گفت: وای بر تو! از خدا پروا کن، نمی دانی چه کسی در خانۀ تو است؟ و شایستگی حضرت را به
او بازشناسانده، گفت: من دربارۀ او بر تو می هراسم. او گفت: او را میان درندگان خواهم انداخت.
و چنین کرد. حضرت را دیدند که به نماز ایستاده و درندگاذن گردش درآمده اند....