فوج

روانشناسی اجتماعی مسلمین، پس از پیامبر (ص)وصف پاکان در جامعه مسخ شده
امروز دوشنبه 31 اردیبهشت 1403
تبليغات تبليغات

نهج البلاغه(خطبه31الی60) سیر ارتجاعی امّت اسلامی


 


ترجمه خطبه 31


 

اشاره

(در آغاز جنگ جمل در سال 36 هجری، ابن عباس «3» را برای پند دادن به سوی زبیر فرستاد و فرمود)

روانشناسی طلحه و زبیر «4»

با طلحه، دیدار مکن ، زیرا در برخورد با طلحه، او را چون گاو وحشی می یابی که شاخش را تابیده و آماده نبرد است ، سوار بر مرکب سرکش می شود و می گوید، رام است. بلکه با زبیر دیدار کن که نرم تر است. به او بگو، پسر دایی تو می گوید: در حجاز مرا شناختی، و در عراق مرا نمی شناسی؟! چه شد که از پیمان خود باز گشتی؟!. (جمله کوتاه «فما عدا ممّا بدا» برای نخستین بار از امام علی علیه السّلام شنیده شده و پیش از امام از کسی نقل نگردید).

______________________________

(1) آن شخص (مروان) است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم او را تبعید کرد امّا عثمان او را به مدینه آورد و داماد او شد و در انحراف و کشته شدن او نقش داشت.

(2) در سال 35 هجری مخالفان عثمان با یکدیگر مکاتبه کردند، و بر عزل عثمان هم داستان شدند، از مصر دو هزار نفر به فرماندهی ابو حرب غافقی، و از کوفه دو هزار نفر به رهبری مالک اشتر و زید بن صوحان، و از بصره گروه زیادی به فرماندهی حرقوص بن زهیر، به طرف مدینه آمدند ابتداء در اطراف شهر جمع شدند و سپس در مسجد مدینه و آنگاه منزل عثمان را محاصره کردند، و پس از دروغ و عهد شکنی او را کشتند.

(3) عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب است که خلفای عبّاسی به او منسوبند.

(4) زبیر بن عوام پسر عمّه امام بود زیرا مادرش صفیّه، عمّه امام علی علیه السّلام بود، و از خویشاوندان نسبی امام به شمار می آمد.

ص: 82

ص: 83

ترجمه خطبه 32

اشاره

(در سال 37 هجری در مسجد کوفه در شناخت مردم و روزگاران پس از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ایراد کرد)

1 سیر ارتجاعی امّت اسلامی

ای مردم، در روزگاری کینه توز، و پر از ناسپاسی و کفران نعمت ها، صبح کرده ایم ، که نیکوکار، بدکار به شمار می آید ، و ستمگر بر تجاوز و سرکشی خود می افزاید. نه از آن چه می دانیم بهره می گیریم و نه از آن چه نمی دانیم، می پرسیم ، و نه از حادثه مهمّی تا بر ما فرود نیاید، می ترسیم!

2 اقسام مردم (روانشناسی اجتماعی مسلمین، پس از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)

در این روزگاران، مردم چهار گروه اند: - گروهی اگر دست به فساد نمی زنند، برای این است که، روحشان ناتوان، و شمشیرشان کند، و امکانات مالی، در اختیار ندارند. - گروه دیگر، آنان که شمشیر کشیده، و شرّ و فسادشان را آشکار کرده اند، لشکرهای پیاده و سواره خود را گرد آورده، و خود آماده کشتار دیگرانند. دین را برای به دست آوردن مال دنیا تباه کردند که یا رییس و فرمانده گروهی شوند، یا به منبری فرا رفته، خطبه بخوانند. چه بد تجارتی، که دنیا را بهای جان خود بدانی ، و با آنچه که در نزد خداست معاوضه نمایی. - گروهی دیگر، با اعمال آخرت، دنیا را می طلبند، و با اعمال دنیا در پی کسب مقام های معنوی آخرت نیستند ، خود را کوچک و متواضع جلوه می دهند. گام ها را ریاکارانه و کوتاه بر می دارند ، دامن خود را جمع کرده ، خود را همانند مؤمنان واقعی می آرایند ، و پوشش الهی را وسیله نفاق و دو رویی و دنیا طلبی خود قرار می دهند. - و برخی دیگر، با پستی و ذلّت و فقدان امکانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند ، که خود را به زیور قناعت آراسته ، و لباس زاهدان را پوشیده اند. اینان هرگز، در هیچ زمانی از شب و روز، از زاهدان راستین نبوده اند.

3 وصف پاکان در جامعه مسخ شده

در این میان گروه اندکی باقی مانده اند که یاد قیامت، چشم هایشان را بر همه چیز فرو بسته ، و ترس رستاخیز، اشک هایشان را جاری ساخته است ، برخی از آنها از جامعه رانده شده، و تنها زندگی می کنند ، و برخی دیگر ترسان و سرکوب شده یا لب فرو بسته و سکوت اختیار کرده اند ، بعضی مخلصانه همچنان مردم را به سوی خدا دعوت می کنند ، و بعضی دیگر گریان و دردناکند که تقیّه و خویشتن داری، آنان را از چشم مردم انداخته است ، و ناتوانی وجودشان را فرا گرفته گویا در دریای نمک فرو رفته اند ، دهن هایشان بسته ، و قلب هایشان مجروح است ، آنقدر نصیحت کردند که خسته شدند ، از بس سرکوب شدند، ناتوانند و چندان که کشته دادند، انگشت شمارند.

4 روش برخورد با دنیا

ص: 84

ص: 85

ای مردم باید دنیای حرام در چشمانتان از پر کاه خشکیده ، «1» و تفاله های قیچی شده دام داران، بی ارزش تر باشد ، از پیشینیان خود پند گیرید، پیش از آن که آیندگان از شما پند گیرند ، این دنیای فاسد نکوهش شده را رها کنید ، زیرا مشتاقان شیفته تر از شما را رها کرد.

می گویم: بعضی از نادانان این خطبه را به معاویه نسبت داده اند ، ولی بدون تردید این خطبه از سخنان امیر مؤمنان علیه السّلام است. «طلا کجا و خاک کجا؟! آب گوارا و شیرین کجا و آب نمک کجا؟!» دلیل بر این مطلب سخن «عمرو بن بحر، جاحظ» است که ماهر در ادب و نقّاد بصیر سخن می باشد ، او این خطبه را در کتاب «البیان و التبیین» آورده و گفته است: آن را به معاویه نسبت داده اند. سپس اضافه کرده که این خطبه به سخن امام علیه السّلام و به روش او در تقسیم مردم شبیه تر است. و اوست که به بین حال مردم، از غلبه، ذلّت، تقیّه، و ترس واردتر است ، سپس می گوید: «تا کنون چه موقع دیده ایم که معاویه در یکی از سخنانش مسیر زهد پیش گیرد و راه و رسم بندگان خدا را انتخاب کند؟!»

