از طمع میگفت هر جا سرگذشت//هیچ ناورد از ره کدیه به دست
غیر صد دینار آن کدیهپرست//پای مرد آمد بدو دستش گرفت
شد بگور آن کریم بس شگفت//گفت چون توفیق یابد بندهای
از طمع میگفت هر جا سرگذشت//هیچ ناورد از ره کدیه به دست
غیر صد دینار آن کدیهپرست//پای مرد آمد بدو دستش گرفت
شد بگور آن کریم بس شگفت//گفت چون توفیق یابد بندهای