه/ فارسی، فی نقض کلام فی فدک/ که در کااب «تبصره المسلمین» تالیف سلامت علی خان بنارسی هندی آمده است، از سید اکرم علی، در سال 1237 ه از نگارش کتاب فارغ شده است، چاپی، الذریعه 14/ 244.
130- الصدیقه الکبری فاطمه الزهراء/ فارسی به عنوان، صدیقه کبری فاطمه زهراء، سید عبدالحسین دستغیب، به عنوان حیاه الصدیقه الکبری قبلا اسم این کتاب آمد.
131- ضوء اللئالی فی غصب فدکو العوالی/ الذریعه 15/ 121.
132- طعن الرماح/ فارسی، بر رد کتاب «تحفه اثنی عشریه» در مباحث فدک، کاغذ، و سوزاندن در خانه، از سید محمد بن دلدار علی نصیرآبادی، (199- 1284 ه) هند،1308 ه،/ الذریعه 15/ 172.
133- عده قصائد فی رثاء الزهراء/ در دیوان شیخ کاظم بن حسن بن علی سهلانی، مشهور به سبتی (1258- 1342 ه) شعراء الغری 7/ 154.
134- عذراء یثرب/ مانند نقل روایت است که تمام مطالب جزء دوم
[ صفحه 999]
کتاب «الزهراء» را آورده است، از سید محمد کاظم کفائی، الذریعه 15/ 241.
135- العری العاصمه فی تفضیل الزهراء فاطمه علیهاالسلام/ شیخ محمد رضا بن قاسم عزاوی نجفی، تالیف در سال 1329 ه، الذریعه 15- 260- 261- شعراء الغری 8/ 401.
136- عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الایات و الاخبار و الاقوال، احوال الزهراء علیهاالسلام/ شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی، تحقیق مدرسه الامام المهدی علیهالسلام در قم، قم، مدرسه الامام المهدی علیهالسلام، 1405 ه.
137- عین الیقین فی بحث فدک و غصبها/ چاپ هند، الذریعه 15/ 374،
138- فاطمه علیهاالسلام/ فارسی، محمد رضا نصیری، مطبوع، الذریعه 16/ 96.
139- در صفحات 84، 141، 142، 158، 200 کتاب معارف/ ابن قتیبه دینوری عبدالله بن مسلم متولد 276 هجری چاپ بیروت.
140- فاطمه/ فارسی، رئیس العلماء جلالالدین ریاستی، شیراز، مطبعه مصطفوی، 1351 ه، ش، 99 صفحه.
141- فاطمه علیهاالسلام/ فارسی، نصیرالدین میرصادقی تهرانی، تهران، 1347، ه ش، 410 صفحه.
142- فاطمه رضیاللهعنها/ در تلخیص المستدرک صفحه 151- 176- از امام ذهبی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن احمد ذهبی، بیروت، دارالفکر، 1398 هی، 1987 م در حاشیه کااب «المستدرک علی الصحیحن» از حاکم نیشابوری جلد 3.
143- فاطمه رضیالله عنها/ در کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، جزء 13 صفحه 674- 687، از متقی هندی علاءالدین علی متقی بن حسامالدین هندی برهان فوری، متوفای 975 ه شبخ بکری حیانی آن را ضبط و نکات مبهم و نامانوسش را تفسیر کرده است و شیخ صفوه السقاء تصحیح نموده و فهرست بر آن نوشته است، بیروت، موسسه الرساله
[ صفحه 1000]
چاپ پنجم، 1405 ه 1985 م.
144- فاطمه ابنه النبی صلی الله علیه و آله و سلم/ در: الدر المنثور، در طبقات «ربات الخدور» صفحه 395- 361، از زینب بنت علی بن حسین بن عبدالله بن حسن بن ابراهیم بن یوسف فواز عاملی، محل تولد، سوریه و موطنش مصر بوده/ قاهره، بولاق 1312 ه ی/ بیروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، افست.
145- فاطمه ابنه النبی صلی الله علیه و آله و سلم/ در: الکاشف فی معرفه من له روایه فی الکتب السه، جزء 3، صفحه 431، 432، از امام ذهبی، شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی 0 ت 748 ه ی)، بیروت، دارالکتب العلمیه، الطبقه الاولی، 1403، 1983 م.
146- فاطمه میبینم/ فارسی، تهران، 40 صفحه، چاپ سنگی، الذریعه 16/ 96.
147- فاطمه بنت الرسول صلی الله علیه و آله و سلم/ در: قاموس الرجال، جلد 11، صفحه 9- 28، شیخ محمد تقی تستری، تهران، مرکز نشر کتاب 1393 ه.
148- فاطمه بنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم/ در: تهذیب التهذیب صفحه 440- 442 - از ابنحجر عسقلانی، ابوالفضل احمد بن علی بن حجر متوفای 852 ه، حیدرآباد دکن، 1327 ه چاپ اول.
149- فاطمه بنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم/ در حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، جلد 2 صفحه 39- 43، از حافظ ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، موفای 430 ه، بیروت، دارالکتاب عربی، چاپ چهارم 1405، 1985 م.
150- فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم/ در: اسد الغابه فی معرفه الصحابه: جزء 5/ 519- 525، ابناثیر، عز الدین ابوالحسین علی بن محمد بن عبدالرکیم جزری، متوفای 630 ه تهران، کتابخانه اسلامی افست.
151- فاطمه بنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم/ در: سیر اعلام النبلاء جزء 2/ 118- 135، شمسالدین محمد بن احمد عثمان ذهبی، متوفای 748 ه
[ صفحه 1001]
1374 م، بیروت، موسسه الرساله، چاپ سوم، 1405 ه ی، 1985 م، تحقیق و اخراج مصادر و تعلیق از شعیب ارناووط.
152- فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم/ در تراجم اعلام النساء، جزء 2/ 301- 338، از شیخ محمد حسین اعلمی حائری، بیروت موسسه الاعلمی، چاپ اول، 1407 ه، 1987 م.
153- فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله و سلم/ در مروج الذهب و معادن الجواهر، فقرات: 1475- 1486- 1489، 1496، 1497، 1517، 1516، 1523، 1612، 1751، 1758، 1764، 1844، 1908، 1950، 2089، 2221، 2280، 2377، 2410، 2896، مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین بن علی، متوفای 346 ه، چاپکننده آن برییه دی مینار و باقیه دی کرتای، منقح و مصحح و فهرست نویس آن: شارل بلا، بیروت، دانشگاه لبنان، 1972 م.
154- فاطمه بنت محمد رضیاللهعنها/ در: جامع الاصول من احادیث الرسول، جزء 9/ 125- 132، از ابنالاثیر، مجدالدین ابیالسعادات المبارک بن محمد جزری (544- 606 ه) تحقیق نصوص و تخریج احادیث و تعلیق آن از عبدالقادر ارناووط، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم 1403.
155- فاطمه بنت محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب صلی الله علیه و آله و سلم/ در اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، جزء 4/ 108- 132- از عمر رضا کحاله، بیروت، موسسه الرساله، چاپ پنجم، 1404 ه، 1984 م.
156- فاطمه بنت النبی صلی الله علیه و آله و سلم/ در: تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، السیره النبویه صفحه 66، 75، 88، 144، 217، 591، از حافظ ذهبی، شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، متوفای 748 ه، تحقیق دکتر عمر عبدالسلام قدمری، بیروت، دار الکتاب العربی چاپ اول 1407 ه 1987 م.
157- فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ در: انساب الاشراف، صفحه 5، 53، 97، 186، 188، 191، از بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر بلاذری (قرن سوم ه).
[ صفحه 1002]
بیروت، دارالعاریف چاپ اول 1397 ه 1977 م، تحقیق و تعلیق از محمد باقر محمودی.
158- فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ در: الاعلام جزء 5/ 132، خیرالدین زرکلی، متوفای 1976 م، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ ششم، 1984 م.
159- فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ در: دائره المعارف الاسلامیه الشیعیه جزء 2/ 5- 14، از حسن الامین، بیروت، دارالتعاریف، 1395 ه، 1975 م.
160- فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ فارسی، در: لغت نامه حرف (ف)/ 28- 29. از علی اکبر دهخدا 1258- 1334 ه ش، تهران، سال 1341 ه، ش.
161- فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ و چند قصیده دیگر از یوسف محمد عمر، بیروت،1397 ه، 107 صفحه، قطع کوچک.
162- فاطمه الزهراء/ محمدکامل حسن محامی، بیروت، مکتب العالمی للطاعه و النشر، سال 1985 م، 125 صفحه قطع متوسط، سلسله، عظماء الاسلام.
163- فاطمه الزهراء/ عبدالفتاح عبدئالمقصود، در 3 جلد، که ممن است این همان کتاب «البتول فاطمه الزهراء» باشد.
164- فاطمه الزهراء /فارسی، حسین عمازاده اصفهانی، تهران سال 1336 ه، ش، 703 صفحه، قطع بزرگ.
165- فاطمه الزهراء / از محمد علی دخیل، بیروت، موسسه اهل البیت 1400 ه، /198 م، 176 صفحه، قطع متوسط، اعلام النساء - 3.
166- فاطمه الزهراء/ فارسی، ناصر مکارم شیرازی، مشهد سال 1363 ه، ش /1984 م،60 صفح قطع متوسط.
167- فاطمه الزهراء/ حسین بن محمد بن احمد بن عصفور درازی، متوفای 1216 ه، نسخهای از آن را در کتابخانه مرکزی دانشگاه بصره، به شماره 227، تاریخ نسخه برداری 1319 ه، 38 برگ 20ضرب در 12 سم.
168- فاطمه الزهراء امابیها/ در بنا النبی،/ 159- 219، از دکتر بنت
[ صفحه 1003]
الشاطی عائشه عبدالرحمن، بیروت، دارالکتاب العربی، 1399 ه، 1979 م.
169- فاطمه الزهراء امابیها/ فارسی، عبدالحسین امینی، نگارش و تنظیم از حبیب چایچیان، تهران انتشارات امیرکبیر، سال 1366 ه، ش /1987 م، چاپ سوم، 120 صفحه، قطع بزرگ.
170- فاطمه الزهراء امابیها/ شاکر انصاری، بیروت، موسسه الوفاء، 1404 ه، 124/ 14 ضرب در 20 سم.
171- فاطمه الزهراء امالامامه و سیده النساء/ شیخ محمد حسن نائینی، بیروت موسسه الوفاء 1404 ه 334 صفحه.
172- فاطمه الزهرا بنت امام المتقین/ در: الاصابه فی تمییز الصحابه، 4/ 377 - 380، از حفظ ابوالفضل احمد بن علی بن محمد بن محمد بن علی کنانی عسقلانی شافعی، معروف به ابنحجر (773- 852 ه) قاهره، چاپخانه سعادت، چاپ اول، 1328 ه.
173- فاطمه الزهراء بنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم/ در: تهذیب الاسماء و اللغات، جزء دوم از بخش اول، صفحه 352- 353، از حافظ ابوزکریا محی الدین بن شرف نووی، متوفای 676 ه، بیروت دارالکتب العلمیه.
174- فاطمه الزهراء بنت رسولالله سیده نساء العالمین/ در: اعیان الشیعه، جلد 1/ 306، 323 از سید محسن امین، تحقیق و اخراج از سید حسن امین، بیروت، دارالتعاریف، 1403 ه 1983 م.
175- فاطمه الزهراء از نظر روایات اهل سنت/ شیخ محمد واصف، قم، دارالنشر، سال 1351 ه، ش، 96 صفحه، قطع کوچک.
176- فاطمه الزهراء قدوه المراه المسلمه/ کاظم سباعی، تهران، 1985 م چاپ دوم 44 صفحه قطع کوچک.
177- فاطمه زهراء دژ شکستناپذیر وحی در طول زمان/ حسن سعید، تهران، مدرسه چهل ستون، سال 1364 ه، ش، 438 صفحه، قطع کوچک.
[ صفحه 1004]
178- فاطمه زهراء بانوی نمونه اسلام/ ابراهیم امینی، قم انتشارات شفق، چاپ پانزدهم، 247 صفحه، قطع متوسط، تقریب از سد علی جمال غفار حسینی، زیر چاپ در قم که به زودی از انتشارات شفق نشر خواهد شد.
179- فاطمه علیهاالسلام، زواجها و ولادتها للحسن و الحسین علیهماالسلام، و وفاتها/ در: شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، جزء 1/ 9 و 10 و 15، از ابوالفلاح عبدالحی بن عماد حنبلی متوفای 1089 ه، بیروت، دارالافاق الجدیده.
180- فاطمه سیده النساء/ محمد محمود زیتون مصری، مولف کتاب «حافظ سلفی» چاپ شده در اسکندریه تر صفحه 314 آن کتاب مینویسد که کتابش «فاطمه سیده النساء» زیر چاپ است، اهل البیت علیهمالسلام فی المکتبه العربیه، بخش کتب خطی.
181- فاطمه صدیقه الکبری علیهاالسلام/ فارسی، از: ناسخ التواریخ جلد 4 از کتاب دوم تالیف محمد تقی سپهر، تهران، انتشارات امیر کبیر، سال 1338 ه، ش 352 صفحه، به چاپهای این کتاب در فهرست خانبار مشار، 5117- 5118- مراجعه کنید.
182- فاطمه عندالجمهور/ میرزا نجم الدین جعفر بن محمد تهرانی، عسکری، مولود در سال 1313 ه، الذریعه 16/ 96.
183- فاطمه فاطمه است/ علی شریعتی، تهران، حسینیه ارشاد، 1350 ه، ش.
184- فاطمیات، یا سخنا موزون در بزرگواری سیده زنان عالمیان حضرت زهرا علیهاالسلام/ سید حسین واعظی سبزواری، مشهد، 1351 ه، ش، 192 صفه، قطع کوچک.
185- فاطمی دعوه اسلام/ تحقیقی درباره فرزندان حضرت زهراء که مردم را به دیانت اسلام دعوت کرده و در تحکیم مبانی دین کوشیدهاند، به زبان اردو، دو جلد، از خواجه حسن نظامی دهلوی حیدرآبادی، الذریعه
[ صفحه 1005]
16/ 96- 97.
186- فدک/ در: معجم البلدان، 2/ 238- 240 یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت بن عبدالله حموی، رومی، بغدادی، بیروت، دار صادر و دار بیروت،1399 ه 1979 م.
187- فدک/ در: دائره المعارف، 23/ 179 - 182، شیخ محمد حسین سلیمان اعلمی، قم، موسسه الاعلمی.
188- الفدک/ جعفر بن بکیر خیاط، تحت عنوان رساله فی قصه فدک قبلا اسم این کتاب آمد.
189- کتاب فدک و الکلام فیه/ شیخ طاهر، غلام ابی الجیش، الذریعه 16/ 129 رجال نجاشی، 208 وی در ضم اسامی کتب او چنین میگوید:
شیخ کتابی را از خودش اسم میبرد به نام «الکلام فی فدک».
190- فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین/ دو جلد، ابوعبدالله حموی، ابراهیم بن سعد الدین محمد بن بی بکر بن محمد بن حویه بن محمد جوینی، در سال 716 از نگارش این کتاب فارغ شده، محقق: محمد باقر محمودی، بیروت، موسسه المحمودی، چاپ اول 139 ه / 1987 م.
191- فضائل الخمسه من الصحاح السته/ 3 جلد، از سید مرتضی حسینی فیروز ابادی،نجف، مطبعه نجف، 383- 1384 ه، بیروت موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ چهارم 142 ه 1982 م.
192- فضائل فاطمه/ حافظ ابوالقاسم بغوی، عبدلله بن محمد بن عبدالعزیز ابنبنت احمد بن منیع، موفای 317 ه، اهل البیت علیهمالسلام فی المکتبه العربیه، بخش کتب خطی.
193- فضائل فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله و سلم/ در: الجامع الصحیح: که سنن ترمذی باشد 5/ 698- 202، از ابوعیسی محمد بن سوره ترمذی (209- 297 ه)تحقیق و تعلیق از ابراهیم عطوه عرض، بیروت، داراحیاء التراث
[ صفحه 1006]
العربی.
194- فضائل فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ از حافظ ابوحفص عمر بن احمد بغدادی، معروف به ابن شاهین (297- 385 ه) تحقیق محمد سعید طریحی، بیروت، موسسه الوفاء، 1405 ه، 1985 م.
195- فضائل زهراء از دیدگاه دیگران/ ناصر مکارم شیرازی، مشهد سال 1366 ه، ش،1987 م.
196- فضائل فاطمه الزهراء/ ابوعبدالله حاکم نیشابوری، حافظ محمد بن عبدالله ضبی معروف به ابنالبیع (221- 405 ه، الذریعه 16/ 258 و 261، کشف الظنون 1277/3، هدیه العارفین 2/ 59، الکنی و الالقاب 2/ 170، تاسیس الشعیه لعلوم الاسلام: 294- 295.
197- فضل فاطمه بنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم و تزویجها/ در: موارد الظلمانالی زوائد ابنحبان صفحه 549- 551 حافظ نورالدین علی بن ابیبکر هیثمی، تقحیق و نشر از محمد عبدرالرزاق حمزه، بیروت، دارالکتب العلمیه.
198- فهرس مصادر الدراسه عن الزهراء علیهاالسلام/ علی محمد علی خیل، به عنوان مصادر الدراسه عن الزهراء علیهمالسلام خواهد آمد.
199- قران السعیدن فی احوال البتول و ابی الحسنین علیهماالسلام/ به اردو، چاپ هند، الذریعه 17/ 66.
200- القصیده الفاطمیه/ به اسم: البتول العذار، قبلا آمد.
201- قره الابصار و دره الابرار/ جلد اول کتاب: «سحاب الدموع» است که در حالات حضرت رسول و امیرالمومنین و حضرت زهراء و امام مجتبی نوشته شده است از شیخ مولی محمد بن مشهدی بابا نخجوانی، چاپ شده در سال 1316 ه، الذریعه 17، 71.
202- قواعد العمل فی حل المعمی عن اسم فاطمه علیهاالسلام/ فارسی از معماهای شیخ شرفالدین علی یزیدی معمائی (ت 830 ه) و این شرح و حال معمی از دانشمندان معاصر او سید محمد بن علی حسینی است، یک
[ صفحه 1007]
نسخه از آن در کتابخانه حضرت رضا علیهالسلام که آخرش افتاده و ناقص است الذریعه 17/ 186.
203- کحل الناظرین فی تفضیل الزهراء علی الانبیاء و المرسلین/ سید محمد مرتضی حسینی جونفوری متوفای سال 1333 ه، مطبوع در سال 1302 ه، الذریعه 17/ 285.
204- کشف الظلمات فی مبحث فدک و الرد علی «آیات البینات»/ به زبان اردو، الذریعه 18/ 41.
205- کشف المحجه فی شرح خطبه اللمه لفاطمه الزهراء علیهاالسلام/ سید عبدالله بن محمد رضا شبر حسینی حلی نجفی کاظمی المسکن و المدفن (1188- 1242 ه) نسخهای از این کتاب در کتابخانه مرکزی داشنگاه بصره در ضم مجموعه شماره 159. و نسخهای دیگر در تستریه نجف و دیگری در نزد نواده مولف سید محمد بنعلی بن الحسین بن عبدالله شبر تاریخ آن 1225 ه، الذریعه 18/ 58، و 13/ 224، معارف الرجال 2/ 10.
206- کلام فاطمه/ ابوالفرج اصفهانی، تحت عنوان کتاب کلام فاطمه علیهاالسلام فی فدک خواهد آمد.