ترجمه خطبه 33

اشاره

(در سال 36 هجری به هنگام عزیمت به شهر بصره، جهت جنگ با ناکثین در سرزمین ذی قار، فرمود) «ابن عباس می گوید در سرزمین «ذی قار» «2»، خدمت امام رفتم که داشت کفش خود را پینه می زد ، تا مرا دید، فرمود: قیمت این کفش چقدر است؟ گفتم بهایی ندارد. فرمود: به خدا سوگند، همین کفش بی ارزش نزد من از حکومت بر شما محبوب تر است مگر اینکه حقّی را با آن به پا دارم، یا باطلی را دفع نمایم. آنگاه از خیمه بیرون آمد و برای مردم چنین خطبه خواند »

1 آثار بعثت پیامبر اسلام

همانا خداوند هنگامی محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مبعوث فرمود که هیچ کس از عرب، کتاب آسمانی نداشت ، «3» و ادّعای پیامبری نمی کرد. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مردم جاهلی را تا به جایگاه کرامت انسانی پیش برد و به رستگاری رساند ، که سر نیزه هایشان کندی نپذیرفت و پیروز شدند و جامعه آنان استحکام گرفت.

2 ویژگی های نظامی و اخلاقی امام علی علیه السّلام

به خدا سوگند! من از پیشتازان لشکر اسلام بودم تا آنجا که صفوف کفر و شرک تار و مار شد. هرگز ناتوان نشدم و نترسیدم ، هم اکنون نیز همان راه را می روم ، پرده باطل را می شکافم تا حق را از پهلوی آن بیرون آورم.

3 شکوه از فتنه گری قریش

مرا با قریش چه کار. به خدا سوگند، آن روز که کافر بودند با آنها جنگیدم، و هم اکنون که فریب خورده اند، با آنها مبارزه می کنم. دیروز با آنها زندگی می کردم و امروز نیز گرفتار آنها می باشم. به خدا سوگند! قریش از ما انتقام نمی گیرد جز به آن علّت که خداوند ما را از میان آنان برگزید و گرامی داشت. ما هم آنان را در زندگی خود پذیرفتیم ، پس چنان بودند که شاعر گفته است:

______________________________

(1) قرظ، درختی است که برگ آن را خشک کرده با آن پوست را دبّاغی می کردند.

(2) ذی قار، محلّی است در نزدیکی شهر بصره، میان کوفه، و واسط که در گذشته جنگ مسلمانان با ایران نیز آنجا صورت گرفت. ابن عبّاس می گوید 15 روز در آنجا ماندیم و امام به ما خبر داد که از کوفه 6560 نفر به کمک ما می آیند. وقتی سپاه کوفه رسید آنها را شمارش کردم دیدم درست است. بی اختیار گفتم: «اللّه اکبر صدق اللّه و رسوله» «شرح ابن ابی الحدید ج 2 ص 187»

(3) یا «سواد خواندن کتابی را نداشت» کنایه از آنکه عرب جاهلی بی فرهنگ بود.

ص: 86

ص: 87

«به جان خودم سوگند، هر صبح از شیر صاف نوشیدی. و سر شیر و خرمای بی هسته خوردی. ما این مقام و عظمت را به تو بخشیدیم در حالی که بلند مرتبت نبودی. و در اطراف تو با سواران خود تا صبح نگهبانی دادیم و تو را حفظ کردیم»

ترجمه خطبه 34

اشاره

(این خطبه را پس از شکست شورشیان خوارج، در سال 38 هجری برای بسیج کردن مردم جهت مبارزه با شامیان در «نخیله کوفه» ایراد فرمود)

1 نکوهش از سستی و نافرمانی کوفیان

نفرین بر شما کوفیان! که از فراوانی سرزنش شما خسته شدم. آیا به جای زندگی جاویدان قیامت به زندگی زود گذر دنیا رضایت دادید؟ و بجای عزّت و سر بلندی، بدبختی و ذلّت را انتخاب کردید؟ هر گاه شما را به جهاد با دشمنتان دعوت می کنم، چشمانتان از ترس در کاسه می گردد ، گویا ترس از مرگ عقل شما را ربوده و چون انسان های مست از خود بیگانه شده ، حیران و سرگردانید. گویا عقل های خود را از دست داده و درک نمی کنید. من دیگر هیچ گاه به شما اطمینان ندارم ، و شما را پشتوانه خود نمی پندارم ، شما یاران شرافتمندی نیستید که کسی به سوی شما دست دراز کند. به شتران بی ساربان می مانید که هر گاه از یک طرف جمع آوری گردید، از سوی دیگر پراکنده می شوید.

2 علل عقب ماندگی مردم کوفه

به خدا سوگند، شما بد وسیله ای برای افروختن آتش جنگ هستید ، شما را فریب می دهند امّا فریب دادن نمی دانید ، سرزمین شما را پیاپی می گیرند و شما پروا ندارید ، چشم دشمن برای حمله شما خواب ندارد ولی شما در غفلت به سر می برید. بخدا سوگند، شکست برای کسانی است که دست از یاری یکدیگر می کشند. سوگند بخدا، اگر جنگ سخت درگیر شود و حرارت و سوزش مرگ شما را در برگیرد ، از اطراف فرزند ابو طالب، همانند جدا شدن سر از تن، جدا و پراکنده می شوید. به خدا سوگند! آن که دشمن را بر جان خویش مسلط گرداند تا گوشتش را بخورد، و استخوانش را بشکند، و پوستش را جدا سازد ، عجز و ناتوانی اش بسیار بزرگ و قلب او بسیار کوچک و ضعیف است. تو اگر می خواهی اینگونه باش ، امّا من، به خدا سوگند از پای ننشینم و قبل از آن که دشمن فرصت یابد با شمشیر آب دیده «1» چنان ضربه ای بر پیکر او وارد سازم که ریزه های استخوان سرش را بپراکند ، و بازوها و قدم هایش جدا گردد و از آن پس خدا هر چه خواهد انجام دهد.

3 حقوق متقابل مردم و رهبری

ای مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّی واجب شده است ، حق شما بر من، آن که از خیر خواهی شما دریغ نورزم و بیت المال را میان شما عادلانه تقسیم کنم ، و شما را آموزش دهم تا بی سواد و نادان نباشید ،

______________________________

(1) ضرب بالمشرفیّه: شمشیری آب دیده است که در یکی از شهرهای یمن، (مشرف) می ساختند و معروف بود.

