فوج

آیا مشاهده نمی‌کنید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل جلوگیری به عمل نمی‌آید. در این صورت به طور مسلم انسان باایمانِ جوینده حق، باید طالب دیدار خدا و لقای حق باشد
امروز دوشنبه 31 اردیبهشت 1403
تبليغات تبليغات

از مرثیه تا تعزیه



از مرثیه تا تعزیه: بررسی‌هایی درباره چگونگی شکل‌گیری تعزیه و تجزیه و تحلیل نسخه‌های آن به‌همراه نمونه‌هایی از اشعار...


 

مشخصات کتاب

‏سرشناسه : گلی‌زواره غلامرضا، - ۱۳۳۷
‏عنوان و نام پدیدآور : از مرثیه تا تعزیه بررسی‌هایی درباره چگونگی شکل‌گیری تعزیه و تجزیه و تحلیل نسخه‌های آن به‌همراه نمونه‌هایی از اشعار.../ غلامرضا گلی‌زواره 
‏مشخصات نشر : قم حسنین علیهاالسلام ۱۳۸۲.
‏مشخصات ظاهری : ص ۲۴۸
‏شابک : 964-8262-01-2۱۲۰۰۰ریال ؛ 964-8262-01-2۱۲۰۰۰ریال 
‏وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی 
‏یادداشت : کتابنامه به‌صورت زیرنویس 
‏عنوان دیگر : بررسی‌هایی درباره چگونگی شکل‌گیری تعزیه و تجزیه 
‏موضوع : تعزیه -- ایران -- تاریخ 
‏موضوع : تعزیه‌نامه‌ها -- نسخه‌های خطی فارسی 
‏موضوع : نمایش -- ایران -- تاریخ 
‏رده بندی کنگره : BP۲۶۰/۵/گ‌۸الف‌۴۳
‏رده بندی دیویی : ۲۹۷/۷۴۴
‏شماره کتابشناسی ملی : م‌۸۲-۳۳۰۷۴

مشعل عاشورا


با گذشت حدود نیم قرن از زمان رحلت خاتمِ رسولانِ الهی، به دلیل استیلای ظالمانه شجره خبیثه بنی‌امیه، ابرهای تیره و تار تحریف، آسمان حقیقت را فرا گرفت. شرایط آن چنان آشفته و دگرگون گردید که نشانه مسلمانی مخالفت با مظهر اسلام و جانشین راستین پیامبرصلی الله علیه وآله به شمار می‌آمد. مشتاقانِ خاندان عصمت و طهارت‌علیهم السلام و شیفتگان حقایق ناب و ارزش‌های اصیل، در محاق اختناقی شدید، رنجی جانکاه و شدیدترین مجازات‌ها، روزگار نگران‌کننده و ناگواری را سپری نمودند.در آن یلدای بیداد و اموی، عده‌ای از خواص با چاپلوسی به نفع نظام حاکم، به جعل احادیث و مدح ستمگران روی آوردند و تمجید و ستایش دشمنان خاندان وحی را همچون مبانی آموزشی و تربیتی، در مکتب‌خانه‌ها به کودکان و نوجوانان می‌آموختند و آنان را برای مقابله با اسوه‌های پرهیزگاری و پارسایی پرورش می‌دادند. فضایِ آلوده و آشفته جهان اسلام، چون توفانی مهیب هر گونه آرامش و امنیت را از حامیان راستین حقیقت گرفته بود.

فرهنگ والا و پویای اسلام که منشأ تحرک، سازندگی و تحول بود، به صورت قوانینی خشک و بی مغز و آمیخته به جمود و خمود، تبلیغ و ترویج می‌گردید و مجال هرگونه تفکر، تعقل و بحثهای زاینده و رشددهنده از فرزانگان، صاحبان خرد و اهل معرفت گرفته می‌شد و به موازات این میرایی و خاموشی چراغ اندیشه رو به افول و آداب و رسوم زمان جاهلیت، خرافات و تعصب‌های قومی و قبیله‌ای همچون قارچهای مسموم در حال احیا بود.با شهادت امام حسن مجتبی‌علیه السلام و فرارسیدن دوران امامت سومین اختر فروزان آسمان ولایت، این آشفتگی‌ها رو به فزونی گذاشت.

 

قدرت حاکم، به منظور تثبیت پایه‌های عنکبوتی و پوشالی خود، در صدد ایجاد بدعت و انحراف از موازین قرآنی و روایی و سنّت‌های مسلم دینی و اعتقادی برآمد و اوضاع به گونه‌ای گردید که فروغ معنویت که رسول خداصلی الله علیه وآله برای برپا داشتن آن مرارت‌های زیادی را تحمل کرده بود، رو به خاموشی نهاد. اوضاع آن چنان نگران‌کننده شد که حضرت امام حسین‌علیه السلام در مدت ده سال از دوران امامت خود که با حکمرانی تبهکاری چون معاویه مصادف شد، شرایط را برای ایجاد یک جنبش و قیام در مقابل توفان استبداد و تباهی مناسب ندید و چنین حرکتی را به صلاح اجتماع اسلامی ندانست.با روی کار آمدن جنایتکاری چون یزید و آشکار شدن فساد و ابتذال و علنی گشتن آلودگی‌های غیرقابل اغماض، تعلیمات و فرهنگ اسلامی در مخاطره‌ای جدی قرار گرفت. از این جهت موضع امام در مقابل چنین شرایطی، که استمرار آن محور دیانت و معنویت را به دنبال داشت، برپا کردن مشعل عاشورا بود تا در آن تاریکی دهشت زا، روشنی بیافریند و نیز از لهیب آن آذرخش، کاخ استبداد بسوزد. به همین دلیل حضرت رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله در روایتی امام حسین‌علیه السلام را چراغ هدایت و کشتی نجات معرفی کرده‌اند؛ إِنَّ الْحُسَیْنَ مِصْباحُ الْهُدی وَ سَفِینَةُ النَّجاةِ. [1] امام حسین‌علیه السلام نیز در این خصوص فرموده‌اند:أَ لا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لا یُتَناهَی عَنْهُ. لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً فَإِنی لا اَرَی الْمَوْتَ إِلَّا سَعادَةً وَ لا الحَیوةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إلا بَرَمًا؛ [2] .آیا مشاهده نمی‌کنید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل جلوگیری به عمل نمی‌آید. در این صورت به طور مسلم انسان باایمانِ جوینده حق، باید طالب دیدار خدا و لقای حق باشد.

من مرگ را جز سعادت نمی‌بینم و زندگی با ستمگران را جز ملالت و کسالت نمی‌نگرم.از این جهت آن خورشید فروزان با حماسه‌ای پرشکوه و سرنوشت ساز جامعه اسلامی را متوجه اسلام واقعی نمود و به اتفاق اهل بیت، یاران و اصحاب فداکارش، به داد اسلام رسید و مکتب حیات بخش اسلام را احیا کرد و چشمه ناب حقیقت را از غباری که گرفته بود، رهایی بخشید و در واقع خداوند مکتب وحی را از طریق قیام عاشورا حفظ کرد و تعبیر قرآنی: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ‌و لَحَفِظُونَ»؛ [3] ما قرآن را فرو فرستادیم و به تحقیق حافظ آن هستیم.

درباره‌اش مصداق پیدا کرد:مصطفی را وعده داد الطاف حق گر بمیری تو، نمیرد این سبقامام خمینی‌رحمه الله خاطرنشان نموده‌اند:... امام حسین‌علیه السلام نجات داد اسلام را، ما برای یک آدمی که نجات داده اسلام را و رفته کشته شده، هر روز باید گریه کنیم، ما هر روز باید منبر برویم برای حفظ این مکتب. محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکاری سیدالشهداعلیه السلام است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است ... [4] .بر این اساس نهضت مقدس کربلا، فرازی درخشان و باشکوه در تاریخ اسلام است و چون خورشید پر فروغ در حال پرتوافشانی است و هرچه از آن می‌گذرد انوارش افزون‌تر و گسترده‌تر می‌شود؛ حماسه‌ای که مبدأ و منشأ و الهام‌بخش قیام‌های گوناگونی در تاریخ اسلام گردید و نهضت‌های سلحشوران علوی را در ستیز با ستمگران تقویت نمود.

آن امام بزرگوار با فریاد «مرگ با شرافت بهتر از زندگی ننگین است و اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید» [5] انسان‌های غافل را از خواب گران بیدار نمود.پدیدآورنده قیام کربلا در این ماجرای جاویدان، حقیقت ایمان و واقعیت بندگی را به نمایش گذاشت و در تمامی لحظات این قیام مقدس، به ارزش‌های معنوی در عرصه اندیشه و عمل نظر داشت و نهایت اخلاص را از خویشتن بروز داد و کوشید تا از سیرت جدش پیروی کند و سنّت با برکت امر به معروف و نهی از منکر را احیا نماید: أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ. [6] و در سخنی جاویدان، حضرت امام حسین‌علیه السلام فرمود: اللّهُمَّ اِنّی اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ وَ اَنْکَرُ الْمُنْکَرَ. [7] به همین دلیل در زیارت عاشورا می‌خوانیم: اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَ آتَیْتَ الزَّکوةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَر... .مناجات آن حضرت نیز چنین است:ای پروردگار بزرگ، همه مردم را جملگی در راه دوستی تو - کسب رضایت تو - رها کردم و خانواده ام را برای دیدارت آوردم.

اگر مرا در راه وصالت قطعه‌قطعه کنی، قلبم به غیر تو تمایلی پیدا نخواهد کرد. [8] .حادثه عاشورا بدان جهت که خود حق است و در جهت حفظ ارزش‌های الهی و زنده نمودن مکتب اسلام صورت گرفته است در اوج قله ایثار و با صلابت و خروشان همچنان باقی مانده و می‌ماند. از این جهت با ارج نهادن به حماسه سازان عاشورا و بزرگداشت این قیام شکوهمند انسان‌ها، با فضایل و کمالات انس یافته و در مکتب حسینی خوب زیستن و نیکو زندگی کردن، روی آوردن به معروف و اعراض از منکرات را فرامی گیرند و فرهنگ فضایل و مکارم در جامعه به صورت سنتی حسنه رواج می‌یابد. از سویی امام حسین‌علیه السلام با آن شایستگی‌های ذاتی و نسبی، شعله‌های محبت را در قلوب مؤمنین برمی افروزد و این نکته در واقع تداعی‌کننده فرمایش رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله است که فرموده‌اند:إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لا تَبْرُدُ أَبَداً؛ [9] .کشته شدن امام حسین‌علیه السلام در دل‌های اهل ایمان حرارتی ایجاد کرد که هیچ گاه به سردی نمی‌گراید.

بررسی‌هایی درباره چگونگی شکل‌گیری تعزیه و تجزیه و تحلیل نسخه‌های آن

سوگواری در سیره اهل بیت‌


سیره ائمّه هدی‌علیهم السلام در برپا نمودن مجلس سوگواری برای سالار شهیدان، حضرت امام حسین‌علیه السلام، و تشویق و تحریض شیعیان در احیای این برنامه، بدان جهت است که واقعه کربلا روشنی بخش جان انسان‌های طالب فضایل باشد و گریستن برای امامی که در مقابل باطل مقاومت کرد و از ارزش‌ها صیانت نمود، فریاد قلب و مبارزه عاطفی با ستمگران در همیشه تاریخ است.

 

امام سجادعلیه السلام در فرصت‌های مقتضی و به صور گوناگون خاطره عاشورا را در اذهان مردم زنده نگاه‌داشت و گریه‌های طولانی آن امام همام بود که خون‌ها را به جوش می‌آورد و سرها را پرشور می‌نمود و این موضوع موجب گردید تا مشعل حماسه جاوید کربلا هیچ گاه خاموش نشود.نخستین کسی که وقایع عاشورا را بیان می‌نمود و با این گزارش سوزناک دل سنگ را می‌گداخت، امام چهارم و پس از او حضرت زینب کبری‌علیها السلام بود. روایاتی که از حضرت امام سجادعلیه السلام در این خصوص در مآخذ روایی ضبط گردیده، همه از منابع معتبر و موثق می‌باشد و هر آنچه آن فروغ امامت درباره حوادث نینوا فرمود، از شهودات خودش بود نه از شنیده‌ها و منقولات دیگران.تشکیل مجلس عزاداری برای شهیدان کربلا، از همان زمانی که این رویداد اسفناک به وقوع پیوست با دستور اهل بیت‌علیهم السلام آغاز گردید و به تدریج با تأثیرپذیری از سنّت‌های بومی و مقتضیات زمان در سیر تاریخ تا امروز استمرار یافت و در شکل‌های گوناگون حضور خود را نشان داد. مشهور است که چون اهل بیت امام حسین‌علیه السلام از شام به مدینه بازگشتند، در حوالی این شهر مدتی کوتاه اقامت نمودند، ساکنین مدینه با هیجان و التهاب خاصی به استقبال آن عزیزان شهرشان رفتند.

 

امام سجادعلیه السلام بشیر بن جَذْلَمْ را در میان مستقبلین مشاهده نمود و او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: ای بشیر پدرت شاعر بود، آیا تو هم از این توانایی بهره‌ای داری؟ او پاسخ داد: آری خود نیز شاعرم. حضرت فرمودند: در حالی که ابیاتی راسرایی جلوتر از ما به مدینه برو و خبر ورود اهل بیت‌علیهم السلام و مصیبت جانگداز کربلا را به مردم شهر جدم نبی اکرم‌صلی الله علیه وآله اعلان کن. بشیر فرمایش امام را اجابت کرد و اشعاری سرود و با گریه و صدای بلند به حالت نوحه و ندبه برای مردم مدینه خواند که دو بیت از آن چنین است:یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقَامَ لَکُمْ بِها قُتِلَ الْحُسَیْنُ فَأَدْمُعِی [10] مِدْرَارٌأَلْجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ وَ الرَّأْسُ مِنْهُ عَلَی الْقَنَاةِ یُدارُ [11] .یعنی: ای اهل مدینه دیگر در این شهر جای ماندن برای شما نیست؛ چون حسین‌علیه السلام را کشتند. بدین سبب سرشک از دیدگان من روان است، بدنش در زمین کربلا آغشته به خون گردید و سرش را بر روی نیزه‌ها گردانیدند.بنابراین نخستین مرثیه‌سرایی بر مصایب کربلا، مربوط به سال 61 هجری بوده است.در برخی منابع آمده است: وقتی حضرت زینب کبری‌علیها السلام بر بالین بدن برادرش حضرت امام حسین‌علیه السلام آمد، جملاتی بر زبان جاری نمود که حالت مرثیه داشت و با شنیدن آن، دوست و دشمن گریست و در واقع در همان صحرای کربلا، نوعی ماتم سرایی صورت گرفت که زینب کبری‌علیها السلام آن را ترتیب داد. او با گفتن عبارت «بِأَبِی الْمَهْمُوم حَتّی قَضی بِأَبی الْعَطْشان حَتّی مَضی» آن چنان دلسوز نالید که فَأَبْکَتْ وَ اللَّهِ کُلَّ عَدُوٍّ وَصدِیقٍ. [12]

 

با این وصف اولین مجلس عزای امام حسین‌علیه السلام را آن هم بر بالین بدن بی‌سر آن حضرت خواهرش زینب کبری‌علیها السلام پدید آورد.شیخ مفید در کتاب امالی خود به اسنادی از ابراهیم بن داحه ذکر نموده که نخستین شعری که در رثای حسین بن علی‌علیه السلام سروده شد، مرثیه عقیة بن عمرو سهمی است که در بیتی از آن سروده است:مِرْتُ عَلی قَبْرِ الْحُسَیْنِ بِکَرْبَلا فَفاضَ عَلَیْهِ مِنْ دُمُوعِی غَذِیُرها [13] .«وقتی بر مرقد امام حسین در کربلا عبور کردم، اشک فراوانی از دیدگانم جاری گشت».ابومخنف اَزْدی (148 - 83 هجری) صاحب مقتل معروف که اصل آن مفقود گردیده و برخی گزارشهایش از کربلا در منابعی چون تاریخ طبری درج گردیده است، از مورخان و اصحاب امام صادق‌علیه السلام می‌باشد. وی موفق گردید یک جلد کتاب درباره حادثه کربلا بنویسد.ابوالفرج اصفهانی در کتاب الاغانی نوشته است: روزی سیّد حِمْیَری (متوفی به سال 179 هجری) به محضر امام صادق‌علیه السلام مشرف گردید.

