تا کی چو گل از هوا مشوش باشیم؟****چند از پی آبرو در آتش باشیم؟
چون جان عزیز ما به دست قدر است ****تن را به قضا دهیم و دلخوش باشیم

تا کی چو گل از هوا مشوش باشیم؟****چند از پی آبرو در آتش باشیم؟
چون جان عزیز ما به دست قدر است ****تن را به قضا دهیم و دلخوش باشیم
طریق نیست سفارش به آسمان کردن****که سایه بر سر سکان ربع مسکون دار
نه عادت است به خورشید درد سر بردن****که رحمتی کن و بر خاک عین لطف گمار
و یا به ابر گهربار درفشان گفتن****که بر بنات از طریق لطف ببار
وگر نداشته بودی هزار پی عرضه****رهی به حضرت خورشید آسمان مقدار
دارم آهنگ حجاز ، ای بت عشاق نواز ****راست کن ساز ونوایی زپی راه حجاز
راز جان گوش کن از عود که ره یافته اند ****محرمان حرم اندر حرم پرده یراز
پرده سازده امروز ، که خاتون حجاز ****می دهد جلوه حسن از تتق عزت وناز
آفتاب طرب از مشرق خم می تابد ****خیز ومی خورد که نکردند در توبه فراز
ای غبار موکبت چشم فلک را توتیا****خیر مقدم، مرحبا «اهلاً و سهلاً» مرحبا
رایت رایت، به پیروزی چو چتر آفتاب****سایه بر ربع ربیع انداخت از «بیت الشتا»
باز چتر سایه بر نسرین چرخ انداخته****فرخ و میمون شده، فی ظله بال هما
آفتابت در رکاب، و مشتری در کوکبه****آسمان زیر علم، ماه علم خورشید سا
دل من زنده میگردد به بوی وصل دلداران ****دماغم تازه میدارد نسیم وعده یاران
الا ای صبح مشتاقان بگو خورشید خوبان را ****که تا کی ذره سان گردند در کویت هواداران
شبی احوال بیماران بپرس از شمع مومن دل ****که بیمارست و میسوزد همه شب بحر بیماران
مرا ای لعبت ساقی ز جام لعل شیرینت ****بده کامی که در تلخی سر آمد عمر میخواران
تعداد صفحات : 2