ص: 88

ص: 89

و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید. و اما حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید ، و در آشکار و نهان برایم خیر خواهی کنید ، هر گاه شما را فرا خواندم اجابت نمایید و فرمان دادم اطاعت کنید.

ترجمه خطبه 35

اشاره

(پس از اطّلاع از ماجرای حکمیّت و نیرنگ عمرو عاص که ابو موسی را فریب داد، و طبق شروطی که برای حکمیّت قبول کردند عملی نشد امام این خطبه را در سال 38 هجری ایراد کرد).

1 ضرورت ستایش پروردگار

خدا را سپاس! هر چند که روزگار دشواری های فراوان و حوادثی بزرگ پدید آورد. شهادت می دهم جز خدای یگانه و بی مانند خدایی نباشد و جز او معبودی نیست ، و گواهی می دهم محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست.

2 علل شکست کوفیان

پس از حمد و ستایش خدا، بدانید که نافرمانی از دستور نصیحت کننده مهربان دانا و با تجربه، مایه حسرت و سرگردانی و سرانجامش پشیمانی است. من رأی و فرمان خود را نسبت به حکمیّت به شما گفتم ، و نظر خالص خود را در اختیار شما گذاردم. (ای کاش که از قصیر پسر سعد اطاعت می شد) «1» ولی شما همانند مخالفانی ستمکار، و پیمان شکنانی نافرمان، از پذیرش آن سرباز زدید ، تا آنجا که نصیحت کننده در پند دادن به تردید افتاد ، و از پند دادن خودداری کرد ، داستان من و شما چنان است که برادر هوازنی سروده است: «در سرزمین منعرج، دستور لازم را دادم امّا نپذیرفتند، که فردا سزای سرکشی خود را چشیدند.»

«2»

ترجمه خطبه 36

اشاره

(برای هشدار و نصیحت خوارج نهروان و تذکّر اشتباهات آنان در ماه صفر سال 38 هجری فرمود)

تلاش در هدایت دشمن

شما را از آن می ترسانم! مبادا صبح کنید در حالی که جنازه های شما در اطراف رود نهروان «3» و زمین های پست و بلند آن افتاده باشد ، بدون آن که برهان روشنی از پروردگار ، و حجّت و دلیل قاطعی داشته باشید. از خانه ها آواره گشته و به دام قضا گرفتار شده باشید. من شما را از این حکمیّت نهی کردم ولی با سر سختی مخالفت کردید ، تا به دلخواه شما کشانده شدم.

______________________________

(1) ضرب المثل است، شخصی بنام «قصیر پسر سعد» از مشاوران مخصوص «جذیمه» بود و او را از ازدواج با ملکه الجزیره «زباء» منع کرد، امّا به او حرف گوش نداد و به دست آن زن کشته شد، که قصیر از آن پس می گفت ای کاش حرف مرا می شنید. «تاریخ طبری»

(2) شعر بالا از «درید بن صمّه» است که برادری بنام عبد اللّه داشت، با طایفه بنی جسم و بنی نصر در قبیله منعرج اللّوی «گذرگاه پر پیچ و خم شنی» جنگ کردند و غنائم فراوانی به دست آوردند. درید، به برادر می گفت زود از این سرزمین برویم زیرا قبیله غطفان در پی ماست، امّا برادرش نپذیرفت در آنجا ماند تا آنکه سواران غطفانی هجوم آوردند و برادر درید کشته شد و او در حالی که مجروح بود با تأسّف شعر بالا را می خواند. از آن پس هر جا که فرصت ها را از دست می دادند این شعر را مطرح می کردند.

(3) نهروان: نام دامنه رودخانه ای در نزدیکی کوفه، در کنار صحرای «حروراء» میان کوفه و بغداد است به همین علّت خوارج را «حروریّه» می نامیدند، و رئیس آنها حرقوص بن زهیر بود که به «ذو الثدیه» معروف شد.

ص: 90

ص: 91

شما ای بی خردان، و بی خردان ، ای ناکسان و بی پدران، من که این فاجعه را به بار نیاوردم و هرگز زیان شما را نخواستم!.

ترجمه خطبه 37

اشاره

(پس از فرونشاندن شورش نهروان در سال 38 هجری در کوفه ایراد فرمود که شبیه یک سخنرانی است)

1 ویژگی ها و فضائل امام علی علیه السّلام

آن گاه که همه از ترس سست شده، کنار کشیدند، من قیام کردم ، و آن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به میدان آمدم ، و آن زمان که همه لب فرو بستند، من سخن گفتم ، و آن وقت که همه باز ایستادند من با راهنمایی نور خدا به راه افتادم. در مقام حرف و شعار صدایم از همه آهسته تر بود امّا در عمل برتر و پیشتاز بودم ، زمام امور را به دست گرفتم، و جلوتر از همه پرواز کردم ، و پاداش سبقت در فضیلت ها را بردم. همانند کوهی که تند بادها آن را به حرکت در نمی آورد ، و طوفانها آن را از جای بر نمی کند ، کسی نمی توانست عیبی در من بیابد ، و سخن چینی جای عیب جویی در من نمی یافت. خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را باز گردانم ، و نیرومند در نظر من پست و ناتوان است تا حق را از او باز ستانم.

2 علّت سکوت و کناره گیری از خلافت

در برابر خواسته های خدا راضی ، و تسلیم فرمان او هستم ، آیا می پندارید من به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دروغی روا دارم؟ به خدا سوگند، من نخستین کسی هستم که او را تصدیق کردم ، و هرگز اوّل کسی نخواهم بود که او را تکذیب کنم. در کار خود اندیشیدم ، دیدم پیش از بیعت، پیمان اطاعت و پیروی از سفارش رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را بر عهده دارم ، که از من برای دیگری پیمان گرفت. (پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود اگر در امر حکومت کار به جدال و خونریزی کشانده شود، سکوت کن)

ترجمه خطبه 38

اشاره

(در سال 37 هجری پس از جنگ صفّین و ماجرای حکمیّت در تعریف «شبهه» فرمود ، برخی خطبه (38 و 41 را یک خطبه می دانند).

