شاهنامه فردوسی ب37_ضحاک
چو ضحاک شد بر جهان شهریار****برو سالیان انجمن شد هزار
سراسر زمانه بدو گشت باز****برآمد برین روزگار دراز
نهان گشت کردار فرزانگان****پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند****نهان راستی آشکارا گزند
شاهنامه فردوسی ب37_ضحاک
چو ضحاک شد بر جهان شهریار****برو سالیان انجمن شد هزار
سراسر زمانه بدو گشت باز****برآمد برین روزگار دراز
نهان گشت کردار فرزانگان****پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند****نهان راستی آشکارا گزند
شاهنامه فردوسی ب36_پادشاهی یزدگرد
پسر بد مراو را یکی هوشمند****گرانمایه طهمورث دیوبند
بیامد به تخت پدر بر نشست****به شاهی کمر برمیان بر ببست
همه موبدان را ز لشکر بخواند****به خوبی چه مایه سخنها براند
چنین گفت کامروز تخت و کلاه****مرا زیبد این تاج و گنج و سپاه
شاهنامه فردوسی ب35_سهراب
اگر تندبادی براید ز کنج****بخاک افگند نارسیده ترنج
ستمکاره خوانیمش ار دادگر****هنرمند دانیمش ار بیهنر
اگر مرگ دادست بیداد چیست****ز داد این همه بانگ و فریاد چیست
ازین راز جان تو آگاه نیست****بدین پرده اندر ترا راه نیست
شاهنامه فردوسی ب34_داستان سیاوش
کنون ای سخن گوی بیدار مغز****یکی داستانی بیرای نغز
سخن چون برابر شود با خرد****روان سراینده رامش برد
کسی را که اندیشه ناخوش بود****بدان ناخوشی رای اوگش بود
همی خویشتن را چلیپا کند****به پیش خردمند رسوا کند
شاهنامه فردوسی ب33_داستان رستم و شغاد
یکی پیر بد نامش آزاد سرو****که با احمد سهل بودی به مرو
دلی پر ز دانش سری پر سخن****زبان پر ز گفتارهای کهن
کجا نامهٔ خسروان داشتی****تن و پیکر پهلوان داشتی
به سام نریمان کشیدی نژاد****بسی داشتی رزم رستم به یاد
تعداد صفحات : 8