درود از حضرتش بر جان آن کس//که نامد در جهان مانند او کس
ملایک تا بشر جمله طفیلش//نبوده با کسی پیوند و میلش
مهین و برترین آفرینش//سر و چشم خرد را تاج و بینش
درود از حضرتش بر جان آن کس//که نامد در جهان مانند او کس
ملایک تا بشر جمله طفیلش//نبوده با کسی پیوند و میلش
مهین و برترین آفرینش//سر و چشم خرد را تاج و بینش
مر او را در جهان بس عاشقانند//که بر وی هر زمان جانها فشانند
مر او را عاشقان بسیار باشند//سراسر واقف اسرار باشند
همه در عشق او باشند مجنون//بکلن رفتهاند از خویش بیرون
ای پیش تو سرو و ماه پیوسته رهی//با قد چو سرو و با رخ همچو مهی
مه چهره و سرو قد بسی هست ولیک//تابندهتر است ماه بر سروِ سهی
گاهی ز غم نفس وخرد میگریم//گاهی ز برای نیک و بد میگریم
گر آخر عمر گوشهای دست دهد//بنشینم و بر گناه خود میگریم
نفسی دارم که هر نفس مِه گردد//گفتم که ریاضت دهمش بِهْ گردد
چندان که به جهد لاغرش گردانم//از یک سخن دروغ فربه گردد
تعداد صفحات : 7