ضرورت شناخت شبهات

شبهه را برای این شبهه نامیدند که به حق شباهت دارد. امّا نور هدایت کننده دوستان خدا، در شبهات یقین است ، و راهنمای آنان مسیر هدایت الهی است ، امّا دشمنان خدا، دعوت کننده شان در شبهات گمراهی است ، و راهنمای آنان کوری است. آن کس که از مرگ بترسد نجات نمی یابد ، و آن کس که زنده ماندن را دوست دارد برای همیشه در دنیا نخواهد ماند. «1»

______________________________

(1) اشاره است به آنان که بی تفاوت شده خواهان زندگی و رفاه بودند، مانند سعد وقّاص که پس از آغاز فتنه ها در خانه نشستند.

ص: 92

ص: 93

ترجمه خطبه 39

اشاره

(پس از شنیدن تهاجم یکی از افسران معاویه، نعمان بن بشیر به عین التّمر، سرزمین آباد قسمت غربی فرات «1» و کوتاهی کوفیان در سال 39 هجری در کوفه فرمود)

1 نکوهش کوفیان

گرفتار کسانی شده ام که چون امر می کنم فرمان نمی برند ، و چون آنها را فرا می خوانم اجابت نمی کنند. ای مردم بی اصل و ریشه ، در یاری پروردگارتان برای چه در انتظارید؟ آیا دینی ندارید که شما را گرد آورد؟ و یا غیرتی که شما را به خشم وا دارد؟ «2»

2 علل شکست و نابودی کوفیان

در میان شما به پاخاسته فریاد می کشم ، و عاجزانه از شما یاری می خواهم، امّا به سخنان من گوش نمی سپارید ، و فرمان مرا اطاعت نمی کنید ، تا آن را که پیامدهای ناگوار آشکار شد ، نه با شما می توان انتقام خونی را گرفت ، و نه با کمک شما می توان به هدف رسید. شما را به یاری برادرانتان می خوانم، مانند شتری که از درد بنالد، ناله و فریاد سر می دهید ، و یا همانند حیوانی که پشت آن زخم باشد، حرکتی نمی کنید. تنها گروه اندکی به سوی من آمدند که آنها نیز ناتوان و مضطرب بودند ، «گویا آنها را به سوی مرگ می کشانند، و مرگ را با چشمانشان می نگرند».

می گویم: ( «متذائب» یعنی مضطرب ، از «تذاء بت الرّیح» یعنی وزش باد گوناگون و مضطرب گشت ، و ذئب (گرگ) را ذئب نامیدند چون در رفتن اضطراب دارد)

ترجمه خطبه 40

اشاره

(آنگاه که شعار خوارج را شنید که می گویند، لا حکم الا للّه در سال 38 هجری در مسجد کوفه فرمود)

ضرورت حکومت

سخن حقّی است، که از آن اراده باطل شد! آری درست است، فرمانی جز فرمان خدا نیست ، ولی اینها می گویند زمامداری جز برای خدا نیست ، در حالی که مردم به زمامداری نیک یا بد، نیازمندند ، تا مؤمنان در سایه حکومت، به کار خود مشغول و کافران هم بهرمند شوند ، و مردم در استقرار حکومت، زندگی کنند ، به وسیله حکومت بیت المال جمع آوری می گردد و به کمک آن با دشمنان می توان مبارزه کرد. «3» جادّه ها أمن و امان ، و حقّ ضعیفان از نیرومندان گرفته می شود ، نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران، در امان می باشند. [در روایت دیگری آمده، چون سخن آنان را در باره حکمیّت شنید فرمود]

______________________________

(1) در آنجا مالک بن کعب، فرماندار امام علیه السّلام بود که صد نفر نیرو در اختیار داشت و فرمانده مهاجم معاویه، نعمان با دو هزار سرباز به او حمله کرده بود، امیر المؤمنین علیه السّلام به همین جهت مردم را به یاری او فرا خواند و کوفیان را در بی تفاوتی هشدار داد و نکوهش کرد.

(2) نفی تفکّر: آپولیتیسم APOLITISM )آپولوژیسم APOLOGISM )لا قیدی و عدم شرکت در مسائل سیاسی)

(3) نفی: آنارشیسم ANARCHISM )که می گویند جامعه باید بدون حکومت اداره شود)

ص: 94

ص: 95

منتظر حکم خدا در باره شما هستم. [و نیز فرمود:] امّا در حکومت پاکان، پرهیزکار به خوبی انجام وظیفه می کند ولی در حکومت بدکاران، ناپاک از آن بهرمند می شود تا مدّتش سر آید و مرگ فرا رسد.

ترجمه خطبه 41

اشاره

(پس از جنگ صفّین در سال 37 هجری در کوفه ایراد فرمود)

پرهیز از حیله و نیرنگ

ای مردم! وفا همراه راستی است ، که سپری محکم تر و نگهدارنده تر از آن سراغ ندارم. آن کس که از بازگشت خود به قیامت آگاه باشد خیانت و نیرنگ ندارد. امّا امروز در محیط و زمانه ای زندگی می کنیم که بیشتر مردم حیله و نیرنگ را، زیرکی می پندارند ، و افراد جاهل آنان را اهل تدبیر می خوانند. چگونه فکر می کنند؟ خدا بکشد آنها را! چه بسا شخصی تمام پیش آمدهای آینده را می داند، و راه های مکر و حیله را می شناسد ولی امر و نهی پروردگار مانع اوست ، و با اینکه قدرت انجام آن را دارد آن را به روشنی رها می سازد ، امّا آن کس که از گناه و مخالفت با دین پروا ندارد از فرصت ها برای نیرنگ بازی، استفاده می کند.

ترجمه خطبه 42

اشاره

(پس از پایان جنگ جمل در 12 رجب سال 36 هجری امام وارد کوفه شد، مردم به استقبال آمدند. آن حضرت وارد مسجد جامع شد دو رکعت نماز خواند و سخنرانی طولانی ایراد کرد که بخشی از آن این خطبه است.)

پرهیز از آرزوهای طولانی و هوا پرستی

ای مردم! همانا بر شما از دو چیز می ترسم: هوا پرستی و آرزوهای طولانی. امّا پیروی از خواهش نفس، انسان را از حق باز می دارد ، و آرزوهای طولانی، آخرت را از یاد می برد. آگاه باشید! دنیا به سرعت پشت کرده و از آن جز باقی مانده اندکی از ظرف آبی که آن را خالی کرده باشند، نمانده است. بهوش باشید که آخرت به سوی ما می آید ، دنیا و آخرت، هر یک فرزندانی دارند. بکوشید از فرزندان آخرت باشید، نه دنیا ، زیرا در روز قیامت، هر فرزندی به پدر و مادر خویش باز می گردد. امروز هنگام عمل است نه حسابرسی ، و فردا روز حسابرسی است نه عمل.

