(nwmk.ir)چه عهد رسول خدا شد تمام *** رخ آورد آنگه سوی خاص و عام
چنین گفت شادان ببانک بلند *** که زینعهد شد آسمان سر بلند
درون دو گیتی همه هر چه هست *** از این عهد گردید یزدانپرست
جهان تا جهان را همی بدهوس *** جهانی در این آرزو بود و بس
مر او را کند جایگه در بهشت *** اگر چند باشد گنه کار و زشت
جوانی مرا دو جهان بود دوست *** اگر بودیم در دوستی مغز پوست
بعصیان فرو رفته پایش بگل *** ز کردار او گشته عصیان خجل
ز برق گنه آتش افروخته *** چون من خرمن عمر خود سوخته
دیگر بد یکی مرد با جاه و آب *** برأی و بدانش چو افراسیاب
چو پیلانش بودی دو بازو رچنگ *** هراسان ز پیکارش شیر و پلنگ
دلیر و سپهدار و با زور طیش *** بنخوت سر سرکشان قریش
ز بس بر زمین داشتی باد و دم *** ادیم زمین بود دریای غم
دل خلق از او بود در تاب و تب *** نبد هیچکس مثل او در عرب
بنام خداوند دانای فرد *** که از خاک آدم پدیدار کرد
ز صلصال نا چیز آدم کند*** ببزم قبولش مکرم کند
یکی گوهر تابناک آورد *** که از نورا و آب و خاک آورد
وزان پس نکارد از آن آب خاک *** ز قدرت بسی گوهر تابناک