207- کوثر مناقب و مصائب حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام/ فرهنگ نخعی، مشهد، 1364 ه، ش، 120 صفحه، قطع متوسط.
208- الکوکب الدری فی احوال النبی و البتول والوصی/ محمد مهدی حائری، نجف اشرف مطبعه علمیه، 1915 م، نجف، مطبعه حیدریه 1955 م. در دو جلد 593 صفحه.
209- مباحثه الجعفری و الاشعری فیتفضیل فاطمه الزهراء علی مریم بنت عمران/ نجم الدینجعفر بن محمد طهرانی عسکری، الذریعه 19/ 40.
210- مثنوی، فرخنامه فاطمی فی الاحوالات فاطمه علیهاالسلام/ در دو بخش اول اشعاری است که محب علی خان حکممت آنها را تنظیم کرده و بخش دوم چیزهائی است که حکیم کاظم حاذق الملک به نظم در آورده، الذریعه
[ صفحه 1008]
16/ 256.
211- مجالس الابرار/ ترجمه جلد دهم بحار الانوار، جزء اول آن را در حالات حضرت فاطمه، از سید حامد حسین بن حسین فیضآبادی جنفوری است که سید ابوالحسن محمد بن علی بن صفدر رضوی کشمیری معروف به سید ابو صاحب بر آن تقریظ نوشته است، مطبوع در سال 1311 ه الذریعه 19/ 357.
212- مجلس فی مناقب فاطمه علیهاالسلام/ حافظ سیوطی جلال الدین ابوالفضل عبدالرحمن بن ابی بکر بن محمد متوفای 911 ه، نسخهای از آن در کتابخانه سلیمانیه اسلامبول تحت شماره 13/ 1030، به معجم ما الف عن رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم: صفحه 225 مراجعه کنید.
213- مختصر الکلام فی وفیات النبی و الزهراء و الائمه علیهمالسلام/ محمد علی حسینی شاه عبدالعظیمی نجف اشرف، مطبعه حبل المتین 1330 ه، 1911 م، 148 صفحه.
214- مصباح الائمه فی تاریخ ام الائمه/ میرزا احمد متخلص به «منظور» الذریعه 21/ 10.
215- معصوم سوم: فاطمه الزهراء/ فارسی، جواد فاضل، تهران 1336، 221 صفحه، قطع متوسط تهران، 1343 ه، ش چاپ دوم، 196 صفحه، قطع بزرگ.
216- المقله العبراء فی تظلم الزهراء علیهاالسلام/ شیخ عبد علی بن حسین جزائری، الذریعه 22/ 1120، ایضاح المکنون 2/ 547.
127- ملتقی الاصفیاء فی مناقب الامام علی و السبطین و الزهراء/ شیخ عبدالفتاح بن حسین رواه مکی، از طلاب علوم دینی مسجد الحرام، چاپخانه مدنی در سال 1387 ه آن را چاپ کرده، اهل البیت علیهمالسلام فی المکتبه العربی بخش کتب خطی.
218- ملحمه فی الزهراء البتول/ به صورت توشیح که از سه قافیه و یک
[ صفحه 1009]
مصراع تشکیل میشود، از شیخ محسن بن ابراهیم مظفر متولد در سال 1319 ه، در نجف شعر الغری 7/ 275، شعراء النجف، خطی 341.
219- ملکه اسلام/ احتجاج حضرت زهرا در نخستین مناظره بین او و خلیفه، میرزا خلیل کمرهای، تهران، سال 1327 ه، ش، تهران سال 1348 ه، ش، 312 چاپ دوم، قطع بزرگ.
220- ملکه اسلام فاطمه زهراء در مسجد پیامبر/ حسین حق شنوا، تهران، 1348 ه. ش.
221- ملکه اسلام فاطمه زهراء/ محمد جواد نجفی، تهران، فهرست خانبار مشار 3328.
222- ملکه الاسلام فاطمه الزهراء/ بخش اول، نخستین محاکمه قضائی بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و بخش دوم «منبع ماء الحیاه»، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1348 ه، ش.
223- مناقب علی و الحسن، و الحسین و امهما فاطمه الزهراء علیهمالسلام/ عبدالمعطی امین قلعجی، حلب 1979 م.
224- مناقب فاطمه/ عبدالرووف بن تاج العارفین بن علی منادی، متوفی 1031 هی، اهل البیت فی المکتبه العربیه، بخش کتب خطی.
225- مناقب فاطمه/ ابوصالح موذن، احمد بن عبدالملک بن علی بن علی نیشابوری حافظ متوفای سال 470 ه اهل البیت فی المکتبه العربیه، بخش کتب خطی.
226- مناقب فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و فضلها و تزجیها بعلی/ در: مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جزء 9 صفحه 201 - 212، حافظ نورالدین علی بنابی بکر هیثمی، متوفای 807 ه به تحریر حافظ عراقی و حافظ ابن حجر، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم 1402 ه، 1987 م.
227- مناقب فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ سیوطی، به عنوان الثغور الباسمه فی مناقب السیه فاطمه قبلا گذشت.
[ صفحه 1010]
228- مناقب فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ حاکم نیشابوری ابو عبدالله محمد بن عبدالله متوفای 405 ه، الذریعه 22/ 331.
229- مناقب فاطمه الزهرا و حالاتها/ نسخهای از آن نزد میرزا هادی روضه خوان خراسانی در نجف اشرف، الذریعه 22/ 331.
230- مناقب فاطمه الزهراء و ولدها علیهمالسلام/ ابوجعفر محمد بن جریر بنرستم بن جریر آملی طبری صاحب «دلائل الامامه» معاصر شیخ طوسی، الذریعه 22/ 332.
231- الموده فی القربی/ فی فضائل فاطمه الزهراء، سید خلف بن عبدالمطلب بن حیدر بن محمد بن فلاح موسوی حویزی، معاصر شیخ بهائی، ایضاح المکنون 2/ 604.
232- مولد فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ شیخ ابو عزیز خطی، محمد بن عبدالله بن محمد، الذریعه 23/ 275.
233- نخبه البیان فی تفضیل سیده النسوان، فی حیاه الزهراء علیهاالسلام و فضائلها/ سید عبدالرسول شریعتمداری جرهمی، قم مکتب الهادی، 1366 ه، ش، 280 صفحه قطع متوسط.
234- ندای شیعه/ میر سید احمد روضاتی، بحثی درباره شخصیت حضرت زهراء تهران، 1351 ه ش، 12 صفحه.
235- نظم روای ورقه فی مصائب الزهراء علیهاالسلام/ حسن بن حسین بن عبدالنبی نسخهای است در کتابخانه تهرانی در سامراء در ضمن مجموعهای که نگارش آن در حدود سال /1000 ه، بوده است، الذریعه 24/ 212.
236- النفحات القدسیه فی حالات فاطمه المرضیه علیهاالسلام/ فارسی، از عبدالامیر بن محمد بادکوبهای تنالیف ان در سال 1357 ه، الذریعه 24/ 250.
237- الهدی/ در اثبات ارث برای پیمبارن و در خبر ساختگی مشهور «نحن معاشر الانبیاء لا نورث» به زبان اردو، از سید علی بن ابیالقاسم
[ صفحه 1011]
رضوی قمی لاهوری چاپ هند، الذریعه 25/ 202.
238- هدی الله الی ان فدک من النحله/ از حسن بن ابیالمعالی محمد باقر حائری قزوینی (1296- 1380 ه 1879 - 1960 م) نجف اشرف 1352 ه 1976 م، مطبوعات النجاح 16، 232 صفحه، افست.
239- وفات الزهراء/ شیخ حسین آل عصفور، قبلا تحت عنوان «الدره الغراء فی وفات الزهراء» گذشت.
240- وفاه الزهراء علیهاالسلام/ یحیی بن سین بن عنبره بن ناصر بحرانی، شارد محقق کرکی، الذریعه 25/ 119.
241- وفاه الزهراء/ از سید محمد علی بن میرزا محمد بن هدایه الله حسینی رازی شاه عبدالعظیمی نجفی (1258- 1334) ه معارف الرجال 2/ 318.
242- وفات الزهراء/ ابوالحسن بکری مصری متفوای 953 ه استاد شهید ثانی، الذریعه 25/ 119.
243- وفاه الزهراء علیهاالسلام/ سید هاشم بن سلیمان بن اسماعیل کتکانی بحرانی، متوفای 1107 ه، الذریعه 25/ 19.
244- وفاه الصدیقه علیهاالسلام/ شیخ حسین فرزند مولف انوار البدرین، الذریعه 2/ 420.
245- وفات فاطمه/ در: العبر فی خبر من غبر 1/ 11، حافظ ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (ت 748 ه) تحقیق محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، دارالکنب العلمیه، چاپ اول 1405 ه 1985 م.
246- وفات فاطمه و فضائلها رضیاللهعنها/ در: مرآه الجنان و عبره الیظان فی معرفه ما یعتبر من حوادث الزمان، 1/ 61 - 62، حیدر اباد دکن، 1337 ه، چاپ اول، بیروت، موسسه اعلمی 1390 ه، چاپ دوم، افست.
247- الید البیضاء فی مناقب الزهراء علیهاالسلام/ نکتههائی از اخبار وارده
[ صفحه 1012]
درباره آن حضرت، جزء دوم از «انوار المواهب» از علی اکبر بن سین نهاوندی، چا در سال 1360 ه، الذریعه 4452 و 25/ 277.
248- یومیات فاطمه الزهراء علیهاالسلام/ زندگی شخصی و نقش اجتماعی و سیاسی آن حضرت، از احمد کاتب، تهران، سال 1366 ه، ش 1987 م 152 صفحه، قطع متوسط.
کتابهای ردیف اول در مسابقه
1- امالشهداء بنت محمد/ مهدی عبدالحسین، مسیب.
2- رائده فخر النساء/ حیدر علی، سعدی، مسیب.
3- الزهراء سیده الکساء و نساء الیوم/ کریم احمد صائغ، نجف.
4- الزهراء فاطمه بنت محمد/ عبدالزهراء عثمان محمد، القرنه. [1124] .
5- الزهراء فی محراب الالم الخالد/ عبدالکریم توفیق طائی، شقلاوه.
6- الصدیقه فاطمه الزهراء/ محمد رضا حسانی، نجف.
7- الصدیقه فاطمه الزهراء بنت الرساله المحمدیه/ عبدالمجید سماوی جلوب، حله.
8- فاطمه الزهراء امابیها/ فاضل میلانی حسینی، نجف. [1125] .
9- فاطمه البضعه المصطفی / حیدر شدیدی، ناصریه.
10- فاطمه الحوراء الانسیه/ جاسم هاشم عبادی، العماره. [1126] .
11- فاطمه الزهراء شهاب النبوه الثاقب / حسن عیسی حکیم، نجف.
12- فاطمه الزهراء نداء الملائین / سید محمد تقی خراسانی، کربلا.
[ صفحه 1013]
13- فاطمه الزهراء و ترفی غمد / سلیمان کتانی، لبنان. [1127] .
14- فخر النساء فاطمه، خلیل رشید/ العماره.
در اینجا بدان اندازه که توان غواصی در دریای ژرف فضائل آن حضرت و قدرت دست یابی و اخراج جواهر گرانقدر از صدف پاک وجود آن بانوی بزر را داشتم و توفیق عرضه به دوستداران حرتش را یافتم به پایان آمد، از خدای متعال خواهانم آن را به خوبی از من بپذیرد، که او خدای منان و بزرگوار است.
احمد رحمانی همدانی
پاورقی
[1] آلعمران، 31- اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست داشته باشد.
[2] اشاره به دعای معروف «اللهم صلی علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السر المسودع فیها بعدد ما احاط به عملک».
[3]
و حبها من الصفات العالیه
علیه دارت القرون الخالیه.
[4]
بابی فاطم و قد فطمت
باسمها نار حشرها و لظاها
هی والله کور قد اعدت
لبنیها و کل من والاها
هی عند الاله اعظم خلق
و بهادار فی القرون رحاها
بضعه المصطفی عقیله وحی
کابیها الهها اوحاها
هل یکن فی الوجود منها شبیه
قل ابوها و بعلها و ابناها.
[5] دانشمند فرزانه آقای میرجهانی در کتابش «الجنه العاصمه / 148» گوید: به حضور دانشمند بزرگوار و محقق بزرگ شیخ محمد سماوی صاحب کتاب «ابصار العین فی انصار الحسین علیهالسلام» در کتابخانهاش شرفیاب شده و بعد از کسب اجازه به سیر و گردش مختصر در آن کتابخانه پرداختم در ضمن چشمم به نسخهای خطی و ارزشمند از کتاب «کشف اللثالی» تالیف صالح بن عبدالوهاب عرندس افتاد، به هنگام ورق زدن این حدیث را با این سند در آن کتاب دیدم: شیخ ابراهیم بن حسن ذراق، از شیخ علی بن هلال جزائری، از شیخ احمد بن فهد حلی، از شیخ زینالدین علی بن حسن خازن حائری، از شیخ ابیعبدالله محمد بن مکی شهید با اسناد وی از ابوجعفر، محمد بن علی بن موسی بن بابویه قمی به اسنادش از جابرین یزید جعفی از جابرین عبدالله انصاری از رسولخدا صلی الله علیه و آله از خداوند تبارک و تعالی روایت کرده است که فرمود: یا احمد! لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما.
و من میگویم: هم چنین این حدیث را علامه مرندی در «ملتقی البحرین / 14» و علامه نمازی شاهرودی در مستدرک سفینه البحار در ماده «خلق» و «فطم» آوردهاند و این جانب در فصل کنیههای آن حضرت در معنای «امابیها» شرحی بر این حدیث شریف نوشتهام، به آنجا مراجعه کنید.
با کمال تاسف این دانشمند گرامی و این سید جلیل القدر سال گذشته در اصفهان دار دنیا را وداع و در جور مرقد مطهر علامه مجلسی علیهالسلام دفن گردید. (مترجم).
[6] ظاهرا مقصود جعفر کذاب است.
[7] الفصول المهمه، ط بیروت، / 143.
[8] الفصول المهمه،ط بیروت، 12- 13.
[9] آلعمران، 61: فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکاذبین.
[10] مطالب السوول ط ایران 6-،.
[11] حلیهالاولیاء ط بیروت 2/ 39.
[12] شرح نهجالبلاغه 9/ 193.
[13] اهل البیت 132- 133.
[14] اهل البیت تالیف توفیق ابوعلم /128.
[15] فاطمه الزهراء علیهاالسلام تالیف علامه دخیل / 171.
[16] کشف الغمه ط تبریز 1/ 448.
[17] کشف الغمه ط تبریز 1/ 448.
[18] المناقب 3/ 357- 358.
[19] الخصائص الفاطمیه / 1.
[20] فاطمه الزهراء علیهاالسلام من المهد الی اللحد، مقدمه / 13- 14.
[21] حافظ حسکانی حنفی، شواهد التنزیل، 1/ 58- 59.
[22] حافظ حسکانی حنفی، شواهد التنزیل، 1/ 58- 59.
[23] ذخائر العقبی، 25- 24.
[24] ذخائر العقبی، 25- 24.
[25] حسکانی، شواهد التنزیل 1/ 312، 313.
[26] حسکانی، شواهد التنزیل 1/ 312، 313.
[27] ذخائر العقبی 1/ 342.
[28] حسکانی، شواهد التنزیل 1/ 408.
[29] ابنمغازلی، المناقب، 7/ 3.
[30] حسکانی، شواهد التنزیل، 1/ 381 و آیه در سوره احزاب / 33.
[31] حسکانی، شواهد التنزیل، 1/ 381 و آیه در سوره احزاب 1/ 414.
[32] حسکانی، شواهد التنزیل، 1/ 381 و آیه در سوره احزاب 1/ 416.
[33] ذخائر العقبی/ 24.
[34] زمخشری، جار الله، تفسیر الکشاف 3/ 467.
[35] حسکانی، شواهد التنزیل 2/ 197.
[36] حسکانی، شواهد التنزیل 2/ 174 و 194.
[37] حسکانی، شواهد التنزیل 2/ 174 و 194.
[38] سیوطی، جلال الدر المنثور ط بیروت 7/ 697.
[39] حسکانی، شواهد التنزیل 2/ 246، 247.
[40] حسکانی، شواهد التنزیل 2/ 246، 247.
[41] علامه نجفی، سید شرفالدین تاویل الایات، 2/ 818 ط قم.
[42] فرائد السمطین،1/ 36.
[43] بحارالانوار، 15/ 10.
[44] تاویل لایات 1/ 98.
[45] سیوطی، جلالالدین، مسند فاطمه الزهراء علیهاالسلام 45- 46.
[46] سیوطی، جلالالدین، مسند فاطمه الزهراء علیهاالسلام 45- 46..
[47] سیوطی، جلالالدین، مسند فاطمه الزهراء علیهالسلام 45- 46.
[48] سیوطی، جلالالدین، مسند فاطمه الزهراء علیهاالسلام 45- 46/ 69.
[49] ذخائر العقبی ط مصر/ 56.
[50] بحارالانوار، 43/ 44.
[51] الهمدانی، مولی عبدالصمد، بحر المعارف / 428.
[52] العاصمی، الحافظ «زین الفتی» به نقل از کتاب فاطمه الزهراء تالیف علامه امینی ط امیرکبیر 1362 صفحه 43.
[53] تاریخ بغداد 1/ 259.
[54] طبری، الاتل الاماته / 28.
[55] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار 15/ 19.
[56] علامه مجلی، ملا محمد باقر، مراه العقول 5/ 190- 192.
[57] تاویل الایات 2/ 59.
[58] کراجکی،: کنزالعمال 6/ 193 به نقل از، «فضائل الخمس» 3/ 163.
[59] علامه الحریفش، شیخ شعیب: روض الفائق،چاپ مصطفی البابی الحلبی/ 255. حضرت زهراء علهیاالسلام در این ویژگی با فرزندش حسین علیهالسلام شریک است چرا که آنحضرت نیز در شکم مادر با او صحبت میکرد.
[60] حافظ گنجی،: کفایه الطالب، باب 85/ 311 کله حسن «عالی» «از اصطلاح علمی حدیث در تقسیم احادیث است».
[61] ابنمغازلی شافعی، الناقب / 363 ط تهران.
[62] آیه الله مرعشی نجفی، سید شهابالدین، ملحقات احقاق الحق 10/ 134.
[63] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار 22/ 504.
[64] امام حنبل، احمد، المسند 2/ 442.
[65] شبلنجی، نورالابصار/ 52 چاپ 1399.
[66] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار 43/ 54.
[67] توفیق، ابوعلم: اهل البیت / 124.
[68] ابنسعد: الطبقات، ط بیروت 8/ 262.
[69] کراجکی، کنزالعمال، 12/ 111 و «حافظ هیثمی»«مجمع الزوائد» / 9/ 203.
[70] کراجکی، کنزالعمال، 12/ 111 و «حافظ هیثمی» «مجمع الزوائد» / 9/ 203.
[71] مسلم الصحیح، 7/ 141- 142، باب الفضائل.
[72] مسلم الصحیح،7/ 141- 142، باب الفضائل.
[73] بخاری، الصحیح، 5/ 26 ط محمد علی صبیح و اولاده در مصر. باب الفضائل.
[74] بخاری، الصحیح،5/ 26 ط محمد علی صبیح و اولاده در مصر. باب الفضائل.
[75] حاکم «المستدرک الصحیحین» 3/ 159.
[76] حاکم «المستدرک الصحیحین» 3/ 159.
[77] کراجکی: کنزالعمال 12/ 111.