می گویم: ( «حذّاء» به معنای شتابان و «جذّاء» به معنای بریده از نیک و بد، که برخی نقل کردند)

ص: 96

ص: 97

ترجمه خطبه 43

اشاره

(وقتی نماینده خود جریر بن عبد اللّه را در سال 36 هجری به طرف معاویه فرستاد و معاویه پاسخی روشن نمی داد یاران امام گفتند، وسائل جنگ را مهیّا کن، فرمود)

1 واقع نگری در برخورد با دشمن

مهیّا شدن من برای جنگ با شامیان، در حالی است که «جریر» «1» را به رسالت به طرف آنان فرستاده ام ، بستن راه صلح و باز داشتن شامیان از راه خیر است، اگر آن را انتخاب کنند. من مدّت اقامت «جریر» را در شام معیّن کردم، که اگر تأخیر کند یا فریبش دادند و یا از اطاعت من سرباز زده است. عقیده من این است که صبر نموده با آنها مدارا کنید ، گر چه مانع آن نیستم که خود را برای پیکار آماده سازید.

2 ضرورت جهاد با شامیان

من بارها جنگ با معاویه را برّرسی کرده ام ، و پشت و روی آن را سنجیده ، دیدم راهی جز پیکار، یا کافر شدن نسبت به آن چه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آورده باقی نمانده است ، زیرا در گذشته کسی بر مردم حکومت می کرد که اعمال او [عثمان] حوادثی آفرید و باعث گفتگو و سر و صداهای فراوان شد ، مردم آنگاه اعتراض کردند و تغییرش دادند. «2»

ترجمه خطبه 44

اشاره

(در سال 38 هجری یکی از فرمانداران امام به نام مصقله بن هبیره، اسیران بنی ناجیه را از فرمانده لشکر آن حضرت خرید و آزاد کرد امّا وقتی از او غرامت خواستند به طرف معاویه فرار کرد)

تأسّف از فرار مصقله

خدا روی مصقله را زشت گرداند ، کار بزرگواران را انجام داد ، امّا خود چونان بردگان فرار کرد ، هنوز ثنا خوان به مدّاحی او برنخاسته بود که او را ساکت کرد، هنوز سخن ستایشگر او به پایان نرسیده بود که آنها را به زحمت انداخت. امّا اگر مردانه ایستاده بود همان مقدار که داشت از او می پذیرفتیم و تا هنگام قدرت و توانایی به او مهلت می دادیم.

ترجمه خطبه 45

اشاره

(قسمتی از سخنرانی طولانی امام که در روز عید فطر در کوفه ایراد فرمود)

1 ضرورت ستایش پروردگار

ستایش خداوندی را سزاست که کسی از رحمت او مأیوس نگردد ، و از نعمت های فراوان او بیرون نتوان رفت ، خداوندی که از آمرزش او هیچ گنه کاری نا امید نگردد ،

______________________________

(1) جریر، فرماندار همدان بود، پس از بیعت مردم با امیر المؤمنین علیه السّلام امام نامه ای بوسیله «زهر بن قیس» به او نوشت و ماجراهای سیاسی مدینه را توضیح داد، او از مردم همدان برای امام بیعت گرفت، و نامه ای به اشعث فرماندار آذربایجان نوشت که از مردم برای امام بیعت بگیرد، سپس برای ملاقات با امام به کوفه رفت، و چون اکثر بستگان و هم شهری های او در شام بودند از امام خواست او را بعنوان مذاکره به شام بفرستد، و پس از بحثهای فراوان با معاویه مأیوس بازگشت. امّا مردم عراق نسبت به او بد بین شده بودند که ناچار باقی مانده عمر را در جزیره «قرقیسا» گذراند و در سال 45 هجری وفات کرد. «شرح ابن ابی الحدید ج 3 ص 70»

(2) عثمان در سال 24 هجری به خلافت رسید و در سال 35 هجری کشته شد. تنها یک مرحله از اسراف بازی های عثمان به شرح زیر است: به دامادش، حارث بن حکم، هزار درهم و شترهای فراوان زکات آن سال، و زمین بزرگی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وقف مسلمانان کرده بود بخشید. به سعید بن عاص بن امیّه، از طایفه خود صد هزار درهم داد. به داماد دیگرش مروان بن حکم، صد هزار درهم و به ابو سفیان دویست هزار درهم داد. به طلحه سی و دو ملیون و دویست هزار درهم، و به زبیر پنجاه و نه ملیون و هشت صد هزار درهم داد.

برای خودش سی ملیون و پانصد هزار درهم، و سیصد و پنجاه هزار دینار کنار گذاشت. به یعلی بن امیّه پانصد هزار دینار، و به عبد الرّحمن شوهر خواهرش دو ملیون و پانصد و شصت هزار دینار داد. «الغدیر ج 8 ص 286».

ص: 98

ص: 99

و از پرستش او نباید سرپیچی کرد. خدایی که رحمتش قطع نمی گردد و نعمت های او پایان نمی پذیرد.

2 روش برخورد با دنیا

دنیا خانه آرزوهایی است که زود نابود می شود ، و کوچ کردن از وطن حتمی است. دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت به سوی خواهانش می رود ، و بیننده را می فریبد ، سعی کنید با بهترین زاد و توشه از آن کوچ کنید و بیش از کفاف و نیاز خود از آن نخواهید و بیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید.

ترجمه خطبه 46

اشاره

(در سال 37 هجری که امام علیه السّلام به سوی شام سفر آغاز کرد ، این نیایش را در حالی که پا در رکاب نهاد مطرح فرمود) «1»

دعای سفر

خدایا! از سختی سفر ، و اندوه بازگشتن ، و روبرو شدن با مناظر ناگوار در خانواده و مال و فرزند، به تو پناه می برم. پروردگارا! تو در سفر همراه ما و در وطن نسبت به بازماندگان ما سرپرست و نگهبانی ، و جمع میان این دو را هیچ کس جز تو نتواند کرد ، زیرا آن کس که سرپرست بازماندگان است نمی تواند همراه مسافر باشد و آن که همراه و هم سفر است سرپرست بازماندگان انسان نمی تواند باشد.