 

حضرت با مشاهده وی به زنان اهل منزل دستور دادند پشت پرده نشسته و آن وقت از سید مذکور خواستند شعری در رثای امام حسین‌علیه السلام بگوید. او امر امام را تحقق بخشید و اشعاری سوزناک سرود که ترجمه بخشی از آنها چنین است: «... بر مزار حسین‌علیه السلام بگذر و خطاب به استخوان‌های مطهرش بگو: ای ابرهای پر باران، سیراب شوید. هرگاه بر آرامگاه او گذر کنی لحظه‌ای درنگ نما و آنگاه از چشمان پاک خود بر این انسان پاک‌باخته اشک بریز».سید حمیری خود می‌گوید با شنیدن این اشعار مشاهده کردم که چون ابر بهاری اشک از دیدگان امام بر گونه‌های مبارکشان فرو می‌ریخت و صدای ضجه زنان از اندرون به گوش می‌رسید تا آنکه امام فرمودند کافی است.

 

امام صادق‌علیه السلام به عبداللَّه بن حماد بصری فرمود:به من خبر رسیده که در نیمه ماه شعبان گروهی از ساکنین نواحی کوفه و مردمی از دیگر نقاط بر سر مزار امام حسین‌علیه السلام در کربلا می‌آیند و نیز زنانی برای آن حضرت نوحه‌گری می‌کنند، عده‌ای قرآن می‌خوانند و گروهی دیگر حوادث کربلا را بیان می‌کنند و دسته‌ای نوحه گری کرده و پاره‌ای افراد مرثیه می‌خوانند. عبداللَّه عرض کرد: فدایت شوم. آری من نیز بخشی از آنچه فرموده‌اید دیده‌ام. امام فرمود: سپاس خداوندی را که در میان مردم گروهی را قرار داد که به نزد ما می‌آیند و برایمان مرثیه می‌خوانند و دشمنان ما را کسانی قرار داد که بر آنان گروهی از خویشاوندان ما یا غیر آنها، خرده می‌گیرند. [14] .

 

همچنین از ششمین فروغ امامت نقل شده که آن حضرت فرموده‌اند: وَ مَنْ بَکی أَوْ اَبْکی واحِداً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ تَباکی فَلَهُ الْجَنَّهُ؛ [15] یعنی: کسی که گریه کند یا بگریاند یا خود را گریان بنمایاند، جزایش بهشت است.حضرت امام رضاعلیه السلام نیز فرموده‌اند:هر کس مصیبت ما را یادآور شود و گریه کند بر آنچه بر ما گذشته است، در روز قیامت با ما و در درجه ما خواهد بود و هر که مصیبت ما به او تذکر داده شود و گریه کند و دیگری را به گریه وادار نماید، روزی که دیده‌ها گریان است، چشمانش اشکبار نخواهد بود و هر که در مجلسی که امر ما احیا می‌شود، بنشیند، روزی که قلب‌ها مرده است قلب او نمی‌میرد و زنده دل خواهد بود. [16] .راز این تأکیدها و توصیه‌ها در برپایی مراسم سوگ و ماتم برای شهیدان کربلا در آن است که مردم در چنین مجالسی با فداکاران نینوا پیوندی عاطفی برقرار می‌نمایند که این ارتباط می‌تواند موجب جذب معنویات از اسوه‌های عاشورا گردد. همچنین تشکیل چنین اجتماعاتی جان‌های تشنه حقیقت را سیراب می‌نماید، افراد فرو رفته در انواع غفلت‌ها را هوشیار می‌نماید و باعث رویش و سرسبزی بوستان فضیلت می‌گردد.

 

در مجالس عزاداری اهتمام بر آن است که مردم به ریسمان الهی چنگ زنند و اتحاد خویش را برای محو آثار شرک، ستم و نفاق افزون نموده و اجر رسالت را با دوستی دودمان پیغمبر از این طریق به خاتم رسولان بپردازند. هم احساس گردیدن با حماسه حسینی و خود را نزدیک نمودن به تندیس‌های ایثار ضمن پالایش جان‌ها و روان‌ها، اصلاح جامعه را نیز پدید می‌آورد و سوگواری اگر این مزایا و محسنات را دربر نداشته باشد، از اهداف اصلی خود فاصله گرفته و در مسیر دیگری که با مقاصد کربلاییان مغایرت دارد، قرار گرفته است.

بررسی‌هایی درباره چگونگی شکل‌گیری تعزیه و تجزیه و تحلیل نسخه‌های آن

ماتم داری در مقیاسی وسیع


ابوریحان بیرونی یادآور می‌شود ملت اسلام همواره عاشورا را بزرگ می‌دانستند و این روز برایشان خجسته بود تا آنکه قتل امام حسین‌علیه السلام در این زمان روی داد و از این تاریخ مسلمانان، عاشورا را روزی شوم و منفور دانستند، ولی بنی‌امیه در این روز لباس نو بر تن کردند، زیب و زیور نمودند و آن را عید گرفتند. شیعیان در روز عاشورا از راه تأسف و ماتم سرایی نسبت به شهادت سید شهیدان در شهرهای اسلامی گریه و نوحه‌سرایی می‌کنند و تربت مسعود حسینی را در کربلا، در این روز، زیارت می‌نمایند. [17] این گزارش از رسمی شدن مراسم سوگواری در مناطق شیعه‌نشین، حکایت دارد. اما به گفته برخی مورخان، آل بویه نخستین کسانی بودند که دامنه سوگواری بر شهیدان کربلا را گسترش دادند و مجالس عزا برای امام حسین‌علیه السلام و یارانش را که به صورت خصوصی در خانه‌ها و احیاناً در محافلی غیر علنی برگزار می‌گردید، به سوگواری در بازارها و معابر عمومی به طور آشکار و همراه با جوش و خروش مبدل ساختند.موافق نوشته ذهبی و برخی تاریخ‌نگاران دیگر، در سال 352 هجری احمدمعزالدوله دیلمی، عزاداری رسمی عاشورا را در بغداد متداول ساخت. وی امر نمود در دهه اول ماه محرم باید مردم تمامی بازارها و محل کسب و کار را بسته، لباس عزا بپوشند و به تعزیه سیدالشهدا بپردازند. [18] بعد از آن در سال‌های دیگر تا هنگام انقراض دولت دیالمه شیعیان در دهه اول محرم الحرام در شهرهای شیعه‌نشین یا مناطقی که اکثریت با شیعیان بود رسم سوگواری بجای می‌آوردند و در بغداد این سنّت تا اوایل حکمرانی سلجوقیان برقرار بود. حاج شیخ عباس قمی ضمن اشاره به این نکته می‌افزاید: علمای اهل سنّت با چنین فرمانی مخالفت کردند، ولی چنین تخلفی مؤثر واقع نگردید و معزالدوله دیلمی در عملی ساختن منظور خود مبنی بر رسمی ساختن مراسم عاشورا، پیروز گردید. [19] .

 

ادوارد براون در تاریخ ادبیات خود به نقل از تاریخ ابن کثیر شامی این نکته را مورد تأیید قرار داده و اضافه می‌کند: احمد بن ابوالفتح در کتاب احسن القصص نوشته که عزاداری در سال 963 م. در بغداد توسط معزالدوله بویه اجرا شده است. مقریزی هم در کتاب الخطط خود می‌نویسد: در سال 363 هجری المعزالدین لله فاطمی، از حکمرانان فاطمیان در مصر، سوگواری روز عاشورا را در قلمرو دولت خویش که مصر و سودان و توابع آنها بود، مرسوم ساخت.صاحب بن عباد وزیر دانشمند و مرثیه سرای آل بویه که اشتیاق ویژه‌ای در تبلیغ و ترویج سوگواری برای امام حسین‌علیه السلام داشت، چکامه‌هایی چند در منقبت آن امام تصنیف کرد که در ایام عزاداری عاشورا جهت تشویق سوگواران خوانده‌شد. در یکی از این مرثیه‌ها آمده است:خون دوستان محمّدصلی الله علیه وآله جاری است.

 

اشک‌هایمان آکنده از درد است. لعن و ننگ بر دشمنان گذشته و آینده باد. سینه بسوزانید از آنچه که بر کودکان کربلا گذشته است. فرشتگان آسمان بر شهادت شهیدان کربلا شیون کردند. پس تو باید چندی سرشک را از دیدگان خویش جاری نمایی، زیرا پس از واقعه عاشورا، خنده و شادی حرام است. [20] .بنا به نوشته ابوبکر خوارزمی، در مقتل خود، صاحب بن عباد در عمومیت بخشیدن تعزیه و مرثیه سرایی تلاش زیادی نمود و ارزش سوگواری برای امام حسین‌علیه السلام را فزونی بخشید. ابن عمید از بزرگان و نامداران قرن چهارم هجری قمری، وزیر رکن الدوله دیلمی، نیز در ترویج و اقامه عزای حسین نقش فعال و تأثیرگذاری را بر عهده داشت. در برخی منابع آمده است که دیلیمیان شیعه مذهب، مظالم بنی‌امیه و حوادث جانگداز کربلا را به صورت شبیه‌خوانی مجسم می‌نمودند، اما این نمایش‌ها صامت بود و افراد نمایش با لباس مناسب سوار و پیاده در صحنه حضور می‌یافتند. [21] .

بررسی‌هایی درباره چگونگی شکل‌گیری تعزیه و تجزیه و تحلیل نسخه‌های آن

اقتباس و الهام از کتاب روضة الشهداء


یکی از منابعی که به مضامین نوحه‌ها و مرثیه‌ها راه یافت و مأخذی مهم برای تنظیم اشعار شبیه نامه‌های عاشورا تلقی گردید، کتاب روضةالشهدا تألیف کمال الدین حسین بن علی واعظ کاشفی (متوفی به سال 910 هجری) می‌باشد. وی این کتاب را به دستور سید مرشدالدین عبداللَّه معروف به سید میرزا داماد سلطان حسین پایقرا تألیف نمود. کتاب مورد اشاره شامل یک پیشگفتار و ده باب است که هر باب اختصاص به حالات یکی از انبیا و اولیا و یا افرادی از خاندان عصمت و طهارت اختصاص دارد. باب هفتم تا دهم این کتاب به حوادث و وقایع کربلا اختصاص یافته است. مرحوم خوانساری در کتاب روضات الجنات در معرفی این اثر می نویسد: «... روضةالشهدا نخستین کتابی است در مقاتل که به فارسی تصنیف شده. ذاکرین مصائب اهل بیت‌علیهم السلام آن کتاب را تلقی به قبول نموده و در رؤس منابر آن را قرائت می‌کردند». [22]

در واقع چون افرادی بر سر منابر از روی این کتاب برای مردم مطالبی را در سوگ اهل بیت‌علیهم السلام می‌خوانده‌اند از آن زمان سنّت روضه‌خوانی - خواندن کتاب روضةالشهدا - مرسوم و متداول گردید. سعید نفیسی می‌نویسد:... ملا حسین کاشفی یکی از معروف‌ترین دانشمندان قرن نهم و مؤلفان زبان فارسی است. کاشفی در شعر کاشفی تخلص می‌کرده است ... روضةالشهدا که معروف‌ترین کتاب فارسی در واقعه کربلاست و چون مدت‌های مدید آن را بر سر منبر می‌خواندند، اصطلاح روضه‌خوانی از نام همین کتاب آمده [است] ... [23] .

 

این کتاب بعدها به عنوان مهم‌ترین ماخذ مورد مراجعه تعزیه‌نویسان قرار گرفت و بخش عمده‌ای از نسخه‌های تعزیه، تأثیر پذیرفته از مندرجات آن است و در مواقعی عین مطالب منثور آن توسط شاعران به صورت نظم درآمده و در تعزیه از آنها استفاده شده است. روی آوردن به این اثر در اشعار رثایی و سوگواری‌های نمایشی محتوا و مضامین آنها را مورد تأمل و خدشه قرار داد، چرا که مطالب روضةالشهدا وقتی به منابع موثق روایی و مقاتل معتبر عرضه می‌گردد، کاملاً رنگ می‌بازد و متأسفانه اخبار و قصه‌های جعلی و غیر واقعی به آن راه یافته و این نوشتار را از اعتبار انداخته است. محدث نوری نخستین کسی است که تحریفات این کتاب را مورد انتقاد قرار داد و خاطرنشان ساخت دروغ‌های راه یافته بدان همچون داستان زعفر جنی و عروسی قاسم و ... اولین بار در کتاب این نویسنده آمده است. [24] .منابع و مدارک تاریخی مشخص نکرده‌اند که مسلک ملاحسین کاشفی چه بوده است.