[78] علامه امینی، عبدالحسین: الغدیر 7/ 232.
[79] الاحزاب / 58: کسانی که خداوند و رسول را اذیت میکنند، خداوند آنان را در دنیا و آخرت لهت کرده و برای آنها عذابی خوار کننده مهیا ساخته است.
[80] حافظ قسطلانی، ارشاد الساری فی شرح البخاری 6/ 121.
[81] حافظ قسطلانی، حاشیه ارشاد الساری 9/ 334.
[82] علامه مناوی، فیض القدیر، 4/ 421.
[83] علامه امینی، عبدالحسین 7/ 236.
[84] در صحیح بخاری 5/ 177 ط محمد علی صبیح از عایشه نقل میکند که میگوید: فاطمه نسبت به ابوبکر خشمگین بود از او کنارهگیری کرده و سخنی با او نگفت، تا اینکه از دنیا رحلت نمود. در شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید 6/ 50 آمده است که: اعتقاد صحیح در نظر من همانست که فاطمه از دنیا رفت در حالی که بر ابوبکر و عمر خشمگین بود و وصیت کرد که آن دو بر او نماز نخوانند.
[85] بحارالانوار چاپ کمپانی، 8/ 129.
[86] نساء/ 59.
[87] بخاری، صحیح بخاری، کتاب المغازی ج 5/ 177، صحیح مسلم، کتاب الجهاد ج 5/ 154.
[88] علامه امینی، شیخ عبدالحسین، الغدیر 10/ 362-360.
[89] علامه مظفر، دلائل الصدق 3/ 73 چاپ قاهر.
[90] قندوزی، ینابیع الموده / 224 ط اسلامبول.
[91] رعد، 29: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند طوبی و جایگاه خوب از آنان است.
[92] قندوزی، ینابیع الموده / 131 ط اسلامبول.
[93] خوارزمی، مقتل الحسین / 66 ط الغری.
[94] مرعشی نجفی، سید شهابالدین، ملحقات احقاق الحق جلد 9 صفحه 157 به نقل از شیخ عبدالرحمن صفوری درنزه المجالس.
[95] مرعشی نجفی، سید شهابالدین، ملحقات احقاق الحق جلد 9/ 191 به نقل از علامه طبرانی در المعجم الکبیر 103.
[96] خوارزمی، مقتل الحسین / 107.
[97] قمر، 13، او را بر چوبها و میخها سوار کردیم.
[98] عبقات الانوار ط مخطوطات اصفهان ج حدیث سقیفه / 1081.
[99] مریم، (1).
[100] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار / 2/ 52/ 84.
[101] خوارزمی، مقتل الحسین / 95.
[102] علامه کشفی، «المناقب المرتضویه»: / 98 ط بمبئی.
[103] احزاب، 56، همانا خداوند و ملائکهاش بر پیامبر صلوات میفرستند ای کسانیکه ایمان آوردهاید بر او صلوات فرستید و به نحو مخصوصی سلام کنید.
[104] قندوزی، ینابیع الموده / 295.
[105] مرعشی نجفی، سید شهابالدین، ملحقات احقاق الحق جلد 9/ 237 به نقل از عبدالوهاب شعرانی و در «کشف الغمه» جلد 1/ 110 ط مصر.
[106] محقق اردبیل، احمد: شرح ارشاد الاذهان ج 2/ 276- 277، انتشارات جامعه مدرسین قم.
[107] علامه امینی، شیخ عبدالحسین، الغدیر 2/ 304.
[108] رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر 27/ 166.
[109] ابنحجر، الصواعق المحرقه/ 147، و فرائد السمطین حموینی 1/ 1/ 35، مراجعه کنید.
[110] ابنحجر، الصواعق المحرقه / 146.
[111] قمی، حاج شیخ عباس، سفینه البحار 2/ 375.
[112] مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار 22/ 491.
[113] مجلسی، ملا محمد: باقر بحارالانوار 22/ 491- 484.
[114] مجلسی،ملا محمد: باقر بحارالانوار 22/ 491- 484.
[115] تاویل الایات 2/ 484، این حدیث را حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ درخواست سلمان که درخواست کرد از فضائل حضرت زهرا علیهاالسلام در روز قیامت بگویند: فرمود.
[116] فاطر، 34، 35، سپاس پروردگاری را که اندوه را از ما برد، همانا پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است، خداوندی که ما را در خانه جاوید از فضل خود جای داد که در آن جا زحمت و رنجی به ما نرسد.
[117] اگر قرار باشد از جهانی دیگر که معیارهایش با این جهان تنگ مادی کاملا متفاوت است و اصولا ماده در آنجا نه با این تعریفی است که در محدوده حواس محدود ما تعریف میشود،سخن به میان آید، با چه الفاظ و مفاهیم و ادبیاتی میتوان سخن گفت که برای گرفتاران در چهارچوبه مادی محدود این جهان شگفتانگیز نباشد و یا اگر بیخردانی بخواهند به تمسخر گیرند جاهلانه به مسخره نگیرند؟ آیا چنین ادبیات و زبان و مفاهیمی وجود دارد؟! برای اکثریتی از مردم که با ناقه ندیده و اگر دیدهاند فقط شیرش را خورده، پشمش را چیده و لباسی ساخته و گاهی هم بر آن سوار شدهاند و دیگر حتی زحمت تفکر و اندیشه در کیفیت خلقت آن که یکی از سادهترین مخلوقات عالم مادی است به خود ندادهاند چگونه میتوان مرکوب بهترین انسان را که عصاره خلقت و رمز آفرینش است در صحنه قیامت ترسیم کرد؟ با چه معیاری از این معیارهای محدود میتوان ناقهای تصور کرد که سرش از خشیت خدا و دمش از قدس خدا و کوهانش از رضوان خدا باشد؟! اصولا آیا مراحل لطافت و ضخامت ماده که همه از ماء بسیط آفریده شده و در هر نشئه عوارضی به خود میگیرند. دنیا و آخرت، روح و جسم، خورشید و ماه و فرشتگان و جن و انس همه از اویند بدانسان که در روایات وارده از اهل البیت علیهمالسلام رسیده است به طور جدی مورد مطالعه دانشمندان علوم طبیعی و زیست شناسان قرار گرفته است؟نه از آنان توقع نیست، آیا حدیث شناسان و مدعیان شناخت اسلام و اسلامشناسان حوزههای علمیه صرف نظر از پیش شناختههای فلسفه طبیعی یونان آیا با دیدی جدی و تحقیقاتی این گونه روایات را که در حقیقت خلقت از ائمه معصومین رسیده است نگریستهاند؟! یا اینکه: «الانسان عدو لما جهله» به هر حال اگر نتوانستیم تصویری از چنان ناقهای و چنان حالتی در ذهن خود بیاوریم چندان هم تعجب نکرده که جاهلانه آن را رد کنیم. بلکه این گونه احادیث را در کنار بقیه آیات قرآنی و احادیث و روایاتی بگذاریم که سخن از برزخ و سکرات موت و قیامت و بهشت و جهنم و حساب و میزان و حور و قصور، آنها از آب و عسل... به میان آورده است و همه اینها را به عنوان یک سیستم جامع و منسجم و یک دید واقع بینانه از حقیقت ماده و حیات و به عنوان یک جهانشناسی در یک فرهنگ خاص با مفاهیم و ادبیاتی ویژه خود بنگریم که در آن صورت برای کسانی که امکان وجود عوالمی غیر از عالم محدود مادی را قائلند اعتقاد به چنین ناقهای و باور داشتن عظمت خیرهکنندهای برای بانوئی «ممتحنه» که تمام مراحل آزمایش عالی خود را به بهترین وجه گذرانیده و اسلام و پیشوایانش را مدیون جهاد و عبادت و مظلومیت و صبر و تقوای خود ساخته است، مطلب مشکلی نیست. (مترجم).
[118] مرعشی نجفی، سید شهابالدین، ملحقات احقاق الحق، 18/ 174.
[119] بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم 11/ 6.
[120] بحرالمعارف / 687.
[121] المجالس السینه ج 2/ جزء پنجم / 63.
[122] ابنمغازلی، المناقب / 399.
[123] ابنمغازلی، المناقب /399.
[124] قندوزی، ینابیع الموده / 436 و مثل همین حدیث در منتخب الاثر تالیف صافی گلپایگانی / 192.
[125] کلینی، محمد بن یعقوب: کافی ج 1/ 260 باب میلاد حضرت زهراء علیهاالسلام.
[126] محدث قمی، حاج شیخ عباس: بیت الاحزان 86- 87.
[127] علامه مجالسی، ملا محمد باقر: بحارالانوار 43/ 65.
[128] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار 43/ 101.
[129] کلینی، محمد بن یعقوب: کافی 1/ 460.
[130] علامه مجلسی، ملا محمد باقر: مراه العقول 5/ 344.
[131] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار 43/ 143.
[132] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار 43/ 134.
[133] قبلا گفتیم که جبرئیل حنوطی آورد حضرت رسول بخشی از آن را به فاطمه علیهاالسلام اختصاص داد.
[134] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار 43/ 179- 180.
[135] بحارالانوار 43/ 47.
[136] تفسیر القمی، از ابوحمزه ثمالی روایت کرده است سوره المدثر / 35: همانا آن یکی از بزرگها است، ترساننده برای بشر است.
[137] علامه مجلسی، بحارالانوار 39/ 342.
[138] فرائد السمطین ج 2/ 67.
[139] نظم درر السمطین / 178.
[140] خوارزمی، القتل / 67 ط قم.
[141] خوارزمی، مقتل / 52.
[142] ابنمغازلی، مناقب/ 370.
[143] فرائد السمطین ج 2/ 66.
[144] فرائد السمطین 2/ 46-64- 58.
[145] فرائد السمطین 2/ 64- 46- 58.
[146] فرائد السمطین 2/ 64- 46- 58.
[147] مستدرک حاکم 3/ 164.
[148] لسان المیزان 3/ 346 ط بیروت.
[149] طبری، ابوجعفر: دلائل الامامه ط نجف / 52.
[150] طبری، ابوجعفر: دلائل الامامه ط نجف / 53.
[151] طبری، ابوجعفر: دلائل الامامه ط نجف / 56.
[152] طبری، ابوجعفر: دلائل الامامه ط نجف /19-20.
[153] علامه مجلسی، بحارالانوار، 43/ 92.
[154] طبری، ابوجعفر: دلائل الامامه ط نجف / 19.
[155] عطاردی قوچانی، عزیز الله، مسند الامام الرضا 1/ 143.
[156] عطاردی قوچانی، عزیز الله، مسند الامام الرضا/ 119.
[157] عطاردی قوچانی، عزیز الله، مسند الامام الرضا /144.
[158] نساء /59.
[159] عطاردی قوچانی، عزیز الله ج 1/ 108.
[160] اربلی، کشف الغمه فی معرفه الاثمه 1/ 456.
[161] احزاب / 33
[162] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار 43/ 105.
[163] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار/ 40.
[164] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار، 43/ 107.
[165] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار، 43/ 107.
[166] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار، 43/ 107.
[167] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار، 43/ 10- 11.
[168] مجلسی، ملا محمد باقر: بحارالانوار 43/ 10- 11.
[169] طبری، دلائل الامامه/ 28.
[170] حدیث چندان قوی نیست لکن ضرری به مقصود ما نمیرساند.
[171] اربلی کشف الغمه: 1/ 355.
[172] انصاری، حاج محمد علی: اللمعه البیضاء فی شرح خطبه الزهراء.
[173] ابن ابیالحدید:شرح نهجالبلاغه، 9/ 193.
[174] آلوسی، شهابالدین، روح المعانی 3/ 155.
[175] سید شرفالدین: حاشیه، النص و الاجتهاد، 8/ 114.
[176] بدان جهت فرمود که جهان خویش زیرا عالم او از عالم حضرت مریم افضل است چنانکه قبلا متذکر آن شد.
[177] سیره حلبیه، 2/ 6.
[178] علامه مجلسی، ملامحمد باقر، بحارالانوار 43/ 49 و سوره آلعمران آیه 42.
[179] العوالم 11/ 46 و 49.
[180] العوالم 11/ 46 و 49.
[181] العوالم، 11/ 49- 51.
[182] العوالم، 11/ 51-49.
[183] العوالم، 11/ 49- 51.
[184] بقره/ 150. تا اینکه مردم را بر شما حجتی نباشد، مگر کسانی که ستم کردهاند، (کسانی که ستم کردهاند بر شما حجتی نداشته باشند).
[185] شبر، سید عبدالله، مصابیح الانوار 2/ 393، 394.
[186] لسان المیزان 5/ 65 ط حیدرآباد.
[187] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحارالانوار، 43/ 45.
[188] علامه مجلسی، ملا محمد باقر،بحارالانوار، 34/ 63.
[189] آلعمران،/ 37 هر گاه که زکریا در محراب بر او وارد میشد نزد او غذائی آماده مییافت و گفت ای مریم این از کجاست.
[190] آلعمران،/ 37 هر گاه که زکریا در محراب بر او وارد میشد نزد او غذائی آماده مییافت و گفت ای مریم این از کجاست.
[191] وفاه فاطمه الزهراء تالیف بلادی بحرانی ص 12.
[192] الضحی/ 10، سائل را از نزد خود مران.
[193] سوره الانعام/ 160، هر کس کار نیک انجام دهد برای او ده مقابلش خواهد بود.
[194] خوبوی، درهالناصحین / 66 ط بمبئی بر طبق نقل احقاق الحق ج 19/ 150- 151.
[195] قمی، حاج شیخ عباس، بیتالاحزان/ 87.
[196] قمی، حاج شیخ عباس، بیت الاحزان/ 87.
[197] بحارالانوار 43 /47.
[198] تفسیر القمی، از ابوحمره ثمالی روایت کرده است سوره المدثر /35: همانا آن یکی از بزرگها است،ترساننده برای بشر است.
[199] علامه مجلسی، بحارالانوار 39/ 342.
[200] محدث قمی، تحفه الاحباب.
[201] تفسیر امام حسن عسکری/ 17.
[202] علامه مجلسی، محمد باقر: بحارالانوار 43/ 20.
[203] اربلی، کشف الغمه 1/ 453.
[204] ابوموسی میگوید: به نظر من احتمالا در متن روایت «عصب» به فتح صاد است به معنای مفصل حیوانات که آنها را بریده و به نخ میکشیدند و به صورت گردن بند درست میکردند چون در صورتی که جایز و ممکن باشد که از استخوانهای سنگ پشت و امثال آن دستبند درست کنند از استخوان دیگر حیوانات حلال گوشت نیز جایز و ممکن است. بعد گوید: که بعضی از اهالی یمن به من گفتند که عصب دندان یکی از حیوانات دریائی به نام اسب فرعون است که از آن مهره میسازند (نقل از حاشیه مدرک فوق).
[205] اربلی، کشف الغمه» 1/ 451.
[206] نهایه الارب، 5/ 264 به نقل از احقاق الحق 10/ 291 و 292.
[207] احقاق الحق 10/ 185- 186.
[208] احقاق الحق 10/ 185- 186.
[209] احقاق الحق 10/ 185- 186.
[210] احقاق الحق 10/ 185- 186.
[211] احقاق الحق 10/ 185- 186.
[212] تاریخ بغداد 5/ 87.
[213] لسان المیزان 1/ 134 ط بیروت.
[214] نور/ 63: صدا زدن و خواند حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم را در بین خودتان هم چون خواندن و صدا زدن بعضی از شماها بعضی دیگر را قرار ندهید.
[215] ابنمغازلی، المناقب/ 365.
[216] بحارالانوار 43/ 40- 38، 42.
[217] بحارالانوار 43/ 40- 38، 42.
[218] بحارالانوار43/ 40- 38، 42.
[219] بحارالانوار 43/ 40- 38، 42.
[220] در این گونه رفتار و در انتخاب موضع بوسه حضرت رسول، انسان دچار حیرت و سرگردانی میشود که این چه رفتاری است که یک پدر با دختر خود و یا یک پدر با نوه خود دارد، گاهی بین دو پستان فاطمه را گاهی پهنه صورت او را، گاهی لبهای حسین را و گاهی زیر گلوی او را میبوسید، آیا این رفتار از انسانی که آینده را هم چون آینهای در پیش روی خود میبیند اشاره به موضع ورود آن جنایات عظیم نیست؟! آیا رفتار حضرتش به فشار و دیوار ورود میخ در به همان جای سینه که میبوسد ورود سیلی به همان جای صورت و نواختن چوب بر همان جای لب و بریدن کارد همان جای گلو را اشاره ندارد؟! نمیدانم باید از اهلش پرسید و برای آنان گفت (مترجم).
[221] منتخب کنزالعمال در حاشیه «المسند» 5/ 129.
[222] قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق 10/ 183.
[223] علامه امینی، شیخ عبدالحسین، الغدیر 7/ 233 و به همین مضمون در کتاب «ملتقی البحرین» تالیف مرندی 142.
[224] کفایه الطالب باب 83/ 308.
[225] اربلی، کشف الغمه 1/ 498.
[226] علل الشرایع باب 148/ 187.
[227] شیخ صدوق، ابنبابویه، من لایحضره الفقیه 1/ 297- 298.
[228] توفیق ابوعلم، اهل البیت/ 166.
[229] ابن ابیالحدید شرح نهجالبلاغه ج 20 ص 298.
[230] ابن ابیالحدید شرح نهجالبلاغه ج 20 ص 298.
[231] علامه مجلسی، بحارالانوار 52/ 86.
[232] حاج شیخ عباس قمی، بیت الاحزان/ 57 به نقل از ابنطاووس در کتاب «کشف المحجه».
[233] علامه مجلسی، بحارالانوار، 28/ 51 چاپ اسلامیه.
[234] مرندی نجفی، ملتقی البحرین/ 24.
[235] ریاحین، 1/ 59 به نقل از ربیع الابرار زمخشری.
[236] طبرسی، الاحتجاج 1/ 171 و 195.
[237] طبرسی، الاحتجاج 1/ 171 و 195.
[238] اسد الاحلاف، به گفته ملا فتحالله کاشانی در شرح نهجالبلاغه جلد 3/ 84 مقصود اسد بن عبدالعزی است که هم سوگند بود با زبیر و حارث بن فهر و عبد مناف در محاربه با بنیقصی... و مقصود از «صبیه النار» اولاد عتبه بن ابیمعیطاند که حضرت رسالت پناه بر سبیل به تخاطب به عتبه گفته بود که آتش برای تو و فرزندانش میباشد یا مراد اولاد مروان بن حکم میباشد، (مترجم)
[239]
محمد النبی اخی و صنوی- و حمزه سید الشهداء عمی
و جعفر الذی یصخی و یمسی- یطیر مع الملائکه ابن امی
و بنت محمد سکنی و عرسی- منوط لحمها بدمی و لحمی
و سبط احمد والدای منها- فایکم له سهم کسهمی
[240] علامه امینی، الغدیر 2/ 25- 26.
[241] قاضی عضدالدین ایجی، المواقف/ 412 ط بیروت.
[242] ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، 16/ 19.
[243] در جلد 16/ 49 بحارالانوار از حضرت خدیجه در این باره شعری نقل شده است:
جاء الحبیب الذی اهواه من سفر- و الشمس قد اثرت فی وجهه اثرا
دوستی که او را خیلی دوست میدارم از مسافرت آمد در حالیکه خورشید در چهرهاش اثری گذاشته بود.
عجبت للشمس من تقبیل وجنته- و الشمس لا ینبغی ان تدرک القمر
در شگفتم از خورشید که چگونه بر چهره او بوسهزده است با اینکه خورشید را شایسته نیست که خود را به ماه برساند.