(چند جمله اوّل، از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که علی علیه السّلام آن را با عباراتی رساتر به اتمام رساند)

ترجمه خطبه 47

اشاره

(در باره کوفه)

خبر از آینده کوفه

ای کوفه! تو را می نگرم که چونان چرم های بازار عکاظ «2» کشیده می شوی ، زیر پای حوادث لگد کوب می گردی ، و حوادث فراوان تو را در بر می گیرد ، من به خوبی می دانم، ستمگری نسبت به تو قصد بد نمی کند مگر آن که خداوند او را به بلایی گرفتار سازد یا قاتلی بر او مسلّط گرداند. «3»

______________________________

(1) هرثمه بن سلیم می گوید: در سفر شام همراه امام به سرزمین کربلا رسیدیم، نماز به جماعت خوانده شد، پس از نماز امام علی علیه السّلام مقداری از خاک کربلا را بویید و فرمود:

«واها لک یا تربه، لیحشرنّ منک قوم یدخلون الجنّه بغیر حساب»

(آه ای زمین کربلا، مردانی از تو روز محشر می آیند که بدون حسابرسی وارد بهشت می گردند). پس از جنگ صفین، این خبر غیبی امام را به همسرم «جرداء» با شگفتی رساندم، و او گفت: امیر المؤمنین علیه السّلام جز حق سخن نمی گوید، روزگار سپری شد، تا لشکرهای ابن زیاد به سوی کربلا می رفت من هم با آنان به کربلا رسیدم که سخن امام به یادم آمد. فورا خود را به امام حسین علیه السّلام رسانده، و خبر غیبی امام علی علیه السّلام را به امام گفتم، فرمود به یاری ما آمدی یا جنگ با ما؟ گفتم هیچ کدام، فرمود پس دور شو زیرا هر کس کشته شدن ما را بنگرد و یاری ندهد در جهنّم خواهد بود. «شرح ابن ابی الحدید، ج 3، ص 169»

(2) عکّاظ، نام یکی از بازارهای عرب در جاهلیّت بود که بین «نخله» و «طائف» قرار داشت و اعراب از اوّل ماه ذی القعده در آن گرد می آمدند که یکی از اجناس معروف این بازار، چرم های آن بود که به خوبی و محکمی شهرت داشت، در همین بازار شعرا شاهکارهای ادبی خود را می خواندند، و بهترین آن را بر دیوار کعبه می آویختند که به «معلّقات سبع» مشهور شد.

(3) زیرا کوفه همواره جایگاه شیعیان امام و مرکز فعّالیّت های آنان بود که فرمود:

هذه مدینتنا، و محلّتنا و مقرّ شیعتنا

(کوفه شهر و جایگاه ما، و مرکز شیعیان ماست) «شرح ابن ابی الحدید ج 3 ص 198»

ص: 100

ص: 101

ترجمه خطبه 48

اشاره

(به هنگام حرکت برای جنگ با شامیان، در نخیله کوفه در 25 شوّال سال 37 هجری قمری ایراد فرمود)

ضرورت آمادگی رزمی

ستایش خداوند را سزاست، هر لحظه که شب فرا رسد، و پرده تاریکی فرو افتد ، ستایش مخصوص پروردگار است هر زمان که ستاره ای طلوع و غروب کند ، ستایش خداوندی را سزاست که نعمت های او پایان نمی پذیرد ، و بخشش های او را جبران نتوان کرد ، پس از ستایش پروردگار، پیشتازان لشکرم را از جلو فرستادم ، «1» و دستور دادم در کنار فرات توقّف کنند ، تا فرمان من به آنها برسد ، زیرا تصمیم گرفتم از آب فرات بگذرم و به سوی جمعیّتی از شما که در اطراف دجله مسکن گزیده اند رهسپار گردم و آنها را همراه شما بسیج نمایم ، و از آنها برای کمک و تقویت شما یاری بطلبم.

می گویم: (منظور امام از «ملطاط» آنجایی است که دستور توقّف داد ، «کنار فرات» که به کنار فرات یا دریا «ملطاط» هم می گویند. و امام علیه السّلام از کلمه «نطفه» آب فرات اراده کرده که شگفت آور است)

ترجمه خطبه 49

خدا شناسی

ستایش خداوندی را سزاست که از اسرار نهان ها آگاه است ، و نشانه های آشکاری در سراسر هستی بر وجود او شهادت می دهند ، هرگز برابر چشم بینندگان ظاهر نمی گردد. نه چشم کسی که او را ندیده می تواند انکارش کند ، و نه قلبی که او را شناخت می تواند مشاهده اش نماید. در والایی و برتری از همه پیشی گرفته. پس، از او برتر چیزی نیست ، و آنچنان به مخلوقات نزدیک است که از او نزدیک تر چیزی نمی تواند باشد. مرتبه بلند او را از پدیده هایش دور نساخته ، و نزدیکی او با پدیده ها، او را مساوی چیزی قرار نداده است. عقل ها را بر حقیقت ذات خود آگاه نساخته ، امّا از معرفت و شناسایی خود باز نداشته است. «2» پس اوست که همه نشانه های هستی بر وجود او گواهی می دهند و دل های منکران را بر اقرار به وجودش وا داشته است ، خدایی که برتر از گفتار تشبیه کنندگان و پندار منکران است.

ترجمه خطبه 50

(پس از پایان جنگ صفّین و ماجرای حکمیّت در سال 38 هجری در شهر کوفه ایراد فرمود)

علل پیدایش فتنه ها

______________________________

(1) امام علیه السّلام زیاد بن نصر و شریح بن هانی را با دوازده هزار سرباز به سوی جبهه ها اعزام کرد.

(2) نقد تفکّر: راسیونالیسم RATIONALISM )اصالت عقل) و اینکه شناخت عقل محدود است، با اینکه باید از عقل بهره برد، امّا نباید به آن اصالت داد.

ص: 102

ص: 103

همانا آغاز پدید آمدن فتنه ها، هوا پرستی ، و بدعت گذاری در احکام آسمانی است ، نوآوری هایی که قرآن با آن مخالف است ، و گروهی «با دو انحراف یاد شده» بر گروه دیگر سلطه و ولایت یابند، که بر خلاف دین خداست. پس اگر باطل با حق مخلوط نمی شد ، بر طالبان حق پوشیده نمی ماند ، و اگر حق از باطل جدا و خالص می گشت زبان دشمنان قطع می گردید. امّا قسمتی از حقّ و قسمتی از باطل را می گیرند و به هم می آمیزند «1»، آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره می گردد و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند یافت.

ترجمه خطبه 51

اشاره

(در سال 37 هجری پس از ورود به صحرای صفّین برای در اختیار گرفتن آب فرات خطاب به خط شکنان سپاه فرمود)

فرمان خط شکستن و آزاد کردن آب فرات

شامیان با بستن آب شما را به پیکار دعوت کردند. «2» اکنون بر سر دو راهی قرار دارید: یا به ذلّت و خواری بر جای خود بنشینید ، و یا شمشیرها را از خون آنها سیراب سازید تا از آب سیراب شوید. پس بدانید که مرگ در زندگی توأم با شکست ، و زندگی جاویدان در مرگ پیروزمندانه شماست. آگاه باشید! معاویه گروهی از گمراهان را همراه آورده و حقیقت را از آنان می پوشاند ، تا کور کورانه گلوهایشان را آماج تیر و شمشیر کنند.