اما از برخی قرائن برمی آید که ملاحسین مذهب شافعی داشته است، زیرا چون از امام حسین‌علیه السلام نام می‌برد و می‌گوید: امیرالمؤمنین و این رسم متداول در بین سنی‌هاست و شیعیان تنها به حضرت علی‌علیه السلام امیرالمؤمنین می‌گویند. نکته دیگر اینکه نامبرده تفسیر مواهب علیه را با گرایش به مذهب تسنن تألیف نمود. استاد شهید مرتضی مطهری درباره این مؤلف و کتابش این گونه اظهارنظر کرده است:... تاریخش را که می‌خوانیم معلوم نیست شیعه بوده یا سنی و اساساً مرد بوقلمون صفتی بوده است، بین شیعه که می‌رفته خودش را شیعه صد در صد و مسلم معرفی می‌کرد و بین سنی‌ها که می‌رفته خودش را حنفی نشان می‌داده است ... وقتی که این کتاب [روضةالشهدا] را خواندم دیدم حتی اسم‌ها جعلی است ... از وقتی که این کتاب به دست مردم افتاد کسی تاریخ واقعی امام حسین‌علیه السلام را مطالعه نکرد ... . [25] .مولانا محمّد بن سلیمان فضولی (متوفی962 هجری)، شاعری که به زبان‌های ترکی، عربی و فارسی مسلط بود، روضةالشهدا را با همان سبک و سیاق و افزودن تعلیقاتی بر آن به زبان ترکی درآورد که به حدیقة السعداء معروف است.ملا آقای دربندی تمام مطالب روضةالشهدا را به انضمام مطالبی دیگر تدوین کرد و کتابی به زبان عربی با نام اسرار الشهادة نگاشت.

شهید مطهری مطالب این اثر را مخدوش و جعلی می‌داند و می‌گوید: «واقعاً مطالب این کتاب انسان را وادار می‌کند که به [حال] اسلام بگرید ...». [26] به اعتقاد شهید مطهری پدیدآورنده این اثر انسانی خوبی بوده و نسبت به امام حسین‌علیه السلام اخلاص داشته و هر وقت نام آن امام شهید را می‌شنیده اشکش جاری می‌گردید. اما به کتابش کذب و تحریف راه یافته است. حتی مرحوم محدث نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان ضمن انتقاد از مضامین اسرارالشهادة مؤلفش را مورد تأیید قرار داده است. استاد شهید مرتضی مطهری یادآور می‌شود: «با اینکه [مرحوم دربندی] مرد عالمی است ولی اسرارالشهادة را نوشته که به کلی حادثه کربلا را تحریف کرده است. کتابش مملو از دروغ است ...». [27] .

عزاداری در عصر صفویه


با روی کار آمدن دولت صفویه و رسمی گردیدن مذهب تشیع توسط حکمرانان این سلسله، برگزاری هرچه باشکوه‌تر مراسم عزاداری در اشکال روضه‌خوانی، نوحه خوانی، واقعه‌خوانی، مرثیه‌سرایی و سینه‌زنی در قالب اجتماعات وسیع شکل فراگیری به خود گرفت. اروپاییان که در قالب فرستادگان سیاسی، نظامی، بازرگان، مبلغ مذهبی، در این دوران به دربار ایران آمده‌اند، در سفرنامه‌ها و گزارشهای خود به چنین اجتماعاتی اشاره دارند. اما گرچه در پاره‌ای از این یادداشت‌ها به صحنه‌های نمایش‌گونه سوگواری‌ها توجه شده و از اشخاصی سخن گفته‌اند که با لباس‌های رنگارنگ مشغول عزاداری بوده‌اند و نبردهای ساختگی توسط صدها تن عزادار صورت می‌گرفته است، ولی با کاوشی در این منابع، ردپایی از مراسم تعزیه‌خوانی، به شکل تکامل یافته در اعصار بعد، در زمان صفویه مشاهده نمی‌شود.

آنتونیودی گووآر )Antoniode Gourea( کشیش اسپانیایی که از طرف فیلیپ پادشاه اسپانیا در عهد حکومت شاه عباس اول، چندین بار به دربار ایران مسافرت نموده، در سال 1011 هجری از مشاهدات خود در شیراز چنین گزارش ارائه داده است:... در پیشاپیش دسته‌های عزادار شترانی دیده می‌شد که بر پشت هر یک پارچه‌ای سبزرنگ افکنده، زنان و کودکان را بر آنها سوار کرده بودند، سر و روی زنان و کودکان گویی توسط نیزه زخمی شده بود و تظاهر به گریه می‌کردند ... [28] .

 

پیتر دلاواله مبلغ مسیحی و سیاح ایتالیایی در محرم سال 1026 هجری از طریق قصرشیرین به اصفهان آمد و با مشاهده عزاداری در این شهر به نگارش آنچه دیده بود پرداخت و نوشت:... از تمام اطراف و محلات اصفهان دسته‌های بزرگی به راه افتادند. بر روی اسبان آنان سلاح‌های مختلف و عمامه‌های متعدد قرار دارد و به علاوه چندین شتر نیز همراه دسته‌ها هستند که بر روی آنها جعبه‌هایی حمل می‌شود که درون هریک سه چهار بچه به علامت بچه‌های اسیر حسین شهیدعلیه السلام قرار دارند ... [29] .توماس هربرت سیاح انگلیسی که در عصر شاه عباس اول به ایران آمد، با وجود آنکه مطالب دقیقی را در سفرنامه‌اش مطرح کرده، صحنه‌های عزاداری را از روی سرگرمی مشاهده نموده و نتوانسته است تصویر درستی از این مراسم بر روی کاغذ بیاورد.آدام اولئاریوس )Adam Olearius( که در ایام محرم سال 1047 هجری در عصر شاه صفی در اردبیل به سر می‌برده است، نسبت به دیگر سیاحان اروپایی این دوره، گزارش نسبتاً دقیقی از مراسم سوگواری در ایام عاشورای شهر اردبیل دارد:... روی بعضی از شترها و اسب‌ها کودکان و پسربچه‌ها را به عنوان بازماندگان شهیدان کربلا نشانده بودند و به زین و روپوش نیلگون این اسب‌ها و شترها تیرهایی فرو رفته بود که به منزله تیرهایی بود که کفار و دشمنان حسین‌علیه السلام به طرف آنها پرتاب کرده بودند.

 

روی بعضی از اسب‌ها و شترها هم تیر و کمان و شمشیر و کلاه خود و زره و سایر سلاح‌های قدیمی را به عنوان سلاح باقی مانده از شهدا حمل می‌کردند. [30] .سر ژان شاردن که در این عصر به ایران مسافرت کرده و گزارش سفرنامه‌اش به فارسی ترجمه شده، در جلد چهارم این مجموعه اشاراتی به عزاداری عصر صفوی دارد:... در جلو هر دسته بیست علم، بیرق، هلالی، پنجه‌های فلزی مزین به نقوش رمزی کنده کاری شده از [حضرت] محمّد[ص] و [حضرت ]علی[ع ]سوار بر دسته‌های نیزه مانند حرکت می‌کردند.

این وسایل برای مسلمانان نمادی مقدس بود از غزوات صدر اسلام ...پتروس دیک، سیاح اروپایی که در عهد شاه صفی به ایران آمده، به اجرای تعزیه‌ای با عنوان آب فرات اشاره می‌کند، ولی گزارشی از چگونگی اجرای این نمایش نیاورده است به نظر می‌رسد او شاهد برگزاری مراسم واقعه‌خوانی و گفتگوهای حزن‌انگیز مرثیه‌سرایان بوده و این حالت را به عنوان یک نمایش تعزیه تلقی کرده است.

چون سیاحان دیگر از تعزیه‌خوانی در هنگام حکومت شاه صفی گزارش ارائه نداده‌اند.ژان باتیست تاورنیه، جهانگرد فرانسوی که بین سال‌های 1049 تا 1101 هجری به مدت 6 بار به ایران مسافرت نموده، در بخش هفتم از کتاب چهارم خود به برخی سوگواری‌های نمایش‌گونه و عملیات شبیه‌سازی اشاره می‌کند:... هر دسته [عزادار] یک عماری داشت، در بعضی از آن عماری‌ها طفلی شبیه نعش خوابیده بود و آنهایی که دور عماری را احاطه کرده بودند گریه و زاری می‌کردند. آنها که به عدد کثیری برای تماشا در میدان ایستاده بودند، از دیدن این اطفال یک مرتبه به اجماع فریادکنان گریه می‌کردند و عقیده ایشان این است که به واسطه این گریه‌ها همه گناهانشان آمرزیده می‌شود ... [31] .

 

آخرین گزارش مهم از مراسم عزاداری در عهد صفوی به قلم جهانگردی است به نام کورنی یل لابرون که در سال 1704م گواه شکوه رو به افزایش این مراسم در عصر صفوی است. وی از عزادارانی سخن می‌گوید که از طریق حرکات نمایش صامت صحنه‌های حزن‌انگیز کربلا را به تصویر می‌کشیده‌اند و برخی از آنان برای نشان دادن چگونگی و شدت ضربات و جراحات وارده پیکرهای خود را به رنگ سرخ و سیاه می‌کردند. [32] .با بررسی گزارشهای نگارش‌یافته توسط سیاحانی که در دوران صفویه به ایران آمده‌اند، ما شاهد رشد تقریبی سالانه و شکوه و جلال مراسم عزاداری برای شهیدان کربلا در این دوران می‌باشیم. همچنین این نوشته‌ها بیانگر آن هستند که دسته‌های عزادار در سیر تقویمی دوران اقتدار صفویان متنوع‌تر شده و با اشکال نمایشی می‌کوشیده‌اند وقایع عاشورا را در اذهان زنده نگاه دارند. گرچه تمامی این مراسم سیر تکامل سوگواری را در شکل و محتوا مورد تأیید قرار می‌دهند، ولی‌توان از این آداب و رسوم به عنوان نمایش تعزیه سخن گفت و تنها باید خاطرنشان ساخت که زمینه‌های اجرای تعزیه از طریق صحنه‌های نمایش مورد اشاره فراهم گردیده است. در این عزاداری‌ها به قول (لابرون) جای متن و اشعار سوزناک کاملاً خالی بوده است؛ همان که در تعزیه رکن اصلی و اساسی را به وجود می‌آورد.

نشانه‌هایی از مقدمات شبیه خوانی


آیةاللَّه سید عبدالحسین شرف‌الدین عاملی عقیده دارد اصل تمثیل و شبیه خوانی در زمان صفویه مرسوم شده است. [33] مرحوم حسن مشحون در مقدمه کتاب خود، موسیقی مذهبی (ج 1، موسیقی تعزیه) می‌گوید: اولین کسی که تأسیس اساس شبیه و تشبیه واقعه کربلا را نمود، محمّدباقر مجلسی (متوفی 1111 هجری) بود.

رضا خاکی از پژوهندگان تئاتر مذهبی، متن‌های شناخته شده تعزیه را به حدود اوایل قرن یازدهم هجری برمی‌گرداند. [34] اما ادوارد براون می‌نویسد: نمایش صحنه‌ها و مجالس هیجان انگیزی که به تعزیه‌خوانی موسوم است در اوایل دوره صفویه معمول نبوده و در ازمنه بعد مرسوم شده است. چنانکه یکی از مورخین اروپایی که در زمان سلطنت شاه صفی در اردبیل به سر می‌برده است، شرح مبسوطی از مشهودات خود داده و ترتیب عزاداری، شیون و نوحه گری عاشورا یا روز قتل را ذکر نموده است، ولی هیچ اشاره‌ای به نمایش و تعزیه نمی‌کند. [35] .مایل بکتاش در مقاله «تعزیه و فلسفه آن» می‌نویسد:تصویر نمایش واقعه عاشورا از رسم نوحه‌خوانی‌های سوگواران توام با وصف آشکار واقعه، به زبان اول شخص و نیز از نخستین مقتل‌خوانی‌ها پدید آمد.

این وضع از اواخر دوره صفویه آغاز و با طی دوره زندیه تا اوایل عهد قاجار... ادامه داشت ... [36] .دکتر محمّدجعفر محجوب که در باب تعزیه پژوهش‌هایی انجام داده است، در مقاله تأثیر تئاتر اروپایی و نفوذ روش‌های نمایش آن در تعزیه می‌نویسد:برای اثبات اینکه تعزیه در دوره صفویه وجود داشته، هیچ مدرک مستندی در دست نداریم، در عوض دلایل قوی برای رد وجود آن در آن دوره داریم ...وی در ادامه این مقاله می‌افزاید:از یک سو می‌بینیم که تا سده هفدهم میلادی، تعزیه، یعنی بازنمایی نمایش وقایع کربلا، در ایران وجود نداشت، در حالی که از دیگرسو به استناد مدارک در دسترس مشهور است که یک اروپایی صحنه‌های نمایشی از واقعه کربلا را در خلال سال 1780م به چشم دید. [37]

بنابراین چنین دگرگونی بزرگی که در آن مجالس سوگواری و دسته‌های سینه‌زن به صورت نمایش تئاتری درآمدند، باید در سده هیجدهم میلادی رخ نموده باشد. [38] .اما نامبرده در جای دیگر نظر خویش را به صورت ذیل ارائه می‌دهد:تعزیه به احتمال قوی به صورت هیئت فعلی خویش در پایان عصر صفوی پدید آمد و از همه سنّت‌های کهن نقالی و روضه‌خوانی و فضایل و مناقب‌خوانی و موسیقی مدد گرفت و تشکیلاتی محکم برای خود ترتیب داد و کارگردانان ورزیده، اداره آن را در دست گرفتند. [39] .دکتر عنایت اللَّه شهیدی - از پژوهندگان شبیه‌خوانی - در مقاله «دگرگونی و تحول در ادبیات و موسیقی تعزیه» نوشته است:... تعزیه پدیده فرهنگی ساده یا مشخصی نیست که در مقطع تاریخی خاصی به ظهور رسیده باشد، بلکه تدریجاً پس از سده‌ها به واسطه عوامل مختلف اجتماعی، مذهبی، فرهنگی، هنری و فلسفی پدید آمد. گفته می‌شود که شکل رایج آن در خلال سال‌های آخر دوران صفوی به وجود آمده است. [40] .

جمشید ملک‌پور که در خصوص نمایش‌های مذهبی و شبیه‌خوانی تحقیقاتی دارد و مقالات و آثاری در این مورد انتشار داده است، یادآور می‌شود:با روی کار آمدن دولت صفویه و رسمیت یافتن تشیع و نزدیکی حکومت و دیانت، جریان سرودن اشعار داستانی و به نظم داستانی درآوردن واقعه کربلا، گسترش عظیمی یافت؛ به طوری که در کوچه و برزن دسته‌های سینه‌زن و زنجیرزن و نوحه‌خوان‌ها به راه می‌افتادند و در سوگ واقعه کربلا عزاداری می‌کردند. نطفه نمایش تعزیه در همین آیین‌های عزاداری بسته شد ... [41] .از مواردی که این نکات را تأیید می‌کند نقاشی‌های دیواری امامزاده زید اصفهان می‌باشد که تصویری است از صحنه‌های تعزیه و شبیه نامه‌ها و تداعی‌کننده حالات روحی و احساساتی مراسم تعزیه. این نقاشی‌ها که مربوط به سال 1097 هجری هستند، طی آنها صحنه شهادت حضرت علی اکبرعلیه السلام، قاسم بن حسن‌علیه السلام و عبداللَّه بن حسن به تصویر کشیده شده و آندره گدار فرانسوی به بحث و بررسی پیرامون این مدرک ارزشمند پرداخته است. [42] .