[244] شریف القرشی، الامام الحسن 1/ 39.
[245] امین، سید محسن، اعیان الشیعه 6/ 310.
[246] علامه مجلسی، بحارالانوار 22/ 152 و 16/ 11.
[247] علامه مجلسی، بحارالانوار 22/ 152 و 16/ 11.
[248] قندوزی، ینابیع الموده/ 198.
[249] الروض الفائق/ 314.
[250] ذخائر العقبی/ 44.
[251] آیه الله مرعشی/ احقاق الحق، 10/ 12.
[252] علامه مجلسی، ملا محمد باقر، بحار لانوار 16/ 80.
[253] مازندارنی، شیخ مهدی، الکوکب الدری.
[254] مازندارانی، شیخ مهدی: الکوکب الدری/ 83 به نقل از «الخصائص الفاطمیه.
[255] اهل سنت نوشتهاند که میلاد آن حضرت پنج سال پیش از بعثت بوده است و شاید انگیزه این گفتار آن بوده که انعقاد نطفهاش را از سیب بهشتی که حضرت در شب معراج تناول فرمود و معراج بعد از بعثت بوده است انکار است.
[256] قمی، حاج شیخ عباس، بیت الاحزان /5- 4.
[257] قمی، حاج شیخ عباس، بیتالاحزان /7.
[258] تاویل الایات 1/ 236- 237.
[259] روم/ 4.
[260] علامه مجلسی، بحارالانوار ج 43/ 18.
[261] گفته شده که او صفوراء است.
[262] علامه مجلسی، بحارالانوار، 16/ 80.
[263] علامه مجلسی، بحارالانوار 16/ 78 -80.
[264] طریحی، مجمع البحرین، ماده شجر.
[265] کلینی، محمد بن یعقوب، روضه کافی 340 / قم 536.
[266] مجلسی، بحارالانوار 43/ 9.
[267] مجلسی، بحارالانوار 43/ 9.
[268] اربلی، کشف الغمه 1/ 339.
[269] سیوطی، الدر المنثور 5/ 218، سوره الاسراء.
[270] شذرات الذهب، 1/ 14 در حوادث سال 11.
[271] بلاذری، انساب الاشراف، 1/ 98.
[272] ابنشهر آشوب، المناقب، 1/ 159 باب خویشاوندان و خدمتگذاران حضرت.
[273] علامه مجلسی، بحارالانوار 43/ 10.
[274] علامه مجلسی، بحارالانوار 43/ 13.
[275] بحارالانوار 43/ 65- 15- 16- 16- 14- 15.
[276] بحارالانوار 43/ 65- 15- 16- 16- 14- 15.
[277] بحارالانوار 43 /65- 15- 16- 16- 14- 15.
[278] بحارالانوار 43 /65- 15- 16- 16- 14- 15.
[279] بحارالانوار 43/ 65- 15- 16- 16- 14- 15.
[280] علامه مجلسی 43/ 14- 15.
[281] علامه مجلسی 43/ 14- 14.
[282] انصاری، محمد علی، اللمعه البیضاء/ 37- 39.
[283] علامه مجلسی: بحارالانوار، 43/ 65.
[284] مرندی در ملتقی البحرین صفحه 39 روایت میکند که نبوت هیچ پیامبری کامل نشد مگر آنکه به فضیلت و محبت آن حضرت اقرار کرد.
[285] به «فرائد السمطین» 1/ 38، مراجعه کنید.
[286] طریحی، مجمع البحرین، ماده شجر.
[287] مدرک این حدیث را در اول کتاب ذکر کردیم (کشف اللثالی تالیف صالح بن عبدالوهاب بن عرندس).
[288] علامه مجلسی، وصایا حضرت رسول به حضرت علی در کتاب بحارالانوار.
[289] در همین کتاب خطبه فدکیه.
[290] بیتالاحزان/ 100 ط قم.
[291] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، 15/ 200 باب 87.
[292] نوعی از خرما است که بخاطر شدت شیرینی آن را به شکم طبرزد تشبیه و نامگذاری کردهاند.
[293] بحارالانوار 47/ 379- 381.
[294] سفینه البحار 1/ 662.
[295] بحارالانوار 22/ 477.
[296] لسان العرب ماده بتل.
[297] «النهایه» ماده بتل.
[298] «مجمع البحرین» ماده بتل.
[299] «احقاق الحق» جلد 10/ 25 به نقل علامه کشفی حنفی در کتاب «المناقب المرتضویه» 9/ 11.
[300] ینابیع الموده/260.
[301] معانی الاخبار/ 64.
[302] اخبار الدول/ 87 ط بغداد به نقل از «احقاق الحق» 10/ 344.
[303] ذخائر العقبی/ 26.
[304] بحارالانوار 43/ 16.
[305] بحارالانوار 43/ 7- و 19.
[306] بحارالانوار 43/ 7- و 19.
[307] الکافی، 1/ 183 باب معرفه الامام علیهالسلام، خداوند از این که کارها از غیر طریق اسباب اجراء شود اباء و امتناع دارد و برای هر چیزی سببی قرار داده است.
[308] مقصود اشاعره هستند که علیت را انکار و ترجیح بلامرجح را جایز دانستهاند.
[309] به حاشیه شرح مولی صالح مازندارنی بر اصول کافی 5/ 168 مراجعه کنید.
[310] صحیفه سجادیه، دعای هفتم، «سختی در مقابل قدرت و تو رام و مطیع گشته و اسباب و علل به لطف تو سبب شدهاند.
[311] مخفی نماند که معجزه از نظام علت بیرون نیست بلکه خوددارای علل و اسبابی است که برای ما تازگی دارد و از قبل شناخته شده نیست، معجزه خارق عادت است نه خارق علل و اسباب، تفصیل مطلب در جای خود آمده است. (مصحح اصل کتاب).
[312] بقره / 222.
[313] نهجالبلاغه خطبه 78.
[314] احزاب/ 33.
[315] بحارالانوار 43/ 16.
[316] بحارالانوار 43/ 22.
[317] لسان العرب: ماده برک.
[318] تفسر کبیر، مفاتیح الغیب 32/ 124.
[319] تفسیر کبیر فخر رازی 32/ 128.
[320] روح المعانی/ 30/ 247.
[321] المیزان 20/ 370- 371.
[322] فاطمه الزهراء علیهاالسلام من المهد الی اللحد: 86- 87.
[323] انعام/ 84- 85. به ابراهیم اسحاق و یعقوب را بخشیدن و همه را هدایت کردیم و نوح را نیز هدایت کرده بودیم و از ذریه او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هرون میباشند و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس نیز از ذریه اویند و همگی از شایستگان میباشند.
[324] بقره 133. خداوند تو و خداوند پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را میپرستیم.
[325] کفایه الطالب، 381-379.
[326] بحارالانوار ج 43 /10.
[327] نهجالبلاغه خطبه 205، جلو این جوان را بگیرید که مرا درهم نشکند من از مرگ این دو (حسن و حسین) بیشتر رنج میبرم زیرا نبایست نسل رسول خدا قطع شود.
[328] آلعمران/ 61.
[329] احزاب 40.
[330] شرح نهجالبلاغه 11/ 26.
[331] تاریخ بغداد 1/ 316- 317.
[332] انعام/ 38، در کتاب هیچ چیزی را فروگذار نکردهایم.
[333] انعام/ 48.
[334] آلعمران 61.
[335] انبیاء/ 60.
[336] بحارالانوار 48/ 127- 29.
[337] نساء: 23.
[338] بحارالانوار 43/ 233.
[339] بحار 43/ 229.
[340] بحارالانوار 43/ 78.
[341] سوره الحج 52.
[342] بحارالانوار 43/ 79.
[343] سبا/ 43: ما هذا الا افک مفتری.
[344] نحل/ 105: انما یفتری الکذب الذین لا یومنون بآیات الله و اولئک هم الکاذبون.
[345] اقتباس از خطبه، نهجالبلاغه.
[346] آلعمران 42/ 43.
[347] هود 71- 73.
[348] قصص 7، و نیز سوره طه 38.
[349] بحارالانوار 43/ 80.
[350] بحارالانوار 43/ 79.
[351] بصائر الدرجات/ 151- 161- علامه سید محسن عاملی رحمهالله گوید: مخفی نماند علت اینکه به طور مکرر وارد شده که در مصحف حضرت فاطمه علیهاالسلام هیچ یک از مطالب قرآنی نیست آن بوده که از ظاهر کلمه مصحف فاطمه علیهاالسلام چنین بنظر میرسیده که آن مصحف یکی از مصاحف شریفه قرآن است از این جهت برای نفی این توهم و روشن کردن این ابهام بر این مطلب تاکید شده که از قرآن چیزی در آن نیست، در بعضی از احادیث آمده که وصیت آن حضرت در این مصحف است و شاید آن یکی از محتویات مصحف باشد در بعضی از روایت آمده است که املاء رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم و خط علی علیهالسلام است (اعیان الشیعه 1/ 97) مترجم میگوید کلمه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در روایات اعم است از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و فرشتهای که از سوی پروردگار آمده که ممکن است مقصود در همه روایات همان فرشته باشد.
[352] بصائر الدرجات 151- 161.
[353] بصائر الدرجات 151- 161.
[354] بصائر الدرجات 151- 161.
[355] طبری، دلائل الامامه/ 27/ 28.
[356] بحارالانوار 40/ 43.
[357] بحارالانوار ج 43/ 17.
[358] بحارالانوار 43/ 11.
[359] بحارالانوار 43/ 16.
[360] بحارالانوار 43/ 16.
[361] بحارالانوار 43/ 12.
[362] بحارالانوار 43/ 11.
[363] قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق 19/ 16، قبلا گفتیم که این جهت علت نامگذاری آن حضرت به بتول بود و اینکه گفت بدین جهت زهراء نامیده شد علت آنست که گفت در تاریکی دوخت و دوز میکردیم، غافل از این نکته نباشید.
[364] عوالم المعارف 11/ 21- 22.
[365] عوالم المعارف 11/ 21- 22.
[366] بحارالانوار 43/ 56.
[367] بحارالانوار 43/ 52.
[368] وفاه الزهراء/ 15.
[369] تاریخ خطیب بغدادی 5/ 86.
[370] الصواعق/ 96، اسعاف الراغبین/ 172 به نقل از سنائی.
[371] نزهه المجالس 2/ 222.
[372] مستدرک الحاکم 3/ 161.
[373] سیره الملاء، «ذخائر العقبی/ 45 نزهه المجالس 2/ 227.
[374] حافظ بن حبان چنانکه در ذخائر العقبی/ 40- م و حافظ ترمذی آن را حدیث حسن دانسته، حافظ عراقی در التقریب چنانکه در شرح او و پسرش 1/ 150 آمده و این عبدربه در «العقد الفرید 2/ 3 و ابنطلحه در مطالب السئول صفحه 7 و اسعاف الرغبین/ 171.
[375] کتاب صفین 262، «الاستیعاف» 2/ 469، «الریاض النقره 2،/ 155،» نزهه المجالس 2/ 204.
[376] تهذیب الاسماء و اللغات، تالیف امام نووی.
[377] حلیهالاولیاء 1/ 84، «تاریخ ابنعساکر 7/ 35، المحاسن و المساوی 1/ 32.
[378] تذکره السبط/ 104.
[379] التوبه/ 19: آیا سقایت و آب دادن به حاجیان و ساختن مسجد الحرام را مانند کسی قرار دادهاید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد میکند.
[380] بقره/ 207: برخی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند.
[381] تاریخ بغداد تالیف 11/ 171.
[382] طبری، خطیب، دولابی، چنانکه در کنزالعمال 6/ 153، 392، 398 آمده است.
[383] احمد حنبل «مسند» 5/ 26، «الریاض النضره» 2/ 194، «ذخائر العقبی/ 78 مجمع الزوائد 9/ 101، 114، حدیث را صحیح و رجالش را موثق دانسته است.
[384] ابوالخیر حاکمی آن را نقل کرده چنانکه در «الریاض النضره» 2/ 182 آمده است.
[385] «مستدرک حاکم» 3/ 154، و آن را حدیثی صحیح دانسته است، «ذخائر العقبی» 39، «تذکره السبط» 175، «مقتل خوارزمی» 1 /52، «کفایه الطالب» 219، «شرح المواهب» تالیف «زرقانی» 3/ 202، «کنوز الدقائق» تالیف مناوی/ 30 «اخبار الدول» تالیف قرمانی در حاشیه «کامل» 1/ 185، «کنز العمال» 7/ 111 از حاکم و ابننجار، «تهذیب التهذیب» 12/ 443، «الاصابه» 4/ 378، «الصواعق» 105، «الاسعاف» 171 از طبرانی، «ینابیع الموده» 173.
[386] فصول المهمه/ 150، «نزهه المجالس» 2/ 228، «نور الابصار» / 45.
[387] صحیح بخاری، مسلم، ترمذی، «مسند احمد» 4/ 328، «خصائص نسائی» / 35، «الاصابه» 4/ 378.
[388] «صحیح بخاری»، «خصائص نسائی»/ 35.
[389] «مسند احمد» 4/ 323، 332، «الصواعق» 112.
[390] حافظ خجندی بطوری که در کتاب «الریاض» 2/ 161، آمده است آن را نقل کدره و «ذخائر العقبی» 62.
[391] در حدیث اسامه آمده است که محبوبترین اهل من نسبت به من است.
[392] المواقف، تالیف ایجی،3/ 276، «مجمع الزوائد» 9/ 113.
[393] تاریخ بغداد، تالیف خطیب 4/ 392.
[394] «تاریخ خطیب»از جابر، «کنوز الحقائق» در حاشیه «الجامع الصغیر» 2، /16، «کنزالعمال» 6 / 159.
[395] تاریخ خطیب 3/ 192، از ابنمسعود، «کنزالعمال» 6/ 159.
[396] تاریخ خطبیب 7/ 12، «الریاض النضره» 2/ 162، «الصواعق،/ 75، «الجامع الصغیر» تالیف سیوطی شرح العزیزی 2/ 417، «فیض القدیر» 4/ 357، «نور الابصار» 80 «مصباح الضلام» 2/ 56.
[397] «الریاض النضره» 2/ 163: «السیره الحلبیه 3/ 391.
[398] «تاریخ الخطیب» 1/ 160.
[399] «مسند احمد حنبل» 5/ 204، «خصائص سنائی 36 و 51.
[400] «مسند احمد حنبل» 5/ 356، گروهی از حفاظ حدیث نیز آن را روایت کردهاند که مدارکش را در آینده خواهیم آورد.
[401] «خصائص نسائی» 8 و نیز به جلد اول صفحه 48 از کتاب ما مراجعه کنید.
[402] «المحاسن و المساوی 1/ 31، «کفایه الطالب» 135، مناقب خوارزمی 76، 83، 87 فرائد السمطین باب 2 و 27.
[403] «الریاض النضره» 2/ 164.
[404] «مستدرک الحاکم» 3/ 130، «الصواعق» 73، «تاریخ الخلفاء» تالیف سیوطی 116.
[405] «مستدرک الحاکم» 3/ 124، «العقد الفرید» 2/ 275 که حدیث را صحیح دانسته است، «خصائص نسائی» 29، «الریاض النقره» 2/ 161
[406] «خصائص سنائی» 29، «مستدرک حاکم» 3/ 155 که هم حاکم و هم ذهبی آن را صحیح دانستهاند.
[407] «جامع ترمذی» 2/ 227، ط هند، «مستدرک حاکم» 3/ 157، و گروهی دیگر از نویسندگان و راویان حدیث.
[408] طبرانی آن را از ابوایوب انصاری نقل کرده و چنانکه در «اکمال کنزالعمال» 6/ 153 نقل کرده و هیثمی در «مجمع الزوائد» 9/ 165 از علی هلالی نقل کرده است.
[409] «المواقف» ایجی /8، به جلد دوم کتاب ما «الغدیر» صفحه 318 چاپ دوم مراجعه کنید.
[410] «سیوطی»، «الدر المنثور» 8/ 543 در سوره الضحی.
[411] مسند فاطمه علیهاالسلام، تالیف سیوطی / 110.
[412] اللمعه البیضاء/ 92.
[413] مائده/ 119، خداوند از آنان راضی و آنان از خدا خشنود.
[414] و الفجر، 28، به سوی پروردگارت مراجعت کن در حالیکه راضی و پسندیده شده هستی.
[415] الانعام، 124، خداوند داناتر است که ماموریت و رسالت خود را در کجا قرار دهد.
[416] آلعمران 34، ذریه برخی را بر برخی دیگر و خداوند شنوا و دانا است.
[417] «عوالم المعارف» 1/ 115.
[418] بحارالانوار 43/ 19- 16.
[419] بحارالانوار 43/ 19- 16.
[420] المجالس السنیه 5/ 41 و «بحارالانوار» 22/ 540.
[421] سنن بیهقی 7/ 65.
[422] سنن بیهقی 7/ 65.
[423] الغدیر 3/ 211.
[424] از محمد بن سنان، از حضرت رضا علیهالسلام روایت شده است که آن حضرت در پاسخ سوالات او چنین مرقوم داشتند: علت غسل میت آنست که با این غسل پاک و از آلودگی دوران بیماریش پاکیزه و تمیز میشود...
و از آن حضرت نیز نقل شده است: از آن جهت غسل میت واجب شده است که به هنگام مردن نجاست و آزار غلبه میکند (الوسائل 2/ 679).
[425] «مسند احمد» 6/ 461.
[426] بحارالانوار 22/ 491.
[427] الوسائل 2/ 714، 715.
[428] الریاض النضره 2/ 202، بنا بر نقل الغدیر جلد 2/ 305.
[429] مرآه العقول 5/ 315.
[430] بحارالانوار 43/ 105.
[431] «المناقب»ج 3/ 357.
[432] «کشف الغمه» 1/ 462.
[433] «اللمعه البیضاء» /50.
[434] «نخبه البیان فی تفضیل سیده النسوان» 86.
[435] اللمعه البیضاء / 50.
[436] مجمع البحرین، ماده شجر.
[437] میزان الاعتدال، 1/ 234، بنابر آن چه که در کتاب احقاق الحق، 9/ 152 آمده است.
[438] بقره / 261.
[439] تفسیر نور الثقلین / 1/ 282.
[440] القطره/ 158 سید احمد مستنبط.
[441] الجنه العاصمه/ 66- 68 و نیز به فصل کلمات محققین مراجعه کنید.
[442] به هنگام ترجمه چند لقب دیگر به یادم آمد که در اینجا بدنبال همان القاب در متن آمده است. (مترجم).
[443] بحارالانوار 43 /37.
[444] یومیات فاطمه الزهراء، تالیف احمد الکاتب /21.
[445] عده الداعی، باب چهارم / 139.
[446] بحارالانوار 43/ 81- 82.
[447] ابنشهر آشوب، المناقب، 3/ 337- 338.
[448] ابنشهر آشوب، المناقب، 337.
[449] ابنشهر آشوب، المناقب، 336.
[450] علامه مجلسی، بحارالانوار / 43/ 84.
[451] شیخ صدوق، الامالی، مجلس 24/ 100.
[452] ابنحجر قسطلانی در کتاب «ارشاد الساری» ج 6/ 117 گوید: ابنتیمیه درباره این تسبیح گفته هر کس به هنگام خواب بر گفتن این تسبیح مداومت و مواظبت داشته باشد سختیها و رنجها به او نخواهد رسید زیرا فاطمه رضیاللهعنها از رنج و زحمت منزل به آن حضرت شکاست کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او را به این تسبیح حواله داد، عیاض گفته است معنای خیریت که در فرمایش رسول وجود داشت به معنای آنست که عمل آخرت از امور دنیا برتر است.