ترجمه خطبه 52

(در یکی از روزهای عید قربان این خطبه را ایراد فرمود که اکثر شارحان، خطبه 52 و 53 را یکی می دانند که در خطبه های قبل برگزیده مطالب آن آمده است)

1 تعریف دنیا

آگاه باشید، گویا دنیا پایان یافته ، و وداع خویش را اعلام داشته است ، خوبی هایش ناشناخته مانده به سرعت پشت کرده می گذرد ، ساکنان خود را به سوی نابود شدن می کشاند ، و همسایگانش را به سوی مرگ می راند. آنچه از دنیا شیرین بود تلخ شده ، و آنچه صاف و زلال بود تیرگی پذیرفت ، و بیش از ته مانده ظرف آب ریخته شده از آن باقی نمانده است ، یا جرعه ای آب که با آن عطش تشنگان دنیا فرو نخواهد نشست. «3»

______________________________

(1) نقد تفکّر التقاطی، آنانکه می خواهند مکاتب شرقی یا غربی را با آب و رنگ اسلامی جلوه گر سازند، زیرا هر مکتبی و هر واژه ای جایگاه خاصّ خودش را دارد.

(2) عبد اللّه بن عوف نقل می کند: پیش از آنکه سپاه کوفه به صحرای صفّین برسد، سربازان معاویه به فرماندهی «ابو الأعور» رودخانه فرات را در اختیار گرفتند، امام علی علیه السّلام «صعصعه بن صوحان» را به سوی معاویه فرستاد که چرا شریعه فرات را بستند؟ معاویه با یاران خود مشورت کرد. «ولید بن عقبه» و «عبد اللّه بن سعید» گفتند آب را همچنان بسته نگهدارید تا سپاه کوفه از تشنگی بمیرند، ولی «عمرو عاص» گفت «علی مردی نیست که تشنه بماند، او همان مردی است که می گفت اگر چهل نفر یاور داشتم حق خود را پس از سقیفه می گرفتم، اکنون که بزرگان عراق و حجاز همراه او می باشند!» معاویه هم چنان دستور داد که آب را بسته نگه دارند به فرمان امام علیه السّلام خط شکنان سپاه به فرماندهی امام حسن علیه السّلام حمله کردند، آب را در اختیار گرفته، سپاه معاویه را کنار زدند، امّا امام علی علیه السّلام دستور داد که آب برای هر دو لشکر آزاد باشد، این عمل جوانمردانه امام، باعث بیداری بسیاری از شامیان شد که برخی از آنان به سپاه امام پیوستند.

(3) سمله: ته مانده آب در ظرف، اداوه: ظرف و مقله: سنگ ریزهایی که در داخل ظرف آب می کردند تا آب کمتری بگیرد.

ص: 104

ص: 105

ای بندگان خدا! از سرایی کوچ کنید که سرانجام آن نابودی است ، مبادا آرزوها بر شما چیره گردد ، مپندارید که عمر طولانی خواهید داشت!

2 والایی نعمت های قیامت

به خدا سوگند! اگر مانند شتران بچه مرده ناله سر دهید ، و چونان کبوتران نوحه سرایی کنید ، و مانند راهبان زاری نمایید ، و برای نزدیک شدن به حق، و دسترسی به درجات معنوی ، و آمرزش گناهانی که ثبت شده و مأموران حق آن را نگه می دارند ، دست از اموال و فرزندان بکشید سزاوار است زیرا: برابر پاداشی که برایتان انتظار دارم ، و عذابی که از آن بر شما می ترسم، اندک است. بخدا سوگند، اگر دل های شما از ترس آب شود ، و از چشم هایتان با شدّت شوق به خدا ، یا ترس از او، خون جاری گردد ، و اگر تا پایان دنیا زنده باشید و تا آنجا که می توانید در اطاعت از فرمان حق بکوشید ، در برابر نعمت های بزرگ پروردگار، بخصوص نعمت ایمان، ناچیز است.

ترجمه خطبه 53

اشاره

(مرحوم صدوق در من لا یحضره الفقیه ج 1 ص 461، خطبه 52 و 53 را یک خطبه به حساب آورد)

وصف قربانی

کمال قربانی در این است که گوش و چشم آن سالم باشد ، هر گاه گوش و چشم سالم بود ، قربانی کامل و تمام است ، گر چه شناخش شکسته باشد و با پای لنگ به قربانگاه آید (منظور امام از کلمه «منسک» در اینجا «قربانگاه است»

ترجمه خطبه 54

اشاره

(در سال 37 هجری به هنگام شروع جنگ صفّین این سخنرانی را ایراد فرمود) «1»

وصف روز بیعت

مردم همانند شتران تشنه ای که به آب نزدیک شده ، و ساربان رهاشان کرده ، و عقال (پای بند) از آنها گرفته، بر من هجوم آوردند و به یکدیگر پهلو می زدند، فشار می آوردند ، چنان که گمان کردم مرا خواهند کشت ، یا بعضی به وسیله بعض دیگر می میرند و پایمال می گردند. پس از بیعت عمومی مردم، مسئله جنگ با معاویه را ارزیابی کردم، همه جهات آن را سنجیدم تا آن که مانع خواب من شد ، دیدم چاره ای جز یکی از این دو راه ندارم: یا با آنان مبارزه کنم ، و یا

______________________________

(1) شرح ابن میثم ج 2 ص 144.

ص: 106

ص: 107

آن چه را که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آورده، انکار می نمایم ، پس به این نتیجه رسیدم که، تن به جنگ دادن آسانتر از تن به کیفر پروردگار دادن است ، و از دست دادن دنیا آسان تر از رها کردن آخرت است.

ترجمه خطبه 55

اشاره

(در سال 37 هجری در آستانه جنگ صفّین، برخی مدارا کردن امام را دیده و علّت را پرسیدند در پاسخ آنان فرمود)

توضیحاتی پیرامون جنگ صفّین

اینکه می گویید، خویشتن داری از ترس مرگ است ، بخدا سوگند! باکی ندارم که من به سوی مرگ روم یا مرگ به سوی من آید ، و اگر تصوّر می کنید در جنگ با شامیان تردید دارم ، بخدا سوگند! هر روزی که جنگ را به تأخیر می اندازم برای آن است که آرزو دارم عدّه ای از آنها به ما ملحق شوند و هدایت گردند. و در لابلای تاریکی ها، نور مرا نگریسته به سوی من بشتابند ، که این برای من از کشتار آنان در راه گمراهی بهتر است ، گر چه در این صورت نیز به جرم گناهانشان گرفتار می گردند.