پیدایش سوگواری‌های نمایشی


دو نفر جهانگرد اروپایی به نام‌های (سالامون انگلیسی) و (وان گوگ هلندی) که در دوران افشاریه و طی سال‌های 1734 - 1736 م در ایران به سر می‌برده‌اند، از اجرای یک نوع تعزیه‌خوانی که روی ارابه‌ها صورت می‌گرفته خبر داده‌اند. نویسندگان ضمن شرح مفصلی از مراسم سوگواری، نوشته‌اند: جالب‌ترین بخش‌های این برنامه‌ها، نمایشی است که در مجالس مجلل عزاداری روی ارابه‌ها به اجرا درمی‌آید و در آن اعمال، رشادت‌ها، جنگها و زندگی امام حسین‌علیه السلام به نمایش گذاشته می‌شود. [43] .

این نظر را که این دو سیاح، نخستین اروپاییانی بوده‌اند - که تعزیه‌خوانی را به عنوان صحنه‌ای نمایشی ضبط نموده‌اند و یا این وصف این نمایش مذهبی ایرانی در دوران نادرشاه افشار پدید آمده است - دکتر پرویز ممنون مورد تأمل قرار می‌دهد، زیرا قرائن حاکی از آن است که در این عصر، تعزیه به شکل تکامل یافته امروزین اجرا نمی‌شده و مضامین شبیه‌نامه‌ها حالت منظومی را فاقد بوده است، بلکه صحنه‌هایی از حوادث محرم در کوچه و بازار به حالت نمایش نزدیک به زبان حال و نوحه‌گری اجرا می‌شده است. ساموئل هملین که طی سال‌های 1770 - 1772م از جنوب ایران دیدار کرده و ناظر مراسم محرم بوده است، در اثر خود از نخستین نوع تکیه در شمال ایران (رشت) سخن می‌گوید و می‌افزاید: «هر قصبه‌ای برای خود اماکنی خاص داشت که وقتی دسته رَوی محرم به پایان می‌رسید، صحنه‌های زنده‌ای از واقعه کربلا در آنجا نمایش داده می‌شد». [44] .

ساموئل گوتلیب گملین که به سال 1743م. به ایران آمده است، در خصوص سوگواری‌های نمایشی مطالبی در سفرنامه خود آورده است. کارستن نیبور سیاح آلمانی که در دوران کریم خان زند به جزیره خارک رسیده است، در ایران ناظر چندین مجلس تعزیه بوده، ولی در انتقال گزارشهای تعزیه دچار اشتباه شده است:... کسانی که نقش سپاه یزید و سردار او - شمر را - بازی می‌کردند، با شمشیرهای برهنه دور میدان می‌دویدند و چنین وانمود می‌کردند که پی کسی می‌گردند. بعد [حضرت امام] حسین[ع] با چند نفر از دوستانش وارد صحنه شد و بلافاصله مورد حمله شدید دشمن قرار گرفت.

از چهره و همچنین رفتار این دسته پیدا بود که به شدت ناامید شده‌اند و تصمیم دارند به هر قیمتی شده جان خود را نجات بدهند و به همین دلیل به شدت از خودشان دفاع می‌کردند. یکی از مبارزین که قاسم[ع ]بود، چند بار از اسب به پایین انداخته شد و وقتی او می‌خواست دوباره بر اسب خود سوار شود، دخترهایش[؟!] با ناله و زاری از او خواهش کردند که دست از جنگ بردارد. آنها چنان از ته دل گریه می‌کردند که گویی پدرشان در خطر مرگ قرار دارد ... [45] .از جالب‌ترین گزارشهای تعزیه در دوران زندیه، مشاهدات ویلیام فرانکلین یکی از افسران ارتش انگلستان است که مأمور خدمت در هندوستان بود و سفری به ایران انجام داد.

وی که در شهر شیراز شاهد اجرای کامل مراسم تعزیه عروسی قاسم‌علیه السلام بوده است، تعزیه را به عنوان زیباترین و والاترین نمونه تئاتر بشری، معرفی می‌کند و در سفرنامه‌اش می‌نویسد:یکی از مؤثرترین صحنه‌هایی که به نمایش گذارده می‌شود، صحنه عروسی قاسم جوان، پسر امام حسن‌علیه السلام و برادرزاده حسین‌علیه السلام با دختر حسین‌علیه السلام است. این ازدواجی است که هرگز به فرجام نمی‌رسد، زیرا قاسم‌علیه السلام در روز هفتم محرم در کنار رود فرات به شهادت می‌رسد. در این نمایش به پسربچه‌ای لباس عروسی زنانه می‌پوشانند و او را به شکل نوعروسی جوان درمی‌آورند. این پسر توسط زنان خانواده که نوحه‌سرایی می‌کنند، احاطه شده است. در این نوحه‌سرایی سرنوشت دلخراش شوهر او را که توسط بی‌دینان به وجود آمده است، بازگو می‌کنند.

جدایی بین نوعروس و شوهرش نیز نشان داده می‌شود و به هنگامی که شوهر جوان به صحنه نبرد می‌رود، زن به مؤثرترین وجه ناراحتی خود را بروز می‌دهد و وقتی شوهر ترکش می‌کند، زن کفنی به وی هدیه می‌کند و آن را به دور گردنش می‌بندد ... . [46] .گزارش دیگر وی از اجرای تعزیه آب فرات در شیراز است که طی آن شخصیت‌ها، بازی‌ها، آوازها و مکالمات غمگین این نمایش را مورد بررسی قرار داده است.کریمسکی و برتلس که آثاری درباره تعزیه دارند، از اجرای این نمایش در دوره زندیه سخن گفته‌اند؛ در این خصوص که چرا تعزیه در این دوران حضور خود را نشان داد؟ حسن مشحون نوشته است:در زمان کریم‌خان زند، سفیری از انگلستان به ایران آمد و در خدمت او شرحی در تعریف تئاترهای حزن انگیز بیان کرد.

شاه با شنیدن سخنان وی دستور داد که صحنه‌هایی از وقایع کربلا و سرگذشت هفتاد و دو تن از شهیدان عاشورا ساختند و از این حوادث غم‌انگیز مذهبی، نمایش‌هایی ترتیب دادند که به تعزیه معروف گشت. [47] .نصراللَّه فلسفی ضمن اشاره به نکته مزبور و تأیید آن، به نقل از یک نسخه خطی، اجرای این نمایش مذهبی را مربوط به عصر زندیه دانسته است. مرحوم دکتر محمّدحسین محجوب نیز در مقاله‌ای نوشته است:در میان اخبار شفاهی شنیده‌ام که از زمان کریم‌خان زند )1750 - 1779م) چندین تعزیه نامه در فارس وجود داشته‌اند، اما از آنجا که کاغذ آنها پوسیده بود، از متن‌هایشان نسخه‌برداری شد و دست‌نویس‌ها را به دلیل آنکه نام خدا و معصومین دین رویشان گذاشته بودند، با آب شستشو دادند. [48] .

سعید عطیه ابوالنقد (محقق عرب) می‌گوید: تعزیه در اواخر قرن هیجدهم میلادی در ایران پس از آنکه تشیع را به عنوان مذهب رسمی پذیرفت، نمایش داده شد. [49] .هانس روبرت رویمر پیدایش تعزیه را به ابتدای قرن نوزدهم میلادی برمی‌گرداند:به روزگار صفویه بازگردیم. هنوز می‌توان از آثاری صحبت کرد که وقف تحقیق در اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران آن عهد است. بدواً باید از نوشته‌ای درباره تعزیه ذکر کرد؛ یعنی صورت خاصی از نمایش که تا به امروز نیز برای تجدید خاطره کربلا بر صحنه می‌آید. در این اثر، ثابت شد که تعزیه نه آن طور که بعضی از نویسندگان پنداشته‌اند، به دوره رواج تشیع در ایران [عصر صفویه] راجع است، بلکه باید ابتدای آن را سال 1800 م. دانست ... [50] .هرمان اته هم عقیده دارد، تعزیه در آغاز قرن نوزدهم میلادی حضور خود را در ایران نشان داده است: «درست از آغاز این قرن در ایران مانند یونان و آلمان و اکثر ملل مغرب زمین، به مناسبت بعضی از مراسم مذهبی، نمایش‌های صحنه‌ای پیدا شده و مقدمه اشعار نمایشی فراهم آمده است». [51] .

از بررسی نظراتی که بدان‌ها اشاره شد، می‌توان این گونه برداشت نمود و نتیجه گرفت که مراسم شبیه‌خوانی در دوران افشاریه و زندیه نخستین تجربه‌ها را سپری کرد و در اواخر این دوران به نوع تکامل یافته‌ای دست یافت، اما این نمایش‌های عاشورایی با آنچه که بعداً در دوره قاجاریه به شکوه و رواج فزاینده‌ای رسید، از لحاظ شکل ظاهر، امکانات، نوع اجرا، محتوای اشعار، مضامین و جلوه‌های هنری، تفاوت‌های عمده و آشکاری داشته است.

فراز و نشیب در تعزیه خوانی


در عصر قاجار و به خصوص در زمان حکمرانی فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه قاجار، تعزیه رونق فزاینده و گسترده‌ای یافت و اجرای آن در سراسر ایران متداول گردید، اما غالباً مجریان، دست‌اندرکاران و برگزارکنندگان شبیه‌خوانی، وابسته به سلاطین، حکام مناطق و وابستگان دربار قاجاریه بوده‌اند؛ به نحوی که نفوذ فرهنگ شاهان را به خوبی می‌توان در مجالس تعزیه این عصر شاهد و ناظر بود. از شواهد رواج تعزیه در چنین دورانی برپا شدن تکیه و مرسوم شدن تکیه سازی می‌باشد؛ اما مشهورترین، مجلل‌ترین و مهم‌ترین این بناها تکیه دولت است. هنگامی که ناصرالدین شاه برای نخستین بار به فرنگ رفت و تئاترهای اروپا را دید، پس از مراجعت به ایران در سال 1290 هجری، این تکیه را تأسیس نمود که رضا قلی خان هدایت در کتاب روضةالصفا گزارش مفصلی از این مکان آورده است. [52]

معماری این بنا بیانگر آن است که از مراکز نمایش اروپاییان و به خصوص از ساختمان دولتی رویال آلبرتهال تأثیر پذیرفته است. تکیه دولت، محوطه وسیع دوطبقه‌ای بود که طبقه بالای آن را به صورت غرفه غرفه ساخته بودند که هریک از این فضاها به شاه، بانوان حرمسرا و درباریان اختصاص داشت و در صحن آن جایگاهی برای اجرای تعزیه در نظر گرفته بودند و باشکوه‌ترین تعزیه‌ها در آن به اجرا درمی‌آمد و بهترین افراد تعزیه‌خوان را از نقاط گوناگون کشور برای هرچه بهتر برگزار شدن این مراسم به تهران فراخوانده بودند.

ناصرالدین شاه این حرکت را وسیله‌ای برای نمایش قدرت دربار به کار گرفت. چنانچه عبداللَّه مستوفی نوشته است: «... ناصرالدین شاه که از همه چیز وسیله‌ای برای تفریح می‌تراشید، در این کار هم سعی فراوان به خرج داد و شبیه‌خوانی را وسیله اظهار تجمل و نمایش شکوه و جلال سلطنتش کرد». [53] شاهزادگان و درباریان به تقلید از شاه و برخی از تاجران و کسبه نیز به منظور خودنمایی و تثبیت اعتبار خویش و در مواردی هم به قصد ثواب، احداث تکیه و اجرای تعزیه را رونق بخشیدند و در این برنامه از یکدیگر سبقت گرفتند و تنها در شهر تهران متجاوز از سیصد تکیه، در مدتی کوتاه، ساخته شد. [54] .

سیاحان متعددی گزارش‌های جالب و نسبتاً دقیقی از صحنه‌های شبیه‌خوانی این عصر ارائه داده‌اند. جیمز موریه که در اوایل قرن نوزدهم از ایران دیدن نمود، مجلس تعزیه شهادت حضرت امام حسین‌علیه السلام را در تهران ملاحظه کرد و در کتاب خود، سفر از ایران، ارمنستان و آسیای صغیر تا قسطنطنیه، که در سال 1812م.

در لندن انتشار یافت، شرحی از آن را آورد. کنت دوسر سی - جهانگرد فرانسوی - که در اواسط قرن نوزدهم میلادی به عنوان سفیر مخصوص به ایران آمد، به دعوت مقامات ایرانی در مراسم تعزیه ایام محرم حضور یافت و آنچه را که مشاهده نمود، در سفرنامه اش آورد که گزارش ارائه شده توسط وی به لحاظ تاریخی آمیخته به مطالب غلط و غیر واقع است:... ما وارد میدان بزرگی شدیم که در میان آن سکوی بلندی با چوپ برپا کرده بودند و در آنجا نمایشگران و پسربچگانی که لباس دختران را پوشیده بودند، مرگ غم‌انگیز داماد حضرت علی[؟!] یعنی حضرت امام حسین‌علیه السلام را نشان می‌دادند. [55] .

اوژن فلاندن جهانگرد فرانسوی که در عصر محمّدشاه قاجار از سوی انجمن صنایع مستظرفه فرانسه، مأموریت سفر به ایران را به دست آورد، با وجود آنکه خود تماشاگر تعزیه در محرم سال 1228 هجری در تهران بوده است و حتی بخشی از لباس‌هایش را از او گرفته‌اند تا نقش فرنگی را در تعزیه به خوبی ایفا کنند، در تهیه گزارش از تعزیه دچار اشتباه شده است: «در بین عادات عجیب ایرانی‌ها باید در درجه اول اعیاد مذهبی را مورد توجه قرار داد که در اول هر سال، که روز اول محرم است، ایرانیان این اعیاد را قتل یا تعزیه می‌نامند[؟!!]...».و مجلس تعزیه حضرت امام حسین‌علیه السلام را این گونه معرفی می‌کند:در آخر این نمایش حادثه عاقبت وخیم، لیکن خنده‌داری روی داد؛ یعنی عده‌ای با مشت سخت به سینه کوبیده و در نتیجه سایرین را برانگیخته، شورش در جمعیت و بازیگران برپا نمودند. در اثر این کار عده‌ای ضعف می‌کردند و دیگران عجله نموده به خرابه‌ها می‌رفتند تا ضعف‌کنندگان را شفا دهند. پس از اندکی مریضان بدون هیچ درد و عارضه‌ای شفا می‌یافتند ... [56] .