[453] مرآه العقول 15/ 176.
[454] بحث کامل را در این موضوع در کتاب «مفتاح الفلاح» تالیف شیخ بهائی (ره) باب پنجم مطالعه کنید.
[455] المقرم، «وفات الصدیقه الزهراء» /41.
[456] فروع کافی در حاشیه مرآه العقول ج 15/ 174 و 173.
[457] فروع کافی در حاشیه مرآه العقول ج 15/ 174 و 173.
[458] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه 1/ 320- 321.
[459] بحارالانوار، 21/ 24.
[460] بحارالانوار، 21/ 24.
[461] بحارالانوار، 85/ 336.
[462] بحارالانوار، 85/ 339.
[463] الجواهر، 10/ 402.
[464] وسائل الشیعه باب 10 و 11 از ابواب تعقیب ج 2 قدیم و 4 جدید /1025.
[465] الجواهر 10/ 339.
[466] الجواهر 10/ 339.
[467] الجواهر 10/ 396.
[468] الجواهر 10/ 397- 398.
[469] الجواهر 10/ 397- 398.
[470] مکارم الاخلاق در اعمال روز و شب صفحه 218.
[471] مکارم الاخلاق در اعمال روز و شب صفحه 218.
[472] مکارم الاخلاق در اعمال روز و شب صفحه 218.
[473] مکارم الاخلاق در اعمال روز و شب صفحه 218.
[474] دعوات راوندی /61.
[475] مصباح المتجهد، 265- 266.
[476] مصباح المتجهد 266- 268.
[477] جمال الاسبوع / 132/ 133.
[478] من لا یحضره الفقیه 1/ 564.
[479] وسائل الشیعه 2/ 243- 244- باب استحباب نماز حضرت فاطمه و کیفیت قرائت آن.
[480] وسائل الشیعه 2/ 243- 244- باب استحباب نماز حضرت فاطمه و کیفیت قرائت آن.
[481] جمال الالسبوع /127- 128.
[482] مستدرک الوسائل 1/ 460.
[483] مکارم الاخلاق / 330 باب نوادر صلوات، (نمازهای کمیاب).
[484] مکارم الاخلاق / 330 باب نوادر صلوات، (نمازهای کمیاب).
[485] حاضیه مفاتیح الجنان.
[486] بحارالانوار 43/ 67- 68.
[487] مهج الدعوات 141- 142.
[488] علامه مجلسی، بحارالانوار، 43/ 68-67.
[489] علامه مجلسی، بحارالانوار،43/ 67- 68.
[490] دلائل الامامه 6 و مهج الدعوات 207.
[491] المعه البیضاء فی شرح خطبه الزهراء علیهاالسلام 132.
[492] اللمعه البیضاء فی شرح خطبه الزهراء علیهاالسلام 132.
[493] دعوات الراوندی 91 چاپ قم.
[494] علامه مجلسی، بحارالانوار 94/ 225.
[495] حاشیه مفاتیح الجنان.
[496] حاشیه بلد الامین 55.
[497] مصباح المتهجد 194- 202، البلد الامین 55.
[498] فلاح السائل 173 چاپ قم.
[499] فلاح السائل 203.
[500] فلاح السائل 238.
[501] فلاح السائل / 251.
[502] بحارالانوار 90/ 338- 339.
[503] علامه مجلسی، ملا محمد باقر: بحارالانوار ج 56 43- 58.
[504] الدهر، 7.
[505] تذکره سبط ابنجوزی صفحه 313- 315، وی در اینجا گفتار جدش ابنجوزی را آورده و پاسخهای قانعکننده به او داده و نکات ظریقی را از این آیه شریفه استخراج نموده است.
[506] حلیله الاولیاء ج 2/ 41، مثل همین مطلب در «اعیان الشیعه» ج 1 صفحه 308 به نقل از «الاستیعاب».
[507] «حلیله الاولیاء» ج 2/ 41- 42.
[508] «حلیله الاولیاء» ج 2/ 41- 42.
[509] المناقب، تالیف ابنشهر آشوب ج 3/ 341.
[510] بحارالانوار 43/ 91- 92.
[511] بحارالانوار 43/ 91- 92.
[512] الاحزاب، 33.
[513] شرح نهجالبلاغه ج 16، 272.
[514] الغدیر 7/ 231.
[515] وفاه الصدیقه الزهراء علیهاالسلام / 55 54.
[516] علامه مجلسی، بحارالانوار 97/ 10- یا 94 چاپ بیروت.
[517] شیخ طوسی، امالی 2/ 4 ط قم.
[518] بحار الانوار، 41/ 24.
[519] بحارالانوار، 43/ 81.
[520] بحارالانوار، 43/ 59.
[521] بحارالانوار، 22/ 522.
[522] اسعاف الراغبین (سبان) حاشیه نور الابصار شبلبخی /202.
[523] «الثغور الباسمه فی حیاه سیدتنا فاطمه» تالیف سیوطی / 52.
[524] «الثغور الباسمه فی حیاه سیدتنا فاطمه» تالیف سیوطی / 52. در حاشیه صفحه 52.
[525] البته این احادیث و کلمات غیر از مجموعه دعاهائی است که از آن حضرت نقل شده و در جای خود آوردیم.
[526] شرح نهجالبلاغه ج 16/ 211.
[527] اهل البیت، تالیف توفیق ابوعلم / 131 130.
[528] اهل البیت، تالیف توفیق ابوعلم / 131 130.
[529] اهل البیت، تالیف توفیق ابوعلم / 131 130.
[530] اهل البیت، تالیف توفیق ابوعلم / 131 130.
[531] حلیه الاولیاء 2/ 40.
[532] اسنی المطالب تالیف علامه وصابی یعمنی، خطی.
[533] ابن مغازلی شافعی، المناقب /364، این حدیث را قبلا در فصل مربوط به مناقب آن حضرت آوردیم. و همین روایت در «المناقب» ابنشهر آشوب 3/ 365 نیز هست.
[534] تردید ظاهرا از عایشه است.
[535] مسند احمد 6/ 282 و 283.
[536] «مسند احمد» 6/ 283.
[537] توفیق ابوعلم «اهل البیت» / 129، مسند احمد 6/ 283. این حدیث قبلا در فصل فضائل حضرت گذشت.
[538] توفیق ابوعلم، «اهل البیت» 130/ 135.
[539] توفیق ابوعلم، «اهل البیت» 130/ 135.
[540] توفیق ابوعلم، اهل البیت /128.
[541] توفیق ابوعلم، اهل البیت/ 128.
[542] زرندی خنفی «نظم درر السمطین» 212.
[543] زرندی خنفی، نظم دررالسمطین، 212.
[544] جزری، شمسالدین، «اسنی المطالب» 66 و 50.
[545] جزری، شمسالدین، «اسنی المطالب» 66 و 50.
[546] نور، 63.
[547] نور، 63.
[548] ابنمغازلی، المناقب، 364.
[549] ابنقتیبه، الامامه و السیاسه /14 ط مصر.
[550] علامه مجلسی، بحارالانوار 71/ 184.
[551] دلائل الامامه / 7.
[552] عوالم المعارف، 11/ 130.
[553] نجفی مرعشی، سید شهابالدین، ملحقات احقاق الحق 10/ 258.
[554] نجفی مرعشی، سید شهابالدین، ملحقات احقق الحق 10/ 400. قطوان اسم جائیست در اطراف کوفه.
[555] نجفی مرعشی،سید شهابالدین، ملحقات احقاق الحق ج 10/ 258.
[556] نوری، حاج میرزا حسین، مستدرک الوسائل 1/ 171- 172.
[557] دلائل الامامه / 1.
[558] دلائل الامامه /1- 2- 3، و مثل حدیث در کتاب احقاق الحق 7/ 307 و کتاب ینابیع الموده تالیف قندوزی صحفه 257 آمده است.
[559] دلائل الامامه /1- 2- 3، و مثل حدیث در کتاب احقاق الحق 7/ 307 و کتاب ینابیع الموده تالیف قندوزی صحفه 257 آمده است.
[560] دلائل الامامه / 2- 3، حدیث 34 تحت شماره 16 از طریق عامه در فصل سابق نیز آمده است.
[561] دلائل الامامه صفحه 3 و 4.
[562] دلائل الامامه صفحه 3 و 4.
[563] بحارالانوار 2/ 8.
[564] اربلی، کشف الغمه 1/ 472.
[565] بحارالانوار، 2/ 3.
[566] بحارالانوار 43/ 66- 67، و جملهای که حضرت زهرا تکرار میکرد اشاره به بحث دعای نور است که در صفحه 230 کتاب آمده است.
[567] قصص / 611.
[568] حج / 46.
[569] عوالم المعارف 11/ 228.
[570] بحار 43/ 156- 157. به نقل از مناقب ابنشهر آشوب ج 2/ 205. علامه مجلسی در ذیل این خبر گوید این روایت را از آنجا که گرفتهام تحریف و کلماتش جابجا شده بود و چون بر ماخذی دیگر دست نیافتم عینا بهمانگونه که در مدرک اولیه بود آوردم و نتوانستم با متن دیگری مقابله و تصیحیح کنم. (لذا ترجمه ما هم شاید خیلی گویا نباشد مترجم).
[571] ریاحین الشریعه 2/ 41، امالی طوسی، 1/ 207.
[572] بحارالانوار 86/ 76- 77.
[573] مسند الامام الرضا 1/ 133.
[574] عوالم المعارف و مستدرکاتها، 21/ 354، 355 به نقل از «اللولوه المثنیه» تالیف شیخ محمد بن محمد بن احمد چشتی داغستانی/ 217 چاپ مصر سال 1306.
[575] عوالم المعارف، 11/ 6-،.
[576] فضائل ابنشاذان / 80- 82.
[577] اعراف / 46، و بر اعراف مردانی هستند که همگان را به سیمایشان میشناسند.
[578] احادیث پنجگانه این بخش را در کتاب کفایه الاثر صفحه 193- 200 مطالعه کنید.
[579] ملاقات جابر با حضرت باقر علیهالسلام قطعا بعد از زیارت اربعین در مدینه بوده است، با اینکه گفته شده که در زیارت اربعین وی نابینا بوده چگونه ممکن است نسخه نوشته شده خود را قرائت کند؟.
ممکن است بگوئیم وی در آخر عمرش نابینا بوده و این مطلب بر نویسندگان شرح حال او اشتباه شده و فکر کردهاند وی در سال 61 به هنگام زیارت اربعین نابینا بوده و این برخلاف آن چیزی است که تصریح شده که وی در اواخر عمرش نمیدیده است، آن چه که در کتاب «بشاره المصطفی» در داستان زیارت اربعین آمده که وی به عطیه گفت: «دست مرا روی قبر حضرت بگذار من دست او را بر روی قبر گذاشتم و او خود را بر روی قبر حضرت انداخت» این مطلب دلالت بر کوری وی نمیکند زیرا ممکن است از شدت حزن و اندوه و کثرت گریستن دیدگانش رمق دیدار را نداشته و یا اینکه اشک روی چشمش را گرفته بوده است، موید این مطلب آنست که در همین روایت چنین آمده است: «سپس چشمش را به اطراف قبر انداخته و گفت: السلام علیکم...» این مطلب در حاشیه خود مدرک روایت یعنی «کمالالدین صدوق» آمده است.
[580] کمالالدین و تمام النعمه / 308- 311.
[581] کمالالدین و تمام النعمه/ 308- 311 ط آخوندی.
[582] الاحزاب، 33.
[583] احقاق الحق، 2/ 554.
[584] ریاض المدح و الثناء /3. توضیح اینکه: بیت اخیر این قصیده ربطی به حدیث کساء ندارد بلکه شاعر خواسته با توجه به ارج و قدر مطرح شده نسبت به آن حضرت در حدیث کساء بر چهره خیانت کسانی را ترسیم نماید که حریم محترم آن حضرت را شکسته و پس از رحلت پیامبر به خانه وحی هجوم آوردند. (مترجم).
[585] بحارالانوار 68/ 155.
[586] ینابیع الموده/ 40.
[587] ینابیع الموده/ 40.
[588] ینابیع الموده/ 257.
[589] من لایحضره الفقیه 4/ 531.
[590] تفسیر الامام/ 354، مقصود از فقره دوم مدارای با نواصب از روی تقیه است.
[591] تفسیر الامام/ 334- 330.
[592] تفسیر الامام/ 334- 330.
[593] بحارالانوار 96/ 225.
[594] شیخ صدوق، خصال، 1/ 173.
[595] بلادی البحرانی، «وفاه فاطمه الزهراء» / 78.
[596] دلائل الامامه/ 5.
[597] ابنحمادی الانصاری، الذریه الطاهره، اینکه حضرت ابتداء به دنباله حدیث توجهی نکرده تا اینکه خود نعمان حدیث را با دنبالهاش گفت منافات با علم امام ندارد.
[598] این حدیث روایت از کتاب «الذریه الطاهره» تالیف ابنحماد انصاری دولابی صفحه 175 چاپ جامعه مدرسین قم است، احادیث دیگری در همین کتاب درباره آن حضرت بود ولی از آنجا که از نظر مذهبی با نویسندهاش همفکر نیستیم از نقل آنها خودداری نمودیم.
[599] خلاصه الاذکار/ 70.
[600] بحارالانوار 8/ 309- 310.
[601] شیخ طوسی، امالی 1/ 318.
[602] حاج میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، 1/ 565.
[603] شیخ مفید الاختصاص،/ 208، اختلاف ملائکه با یکدیگر همانگونه که در قرآن مجید سوره ص آیه 69 آمده است جایز است.
[604] سید هاشم بحرانی، عوالم المعارف 15/ 144.
[605] اربلی کشف الغمه 1/ 497.
[606] الحجر، 43- 44.
[607] علامه مجلسی، بحارالانوار 8/ 303.
[608] بحار ط کمپانی 8/ 224.
[609] من لایحضره الفقیه 4/ 531.
[610] بحارالانوار، 43 /3.
[611] بحارالانوار، 43/ 28.
[612] قاضی نور الله شوشتری، احقاق الحق 5/ 117.
[613] سیوطی، جلالالدین، مسند فاطمه/ 116، چاپ حیدرآباد هند.
[614] علامه شیخ عمادالدین طبری، مناقب الطاهرین، خطی، کتابخانه مرحوم آخوند همدانی در همدان.
[615] بحارالانوار، 38/ 65.
[616] بحارالانوار، 38 /342.
[617] توفیق ابوعلم «اهل البیت» 276.
[618] توفیق ابوعلم، اهل البیت 164- 165.
[619] قاضی نور الله شوشتری، احق الحق 10/ 435، این دو بیت از قول حضرت علی علیهالسلام بعد از شهادت حضرت زهراء نیز نقل شده است.
[620] امین، سید محسن، اعیان الشیعه 1/ 323 ط بیروت.
[621] بحار الانوار، 22/ 523.
[622] قمی، حاج شیخ عباس، بیت الاحزان /140.
[623] بحار الانوار، 43، 195- 197.
[624] امین، سید محسن، اعیان الشیعه، 1/ 310 ط بیروت.
[625] ابنقتیبه، «الامامه و السیاسه» /12 ط قاهره.
[626] کافی 1 /460 باب مولد الزهراء علیهاالسلام.
[627] البحار 43، 218.
[628] بحارالانوار، 43/ 156.
[629] البحار 36/ 353.
[630] علم الیقین 2/ 687.
[631] الامامه و السیاسه 1/ 14.
[632] الامامه و السیاسه 1/ 14.
[633] الامامه و السیاسه 1/ 14.
[634] بیت الاحزان/ 78.
[635] بیت الاحزان / 14.
[636] بیت الاحزان / 97.
[637] ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه 6/ 50.
[638] بیت الاحزان/ 149.
[639] بحارالانوار 43/ 177.
[640] صحیح بخاری 5/ 177.
[641] الامامه و السیاسه 1/ 14.
[642] وسائل الشیعه و مستدرکاتها، 2/ 13، ط قاهره 1377.
[643] مطالبی را که مرحوم مجلسی اعلی الله مقامه در شرح لغات خطبه آورده ما در ترجمه کلامت خطبه در نظر گرفته و با توجه به آن توضیحات عبارات را ترجمه کرده و در صورت وجود مطالبی که خارج از شرح لغات باشد آنها را به ترتیب در پاورقی ذکر خواهیم کرد. (مترجم).
[644] علامه مجلسی در ذیل این کلمه گوید: مقصود از اخلاص آنست که همه اعمال را برای خداوند خالص نموده و ریا و هدفهای فاسده را با آن مخلوط نکند و در هیچ یک از کارهایش به غیر خداوند متعال توسل نجوید و تاویل کلمه توحید همین است، زیرا کسی که یقین داشته باشد که خالق و مدبر او خداوند است و در خدائیش با کسی شریک نیست، بر او لازم و سزاوار است که در پرستش او کسی را شریک قرار ندهد و در هیچ کاری به غیر او متوجه نشود.
[645] 2) در این فقره چندین احتمال وجود دارد:
اول: اینکه خداوند بر دلها آن چه را که لازمه این کلمه کرده است که عبارت از عدم ترکیب و عدم زیادتی صفات کمالیه موجوده بر ذات خداوند و امثال این گونه مطالب میباشد که مربوط به توحید است.
دوم: آن که عقل از این کلمه به آن میرسد به قلب متصل میکند و آیات آفاق انفس را به او مینمایاند و یا توحید فطری آنان را کامل میکند و در دلهایشان مستقر میسازد.
سوم: ممکن است مقصود آن باشد که عقلها را مکلف به رسیده به آخرین درجه دقائق کلمه توحید و تاویل نکرده بلکه همه دلها را مکلف ساخته که به ظاهر معنایش اذعان و اعتراف کنند و مقصود از وصول همین است.
چهارم: احتمال دارد ضمیر در کلمه «موصولها» به قلوب برگردد، یعنی بر دلها پیش از آن اندازه که امکان وصول دارند لازم نکرده و رسیدن به تاویل کامل این کلمه طیبه و دقائقی که از آن استنباط میشود و یا بطور مطلق اصولا رسیدن به اینها را بر بر دلها واجب ننموده است.
در بین این چهار احتمال اگر تفکیک و جدائی عبارت از یکدیگر نمیبود این وجه بعد از وجه اول بلکه مطلقا از همه وجوه بهتر بود.
[646] سیوطی در کتاب «الاتقان» 2/ 141 گوید: ابن ابیحاتم از عمرو بن مره روایت کرده که گوید: پنج نفر پیش از آنکه موجود شوند نامگذاری شدند: یکی حضرت محمد بود که حضرت عیسی به وجود او بشارت داده و گفت: و بشارتدهنده هستم به پیامبری که بعد از من میآید و اسمش احمد است...
[647] شاید مقصود از پرده، نیستی یا حجابهای اصلاب و ارحام باشد، و اینکه آنها را نسبت به «اهاویل» داده بخاطر وجود موانع و عوامل بازدارنده در این حالت است و شاید مقصود آن باشد که آنان در آن حال «اهاویل» و چیزهای ترسآور مصون و محفوظ بودند زیرا ترس و هول بعد از وجود به اشیاء میرسد و در حال نیستی ترس و وحشتی نیست و گفته شده: تعبیر به «اهاویل» از قبیل تعبیر از درجات عدم به ظلما و تاریکیها است.
