ز بعد خالق کون و مکان را//ثنا بر خاتم پیغمبران را
حقیقت صدر بود از آفرینش//که او آمد حقیقت نور بینش
محمد آنکه نور شرع بنمود//در اینجا عین اصل و فرع بنمود
ز بعد خالق کون و مکان را//ثنا بر خاتم پیغمبران را
حقیقت صدر بود از آفرینش//که او آمد حقیقت نور بینش
محمد آنکه نور شرع بنمود//در اینجا عین اصل و فرع بنمود
زبان را در بدی گفتن میآموز//پشیمانی خوری تو هم یکی روز
ترا آنگه به آید مردی و زور//که بینی خویشتن را کمتر ازمور
مگو هرگز که: خواهم کردن اینکار//اگر دستت دهد میکن بکردار
بزرگی گفت: سحرگاهی به در مسجد حسن رفتم. به نماز. در مسجد بسته بود
و حسن در درون مسجد دعا میکرد و قومی آمین میگفتند. صبر کردم تا روشنتر
شد. دست بر در نهادم، گشاده شد. در شدم، حسن را دیدم - تنها - متحیر شدم.
چون نماز بگزاردیم، قصه با وی بگفتم و گفتم: خدایرا مرا از این...
سالک ره کرده چون ره کرد و رفت//همچنان چون برق تازان می برفت
در رسید او پردهٔ هفتم تمام//دید آنجا گه مقام بی مقام
خویشتن بالای اشیا یافت او//وان نهانی راز پیدا یافت او
تعداد صفحات : 7