ساموئل گرین ویلر بنجامین نخستین امریکایی بود که به عنوان سفیر امریکا طی سال‌های 1882 - 1885م. در ایران به سر می‌برد. وی فصل سیزدهم سفرنامه‌اش را به تعزیه اختصاص داده و شرح مبسوطی از تکیه دولت آورده است. [57] معاصر وی، چارلز جیمز ویلز در اثر معروف خود - ایران آن گونه که هست - که به سال 1886م. در لندن به طبع رسیده است، مطالبی درباره شبیه‌خوانی عصر قاجاریه دارد. خانم لیدی شیل که در نیمه دوم قرن نوزدهم به ایران آمده، در دنباله گزارشی که درباره مراسم سوگواری نوشته، شرح نسبتاً جالبی از مجلس تعزیه حضرت امام حسین‌علیه السلام ارائه داده است. کارلا سرناهم در سال 1883م. تماشاگر تعزیه در ایران بود.

وی در سفرنامه‌اش نوشته است:... خیل اسیران مرکب از زنان و کودکان خانواده امام، وارد صحنه می‌شوند. آنان را مدتی در کوچه‌های شام می‌گردانند و مردم بی‌سر و پا به سویشان سنگ می‌پرانند. بالاخره اسیران از مرکب‌های خود پایین آمده و با غل و زنجیرهایی روی سکو ظاهر می‌شوند. سردار یزید هر چه به دهنش می‌آید، می‌گوید. سربازان او سرهای بریده امام و یارانش را که آنها را در سینی‌های نقره‌ای گذاشته‌اند و بر رویشان تور نازکی کشیده‌اند، حمل می‌کنند ... [58] .کلنل چارلز ادوارد پیت - که از سوی انگلستان در عصر ناصرالدین شاه قاجار به سمت کنسول بریتانیا در مشهد منصوب شده بود - درباره تعزیه‌ای که در این شهر دیده، نوشته است:... بعد از ظهر مردم در مراسم شبیه شرکت جستند.

هر روز صحنه‌ای مربوط به همان روز از واقعه کربلا را اجرا می‌کنند و امروز اوج این نمایش، یعنی شهادت حضرت امام حسین‌علیه السلام بود. می‌گفتند کسی که نقش امام حسین‌علیه السلام را بر عهده دارد، سرانجام از اسب بر زمین می‌افتد و در حالی که با پارچه‌ای روی او راپوشانند، صحنه‌های مربوط به جدا کردن سر آن حضرت اجرا می‌گردد. در آخر یک سر مجسمه‌ای را به عنوان سمبل بر سر نیزه حمل می‌کنند ... [59] .سرهنگ گاسپار درویل (که طی سال‌های 1906 - 1907م. در ایران بوده)، اوژن اوبن (سفیر فرانسه در همین سال‌ها) و فرد ریچاردز )1878 - 1932م) نیز در این عصر، ناظر تعزیه در ایران بوده‌اند و در سفرنامه‌های خود، گزارش مشاهدات خود را از نمایش مذکور ذکر نموده‌اند. [60] .

همین که اشرافیت، فرهنگ رفاه طلبی و شاهی به تعزیه راه یافت، نسخه‌های آن دچار خدشه و تحریف گردید و شاعران و نسخه‌نویسان تعزیه، برای خوش‌آمد عوامل حکومتی و تأمین مقاصد و اهداف سلاطین، مضامینی را به تعزیه وارد نمودند و صحنه‌هایی را بدان اضافه کردند که ارتباطی به سوگواری‌های محرم و فرهنگ عاشورا نداشت. نمایش‌های مضحکی چون تعزیه درةالصدف، امیر تیمور گورکانی، عروسی دختر قریش که صحنه‌های خنده‌آور و افسانه‌ای داشت، تدارک دیده شد. حتی در مجالس تعزیه شهیدان کربلا، برخی مضامین را جای دادند که جنبه‌های کمیک و شادی آور داشت و در آخر این تکه‌های نمایشی تفریحی، یکی از رویدادهای کربلا را ترسیم می‌نمودند تا جنبه عزاداری آن حفظ شود! [61] .

مجالس تعزیه‌خوانی به اندازه‌ای رسید که بنا به اظهارات بهرام بیضایی، تعداد آنها در تهران به سیصد مجلس می‌رسید. علاقه مندی پادشاهان، رجال و اعیان قاجاریه در گسترش ظاهری این مراسم، بسیار مؤثر بود. اما برخلاف این رونق ظاهری و شکوفایی استعداد تعزیه‌خوانان در ایفای نقش خویش و بروز ابتکارها و خلاقیت‌های هنری از آنان، مضامین و محتوا و پیام تعزیه‌ها مسیری نزولی را طی کرد؛ به نحوی که برخی سروده‌ها و نیز اجرای پاره‌ای از نمایش‌های تعزیه با فرهنگ قرآن و عترت مغایرت پیدا کرد و این روند مخدوش و پر آفت، علمای شیعه را وادار نمود تا شبیه‌خوانی را مورد انتقاد قرار دهند.

استاد سید محمّد محیط طباطبایی می‌نویسد:مخالفت برخی از فقها با تشبیه و شبیه‌درآری و برخی از مراسم تعزیه از اهمیت آن در کار عزاداری محرم کاست و به تدریج از حوزه دولتی برکنار رفت و جای آن را حرکت دسته‌هایی گرفت که در ضمن آنها، برخی از مراسم صوری این تعزیه‌خوانی‌ها حفظ شده بود و هنوز هم گوشه‌هایی از آن در برخی نقاط کشور به چشم می‌خورد ... [62] .دلیل مخالفت علما با تعزیه آن بود که در وهله اول مطالب تحریفی گوناگونی به آن راه یافت و از مقصد اصلی آنکه سوگواری برای خامس آل عبا بود، فاصله گرفت و جنبه سرگرم‌کننده و تفریحی آن بر حالت سوگواری و ماتم‌سرایی پیشی گرفت و حتی اجرای تعزیه‌های مضحک و نمایش‌های وهن انگیز در برخی تکیه‌ها عمومیت یافت. اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات خود (جمعه هفتم محرم 1306 هجری) می‌نویسد:شنیدم دیشب در تکیه دولت، تعزیه دیر سلیمان بود و سفرای انگلیس و ایتالیا با اتباعشان آمده بودند تماشا. بعد از ختم تعزیه، اسماعیل بزاز مقلد معروف با قریب بیست هزار مقلدین و عمله طرب بودند که با ریش‌های سفید و عاریه و لباس‌های مختلف از فرنگی و رومی و ایرانی ورود به تکیه کردند و حرکات قبیح از خودشان بیرون آوردند؛ به طوری که مجلس تعزیه از تماشاخانه بدتر شده بود ... . [63] .

میرزا تقی‌خان امیرکبیر که مشاهده کرد، خرافات و مطالب وهن‌انگیز به مجالس تعزیه و سوگواری راه یافته است، تصمیم به اصلاح آن گرفت:امیر مثل یک مسلمان روشن و معتقد، با پاره‌ای از خرافات و اباطیل که توسط جهال و مغرضان، به نام دین در میان مسلمانان رواج یافته بود، مخالفت می‌کرد؛ و در عین حال به بسیاری از امور کاملاً تعبدی اسلام که سند محکم دینی دارند ... معتقد بود ... امیر درصدد بوده است که وضع روضه‌خوانی و تعزیه‌داری را به صورت آبرومند و دنیاپسندی درآورد ... به یکی از شعرا به نام شهاب [64] (متوفی به سال 1291 هجری) دستور داد که اشعار شیوا با مضامین عالی و آموزنده‌ای بسراید تا اشعار نارسا و سبک را از مراثی سیدالشهدا حدف کنند ... [65] .

در تذکره گنج شایگان آمده است:... از آنجا که در مجالس تعزیت و محافل شبیه ماتم و مصیبت حضرت خامس آل عبا - علیه آلاف التحیة والثنا - اشعاری که فی مابین اشباه اهل بیت مکالمه می‌شد، غالباً سست و غیر مربوط و مهمل و مغلوط بود، میرزا تقی خان وی [شهاب] را مأمور داشته چنین گفت که دوازده مجلس از آن وقایع را متضمناً بالبدایع والصنایع به اسلوبی که خواص بپسندند و عوام نیز بهره مند شوند، موزون سازد. شهاب نیز آن اشعار را چنان گریه خیز ساخت و بدانگونه غم‌انگیز بپرداخت که اگر دل سامع به سختی حجر موسی است، استماعش را اثری است که در همان عصاست ... . [66] .

دکتر رضا خاکی عقیده دارد مجموعه باارزش نسخه‌های خطی از شبیه نامه‌ها که در کتابخانه ملک نگاهداری می‌شود، همان مجموعه‌ای است که شهاب به تشویق امیرکبیر تدوین و تنظیم کرده است. [67] .

به تدریج ایرانیان با تئاتر غربی و نمایش‌های اروپایی‌ها آشنا شدند. ترجمه نمایش‌های غربی نیز وضع جدیدی را پدید آورد. این وضع ادامه یافت تا انقلاب مشروطیت به وقوع پیوست و نوعی تجدد ظهور خود را نشان داد که از رونق تعزیه به شدت کاست. با روی کار آمدن رضاخان، اجرای تعزیه و مراسم سوگواری مشابه آن ممنوع گردید و از سال 1312 ش در اثر جلوگیری از تعزیه‌خوانی، دست‌اندرکاران این نمایش، شهرها را رها کرده، روانه روستاها و نقاط دور افتاده کشور شدند.در وضع جدید، تعزیه‌خوانان و مجریان شبیه‌خوانی برای در اختیار گرفتن اماکن پر سود، جهت اجرای تعزیه با هم در رقابتی شدید قرار گرفتند که این رقابت‌های شدید و خشن نیز در زوال تعزیه مؤثر واقع گردید؛ چرا که دست بردن در نسخه‌های اصیل، دگرگون نمودن متن‌ها، روی آوردن به آداب و رسوم آمیخته به خرافات و ایجاد تحریف در برخی صحنه‌ها به منظور تأمین اهداف خوانین و حکمرانان محلی، از آفات غیر قابل اغماض آن به شمار می‌رفت.

گرچه در این انتقال تعزیه از فرهنگ شاهی و سنّت‌های درباریان و امیران مصون ماند، ولی در روستاها گرفتار مطالب موهوم و فرهنگ‌هایی عامیانه گردید که از آسیب اولی کمتر نبود. از تأثیرات منفی این عقب‌نشینی که بگذریم باید به این واقعیت اذعان نمود که همان وضع نامطلوب سبب ماندگاری نمایش تعزیه گشت.پس از سقوط رضاخان و از سال 1320 ش به این طرف، تعزیه با قوت بیشتر و تجدید حیات گذشته و جلوه‌های هنری بازمانده از دهه‌های قبل، حضور خود را در برخی محافل شهری نشان داد؛ ولی به دوران اوج خود یعنی عهد ناصری نرسید و همچنان به صورت موروثی و عاداتی مذهبی با شیوه‌های ابتدایی و امکانات بسیار ساده اجرا می‌شد و اثری از تکامل، تنوع، بازسازی متون و پالایش‌های اساسی در آن مشاهده نمی‌گردید. با به اجرا درآمدن مجلس تعزیه عبداللَّه عفیف در سال 1344 ش در تهران و نیز به نمایش گذاشتن چند مجلس تعزیه در شیراز، تعزیه در شهرهای بزرگ متداول گردید. اما رونق آن چنانی نداشت.

با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و بر اثر تأکیدهای مکرر رهبری انقلاب، حضرت امام خمینی، مبنی بر اجرای عزاداری سنتی باشکوه هرچه افزون تر، تعزیه‌خوانی رواج فزاینده‌ای یافت و بیانات آن فروغ فروزان از سوی برخی دست‌اندرکاران تعزیه حمل بر تشویق و تکریم تعزیه بر همان نهج و روال آفت زای قبلی گردید و حتی پاره‌ای از مراکز فرهنگی و نهادهای ذی‌ربط، به انتشار متن‌های مخدوش تعزیه روی آوردند و به بهانه نشر میراث ملی و ذخایر هنرهای مردمی و حمایت از سوگواری‌های سنتی و بومی، در این راستا تلاش‌هایی از خود نشان دادند.

مردم و تعزیه


اگرچه حاکمان ایران در قرون اخیر می‌کوشیده‌اند تعزیه را در اختیار بگیرند و رأساً در اجرای آن نظارت کنند و فرهنگ خویش را به متون تعزیه و ظاهر و محتوای آن راه دهند، اما نمی‌توان از این حقیقت چشم پوشید که مردمانی صادق نیز در تکاپو بوده‌اند که عزاداری سالار شهیدان را با شور و شوق و اشتیاق افزون تری برگزار کنند و از طریق برپایی مجالس روضه‌خوانی، مرثیه سرایی، و به راه انداختن دستجات سینه‌زنی و زنجیرزنی، ارادت خود را به ساحت مقدس خاندان عصمت و طهارت‌علیهم السلام به ثبوت رسانند.آنان به تدریج این اندیشه را در ذهن خود پرورش داده‌اند که چه کنند تا بتوانند عزاداران را نسبت به وقایع کربلا بیش از گذشته متأثر کنند و با تداعی صحنه‌هایی رقت انگیز و جنایی به تحریک و تحریض احساسات حاضرین بپردازند. از این رهگذر تعزیه با اقتباس از نوحه‌های سینه‌زنی، روضه‌ها و الهام از تاریخ پیامبران و حماسه‌های دینی و تأثیرپذیری از اسطوره‌های پهلوانان ایرانی قبل از اسلام، حضور خود را اعلام می‌کند و با استقبال گرم و پر هیجان مردم مواجه می‌گردد. دکتر محمّد جعفر محجوب می‌نویسد:آنچه توده‌ها را به پذیرش مشتاقانه همه این موضوعات برمی‌انگیخت، یعنی عاملی که واقعاً بیش از هر عامل دیگر در انتشار تعزیه و پذیرش آن از سوی مردم بزرگ‌ترین تأثیر را داشت، عشق غیرتمندانه و ارادت پایدار عوام به امامان و اعضای خاندان پیامبر و بالاخص شهیدان کربلا بود. در حقیقت مردم در انتظار اخگری بودند که باروت احساسات و عواطف آنان را منفجر سازد. [68] .

