از بهر چه در مجلس جانانه نباشم//گرد سر آن شمع چو پروانه نباشم
بیموجب از او رنجم و بیوجه کنم صلح//اینها نکنم عاشق دیوانه نباشم
سد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام//ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم
از بهر چه در مجلس جانانه نباشم//گرد سر آن شمع چو پروانه نباشم
بیموجب از او رنجم و بیوجه کنم صلح//اینها نکنم عاشق دیوانه نباشم
سد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام//ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم
هر دلی کز عشق جان شعله اندوزش نبود//گر سراپا آتش سوزنده شد سوزش نبود
عشق را آماده بود اسباب و جان مستعد//کار چون افتاد با دل بخت فیروزش نبود
خرمن من بود و خرمن سوز شوخی بود نیز//گرمی خاصی که باشد شعله افروزش نبود
کمال الدین بافقی متخلص به وحشی از شعرای زبردست قرن دهم است. وی در اواسط نیمهٔ اول
قرن دهم در بافق به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش طی کرد. او در مدت عمر
مانند خواجهٔ شیراز از مسافرتهای دور و دراز احتراز می جست و جز به کاشان و عراق سفر
نکرد. وحشی بافقی در حدود سال 999 هجری قمری درگذشت. مزار...
تعداد صفحات : 495