[648] چنانکه قبلا متذکر شدیم در تمام این موارد مرحوم مجلسی به شرح و توضیح لغات پرداخته و در متن کتاب این توضیحات آمده است ولی از آنجا که ما با توجه به همان توضیحات به ترجمه لغات پرداختهایم از اینرو دیگر نیازی به ترجمه آن شروح ندیدیم. (مترجم).
[649] توبه 49.
[650] کهف، 50.
[651] آلعمران، 85.
[652] مائده، 50.
[653] مریم 27.
[654] نمل، /16.
[655] مریم /46.
[656] الانفال، 75.
[657] النساء 11.
[658] بقره 180.
[659] هود آیه 39.
[660] آلعمران 144.
[661] توبه /13.
[662] علامه مجلسی رضواناللهعلیه در ذیل این بخش از خطبه ابتدا، لغت «نکث»و «ایمان» را معنی کرده و سپس میگوید: مشهور در بین مفسرین آنست که این آیه درباره آن عده از یهودیانی نازل شده که پیمان خود را شکسته و با احزاب همکاری کرده و تصمیم گرفتند حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم را از مدینه خارج کنند و شروع کردند به پیمان شکنی و جنگ وگفته شده است که درباره مشرکین قریش و اهلی مکه نازل شده که پیمان خود را با پیامبر و مومنین که قرار گذشته بودند با دشمنان آنان همکاری نکنند، شکسته و قبیله بنی بکر را به علیه خزاعه یاری کردند و تصمیم گرفتند حضرت را از مکه بیرون کنند در دارالندوه گرد آمده و شیطان به صورت پیرمرد نجدی بر آنان ظاهر شد و آنان را راهنمائی کرد... تا آخر بدر، و یا پیمان شکنی را از این زمان شروع کردند، و اما مقصود زهرا از مردمی که عهد و میثاق خود را شکستند، یا همان هائی است که در آیه شریفه از آنان اسم برده شده که در این صورت بیانکننده وجوب جنگ با غاصبان خلافت و ربایندگان حق آن حضرت است که پیمان و عهدی را که با رسول خدا در مورد وصیت آن حضرت و نسبت به خویشاوندان و اهل بیتش بستند نقض کردند،همانگونه که خداوند قتال با پیمان شکنان قریش را واجب فرموده بود، و یا اینکه مقصود حضرت زهراء جن با غاصبان حق اهل البیت علیهمالسلام است و مقصود از پیمان شکنی آنان نقض همان عهدی بود که با رسول خدا بسته بودند که از آن حضرت اطاعت کرد، و مطیع اوامر و نواهی و بوده و در باطن با او دشمنی نکنند، که این عهد و پیمان را شکسته و به دستورات آن حضرت عمل نکردند و مقصود از اخراج رسول اخراج کسی است که همچون پیامبر و نفس آن حضرت و جانشین او در دستورات و اوامر و نواهی است که او را از مقام خلافت بیرون برده دستورات حضرت را در مورد اهل بیتش نادیده گرفتند که در این صورت در آیه قرآن در ضمن فرمایشات حضرت زهرا علیهاالسلام یک نحوه اقتباسی است از قرآن مجید.
[663] ابراهیم، /8.
[664] شعراء / 227.
[665] اقتباس از آیه 121 و 122 سوره هود.
[666] مریم/ 7.
[667] نمل/ 17.
[668] یوسف، 18.
[669] محمد صلی الله علیه و آله و سلم، 24.
[670] اقتباس از سوره زمر آیه 47.
[671] غافر، 78.
[672] علامه مجلسی، محمد باقر: بحارالانوار ج 43، /158- 159، در ترجمه خطبه از شرح مرحوم مجلسی استفاده کرده و در معانی لغات از آن کتاب شریف استفاده شد چنان که عن عبارات شرح مرحوم مجلسی در پاورقی کتاب آمده است، این خطبه شریفه را مرحوم مجلسی از کتابهای زیر نقل کرده است:
- ابن ابیالحدید معتزلی متوفای سال 655 در شرح نهجالبلاغه 16/ 234.
- ابن ابیطیفور احمد بن طاهر متوفای سال 280 در کتاب «بلاغات النساء» ص 3 19) ابنجریر رستم طبری از داشنمندان قرن چهارم در «دلائل الامامه» ص 40- 41.
- شیخ ثقه، صدوق الطائفه ابن بابویه متوفای 381 در «کشف الغمه» 1/ 493- 492.
- شیخ بزرگوار، ابومنصور مطبرسی از دانشمندان قرن ششم در «الاحتجاج» 1/ 149-147.
[673] مائده 80.
[674] مقصود خود ابنطیفور است.
[675] وی زید بن علی بن الحسین بن زید شهید پسر علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیهماالسلام است که با ابوالحسن علی بن محمد علیهالسلام معاصر بوده است چنانکه در صفحه 175 کتاب «البلاغات» آمده: و حدیث کرد مرا زید بن علی بن الحسین بن زید علوی، گفت: در حالیکه داشتم نماز میخواندم زنی به من رسید... به این مطلب علامه حاج شیخ محمد تقی شوشتری در «قاموس» خود آگاهی و دست یافته است زیرا جناب زید در سال 128 به شهادت رسیده و ابنطیفور در سال 280 از دنیا رفته است و نمیشود که بین آن دو مذاکره و گفتگوئی رخ داده باشد، و شگفتی از برخی بزرگان مانند ابن ابیالحدید است که این گفتار را در کتاب خود (16 /252) از ابنطیفور نقل کرده و متوجه این مطلب نشده است.
[676] ابوالعیناء: وی ابوعبدالله محمد بن قاسمبن خلاد الضریر غلام ابوجعفر منصور میباشد که اصلش از یمامه است و در سال 191 در اهواز متولد و در بصره بزرگ شده، وی بیش از دیگران حدیث حفظ داشت و فصیحترین و حاضر جوابترین مردم بود در چهل سالگی نابینا شد و در سال 283 از دنیا رفت، وی دارای کلمات با ارزش و شعر و ادب بود و از ابوعبیده و اصمعی استفاده کرده است، (اللمعه البیضاء /149)، عدهای گفتهاند که ابوالعیناء خود مدعی شده که این خطبه از سرودههای او است، ولی عدهای دیگر آن را روایت کرده و صحیح دانستهاند (بلاغات النساء 8).
[677] عبارت بدینگونه است ولی صحیح آنست که خواهر حسین و یا دختر علی علیهالسلام باشد. «مولف»
[678] شرح نهجالبلاغه، 16/ 252.
[679] بحارالانوار، 8 ط کمپانی، 108- 109.
[680] النص و الاجتهاد، مورد 7 حاشیه صفحه 107-106.
[681] کشف الغمه، 1/ 473 و 479.
[682] کشف الغمه، 1/ 473 و 497.
[683] «البحار» 8، ط کمپانی، /114.
[684] الدره البیضاء/ 1.
[685] نام دو درخت در منطقه حجاز.
[686] اللمعه البیضاء/ 2.
[687] «المراجعات» مراجعه 103.
[688] الاسراء 26.
[689] فتوح البلدان /46.
[690] تاریخ طبری 3/ 14.
[691] الکامل فی التاریخ 3/ 221.
[692] الاسراء، 28.
[693] الدر المنثور 5/ 273.
[694] الصواعق المحرقه/ 21.
[695] تفسیر کبیر، 29/ 284.
[696] شواهد التنزیل، 1/ 340.
[697] منتخب کنزالعمال چاپ شده در حاشیه «مسند احمد» 1/ 228.
[698] الملل و النحل، 1/ 23.
[699] مقدمه «فدک» الیف علامه قزوینی 7-:.
[700] شرح نهجالبلاغه 16/ 268 و 269.
[701] شرح نهجالبلاغه 16/ 268 و 269.
[702] «معجم البلدان» ماده فدک.
[703] فتوح البلدان / 46.
[704] السیره الحلبیه، 3/ 362.
[705] شرحالنهج 16، 286.
[706] الواقف، 402.
[707] سعد السعود/ 101- 102.
[708] کشف الغمه 1/ 476.
[709] الاحزاب / 33.
[710] الاحتجاج، 119/1- 123.
[711] یعنی پسر معاذ و این غیر از سعد بن معاذ است که در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فوت کرد.
[712] الاختصاص، / 183- 184 ط غفاری.
[713] آلعمران، 61، هر کس در مورد این مطلب بعد از آنکه یقین و علم برایت حاصل شد محاجه کرد بگو بیائید تا پسرانمان و پسرانتان، زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را بخوانیم بعد نفرین کرده و لعنت خداوند را بر دروغگویان قرار دهیم.
[714] الاحزاب، 33.
[715] النص و الاجتهاد، مورد 8 صفحه 110- 119.
[716] کنز الفوائد/ 361- 362. از رساله تعجب.
[717] دلائل الصدق، 3/ 66- 71.
[718] شرح نهجالبلاغه 16/ 286.
[719] شرح نهجالبلاغه، 14/ 190- 191.
[720] الطرائف. /248- 251.
[721] تلخثیص الشافی، 3/ 122- 124.
[722] الاحزاب، 33.
[723] الطلاق، 1. زنان مطلقه را از خانهای خود خارج نکنید و آنان نیز خارج نشوند مگر اینکه کار زشت آشکاری انجام دهند.
[724] بان قتیبه دینوری متوفای سال 276 گوید: عمر به ابوبکر گفت، بیا برویم نزد فاطمه چون ما او را به خشم آوردهایم، با یکدیگر به منزل آن حضرت رفته و اجازه خواستند که بر آن حضرت وارد شوند، حضرت اجازه نداد، نزد حضرت علی رفته و با او صحبت کردند و آن حضرت آن را به حضور حضرت فاطمه علیهاالسلام برد، هنگامی که روبروی آن حضرت نشستند روی خود را به طرف دیوار برگردانید. آنان به آن حضرت سلام کردند و جواب سلام آنان را نداد، ابوبکر لب به سخن گشوده و گفت: ای حبیبه رسول خدا، به خدا سوگند که خویشاوندان رسول خدا از خویشاوندان خودم نزد من محبوبتر میباشند، و تو در نزد من از عایشه دخترم محبوبتری و دوست میداشتم که روز رحلت پدرت من نیز از دنیا میرفتم و بعد از او در این دنیا باقی نمیبودم، آیا شما مرا چنین آدمی میبینید که با اینکه عارف به حق شمایم و فضیلت و شرافت تو را به خوبی میدانم در عین حال حق تو را بگیرم و از میراث رسول خدا مانع شوم، نه این چنین نیست، جز اینکه من از پدرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «ما ارث نمیگذاریم، هر آن چه از ما بماند صدقه است».
فرمود: آیا شما خود این چنین میبینید که اگر من حدیثی را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برایتان نقل کنم که شما به آن حدیث آشنا باشید به آن عمل عمل خواهید کرد؟.
گفتند: آری، فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشنیدهاید که میفرمود: «خشنودی فاطمه خشنودی من و خشم فاطمه موجب خشم و غضب من است، هر کس فاطمه دخترم را دوست داشته باشد مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را خشنود و راضی سازد مرا خشنود و راضی ساخته و هر کس فاطمه را به خشم درآورد مرا به خشم درآورده است»؟
گفتند: آری، این حدیث را از رسول خدا شنیدهایم،
فرمود: پس من، خداوند و فرشتگانش را شاهد و گواه میگیرم که شما مرا به خشم درآورده و راضی نساختید و هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ملاقات کردم از شما به او شکایت خواهم کرد،
ابوبکر گفت: من از خشم و غضب آن حضرت و خشم و غضب تو ای فاطمه به خداوند پناه میبرم بعد شروع به گریه کرد و چنان میگریست که نزدیک بود جانش به دررود و در آن لحظه حضرت میفرمود: به خدا سوگند، به دنبال هر نمازی که بخوانم تو را نفرین میکنم... علی علیهالسلام تا وقتی فاطمه علیهاالسلام زنده بود بیعت نکرد و او بعد از پدرش بیش از هفتاد و پنج شب زنده نبود. «الامامه و السیاسه، 1/ 13»
[725] تلخیص الضافی، 3/ 129- 132.
[726] الامام علی علیهالسلام تالیف نویسنده / 560.
[727] الرسائل العشر، ط النشر الاسلامی، / 125، «تلخیص الشافی»، 2/ 157.
[728] الطرائف، 251- 252 ط خیام قم.
[729] رسائل صفحه 300.
[730] الغدیر، 7/ 226- 131.
[731] سیره الائمه علیهمالسلام، / 130، ط بیروت.
[732] تلخیص الشافی 3/ 127.
[733] بحارالانوار، 8/ 116، ط کمپانی.
[734] از این اشکال میتوان چنین جواب داد که ادعای ارث بر سبیل تنزل و مماشات و در مقام محاجه و استدلال بوده است، یعنی حضرت خواستهاند بفرمایند که ما ترک حضرت رسول متعلق به او است چه از راه بخشش و چه از راه ارث، اگر بخشش را قبول نکردند آنان را ملتزم به میراث کند و آنان هم ادعای نحله را با رد شهود و ادعیا میراث را با حدیث مجعول رد کردند.
[735] دلائل الصدق، 3/ 73.
[736] صحیح البخاری، 5/ 177.
[737] نمل، 16، و ورث سلیمان داود.
[738] مریم،: رب هب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من ال یعقوب.
[739] نساء 1، یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین.
[740] بحارالانوار، 8/ 107 ط کمپانی.
[741] اللمعه البیضاء، 382.
[742] التحریم، 10، زن نوح و زن لوط که همسر دو نفر از بندگان صالح ما بودند و به آن دو خیانت کردند و به آنان گفته شد به همراه جهنمیان وارد دوزخ شوید...
[743] کشف الغمه 1/ 478- 479.
[744] دلائل الصدق 3/ 40.
[745] عبدالجبار صاحب کتاب المغنی.
[746] شرح نهجالبلاغه، 16/ 227.
[747] شرح نهجالبلاغه، 16/ 227.
[748] مسند احمد حنبل، 1/ 13.
[749] دلائل الصدق، 3/ 56.
[750] سیره الائمه، 1/ 120.
[751] النساء 8، مردها از آن چه که فرزندان و خویشاوندان به جای میگذارند بهرهای دارند و زنان نیز از آن چه که فرزندان و خویشاوندان به جای میگذارند بهرهای دارند و زنان نیز از آن چه که فرزندان و خویشاوندان به جای میگذارند چه کم باشد و چه زیاد بهره و نصیبی مشخص دارند.
[752] النساء 11، خداوند شما را توصیه میکند در فرزندانتان پسر مانند بهره دو دختر.
[753] بقره، 183، 184، بر شما روزه نوشته شده است، همانگونه که بر دیگرانی که قبل از شما بودند نوشته شده بود... هر کس از شما که مریض و یا مسافر باشد در روزهای دیگری روزه را بگیرد.
[754] بقره، 183، 184، بر شما روزه نوشته شده است، همانگونه که بر دیگرانی که قبل از شما بودند نوشته شده بود... هر کس از شما که مریض و یا مسافر باشد در روزهای دیگری روزه را بگیرد.
[755] مائده 3، بر شما مردار و خون و گوشت خوک حرام شده است.
[756] انفال، 75.
[757] مریم 3، 4.
[758] نمل، 16.
[759] مریم، 6.
[760] مراجعه کنید به صحیح بخاری کتاب الجهاد و السیر باب فرض الخمس صفحه 5- 3- 10، صحیح مسلم کتاب الجهاد و السیر، باب حکم الفیء، الاموال تالیف ابوعبید /11، وی حدیث بخاری را به صورت ناتمام آورده است، سنن بیهقی 6/ 299، معجم البلدان 6/ 343، تفسیر ابنکثیر، 5/ 288، تاج العروس 7/ 166.
[761] الغدیر، 7/ 190- 197.
[762] شرح نهجالبلاغه، 16/ 230- 231.
[763] الانفال، 41،بدانید آن چه که غنیمت و سود بردید همانا خمس آن برای خدا و رسول و ذوی القربی است.
[764] دلائل الصدق، 3/ 75.
[765] دلائل الصدق، 3/ 76.
[766] دلائل الصدق، 3/ 54.
[767] طریحی، مجمع البحرین ذیل کلمه «فدک».
[768] شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید 16/ 214.
[769] نهجالبلاغه بخش نامهها، نامه 45.
[770] ظاهرا مالکییت آن حضرت نسبت به این دو ملک بعد از رحلت حضرت زهراء و در دوران حکومت خلفاء و یا خلافت خود آن حضرت بوده است.
[771] شرح نهجالبلاغه 16/ 236.
[772] «فدک» 166- 174.
[773] ادامه گفتار حضرت چنین بود:... اندیشههای ناروائی که شما را گیج کرده، و نیرنگی که دلهایتان را فراگرفته است، لکن اینها آه سردی بود که از دل بر آمد و جوشش سینه و خروش خشم و ارائه حجت و اتمام دلیل بود.
[774] بحارالانوار 8/ 127- 128 ط کمپانی.
[775] الزهراء علیهاالسلام / 118- 120، ط بیروت، این همان کتابی است که برنده دومین جایزه تالیف بهترین کتاب در زندگی حضرت زهراء است.
[776] علامه مجلسی گوید: علامه در کتاب کشکولی که به او منسوب است از مفضل بن عمر روایت کرده که حضرت صادق علیهالسلام فرمود هنگامی که ابوبکر زمام امر خلافت را در دست گرفت عمر به او گفت این مردم بندگان دنیایند و چیزی غیر از دنیا نمیخواهند تو علی و خانوادهاش را از خمس و فییء و فدک منع کن، پیروان و هماداران او وقتی از این با خبر شوند علی را رها میکنند و به خاطر رغبت در دنیا و حرص و تمایل شدید به آن به تو روی میآورند... (بحارالانوار 8/ 104 ط کمپانی).
[777] منافقون، 7.
[778] شرح نهجالبلاغه، 16/ 284.
[779] «فاطمه الزهراء من المهد الی اللحد» 352- 359.
[780] جز خداوند کسی دیگر وجود ندارد گمانت ر برطرف کن، پروردگار مخلوقات تو را به آن چه که اهمیت میدهی کفایت میکند.
[781] شیخ مهدی مازندرانی گوید: بعد حضرت علی به چهره حضرت فاطمه دختر رسول خدا نگریست دید رنگ چهره زرد شده بر آن گروه حمله کرده جناح راست را بر چپ و چپ را به راست تبدیل کرده و عده از آنان را کشت و آن گروه خودشان یکدیگر را پایمال کردند، بعد حضرت برگشته و گفت ای فاطمه ای پاره تن رسول خدا آیا با بودن من که پسر عموی تو علی بن ابی طالبم چهرهات زرد میشود؟ فرمود: کسی که تو پشتیبانش باشی ضرر نمیکند. (شجره طوبی، 66).
[782] سیره الائمه الاثنی عشر، 1/ 79- 81 (البته این داستان در مورد کسی که به زنیب دختر پیامبر صدمه وارد کرده بود نیز نقل شده است. مترجم).
[783] آلعمران 191- 195، کسانی که در حال قیام و قعود و خوابیدن به یاد خدایند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند،- میگویند- پروردگار اینها را بیهوده نیافریدی، پروردگارا پاک و منزه هستی ما را از عذاب دوزخ نگه دار... پس پروردگارشان دعایشان را مستجاب کرده و فرمود من عمل هیچ کس از شما از مرد و زن را تضییع نکرده و بیفایده نمیگذارم.
[784] بحارالانوار، 19/ 66.
[785] «الروض الفائق» / 256.
[786] بحارالانوار، 43/ 13.
[787] بحارالانوار، 11043.
[788] بحارالانوار 43/ 145، 92، 113.