نمایش تعزیه نخست، سوگواری ساده و در عین حال سوزناکی بود که به ترسیم وقایع کربلا می‌پرداخت. نقال تعزیه برای جلب نظر عزاداران و برانگیختن عواطف آنان اغلب آه و ناله و اشارات را با واژه‌های بومی و عامیانه درهم می‌آمیخت و موسیقی آن براساس نوعی صدای خوانندگان نواخته می‌شد و روابط منطقی بین حوادث داستان‌های تعزیه چندان مشهود نبود. در واقع تعزیه ادامه و میوه‌ای پرثمر از نوحه‌هایی است که مردم سوگوار در مراسم عزاداری با نوایی سوزناک می‌خواندند؛ ولی رفته رفته از نوحه‌سرایی و واقعه‌خوانی فاصله گرفت و با استقلال ویژه‌ای حضور خود را اعلام کرد. به نظر «کنت دوگو بینو» تعزیه به صورت فعلی از نوحه‌سرایی یک نفر و مرثیه‌خوانی ساده شروع شد و به مرور ایام، شاخ و برگ‌هایی بر آن افزوده گشت تا صورت امروزین خود را به دست آورد.

به نظر وی، تعزیه از ایمان و ایقان مذهبی، تنفر از ظلم و بیزاری از ستمگری حکایت می‌کند و آمیختن تمام این احساسات گوناگون در ضمیر ایرانیان، ایجاد تأثراتی می‌کند که واقعاً اعجاب‌آمیز است. [69] در تعزیه اعتقادات مذهبی و مسائل اجتماعی با یکدیگر درهم می‌آمیزند و آن را تبدیل به نمایش می‌کند که هم تجلی جهان بینی عامه مردم است و هم توقعات اجتماعی و باورهای سنتی را متبلور نموده است. پیتر چلکووسکی می‌نویسد:... تعزیه ایران، نمایش آیین است که قالب و مضمون آن از سنن مذهبی ریشه‌دار متأثر است. این نمایش، اگرچه در ظاهر اسلامی است اما قویاً ایرانی است که در اصل از میراث خاص سیاسی و فرهنگی خود ملهم است. [70] .

آمیختگی سنّت‌های بومی و باورهای مذهبی در تعزیه چنان قوی است که از آن به عنوان تنها نمایش بومی جهان اسلام یاد کرده‌اند.سینه‌زنی از سوگواری‌های سنتی است که تأثیرپذیری تعزیه از آن کاملاً مشهود و محسوس است. در تعزیه هم از مضامینی که در دستجات سینه‌زنی خوانده می‌شود، مواردی قابل مشاهده است و هم خود برنامه مذکور در برخی شبیه‌خوانی‌ها دیده می‌شود. معمولاً شهادت خوان با خواندن ابیاتی، حاضران در مجلس را به سینه زدن دعوت می‌کند و این پدیده قرابت تعزیه را با سینه‌زنی کاملاً به اثبات می‌رساند. سید محمّدعلی جمال زاده می‌نویسد:کسانی که من در ایران شناخته ام و هنوز زیاد پیر و سالخورده نیستند، به خوبی به خاطر دارند که تعزیه در ابتدای کار عبارت بود. از اینکه یک تن از شهدای قدسی مرتبت ظاهر می‌گردید و به زبان مرثیه‌خوانی مطالبی را که بر او وارد آمده بود، برای شیعیان حکایت می‌کرد؛ کم‌کم عده این مرثیه‌خوان‌ها فزونی می‌گرفت که با هم به مصیبت‌خوانی می‌پرداختند، ولی هنوز بجایی نرسیده بود که به صورت یک مجلس و پرده تام و تمام درمی‌آمد ... . [71] .

ویلیام.ا. بیمن در این باره نوشته است:شاید بارزترین نمونه برای شناخت ساخت بی‌مانند نمایش تعزیه، علامت نمادین سینه‌زنی باشد. در اکثر تعزیه‌هایی که من شاهد آنها بوده‌ام، تعزیه گردان با زدن بر سینه خود، به شبیه‌خوانان علامت سینه‌زنی می‌دهد، سپس سینه‌زنی آغازین تعزیه‌گردان را شبیه‌خوانان پی‌گیرند. پس از آنکه سینه‌زنی از حالت دستور صحنه‌ای به علامت نمایش تبدیل می‌شود، رفته‌رفته سراسر حسینیه را دربرمی گیرد تا اینکه به صورت عملی نمادین همه تماشاگران را یکپارچه نموده و آنها را به شرکت‌کنندگان در تعزیه تبدیل می‌سازد. در این لحظه، نوای سینه‌زنی گسترده حسینیه به صحنه حاکم می‌شود و به عنوان زمینه‌ای قدرتمند منجر به حرکت نمایشی و سوگواری شبیه‌خوانان می‌شود. [72] .

سینه‌زنی در تعزیه، نوعی یگانگی بین مردم تماشاگر و شبیه‌خوانان است و این ویژگی هنری یکی از جلوه‌های جالب نمایش مذکور به شمار می‌آید و قدرت معنوی و تأثیر آن را بر اذهان افزایش می‌دهد.تأثیر اشعار سوزناک محتشم کاشانی در متون تعزیه در حدی است که ژان کالمار در این مورد گفته است: «اگر محرکی مانند هفت بند محتشم کاشانی که بسیاری از آن تقلید نموده و در گسترش بعدی ذکر مصائب اهمیت شایانی داشته، نمی‌بود، تعزیه‌خوانی بجای مهمی نمی‌رسید». [73] .

اشتیاق مردم برای مشارکت در تعزیه به اندازه‌ای است که از نان و آب خود مایه گذاشته‌اند تا بر رواج و رونق این گونه مجالس بیفزایند و اگر کاستی‌ها و نارسایی‌هایی در آن دیده می‌شود، به خاطر استفاده از منابع و مأخذ مخدوش و یا اجرای آن در حضور پادشاهان، امیران و خوانین بوده است و این گونه کاستی‌ها به هیچ عنوان از میزان اخلاص، صداقت و ارادت مردمان عاشق و عاشورایی، چیزی کم نمی‌کند و اصولاً چنین شیفتگی و هیجان‌های مقدس و معنوی موجب شده که کاستی‌های تعزیه را به دید اغماض بنگرند و چون به فضیلت و خوبی می‌اندیشند ناخودآگاه موارد ضعف را هم حسن بشمارند. دکتر جابر عناصری پژوهش‌گر برجسته و تنها مدرس درس تعزیه‌شناسی دانشگاه، می‌گوید:تعزیه، همیشه وسیله‌ای بوده است برای تشفی خاطر و برای آسایش مردم کوچه و بازار و حتی اگر یک موقع می‌بینیم به دربار کشیده، مردم اینها را در خلوت سرای خودشان اجرا کرده‌اند و مجریان تعزیه هم خود مردم بوده‌اند و شبیه خوانان هم خودشان بوده‌اند. [74] .

برخی مزایا و محاسن شبیه خوانی


تعزیه صرفاً به تشریح وقایع کربلا نمی‌پردازد و طیف وسیعی از صحنه‌های تاریخی صدر اسلام و حتی حوادث عصر پیامبران و نیز وقایع امامان پس از امام حسین‌علیه السلام را دربرمی‌گیرد. با این حال، کربلا کانون و مرکز و هسته اصلی این نمایش است و در هرکدام از مجالس تعزیه قبل و بعد از عاشورا به حوادث نینوا گریز زده می‌شود. حتی در تعزیه‌های مضحک و کمدی این حالت دیده می‌شود. در این شیوه هنری، حوادث دیگر نقش فرعی دارند و همچون جویباری از چشمه کربلا منشأ می‌گیرند. از جنبه‌های جالب تعزیه این است که در پاره‌ای از صحنه‌های هیجان‌انگیز آن، تمامی تماشاگران در تعزیه دخالت دارند و با دیدن برخی وقایع از خود عکس‌العمل نشان می‌دهند: بر سر و سینه می‌زنند، اشک می‌ریزند، فریاد می‌کشند، دستخوش هیجان می‌گردند، از جای خود حرکت می‌کنند، فریاد یا حسین‌علیه السلام آنان صحن حسینیه را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد، بر دشمنان اهل بیت لعن و نفرین می‌فرستند و شدت هیجان و شور و التهاب آنان در حدی است که در مواردی از خود بیخود می‌شوند و گویی احساس می‌کنند، ناظر صحنه‌ای واقعی هستند. آنها می‌دانند که سیر نهایی تعزیه به کشته شدن اولیا، نیکان و پاکان می‌انجامد، ولی این شکست ظاهری را یک پیروزی غرورآفرین می‌دانند و از این لحاظ در تلاشند خود را با شهادت جویان یکی کنند و چنین حالتی می‌تواند فضیلت را در آنان پدید آورد.از این جهت است که گوبینو اعتقاد دارد، تعزیه برای ایرانیان در حکم یک تئاتر و تماشای معمولی و صرف نیست، بلکه در نظر آنها از هر تظاهر دیگری مقدس‌تر و با فخامت‌تر و مهم‌تر است و با اجر جمیل و ثواب و پاداش بسیار توأم است.

ایرانیان نمی توانند در مقابل تعزیه سرد و بی‌اعتنا باقی بمانند و نزد آنان کسی را که اشک نریزد، نشاید که نامش نهند آدمی، و بر این باورند که هرکس در مقابل ستمگری و قساوت، دستخوش تأثر عمیق نگردد و سر تا پای وجودش جولانگاه تنفر و انزجار و شعله انتقام نگردد، مسلمان واقعی نیست. [75] وی تعزیه را تئاتری پر قدرت می‌داند که صبغه حقیقت دارد. [76] .در تعزیه بازیگر و تماشاگر، حالت نمایشی ماجرا را فراموش می‌نمایند و همه جا را کربلا و همه روزها را عاشورا تصور می‌نمایند و همه خون‌های به ناحق ریخته را گواه ستم اشقیا و استمرار خون سیدالشهدا قلمداد می‌نمایند.

ترکیبی از باورهای مذهبی و مقدس با خواست‌های اجتماعی در پدید آمدن این حالت که نوعی هیجان مقدس است، دخالت عمده‌ای دارند. آندره زیچ ویرث در نوشتاری تحت عنوان «جنبه‌های نشانه شناختی تعزیه» می‌نویسد:هیچ زمان نمایشی در تعزیه وجود ندارد. در اجرای تعزیه، گذشته، حال و آینده به طور همزمان جریان می‌یابند. مکان نیز منحصر بجای خاصی نیست؛ بلکه تمامی جاها به طور هم زمان بر صحنه نمایش داده می‌شوند. [77] .وی در ادامه می‌افزاید:شعار دادن و سینه‌زنی ارتباط دوجانبه میان بازیگران و تماشاگران را امکان پذیر می‌سازد. در حقیقت لحظات این ارتباط دو جانبه از نقاط اوج تعزیه به شمار می‌آید و نشان می‌دهند که هدف اصلی تعزیه، تقویت و تحکیم یگانگی میان مؤمنان روی صحنه و حاضران در حسینیه است. این هدف در تعزیه شکل عرفانی به خود می‌گیرد و جزء لاینفک این آیین مذهبی را تشکیل می‌دهد. [78] .

برخی ادوات و امکاناتی که در مجلس تعزیه به کار گرفته می‌شود، برای مردم جنبه مقدس دارد؛ حتی به قصد تشفی بدان‌ها می‌نگرند.به عنوان نمونه طشت پایه داری که نمادی از فرات است، برای تماشاگران متبرک است و افرادی که مشکلی در زندگی دارند، یا دچار بیماری هستند، به قصد حل گره‌های زندگی و بهبودی، از آب این طشت می‌نوشند. پارچه‌ای که شهادت‌خوان به عنوان کفن دربرمی‌کند، برای مردم ارزش ویژه‌ای دارد و با پایان گرفتن تعزیه، آن را پاره‌پاره کرده و هرکدام از افراد، تکه‌ای از آن را به قصد تبرک برمی‌دارند.تعزیه‌خوانان برای ترسیم مصائب کربلا و سایر وقایع صدر اسلام، در دو جبهه کاملاً مشخص، اولیا و اشقیا، به ایفای نقش خود می‌پردازند. نوع لباس، رنگ جامه، صوت (موسیقی صدا) مضامین مورد استفاده، همراهی گروه موزیک (طبال، شیپورزن و نی‌زن) با بازیگر، موضع او را در این صف حق و باطل روشن می‌کند.

شهادت خوان به عنوان چهره‌ای برجسته در گروه موافق خوان به هنگام روبه رو شدن با اشقیا کاملاً حالت حماسی به خود می‌گیرد؛ از مکارم اهل بیت سخن‌گوید؛ نفرت خود را از ستم اعلام می‌نماید؛ امام را با احترام و تعظیم مورد خطاب قراردهد و چون در مقابل اطفال و زنان حرم قرار می‌گیرد با صدایی سوزناک و تأثر برانگیز تکلم می‌نماید. شهادت خوان برای آنکه تماشاگران را با خود همگام نماید و مظلومیت خود را به اثبات برساند، گاهی با خویشتن سخن می‌گوید. در مواقعی با ادوات رزم، مناظر طبیعی (چون رودخانه، دشت و صحرا و باغ و بوستان) و مرکب خویش صحبت می‌کند و در این جلوه هنری می‌کوشد، پیامی معنادار را به تماشاگر منتقل کند.روبه روی صف اولیا، اشقیا قرار دارند. اشقیاخوان (مخالف خوان) با صدایی بریده، مطنطن، نعره کشیدن، پای به زمین کوبیدن، حالت جانیان را به خود گرفتن و در خیام حرم دویدن، نفرت تماشاگران را نسبت به ستمگران برمی انگیزد و ترحم آنان را در خصوص اهل بیت امام حسین‌علیه السلام تقویت می‌کند. مخالف خوان ضمن آنکه به حربگاه و میدان رزم می‌شتابد و (هل من مبارز) می‌طلبد و درنده خویی نقش اصلی خویش را بروز می‌دهد، امام را با ستایشی عالی وصف می‌کند و ضمن تأیید عظمت و مقام قدسی اهل بیت پیامبر، به حقارت، دنائت و ستمگری خود و اربابان خویش اعتراف می‌کند.شبیه اشقیا ضمن آنکه می‌کوشد با جولان دادن اسب در میدان جنگ، کوبیدن بر طبل شقاوت، اشتلم و هیاهوی گستاخانه، مکر و نیرنگ و ستم‌گستری خیانتکاران کربلا را در اذهان تداعی کند، حالت‌هایی را به خود می‌گیرد تا به حاضرین القا کند که او تنها عزادار حسین‌علیه السلام است و شبیه شمر بر احوال حضرت عباس‌گرید؛ چرا که او مسلمان است و دوستدار اهل بیت. مخالف‌خوان بر خود لعنت می‌فرستد و اصولاً اشقیا هم را مذمت و ملامت می‌کند و گاه این شماتت‌ها به حدی می‌رسد که تعزیه شکل کمدی و فکاهی به خود می‌گیرد.