ترجمه خطبه 56

اشاره

(برخی این خطبه را به آغاز سال 37 هجری نسبت به تحرّکات معاویه در بصره، و برخی در یکی از روزهای جنگ صفّین نسبت می دهند)

یاد مبارزات دوران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در صفّین

در رکاب پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بودیم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهای خود جنگ می کردیم ، که این مبارزه برایمان و تسلیم ما می افزود ، و ما را در جادّه وسیع حقّ و صبر و برد باری برابر ناگواریها و جهاد و کوشش برابر دشمن، ثابت قدم می ساخت. گاهی یک نفر از ما و دیگری از دشمنان ما ، مانند دو پهلوان نبرد می کردند ، و هر کدام می خواست کار دیگری را بسازد و جام مرگ را به دیگری بنوشاند ، گاهی ما بر دشمن پیروز می شدیم و زمانی دشمن بر ما غلبه می کرد. پس آنگاه که خدا، راستی و اخلاص ما را دید، خواری و ذلّت را بر دشمنان ما نازل و پیروزی را به ما عنایت فرمود ، تا آنجا که اسلام استحکام یافته فراگیر شد و در سرزمین های پهناوری نفوذ کرد. به جانم سوگند! اگر ما در مبارزه مثل شما بودیم هرگز پایه ای برای دین استوار نمی ماند ، و شاخه ای از درخت ایمان سبز نمی گردید. به خدا سوگند، شما هم اکنون از سینه شتر خون می دوشید و سرانجامی جز پشیمانی ندارید.

ص: 108

ص: 109

ترجمه خطبه 57

اشاره

(در سال 40 هجری، روزهای آخر عمر شریف خود در نکوهش و هشدار کوفیان ایراد فرمود)

خبر از سلطه ستمگری بی باک

آگاه باشید! پس از من مردی با گلوی گشاده ، و شکمی بزرگ بر شما مسلّط خواهد شد ، که هر چه بیابد می خورد ، «1» و تلاش می کند آنچه ندارد به دست آورد او را بکشید! ولی هرگز نمی توانید او را بکشید. آگاه باشید! به زودی معاویه شما را به بیزاری و بدگویی من وادار می کند ، «2» بدگویی را به هنگام اجبار دشمن اجازه می دهم که مایه بلندی درجات من و نجات شماست ، امّا هرگز در دل از من بیزاری نجویید که من بر فطرت توحید تولّد یافته ام و در ایمان و هجرت از همه پیش قدم تر بوده ام.

ترجمه خطبه 58

اشاره

(در سال 38 هجری پس از ماجرای حکمیّت، و شنیدن شایعات فراوان در نکوهش خوارج فرمود)

خبر از آینده شوم خوارج

سنگ حوادث و بلا بر شما ببارد ، چنانکه اثری از شما باقی نگذارد!. آیا پس از ایمانم به خدا ، و جهاد کردنم در رکاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به کفر خویش گواهی دهم؟ اگر چنین کنم گمراه شده و از هدایت شدگان نخواهم بود. پس به بدترین جایگاه رهسپار شوید ، و به راه گذشتگان باز گردید. آگاه باشید! به زودی پس از من، به خواری و ذلّت گرفتار می شوید و شمشیر برنده بر شما مسلّط می گردد ، و به استبدادی دچار خواهید شد که برای دیگر ستمگران راه و رسم حکومت قرار خواهد گرفت.

می گویم: (سخن امام علی علیه السّلام که فرمود

«و لا بقی منکم آبر»

سه گونه روایت شده است ، اوّل- آنگونه که ما آورده ایم ، آبر، از باب «یأبر النّخل» به معنای اصلاح کننده آمده. دوم- «آثر» نقل شد یعنی باز گو کننده حدیث ، و این نقل به نظر من بهتر است ، گویا امام علیه السّلام می فرماید، از شما خبر دهنده ای باقی نماند. سوم- «آبز» با «ز» نیز روایت شد به معنای هلاک شونده، پرش کننده، که به هلاک شونده «آبز» گویند).

ترجمه خطبه 59

اشاره

(در سال 38 هجری به هنگامی حرکت برای جنگ با خوارج، شخصی گفت، خوارج از پل نهروان «3» عبور کردند، امام فرمود)

خبر از قتلگاه خوارج

قتلگاه خوارج این سوی نهر است ، به خدا سوگند از آنها جز ده نفر باقی نمی ماند ، و از شما نیز ده نفر کشته نخواهد شد.

(منظور امام از «نطفه» آب نهر است که از فصیحترین کنایه در رابطه با آب هر چند زیاد و فراوان باشد)

______________________________

(1) فرد مورد نظر معاویه است، که هر چه می خورد سیر نمی شد، او نفرین شده پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود، زیرا چند بار او را فراخواند جواب داد مشغول غذا خوردن است، حضرت فرمود:

«اللّهمّ لا تشبع بطنه»

«خدایا هرگز شکم او را سیر مکن» از آن پس معاویه فراوان می خورد و می گفت: «مللت و ما اشبعت» «از خوردن خسته شدم ولی سیر نشدم»

(2) پس از آن که معاویه به عراق تسلّط یافت، به تمام شهرهای اسلامی آن روز دستور العملی را فرستاد که در خطبه ها و نماز به امام علی علیه السّلام ناسزا بگویند و به تدریج برای بنی امیّه عادت شد تا آن که عمرو بن عبد العزیز در دوران خلافت خود این عادت ناپسند را ریشه کن کرد.

(3). در پاورقی خطبه 36 در باره نهروان توضیح داده شد.

ص: 110

 

ص: 111

ترجمه خطبه 60

اشاره

(در پایان جنگ با خوارج، در سال 38 هجری شخصی گفت، ای امیر المؤمنین علیه السّلام! خوارج همه نابود شدند. فرمود)

خبر از تداوم تفکّر انحرافی خوارج

نه، سوگند به خدا هرگز! آنها نطفه هایی در پشت پدران و رحم مادران وجود خواهند داشت ، هر گاه که شاخی از آنان سر برآورد قطع می گردد تا اینکه آخرینشان به راهزنی و دزدی تن در می دهند.

بعدی                            قبلی


 


دسته بندي: کتاب انلاین,حدیث,معصومین(ع),حضرت علی(ع),
مطالب مرتبط :

ارسال نظر

کد امنیتی رفرش

مطالب تصادفي

مطالب پربازديد