[789] بحارالانوار 43/ 145، 92، 113.
[790] بحارالانوار 43/ 145، 92، 113.
[791] بحارالانوار 43/ 145، 92، 113.
[792] سید هاشم بحرانی (ره)، معالم الزلفی /397.
[793] احقاق الحق 10/ 367.
[794] کشف الغمه 1/ 507.
[795] «موده القربی» تالیف سید علی همدانی به نقل از پاورقی احقاق الحق 10/ 368.
[796] «کشف الغمه» 1/ 471، در بعضی از نسخهها آمده است، «کینه او را» داشته باشد و این مناسبتر است.
[797] بحارالانوار، 43/ 113.
[798] بحارالانوار، 43/ 107.
[799] ابنشهر آشوب، «المناقب» 3/ 348.
[800] «الجنه العاصمه» /100.
[801] کفایه الطالب، باب 79/ 300.
[802] شیخ بهائی، کشکول به نقل از ریاض المدح و الرثاء، تالیف شیخ سلیمان بلادی بحرانی / 221- 222.
[803] «تاریخ بغداد» 4/ 240.
[804] ابنشهر آشوب «المناقب» 3/ 346.
[805] الریاض النضره 2/ 202.
[806] امینی، الغدیر، 2/ 305- 316.
[807] شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید 9/ 193.
[808] الجنه العاصمه، 6/ 104.
[809] ذخائر العقبی / 31- 32.
[810] فاطمه الزهراء علیهاالسلام / 44.
[811] دلائل الامامه طبری / 16- 17.
[812] سوره رعد / 39. «یمحو الله ما یشاء و ینبت و عنده امالکتاب».
[813] کفایه الطالب، باب 87/ 298- 299.
[814] برد جردی نوعی از بردیمنی است.
[815] بحارالانوار 43/ 112- 113.
[816] بحارالانوار 43/ 112- 113.
[817] بحارالانوار 43/ 112- 113.
[818] احقاق الحق 35710.
[819] احقاق الحق 35710- 360.
[820] ذخائر العقبی، 27.
[821] بحار الانوار، 43/ 111-112.
[822] هجری- منسوب به هجر از بلاد اقصی یمن.
[823] قطوانی، منسوب به قطوان که از دهات اطراف کوفه است.
[824] بحارالانوار 19- 113.
[825] بحارالانوار 19- 585.
[826] ابنماجه، سنن المصطفی 2/ 538.
[827] صفوه الصفوه، تالیف ابنجوزی، 2/ 3.
[828] ذخائرالعقبی،/ 49.
[829] احمد بن حنبل، «المناقب» خطی.
[830] زینی دحلان، «السیره النبویه» چاپ شده در حاشیه «السیره النبویه» ج 2/ 10، و به احقاق الحق 10/ 395- 400 مراجعه کنید.
[831] بحارالانوار 73/ 94.
[832] کشف الغمه 1/ 359.
[833] درباره این تعداد جمعیت با توجه به اینکه هنوز سال اول هجری است و قاعده نباید به این تعداد جمعیت مسلمان شده باشند که مردان آنها چهار هزار نفر باشند کمی متن روایت قابل تامل است و به هر حال گاهی این گونه ارقام غلوآمیز از زبان راویان در متن روایات زیاد شده و گاهی نیز نشانه زیادتی جمعیت است نه آنکه دقیقا بر مبنای شمارش باشد. (مترجم)
[834] بحارالانوار 43/ 95- 96.
[835] بحارالانوار 43/ 115.
[836] امالی شیخ 1/ 263- 264، جزء دهم.
[837] دلائل الامامه. / 25.
[838] تاریخ بغداد، 5/ 7.
[839] در مقام ترجمه وظیفه مترجم نقد و بررسی مطالب نیست و امانت در ترجمه ایجاب میکند هر آن چه که در متن آمده ترجمه شود خاصه اگر روایتی از کتابی مشهور و با سابقه باشد در عین حال تذکر این مطلب که، ممکن است روایتی هر چند اصل و کلیت آن وارد شده باشد اما راوی به خاطر کمی حافظه و ضبط بدون توجه به حقائق تاریخی چیزهائی را افزوده، و ناقلان بعدی نیز فقط به نقل آن روایت اکتفا کردهاند لازم است، مثلا در این روایت جای این گفته هست که در سال اول هجری که این ازدواج مقدس صورت گرفته نه جعفر در مدینه بود و نه هنوز عقیل در سلک مسلمانهای مدینه بوده است و الا در جنگ بدر اسیر نمیشد. (مترجم)
[840] شجره طوبی / 254.
[841] بحارالانوار جلد 43/ 117-115.
[842] دلائل الامامه، 24- 25.
[843] بحارالانوار، 43/ 132.
[844] آلعمران، به نمینخواهید رسید تا اینکه از آن چه که دوست میدارید انفاق کنید.
[845] نزهه المجالس، تالیف صفوری / 226 به نقل از احقاق الحق 10/ 402.
[846] اربلی، کشف الغمه، 1/ 366.
[847] بحارالانوار، 43/ 10 به نقل از دلائل الامامه / 11.
[848] قاموس الرجال 10/ 382.
[849] الغیدر 7/ 228.
[850] فاطمه الزهراء من المهد الی اللحد /204.
[851] اسد الغابه 7/ 149.
[852] ابناثیر، الکامل، 2/ 77.
[853] حلیهالاولیاء 2/ 74.
[854] زندگی حضرت زهراء / 69.
[855] اعیان الشیعه 1/ 314.
[856] بحارالانوار 43/ 59- 51.
[857] بحارالانوار 43/ 59- 51.
[858] بحارالانوار 43/ 81- 151.
[859] بحارالانوار 43/ 81- 151.
[860] ابوعلی حسین بن علی بن یزید بغداد کرابیسی از شاگردان و اطرافیان امام شافعی است که از دیگران در حضور و شرکت در مجلس درس او مشهورتر و آشناتر به مذهب او بوده است، تالیفاتی در فقبه و اصول دارد، وی در سال 245 یا 248 فوت کرده است. کرابیسی منسوب به کرابیس به معنای جامههای غلیظ و مفردش کرباس است و این لفظ فارسی است که عربی شده است و شاید این شخص فروشنده کرباس بوده است، لذا از این جهت منسوب به آن شده است. ابنالندیم گوید: وی از مجبره بوده و با حدیث و فقه آشنائی داشته است از جمله کتابهای او «المدلسین فی الحدیث» و «کتاب الامامه» که در این کتاب بر علی بن ابیطالب علیهالسلام ایراد گرفته است... (الکنی و الالقاب، ج 3، /93- 94).
[861] علامه سید محسن امین در «المجالس السنیه» جلد 2/ 127 مینویسد روی که حساب راویان این خبر دختر ابوالجهل را به این شرافت و کرامت اختصاص دادهاند و چرا این نسبت را برای غیر دختر او قائل نشدند؟! آیا این نسبت به خاطر آن بود که وی از جمال و زیبائی بیشتری برخوردار بود به طوری که هیچ یک از دیگر دختران جوان عرب به مانند او نبودند؟ نه، بلکه از آن جهت بوده که بیشتر بتوانند بر آن حضرت ایراد و عیب بگیرند و خضیت آن حضرت را لگدمال کنند و بگویند که آن حضرت فقط به منظور ناراحت کردن رسول خدا خواسته دختر دشمن درجه یک آن حضرت را بر دختر آن حضرت ترجیح دهد و هدفی جز به خشم در آوردن رسول خدا نداشته است.
[862] تلخیص الشافی 2/ 276- 279.
[863] صحیح البخاری 4/ 101، کتاب الخمس، باب مطالب مربوط به زره و عصا و شمشیر حضرت رسول...
[864] تهذیب التهذیب، 10/ 151.
[865] شرح نهجالبلاغه، 4/ 13- 102.
[866] شرح نهجالبلاغه ج 4 صفحه 102.
[867] صحیح نجاری، 7/ 47، باب دفاع مرد از دخترش در غیرت و انصاف.
[868] الحاکم «المستدرک» 3/ 158- 159.
[869] تاریخ بغداد 13/ 142.
[870] شرح نهجالبلاغه 4/ 65.
[871] «تحفه العالم فی شرح خطبه العالم» تالیف علامه سید جعفر آل بحرالعلوم صفحه 247- 248 و مقدمه رجال بحرالعلوم، قصیده طولانی است، ما فقط بخشی را آوردیم که شاهد بحث بود.
[872] سوره نباً/ 40، و در آن روز کافر میگوید ای کاش من خاک میبودم.
[873] مجمع البحرین، ماده حوط و علی.
[874] مجمع البحرین، ماده حوط و علی.
[875] قف: یکی از دشتهای اطراف مدینه است که عدهای از مردم مدینه در آن جا باغ داشتند- (لسان العرب)
[876] وفاء الوفاء 3/ 990- 996- 825- 826.
[877] سیفنه البحار، 2/ 350- 351.
[878] بحارالانوار 21/ 22/ 23.
[879] بحارالانوار 103/ 185- 186.
[880] وسائل الشیعه، 13/ 311.
[881] اشاره به آیهای است در قرآن مجید از قول هارون برارد حضرت موسی علیهالسلام که در مقابل اعتراض آن حضرت به او که چرا در مقابل سامری و گوسالهاش کاری انجام ندادی خطاب به برادر گفت: «یا بن ام ان القوم استضعفونی و کادو ان یقتلوننی.»
[882] الامامه و السیاسه ج 1/ 19- 20-.
[883] وی ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری نویسنده کتاب «فدک» و «سقیفه» است.
[884] ابن ابیالحدید، «شرح النهج» 6/ 50.
[885] صحیح البخاری، 4/ 96.
[886] صحیح البخاری، 5/ 177.
[887] لسان المیزان، 1/ 268.
[888] الملل و النحل، 1/ 57.
[889] انساب الاشراف، 1/ 586.
[890] العقد الفرید، 5/ 13.
[891] الوافی بالوفیات، 5/ 347.
[892] الکنی و الالقاب، 3/ 219.
[893] تاریخ ابوالفداء 1/ 164.
[894] تاریخ طبری، 1/ 164.
[895] اعلام النساء ج 4 صفحه 114.
[896] دلائل الصدق، 3/ 92، اسم این شاعر حافظ ابراهیم و شعر نیز در دیوانش ج 1/ 82، میباشد که در دارالکتب المصریه به طبع رسیده است.
[897] بائیه ابن ابیالحدید قصائد هفتگانه علویات. (السبع العلویات).
[898] نهج الحق و کشف الصدق / 217 ط بیروت و نیز به تاریخ یعقوبی 2/ 105 و تاریخ ابنشحنه در حاشیه «الکامل» 7/ 164 مراجعه کنید.
[899] اثبات الوصیه، / 123.
[900] قره العین ط بشاور 78.
[901] شرح النهج، 16/ 274.
[902] السیره الحبیه 3/ 362.
[903] وفاه الصدیقه الزهراء/ 78.
[904] لسان المیزان 4/ 189.
[905] تلخیص الشافی 3/ 76 و «البحار» 28/ 390.
[906] تلخیص الشافی 2/ 76 و «البحار» 28/ 390.
[907] بحارالانوار، 53/ 18- 19.
[908] مراه العقول، 5/ 320.
[909] حسینی، کمالی استرآبادی، محمد رضا ابن ابیالقاسم بن فتح الله بن نجمالدین، «الصوارم الحاسمه فی تاریخ احوالات الزهراء الفاطمه» خطی، به نقل از کتاب «نوائب الدهور». 3/ 157 تالیف عالم بزرگوار میر جهانی ط مکتبه الصدر طهران.
[910] میرجهانی، نوائب الدهور، 194 و 2، نائب الدهور تالیف علامه میرجهانی 194 و 192.
[911] میر جهانی، نوائب الدهور، 192.
[912] الغدیر 3/ 103- 104.
[913] بنابر آنچه که در برخی روایات آمده این اشعار را امیرالمومنین علیهالسلام بعد از دفن حضرت زهرا سرود و دلیل بر این مطلب آن که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همانطور که در روایات آمده به دخترش خبر داد که بزودی به آن حضرت میپیوندد و لذا گفتن این جمله که از به درازا کشیدن زندگی بعد از مرگ تو گریه میکنم از حضرت فاطمه چندان مناسبت نیست.
[914] علم الیقین فی اصولالدین، تالیف مولی محسن کاشانی رحمهالله 686- 688 فصل 20.
[915] کتاب سلیم بن قیس الکوفی، 134.
[916] بحارالانوار جلد 8/ 103 به نقل از الاختصاص شیخ مفید، و الاختصاص / 183.
[917] الاعراف، 150/ یا بن ام ان القوم استضعفونی کادوا ان یقتلوننی. (این جملهای است که هارون برادر موسی به آن حضرت گفت).
[918] الانفال / 65 «فان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین».
[919] شیخ مفید، الاختصاص / 184- 187 ط مکتبه الصدوق.
[920] بحرانی، عوالم العلوم، 11/ 284.
[921] یعنی در دنیا، دیگر دیداری نیست والا در قیامت پیروان و شیعیان آن حضرت اطراف آن حضرت خواهند بود تا چه رسد به خانواده و فرزندانش.
[922] ابن ابیالحدید گوید: مقصود از ودیعه و گرو حضرت زهراء است گویا آن حضرت به جای دیدار رسول خدا همانگونه که هر ودیعهای عوض و جایگزین چیزی است که در مقابل آن گرفته شده است. «شرح نهجالبلاغه 10/ 269»
[923] علامه خوئی در ذیل این خطبه در کلمه «تظافر» گوید تظافر از ماده ظفر است به معنای پیروز شدن که گویا آنان با وجود رسول خدا نمیتوانستند بر آن حضرت پیروز شوند و بعد از رحلت به مقصود خود رسیدند و یا از ظفر به معنای ناخن است که مانند ناخن بند کردن باز و عقاب در صید خود است که با این عمل طعمه خود را درهم میشکند و له میکند و از بین میبرد و میکشد. (ج 3/ 14).
[924] «المجالس السنیه فی مناقب و مصائب القره النبویه» تالیف سیدمحسن امین 2/ 123.
[925] شرح نهجالبلاغه، 14/ 193.
[926] مستدرک الوسائل ج 1/ 13.
[927] مستدرک الوسائل ج 1/ 13.
[928] اهل البیت «توفیق ابوعلم». 167- 165- 163.
[929] اهل البیت «توفیق ابوعلم». 167- 165- 163.
[930] اهل البیت «توفیق ابوعلم»، / 176- 165- 163.
[931] صدور این گونه عبارت از عمر بن خطاب چندان شگفتی ندارد زیرا ما نمونههای تندتر و سختتری را در دروان زندگی رسول خدا از وی سراغ داریم، برای مثال چندین نمونه از آنها را از کتاب الصویه کتاب «تذکره الفقهاء» 2/ 469- 470 میآوریم.
علامه حلی گوید: مساله: «اگر وصی به خردمندترین افراد شهر وصیت کند... و اگر بگوید نادانترین مردم، برخی از شافعیه گویند به کسی داده میشود که صحابه رسول خدا را سب میکنند» وی بعد از بررسی گفتار آنان میگوید: عمر بن خطاب در نزد اهل سنت به عنوان دومین خلیفه شمرده میشود وی رسول خدا در بیماری آخرنی خود سب کرد، در آن هنگام که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دوات و استخوان شانهای بیاورید تا در آن چیزی بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید، عمر گفت: همانا این مرد یاوه میسراید، کتاب خدا ما را بس است، و رسول خدا با حالت غضب از او روی برگردانید.
و روز دیگری گفت: رسول خدا درختی است که در مزبله روئیده است و مقصودش پستی خاندان آن حضرت بود، این سخن که به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید سخت برآشفت و اعلان کرد که مردم در مسجد جمع شوند، همه مسلمانها در مسجد جمع شدند حضرت بر منبر بالا رفته و پس از حمد و ثنای الهی فرمود ای مردم هر یک از شما نسبت خود را اعلام کند تا او را کاملا بشناسیم، یکی از آن جمع به پاخاسته و گفت: ای رسول خدا من فلانی پسر فلانی هستم، حضرت فرمود:راست گفتی، دیگری حرکت کرد و گفت: من فلانی پسر فلان کسم حضرت فرمود: تو فرزند فلان کس که گفتی نیستی بلکه فرزند فلان کس میباشی و فلانی تو را به خود نسبت داد، وی شرمنده شده و نشست و دیگر کسی از جا حرکت نکرد، حضرت دستور خود را بار دیگر تکرار کرد هیچ کس از جا حرکت نکرد، فرمود: کجا است آن کسی که به اهل بیت من ناسزا گفته، از جا بلند شود و خود را به پدرش نسبت دهد، عمر از جا حرکت کرده و گفت: ای رسول خدا ما را به بخش، خداوند از تو بگذرد، ما را بیامرز خداوند تو را بیامرزد، نسبت به ما بردباری به خرج ده خداوند نسبت به تو بردباری کند.
باید توجه داشت که روایت مربوط به دوات از طریق شیعه و سنی مشهور و مستفیض است که و برای آگاهی بیشتر برخی از مدارک آن را در اینجا میآوریم: صحیح بخاری ط محمد علی صبیح و فرزندانش 1/ 39 باب کتابه العلم و 4/ 85 باب وساطت و درخواست شفاعت از اهل ذمه، و 121 باب اخراج یهود از جزیرالعرب و 6/ 11 باب نامه نوشتن پیامبر به کسری و قیصر و 7/ 156 باب قول مریض، قوموا عنی، و 9/ 137 باب کراهت داشتن اختلاف، و صحیح مسلم 5/ 75 ط درالفکر بیروت باب ترک وصیت برای کسی که چیزی ندارد و مسند احمد 3/ 346 ط دارارصاد بیروت. و روایت به عبارات گوناگون وارد شده است «هجررسولالله»، «ماله اهجر» «و ما شانه اهجر» که از تمام این عبارات نسبت هذیان به رسول خدا معلوم میشود مگر اینکه در بعضی از آنها کلمه «وجع- به معنای درد» را اضافه کرده و یا جایگزین نمودهاند تا عبارت را تصحیح کرده باشند و ابروی خلیفه را حفظ کنند، لکن هیهات، که آبروی خلیفه با این کارها درست نمیشود.
[932] آلعمران، 96، «ان اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا و هدی للعالمین».
[933] بقره/ 144، «قد نری نقلب وجهک فی السماء فلنولینک قبله ترضیها فول وجهک شطر المسجد الحرام و حیث ما کنتم فولوا و جوهکم شطره».
[934] اصلع کسی است که موهای جلوسرش ریخته و بطین به کسی میگویند که شکم او بزرگ و چاق است.
[935] حدیث غصب خلافت و به زور گرفتن آن از جمله مسائل یاست که هیج خردمندی شک و شبههای در آن ندارد بلاذری روایت میکند که بعد از کشته شد حضرت امام حسین عبدالله عمر بن یزید بن معاویه نوشت:
اما بعد، همانا مصیبتی بس بزرگ و فاجعهای عظیم، و رویداد بزرگی در اسلام رخ داده و روزی بمانند روز شهادت حسین بن علی علی نیست، یزید به او نوشت ای احمق ما بر سر خانههای نو و فرشهای گسترده و جایگاههای آمادهای نشستهام و برای آن جنگیدهایم، اگر حق با ما بودهکه از حق خود دفاع کردهایم و اگر حق با غیر ما بوده که پدرت اولین کسی بودکه این کار را سنت کرده و حق را از اهلش گرفته است (نهج الحق و کشف الصدق تالیف علامه حلی رحمهالله صفحه 356 ط بیورت).