این گریه‌ها و ناسزاگویی‌های اشقیا برای آن است که از نقش اصلی خود فاصله گیرند، چون از درون نفرتی آشکار از ستمگران کربلا دارند و نیز تماشاگران هم از نقش اصلی او دل خوشی ندارند.در تعزیه، امکانات به سادگی قابل تهیه است و گاهی وسیله‌ای با اندک تغییری چندین کاربرد دارد. به عنوان نمونه یک صندلی چوبی معمولی گاهی به تخت شاهی تبدیل می‌شود و در مواقعی از آن به عنوان منبر و خطبه‌خوانی استفاده می‌کنند. گاهی مؤذن بر روی آن می‌رود و اذان می‌گوید. قاصدی که از شام یا کوفه به کربلا رسد، بجای رفتن بر فراز ساختمانی مرتفع، روی صندلی قرار می‌گیرد و نامه‌ای را برای اهل مجلس قرائت می‌کند. شهادت‌خوان وقتی می‌خواهد از مظلومیت و تشنگی کودکان کربلا سخن بگوید، طفلی را در آغوش گرفته و بر روی صندلی رفته و از ناگواری‌های آن کودک با حالتی سوزناک و غمگین سخن می‌گوید. مخالف خوان وقتی به جنایتی دست می‌زند و سری را از تن جدا می‌کند، تندیسی از سری بریده را به دست می‌گیرد و روی صندلی قرار می‌گیرد و از جنایت خود و اربابان ستم و نیز اوضاع غمبار شهادت خوان و اهل و عیالش گزارشی ارائه می‌دهد. علائم نمادین در تعزیه از جلوه‌های هنری این نمایش است. لحظه‌ای که شهادت‌خوان کفن بر تن می‌کند، زمانی است که می‌خواهد به سرای دیگر کوچ کند و کفن نشان از شهادت او دارد. لکه‌های سرخ رنگ روی کفن از شدت جراحات او حکایت می‌کند. کاه و شن بر سر ریختن علامت فرا رسیدن زمان حزن و اندوه می‌باشد. مشک خشکیده، نشانه تشنگی، بی آبی و عطش طفلان است. شاخه‌ای از درخت نمادی از نخلستان یا باغستان است. طشتی آب، یادآور رودخانه فرات است.

 

گاهی علایم نمادین در رفتار و حرکات افراد تعزیه‌خوان تجلی می‌یابد. دست را سایبان چشم قرار دادن، نشان تماشای صحنه‌ای شگفت انگیز یا نگریستن بجایی دور است. انگشت بر لب گرفتن، از بهت زدگی حکایت می‌کند. عبدالحسین نوشین - از پژوهشگران تئاتر ایرانی - نوشته است:سبک نمایشی به سبک سمبولیسم بود. بدین معنی که مثلاً رود فرات به وسیله یک طشت پر از آب و یا نخلستان به وسیله یک شاخه که در گلدانی قرار داشت نمایانده می‌شد. تماشاچیان نیز کاملاً با این سبک آشنایی پیدا کرده بودند و از این سمبل‌ها تعجب نداشتند. [79] .

شبیه خوانی و ارزش‌های شیعه


سوگواری‌ها به عنوان شعائر شعورآفرین و رشددهنده، در احیای فضایل و روی آوردن مردم به درستی‌ها و خوبی‌ها مؤثرند و سنّت عزاداری می‌تواند از ارزش‌هایی که رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله و جانشینان راستین او برای استواری و گسترش آنها اهتمام ورزیده‌اند، صیانت کنند. در این رسم دینی همچون دیگر آداب مذهبی، باید احکام الهی مراعات شود و مردم با روی آوردن به نمایش‌های مذهبی عاشورا باید دین‌شناس‌تر از گذشته شوند و روح معنویت در آنان احیا گردد و مجالس سوگواری در هر شکل و شیوه‌ای که به اجرا درمی‌آید، تنها موقعی موجب خشنودی خداوند و قبول و سبب ثواب و اجر اخروی است که در حدود بندگی خداوند به انجام برسد و مشتمل بر دروغ و حرامی نباشد و از تحریفات و خرافات و امور موهوم و افسانه‌ای دور گردد.

چنین مراسمی با آن جنبه‌های معنوی و مقدسی که دارد، می‌تواند در پرورشهای اخلاقی مردم مؤثر باشد و بر صلاح و سلامت افراد اجتماع بیفزاید و هرگاه غیر از این باشد، باید آفات و ناگواری‌های آن را شناخت و نسبت به پالایش و پیرایش آنها اقدام نمود.همان گونه که وظیفه شیعیان زنده نگاه داشتن عاشوراست، بر آنان فرض است که سنّت‌های آن را از مجرایی صحیح و منطبق بر شئونات اسلامی اجرا کنند و نباید اجازه دهند این سنّت معطر به عطر عترت و عاشورا از آرمان‌های اصیل حماسه‌آفرینان کربلا فاصله گیرد و با مفاهیم و اعتقادات اسلامی در تباین باشد. تعزیه باید شعله محبت اهل بیت را در دل‌های تماشاگران به گونه‌ای زنده کند که مردم همنوا با زندگی عملی ستارگان درخشان آسمان امامت و ولایت، برنامه زندگی فردی و اجتماعی خود را تنظیم نمایند و به فضایل روی آورده و از رذایل پرهیز کنند.چون تعزیه هنری مذهبی است. باید عنصری سازنده از اندیشه اسلامی در آن نهفته باشد و حقیقتی زنده و پویا را نوید دهد و بر معرفت و بصیرت حاضران در مجلس نسبت به فرهنگ عاشورا بیفزاید.

هیجان‌های مردم نیز طی این برنامه‌ها باید به سوی حقایق ناب سوق داده شود و خون آنان برای حفظ مقاصد اسلام و پاسداری از مکتب تشیع به جوش آید. این تصور غلط و دور از منطق است که اگر سنتی قیافه مذهبی دارد، پسندیده بوده و متضمن اجر و ثواب است، اگرچه روح دین و آورنده آیین اسلام از آن نفرت داشته باشد. برخی از دست‌اندرکاران عزاداری‌های محرم ذکر کرده‌اند که وقتی تشریفاتی نام مقدس امام حسین‌علیه السلام را داشته باشد، موجب سربلندی دنیا و آخرت است، هرچند آن مراسم آلوده به بدعت، خرافات و تحریفات باشد و خاطر امام را به دلیل کژروی‌هایی که دارد برنجاند و آن روح قدسی را در فشار قرار دهد.

استاد شهید مطهری از روند آغشته به تحریف تعزیه‌ها برآشفته و به شدت چنین مراسمی را که از فرهنگ و فضیلت حسینی دور باشد، مورد انتقاد قرار داده است:... گریستن بر امام حسین‌علیه السلام کار خوبی است و باید گریست. به چه وسیله بگریانیم؛ به هر وسیله که شد؟ هدف که مقدس است، وسیله هرچه شد، شد. اگر تعزیه درآوردیم یک تعزیه اهانت‌آور. همین قدر که اشک جاری شد، اشکال ندارد! شیپور بزنیم. طبل بزنیم. معصیت‌کاری بکنیم. به بدن مرد لباس زن بپوشانیم. عروسی قاسم درست کنیم. جعل کنیم. تحریف کنیم! ... در نتیجه افرادی دست به جعل و تحریف زدند که انسان تعجب می‌کند ... . [80] .حضرت امام حسین‌علیه السلام در واقعه کربلا نیز انسانی است در اوج عظمت و همان شکیبای محتسبی است که حتی کلمه‌ای برخلاف سیر طبیعی هدایت قرآنی از دهان مبارکش خارج نمی‌شود و قول، رفتار و حرکت‌ها و تصمیم‌گیری‌های آن امام برای پیروانش حکم قانون و سنتی مسلم را دارد و امام در تمامی شرایط و لحظه‌ها در نظر و عمل شخصیتی جامع و بی‌بدیل است.

در همان لحظات حساس و مصیبت بار کربلا که حوادث ناگوار و نگران‌کننده رخ می‌دهد، شخصیت امام از حقیقت، آرامش و صلابت موج می‌زند و از هرگونه قباحت و گستاخی، پاک و پاکیزه و مبراست. حتی نسبت به دشمنان به دلیل غوطه خوردن آنان در گرداب ضلالت و گمراهی تأسف می‌خورد و می‌کوشد تا آنها را به سوی مسیر هدایت و رستگاری که همان راه فطرت درونی انسان‌هاست، رهنمون سازد. اما در برخی مضامین شبیه‌خوانی امام به گونه‌ای معرفی می‌شود که شایسته شأن و مقام آن وجود ملکوتی نمی‌باشد و متأسفانه صحنه‌های شکوهمند و حماسه‌آفرین کربلا به صورت ذلت‌آور و تحریف‌شده به نمایش گذاشته می‌شود و امام به صورت انسانی معرفی می‌گردد که به دلیل برخی رخدادهای ناگوار، شکیبایی خود را از دست داده و از نفله شدن خود و یارانش در رنج و مشقت به سر می‌برد؛ ولی چون فلک غدار و روزگار ناگوار سرنوشتی محتوم را برایش ترسیم کرده است، تن به حوادث می‌دهد تا با کشته شدن و اسارت اهل بیتش، گناهکاران را از عذاب دوزخ نجات دهد و در واقع فدای امت گنه کار شود؟!آیا غم انگیز و تأسف بار نیست که خاطره‌های حیات‌آفرین دشت نینوا را که بر کالبدهای اجتماعات فرو رفته در خواب غفلت و ملت‌های ستمدیده، روح آزادگی و زندگی می‌دمد و حوادثی که در آن سرزمین عدل و آزادی واقع شد هریک عالی‌ترین درس عزت و فضیلت به جهان انسانیت می‌دهد، به صورت مبتذل و ذلت‌آوری یاد کنیم و به بهانه زبان حال از قول سالار شهیدان بخوانیم که: شدم راضی که زینب خوار گردد!؟ [81] .

زبان حال امام باید منطبق با واقعیت و مطابق با شأن و شوکت آن وجود مقدس باشد. به همین دلیل فقهای شیعه نسبت دادن دروغ به شخص امام را گناه و مبطل روزه دانسته‌اند و از نظر برخی مراجع تقلید، جعل مطالب زائد و افزودن آن بر تاریخ زندگی معصومین و نسبت دادن آن به صاحب حکایت در داستان‌های معصومان، کذب و افترا و حرام است. البته اگر صحنه آرایی‌ها و ازدیادها از باب بیان حال و یا به صورت توضیح، شرح و بسط قصه و نمایش در تعزیه باشد، بدون آنکه مطالب زائدی در کنار اصل قصه جعل نمایند، اشکال ندارد. در تعزیه به تماشاگران چنین القا می‌گردد که امامی که شهادتش سبب لرزش کاخ ستمکاران در همیشه تاریخ شد، نفله گردید (از دستمان رفت) و باید برای نفله شدن امام سوگوار باشیم! در حالی که امام حسین‌علیه السلام آرزوی شهادت می‌کرد و با جان خویش مکتب اسلام را احیا کرد و زنده نمودن نام و یادش در مراسم محرم برای این است که پرتوهایی از آن خورشید فروزان، معنویت بر روح و ذهن و قلب آدمیان بتابد و اشک ریختن برای امامی که حماسه آفرید و موجب اعتلا و عزت اسلام و مسلمین گردید، حاوی مفاهیمی ارزشمند و فضیلت آفرین است و سوگواری برای عظمت قیام حسینی و حماسه پر شکوه کربلا، نشانه‌ای از هماهنگی با برنامه عاشورا و پیروی از پیام رهبر این نهضت است و ارزش والایی دارد.

اما گریستن برای کسی که نفله شده و از دستمان رفته و دیگر از فرهنگ و معرفت بصیرت‌آفرین آن خبری نیست. نه تنها خاصیتی ندارد، بلکه موجب جمود، رکود و سکون اجتماع اسلام می‌گردد و محرومیت از شمس پر تابش عاشورا را به دنبال خواهد آورد. متفکر شهید مطهری در این بار گفته است: (غلطترین غلطها این است که ما امام حسین‌علیه السلام را نفله شده حساب کنیم. امام حسین‌علیه السلام به عکس، به هر قطره خون خود یک دنیا ارزش داد.

[آیا] کسی که موج ایجاد کرد که قرن‌ها پس از [شهادت] او، پایه‌های کاخ ستمگران را متزلزل کرد و از جا کند و حتی در قرون خود ما غالب حوادث داغ در محرم ایجاد می شود، خون او هدر رفته است؟! کسی که میلیون‌ها نفر نمازخوان و روزه‌گیر و فداکار ساخت، هدر رفت]؟! [3] .عظمت معنوی و ملکوتی حضرت امام حسین‌علیه السلام و قرب و منزلتی که آن بزرگوار در پیشگاه آفریدگار جهان دارد و مقام شفاعت عظمایی که خداوند به آن حضرت در قیامت عنایت فرموده، قابل انکار نبوده و حقیقتی مسلم و اجتناب ناپذیر می‌باشد. تردیدی نیست که آن چشمی که بر اباعبداللَّه‌علیه السلام نگرید و آن دلی که برای مصایب شهیدان کربلا نسوزد، چشم و دل بشری نمی‌باشد. اما این مطلب از آن سخن موهوم و باطل و بیهوده جداست که امام حسین‌علیه السلام به شهادت رسید تا مردم دور هم جمع شوند و بر مصیبت او گریه کنند و بعد هم آمرزیده شوند! امام حسین‌علیه السلام کشتی نجات است، اما نه برای انسان‌هایی که همچون فرزند حضرت نوح‌علیه السلام عمری را در نافرمانی و عصیان به سر می‌برده‌اند. امامی که در آن شرایطِ بحرانی و ناگوار با آن همه مشکلات جنگ و دفاع، برای چند لحظه نبرد با اشقیا را قطع می‌کند تا با خدای خویش راز و نیاز کند و نمازش را اقامه نماید، چگونه راضی می‌شود که کسی بجای انجام دادن عبادات و بجای آوردن فریضه‌های الهی و اجتناب از معاصی، برایش عزاداری کند و یا به اطمینان شفاعت و حمایت آن امام، واجب شرعی را انجام ندهد.