[936] علامه ایمین به هنگام نقل روایت کتک زدن عمر زنان را به هنگامی که کسی از خاندان رسول خدا از دنیا میرفت چنین میگوید:... ولی نمیدانم که آیا فاطمه صدیقه در آنروز از جمله همان زنانی بودند که کتک خوردند یا نه، به هر حال آن حضرت بر فقدان پدرش گریان بود. (الغدیر، 5/ 160).
[937] الاسراء 63.
[938] بحارالانوار جلد 8 ط کمپانی صفحه 221- 223. و اشعار فوق در متن کتاب تا آخر آمده است.
[939] طبری دلائل الامامه / 242، ط الغری.
[940] قاضی نور الله شوشتری احقاق الحق، 2/ 373.
[941] مقاتل بن عطیه (م 505)، الخلافه و الامامه، بیروت با مقدم دتر حامد حفنی داود.
[942] کنز الفوائد، 1/ 150، ط قم.
[943] کتاب سلیم بن قیس ط بیروت / 85- 84.
[944] علامه مجلسی، بحارالانوار، 44/ 83.
[945] طبری، دلائل الامامه، ط نجف 212، و بحارالانوار 50/ 59، توضیح یعنی از علام مجلسی است و در بحارالانوار است.
[946] مجلسی، بحارالانوار 52/ 386.
[947] صدوق، معانی الاخبر، مکتبه الصدوق/ 206.
[948] مجلسی، بحارالانوار، 52/ 314.
[949] ابنقولویه، کامل الزیارات، باب 108/ 334.
[950] مجلسی، بحارالانوار 53/ 23.
[951] ابنقولویه، کامل الزیارات، 108/ 333.
[952] مجلی، بحارالانوار 25 /372، حدیث طولانی بود آن اندازه که مورد نیاز بود از آن نقل کردیم.
[953] صدوق رحمهالله تعالی، امالی، مجلس 24.
[954] بحارالانوار، 28/ 51.
[955] کامل بهائی، شیخ عمادالدین طبری / 313، طبری این کتاب را بعد از مناقب الطاهرین که در تولی است تالیف نموده، کامل در سال 675 تالیف شده است. برای اهمیت کتاب رجوع شود به فوائد الرضویه محدث قمی ره /111.
[956] ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه 3/ 190.
[957] مقاتل الطالبیین/ 49 ط بیروت.
[958] بحارالانوار / 43/ 215.
[959] کافی، 1/ 498.
[960] وفات الصدیقه الزهراء علیهاالسلام 114- 115.
[961] وی از ابوبصیر، از ابوعبدالله جعفر بن محمد علیهالسلام نقل کرده که، فرمود: حضرت زهرا در بیستم جمادی الثانی در پنجاه و پنجمین سال عمر رسول خدا متولد شد هشت سال در مکه و ده سال در مدینه زندگی کرد و بعد از رحلت پدر بزرگوارش هفتاد و پنج روز (یا نود و پنج روز) زندگی کرد و در روز سهشنبه سوم جمادی الاخر از دنیا رفت، دلائل الامامه / 45.
البته در نسخه طبری پنجاه و هفت روز است که و شاید تصحیف و تحریف شده باشد و صحیحش همان نود و پنج روز است.
[962] بحارالانوار، 43/ 215- 216.
[963] طبری، «دلائل الامامه» / 45.
[964] بیت الاحزان / 160.
[965] ملتقی البحرین / 418 و «الجنه العاصمه» 1/ 251.
[966] ملتقی البحرین/ 481 و «الحنه العاصمه» 1/ 251.
[967] ملتقی البحرین / 81.
[968] بلادی بحرانی «وفات فاطمه الزهراء» 77.
[969] وفاه فاطمه الزهراء / 78.
[970] در نسخه بدل «دون الفراق.
[971] در نسخه بدل چنین آمده است، فاطمه بعد احمد.
[972] بیت الاحزان / 150- 152.
[973] بعد دست راست خود را زیر سر نهاد و رو به قبله خوابید، بحارالانوار 43/ 188 و دستش را زیر گلویش نهاده و گفت من هم اکون از دنیا خواهم رفت «تذکره الخواص 318» و دست راستش را زیر سر نهاد «وفاه الزهراء/ 79» تالیف بلادی.
[974] «طه» 55، شما را از زمین آفریدیم و به آن برمیگردانیم و بار دیگر شما را از آن بیرون میآوریم.
[975] وفاه الصدیقه الزهراء علیهاالسلام، 106- 110.
[976] عوالم المعارف، 11/ 292.
[977] در تذکره الخواص / 319 آمده است که علی غسل میداد و اسماء بر آن آب میریخت.
[978] المجالس السنیه،2/ 122.
[979] «الخصال» 360- 588.
[980] بحارالانوار 43/ 215.
[981] بحارالانوار 43/ 183 و 180.
[982] بحارالانوار 43/ 183 و 180.
[983] بحارالانوار 43/ 192.
[984] وسائلالشیعه، 2/ 872- 877 باب 52، از ابواب دفن.
[985] بحارالانوار 43/ 181- 182 پاورقی از آقای محمد باقر بهبودی.
[986] «الاصابه» 4/ 378.
در اینکه جناب اسماء بنت عمیس آغازی خوب و فرجامی خوبتر در زندگی خود داشته است شکی نیست یعنی ابتداء همسر جعفر بن ابیطالب و در آخر همسر امیرالمومنین علی علیهالسلام بوده و چند سالی که ابوبکر میزیسته و توانسته در دامن پاک خود بذری ناپاک را پاک و پاکیزه تربیت کند و محمد بن ابیبکر را از فرزندی ابوبکر به فرزندی علی علیهالسلام منتقل نماید از مسلمیات تاریخ است چه اشکالی دارد که بگوئیم بانوئی با چنین شرافت به هنگام مشاهده انحراف مسیر خلافت و ظهور کارهای ناشایست و نفاق گونه از شوهرش از خانه او بیرون آمده و همدم و انیس حضرت زهرا گشته تا با این کار هم برائت خود را از آنان و هم پیوستگی و ولایت خود را به اینان اثبات کند و او که مدتی همسر جعفر بن ابیطالب بوده اکنون که دختر پیامبر و همسر برادر شوهرش بیمار و علیل است به پرستاری و همدمی او مفتخر شود و همین وجود او در اواخر عمر حضرت زهرا خود موجب آن شود که اگر در آغاز تشکیل خانواده و زمان ازدواج آن حضرت سخنی از اسماء به میان آید اسماء بنت یزید بن سکن به او اشتباه شود، به هر حال موضوع چندان هم که آقای بهبودی و صاحب الاصابه و مولف محترم بعید دانستهاند دور از حقیقت به نظر نمیرسد. (مترجم).
[987] بحار 43/ 184، 204، 213.
[988] بحار 43/ 184، 204، 213.
[989] بحار 43/ 184، 204، 213.
[990] راجع الکلام، 551- 552.
[991] «وفاه الصدیقه الزهراء علیهاالسلام» تالیف علامه مقرم/ 105 از «کشف اللثام» تالیف فاضل هندی به مناسبت نقل قول علامه که گفته است، کراهت دارد ایستادن کنار قبرها، این روایت را از حضرت صادق علیهالسلام نقل میکند.
[992] «المناقب» تالیف ابنشهر آشوب 3/ 365.
[993] قرب الاسناد/ 161، چاپ سنگی.
[994] بحارالانوار 43/ 188 و 100/ 193.
[995] وافاء الوفاء 2/ 450- 452.
[996] بحارالانوار 43/ 56.
[997] وفاء الوفاء 2/ 514-513.
[998] وفاء الوفاء / 572.
[999] بیان و شرح: جنادل به معنیا سنگها، و ترب هم سن و سال، و در شرح دیوان آمده است که: روایت شده است که ابیات اخیر از سروش غیبی شنیده شد. بحارالانوار / 43/ 217.
[1000] مقصود در مدینه منوره است.
[1001] اقبال الاعمال / 623- 626.
[1002] آثار الحجه، تالیف شریف رازی 1/ 210.
[1003] علامه مجاهد سید محسن امین: در کتابش «المجالس السنیه» 2/ 137 گوید: این قصیده را به خط شهید اول محمد بن مکی عاملی جزینی - قدساللهروحه- یافتم و این در موضوع خود بینظیر است و از آخر قصیده معلوم میشود که این قصیده از یکی از اشراف مکه مکرمه است و برخی پنداشتهاند که این شعر از «جذوعی» است به خاطر آنکه اسم او در آخر ابیات آمده است با اینکه از همین بیت به دست میآید و ظاهر است که وی سراینده این ابیات میباشد اما شاعر شخص کسی دیگر است.
[1004] مجالس السنیه 2/ 136- 137.
[1005] شعراء الحسین علیهالسلام/ 89، المرائی و المدائح /219، به طور خلاصه آن را آوردیم.
[1006] «ریاض المدح و الرثاء» ص 106.
[1007] اراک نام درختی با شاخههای خوشبوی است که اعراب از چوب آن به عنوان مسواک استفاده میشود.
[1008] ریاض المدح و الرثاء /ص 342.
[1009] ریاض المدح و الرثاء /ص 342.
[1010] اشاره به اینکه صدای طبل از زیر پوشش هم شنیده میشود.
[1011] «کشف الغمه» ج 1، ص 505.
[1012] «الانوار القدسیه» ص 26- 27، ط النجف الاشرف.
[1013] «البحار» ج 49، ص 246.
[1014] «ریاض المدح و الرثاء»، ص 107.
[1015] «التحصیل فی ایام التعطیل» ص 251: «فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد» ص 677.
[1016] «وفاه الصدیقه الزهراء علیهاالسلام» ص 20.
[1017] مقرم، وفاه الزهراء /97، نجف، حیدریه. (این قسمت از مستدرکاتی است که مولف محترم بعد از چاپ اول بر کتاب افزوده و در اختیار مترجم گذاشتهاند.مترجم).
[1018] بحارالانوار 18/ 51.
[1019] بحارالانوار 18/ 68.
[1020] الشعراء 100- 102، شافع و حمایتکنندهای برایمان نیست، که اگر می توانستیم بازگشت کنیم از مومنان بودیم.
[1021] الشعراء 100- 102، شافع و حمایتکنندهای برایمان نیست، که اگر می توانستیم بازگشت کنیم از مومنان بودیم.
[1022] الانعام، 28، اگر بازگردانیده شوند به همان چه که از آن نهی شدهاند بر خواهند گشت آنان دروغ گویانند.
[1023] مجمر مساوی است با منقل آتش و وسیلهای که در آن عود و عنبر میسوزانند.
[1024] بحارالانوار 8/ 53- 55.
[1025] شرح حدیدی 16/ 282
[1026] توحید شیخ صدوق 241.
[1027] مقتل الحسین علیهالسلام تالیف خوارزمی /59 «ینابیع الموده» /236.
[1028] مقتل الخوارزمی/ 95.
[1029] عدل الهی، /409.
[1030] وسائل الشیعه 18/ 562، و کتاب ما «الامام علی بن ابیطالب علیهالسلام» / 144-138.
[1031] «کتاب الطهاره» تالیف شیخ اعظم انصاری، / 329، «السادس فی النجاسات، فصل طاهره المخالف».
[1032] بحارالانوار27 /102.
[1033] بحارالانوار 39/ 249.
[1034] المناقب المرتضویه، تالیف علامه کشفی/ 123، و به همین معنی روایتی در «لسان المیزان» 1/ 185 میباشد.
[1035] ینابیع الموده/ 91، البحار 39/ 304.
[1036] تاریخ بغداد 12/ 315.
[1037] عدل الهی/ 411.
[1038] بحارالانوار 68/ 103.
[1039] بحارالانوار 39/ 305.
[1040] احقاق الحق 7/ 173.
[1041] فرقان، 70، آنها را خداوند سیئاتشان را به حسنات تبدیل میکند.
[1042] بحارالانوار 68/ 147.
[1043] «المستدرک» تالیف حاکم نبشاوری، 3/ 141، ینابیع الموده/ 11.
[1044] دلائل الصدق، 2/ 503، 504.
[1045] نهجالبلاغه، بخش حکمتها، شماره 95.
[1046] بحار الانوار 47 /24.
[1047] بحارالانوار 68/ 167 و 190.
[1048] بحارالانوار 68/ 167 و 190.
[1049] ابنشهر آشوب، المناقب، 3/ 319.
[1050] نقدی، از زینب الکبری، 18- 19.
[1051] این القاب را از کتاب «زینب کبری» تالیف نقدی و «خصائص الزینبه» تالیف جزائری و دیوان غروی اصفهانی: «الانوار القدسیه» و «عقیله الوحی» سید شرفالدین میتوانید به دست آورید.
[1052] عقیله الوحی/ 24.
[1053] زینب الکبری/ 19.
[1054] اعیان الشیعه 33/ 191.
[1055] تنقیح المقال، 3/ 79.
[1056] اسد الغابه / 122 به تقحیق و تعلیق محمد ابراهیم بناء و محمد احمد عاشور.
[1057] دائره المعارف 4/ 795.
[1058] نقدی، زینب الکبری / 27.
[1059] مع الحسین و نهضته. / 294.
[1060] نقدی، زینب الکبری /18- 29.
[1061] نقدی، زینب الکبری 62- 63.
[1062] نقدی، زینب الکبری/ 22.
[1063] زینب الکبری 22- 29.
[1064] زینب الکبری 22- 29.
[1065] جواهر الکلام 4/ 307.
[1066] مقتل الحسین 396- 399.
[1067] المقبوله الحسنیه /63 تالیف حجه السلام شیخ هادی کاشف الغطاء.
[1068] مقرم، علی الاکبر،/ 21.
[1069] نقدی، زینب الکبری، 123-119.
[1070] بر ضریح شریف حضرت زینب علیهاالسلام در دمشق آویزان است.
[1071] دخیل، علی محمد، زینب بنت الامام امیرالمومنین 69- 73.
[1072] شایان ذکر است که کتابهای فوق مربوط به نوشتههائی است که در بلاد عربی منتشر شده و نویسندگانش نوعا عرب زبان میباشند و الا در سایر بلاد اسلامی و مخصوصا ایران کتب فراوان دیگری درباره آن حضرت تالیف شده که نویسنده محترم در مقام ذکر آنها نبوده است. (مترجم).
[1073] «من لا یحضره الفقیه» 3/ 393، باب «الاکفاء».
[1074] اعلام النساء، تالیف دخیل، 14.
[1075] فروع الکافی 5/ 346.
[1076] عمر در پایان یکی از سخنرانیهای شگفت: ای مردم اگر خلیفه خبردار شود که یکی از شما با زنی زنا کرده و شهودی در آن جا نباشد شما چه میکنید؟ گفتند: سخن خلیفه حجت است، اگر دستور رجم دهد ما او را سنگسار میکنیم. عمر ساکت شده و از منبر پائین آمد، عباس را در جای خلوتی دیده و گفت، اوضاع را دیدی؟ گفت: آری، گفت به خدا سوگند: از علی جواب مثبت به خواستگاری من ندهد فردا در خطبهام خواهم گفت آن مرد علی است او را سنگسار کنید (اللمعه البیضاء / 130.
[1077] مراه العقول 20/ 40.
[1078] بحارالانوار 43/ 109.
[1079] نحل، 106، مگر کسی که مجبور شود ولی دلش به ایمان مطمئن باشد.
[1080] هود /78 «هولاء بناتی هن اطهرلکم»
[1081] «مجموعه رسائل» شیخ مفید /327- 229.
[1082] «تذکره الخواص»/ 321.
[1083] قاموس الرجال، 10/ 205.
[1084] شی مفید، «الجمل» 149 و نیز شرح ابن ابیالحدید ج / 14/ 13 و سفینه البحار 1/ 285 و «جمهره الرسائل» تالیف احمد زکی صفوت، 1/ 377.
[1085] نفس المهموم/ 346.
[1086] ذریعه النجاه 150/ و 178.
[1087] ذریعه النجاه 150/ و 178.
[1088] سوره فاطر.
[1089] المیزان/ 44 17- 45.
[1090] تفسیر صافی، ذیل آیه شریفه.
[1091] شواهد التنزیل 105.2.
[1092] غایه المرام 352 و در این- زمینه - هیجده حدیث نقل شده است.
[1093] تفسیر «صافی» ذیل ایه شریفه.
[1094] الغدیر، 2/ 61- 62.
[1095] تاریخ ابنعساکر، «الصواعق» 96 «المواهب اللدنیه» چنانکه در شرحش تالیف رزقانی 2/ 203 آمده است.
[1096] طبرانی به سندی که رجالش ثقه میباشند و ابنحجر در «الصواعق» آن را تصحیح کرده است./ 96، 14.
[1097] حاکم در «المستدرک» 3/ 150 و گروهی دیگر مانند حافظ سیوطی.
[1098] بدین عبارت آمده است و ظاهر یا این است که مقصود افراد شایسته و مطیع و پرهیزگار آنان و یا اینکه این فقره در حدیث اضافه شده است.
[1099] الغدیر 3/ 175- 176- و صفحه 78- 79.
[1100] علامه امینی، الغدیر 492/ 3- 692.
[1101] زخرف/ 86: بگو سلام به زودی خواهی دانست.
[1102] بدین لفظ در قرآن آیهای به این عبارت وجود ندارد بلکه در آیه 38 زمر آمده «و من یهدی الله فماله من مضل» هر کس که را که خداوند هدایت کند برایش گمراهکنندهای وجود ندارد.
[1103] اعراف 29: فرزندان آدم زینتهای خود را در کنار هر مسجدی به خود گیرید.
[1104] فصلت/ 44 از جای دور دستی فراخوانده میشود.
[1105] آلعمران، 91 خداوند را بر مردم این حق است که به حج خانه خدا روند.
[1106] ق، /37، به زیادتی «و ما بینما» آسمان و زمین و آن چه را که در آنست در شش روز آفریدم.
[1107] الانبیاء/ 8، آنان را جسم بیجانی قرار ندادیم که غذا نخورند.
[1108] البقره/ 289: خداوند به هیچ کس جز به اندازه توان و قدرتش تکلیف ندهد.
[1109] الانبیاء/ 22: اگر در ظالمان و زمین خدایانی به جز خدای واحد باشند تباه میگردند.
[1110] الزخرف/ 12 پاک و منزه است خداوندی که این مرکب را مسخر ما نمود.
[1111] / 25 ای داود ما تو را در روز زمین خلیفه قرار دادیم.
[1112] آلعمران/ 138: محمد جز یک پیمبر نیست.
[1113] مریم/ 3: ای یحیی کتاب را با نیرو و قوت بگیر.
[1114] طه/ 11: ای موسی همانا من خدایم.
[1115] کهف/ 44: مال و فرزندان زینت زندگی دنیایند.
[1116] القصص/ 26: ای پدر او را اجیر کن که بهترین کسی است که اجیر میکنی او توانمند و درستکار است.
[1117] البقره/ 263: خداوند برای هر کس بخواهد دو چندان خواهد کرد.
[1118] بحارالانوار/ 43/ 86- 87.
[1119] بحارالانوار 43/ 46.
[1120] بحارالانوار43 /46.
[1121] عوالم المعارف 11/ 22.
[1122] اللمعه البیضاء 131.
[1123] فاطمه الزهراء «موسسه اهل البیت»، بیروت، لبنان سال/ 1400 صفحه 149.
[1124] برنده رتبه دوم، در نجف در 224 صفحه چاپ شد.
[1125] در 175 صفحه در نجف چاپ شد.
[1126] برنده رتبه سوم.
[1127] برنده رتبه اول، و در نجف 176 صفحه چاپ شده است.
پایان