گناه آن وقت بخشیده می‌شود که روح آدمی با حماسه حسینی پیوند بخورد و علامت عفو الهی آن است که دیگر دنبال آن گناه نرویم. اصولاً کسی که فضیلت را دوست ندارد و با رفتار و اخلاقش رذایل را ترویج می‌کند و برای ارزش‌های مقدس احترامی قائل نمی‌باشد، نمی‌تواند ادعا کند که مرید حضرت امام حسین‌علیه السلام است؛ چرا که چنین انسانی با هدف و مقصدی که سید شهیدان برای آن قیام کرد، خیلی فاصله دارد. این تصور که می‌توان با یک سلام و تعارف امام معصوم را طرفدار خود نمود و با اعتماد به شفاعتش به امور خلاف روی آورد، به آن جهت است که راهش را نشناخته‌ایم و در مکتب حسینی پرورش نیافته‌ایم. عظمت امام حسین‌علیه السلام بر پایه بندگی خداوند استوار است و پیروان و سوگوارانش هم از راه عبادت، ذکر و تقوا می‌توانند مرید او شوند؛ چنان که حضرت امام باقرعلیه السلام فرموده اند: ما شیعتنا الا من اتقی اللَّه واطاعه؛ [4]

شیعه و پیروان واقعی ما، کسی است که از مخالفت با خداوند بپرهیزد و او را اطاعت کند.به همین دلیل علّامه سید محسن امین، تأکید می‌نماید که در عزاداری‌ها باید از سیره ائمّه پیروی کرد و اگر آن بزرگواران تصریحی در این مورد نکرده‌اند، باید از شیوه‌ای منطقی و عاقلانه متابعت نمود. [5] مرحوم آیةاللَّه سیّد عبدالحسین شرف الدین عاملی، خاطرنشان می‌نماید: اگر رویدادهای ملال‌انگیز اهل بیت به صورت نمایش برگزار شود، اثر خوبی بر دل‌ها خواهد گذاشت، ولی این برنامه باید از روی اصول صحیح به اجرا درآید. [6] آیةاللَّه کاشف الغطاء نیز سوگواری به شکل شبیه‌خوانی را در صورتی که درست برپا شود، بدون اشکال می‌دانست، ولی در ادامه افزوده است:سعی کنید عزاداری را از کارهایی که با حزن و عزا جور درنمی‌آید، جدا کنید. زیرا عزاداری برای زنده ساختن فلسفه قیام امام حسین‌علیه السلام است، نه برای قصه‌گویی، نمایش و وقت‌گذرانی. بکوشید مراسم سوگواری را بدون نقطه ضعف برگزار کنید و مردم را به یاد خدا بیندازید و ایمان آنها را زیاد کنید. [7] .

آیةاللَّه میرزا محمّدعلی شاه‌آبادی - استاد عرفان امام خمینی - که به خاطر مبارزه با رضاخان در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در شهرستان ری تحصن کرده بود، وقتی مشاهده نمود در صحن مطهر امامزاده حمزه7 مراسم تعزیه‌خوانی با تحریفات و مضامین موهن برگزار می‌شود، مانع اجرای آن گردید و مجلس مذکور را به کانون وعظ و خطابه تبدیل نمود. [8] آیةاللَّه بروجردی نیز وقتی ملاحظه نمود شبیه‌خوانی‌های قم وضع نگران‌کننده‌ای دارند و توأم با بدعت و تحریف اجراشوند، دست‌اندرکاران تعزیه را فراخواند و به آنان تأکید نمود شبیه‌خوانی با این شکل حرام است و باید یا اصلاح گردد و یا از برگزاری آنها با این روند مخرب اجتناب شود و اجازه نمی‌دادند عزاداری‌های آفت‌زده اجرا شود. [9]

پیدایش برخی تحریفات معنوی و لفظی در عزاداری خصوصاً شبیه‌خوانی، موجب آن گردید که شهید مطهری هشدارهای جدی در خصوص پالایش و پیرایش تعزیه، مطرح کند و خاطرنشان نماید:علما باید با عوامل پیدایش تحریف مبارزه کنند. جلو تبلیغات دشمنان را بگیرند. با اسطوره‌سازی‌ها مبارزه کنند. مثلاً کتاب لؤلؤ و مرجان حاجی نوری یک نوع قیام به وظیفه به نحو شایسته است که این مرد بزرگ کرده است و ما امروز از نتیجه کار این مرد بزرگ استفاده می‌کنیم. علما باید فضایح و رسوایی دروغگویان را رسوا کنند. علما باید متن واقعی احادیث معتبر، سیمای واقعی شخصیت‌های بزرگ، متن واقعی حوادث تاریخی را در اختیار مردم بگذارند و به دروغ بودن دروغ‌ها اشاره و تصریح کنند ... . [10] .

متأسفانه توصیه به حق شهید مطهری کمتر مورد توجه قرار گرفت و تعزیه‌خوانی‌ها به همان شکل قبلی و آمیخته به تحریف و مطالب غیر واقع و صحنه‌های موهن اجرا می‌شوند. از این جهت است که علّامه سید مرتضی عسکری خطاب به علما یادآور شد: «باید قبول کنیم ما اهل علم در مورد برخی بدعت‌ها و تحریف‌ها پیرامون عزاداری اباعبداللَّه الحسین‌علیه السلام کوتاهی کرده‌ایم ... ». [11] .این نوشتار را با درج بخشی از بیانات امام خمینی‌رحمه الله در جمع گویندگان، وعاظ و خطبای مذهبی و اعضای انجمن اسلامی شهرداری تهران در تاریخ چهارم آبان ماه 1360 ش به پایان می‌آوریم:اینجا باید سخنی هم در خصوص عزاداری و مجالسی که به نام حسین بن علی‌علیه السلام به پا می‌شود بگوییم. ما و هیچ یک از دینداران نمی‌گوییم که با این اسم هر کس هر کاری می‌کند خوب است. چه بسا علمای بزرگ و دانشمندان، بسیاری از این کارها را ناروا دانسته و به نوبت خود از آن جلوگیری کردند. چنانچه همه می‌دانیم که در بیست و چند سال پیش از این، عالم بزرگوار مرحوم حاج شیخ عبدالکریم (حائری) [1276 - 1355 هجری]

پاورقی


[1] عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 60.
[2] کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، ص 185؛ تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص 245؛ عقد الفرید، ج 2، ص 218؛ بحارالانوار، ج 78، ص 117 - 116؛ احقاق الحق، ج 11، ص 65؛ مناقب ابن شهرآشوب سروی مازندرانی، ج 4، ص 48.
[3] سوره حجر، آیه 9.
[4] صحیفه نور،ج8، ص 69، قیام عاشورا در کلام و بیان امام خمینی، ص 77.
[5] نفس المهموم، محدث قمی، ص 290.
[6] همان، ص 45؛ مقتل خوارزمی، ج1، ص 188؛ ملحقات احقاق الحق، ج11، ص 602.
[7] مقتل خوارزمی، ج 1، ص 187.
[8] همان، ص 177.
[9] مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج 2، ص 217.
[10] اَدْمُع: یعنی اشکها (جمع دَمْع است).
[11] بحارالانوار، طبع کمپانی، ج 14، ص 229.
[12] اللهوف فی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، ص 56.
[13] امالی، شیخ مفید، ص 370.
[14] لؤلؤ و مرجان، محدث نوری، ص 3، به نقل از کامل الزیارات، ابن قولویه.
[15] بحارالانوار، ج 44، ص 288.
[16] امالی شیخ صدوق، مجلس هفدهم.
[17] آثار الباقیه عن القرون الخالیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه اکبر داناسرشت، ص 524 - 525.
[18] المنتظم، ج 7، ص 15؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج 7، ص 49؛ حبیب السیر، خواندیر، ج 2، ص 154.
[19] الکنی والالقاب، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 430.
[20] ر.ک: مقتل ابوبکر خوارزمی.
[21] فصلنامه هنر، ش 2، زمستان61، بهار62، ص 159.
[22] مقدمه کتاب روضةالشهدا، به تصحیح و مقابل حاج محمّد رمضانی، چاپ اسلامیه، تهران، ص 8.
[23] تاریخ نظم و نثر در ایران، سعید نفیسی، ج 1، ص 247 - 245.
[24] ر. ک: لؤلؤ و مرجان، محدث نوری.
[25] حماسه حسینی، شهید مطهری، ج 1، ص 54 - 53.
[26] همان، ص 55.
[27] همان، ص 106.
[28] تعزیه هنر بومی ایران، گردآورنده پیتر چلکووسکی، ترجمه داود حاتمی، ص 151 - 150.
[29] سفرنامه پیتر دلاواله، ترجمه شجاع الدین شفا، ص 123.
[30] سفرنامه آدام اولئاریوس، ترجمه مهندس حسین کردبچه، ج 2، ص 488.
[31] سفرنامه تاورینه، ترجمه ابوتراب حیدری، ص 414.
[32] تعزیه، هنر بومی پیشرو ایران، ص 368.
[33] فلسفه شهادت و عزاداری حسین بن علی‌علیه السلام، شرف الدین عاملی، ترجمه علی صحت، ص 102.
[34] سوره (ویژه تئاتر)، شماره 2و3، بهار71، مقاله تعزیه و تعزیه نامه‌ها، ص 58.
[35] مقاله (پژوهشی در تعزیه و تعزیه‌خوانی) فصلنامه هنر، ش2، زمستان 61 - بهار62، ص 160.
[36] تعزیه هنر بومی و پیشرو ایران، ص 153.
[37] منظور وی ویلیام فرانکلین می‌باشد.
[38] تعزیه هنر بومی ایران، ص 188 و192.
[39] مقاله (پژوهشی در تعزیه و تعزیه‌خوانی)، همان، ص 162.
[40] تعزیه هنر بومی ایران، ص 71.
[41] ادبیات نمایش در ایران، جمشید ملک پور، ج 1، ص 213.
[42] ر. ک: آثار ایران، آندره گدار - یدُگدار - ماکسیم سیرو و ...، ترجمه دکتر ابوالحسن سروقد مقدم، ج 2، ص 171 - 165.
[43] مقاله (پژوهشی در تعزیه و تعزیه‌خوانی)، همان.
[44] تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 188.
[45] ر. ک: سفرنامه کارستن نیبور، ترجمه پرویز رجبی.
[46] مشاهدات سفر از بنگال به ایران، ویلیام فرانکلین، ترجمه محسن جاویدان، ص 72.
[47] موسیقی مذهبی، ج 1 موسیقی تعزیه)، حسن مشحون، مقدمه مؤلف.
[48] تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 188.
[49] تئاتر شرق، ترجمه جلال ستاری، مقاله میراث نمایشی مصر و عرب.
[50] تحقیقات مربوط به ایران در فرایبورگ آلمان، هانس روبرت رویمر، ترجمه کیکاووس جهانداری، مجله راهنمای کتاب، بهمن و اسفند56، سال20، شماره11و12، ص 815.
[51] تاریخ ادبیات فارسی، هرمان اته، ترجمه دکتر رضازاده شفق، ص 204.
[52] ر. ک: تکیه دولت، دکتر مهدی فروغ، مجله هنر و مردم، شماره 29، اسفند43.
[53] شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، ج 1، ص 288.
[54] تعزیه تراژدی کهن جهان اسلام، بخش1، محمّدمهدی شهیدی، روزنامه همشهری، شماره 458.
[55] سفرنامه کنت دوسرسی، ترجمه احسان شرقی.
[56] سفرنامه اوژن فلاندن، ترجمه حسین نورصادقی.
[57] این سفرنامه با ترجمه مهندس حسین کردبچه در ایران انتشار یافته است.
[58] آدم‌ها و آیین‌ها در ایران (سفرنامه مادام کارلاسرنا)، ص 161 و 179.
[59] سفرنامه خراسان و سیستان، کلنل چارلز ادوارد، ترجمه قدرت اللَّه روشنی - مهرداد رهبری، ص 135.
[60] ر. ک: سفر در ایران، گاسپار درویل، ترجمه منوچهر اعتمادی مقدم، ص 140 - 139؛ ایران امروز )1907 - 1906م) اوژن اوبن، ترجمه علی اصغر سعیدی، ص 194 - 187؛ سفرنامه فرد ریچاردز، 1883م، ترجمه مهیندخت صبا، ص 177 - 171.
[61] شرح زندگانی من، همان، ص 389.
[62] تعزیه‌داری و شبیه‌خوانی از زمان دیلمیان تا امروز، سید محمّد محیط طباطبایی، روزنامه اطلاعات، شماره 14906.
[63] روزنامه خاطرات، محمّدحسن خان اعتمادالسلطنه، ص 591.
[64] از تعزیه‌نویسان مشهور عصر قاجاریه است که به تاج الشعرا موسوم گشت. شرح حال وی در اغلب تذکره‌های این عصر دیده می‌شود. دیوان اشعاری دارد که در سال 1319 هجری به اهتمام فرزند شاعرش میرزا اسماعیل ثابت انتشار یافت.
[65] امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، اکبر هاشمی رفسنجانی، ص 127 ،121 ،119 و 128.
[66] تذکره گنج شایگان، میرزا طاهر دیباچه نگار اصفهانی (چاپ سنگی) ذیل شرح حال شهاب اصفهانی.
[67] سوره، ویژه تئاتر، شماره2 و 3، بهار 71، ص 61 - 60.
[68] تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 198.
[69] تاریخ اجتماعی ایران، مرتضی راوندی، ج 6، ص 708.
[70] تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 7.
[71] مقاله «تعزیه و تعزیه‌خوانی»، مجله راهنمای کتاب، سال نوزدهم، شماره 6 - 4، تیر و شهریور1355.
[72] تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 65.
[73] همان، ص 165.
[74] گفتگو با دکتر جابر عناصری، هفته نامه فرهنگ آفرینش، سال دوم، شماره57، ص 5.
[75] مجله راهنمای کتاب، سال19، شماره 6 - 4، تیر و شهریور 1355، ص 409.
[76] تاریخ اجتماعی ایران، ج 6، ص 708.
[77] تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 59.
[78] همان، ص 61 - 60.
[79] ر. ک: نشریه پیام نو، شماره 9، تهران1324 ش، مقاله عبدالحسین نوشین.
[80] حماسه حسینی، ج 1، ص 49.
[81] ر. ک: درسی که حسین به انسان‌ها آموخت. شهید سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد، ص 392.
[82] حماسه حسینی، ج 3، ص 84 - 83.
[83] تحف‌العقول، ص 295.
[84] ر. ک: التنزیه لاعمال الشیبه، تألیف شده به سال 1347 هجری )1307ش) که در سال 1322ش توسط جلال آل احمد با عنوان عزاداری‌های نامشروع ترجمه وانتشار یافت.
[85] ر. ک: المجالس الفاخرة فی ماتم العترة الطاهرة، سید عبدالحسین شرف الدین، مقدمه. ضمناً این مقدمه تحت عنوان فلسفه شهادت و عزاداری حسین بن علی‌علیه السلام با ترجمه علی صحت نشر یافته است.
[86] کاشف‌الغطا سوره خشم، محمّدرضا سماک امانی، ص 72.
[87] روایت فضیلت، مقاله نگارنده، مجله پاسدار اسلام، شماره 160، ص 41.
[88] حماسه حسینی، ج 1، ص 185؛ اظهارات حسین انصاریان، روزنامه رسالت، شماره 2153.
[89] همان، ج 3، ص 293.
[90] روزنامه رسالت، 24 خرداد 73، شماره 2436.
[91] قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی‌رحمه الله، ص 92

قائمیه

 

 


دسته بندي: معصومین(ع), امام حسین (ع),

ارسال نظر

کد امنیتی رفرش

مطالب تصادفي

مطالب پربازديد